حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
این آخرین ایستگاه جنبش‌ملی ایران است

December 27, 2011

سه شنبه 6 دی 2570 = December 27, 2011

عرفان
 

بر خلاف نظر بعضی از آقایان نظریه‌پرداز جنبش‌ملی ایران هر لحظه و هر روزی که می‌گذرد به موفقیت و پیروزی قطعی نزدیکتر می‌شود و از بهار عربی که بیشتر به خزان عربی شبیه است یک سر و گردن بالا‌تر است چرایی این مدعا از چند جهت مشهود است.
بزرگترین دستاورد و مهمترین عاملی که پیروزی و موفقیت جنبش‌ملی ما را قطعی می‌کند تجربه‌های فراوان تاریخی‌ای است که ملت ایران کسب کرده و تجربه اخیر بهار عربی هم به نوعی این پازل را کامل کرد.
در واقع تجربه اسلام سیاسی و حکومت دینی اگر چه خیلی تلخ و فاجعه بار بود و یک سیلی محکم به آنهایی بود که به دنبال آن راه افتادند اما به جرات می‌توان گفت لزوم جدایی دین از سیاست و بازگشت دین به حوزه شخصی افراد در جامعه را در بین اقشار جامعه نهادینه و قطعی کرد.
البته هنوز هستند کسانی چون اصلاح‌طلبان که در پی اجرای اسلام رحمانی‌شان و بازگشت به دوران شکوفا از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند .ادعایی که اصلاح‌طلبان دارند و بر ان تاکید می‌ورزند اینست که اگر این مجریان قانون عوض شود و آدمهای عادل و قانون‌مداری سر کار بیایند (که البته خطاب آنها خودشان می‌باشد) دیگر از نام دین سواستفاده نمی‌شود و اسلام رحمانی جوابگوی تمام نیازهای جامعه می‌باشد.
حال سوال اینجاست که قانون‌اساسی و قانون قضایی‌ای که بر محوریت قران رحمانی تدوین شده خود با چالش‌های عمیقی مواجه می‌باشد اول اینکه آیا هنوز باید همانند عصر حجر خانم‌ها نصف آقایون ارث ببرند (النساء ایه 11) آیا دزدان باید دست چپ و پای راستشان و بالعکس قطع شود (المائده 33 و 38 ) آیا قوانین دیه و ... هنوز باید براساس شتر سنجیده شود؟ آیا حکم وحشیانه سنگسار و اعدام که نشانه بربریت است کماکان باید اجرا شود؟ آیا حجاب اجباری باقی می‌ماند؟ آیا سر کار دگر‌اندیشان و منتقدان دینی با فتوا و یا حکم مرتد و محارب خواهد بود و سرنوشت مرگ در انتظارشان خواهد بود؟ این مواردی که ذکر شد کاملا برگرفته شده از همان کتاب اسلام رحمانی آقایان می‌باشد و هرگز نمی‌توانند غیر از آن عمل کنند.
واقعیت اینست که دین هرگز نمی‌تواند جوابگوی نیازهای بشر در قرن 21 باشد و محور قرار دادن آن موجب بروز کشتار و تبعیض و واپسگرایی می‌شود این یک واقعیت محض است و هیچ انسان خرد‌گرا و عاقلی این را انکار نمی‌کند هدف از ذکر این موارد در این نوشتار نقد و یا بررسی دین نبود بلکه نارسایی‌هایی بود که باید واقعبینانه آن را بیان کرد تا لزوم جدایی دین از سیاست برای همگان قابل درک باشد. خوشبختانه لزوم جدایی دین از سیاست برای اکثریت غالب جامعه ما قابل درک شده و از این نظر جنبش‌ملی ما از انقلاب‌های خاورمیانه کاملا پیشی گرفته است.
یکی دیگر از تجربه‌های آموزنده‌ای که جنبش‌ملی ما کسب کرده لزوم مخالفت با حمله نظامی خارجی است. اولین تجربه تلخی که کسب کردیم جنگ 8 ساله با عراق بود که بقای نظام و زمامدارانش را با خون آزادی‌خواهان تضمین کرد. البته مقایسه جنگ عراق و ایران با حمله نظامی امریکا و قدرت‌های غربی به عراق و افغانستان و لیبی مقایسه اشتباهی است، اما از این نظر که فضا و شرایط را برای نظام فراهم کرد تا به وحشیانه‌ترین شکل ممکن مخالفان را سرکوب کند گفتن آن خالی از لطف نیست.
