اتحاد بین نیروهایی که موسوم به آپوزیسیون هستند غیرممکن است، چون وقتی یکایک آنها را بررسی میکنیم میبینیم که کثیری از آنها اصلا آپوزیسیون نیستند و فقط ادایش را درمیآورند و کارشان کارشکنی و وظیفهشان جلوگیری از هر اتحاد و تداوم عمر رژیم کهریزکی است.
ما آپوزیسیون واقعی و در مقابلش آپوزیسیون قلابی داریم و تا ماهیت و نحوه عمل آپوزیسیون قلابی را روشن نکنیم و به مردم نشان دهیم آش همین و کاسه همین خواهد بود. بنابر این وظیفه آپوزیسیون واقعی است که آپوزیسیون قلابی را افشا و بیآبرو و اثرشان را خنثی کند. این بزرگترین قدم در مبارزات احزاب و گروهها و سازمانها و کسانی است که ایران برایشان از همه چیز بالاترست و منافع ملی ایران را درک کردهاند. اینها میفهمند که سالها نشست و برخاست با آپوزیسیون قلابی برای اتحاد و همبستگی از آغاز محکوم به بنبست رسیدن بوده است و باعث تداوم عمر رژیم شده است. توافق با و همکاری با کسان به نفع ایران و ملت ایران نبوده و نیست بلکه توافق و همکاری بر سر اصول ایران محور و ملت ایران محور است که کسان و گروهها و احزاب را باید بخود جلب کند. آپوزیسیون قلابی اینرا خوب میداند و برای دور زدن این دو بویژه برای دور زدن ملت ایران بدنبال توافق بدون حضور ملت و بدون آگاهی ملت در برون مرز است. نگاه کنید به خواستههای آپوزیسیون قلابی و فرارشان از مردم. ببینید که این آپوزیسیون قلابی به چه تکاپو و دستپاچگیای افتادهاند وقتی دیدند که رضا پهلوی و محمد مصطفایی، اینها را دور زدهاند و ملت ایران را مخاطب قرار دادهاند! وحشتشان را ببینید تا حدی که حالا غصه! برای رضا پهلوی میخورند که ؛آقا این کار را نکن، ناکام میشوی. به لحاظ حقوقی، خامنهای جنایتی علیه بشریت نکرده؛ ! ....
پشتیبانی سفارت سبز و حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) و نویسندگانی مثل امین موحدی از این طرح رضا پهلوی سخت آپوزیسیون قلابی که حامی رژیم است را به وحشت انداخته است و به همین دلیل امین موحدی را برای عبرت دیگران هدف خود قرار دادهاند و تیزقدمها را در برابرش علم کردهاند. با هدف گرفتن او، رسانهها را از انعکاس اقدام رضا پهلوی و مقالههای امین موحدیها مرعوب میخواهند بکنند. ترفندهایی که دههها موفقیتآمیز بودند ولی امروز نخنما شدهاند. شهامت رضا پهلوی و امین موحدیها در دور زدن این آپوزیسیون قلابی و رسانههای رنگ و وارنگشان، و مخاطب قرار دادن ملت ایران بهترین کار برای برکشیدن نقابدارها بوده است.
اتحاد باید با ملت ایران باشد که همه خواستههایش را در شعارهای ساختار شکنش در جنبش سبز دیدیم. مخاطب آپوزیسیون قلابی هرگز ملت ایران نبوده و نخواهد بود و گرنه هم تن به خواستههای شعارهای ساختارشکن جنبش سبز میداد و هم در این اقدام رضا پهلوی علیه خامنهای کهریزکی مثل امین موحدی و محمد مصطفایی و سفارت سبز و این حزب در یک صف میایستاد. بهمن زاهدی درست گفت که رضا پهلوی با این عملش ایران و ایرانیستیزان / آپوزیسیون قلابی را کیش و مات کرده است. درود بر شاهزاده و همه آنهایی که با شهامت در این اقدام ملی در یک صف با او و علیه خامنهای و پادوهای برون مرزیاش قرار گرفتند. خامنهای، پدر! و پدر مهربان! و پدر نامهربان! اینها نیست که لطف کند و بیعت دوبارهای با امت مسلمان/جناح خاتمی روباه صفت ببندد. یا انتخابات آزاد = حضور اصلاحچیها، برگزار کند تا رای امت و سهم امت حفظ شود. یا رفراندوم از جنس رفراندوم سال ۵۷ بگذارد تا امت خلیفه را عزل و نصب کند...... برای مردم فریبی امت را ملت و سهم امت را منافع ملی جا میزنند.
