بازتاب سیاست ماجراجویانه جمهوریاسلامی، این نظام تبعیضکار، پیمانشکن، تروریستپرور، زنستیز، جنگطلب و پیگیر بمباتمی و تهدیدگر بستن تنگه هرمز، درجهان مدرن، بدنامی، حقارت، انزوای سیاسی و فرهنگی و اقتصادیست. انسان از ابتدا در گفتار، افکار و رفتار کامل نیست، اما با بینش و پذیرش این نقصان و قبول انتقادهای سازنده میتواند با دوری از اشتباه وزشتکاری به نیکوئی برسد. پذیرش و اعتراف به اشتباه، یکی از نکاتیست که در جمهوریاسلامی هرگز مشاهده نشده و نخواهد شد. از اینرو اصلاحناپذیر بودن این نظام به اثبات رسیده. در این میان، مردمی جان به لب رسیده میباید هزینههای اشتباهات و سیاستهای نابخردانه و خودکامه فرد مستبدی را بپردازند.
حال و روز و سرنوشت مردم اسیر شده ایران برای میلیونها ایرانی در تبعید بیاهمیت نیست. ولیکن بینتیجه بودن مبارزههای گذشته، تشتت و از همگریزی، سرخوردگی، یاس و بیتفاوتی را همچون ویروسی به همگان انتقال داده و نیروی مبارزه را فلج کرده. اراده هم میهنان خارج از کشور برای خروج از این رخوت، یاس و بیتفاوتی، سر و سامان دادن به اتحاد و همبستگی عمومی و تشکل انجمنی پرقدرت، تنها شرط گذشتن از این دوران ننگین و اسفبار تاریخ، برای رسیدن به نظامی سکولار و لیبرال دمکرات است.
برای آگاهی و هوشیاری افکار ملتهای دنیا و ایجاد فشارجهانی بر دولتها سلطهگر و همزمان بر نظام سرکوبگر حاکم بر ایران، باید از هر وسیله و امکانی بهره گرفت. یک جبهه متحد و گسترده، یک کنگره پیوسته از کلیه نیروهای سکولار و مخالف حکومت اسلامی، کانونی همآهنگ و اهرمی نیرومند برای انحلال رژیم ماجراجوست. با شناساندن کنگره یا کانون همآهنگ به جهانیان، میتوانیم نمایندگان میلیونها ایرانی خارج از کشور و سخنگوی میلیونها ایرانی دراسارت باشیم تا به نتایج دلخواهمان برسیم. تکاپوی اصلاحطلبان جمهوریاسلامی فقط برای بقای رژیم و بقدرت رسیدن خودشان است نه بخاطر رهایی ایرانیان از این فتنه و تبهکاری. دل بستن به اصلاح یا تحولی سکولار در این رژیم سرکوبگر کاریست بیحاصل و انتخابات آزاد امیدیست واهی که جز پایداری نظام و استوار شدن پایههای لرزانش بازده دیگری نخواهد داشت. رفراندم برای انحلال رژیم، تحت نظر و کنترل سازمان ملل بهترین گزینه است.
این اروپائیکه ما از رفاه، آرامش، امنیت و آزادیش بهره میبریم، قرنها در آتش جهنمی چون ایران امروز میسوخت. روشنگری و مبارزهای فعال برای اصلاح دین و قوانین آن، اروپاییان را از قرون وسطای به سوی سکولاریته، مدرنیته، آزادی، رفاه ودمکراسی رهنمون ساخت. پس از قرون وسطای، در اروپا سکولاریسم بر پایه خردمدارى، دانشگرايى، آزادی و دموکراسی مرسوم شد و آرام آرام در جامعه مورد استقبال عمومی قرار گرفت. سکولاریسم در اروپا قلمروی برای خردمندی، معرفت، عقلانیت، ارزشها و کنشهائی که از نفوذ دین و مذهب مصون میماندند ایجاد کرد. نقطه مقابل سکولاریسم، خرافهگرائیست که از ارتباطی مستقیم با دین و مذهب برخوردار میباشد. بنابر این سکولار تغییرات اجتماعی در راستای خردگرائی و پیشرفت علم و دانش است. نقطه مقابل آن خرافهگرائی یا جمعباورهائی که از تعصب، نادانی، ترس از ناشناختهها، درک نادرست از رابطه علت و معلول و باورداشتن به سحر و جادو یا جن و پری ناشی میگردد. از اینرو افراد خرافیگرا برخلاف افراد سکولار از تفکر منطقی و عقلانی کاملا بیبهره بوده و در تعصب، جهل و نادانی غوطهورند.
نتیجه تعصبگرائی مذهبی، همانگونه که شاهدیم عقبماندن از قافله تمدن و برپائی نظامی واپسگراست. نظام، دولت و حکومتهای برخاسته از دین و مذهب با احکام و قوانینی که درکنار تبعیضهای رنگارنگ، زشتترین و مخربترین تبعیض را بر زنان روا میدارند، نه برای آزادى بردبارند و نه شایسته دموكراسی هستند.
