فرشاد محمدی: فرزند آخرین پادشاه ایران است، هم صدایش به محمدرضا رفته و هم چهرهاش. مودب و خوش برخورد اما وقتی که پای پدرش به میان باشد، عصبانی هم میشود؛ پدرش انقلابیون را به کشتن داد. در عوض، انقلابیون هم پدرش را دق مرگ کردند. با انقلاب و انقلابی «پدر کشتگی» دارد. ما هم که حتماً فرزندان انقلابیم؛ انقلابی که یک را با یک برابر نکرد. حالا او از برابری میگوید؛ برای شروع نقطه خوبی است. میخواهد نفر شماره یک ایران را به دادگاه بکشاند. از خطر «تجاوز بشر دوستانه» میگوید و خواهان «حمایت جهانی» است. از جنبش سبز میگوید و اصلاحات را رد میکند. خود را فرامسلکی، فرامذهبی و فراحزبی میداند.
آنچه در پی میخوانید بخش اول مصاحبه اختصاصی رضا پهلوی، فرزند آخرین پادشاه ایران با وبسایت «صبح امروز» است.
به عنوان اولین سوال، آقای پهلوی جایگاه شما در جغرافیای سیاسی ایران کجاست؟ مانند دهها و صدها فعال سیاسی ایرانی دیگر، تنها یک فعال سیاسی هستید و یا جایگاه یک رهبر سیاسی را برای خودتان متصور میشوید؟
از ۲۱ سال پیش که فعالیتهای سیاسیم را آغاز کردم، یک نیت و یک هدف و یک رسالت برای خودم بیشتر نمیشناختم و آن دفاع ازحقوق بشر و دموکراسی به مفهوم اخص کلمه در کشورمان بوده است. از بدو تشکیل نظام جمهوری اسلامی پیدا بود که انگیزهای برای دلسوز بودن نسبت به حال مردم ایران ندارد. همانطور که شما خودتان میدانید روندی در کشور به لحاظ خفقان و نقض حوق بشر طی میشود که در آن به هیچ عنوان امکان پذیر نخواهد بود که کشور به سمت ترقی، در جهت مدرنیته، در جهت آزادیها و برابریهایی که ملت ایران دههها است که در جستجوی آن هستند، حرکت کند؛ از صد سال پیش، از انقلاب مشروطیت تا به امروز.
هدف من در این جغرافیای سیاسی رساندن ایران به شرایطی است که مردم بتوانند به آزادیهای خودشان دست پیدا کنند و از نظر اینکه چگونه میتوان چنین آیندهای را بدست آورد، قطعا انگیزه من این بود که به عنوان متد کار، مدافع «مبارزه مدنی بدون خشونت» باشم. چون معتقد هستم روشهای خشونت آمیز منجر به یک راه حل دموکراتیک نمیشوند و اغلب به یک دیکتاتوری ختم میشوند.
بنابراین شاید بسیاری از هموطنانم نقشهای مختلفی را برای من در ذهنشان بپرورانند؛ ولی اجازه بدهید من نقش خودم را آنگونه که میبینم و میشناسم و میخواهم به شما بیان بکنم و آن چیزی نیست جز اینکه به شما بگویم تنها دغدغه من این است که ما به روزی برسیم که در کشورمان انتخابات آزاد به معنای اخص کلمه داشته باشیم. چون معتقد هستم آینده ایران به شکل دموکراتیک و با صندوق رای باید تعیین بشود و آن هم انتخاب مردم ایران خواهد بود؛ چه در محتوای نظام آینده و چه در شکل نهاییاش.
آن نقشی که من در فردای ایران میتوانم به عهده بگیرم، نه دغدغه امروز من است و نه نگرانی من. پس تکرار میکنم تنها هدف من آزادی کشورم است و بازگرداندن حق از دست رفته مردم که آن هم حاکم بودن به سرنوشت خودشان است.
پس آیا از صحبتهای شما میتوانیم چنین نتیجه بگیریم که شما یک فعال سیاسی هستید که دغدغه حقوق بشر دارد؟
حقوق بشر یک جنبه آن است. من معتقد هستم بهترین نظامی که میتواند کشور ما را در جهت ترقی و مدنیت هدایت کند در اصل نظامی دموکراتیک و سکولار خواهد بود؛ سکولار به مفهوم جدایی کامل دین از حکومت. این یک شرط کلیدی است برای دست یافتن به دموکراسی. بقیه مسائل به لحاظ شکل و محتوا را مردم ایران باید تعیین بکنند. حقوق بشر را موقعی میتوانیم جستوجو کنیم که برابری کامل بوجود بیاید. برابری کامل موقعی بوجود میآید که نوع ایدئولوژیها چه مذهبی چه سیاسی که باعث نابرابری و تبعیض میشوند، جایی در فضای عمومی پیدا نکنند. برای اینکه در این شرایط یک عدم مساوات بصورت طبیعی پیش میآید و نمونهاش هم این است که ما در نظام به اصطلاح اسلامی میبینیم که چه نوع تبعیضاتی را نسبت به سایر ادیان و حتی سایر گروههای قومی وجود دارد. حقوق بشر، دموکراسی و سکولاریسم به هم ربط دارند. شما نمیتوانید با حقوق بشر به دموکراسی برسید و یا با تاکید بر روی دموکراسی به حقوق بشر؛ اینها لازم و ملزوم و مکمل یکدیگر هستند.
با این وجود بسیاری از طرفداران شما، شما را به عنوان حافظ تاج و تختِ سلطتنت میدانند و شما را با القابی چون «شاهزاده» و «ولیعهد» میخوانند. نظر شما در مورد اینکه عدهای هویتی بیش از آنچه که خود شما میگویید برای شما قائل میشوند چیست؟
این حق آنها است که به عنوان طرفداران نظام پادشاهی مشروطه، شخصی را که به نظر آنها کاندیدای این نقش است را در نظر داشته باشند و به او اعتقاد داشته باشند. همانگونه که شخصی معتقد به جمهوری است. این جز حقوق افراد است و نمیتوان این مسئله را از آنها جدا کرد. مفهوم واقعی دموکراسی تکثر عقاید است. عقیدهها میتوانند متفاوت باشند و با سلیقههای کاملا متقابل نسبت به هم باشند. حق هر شهروند است که معتقد به یک شکل نظام و حتی معتقد به یک رهبری خاص باشد و این را نمیتوان از حق مردم ضایع کرد.
تکرار میکنم نقشی که برای خودم میبینم کمک کردن برای رسیدن به یک هدف ملی است و رفتار و افکار من فرامسلکی، فرامذهبی و فراحزبی است و خودم را مدافع هیچ طیف یا گروه یا اندیشه یا فلسفه یا ایدئولوژی خاصی نمیدانم و اصلا وارد بحث شکل نظام نمیشوم. برای اینکه این تصمیمی است که به موقع خودش باید در ایران گرفته شود. ولی در شرایط حاضر ما نه جو آزادی داریم؛ نه میتوانیم انتخابات آزاد برگزار کنیم؛ نه میتوانیم مجلس موسسانی داشته باشیم. در این مرحله این بحثها ثانوی است. اصل مسئله را نباید فراموش کرد. ما یک جبهه واحد داریم؛ برای همه افرادی که طرفدار حکومت دموکراتیک و سکولار هستند. در مقابل یک حکومت مذهبی که سد راه ترقی و پیشرفت و آزادی کشورمان است. به نظر من تا زمانی که چنین نظامی سر کار باشد، به هیچ کدام از اهداف دیرینه و یا کنونی کشورمان دست پیدا نخواهیم کرد. بنابراین من به عنوان یک چهره سیاسی از هممیهنانم، از هر اندیشه و تعلق سیاسی که هستند، خواستهام این است که توجه خود را روی هدفی بگذارند که همه در آن ذینفع هستیم و آن، این است که در برابر یک دشمن واحد یک جبهه واحد را تشکیل بدهیم.
