تأیید یک "رویداد" در جمهوری اسلامی از سوی این نویسنده اگر بی سابقه نباشد بسیار نادر است. به کار بودن واژه "رویداد" به جای "سیاست" یا "تصمیم" از این رو است که معتقدم حکومت اسلامی ایران در ایجاد آن نقشی آگاهانه نداشته است.
سال ها است از این که دلار را به طور تصنعی ارزان نگه داشته اند و در نتیجه صادرات کشور را گران تر و مشکل تر و واردات را تسهیل کردهاند نوشته ایم. این سیاست حکومت که به ویژه در دوران احمدی نژاد دو چندان شدت یافته است ناشی ازعدم توجه به منافع درازمدت کشور بوده است. پس از آن که به علت سوء سیاست های مالی و پولی، جمهوری اسلامی از سویی خود را با تورم روزافزون مواجه دید و از سوی دیگر با عدم توانایی تنظیم یک بودجه متوازن ناچار بود با استقراض از بانک مرکزی مسائل خود را حل کند، مصیبت بزرگی همانند یک بمب ساعتی در انتظار اقتصاد ایران بود.
از آن جا که آمار و ارقام بودجه های سالانه این دولت و تا حدود زیادی دولت های پیشین با واقعیات ارتباطی نداشتند و همه امید آن ها وابسته به ازدیاد روزافزون بهای نفت بود همیشه این خطر اقتصاد ایران را تهدید می کرد که دیر یا زود عدم سیاست های درازمدت کشور را با مخاطرات بزرگ اقتصادی رو به رو سازد. از سویی نمی توانستند بودجه را متوازن کنند زیرا بخش بزرگی ازدرآمد کشور صرف مصارف غیر تولیدی از نوع کمک به سازمان های تروریستی و برنامه های مخفی نظامی می شد و از سویی دیگر فساد در دستگاه اداری و سیاسی، منابع کشور را بی رحمانه می بلعید. سرانجام زمانی که حکومت نگران ازدیاد روزافزون حوائج زندگی مردم شد به خیال خود گزینه ای را انتخاب کرد که به وسیله آن بتواند تا حدودی تورم افسارگسیخته را مهار کند. وسیله مورد استفاده آن ها نوعی حراج ذخایر و منابع ملی کشور بود. با تصنعی نگه داشتن بهای ارز به خیال خود واردات را جانشین کمبود تولیدات داخلی کرد، یعنی هرچه دلار ارزان تر و ریال گران تر شد اجازه نداد نرخ ارز در بازار و توسط عرضه و تقاضا تعیین شود، واردات ایران ارزان تر شد و صادرات آن گران تر و طبعاً کمتر. این امر موجب شد تا هرچه بیشتر به حجم واردات کشور افزوده شود. با ازدیاد کالا ها در بازار امید حکومت این بود که تورم را کاهش دهد، تورمی که موجب اصلی آن خود حکومت بود. به جای تلاش در راه متوازن کردن بودجه مملکت، ازدیاد مالیات و کاستن از مخارج بی رویه گمان کردند منابع مملکت را حراج کنند و واردات را ارزان. با در دست داشتن درآمد نفت در کوتاه مدت توانستند تا حدودی تورم را مهار کنند اما در درازمدت با بسته شدن صنایع، بیکارشدن کارگران و تعطیلی کارخانه ها و دیگر مراکز تولیدی روز به روز بر حجم بیکاری افزوده میشد. صادرات کشور آن اندک هم که باقی مانده بود به علت گرانی ریال نمی توانست در بازارهای بین المللی با اجناس مشابه رقابت کند.
ارزش پول هر کشوری به قدرت خرید آن بستگی دارد. هرچه بر قیمت ها افزوده شود از قدرت خرید پول ملی کاسته می شود. در واقع می توان گفت درمقام مقایسه میان دو کشور با دو نرخ تورم گوناگون رابطه معکوس ارزش پول و نرخ تورم قابل پیشبینی است، کشوری که محصولات آن گران تر است کمتر صادر می کند و در شرایط تجارت آزاد بر میزان واردات آن افزوده خواهد شد.
