ايکاش آقای عبدالکريم سروش حداقل به راه آقای رضا پهلوی میرفت و بهجای نشان دادن راه نکونامی و نيکسرانجامی به فقيهی که مرتکب جنايت عليه بشريت شده است خواستار و پیگير محاکمه او میشد
آیت الله سید علی خامنهای، رهبر حکومت اسلامی، مرتکب جنایت علیه بشریت شده است. در خواست محاکمهٔ این روحانی جنایتکار سالیانی ست از سوی اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج کشور، و جسورانه و شجاعانه ازسوی برخی از شخصیتها و چهرههای اپوزیسیون در داخل کشور مطرح و پیگیری شده است. اخیرا «نیز آقای رضا پهلوی این خواست را مطرح کرده است و برآن است تا موضوع را به سازمان ملل بکشاند. این گونه طرحها و اقدامها در کنار ارزش افشاگرانه و تبلیغی، تلاشی دلگرم کننده برای دادخواهان و بازماندگان قربانیان حکومت اسلامی نیز خواهد بود حتی اگر از سوی کسانی چون آقای رضا پهلوی و با تاخیری چند ساله مطرح وپیگیری شود، و حتی اگر به فیل هوا کردن و بهره برداریهای سیاسی ی شخصی و گروهی آغشته شده باشد.
به باور من افشای بیشترجنایتهای این آیت الله علیه بشریت و پیگیری ِبه محاکمه کشاندناش توسط آقای رضا پهلوی میباید مورد حمایت قرار بگیرد ضمن اینکه از ایشان خواسته شود به وکلای محترم و تازه واردشان تفهیم کند که با اندک تفاوتهایی عمر این دست طرحها و اقدامها در خارج از کشور به بیش از سه دهه میرسد و این عزیزان بهتر است به حرف بزرگترها هم گوش کنند!. برخی از وکلای آقای پهلوی خیال میکنند تبعیدیان و اپوزیسیون خارج از کشور در این حدود سی و دو سال کارشان در تبعید باد زدن همدیگر بوده و چشم انتظاری ِ اینکه یار شاطری از راه برسد و نان آماده به سینهٔ تنور بچسباند.
در رابطه با این نوع» طرحها و اقدامها «نادیده گرفتن وارج ننهادن به تلاشهای مؤثرو ارزشمند شورای ملی مقاومت به ویژه سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمانها و احزاب چپ و دموکرت، و ملیون، تشکلهای حقوق بشری و فرهنگی و هنری به ویژه کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید، و بسیاری از شخصیتها و چهرههای سیاسی و فرهنگی پیرامون در خواست محاکمهٔ آیت الله خمینی (تا پیش از مردناش) و آیت الله خامنهای و تلاش در راستای تحقق آن از طریق مجامع گوناگون بین المللی قدر ناشناسی و بیانصافی ست، بیماریای عارضهٔ گروه گرایی و خود محوری، که معتاداش شدهایم. در همین ارتباط علیرغم انتقادهایی که به روش و منش آقای اکبر گنجی رواست، نمیباید تلاشهای ایشان نیز در افشای جنایتهای حکومت اسلامی و پیگیری محاکمه علی خامنهای نادیده گرفته شود.
در این میانه، سوی دیگر شاهد ناهار بازار ِ ارشاد و موعظت و اندرز دادن به فقیه جنایتکار نیز هستیم، و حکایت ارشاد و پند و اندرز و انذار و موعظت و نصیحت وراهنمایی این آیت الله هنوزباقی ست، که تازه تریناش انتشار موعظت نامهٔ آقای عبدالکریم سروش ا ست، تلاش» رعیت وار «ی که به دلیل نزدیکی زیستی و مذهبی با آیت الله خامنهای سبب شده است آقای سروش علیرغم اینکه» به عین الیقین پایان دولت سحر «خامنهای را نزدیک ببیند باز بکوشد» راه نکونامی و نیک سرانجامی «به این موجود نشان دهد و از ثواب امر به معروف و نهی از منکرنیز سودی نصیب خود کند، نکو نامی و نیک سرانجامی جنایتکاری که جنایت علیه بشریت مرتکب شده و جامعهای را به سوی نابودی روانی و فرهنگی و اخلاقی و اقتصادی سوق داده است. این نوع خرج کردن بیانصافانه از کیسهٔ دهها هزارقربانی دگراندیشی و بازماندگان آنان فقط از کشکول کسانی بیرون میآید که منافع معنوی ومادیشان به حیات حکومت اسلامی گره خورده باشد. متا سفانه آقای سروش به جای تلاش برای تحقق دادخواهی و اجرای عدالت در بارهٔ یکی ازبزرگ جنایتکاران تاریخ معاصرایران با پهن کردن بساط ارشاد و پند و اندرز و انذار و موعظت و نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر که جلوه فروشیها و کرشمههای قلمی و ادبیاش بر اصل ماجرا میچربند، چنین پیوند و گره خوردگیای به تماشا گذاشته است.