اصلاحچیها و آپوزیسیون قلابیشان کیش و مات شدهاند. اینها دههها سد راه هرگونه اتحادی بودهاند. شاهزاده و این حزب و سفارت سبز و امین موحدیها با شهامت این آپوزیسیون قلابی را دور زدهاند و در کنار ملت و برای ملت علیه کلیت رژیم مبارزه جانانهای را آغاز کردهاند. درود بر همه اینها. دوستان، ما را در جریان حال و روز روزانه کسانی بگذارید که خامنهای کهریزکی، را پدر و پدر مهربان و نامهربان! خود میدانند برای ماندنش و تداوم جنایتهایش مبارزه میکنند. اتحاد با آپوزیسیون قلابی غیرممکن است و بر ضد منافع ملی ایران. اینها را بشناسید و به ملت ایران بشناسانید. در اینکار به امین موحدی کمک کنید که در افشای مقالهنویسان و رسانههایشان تاکنون شاهکار کرده است. تا به حال روزنامهنگاری را من ندیدهام که چنین شهامتی را از خود نشان داده باشد چون برایشان انتشار مقالات کیلوییشان مهمتر از ایران و ملت ایران بوده است. امین موحدی ریسک کرد و نترسید که مقالاتش را منتشر نکنند. این شرافت و صداقت و پایبندی او را به وظیفه ملیاش نسبت به ایران و ملت ایران را در تاریخ معاصر ما به ثبت رسانده است. قدرش را بدانید تا دیگر نویسندگان هم شهامت پیوستن به او را در این مبارزه مهم پیدا کنند.
پاینده ایران و ملت ایران
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
کاوه گرامی و بسیار محترم،
پرسیدید: "آیا در شرایط کنونی نسبت دادن رضا شاه دوم به شاهزاده رضا پهلوی به سود مبارزه ملت ایران است یا به زیان مبارزه میباشد؟"
پاسخ: بنده پیشترها در جایی در همین سامانه به همین اعتراض شما از اینکه چرا من به ایشان رضا شاه دوم میگویم پاسخ دادم. اما دوباره...
رضا شاه دوم، برای رژیم اسلامی از پسر شاه تا چند لقب زشت است، برای جمهوریخواهان رضا پهلوی، آقای رضا پهلوی، شاهزاده رضا پهلوی هستند. برای بنده و بسیاری از طرفداران نظام پادشاهی، ایشان هم شاهزاده رضا پهلوی هستند، و هم رضا شاه دوم.
خود شاهزاده هم بارها گفتهاند: "آقا جان بنده را هر چه دوست دارید صدا کنید. اینها مشکل ما نیست. درد ما و اولویت ما آزاد کردن ایران است."
اما بنده در ضمن معتقد هستم که چون ایشان پس از فوت شاهنشاه آریامهر در غربت قسم پادشاهی خوردند، در نتیجه برای بنده ایشان رضا شاه دوم است. اینجا هم جای بحث طولانی نیست که اهمیت این مسئله در کجاست. چون بخواهم وارد این ریز نکتهها شوم باید بر گردیم به سال ۵۷، و و و چند جلد کتاب میشود.
اما برای رژیم اسلامی و جمهوریخواهان عزیز و مشروطه خواهان گرامی دیگر که دوست دارند ایشان را رضا پهلوی، و شاهزاده و آقا صدا کنند، با احترام به نظر همه شما، بنده هم این یک رای خود را در جیبم گذاشتم تا روزی که در یک رفراندوم ملی، ملت بگوید که ایشان بازنشسته است یا شاه.
تا آن زمان بر طبق اصول دموکراسی که همه "ما" به آن امیدوارم که اعتقاد داشته باشیم (اگر از طرف دیگران صحبت نکرده باشم)، شما ایشان را آقا و شاهزاده بنامید، بنده هم به عنوان طرفدار نظام پادشاهی پارلمانی ایشان را همان شاهزاده یا شاه که هستند و قسم ایشان را بنده در غربت پذیرفتم مینامم.
نه من به شما و جمهوری اسلامی میگویم رضا پهلوی را چگونه خطاب کنید، نه شما به بنده که یک نفر از ۷۵ و اندی میلیون جمعیت ایران هستم بگویید ایشان را چه خطاب کنم، یا نکنم.