در شرایط آزادی اقتصاد و بازار ارز اگر پول کشور در ارتباط با دیگر ارزهای خارجی شناور باشد طبعاً نرخی را که بازار برای پول کشور تعیین می کند با عرضه و تقاضا متناسب است. در کشورهای صادرکننده نفت در خاورمیانه ارزش پول ملی و بهای ارز در بازار تعیین نمی شود. این حکومت ها هستند که قیمت ارز خارجی را ثابت نگه داشته و با استفاده از درآمد سرشار نفت توانسته اند آن قیمت ها را به طور تصنعی حفظ کنند.
آیا تضعیف ریال مفید است؟
تضعیف ریال الزاماً مضر نیست و به مصداق واقعی عدو شود سبب خیر، تضعیف ریال در برابر دلار و دیگر ارز ها در درازمدت به سود اقتصاد ایران است. بدون شک سقوط بی سابقه و شدید ریال در برابر ارزهای خارجی نه تنها نتیجه سیاست حساب شده دولت و بانک مرکزی نیست بلکه شاهد دیگری است برای اثبات عدم لیاقت این حکومت، زیرا اگر قرار بود با تعدیل ارزش پول کشور به عنوان یک سیاست پولی اعمال شود می بایستی پس از اجرای تمهیدات لازم این سیاست را در درازمدت اعمال می کردند. جهش بیش از پنجاه درصد بهای دلاردر مدتی کمتر از شِش ماه نشانه اختلال و هرج و مرج کامل در سیاست پولی کشور است. اما سوای مسائل بیشمار اقتصادی- سیاسی که این تغییر ارزش ناگهانی و شدید برای حکومت و مردم ایجاد خواهد کرد رویداد این تغییر و تحول در معادلات اقتصاد ایران در
درازمدت سودمند خواهد بود.
سال ها است اقتصاددانان ایرانی در برونمرزو درونمرز از سیاست تصنعی گران نگه داشتن ارزش ریال از حکومت انتقاد می کنند. برای بهتر نشان دادن معنای این سیاست شاید بهترین نمونه بررسی سیاست ارزی چین باشد. در چین بر خلاف ایران حکومت بهای پول ملی یعنی "یوآن" را پایین تر از قیمت بازار حفظ می کند زیرا اقتصاد چین بر پایه صادرات بنا شده است. با ارزان نگه داشتن پول ملی بر قدرت خرید پول های خارجی افزوده خواهد شد و بنابراین مصنوعات و صادرات چین برای بقیه دنیا ارزان تر خواهد بود. سال هاست که آمریکایی ها و دیگر کشورهای غربی که با چین معامله می کنند دولت چین را متهم کرده اند که با اعمال این سیاست به نوعی تقلب آشکار دست زده است و از این رو کنگره آمریکا با رها چین را تهدید کرده است که اگر از پایین نگه داشتن ارزش پول خود دست برندارد آمریکا متقابلاٌ سیاست تقابلی را در پیش خواهد گرفت. یا بر عوارض گمرکی خواهد افزود و یا محدودیت هایی بر واردات از چین وضع خواهد کرد که البته هردو این سیاست ها بر خلاف موازین سازمان بین المللی جهانی تجارت (WTO)می باشند و از طرفی هم هردو کشور عضو این سازمان هستند.
اما در مورد ایران سیاستی که تاکنون اعمال شده است دقیقاً برخلاف سیاست چین بوده است. با گران نگه داشتن پول ملی و ارزان نمایاندن ارزهای خارجی واردات را ارزان
کرده اند و صادرات را مشکل.
رویدادی که ما به آن اشاره کردیم در کوتاه مدت مسائل بسیاری برای کشور ایجاد خواهد کرد در کوتاه مدت گرانتر شدن واردات تورم زا خواهد بود و از همه مهمترحکومت اسلامی در ایجاد این بحران قصد و منظور خدمت به منافع ملی را نداشته است. دلایلی که برای ازدیادنا بهنگام ارزش ارزهای خارجی تاکنون عرضه شده است هرکدام به تنهایی و یا به همراه دلایل دیگر می تواند واقعیت داشته باشد. جمعی معتقدند چون دولت کمبود دارد و نمی تواند تعهدات خود را در مورد هدفمند کردن یارانه ها بپردازد و چون دلار و دیگر ارزها در کنترل انحصاری حکومت است با گران کردن بهای ارزهای خارجی بر درآمد دولت افزوده خواهد شد و این راهی خواهد بود برای مقابله با کمبود نقدینگی در صندوق حکومت. پاره ای دیگر معتقدند که با بالا بردن ارزش ارزهای خارجی حکومت سعی می کند از نقدینگی در اقتصاد کشور بکاهد یعنی هرچه بیشتر مردم پول های در گردش را خرج خریداری ارز کنند از حجم نقدینگی کاسته خواهد شد و این نیز موجب می شود تا از تورم کاسته شود.