گویی آقای سروش پیامد موعظتها و اندرزهای زنده یاد سعیدی سیرجانی و نامههای او به آیت الله خامنهای و رفسنجانی و خاتمی را که حدود بیست سال پیش انتشار یافت، فراموش کرده است، نامههایی که پاسخشان زندان و شکنجه و اتهامهای وقیحانهٔ جاسوسی و ارتکاب به لواط وعضویت در شبکه قاجاق مواد مخدر و تهیه مشرو بات الکلی در خانه خود و فروش و مصرف آن و.... بود و سرانجاماش نیز مرگ با شیاف پتاسیم.
باری، تلاش برای محاکمهٔ آیت الله خامنهای حتی اگر آقای رضا پهلوی تکرارش کند ارزش افشاگرانه و تبلیغی دارد و ارزشمند است، و ارشاد و و پند و اندرز و انذار و موعظت و نصیحت این روحانی جنایتکار نیز به ویژه اگرآقای عبدالکریم سروش بر آن اصرار ورزد و قلمی کند علیرغم تلوث خالی از تفنن نیست. در این میانه اما حواسمان باشد ویادمان نرود که خانه از پای بست ویران است و تا هنگامی که موریانهٔ خمینیسم و حکومت اسلامی حیات داشته باشد خانهمان، ایرانمان ویران خواهد ماند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود، در نظر پیشینم در مورد بیانیه حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات)، یادم رفت لینک ها را در اخبارروز بدهم که در اینجا می گذارم: http://www.iran-chabar.de/news.jsp?essayId=42542 و
http://www.iran-chabar.de/ideas.jsp?essayId=42542
اینرا هم فراموش کردم که بگویم که نظرات در آنجا نسبت به اقدام رضا پهلوی در آنجا غالبا مثبت بوده است که بسیار دلگرم کننده است. همانطور در اخبارروز این نوشتار مسعود نقره کار منتشر شده اند و در آنجا هم او مورد نقد شدید قرار گرفته است. لینکها بقرار زیر هستند و توجه هم میهنانم را به آنها جلب می کنم، http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=42598 و
http://www.iran-chabar.de/ideas.jsp?essayId=42598
یک نکته بسیار مهمی که در همه لینکهای اخیری که در اینجا گذاشته ام، که باید به آن توجه شود، شباهت ها در دیدگاهها بین چپهای جمهوریخواه مدرن و مشروطه خواهان مدرن است و تفاوت فاحشی که ایندو با دیدگاههای چپهای جمهوریخواه سنتی دارند. متاسفانه چپهای سنتی میدان مقاله نویسی و رسانه های چپ را در اختیار داند و چپهای جمهوریخواه مدرن از این امکانات محرم هستند. با اینحال این جمهوریخواهان مدرن بویژه از بدو تولد جنبش سبز راه خود را از چپهای سنتی جمهوریخواه جدا کرد و با در مبارزه با سنتی ها هستند. این را بخوبی می توان در نظراتشان در پای مقالات در سایت هایی مثل اخبارروز مشاهده کرد. این چپهای مدرن فاقد نمایندگان دیدگاه های خود هستند و باید مبارزاتشان علیه هم رژیم و هم چپهای سنتی را بسیار ارج گذاشت. جنبش سبز نه تنها باعث شد یک ریزش عظیم در بدنه رژیم بوجود آورد بلکه باعث شد که ریزش عظیم هم از بدنه چپهای سنتی که یاران همیشگی رژیم بوده اند هم صورت بگیرد. چپهای سنتی جمهوریخواه همانقدر در انزوا و ضعیف هستند که رژیم است ولی دستگاههای تبلیغاتی عظیم در اختیارشان می باشد. فشار مردم از زیر که با نظراتشان در پای مقالات دیده می شود، در حقیقت به چالش گرفتن هر دو این افراطیون است و مبارزه ای است جانانه علیه دیدگاههای هر دو ارتش سرخ و سیاه. این نظردهندگان بواسطه تجربه سالها چپ بودن، وجدان، انصاف، وطندوستی و شناخت بسیار خوبی که از ماکسیسم دارند، و قلم روانی که دارند، مو را از ماست نوشتارهایی مثل این نوشتار آقای نقره کار بیرون می کشند. تا پیش از تولد جنبش سبز این چنین نبود ولی حالا همین ها نه بواسطه رضا پهلوی بعنوان فردی که هست بلکه همانطور که رحمان تبریزی گفته است بواسطه محتوای آنچه او کرده است از او پشتیبانی می کنند و ابایی هم از ابراز آن به چپهای سنتی در سایت اخبارروز ندارند. سانسور شدن و نشدنشان در آنجا مطلب دیگری است ولی همین ها صدای خود را به گوش این چپهای سنتی خوب رسانده و در آینده هم خواهد رساند. من همیشه نظرات را در اخبارروز می خوانم و بسیار بهره مند می شوم. برای شناخت تفاوت بین چپهای سنتی جمهوریخواه و چپهای مدرن وطندوست در همه عرصه ها، هم خواندن مقالات شان و هم خواندن نظرات داده شده کاربران برای ما و مبارزات مان مفید است.