و اما پرسیدید: "آیا این بسود یا زیان مبارزه است؟"
چیزی که به سود مبارزه نیست. دروغ گویی سیاسی و تزویر و فریب دادن ملت است.
چیزی که بسود مبارزه است این است که پس از ۳۲ سال و اندی دروغ و تزویر رژیم اسلامی (چرا ۳۲ سال و اندی؟ چون دروغ گوییها را جمهوریخواهان عزیز آن زمان، خیلی پیش از ۵۷ در زمان شاه بر ضد رژیم گذشته "دروغ گویی سیاسی" را آغاز کردند و در رژیم فعلی ادامه پیدا کرد). در هر حال، چون در ۳۲ سال و اندی به این ملت دروغ پشت دروغ، تزویر پشت تزویر، و فریب پشت فریب تحویل داده شده، یکی از وظأیفی که من برای خودم قائل هستم این است که در مبارزه با رژیم اسلامی از "دروغ سیاسی" پرهیز کنم.
من یک نفر هر چه که هستم یا نیستم را همانطور با ملت در میان میگذارم. اگر به نظر من رضا پهلوی با قسمی که خورده، و با کردار، پندار، و گفتار سیاسی و اجتماعی خود در این ۳۲ سال گذشته ثابت کرده که یک سر و گردن از هر سیستمدار دیگر ایران امروز بالا تر است، پس نمیروم برای دل خوش کردن چند جمهوریخواه ۵۷ای که هر کدام یک پرونده سیاسی سیاه بطول ۳۲ سال و اندی دارند، ایشان را چیز دیگری غیر از شاهزاده یا شاه صدا کنم.
هر کسی که پدرش شاه بوده لقب شاهزاده میگیرد، در این بحثی نیست. پس ایشان شاهزاده است. و چون ایشان هم بدلیل قسمی که خورده (حال چه درست چه غلط، آن بحثی جداست) و هم بدلیل لیاقتهای سیاسی که از خود نشان داده برای من شاه نیز هست.
رضا پهلوی، مدت هاست که در کنار قسمی که خورده است، لیاقت خود را نیز برای اینکه بنده او را شاه بنامم، به من یک نفر ایرانی با یک رای که دارم ثابت کرده. و از این روی است که من او را شاه مینامم. فردا هم اگر اکثریت مردم ایران رای دادند که پادشاهی نمیخواهند، بنده ایشان را مانند بقیّه شاهزاده یا آقا مینامم.
اگر کسی در این میان اسم این کار مرا تندروی بگذارد، بدون در نظر گرفتن احترام و اعتقاد من به رای اکثریت، و به قانون، و به دموکراسی و حقوق بشر... ، این دیگر جدا مشکل من نیست.
کار یک میهنپرست فریب دادن یک ملت نیست. من هم به عنوان یک میهنپرست چیزی که به آن اعتقاد دارم را همانطور که به آن اعتقاد دارم، بیان میکنم. ایشان را گاه شاهزاده مینامم که هست، و گاه شاه مینامم که از نظر من هست.
اگر قرار باشد ملتی به نظام پادشاهی رای ندهد چون امثال بنده ایشان را شاه مینامیم، پس ما به مردم خود و شعور آنها اعتقاد نداریم. مردم ما خیلی با دقت تر از اینها هستند که ما نظر خودمان را عوض کنیم تا دگراندیشان راضی شوند. آنها به ریشه و کارنامه کار دارند نه به اینکه چرا من و امثال من رضا پهلوی را شاه مینامیم یا چیز دیگر.
بنده اهل ژست سیاسی گرفتن نیستم. میگویند، همه رای دهند تا ببینیم ایشان شاه است یا نه. بنده میگویم تا آن زمان با حساب کتاب بنده و از دید بنده، ایشان برای من شاه است. وقتی هم که اکثریت رای داد و گفت که ایشان شاه نیست، من هم در برابر رای اکثریت سر تعظیم فرود میاورم، و میپذیرم. حال چه با رای اکثریت موافق باشم و چه نباشم. نه کسی را به دار میکشم، نه کسی را به دلیل رای او تیر باران میکنم.
هدف این است که مردم بتوانند با آزادی رای خود را در صندوق بیاندازند، تا ببینیم برای ایران پس از این جمهوری نکبت بار چه میخواهند. تا آن زمان هم، من ایشان را شاهزاده و شاه مینامم، شما هم ایشان را شاهزاده و آقا و هر چه که دوست دارید، بنامید.