این دلایل و مشابه آن الزاماً باید بر این پایه استوار باشد که اولاً این حکومت لیاقت سیاست گذاری و پیشبینی دارد و ثانیاً در صورتی که چنین سیاست هایی را اعمال کند لیاقت انجام آن را داراست. دولتی که نمی تواند مالیات و از آن مهمتر قبوض برق و گاز را وصول کند مسلماً از هیچ نوع اعتبار و لیاقت اداری برای اجرای سیاست های درازمدت برخوردار نیست.
ارزش متقابل ریال و دلار به دلیل سیاست های طولانی حکومت بعد از انقلاب به طرز بی سابقه ای آشفته بوده است. اگر میزان تورم کشورها را یکی از مهمترین دلایل تعیین ارزش پول ملی و یا متقابلاً ارزهای خارجی قرار دهیم به طور متوسط میزان تورم در ایران طی سی سال بعد از انقلاب از ده درصد متجاوز بوده است. در حالی که متوسط تورم در کشورهای طرف معامله ایران به ندرت از سه یا چهار درصد بیشتر بوده است. بر اثر این اختلاف تورم هرسال از ارزش ریال کاسته و بر ارزش پول های خارجی افزوده شده است. در دوران پیش از انقلاب ارزش دلار هفتاد و شِش ریال بود و امروز بیش از دویست و چهارده برابر آن شده است یعنی دلار پانزده هزارریالی جانشین دلار هفتادو شِش ریالی است. متأسفانه این رقم هم تصنعی است و ارزش پول ملی در یک بازار شناور ارز ارزان تر خواهد بود.
برای هر کشوری ارزش پولش در صورت شناوربودن آن با میزان کارائی اقتصاد (Productivity) ارتباط مستقیم دارد، اما کشورهایی از نوع ایران که بخش اعظم صادرات آنها نفت و کالاهای مشابه است اگر حکومت دلسوزی نداشته باشند در درازمدت گرفتار " بیماری هلندی" خواهند شد، یعنی چون درآمد از فروش سرمایه های ملی دارند اقتصادشان روز به روز کمتر رقابتی شده و متکی به واردات خواهد بود.
و اما در درازمدت...
در درازمدت افزوده شدن بر ارزش ارزهای خارجی و تنزل بهای ریال موجب خواهد شد که واردات ایران گران تر شود و در نتیجه تولیدات داخلی بهتر بتوانند با واردات رقابت کنند و با ازدیاد تولید از بیکاری نیز کاسته خواهد شد .از سوی دیگر صادرات ایران که امروز به شدت به علت عدم تعادل در بهای ارز ناتوان گشته است می تواند یکبار دیگر در جهان رقابتی شود. سرنوشت فرش ایران یکی از بهترین نمونه های اثبات این فرضیه است، امروزه فرش ایرانی در درونمرز گران تر از خارج است زیرا پول ملی به طور تصنعی گران تر از واقعیت عرضه می شود.
شاید موجب تعجب پاره ای از خوانندگان این ستون باشد که این رویداد استثنایی که حکومت در ایجاد آن آگاهانه تأثیری نداشته است برای آینده ایران مفید واقع خواهد شد. زیرا دولتی که جانشین رژیم فعلی شود ناچار خواهد بود که به اقتصاد کشور سر و سامان دهد و یکی از ضروری ترین اقدامات آن حکومت تک نرخی کردن و حتی شناور کردن بهای ارز خواهد بود. البته با اجرای این سیاست در کوتاه مدت شوک بزرگی خواهد بود. چه بهتر که امروز و به تدریج این عدم تعادل بهای ارز انجام پذیرد و وظیفه حکومت های آینده ساده تر شود.
پاریس
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|