آقای نقره کار محترم، شما بعنوان یک کنشگر حقوق بشر، بجای اینهمه انتقادات و تذکرات و گوشزدهای بیجا به رضا پهلوی، بویژه در مورد خواسته شما که باید به اقدامات ضد خامنه ای مجاهدین خلق معلوم الحال ارج می گذاشت، و خشمی که در این نوشتارتان از او نمایان است، بهترست همه نظرات داده شده را هم در اینجا و بویژه در اخبارروز بخوانید و با افکار عمومی آشنا شوید. این پرسش را هم با خودتان مطرح کنید که چرا اقدامات مثلا مجاهدین خلق علیه خامنه ای با استقبال مردم روبرو نشد ولی همان اقدام از سوی رضا پهلوی نتیجه معکوس داد؟ این معما را حل کنید و با ما در میان بگذارید که چرا بین مجاهدین خلق و دیگران و رضا پهلوی، مردم از اقدام رضا پهلوی استقبال کردند و از مجاهدین خلق و دیگران استقبال نکردند؟ امیدوارم که واکنش مردم به نوشتارهایتان بویژه این نوشتارتان برای شما مهم باشد و واکنشی از شما در این مورد ببینیم. در ضمن من یک سوسیال دمکرات جمهوریخواه وطنی هستم. با احترام
پاینده ایران و ملت ایران
December 27, 2011 02:59:25 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه دوستان و دوستداران گرامی کافه نادری
سخنی با آقای نقره کار
آقای نقره کار محترم، رضا پهلوی در شکایتش از خامنه ای، رسانه ها و مردم را مستقیما مورد خطاب قرار داد، و پیش نویس این شکایت را در اختیار همه گذاشت تا پیشنهادات خود را در تکمیل و بهبود آن ارائه دهند. آیا شما گلایه ها، گوشزدها، یادآوری ها و تذکراتی که در این نوشتارتان برای او آورده اید را بعنوان پیشنهاد برای او فرستادید یا نه؟
حدس من تا دریافت پاسخی از شما در مورد پرسش بالا اینست که من فکر می کنم که شما، شکایت رضا پهلوی را تا این اواخر نادیده گرفتید چون اگر طبق درخواست او پیشنهادی، تذکری، گلایه ای، گوشزدی برایش فرستاده بودید و او ترتیب اثر نمی داد، مطمئنا شما امروز آنرا بعنوان اعتراض در مقاله ای می آوردید. لطفا بفرمایید که چرا این تذکرات، پیشنهادات و و و را در آغاز برای رضا پهلوی نفرستادید؟! چرا تا حالا صبر کردید تا تذکرات و گلایه ها و پیشنهادات تان را به او گوشزد کنید؟ خیلی علاقمندم در اینمورد پاسخ شما را دریافت کنم. اگر فرضم غلط محض است، بفرمایید تا من پوزش بخواهم.