وظیفه من تحمیل نظر خود به کسی نیست، ما حتی نظام پادشاهی را هم نمیخواهیم به ملت ایران تحمیل کنیم. خودشان عقل و دانش و بینش و قدرت سبک سنگین دارند، و تصمیم خواهند گرفت، که چه میخواهند، یا چه نمیخواهند. القابی هم که من با دلائل خودم، به رضا پهلوی بدهم، چیزی را بهتر و بدتر نخواهد کرد.
امیدوارم با این فارسی شکسته بسته خودم، منظور را رسانده باشم، و باز دو هفته دیگر وارد این بحثهای حاشیه ای "القاب" نشویم.
*****
من از کورش گرفتم اولین درس وطنخواهی، من آن استاد دانشگاه را طفل دبستانم
من این میهن پرستی را نکردم اختراع امروز، بود عشق وطن میراث پر ارج نیاکانم
*****
با سپاس،
شیر و خورشید و تاج
.....................................
کاوه
با درود به شیر و خورشید و تاج عزیزم
ترجیح می دهم این بحث را ادامه ندهم که بیش از همه خود را می آزارم. فقط خواهشی دارم .دوست گرامی، لطفاً نظرتان را برای صفحه نظرات خلاصه و کوتاه بنویسید، چون من بینوا باید وقت بگذارم و نظرات جنابعالی را که همیشه بسیار طولانی می نویسید را بخوانم ، سپس آزاد نمایم تا هم میهنان مان نیز بخوانند. اگر مطالب طولانی دارید لطفا در قالب مقاله برای آقای بهمن زاهدی ارسال نمایید تا در صفحه اول منتشر نمایند که لااقل هم میهنان بیشتری از خواندنشان بهره بگیرند.
جنابعالی حق دارید با هر نامی که دوست دارید شاهزاده را خطاب کنید. در برابر حرف حساب گردن من از مو باریکتراست. بنده هرگز نگفتم که شما حق ندارید شاهزاده را رضا شاه دوم خطاب کنید. من این بحث را در همینجا برای همیشه می بندم، چون فکر می کنم ، به هیچ نتیجه مثبی نخواهیم رسید. با احترام دوست شما کاوه یزدانی
پاینده ایران و ملت ایران
زنده باد آزادی
December 26, 2011 12:22:19 PM
---------------------------
عرفان
درود بر کاوه نازنین و حق نازنین
حق نازنین چه نوشتار زیبا و بجایی بود واقعا لذت بردم و از شما بخاطر این نوشتارتان سپاسگذاری میکنم
شیر و خورشید و تاج گرامی درود بر شما از اینکه بازگشتید و در بحث ها شرکت میکنید از شما بسیار سپاسگذارم
کاوه نازنین جنبش کافه نادری هرگز نمیمیرد و تا روز ازادی به مبارزه خود ادامه میدهد D:
پاینده و پیروزر باشید
..............................
کاوه
با درود به عرفان عزیز
بسیار خوشحالم از حضورت
زنده و پایدار باد جنبش کافه نادری. من امیدوارم دوست بسیار عزیزمان،
شیرو حورشیدو تاج نازنین بخاطر رک گویی من از من نرنجد. از همینجا به ایشان عرض ارادت دارم و از صمیم قلب دوستشان دارم. با احترام کاوه
December 25, 2011 04:33:40 PM
---------------------------
شیرو خورشیدو تاج
حق گرامی،
مقاله جالبی بود و بسیار درست. اولا ما هم به نوبه خود کریسمس زادروز عیسی مسیح را به همه جهانیان مخصوصاً هم میهنان مسیحی شاد باش میگوییم. و چون این روز مصادف است با زادروز میترا خداوند مهر، این روز را به ایرانیان نیز شاد باش میگوییم. همانطور که در کتابهای تاریخی نیز آمده است، بیش از دو هزار و اندی سال پیش و بیش از هزار و چهار صد سال پیش از مسیح، در زاد روز میترا، ایرانیان با قرار دادن درخت کاج و سرو در بیرون درب منازل و با قرار دادن تزئینات تولّد میترا را جشن میگرفتند.
و اما در مورد اقدامات بسیار جدی و بموقع رضا شاه دوم.