یکی دیگر از تجربه‌های عظیمی که جنبش‌ملی ما کسب کرده، آزادی‌هایی است که به دنبال توپ و مسلسل آمد اکنون جنگ عراق و افغانستان و نهایتا لیبی پیش روی ماست. اگر یکی یکی آنها را بررسی کنیم می‌بینیم که عراق بعد از صدام وارد دیکتاتوری جدیدی تحت فرمانروایی مثلثی که نوری المالکی و قاسم سلیمانی و خامنه‌ای تشکیل داده‌اند شده است و جنگ فرقه‌ای و مذهبی بالا گرفته و خطر تجزیه عراق حس می‌شود کما اینکه دولت خودمختار کردستان کاملا از عراق فاصله گرفته و چه بسا در آینده اعلام استقلال نکند؟
افغانستان که کاملا واضح و مشهود است که چه شد و چه می‌گذرد و فکر نکنم نیازی به توضیح باشد و نهایتا لیبی آخرین موردی بود که کوله‌بار تجربه ما را پر بار‌تر کرد در واقع در لیبی همه ما دیدیم که چگونه اسلامگرا‌های افراطی به رهبری عبدالکریم بلحاج تروریست معروف القاعده در اقدامی عجیب از سوی ناتو تجهیز شدند و به مبارزه مسلحانه پرداختند و همچنین انتقام‌جویی‌ها و اعدام‌های صحرایی و فاجعه انسانی و اقتصادی‌ای را هم که پیش آمد همگی ما دیدیم و نهایتا با نظاره نیروهایی که در راس امور لیبی قرار گرفته‌اند چشم‌انداز روشنی برای لیبی پیش‌‌بینی نمی‌شود.
یکی دیگر از تجربه‌های آموزنده و سازنده‌ای که کنشگران خیابانی جنبش‌ملی آموختند شیوه‌ها و استراتزی‌های مختلف مبارزاتی خیابانی بود که در طی انقلاب‌های اخیر خاورمیانه نمونه‌های مختلف آن را شاهد بودیم و برآموخته‌های مبارزاتی خودمان افزودیم.
نهایتا یکی دیگر از دستاورد‌های مهم جنبش‌ملی ما درک اصلاح‌ناپذیر بودن رژیم و شناسایی تمام نقابداران بود که در راس آنها اصلاح‌طلبان قرار دارند در واقع تا قبل از خیزش ملی ما در سال 88 خیلی‌ها هنوز به اصلاحات امید داشتند و گمان می‌کرند که می‌شود در کنار اصلاح‌طلبان به مرور نظام را ساقط کرد اما بعد از خیزش ملی 88 همگی ما شاهد بودیم که چگونه وحشت آاقایان را فرا گرفت که نکند نظام سقوط کند و کاسه کوزه آقایون و لابی‌گری‌های پول‌سازشان برچیده شود و احیانا سرکارشان با دادگاه‌های ملی‌مان بیافتد از این رو نقاب از چهره آقایون برداشته شد و یکی دم از دوران شکوفا می‌زد یکی در رسانه‌ها شعار هم غزه هم لبنان سر می‌داد و یکی هم همچون خاتمی بعد از آن همه ماجراهای کشتار و تجاوز و کهریزک و ... دم از آشتی‌ملی می‌زد و مردم را دعوت کرد تا بیایند و دست خامنه‌ای را ببوسند تا بلکه آنها را ببخشد.
جنبش‌ملی ما با کوله‌باری از تجربه مسیر سبز خود را می‌پیماید و خوشبختانه در ایستگاه آخر خود قرار دارد، حال صحبت ما با اپوزیسیون این است که یا بیایید و در کنار ملت ایران و جنبش‌ملی ایران حول یک محور مشترک که جدایی دین از دولت اعلامیه جهانی حقوق‌بشر و اصل برگذاری انتخابات آزاد برای تعیین نوع نظام آینده است قرار بگیرند و در این ایستگاه آخر سوار شوند و یا اینکه اگر این کار را نکنند انتظار نداشته باشند که ملت آنها را ببخشاید و احیانا در آینده به عنوان منتخب خود برگزیند.
پاینده ایران