آقای نقره کار محترم، همانطور که در بالا گفتم رضا پهلوی مردم را مستقیما مورد خطاب قرار داد و آنها را تشویق به مشارکت کرد. فرصت بحث را به همه منجمله شما، گنجی، سروش، مجاهدین خلق و و و داد. لطفا بفرمایید که نگاه و واکنشی که از همه شما به این دعوت او داده شد، چه بود؟ حالا چیست؟ آیا شما تفاوتی بین دید و واکنش خودتان در آنزمان و این زمان می بینید و چطور آنها را توجیح می کنید؟
آقای نقره کار محترم، بفرمایید که همه آن دیگرانی که پیش از رضا پهلوی چنین شکایاتی را به مراجع بین المللی ارائه دادند هم همانند رضا پهلوی مردم را مستقیما مخاطب قرار دادند و عمل کردند یا نه، ترجیح دادند در محدوده محفل شان همدیگر را مورد خطاب قرار دهند و مردم را دور بزنند؟ من واقعا پاسخ این پرسش را نمی دانم و کسانی که می دانند مرا آگاه سازند، سپاسگزارشان خواهم شد. اگر فرض کنم که مردم را دور زده باشند، آنوقت شکایت و گله از و اعتراض و گوشزد به رضا پهلوی چرا! شکایت از او چون مردم را دور نزد و پیش نویس داد! درخوست مشارکت از رسانه ها و مردم را کرد! عجب! شکایت از رضا پهلوی کنم که اشتباه آنها را نکرد! و به آن شاکیان خاموش ارج نهم که من ها/ ما/مردم را دور زدند و مخاطبشن من ها نبودیم و برایشان مهم نبود که پیش نویس شکایت را جلوی من ها بگذارند و انقدر برایشان من ها مهم باشند که از من ها بخواهند پیشنهاد دهیم و مشارکت فعال کنیم! آیا چنین اعتراضات و شکایات و گوشزدهایی که به رضا پهلوی وارد آورده اید، یک فرار به جلو نیست! نه آقای نقره کار محترم، من هیچ ارجی برای غیردمکرات ها و قشری ها و از ما بهتران که مرا دور می زنند قائل نیستم که بدون آگاهی من و به قیمومیت از من یواشکی شکایت می کنند و نظر و مشارکت من برایشان هرگز مهم نبوده است. من صغیر نیستم و خود را برابر رضا پهلوی و هر شهروند ایرانی دیگر می دانم و می خواهم در تعیین سرنوشت خود و کشورم با یک رای ام سهیم باشم. اگر گله ای باشد و اگر اعتراضی باشد، گله و اعتراض من به آن کنشگران سیاسی و حقوق بشری است که مردم را مرتب دور می زنند و هر کدام ساز خود را می زنند و مشارکت و نظر من را نمی خوهند و برایم تعیین تکلیف می کنند و وقتی هم رقیب یا دشمن شان کار درستی می کند، سعی می کنند آنرا غلط و زشت و بی اثر و بی ارزش جلوه دهند. با وقتی نمی توانند، کار او را با اکراه ارزشمند جلوه می دهند ولی زهر خود را هم می ریزند.
آقای نقره کار محترم، سپاسگزار خواهم شد اگر که مرا در موارد بالا روشن بفرمایید تا فرضیاتی که ذهنم را با خواندن مقاله شما بدانها مشغول کرده است برطرف شوند. با احترام حق
پاینده ایران و ملت ایران
December 26, 2011 01:13:37 AM
---------------------------
کشکساب
بادرودبر همه ایرانیان.ضمن انتقاد از یک:بکاربردن کلمه حداقل؛ میپرسم؛مثلا تا امروز؛موجودی مثل این (مدیر قصابخانه فرهنگی ) سلابه کش خمینی؛در مراکز فرهنگی کشور ایران؛حداکثر کارش برای نجات ایرانیان از شکنجه؛چه بوده؟که حداقل کارش این باشد. دوم:این ظالم کم نظیر؛ کجای ایام زندگیش در حداقل چهل سال گذشته؛نشانی از یک ارزن آزاداندیشی و احترام به حقوق برابر انسانها داشته؟که با انسانی مثل رضا پهلوی ؛که با آنهمه گرفتاریها که فقط بخاطر شاهزاده بودن؛همه جناحها وگروهها ودسته ها؛برای خودوخانواده اش درست کرده ومیکنند؛باز بخاطر پایبندی به افکارش وآموختن به دیگران؛(غربال را کنارگذاشته)وهمه را برای نجات همه؛فراخوانده؛مقایسه شده؟ دیگر؛اینکه مثلا سروش حمایت نکند چه ضربه ای به این اقدام عمومی خواهد خورد؟پس از عرض انتقاد؛درپایان؛ضمن احترام به نویسنده محترم؛شاگردانه عرض میکنم.همانگونه که میدانید؛ هیچ عاقلی ؛شاخی را که برآن نشسته از بن؛اره نمیکند.فیلسوف؛روشن اندیش دینی وخصوصا مذهبی؛حاج عبدالکریم سروش؛ بسیار عاقل است. فقط کسانیکه از میوه منحوس درخت حکومت اسلامی حاکم برایران؛که با خیانت وشکنجه جنایت وچپاول؛رشدیافته؛نخورده اند ونمیخواهندبخورند؛این شجره خبیثه را از ریشه هدف قرار میدهند.با عرض پوزش وسپاس از بردباری نویسنده محترم.پاینده ایران . سربلند ایرانی.
December 25, 2011 09:00:02 PM
---------------------------
|