شکایت نامه و دادخواهی قانونی رضا شاه دوم و چندی دیگر از ایرانیان هشیار به سازمان ملل متحد در مورد اوضاع وخیم تمامی زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی، و سپس دادخواهی قانونی علیه علی خامنهای، و نامه رضا شاه دوم به رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر عراق در مورد سرنوشت مجاهدین خلق، همه و همه چند چیز را برای ایرانیان در سراسر جهان روشن کرد.
از همه مهمتر اینکه ایشان فقط یک نماد میهنپرست ایرانی برای طرفداران نظام پادشاهی نیستند، بلکه ایشان یک رهبر دلسوز برای تمام ایرانیان هستند.
دادخواهی ایشان بر علیه علی خامنهای، در واقع دادخواهی یک ملت علیه علی خامنهای است. و ما این را در عکس عمل مثبت و گسترده ایرانیان و مردم چه در ایران و چه در سراسر جهان میبینیم.
رضا شاه دوم از حق تمام زندانیان سیاسی دفاع میکنند، حتی مخالفین نظام پادشاهی. و در مورد مجاهدین نیز نشان دادند که گرچه ما با اعتقادات خشک مذهبی، و افراطی و خرافهای مجاهدین هیچ هم اندیشی نداریم اما به عنوان ایرانیانی که به زندگی نامه کورش بزرگ و مفاد حقوق بشر کورش بزرگ اعتقاد داریم در کنار نماد پادشاهی، از حقوق تمام ایرانیان چه اسیر در جمهوری اسلامی و چه اسیر در عراق دفاع میکنیم.
این اقدامات اخیر رضا شاه دوم بقدری بجا و بموقع روزی داد که رژیم اسلامی در یک عکسالعمل گسترده از جمله روزنامههای حکومتی تلویحا از رضا شاه دوم با عنوان "مهمترین و اصلیترین دشمن تمامیت نظام و رژیم اسلامی" یاد کردند.
ما طرفداران نظام پادشاهی ۳۲ سال است که همین حرف را که رژیم امروز مجبور به اعتراف آن شد را میزنیم. شاید در کنار این اعتراف رژیم به این حقیقت و سکوت خفه کننده اکثر مدعیان رهبری در طیف جمهوریخواه نسبت به اقدامات اخیر ملی رضا شاه دوم، این حقیقت امروز برای ایرانیان آزادیخواه شفافتر شده باشد.
رضا شاه دوم، با مطرح کردن حقوق انسانی مجاهدین در کمپ اشرف، رهبران مجاهدین خلق را نیز با یک مشکل بزرگ روبرو کرد. زیرا، مریم رجوی امیدوار بود که دولت عراق مجاهدین کمپ اشرف را دست بسته به رژیم ایران تحویل دهد و با اعدام آنها بدست جمهوری اسلامی، یک شهید سازی راه بیندازد و به خیال خام خودش از آن بهره برداری سیاسی کند. گرچه این هم از همان بد اندیشی رهبری مجاهدین است. زیرا مجاهدین اصولا از پشتیبانی مردم ایران برخوردار نیستند و با کشته شدن اهالی کمپ اشرف فقط یک سری فریب خورده سیاسی که اسیر دست رجویها هستند از بین میروند و بس، و یک سری اسرار سازمانی با آنها از بین میرود، از جمله ناپدید شدن بسیاری از مجاهدین که قصد جدائی از آن سازمان را داشتند، و غیره...
اقدام دیگر رضا شاه دوم، در مورد عدالت خواهی، شکایت نامه، و دادخواهی قانونی بر علیه علی خامنهای ثابت کرد که ایشان ماورای سیاست عمل میکنند و از حقوق یک ملت و تمامی مردم ستم دیده ایران از چپ چپ تا راست راست حتی مخالفین نظام پادشاهی دفاع میکنند.
این اقدامات ایشان هر ایرانی را بفکر فرو میبرد و چند پرسش را مطرح میکند.
۱. آیا این همان رهبری نیست که همه ایرانیان آزادیخواه در جستجوی آن بودند؟
۲. آیا ایران آینده پس از جمهوری اسلامی به چنین میهنپرست هشیاری برای باز سازی میهن نیاز ندارد؟
۳. سکوت بخش اعظمی از مدعیان رهبری در طیف جمهوریخواه را در برابر این اقدامات ملی رضا شاه دوم را باید به چه تعبیر کرد؟
پاسخ و قضاوت با شما.