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

جمشاد


با درود متقابل به جناب عرفان
با کمال تاسف جنابعالی از نظر و منظور من برداشت درستی نکردید. نخست اینکه من شخصا با اجرای حکم اعدام، همانطور که پیشتر هم گفتم، تنها در موارد قتل عمد و کشتار بی رحمانه مردمان بی گناه و بی پناه موافقم چون براین باورم کسی که فرد دیگری را عمدا به خاطر مسایل شخصی یا خانوادگی به قتل می رساند و به زندگی او پایان می بخشد، حق زنده ماندن و ادامه حیات را ندارد. حال اگر به اعتقاد و نظر شما در نظام و حکومت آینده ایران باید یکبار برای همیشه تکلیفمان را با حکم ضد بشری اعدام روشن کنیم، یعنی اینکه احکام اعدام را لغو و تبدیل به حبس ابد یا طویل المدت کنیم، آیا این عادلانه و منصفانه است؟ تصور کنید که این دسته از قاتلان به حکم زندان طولانی محکوم شوند، یعنی دولت و ملت باید جور بخور و بخواب این جانیان را هم تقبل و تحمل کنند و بعدش هم معلوم نیست که آیا واقعا "تا ابد" در زندان بمانند. شاید در برخی مواقع با پارتی بازی و رشوه دهی دولتی یا حکومتی از جانب کسی زودتر از موعد مقرر حکم از زندان آزاد شده و به جنایات بعدی دست بزند کمااینکه در گذشته و بویژه در حال حاضر بودند و هستند کسانی که با این شیوه کثیف و مرموز جان سالم از جنایات مرتکب شده بدر بردند. ولی با آنچه در مورد حکم و اجرای حکم اعدام مطلقا مخالفم، اعدام های نمایشی در ملاء عام و در انظار عمومی و نیز اعدام های کاملا بی مورد مانند اتهام به قاچاق مواد مخدر یا نظایر آن است. من نمی دانم که اگر خدای ناخواسته فرزند جوان یا برادر یا پدرشما به دست یک اوباش چاقو کش به قتل برسد، شما چه واکنشی از خود نشان داده و آیا حاضر به عفو و بخشودگی (یا آنچه که در اسلام ناب محمدی با عنوان"قصاص" مرسوم است) خواهید شد یا خیر؟! اگر پاسختان مثبت است که بسیار فرد رئوف و با گذشتی هستید.
دوم اینکه منظورم از نقش ادیان در سیاست این نیست که ادیان در امور سیاسی و مملکتی دخالت داشته باشند بلکه از طریق و با حمایت دستگاه های دولتی و حکومتی می توانند جوابگوی بسیاری یا حداقل برخی مطالبات مردمی درجامعه شان مانند اداره امور مساجد (یا کلیسیاها وغیره) امور حج و مراسم مذهبی باشند. دین و مذهب در ایران ریشه های دیرینه دارد و ما ایرانیان با وجود خشم و نفرت و دلزدگی از آن و رژیم کنونی نمی توانیم یا نمی خواهیم آداب و رسوم دینی را انکار کنیم چه بسا هستند بسیاری از ایرانیان برونمرزی، حتا ایرانیان لس آنجلسی، که هنوزهم مراسم مذهبی مانند نذر و سفره ابوالفضل و سفر حج را انجام می دهند چون در تفکر و مغز آنان جذب و محک شده است.
در پایان ناگفته نماند که من نیز مثل شما و خیل عظیمی از ایرانیان میهن دوست به شدت طرفدار جدایی دین از سیاست هستم یعنی در خلاصه کلام معتقدم که دین نباید خط مش سیاست و اقتصاد دولت و مملکتی را تعیین کند بلکه این سیاست است که باید به دین رسمی کشوری احترام قایل شده و از آن در پیشبرد اهداف دینی و مذهبی حمایت مالی و معنوی به عمل آورد و یا اینکه به کلی از دین و مذهب فاصله گرفته و "بی دینی" را جایگزین دین سازد که این خود به باور من در نظام و حکومت و دولت آینده ایران، چه سکولار، دمکراسی، لائیک، مشروطه، جمهوری فدرال و هرنوع دیگر آن غیرممکن به نظر می رسد چون اقشار نا معینی تن به قبول چنین اقدامی نخواهند داد. شاد و سرافراز باشید!