موضوع این است که شما خود را به عنوان «ولیعهد» قبول دارید یا خیر؟ خصوصاً اینکه در یک مراسم رسمی به عنوان «پادشاه» سوگند یاد کردهاید. آیا قصد ندارید در یک مراسم رسمی دیگر و یا یک بیانیه رسمی این سوگند را باطل کنید؟
در سال ۱۹۸۰ یعنی در سال ۱۳۵۹، روزی که طبق قانون اساسی گذشته مملکت، به سن قانونی رسیده بودم، سوگند و یا آن پیامی که به هم میهنانم دادم را اجازه بدهید به صورت خیلی شفاف و مشخص به شما بیان کنم. در آن فضایی که ایران در بحبوحه و تب انقلابی بود، تنها هدفم این بود که به هممیهنانم بگویم که شما اگر امروز به این نهاد (سلطنت) پشت کردهاید اما این نهاد هرگز به شما و ملت ایران پشت نخواهد کرد و در اختیار شما خواهد بود، اگر بخواهید چنین تصمیمی بگیرید. مسئولیتی که من پذیرفتم بر اساس آن چیزی بود که در قانون اساسی کشور وجود داشت و یک نقش بیطرف و فرامسلکی و فراسیاسی بود.
اجازه بدهید تاکید کنم زمانی که این سوگند را خوردم در همان جا و در همان لحظه اشاره کردم که اختیار تصاحب این میراث را به عهده هممیهنانم میسپارم. یعنی این انتخاب مردم باید باشد؛ روزی مردم ایران در آزادی کامل و در نهایت تصمیم بگیرند که شکل نظام سیاسی کشورشان در آینده در فورم دمکراتیکِ یک نظام پادشاهی پارلمانی باشد و در آن زمان این نقش میتواند تعیین شود و اگر خواستند که من این نقش را ایفا بکنم، این اختیار را بر من خواهند گذاشت.
بنابراین تا به مرحلهای برسیم که مردم ایران بتوانند در یک فضای سیاسی آزاد، صحبت از این تصمیم که شکل نظام کشور چه باشد، بحث عبثی است و تنها یک بحث تئوریک خواهد بود.
من فکر نمیکنم که آن رفراندوم (فروردین ۵۸) بر مبنای دموکراتیک انجام شده باشد. حتی اگر فرض بکنیم که اکثریت مردم در آن زمان به همین نظامی که الان سر کار است رای دادهاند، از کجا معلوم که ۳۳ سال بعد این حق را ندارند که تغییر نظر بدهند. این حقی است که از شهروندان هیچ کشوری نمیتوان گرفت.
بنابراین، در فردای آزادِ ایران، سوال این باید باشد که مردم «چه میخواهند» و حتی در مورد همین نظام بگویند جمهوری اسلامی آری یا نه. باید تکلیفمان را مشخص کنیم. منتها در فضای کاملا باز؛ در فضایی که هیچ دهانی بسته نیست؛ هیچ قلمی شکسته نشده باشد؛ هیچ زندانی سیاسی در زندان نیست؛ تمام مطبوعات ایران آزاد هستند؛ تمام احزاب سیاسی حق شرکت در انتخابات دارند؛ در چنین شرایطی من به عنوان یک شهرومند ایرانیِ معتقد به اصول دموکراتیک، به رای اکثریت احترام خواهم گذاشت و امیدوارم هر ایرانیِ دیگر هم به همین شکل با قضیه برخورد کند.
بسیاری از فعالین سیاسی و اجتماعی ایرانی هزینههای بسیار سنگینی را متحمل شدهاند، مدارک دانشگاهی و موفقیتهای علمی یا سیاسی بسیار بزرگی دارند اما جایگاه «رضا پهلوی» را ندارند، میخواهم بپرسم آیا موافق هستید که بخشی از جایگاه شما به خاطر رابطه خونی با محمدرضا پهلوی بوده است؟ اگر «رضا پهلوی» فرزند «محمدرضا پهلوی» نبود آیا جایگاه امروز را داشت؟
بله من منکر این نیستم، به هرحال یک سرمایهای در این نام هست که یک تاثیر سیاسی و یک نقشی در صحنه سیاسی دارد، به همین دلیل که به هر حال اسم شناخته شدهای است و میتواند یک توجه خاصی را نسبت به من جلب بکند. اما نه الزاماً فقط به خاطر این نام. من فکر میکنم تعداد زیادی از هممیهنانم که اطلاع بیشتری از فعالیتها و تفکرات من دارند، معتقد به اندیشه من هستند نه اینکه الزاماً چون فرزند یک پادشاهی بودم.
به نظر شما استفاده از این جایگاه سیاسی منطبق بر منش دموکراسی است؟
بله، چون تا زمانی که در جهتی این سرامیه سیاسی را خرج میکنم که به نفع جامعه باشد و تشخیصش اینکه آیا در این راستا دارم عمل میکنم یا خیر با خود جامعه است، تا زمانی که از این سرمایه در بهبود وضع مملکت و خدمت به هممیهنانم استفاده بکنم، چرا که نه؟
آقای پهلوی شما شکایتی علیه آقای خامنهای مطرح کردهاید، میخواستم بصورت خیلی خلاصه بفرمایید مفاد این شکایت چه بوده؟
قبل از اینکه پاسخ این سوال را بدهم، میخواستم بگویم که این تصمیم را جدیداً نگرفتم؛ از مدتی قبل به دنبال آن بودم. فقط یک شرایطی پیش آمد که به نظر من این کار را امکان پذیر کرد. از یک سو بوجود آمدن «دادگاه بینالمللی کیفری» که بخش جدیدی در دادگاه لاهه است؛ برای رسیدگی به شکایاتی از همین نوعی که ما داشتیم؛ برای تعقیب شخصیتهایی که در نقض فاحش حقوق بشر در کشورها و جنایت علیه بشریت دستاندارکار مستقیم هستند؛ از طرف دیگر جو بینالمللی که تا دیروز اگر خیلی از سیاسیون ما را در ایران زندانی میکردند یا در خارج از کشور ترور میکردند و دنیا بیشتر در جستوجوی تجارت با جمهوری اسلامی بود تا توجه به برخورد با هممیهنانمان در داخل کشور،تغییر کرده است.به همین دلیل برای اینکه در چنین شرایطی بتوان این اقدام را انجام داد، جو را بسیار مناسبتر دیدم.