و این اقدامات رضا شاه دوم یک مسئله دیگر را هم برای بسیاری از هم میهنان روشن کرد.
و آن اینکه در ۳۲ سال گذشته مخالفین نظام پادشاهی بارها و بارها در یک تبلیغات گسترده ادعا میکردند که طرفداران نظام پادشاهی فقط احساساتی و فقط شعار میدهند.
اولا کسی که این همه ویرانی میهن را ببیند و هیچ احساسی نسبت به این همه ظلم از خود بروز ندهد، نامش را باید خمینی معروف به "هیچ" گذاشت. دوم اینکه در خرداد ۸۸ دیدییم که شعارها چگونه افکار عمومی جهان را با پندار، رازها، و خواست یک ملت آشنا کرد، و موجب تحسین و احترام جهانیان نسبت به مردم ایران شد.
سوم، پس از ۳۲ سال. امروز مردم ایران شفافتر درک میکنند که ما طرفداران نظام پادشاهی نه تنها نسبت به میهن پر احساس هستیم و آن را در شعارهای شکننده ما هم میشود دید، بلکه از همه مهمتر آنقدر درایت، بینش، و دانش داریم، و بر خلاف تبلیغ دشمنان آنقدر با مسائل مردم ایران در داخل و سیاست جهان آشنا هستیم که از روز اول دست پشتیبانی خود را بر شانه فردی گذشتیم (رضا شاه دوم) که او در ۳۲ سال گذشته با پندار و گفتار و کردار خود ثابت کرده است که هم مانند پدر بزرگ و پدر خود، از یک بینش و قدرت تشخیص استثنائی در مورد مسائل ایران و جهان بر خوردار است.
زمانی که دیگران تبلیغ رفسنجانیهای میانه رو و خاتمیهای اصلاح طلب را میکردند این ما، طرفداران نظام پادشاهی بودیم که بارها و بارها میگفتیم ماورای ۵۷ها و رژیم تبهکار، برای فرایافت قطعی از راه حل ایران بیاندیشید.
۳۲ سال طول کشید، تا ملتی بیدار و هشیار شود و کم کم به همین نتیجه برسد، که دارد میرسد.
امروز برای پشتیبانی از اقداماتی که دارد صورت میگیرد، وظیفه ایرانیان خارج و سرنگونی خواه در خارج از کشور:
۱. اطلاع رسانی و کسب اطلاعات و زنده نگاه داشتن رابطه با داخل ایران و با مردم ایران است.
۲. ایرانیان مقیم اروپا میتوانستند در یک راه پیمایی چند هزار نفری پشتیبانی خود را از اقدام ملی رضا شاه دوم در برابر جهانیان در یک تظاهرات گسترده به نمایش بگذارند. و در ضمن به جهانیان بفهمانند که ایرانیان بخشنده هستند ولی فراموش نخواهند کرد، که در این روزهای خطیر کدام کشورها در کنار مردم ایران قرار گرفتند و کدام کشورها در کنار دشمن ملت ایران.
۳. ایرانیان آمریکا، به دلیل راههای دور و مخارجی که برای بعضی از هم میهنان مسافرت را غیر ممکن میکند. در شهرهای مهم آمریکا (این بار) در برابر رسانههای مهم آمریکا از جمله ساختمان CNN و FoxNews از اقدامات رضا شاه دوم و دادخواهی ایشان علیه علی خامنهای میتوانستند پشتیبانی کنند.
هدف این نیست که ما کشورهای خارجی را آدم کنیم، که دست پشتیبانی از رژیم را بردارند. چون آنها کاری که به سود منافع خودشان است را خواهند کرد. هدف این است که اینها بدانند، ما ملتی بیدار هستیم و رفتار آنها را تحت نظر داریم. و از کلیت آن رژیم ضد ایران و ایرانی عبور کردهایم.
و در داخل ایران:
۱. زمان استفاده هر چه بیشتر از شبنامه برای اطلاع رسانی سراسری در کل کشور و برای هم آهنگ کردن ملت و آماده کردن ملت برای یک خیزش بزرگ ملی.
۲. شعار نویسی بر در و دیوار ها، هم برای اطلاع رسانی و هم برای تضعیف هر چه بیشتر روحیه دشمن.