December 28, 2011 07:05:08 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت کلیه دوستان کافه نادری
عرفان عزیزم
دوران طلایی (یا به قول تو شکوفا) یکی از سیاه ترین دوران تاریخ چند هزار ساله این ملک است. این دوران منحوس از همان روز بیست و سوم بهمن ماه آغاز شد, با خون, خون افسران میهن پرست ایرانی, خونی که بر روی پشت بام مدرسه رفاه به زمین ریخت و شروع جنایاتی شد که در تاریخ این ملک و ملت اگر نگویم بی نظیر, لااقل کمر نظیر بود, چپ های اسلامی که از چپ های حزب توده تند روتر شده بودند, همراه مجاهدین و فرقان و چند گروه مسلح اسلامی دیگر تنها می کشتند و می کشتند و می کشتند و حتی به خودشان نیز رحم نمی کردند تا سال 60, وقتی شکاف مابین انقلابیون به حداکثر ممکن خود رسید, جدال میانشان آغازیدن گرفت و چه جدالی!, پر از خون و کینه و شعار, قرار نبود روحانیون به مقام و منصب برسند, که رسیده بودند و دیگر از بنزهایی که گیرشان آمده بود, پایین بیا نبودند. تو یادت نمی آید, نشریه ای در همان اوایل شورش منتشر می شد به نام "سپید و سیاه", که تنها چند شماره درآمد. من همه شماره های آنرا داشتم و متاسفانه بدلیل اینکه در شروع دوران طلایی! به خانه های مردم می ریختند و هر آنچه دوست نداشتند به همراه صاحب خانه با خود می بردند, آنها را سوزاندم. در یکی از شماره های آن کاریکاتور جالبی بود, آقای خمینی را پشت توپی ترسیم کرده بود و ایشان مشغول شلیک صفی از آخوندها به درون مجلس بودند!. سیاهی, دروغ, نیرنگ, جنگ, بنیادگرایی از متعفن ترین نوع آن و بسیاری سیاهی های دیگر را می گویند دوران طلایی!, البته دوران طلایی هست اما نه برای مردم, بلکه برای تازه برآمدگانی که به نان و آب و احترام و بنز رسیده بودند. همین چپ ها (اصلاح طلبان امروز) تندروترین طیف انقلابیون بودند, پس از پاکسازی ایشان از مجلس چهارم و اجرای سیاست تعدیل اقتصادی تا مدت ها از ایشان خبری نبود, با دوم خرداد جان تازه ای گرفتند و همان چپ های اسلامی تندرو شدند اصلاح طلبان کند رو و طرفداران کنش بی خشونت!, به قول قدما "انسان با این چشم های کوچک چه چیزها که در این دنیای بزرگ نمی بیند!".
درباره دین, ساده و صریح باید گفت که وقت آن است آخوندها به حجره های خود بازگردند و تنها به ارشاد و آخرت آنهایی بپردازند که به ایشان اعتقاد دارند, که هر کجا دین در سیاست دخالت نمود فاجعه ای خلق کرد ماندنی درتاریخ, مسیحیت و یهودیت و اسلام و ...نیز ندارد. انکیزسیون می افریند و فکر می کند این ولایت منحوس تا ابد ادامه دارد.
با تو موافقم که در ایستگاه آخریم, هر کس مانند ما در ایران زندگی کند این را می بیند و می داند, تنها باید تا آن لحظه ناب رهایی آماده بود و انتظار کشید.
فرزند نازنینم, با تمام سختی هایی که در اين سالیان متحمل شدیم, اگر حاصلش برآمدن نسلی مانند تو باشد, چه جای آه و افسوس که خون میهن پرستان و مبارزه ایرانیان بیهوده نبوده است.
پاینده ایران