ضمن اینکه من سعی کردم به این اقدام یک جنبه جمعی بدهم؛ یعنی نه به عنوان یک حرکت سرخود و فردی. به همین دلیل تصمیم گرفتم که پروژه این شکایتنامه را در تعداد زیادی از وبلاگها و تارنماهای موجود به عنوان یک سند قرار دادیم و بیشتر از سه هزاو پانصد عکسالعمل از سرتاسر ایران و خارج از کشور داشتیم. متخصصین و فعالان حقوق بشر که عکسالعمل نشان دادند و نطر خودشان را دادند، چه از نظر اسامی چه از نظر پیشنهادات حقوقی، دوستان وکیلی که عکس العمل مثبت نشان دادند آقای … [- آقای مصطفایی؟] آقای مصطفایی بله و ایشان هم با تعدادی از دوستان به شکل داوطلبانه تصمیم گرفتند که به تکمیل متن شکایتنامه کمک کنند و بخصوص مهمتر از خود شکایتنامه پروندههایی است که با استفاده از اسناد مختلف، موارد نقض حقوق بشر را در ایران به تفصیل توضیح میدهد، چه در ارتباط با اقوام، چه در ارتباط با اقلیتهای مذهبی، چه در ارتباط با زنان و خیلی مسائل مربوطه به عنوان سندیت، ضمیمهٔ این نامه تهیه شده که در شرف تکمیلِ کامل است.
با توجه به اینکه از چند ماه پیش که اینکار آغاز شد تا کنون خیلی فیدبک (بازخورد) گرفتیم و متخصصین امر و کارشناسان روی این مسئله کار میکنند. در ابتدای سال آینده یعنی همین یکی دو هفته دیگر متن این نامه به کشورهایی که عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند، فرستاده خواهد شد و متن آن در تارنمای خودم برای اینکه دوستان عزیز و هممیهنان محترم مطالعه کنند، در اختیار قرار خواهد گرفت؛ منجمله همان گزارش ضمیمه این شکایت که دائم در حال تکمیل است،
بنابراین این نامه را به زودی برای مقامات خواهیم فرستاد و منتظر هستیم شورای امنیت سازمان ملل، دادگاه بینالمللی کیفری را برای پیگیری این پرونده برگزار بکند، چون روش این است. یعنی شما میدانید که در اساسنامه رم نمیتوانید از کشورهایی که امضا کننده این اساسنامه نیستند شکایت مستقیم به دادگاه کیفری بفرستید و مجبور هستید از طریق سازمان ملل اقدام بکنید به همین دلیل، ما از نظر روش به سازمان ملل مراجعه کردیم و نه مستقیم به دادگاه کیفری بینالمللی.
شکایت شما همزمان شده با شدت گرفتن تحریمها و همچنین تهدیدها در مورد حمله نظامی به ایران که به عنوان «دخالت بشردوستانه» یا «جنگ بشر دوستانه» عنوان میشود. فکر نمیکنید که شکایت شما در این برهه زمانی به وخیمتر شدن اوضاع ایران کمک کند؟
اتفاقاً همه هدف من جلوگیری از این سناریو است. دنیا تا کنون در برخورد با جمهوری اسلامی دو راه بیشتر به زبان نیاورده است. نخست دیپلماسی که تا بهحال به نتیجه نرسیده است و دیگری سناریوهای تهاجمی، رزمی، نظامی و جنگی است. دنیا هیچوقت به فکر بیان یک آلترناتیو سوم که من اسمش رو گذاشتم راه سوم و در کتاب زمان انتخاب من هم که دو سال پیش چاپ شد به این مسئله اشاره کردم که راه سومی هم هست و آن هم سرمایهگذاری روی خود مردم آن کشور است که بهترین وسیله هستند و با کمترین هزینه و مشروعترین راه میتوان این را عوض کرد.
ضمن اینکه نیت دیگر من این بود که مسئله حقوق بشر که به نظر من برای ما مسئله محوری است – وقتی میگویم ما، ما مردم ایران را میگویم – برای دنیا الزاماً ممکن است نباشد و مسئله هستهای ایران را مد نظر داشته باشند. اتفاقا ما باید بتوانیم در این پارامتر «مسئله حقوق بشر» را مسئله کلیدی عنوان کنیم و حساسیت جهان را به این موضوع و این مهم جلب کنیم که ما زمانی خواهیم توانست نقض حقوق بشر را در ایران از بین ببریم که ایران به آزادی و دموکراسی برسد.
اگر ایران به آزادی و دموکراسی برسد، مشکل هستهای و خطر جمهوری اسلامی هم حذف می شود؛ ولی نه از طریق رزمی یا بر فرض بمبباران تاسیسات هستهای ایران. به نظر من این سناریویی بازنده – بازنده است و اینکه الزاما دنیا نتیجهای از آن نخواهد گرفت. مسئله دموکراسی در ایران مدت زیادی به عقب خواهد افتاد و تنها به نفع خود نظام جمهوری اسلامی تمام خواهد شد.
اتفاقاً برای جلوگیری از این نوع خطرات، راهکار سومی را باید در صحنه ارائه داد وگر نه جهان میگوید آیا راه دیگری هست؟ این راه دیگر را چه کسی باید نشان بدهد؟ خب ما مردم ایران باید نشان بدهیم، مثلا گذشته از اینکه مسئله حقوق بشر را معرفی میکنیم بلکه بگوییم که مکانیزمی وجود دارد که از طرف مردم ایران و با پشتیبانی مردم ایران میتواند برای هدف نجات ایران، از طریق خود مردم ایران، با دنیا وارد تعامل شود.
یعنی فرض بکنید یک شورای ملی برای معرفی کردن این آلترناتیو معرفی شود؛ یعنی تمام نیروهای سیاسی و چهرههایی که خارج از نظام هستند و در آن آلترناتیو بدیل نظام فعالیت میکنند. دنیا وقتی با این آلترناتیو وارد یک رابطه مستقیم شود، بیشتر به فکر راهکاری غیر از سناریوهای رزمی یا جنگی و تهاجمی خواهد افتاد، در نبود این آلترناتیو، در نبود این تشکل، در نبود این راهکارهای دیگر است که خطر حمله نظامی به ایران بیشتر خواهد شد، و نه کمتر.
اما در مورد دارفور و لیبی اتفاق برعکسی افتاد، پس از آنکه در دارفور ۶۰۰هزار نفر کشته شدند و در واقع یک «نسل کشی» اتفاق افتاد، شورای امنیت سازمان ملل این مسئله را محکوم کرد و بعد اتفاقی که افتاد «دخالت بشر دوستانه» بود، در لیبی هم دقیقاً به همین صورت اتفاق افتاد، یعنی محکومیت جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل، منجر به دخالت بازوی اجرایی سازمان ملل شد؛ ناتو به لیبی حمله کرد، پاسخ شما چیست؟
سناریوی لیبی را اصلا نمیتوان با ایران مقایسه کرد. شما یک نفر روبرو بودید در راس حکومت، قذافی بطور مثال که اصل مشکل را ایجاد میکرد و اصلا قابل مقایسه با ایران نیست و حتی سوریه که شاید شبیهترین به ایران باشد هم وضعیتش مشابه سناریویی که برای ایران من مجسم میکنم نیست. مسئلهٔ دارفور هم که یک مسئله «نسل کشی» بود که باید جلوی آنرا به هر قیمیتی میگرفتند.
شما در نظر بگیرد که ایران کشوری دارای یک بخش مدنی فعال است. هرچقدر هم سرکوب شده، اما زمینه نهادهای غیرانتفاعی و جامعه مدنی در کشور ما وجود دارد. مسئله حرکتهای سیاسی و بافت اجتماعی و اصلا تفکر سیاسی در ایران به نظر من مرکبتر و با تجربه تر است. به نظر من اگر با خیلی از این کشورها مقایسه بگذاریم از این لحاظ ایران جلوتر است.
به نظر من نمیشود با یک سناریوی واحد تمام مشکلات دنیا را به یک فورم حل کرد. در ارتباط با مسائل ایران به هر ترتیب هیچ روشی که منجر به خشونت بشود، چه خشونتی که از جانب خود مردم ایران صورت بگیرید، چه از جانب نیروهای خارجی، به نظر من تنها هزینه را برای جامعه ما بالا میبرد و الزاماً منجر به دموکراسی و یک نتیجه دلخواه نخواهد بود.
به همین دلیل من یک حرکت نافرمانی مدنی را پیشنهاد میکنم؛ منتها با حمایت بینالمللی. به خاطر اینکه همه جریاناتی که در چند دهه اخیر بر مبنای نافرمانی مدنی بهدور از خشونت وجود داشتهاند، مسلماً بدون حمایت بینالمللی ممکن نبود که به آسانی به موفقیت برسند. از لهستان بگیرید تا مجارستان تا خیلی از کشورهای دیگر.
بنابراین منکر این نیستم که به هر حال اینکار را مردم ایران به تنهایی نمیتوانند انجام بدهند و باید متکی به حمایتهای بینالمللی باشند. اما ما به دنیا میگوییم اگر شما فکر میکنید که فقط با اهرمهای فشار به شکل تحریمهای اقتصادی میتوانید روی رژیم فشار بیاورید و فکر میکنید که این الزاما منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی خواهد شد، خیر! بایستی اهرم فشار داخلی هم وجود داشته باشد و آنجاست که مسئله حمایت مستقیم از مردم ایران مطرح خواهد شد.
در این ۳۳ سال یکبار دیده نشده که مردم ایران با همین جهان آزاد یک دیالوگ رسمی و مستقیم با جهان برقرارکنند. تنها و تنها دیالوگشان – چه دیپلماتیک وچه غیر دیپلماتیک – با مسئولین و مقامات همین نظام بوده! کِی جهان از مردم ایران پشتیبانی واقعی کرد؟ این فرض را نمیشود کنار گذاشت اما اگر به این نتیجه برسند که بهتراست به جای اینکه سر مردم ایران بمب بریزند بیایند حمایت کنند، شاید راهی باشد که هم به سود مردم ایران تمام شود و هم به سود خودشان در راه منافع مشترکی که با رژیم جمهوری اسلامی دارند.
این مورد که تا بحال امتحان نشده که بخواهیم از الآن آیه یاس سر بدهیم و بگوییم راهکار این نیست و اگر غیر از این باشد مسلماً منجر به یک برخورد نظامی خواهد شد و یا اصلا بطور کلی اعتراف به شکست و نهادینه شدن جمهوری اسلامی برای مدتها که خدا میداند عواقب اینکار چه خواهد بود.
شما عنوان کردید که تحریمها علیه ایران باید همزمان باشد با فشارهای داخلی، فشارهایی که همزمان از داخل مردم به جمهوری اسلامی وارد میکنند، میخواستم موضع شما را درباره تحریمهای اقتصادی بدانم، اگر این شکایتنامه شما منجر به تحریم بیشتر ایران بشود…
به اعتقاد من تحریمهایی که صرفاً به معنای فشار اقتصادی روی رژیم باشند ولی ضمناً روی مردم ایران هم فشار بیاورند و به نوعی به مسائل اضافهتر که یک شانسی به جامعه ما بدهد که بتواند در مقابل رژیم بیشتر تقویت بشود، وصل نباشد در آن راستا من تحریمهای اقتصادی را مفید نمیدانم بلکه در دراز مدت مضر میدانم.
حالا راهش چیست؟ راهش این است که بیشتر دنبال تحریمهایی باشیم که فشار را روی سران و مسئولین حکومت میآورد؛ مثلا حسابهای بانکی آنها حالا چه متعلق به سپاه باشد چه سران حکومت. یا فرض کنید تحریمهای دیپلماتیک، غدغن کردن سفر تمام مقامات جمهوری اسلامی و خانوادههای آنها به خارج و از این قبیل تحریمها.
اما اگر در یک دید وسیعتری نگاه کنیم به نظر من جهان الان به مرحله تصمیم کلیدی رسیده است. اگر هدف از تحریم، کشیدن مجدد مقامات جمهوری اسلامی به میز مذاکره است، این تنها یک اتلاف وقت خواهد بود و مردم ایران باز بیشتر صدمه و ضرر خواهند دید، اگر دنیا همچنان فکر میکند که با این رژیم میتواند کنار بیاید – که به نظر من هرگز نخواهد توانست – اینجاست که به جهان باید بگوییم اگر میخواهید وقت تلف کنید، به همین روشی که تا الآن رفتید بروید و هیچ نتیجه متفاوتی نخواهید گرفت.
اینها تعارفهای صوری نیست و واقعاً یک قصد واقعی برای اینکار وجود دارد و طبیعتاً کفه ترازو و سنگینی را به نفع مردم خواهد کرد. نظام آسیب پذیریش را به همه ما نشان داده است. نمونهاش دو سال پیش، در همان زمانی که جنبش سبز به راه افتاد و دیدیم چطور نظام در همان اوایل کار از این مسئله وحشت کرده بود و اگر آن زمان جهان تصمیم به حمایت گرفته بود، ممکن بود مسائل خیلی متفاوت باشد. کمااینکه نمونهاش را در مصر یا جاهای دیگر دیدیم، اما این کار را جهان نکرد و به هرحال یک فرصت بسیار مهم از دست رفت.
به هر حال اینکه یک فرصت در گذشته از دست رفته به این معنی نیست که ما باید همه چیز را رها کنیم و در جهتی که میتوانیم موثر عمل بکنیم پیش نرویم، به هرحال این یک سناریوی دوگانه است یعنی از یک سو نقش مردم ایران، فعالین سیاسی، سازمانها و تشکلهای آزادیخواه ایران چه در داخل و چه در خارج است، از سوی دیگر هم عکسالعمل جهان، موضع گیریهای آنها نسبت به این مسئله که در روند کار و آینده کوتاه مدت خیلی تاثیرگذار خواهد بود. شرایطی که میتواند در منطقه ما پیش بیاید منجمله در ارتباط با ایران و جمهوری اسلامی.
شما درمورد این شکایت توضیحاتی دادید ولی من میخواهم از شما آن واژهٔ حقوقی اصلی که در شکایتنامه طرح شده را بپرسم، شما آقای خامنهای را به چه چیزی متهم کردهاید؟ نقض حقوق بشر؟ جنایت علیه بشریت؟ نسل کشی؟ به چه چیزی دقیقاً؟
ترکیبی از همه اینها. ولی در یک جمله بگویم «جنایت علیه بشریت». ببینید این دقیقاً آنچیزی است که بتوانیم به آن یک پایه حقوقی بدهیم؛ نه فقط بحث سیاسی. چون بحث سیاسی و آنالیز آن کاملا مشخص است، اما چرا یک پایه حقوقی دارد؟ برای اینکه نمونهاش را ما با شخصیتی به اسم «لورا باگبو» در کشور ساحل عاج داشتیم که دقیقاً بر همین مبنا توسط دادگاه کیفری محکوم و به محاکمه کشیده شد.
جنایت علیه بشریت نشان دهنده یک سیاست حکومتی دائمی است؛ یک نقض مربوط به یک زمان خاص و در مورد یک اتفاق خاص نیست، بلکه نشان دهنده این است که بصورت اصولی این سیاست دنبال شده است. ولی چرا آقای خامنهای؟ چون همه دستگاههایی که در ایران تحت کنترل ایشان هستند دستگاههایی هستند که مستقیماً در این نقض حقوق بشر به اشکال مختلف در کشور ما شرکت دارند و تصمیم گیر نهایی و عامل اصلی حمایت از این دستگاهها و این سیاست و این حکومت طبیعتاً شخص خامنهای است. بنابراین اگر بخواهیم بگوییم مسئولیت نهایی با کیست، طبیعتاً با ایشان است، به همین دلیل که شما نمیتوانید از یک مجموعه آدمها و تشکیلات به یک دادگاه کیفری شکایت کنید، بالاخره کسی باید پاسخگو باشد و شخص مسئول و پاسخگوی نهایی و تصمیم گیرنده اصلی علی خامنهای است.
آقای پهلوی، شما برای اینکه آقای خامنهای را در شورای امنیت سازمان ملل محکوم کنید قصد دارید همه اعضای شورا یعنی باید اکثر اعضای شورا را راضی کنید. برای اینکه بتونید تمام اعضا شورای امنیت را راضی کنید، چه امکاناتی دارید؟ چه دستگاه دیپلماسی دارید؟ صرفاً به نامه نگاری و ملاقاتها اکتفا میکنید یا دستگاههای دیگری هم در اختیار دارید؟
بگذارید مسائل دقیق و تکنیکی اش را به متخصصین امر و حقوقدانهایمان واگذار کنم که بتوانند توضیحات دقیقتری در این مورد بدهند. ولی در حدی که درک کردهام میتوانم به شما بگویم که چه از نظر روش و چه متدولوژی میتوان پیش رفت و راهکارش همین راهکاری است که در حال حاضر می توان به کاربرد. این دقیقاً چیزی است که حتی دادستان دادگاه کیفری بینالمللی که ازش سوال شد درباره شکایتنامه من، که نظر شما در این مورد چیست؟ تایید کرد که راهش همین روشی است که اتخاذ شده است. حالا اینکه آیا نتیجه خواهد داد یا پشت سرش چه پیگیریهای دیگری باید انجام داد، باید از تمام لوازم و امکانات استفاده کرد. من به سهم خودم سعی خواهم کرد از تمام ارتباطاتی که در طول این سالها داشتهام با انواع و اقسام شخصیتهای بین المللی، چه فعالین سیاسی، چه فعالین حقوق بشری، چه افراد با نفوذی که تصمیم گیر سیاسی هستند، در مجالس مختلف کشورها، روسای احزاب، حتی بعضی روسای ممالک، به هر حال از هر طریقی که به نظر من در پیگیری این مسسله بتوان فشار آورد، این فشار را میآورم.
من نمیتوانم به جای شورای امنیت به شما پاسخی بدهم و میدانید که این مسئله حساس بر میگردد به موضعی که روسیه و چین در این مورد اتخاذ خواهند کرد، بنابراین مسلم است که باید مسئله را به شکل و پروتکلی که در اختیار کسانی مثل ما هست اتخاذ کرد و البته پیگیرش بود. من امیدوار هستم که هممیهنانمان چه از طریق پتیشن، چه از طریق اعلام همبستگی، حمایت از این کار و فشار آوردن با تمام اهرمهای ممکن، چه دولت، چه احزاب، چه سندیکاها، چه مطبوعات چه سازمانهای بینالمللی چه سازمانهای حقوق بشری نشان بدهند. تا این انتظاری که جامعه ما دارد بیجواب نماند. در واقع جهانیان را درمورد این که چه موضعگیری در قبال این مسئله میکنند در یک معذوریت بیشتری قرار بدهند برای اینکه هر حال یک روزی اینها باید پاسخگوی مردم ایران باشند.
از این را من شعار وار نمیگویم، بر یک مبنای حقوقی، انسانی، تاریخی و یک مسئولیتِ نه تنها اخلاقی بلکه یک مسئولیت قانونی که این کشورها دارند؛ یادمان نرود وقتی کشوری عضو یک سازمانی میشود که پای اعلامیه و موازین حقوق بشری را امضا میکند، یک تعهد قانونی و مسئولیت خاصی پیدا میکند؛ نه فقط یک مسئولیت اخلاقی. این شوخی بردار نیست و اینجاست که به قول معروف باید دستشان را رو کنند که به هر حال آیا واقعاً به این مسائل اعتقاد دارند؟
به هر حال از تمام اهرمهای ممکن باید استفاده کنبم، آنچه مسلم است این است که این حرکت تا روزی که هم میهنانمان آزاد نشدند تا آن روزی که یک نفر زندانی سیاسی در زندانهای کشورمان باشد، من یک نفر به هیچ عنوان کوتاه نخواهم آمد و تا آخرین نفسی که در سینهام باشد، این مسئله را دنبال خواهم کرد، حالا به هر قیمتی که میخواهد باشد.
در مورد کشورهایی که عضو شورای امنیت سازمان ملل هستند دو مسئله وجود دارد. مسئله نخست این است که اعضای شورای امنیت خودشان اساسنامه رم را امضا نکردهاند. میتوانم امریکا را مثال بزنم که ششم می۲۰۰۲ امضای خود را از این اساس نامه پس گرفته است، چین، اسرائیل و بسیاری دیگر از کشورهای جهان این اساسنامه را اصلا به رسمیت نمیشناسند، شما چطور میخواهید اعضای شورای امنیت که خود دادگاه بین المللی کیفری را به رسمیت نمیشناسند را راضی کنید که پرونده ایران را به این داگاه ارسال کنند؟ از این گذشته بسیاری از کشورهای منطقه به لحاظ حقوق بشر وضعیت بسیار وخیم تری نسبت به ایران دارند مثل عربستان و ترکیه. هفته گذشته خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر اینکه دهها روزنامه نگار ترک به علت عضویت در یک سازمان بازداشت شدهاند بر مبنای آن خبر ایران دیگر بزرگترین زندان روزنامه نگاران نیست! ترکیه بزرگترین زندان روزنامه نگاران شده است. وقتی که شورای امنیت نمیتواند عربستان و ترکیه را محکوم کند، شما چطور انتظار دارید که پرونده ایران در شورای امنیت محکوم و به دادگاه بین المللی ارسال شود؟
من تمام پاسخهای حقوقی را الزاماً ندارم اما در حال حاضر روشی جز این وجود ندارد که آدم بخواهد دنبال بکند. آیا این روش جواب خواهد داد یا نه، باید ببینیم چه خواهد شد. برای ما راه دیگری به لحاظ مراجعه به یک مرجع قانونی بینالمللی به غیر از این نیست. حال بنده به هیچ عنوان بیتفاوت نیستم نسبت به سایر کشورهای جهان. اما دغدغه اول من عربستان سعودی و یا کشورهای دیگری نیست، من ایرانی هستم و اولین دغدغهام وضعیت کشور خودم است بنا بر این در این جهت من اصلا مقایسه نمیخواهم بکنم که کدام یک از این کشورها مسابقه نقض حقوق بشر با ایران گذاشتهاند! مسئله من چیز دیگری است. تا زمانی که به مملکت من مربوط میشود، من در قبال کشورم وظیفه میهنی و اخلاقی دارم و برای حق شهروندانش مبارزه میکنم. بنابراین انگیزه من در این راستا تعریف میشود و دنبال هیچ تضمین خاصی نیستم برای اینکه اقدامی را انجام بدهم. اگر قرار بود آدم از ابتدا به ساکن تمام به اصطلاح تضمینهای اجرایی را در هر موردی داشت که اصلا هیچ کدام از این نهضتهای گاندی در هند، ماندلا در افریقای جنوبی، لِخوالهسا در لهستان، نهضت ساخاروف و عده زیادی در شوروی و همین طور الی آخر!
پس بفرمایید این حقوق بشری که از آن صحبت میکنید جهانی است و یا فقط در مورد ایران این عقیده را دارید؟
مسلماً در مورد همه جهان است.
مثلا در مورد مسئله اسرائیل و فلسطین؟
هر کشوری، وقتی ما میگوییم اعلامیه جهانی حقوق بشر، یعنی این اعلامیه جهانی است و مختص به یک کشور و یا یک منطقه جغرافیایی و یا یکنژاد نیست. ما نهایتاً بشر هستیم. موجودی که در کره خاکی زندگی میکند؛ ببخشید که اینگونه میگویم به عنوان حیوان پیشرفتهای (خنده) توانستهایم از یک برخورد حیوانی به آنچه که اسمش را «انسانی» میگذاریم برسیم. این اصول جهانی است و شامل حال همه میشود. از اسکی موها تا انسانهایی که در استرالیا هستند، از آرژانتین بگیرید تا کره شمالی، از فرانسه بگیرید تا مصر، از زردپوستان بگیرید تا سفید پوستان و سیاه پوستان؛ تا زنان تا مردان.
مسلم است؛ ایران یک کشوری است در کره زمین. ما هم به عنوان شهروندان آن مرز و بوم و آن مملکت دغدغههای خودمان را داریم. خون ما هم از نظر انسان بودن رنگینتر از یک سوئدی و یا یک کویتی نیست. بنابراین مسلم است که من حقوق بشر را از یک دید جهانی میبینم. ولی این طبیعی است که چون ایرانی هستم و اولین وظیفه خودم را – تا زمانی که ملتها وجود دارند ملیت من تغییر نمیکند – طبیعی است که اولین تقدم من ملیت خودم باشد. این به مفهوم این نیست که به بقیه اهمیت نمیدهم.
پس اجازه بدهید من یک واقعه جهانی را مثال بزنیم تا مخاطبین ما موضع شما را در این رابطه بهتر بدانند؛ جنگ عراق؛ حمله امریکا با عنوان «دخالت بشر دوستانه» به عراق و ساقط کردن حکومت صدام. موضع شما در این مورد چیست؟
به نظر من هم از نظر استراتژیکی و هم از نظر تاکتیکی اشتباه خیلی بزرگی بود. به خاطر اینکه چیزی که امریکا در مرحله اول فراموش کرد این بود که چرا جهان مشکل صدام حسین را پیدا کرد؟ هرچه باشد این مسئله مستقیماً مربوط به به پدیدار شدن جمهوری اسلامی در ایران میشود. اگر برگردیم به زمان جیمی کارتر، وقتی که دنیا با این مسئله مواجه شد که در ایران حکومتی سر کار آمده که قصد صدور انقلاب خودش را دارد، تنها عاملی که باعث صدور این بود در اصل خود صدام حسین بود که هیچ کسی برای او اشک نخواهد ریخت. اما مشکل اصلی از خود جمهوری اسلامی در بدو تاسیس آن بوجود آمد. بجای اینکه ببینند آن منبع اصلی که دچار تمام گرفتاریهای منطقه شده بود را بخشکانند، به صحرای کربلا زدند و اصلا در جهت دیگری قرار گرفتند و در عمل جهان بیشترین خدمت را به جمهوری اسلامی انجام داد. از یک سو جمهوری اسلامی را از شر طالبان در شرق کشور خلاص کردند و از سوی دیگر صدام حسین در غرب ایران و بدون اینکه کوچکترین نتیجهای را دنیا بگیرد بیشترین خدمت را به جمهوری اسلامی کردند. به همین دلیل میگویم که اشتباه بسیار بزرگی بود. باید به جهان گفت که شما باید از خواسته مردم ایران که اولین هم پیمانان جهان آزاد هستند و با آزاد شدن ایران خیلی از مشکلات جهان حل خواهد شد این را در نظر بگیرند، وگر نه به حاشیه زدن که راه کار نیست. مثل این میماند که در باتلاقی که در آن همینطور پشهها تولید میشوند، بجای اینکه باتلاق را بخشکانید، دانه دانه پشهها را از بین ببریم! اینکه نشد کار! اصل خشکاندن آن باتلاق و آن کسی است که تمام این آتشها را بر میافروزد و هیچکس به دنبال او نیست فقط مثل اتش نشان سعی میکنند آتشها را خاموش کنند! یک جای این برخورد و آن سیاست به نظر من ایراد عمده دارد.
به هر حال اگر دنیا امروز متوجه بشود که تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی سر کار است، کل منطقه به بحران بیشتری کشیده خواهد شد، خطر منطقهای و جهانی خیلی بیشتر خواهد شد و تنها راه خلاص شدن از این وضعیت از بین بردن نظام جمهوری اسلامی در ایران است منتها به دست مردم ایران؛ نه با دخالت خارجی بلکه با حمایت از مردم ایران تا به دست مردم ایران این تغییر بوجود بیاید. من بارها روی این مسئله تاکید کردهام و هر سناریویی که غیر از این باشد لااقل من یک نفر نه در آن دستی خواهم داشت و نه اعتقادی خواهم داشت. این پیشنهاد من به دنیا است و امیدوارم قبل از اینکه دیر شود و ایران بمب خود را بسازد، دنیا به این نتیجه برسد و اگر دیر شد خدا میداند که عواقب آن چه خواهد بود و من واقعاً نگران هستم که اگر کار به آنجا بکشد، مشکل ما خیلی خیلی بزرگتر از آن چیزی که تصور میکنیم خواهد بود.
به نظر شما اگر ایران به یک بمب دسترسی پیدا کند برای منطقه خطرناکتر است یا دهها و صدها بمب و اسلحه کشتار جمعی که در اسرائیل وجود دارد؟ به نظر شما بهتر نیست که همه تمرکز خود را روی این مسئله بگذارند که منطقه از سلاح هستهای خالی بشود؟
مسلماً، ولی از کجا اغاز میکنید؟ در پایان جنگ سرد تنها در منطقه ما دو کشور اصلی وجود دارند که دسترسی به تعداد زیادی اسلحه کشتار جمعی دارند: پاکستان و هند. دعوای آنها سر مسئله کشمیر است و به منطقه ما آن چنان مربوط نمیشود. اسرائیل هم به دلایل «خاص» خودش دارای این امکانات شده است. اما من به این پرسش پاسخ میدهم که چرا ایران نیازی به سلاح هستهای ندارد؟ نخست آن که ایران یک آوانتاز استراتژیکی طبیعی در منطقه دارد که با اتمی شدن به مفهوم نظامی، این اوانتاژ طبیعی از دست میرود. چون به کشورهای همسایه این شانس را میدهیم که با ما مساوی شوند. دوم اینکه من دلیلی نمیبینم که امروز احساس ناامنی بکنیم به خاطر اینکه در همسایگیمان پاکستان سلاح اتمی دارد برای اینکه به سمت ما نشانه نرفته است و به سمت هند است، اسرائیل هم از زمان کورش که اصلا موجودیت کلیمیها و اسرائیل مدیون کورش کبیر است و اصلا اعلامیه جهانی حقوق بشر که این قدر صحبتش را میکردیم ریشهاش در فرهنگ و تمدن وتاریخ کشور ما بوده است و اصلا خصومت نژادی یا مذهبی یا عقیدتی بین ایرانی که من میشناسم – نمیگویم نظام جمهوری اسلامی- وجود ندارد و خطری متوجه ایران ما نخواهد بود.
اما اگر در نتیجه اتمی شدن کشور ما، سایر کشورهای غیر دموکراتیک منطقه نیز به دنبال این سلاحهای اتمی بیفتند، آن وقت «وای به حال ما». من خو اب راحت نخواهم داشت اگر این احتمال وجود داشته باشد که هرکدام از این کشورها یک موشک به سوی کشورم شلیک کنند.
مسئله بعدی این است که ما امضا کننده ان پی تی هستیم و باید به قوانین بین المللی و به امضای خودمان احترام بگذاریم. اگر ما به امضای خودمان احترام نگذاریم دنیا چگونه میخواهد به ما اطمینان بکند.
البته مسائل دیگری هم هست که کوتاه میکنم حتی انرژی هستهای به نظر من راهکار مناسبی برای ایران نیست؛ به علت اینکه ایران کشوری زلزله خیز است، دسترسی به منابع آب برای راکتورهای اتمی خیلی کم است. ممکن است یک فاجعه زیست محیطی مثل چرنوبیل پیش بیاید که بلای بزرگی بر سر مردم ایران و منطقه خواهد آمد.
این مسائل را باید بسیار جدی در نظر بگیریم و به نظر من یک حکومت شفاف و جواب گو و مسئول و دموکراتیک در ایران میتواند تمام این خطرات را برای جهانیان حذف بکند و خطر بزرگ مسابقه تسلیحاتی با کشورهای منطقه را از بین ببرد و هزینه آن را در جاهای درست تری، از آموزش و پرورش تا حقوق معلمین و کارگران تا وضعیت بهداشت مملکت، وضعیت بازنشستگی و بیمههای اجتماعی و… صرف شود.
من معتقد هستم واژگون شدن این سناریو با «دموکراتیک» شدن ایران هرچه زودتر حل خواهد شد. این یک دلیل دیگری است که به جهان بگوییم شما باید بیایید روی فرمول دموکراتیک شدن ایران کار کنید. چون نیت و ماهیت این نظام عوض نخواهد شد و نمیتوانیم گرگ را تبدیل به بره بکنیم. نه! ذات و حیات این نظام بستگی به این دارد و هرقدر که به آن ارفاق بدهیم و با آن معامله کنیم، به هیچ تضمینی نخواهیم رسید.
ادامه دارد …
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با دورود به هم میهنانم بویژه دوستان و دوستداران گرامی باشگاه کافه نادری، در سایت اخبارروز که متعلق به چپهای سنتی است، خبر پشتیبانی از طرح شکایت از خامنهای در شورای امنییت بوسیله هم حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) و هم شبکه سکولارهای سبز آقای نوری علاء منتشر شدند، لینکها برای خبر و بخش نظرات در مورد آنها به ترتیب بقرار زیر می باشند:-
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=42542
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=42542
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=42592
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=42592
هیچ نظری در مورد شبکه سکولارهای سبز داده نشده ولی 12 نظر بسیار جالب در مورد این حمایت حزب داده شده است که به جز دوتای آنها حمایت از اقدام رضا پهلوی علیه خامنه ای بوده است. خواندن نظرات طول نمی کشد ولی مهم است که شما ببینید که بسیاری از بدنه جمهوریخواهان چه نظر مثبتی به این اقدام رضا پهلوی دارند. با سپاس پاینده ایران و ملت ایران
January 04, 2012 02:31:47 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
گرچه بنای پاسخگویی به هیچ هتاک کم سوادی را ندارم اما:
قدر زر, زرگر شناسد قدر گوهر, گوهری
که:
نه که هر کو ورقی خواند معانی دانست
پاینده ایران
December 30, 2011 08:54:13 PM
---------------------------
وجدانی
مصاحبۀ نمونه!
سالیان سال است که بعضی از افراد و سازمانهای سیاسی ایرانی و خصوصآ اشخاص حقیقی این وادی تلاش بر آن دارند به هر طریق و قیمتی که شده عنوان و حتی نام خانوادی شاهزاده رضا پهلوی را از این شخصیت دور کنند به این امید که در نبود چنان نام و نشانی بتوانند شاهزاده را از گردونۀ سیاست خارج نمایند و با ایران آن کنند که خودی های خودشان در آرزویشان است. منکر این نمیتوان شد اشخاص، گروهها، دسته جات، سازمانها و احزاب ایرانی فراوانی وجود داشته و دارند که در طول سالیان متمادی و گذشت زمان شهرت و نامی برای خود کسب کرده اند. اینکه حتمآ میبایست شهرت همۀ این افراد و یا تشکیلات در جهت منافع ایران و ایرانی بوده باشد و در نهایت به نفع این سرزمین و مردمش تمام گردیده موضوعیست خارج از این بحث و نظر کوتاه. پر واضح است بوده و هستند اشخاص و سازمانهایی که نامشان بر سر زبانهاست و وارد تاریخ ایران شده اند لیکن صدمه و ضرری بس فراوان به ایران و ایرانی زده و میزنند و بحث در خصوص آنها نیز لازم و ضروری میباشد اما سوال حال حاضر این است که: اگر اغلب این اشخاص، سازمانها و احزاب که حتی ممکن است زیانی را متوجه کشور ایران نموده باشند و در نبودشان ایران سرنوشت بمراتب بهتری میداشت ولی می بینیم هنوز که هنوز است خود را با همان اسم و عنوان قبلی میخوانند و نام می برند، چگونه است که از شاهزاده رضا پهلوی توقع و انتظار دارند از بکار گرفتن و استفاده نمودن نشان و حتی نام خانوادگی خویش چشم پوشی کند و از اعتبار آن استفاده ننماید؟ چنین انتظار و توقعی از طرف هر شخصی که صورت پذیرد دال بر بی انصافی و بی عدالتی خواهد بود. به همان حقی که امروز اغلب اشخاص و تشکیلت ایرانی از اعتبار و شهرت خویش در جهت منافع خود استفاده میکنند شاهزاده رضا پهلوی هم امکان و آزادی آن را دارد از نام و نشان خود سود جوید بویژه وقتی که منفعت و فایده چنین عملی در وهلۀ اول نصیب وطنش ایران شود.
بدون شک میتوان در خصوص این مصاحبۀ شاهزادۀ ایران مطالب فراوانی را نوشت و به نکات پر اهمیت زیادی اشاره کرد. همانگونه که دیگر هموطنان ارجمند نیز بخوبی اطلاع دارند و معترف به آنند در چنین اوضاع و احوالی که بر ایران و منطقه حاکم است چنین مصاحبه های مفصل و پر محتوا آن هم از شخصیتی که در سطح بین الملل شناخته شده و معروف میباشد بینهایت ارزنده بوده و الحق که شاهزاده هم مثل همیشه بخوبی از عهدۀ این مهم بر آمده است. با همۀ اینها اشاره و توجه دادن به نکته ای خالی از فایده نخواهد بود. مطلب این است خبرنگار و مصاحبه کننده اکثر و چه بسا تمامی سوالاتی که بعد از طرح اتهام علیه آیت الله خامنه ای پیش آمده و خیلی ها را نگران کرده بود را بدون هیچ ملاحظه ای و بدون لکنت کلام با شاهزاده مطرح نموده است. جواب هایی که به این سوالات داده شده اند چنان مستدل و قانع کننده هستند که ابهامات و نگرانی های خیلی ها را بر طرف مینمایند مگر آنهایی را که نگران منافع شخصی خود هستند و نه ایران و ایرانی. این جوابها تسلط و توانایی شاهزاده رضا پهلوی و علی الخصوص خستگی ناپذیری او را در سیاست و چاره جویی برای نجات وطن بار دیگر باثبات می رسانند.
December 30, 2011 04:17:56 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران, دوستان کافه نادری
قصد آن داشتم تا پایان این مصاحبه صبر کنم و سپس دست به قلم برم, اما, هر چه به چهره شاهزاده بیشتر نگریستم, یاد گذشته بیشتر زنده شد و نه محمدرضا, که "اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر" را در چهره او دیدم و می دیدم. چه خوش کفت هموطن و هم مسلک گرامیم شیر و خورشید تاج, آیا به نمادی فرهیخته تر و راه بلدی دانا تر از ایشان نیازی هست؟ همو که پدرش نیز چنین بود و پدربزرگش نیز, که سرمایه "پهلوی" ساده و ارزان بدست نیامد و حاصل تلاش, پایداری و از خود گذشتگی نسلی از انسان های فرهیخته به رهبری پادشاهان پهلوی بود. می دانم که "بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب", که امروز زمان خود است و راه حل های خود را می طلبد, اما سرمایه و تجربیات گران بها و بعضا" تلخ گذشته چراغ راه آینده خواهد بود.
شاهزاده گرامی, ولیعهد قانونی ایران, از اینکه در این وانفسا که دوست و دشمن بر ما می تازند, حق ما را برای ولیعهد نامیدن شما, محفوظ داشته دفاع می نمایید, کمال سپاس را ابراز نموده و اطمینان دارد زمانیکه ابرهای تیره آخوندی از فراز ملک مان کنار رود, روزهای آفتابی که دیگر کسی به نهاد پادشاهی پشت نکند فراخواهد رسید که تاج و تخت هزاران ساله را آبرویی است به درازای تاریخ پر افتخار این خاک جاویدان و محبوبیت شما و خاندانتان در ایران روز افزون است و به خوبی قابل رویت.
پاینده ایران
December 30, 2011 12:28:43 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
اگر به جهان بنگریم، در سراسر جهان شاهزاده کم نداریم. اما این شاهزاده ایرانی کجا و بقیّه شاهزادههای جهان کجا.
جدا، من و یارانم به این شاهزاده، به بینش او، به پختگی او در سیاست مربوط به کشورمان و پختگی او در سیاست بین المللی، و از همه مهمتر به میهنپرستی و میهندوستی او افتخار میکنیم.
آیا برای دوباره ساختن و پرداختن به ایران، و رساندن میهن به مرزهای تمدن و پیشرفت، پس از جمهوری اسلامی، میهن به چنین رهبر، نماد، و الگویی نیاز ندارد؟
قضاوت با مردم ایران.
با "مرگ بر شاه"، همه چیز را از دست دادید، با "جاوید شاه"، همه چیز را پس بگیرید.
شیر و خورشید و تاج
شاهزاده رضا پهلوی (۱۷ اسفند ۱۳۸۹): "تردیدی نیست که ایران آزاد آینده وامدار شمایی خواهد بود که با پایداری تحسین برانگیز خود در برابر استبداد و تبعیض، جادههای خوشبختی را به روی فرزندان آینده ایران میگشایید."
شاهزاده رضا پهلوی (۱۷ اسفند ۱۳۸۹): "درود بر شما زنان سرزمینم که پرچم آزادی و برابری خویش را از میان جهنم ۳۲ سال تحقیر، سرکوب، دربدری و بی حقوقی مطلق تا به امروز کشاندهاید."
December 30, 2011 11:04:40 AM
---------------------------
گویا
جاوید شاه
December 30, 2011 01:43:04 AM
---------------------------
سینا دبستانی
با سپاس از این مصاحبه و پخش آن.
پرسشها در مورد شکایتنامه بسیار جالب بود.
یکی از پاسخهای ایشان در مورد تحریمها که اگر مقصود از تحریمها آوردن جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره باشد، برای مردم بسیار مضرّ خواهد بود، بسیار محک خوبی است که ایرانیان میتوانند برای قبول یا رد کردن این تحریمها بکار ببرند.
>>>>>
اما اگر در یک دید وسیعتری نگاه کنیم به نظر من جهان الان به مرحله تصمیم کلیدی رسیده است. اگر هدف از تحریم، کشیدن مجدد مقامات جمهوری اسلامی به میز مذاکره است، این تنها یک اتلاف وقت خواهد بود و مردم ایران باز بیشتر صدمه و ضرر خواهند دید، اگر دنیا همچنان فکر میکند که با این رژیم میتواند کنار بیاید – که به نظر من هرگز نخواهد توانست – اینجاست که به جهان باید بگوییم اگر میخواهید وقت تلف کنید، به همین روشی که تا الآن رفتید بروید و هیچ نتیجه متفاوتی نخواهید گرفت.
<<<<<
December 30, 2011 12:38:03 AM
---------------------------
|