۳. این بار با شعارهای ملی و پرچم ملی وارد صحنه میشویم. زمان الله و اکبر و پرچم سبز سید گذشت. برای سرنگونی رژیم ضد ایرانی باید با شعار و پرچم ملی ایرانی وارد صحنه شد. از شعارهای ساخته پرداخته چمدان کشهای منافع روس و انگلیس و ماباقی و پرچم ساخته پرداخته رژیم هم باید دوری کرد.
۴. آماده کردن همه برای اعتصابات عمومی گسترده در سطح کشور، به پشتیبانی از خیزش بزرگ ملی. طوفان آزادی در راه است، و این بار باید با دقت بیشتری برنامه ریزی کرد، و تا زمانی که رژیم سرنگون نشده نباید صحنه ترک کرد... تا رساندن ملت بپای صندوقهای رای برای تعیین نوع نظام آینده ایران. پس از آن همه چیز به رای آزاد مردم بستگی پیدا میکند، و اینکه با آینده خود چه میخواهند بکنند.
"کسانی که از اقدامات اخیر رضا شاه دوم و چندی از ایرانیان با غیرت تا بحال پشتیبانی نکرده و سکوت اختیار کردهاند، با ملت ایران نیستند، بلکه در کنار رژیم اسلامی هستند. هر چه زودتر این واقعیت را بپذیریم زودتر تکلیف همه در مورد اینکه از اینجا به بعد بکجا میرویم روشن میشود."
پاینده بادا سرزمین بزرگان تاریخ بشری و زادگاه حقوق بشر،
شیر و خورشید و تاج
............................
تولد مسیح بر همگان شاد باد
کاوه
با درود به شیرو خورشیدو تاج عزیز و بسیار گرامی
عزیز دل برادر، در آخرین کامنت تان سیزده بار نام رضاشاه دوم را به شاهزاده رضا پهلوی نسبت داده اید که بسیار هم برازنده شاهزاده می باشد و من این نام را می پسند، یک پرسش از جنابعالی دارم و امیدوارم پاسخ منطقی دریافت نمایم.
آیا در شرایط کنونی ، نسبت دادن رضاشاه دوم به شاهزاده رضا پهلوی به سود مبارزه ملت ایران است یا به زیان مبارزه می باشد؟ اگر پاسخ منطقی به بنده ندهید، مجبورم از حق عزیز این پرسش را بپرسم.
ارادتمند کاوه
زنده باد ایران زنده با آزادی
December 25, 2011 03:50:44 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به دوستان عزیز
حق عزیز بسیار سپاسگذارم از این متن بسیار درستی که نوشتید. از آقای بهمن زاهدی برای قرار دادن این متن در صفحه اول سامانه بسیار سپاسگذارم.
به باور من ما ملت ایران و روشنفکران ایرانی که براستی برای آزادی ایران مبارزه می کنند، می باید طرحی نو براندازند که هم رژیم ننگین اسلامی را کیش و مات کنند و هم قدرت های زالوصفت حامی رژیم را کیش و مات کنند، و هم اینکه تمامیت ارضی ایران برای همیشه حفظ شود و هم اینکه برای مبارزه امروز ملت ایران مفید و نتیجه بخش باشد و هم اینکه بتواند طرح کمربند شیعه گری جیمی کارتر منحوس را بشکند.
به باور من، ما ملت ایران نیازمند یک کمربند سبز ایرانی هستیم، تا سرزمین مان را از هر گزندی محفوظ بداریم.
این طرح را می توان از هم اکنون با ایجاد یک کمپین سبز برای نجات ایران سازماندهی کرد که خودبخود می تواند در جهت منسجم کردن آزادیخواهان و همبستگی ملی بین اپوزیسیون بسیار سازنده باشد، و در ایران آزاد می تواند به عنوان( کمربند سبز ایران ) تا همیشه باقی بماند. با این طرح تمام دشمنان ایران کیش و مات خواهند شد.
امیدوارم حزب مشروطه ایران ( لیبرال دمکرات ) در ایجاد و سازماندهی کمپین ( کمر بند سبز ایران ) بیندیشد.
حق عزیز، پالایش اپوزیسیون بسیار ضروری است. تا سنگلاخ ها کنار زده نشوند موتور جنبش ملی راه نمی افتد. از صراحت و شفافیت مطالبی که می نویسید بسیار لذت می برم و یاد می گیرم. دوست دارت کاوه
زنده باد ایران زنده باد آزادی
December 25, 2011 03:14:46 PM
---------------------------
|