December 28, 2011 06:11:32 PM
---------------------------

عرفان

درود بر جمشاد گرامی
جمشاد گرامی شما هم تا حدی درست میفرمایید چون دین یک واقعیت انکار ناپذیر است که در جامعه ما تغریبا فراگیر میباشد اما خوشبختانه یا شوربختانه تجربه اسلام سیاسی باعث شده که باورهای رادیکال مردم بشدت افول کند و مردم خیلی اعتدال گرا و ضد جریان افراطی حاکم شده اند بنده بعنوان کسی که در درون ایران زندگی میکنم این واقعیت را بخوبی درک کرده ام بنده معتقدم اگر در اینده ایران سکولاریسم سیاسی باشد نه سکولاریسم فلسفی یا لائیک مردم قابلیت درک و پذیرش ان را دارند.
شما فرمودید در زمان پهلوی قاتل ها و جانی ها اعدام شدند بنده معتقدم ما باید یک بار برای همیشه تکلیفان را با حکم ضدبشری اعدام روشن کنیم بنده مخالف حکم اعدام هستم و اعتقاد دارم باید قانون قضایی مان را منطبق با قوانین مدرن و امروزی تدوین کنیم و احکام شرع را یکبار برای همیشه کنار بزنیم.
شما میفرمایید دین تا حدی میتواند به صورت غیر مستقیم و محدود دخالت داشته باشد مایلم بدانم منظور شما در چه زمینه هایی میباشد که دین میتواند دخالت مفید داشته باشد(البته این صحبت شما تا حدی درست میباشد مثلا گاهی مواقع برای جلوگیری از رشد جریانات افراطی لازم است که از دین برای بعضی امورات استفاده شود) ما باید نظام اینده مملکتمان را تعریف کنیم یا باید نظامی سکولار باشد یا نظامی اسلامی ایا منظور شما اینست که مجددا نظام حاکم اینده نظامی دینی باشد اما کنترل شده و محدود یا اینکه نظامی سکولار باشد ولی دین هم تا حدی دخالت و نفوذ داشته باشد
نهایتا بنده به همه ادیان و مذاهب با تمام وجود احترام میگذارم و هیچ ضدیتی با انها ندارم و معتقدم با بازگشت ان به حوزه شخصی افراد در جامعه هم حرمت ان حفظ میشود هم این مشکلات و بدبختی ها پیش نمی اید
بنده برداشتم از نظر شما این بود که شاید نگرانید که اگر سایه دین از سر جامعه مذهبی ما یکباره حذف شود موجب بروز مشکلاتی بشود شاید شما فکر میکنید اگر قوانین دینی یکباره حذف شود شاید مردم بعد از مدتی شور وااسلاما وااسلاما بر انها حاکم بشود و چه بسا فاجعه ای دیگر خلق شود اما این نوید را به شما میدهم که دیگر نادمان 57 و این جوانان هوشیار لزوم بازگرداندن دین به حوزه شخصی افراد در جامعه را درک کرده اند
پاینده و پیروز باشید