ما اگر نیمی از آنچه را که برای آوردن این نظام هزینه کردیم برای انحلالش مصرف کنیم قطعا پیروز خواهیم شد، زیرا حق با ماست.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به آقای بهرام آبار گرامی
از این مقاله خوب جنابعالی استفاده کردم. در بخشی فرمودید ، آغاز نقل قول از جنابعالی:
تشکل انجمنی پر قدرت تنها شرط گذشتن از این دوران ننگین و اسفبار تاریخ، برای رسیدن به نظامی سکولار و لیبرال دمکرات است.
در بخش دیگر فرمودید:
برای آگاهی و هوشیاری افکار ملتهای دنیا و ایجاد فشارجهانی بر دولتهای سلطهگر و همزمان بر نظام سرکوبگر حاکم بر ایران، باید از هر وسیله و امکانی بهره گرفت. یک جبهه متحد و گسترده، یک کنگره پیوسته از کلیه نیروهای سکولار و مخالف حکومت اسلامی، کانونی همآهنگ و اهرمی نیرومند برای انحلال رژیم ماجراجوست. با شناساندن کنگره یا کانون همآهنگ به جهانیان، میتوانیم نمایندگان میلیونها ایرانی خارج از کشور و سخنگوی میلیونها ایرانی دراسارت باشیم تا به نتایج دلخواهمان برسیم.پایان نقل قول.
با توجه به گفتگوی پیشین بین ما ، این بخش از نوشته تان مورد توجه من قرار گرفت و فکر میکنم بتوان طرح مسئله سازنده ای را آغاز نمود.
پیشتر گفتید در شبکه سکولارها افراد یا گروه ها غربال نمی شوند . پرسش این است:
آیا برای رسیدن به یک نظام سکولار و لیبرال دمکرات ، می توان با هر گروه یا فرد سکولاری همراه شد؟ همانطور که می دانیم سکولاریسم لازمه یک نظام ( لیبرال دمکرات ) می باشد ، اما ، آیا می توان صرفا به سکولار بودن گروه یا فردی برای رسیدن به آزادی مبتنی بر ( اعلامیه جهانی منشور حقوق بشر ) اطمینان کرد و همراه شد؟ فکر می کنم بَد نیست اینجا مصداق:( خشت اول چون نهَد معمار کَج ، تا ثریا رود دیوار کَج. ) را یادآور خود نماییم.
من نیز بر این باورم که تشکیل یک جبهه متحد و گسترده در خارج کشور نیاز ضروری خیزش ملی ایران می باشد . همه خوب می دانیم که یک جمهوری اسلامی بنام اصلاح طلب نگهبان رژیم اسلامی در خارج کشور داریم که در گروه های دیگر نفوذ کرده اند و خود را سکولار نیز می نامند، و گروه هایی بنام فدرالیسم داریم ( خود خوانده نمایندگی از طرف اقوام ایرانی ) که پرونده پُرپیمانی در تشویق حمله نظامی بیگانگان به ایران را دارند و سابقه خشونت طلبی نیز دارند ، به روایتهای گوناگون در سَدد تجزیه گام بگام ایران از طریق شکل فدرالیسم هستند. کدامیک از این گروه ها و از چه زمانی و چگونه نمایندگی اقوام را بدست آورده اند؟
سازمان مجاهدین خلق نیز زیر عَلَم اسلام و امام حسین و شهادت طلبی سینه می زند. گروه هایی نیز داریم که زیر عَلَم سرخ کمونیست سینه می زنند و آنها نیز در خیانت به ملک و ملت سنگ تمام گذاشته اند. آیا برای گذر از رژیم ننگین اسلامی می توان با این گروه ها همراه شد و اطمینان داشت که در میانه راه فیلشان دوباره یاد هندستون نکند و دغلبازی را از سَر نگیرند؟ آیا این گروه هایی که نام بردم نیز جزو زیر مجموعه شبکه سکولارهای سبز می باشند ؟ با چه تعهدی ؟ چگونه می توان این نگرانی ها را از بین بُرد و یک جبهه متحد و گسترده را تشکیل داد؟ با سپاس و احترام کاوه یزدانی
پاینده ایران و ملت ایران
زنده باد آزادی
January 05, 2012 10:22:21 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر شما آقای بهرام آبار گرامی،
همانطوری که میخوانید در این مکان نظرات آنچنان گستردگی و حوضههای فکری خود را دارند که پاسخگویی به همه نظرات در کوتاه مدت کمی برای من مشکل میشود.
من و شما در چندین مسئله در حال حاضر اشترک داریم. یک) ایرانی بودنمان و به فکر آینده ایران بودن. دو) دموکراسیخواهی. سه) سکولاریزم. امیدوارم بیشتر هم بشود. در حوضه سیاست عمومی که فراحزبی میباشد، داشتن متحدینی که اصول مشترکی را با هم دارند، پشتوانهایست برای رسیدن به اهداف مردم.
در این مدت کوتاه که با شما آشنا شدهام متوجه شدم که شما انسانی متعادل و مسولیتپذیری هستید که میخواهد در دگرریسی جامعه فعالیت کنید. با آن سه اشتراک اولیه من را همراه خود بدانید. در این راه اختلافاتی را خواهیم داشت ولی تکیه کردن به اصول اولیه کمککننده اتحاد ماست.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 04, 2012 12:05:51 PM
---------------------------
|