December 28, 2011 04:48:18 PM
---------------------------

جمشاد



جناب عرفان، شما در بخشی از نوشتارتان تأکید بر این داشتیده اید که: "واقعیت اینست که دین هرگز نمی‌تواند جوابگوی نیازهای بشر در قرن 21 باشد و محور قرار دادن آن موجب بروز کشتار و تبعیض و واپسگرایی می‌شود این یک واقعیت محض است و هیچ انسان خرد‌گرا و عاقلی این را انکار نمی‌کند" به نظر من قرآن نمی تواند جوابگوی نیازهای بشر در قرن ۲۱ باشد ولی "دین" تا حدی چرا!
بطور کلی دین اگر جزیی از امورات مملکتی باشد و عاقلانه عمل کند، می تواند بدون دخالت مستقیم در امور سیاسی و اقتصادیی، جوابگوی برخی (و نه همه) نیازهای بشر باشد.
در دوران حکومت پهلوی مذهب اثنی عشری اسلام که دین رسمی کشور ایران بوده و هست، بدون هرگونه نفوذ و دست اندرکاری در امور سیاسی و اقتصادی جوابگوی مطالبات و نیازهای دینی از طریق حکومت بود. آدمکشان و مجریان قتل عمد در آنزمان هم اعدام می شدند ولی احکام اعدام در مورد قاچاق یا مصرف مواد مخدر یا حکم سنگسار به هنگام ارتکاب روابط نا مشروع و زنا صورت نمی گرفتند، چرا؟ چون قوانین قضایی و جزایی در آن دوران براساس قوانین کیفری در قانون اساسی و مدنی وضع شده بود و نه بر مبنای آیین و دستورات تحریف شده با تغییرات خودپسندانه و من دراوردی در برهه های مختلف زمانی از ۱۴ قرن پیش تا به امروز! در کشورهای پیشرفته و متمدن سراسر جهان و حتا برخی کشورهای درحال توسعه و عقب مانده آفریقا و آمریکای لاتین، ادیان مختلف از نهادهای مهم مملکتی به حساب می آیند اما از احکام موجود در کتاب های آسمانی "انجیل" و "تورات" و غیره برای کیفرخواست و اجرای حکم و شکنجه قرون وسطایی استفاده نمی شود - و تصور هم نمی شود که چنانچه مسیحیت و یهودیت در سیاست های کشورهای مربوطه ادغام و انسجام یافته بودند، اصولا قوانین و دستورات آسمانی در این کتب بمورد اجرا گذاشته می شدند.
پس بنابراین جدایی دین از سیاست به تنهایی مطرح نیست بلکه عدم استفاده و اجرای احکام یادآوری شده در یک جامعه مدرن و پیشرفته و آزاد باید در آینده ایران و ایرانی در آینده نزدیک ملاک عمل قرار گیرد. موفق و شادکام باشید.

December 28, 2011 01:44:11 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

عرفان گرامی‌،

بقول ایرانیان، مقاله شما اتمام حجت خوبی‌ بود. جدا که چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، این آخرین ایستگاه جنبش ملی‌ ایران است. و ما ایرانیان، هیچ راهی‌ نداریم بجز پیروزی در این ایستگاه آخر. برای همین، میبایستی که تمام هم اندیشان موافق با این چند اصل ساده و غیر پیچیده که شما بسیار بجا و با ظرافت آنها را شمردید، خود را آماده سازند تا این قطار آزادی را به سر مقصد پیروزی برسانیم.

دیگر برای ما ایرانیان جا برای ترس و دو دلی‌ و سر در گمی و شک و تردید باقی‌ نمانده. یک چیزی هم که اصلا برای تلف کردن نداریم، زمان است.

این بار باید همه در یک زمان چنان زمین لرزه ای‌ را ایجاد کنیم، که نه رژیم و نه حامیان رژیم نتوانند فرصت جم و جور کردن خود را پیدا کرده و از این سیل و طوفان دوباره جان سالم بدر برند.

آنهائی هم که تا بحال سنگ لای چرخ این جنبش‌ها میگذاشتند، بهتر است از همین حالا بدانند، این بار بخواهید از این شیطنت‌ها که در ۸۸ بسود رژیم انجام دادید، انجام بدهید. این سیلی که در راه است دودمان شما را هم بر باد خواهد داد. بر سر عقل بیایید و در کنار ملت قرار بگیرید.

در‌ها حال به مقاله شما یک چیز میشود گفت. آمین.

شیر و خورشید و تاج

December 28, 2011 09:12:02 AM
---------------------------

محمد حسین صالحی

بنام ملت زیر ستم ایرانزمین/تمام احزاب و همه ادیان تا ابد در ایران آزاد باید باشند و حتی یک زندانی سیاسی هم نباید وجود داشته باشد و قانون اعدام نیز ملغی گردد/کرامت انسانی خدشه ناپذیر است /..در غیر اینصورت بنا نه تجربه تاریخی هر سی سال یکبار کشور ما دستخوش یک فاجعه جدیدی خواهد شد ...

December 27, 2011 11:35:29 PM
---------------------------

عرفان

درود بر کاوه نازنین
کاوه جان از مهر و اظهار لطفتان بسیار سپاسگذارم در اینکه نوبت خامنه ای فرارسیده هیچ شکی نداشته باشید مردم فقط و فقط منتظر فرصت و بهانه ای هستند تا دوباره شعله ور بشوند و این بار کار را یکسره کنند و با توجه به حوادث و اتفاقات اخیر پیش بینی میشود بزودی این بهانه دست مردم بیافتد تا کار را یکسره بکنند

December 27, 2011 08:51:24 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites