مقدمه : الفبای دیپلماسی ظریف وآموختنی است. اولین حرف آن پرهیز از پرخاش و توهین . دومین حرف آن رعایت ادب و نزاکت و سومین آن خونسردی و تعامل ... در عرصه داخلی و خارجی است. مسئولین سیاسی خصوصا در رده های بالا و ارگان های تبلیغاتی آنان باید زبان و ادبیات دیپلماسی را فرا گیرند و از سخن پراکنی بیهوده ( مانند شاخ و شانه کشیدن امامان درمانده جمعه و وابسته به ولایت فقیه...) که دیگر مصرف داخلی هم ندارد و سه دهه جز مصیبت واثرات نامطلوب برای ملت و مملکت نداشته است؛ پرهیز کنند. فراموش نکنیم که چگونه با سفارت گیری آمریکا در سال 1358 روند سیاسی مملکت خصوصا با غرب به کجا انجامید و خط روسی در دیپلماسی ایران آشکارتر شد. از همان زمان است که پرچم سوزی به مد روز درآمد و به بهانه دولت ستیزی با تعدادی از کشورها نماد ملی آنان مورد بی احترامی قرار گرفت. نمونه آخرین آن ادامه سو سیاست وماجراجوئی در راستای فرار از معضلات ریز و کلان جامعه... هجوم وحشیانه مشتی بی سروپا از عمال حکومت به سفارت انگلستان است که اوج عقل گریزی دیپلماسی کشور را به جهانیان نشان داد. تا جائی که وزیر خارجه با شرمندگی این عمل را تقبیح می کند اما مسئولین اصلی پشت پرده این اقدام با سکوتی مرگبار در کمین نشسته اند و برای پروژه جدیدی برنامه ریزی می کنند. دیپلماسی خارجی ایران متاثراز سیاست داخلی است که آینه گفتار و کردار و پندار رهبری ، مداحان و امامان جمعه . رهبران بسیجی و سپاه ، نیروهای امنیتی و...است که نتیجه اش را در دیپلماسی حیران و سرگردان وزارت امور خارجه می بینیم و این ارگان ناچار است خود را در این راستا تعریف کند.
آغاز : مطلب را با نقل قولی از آقای حميدرضا ترقي، عضو شوراي مركزي موتلفه و معاون امور بينالملل اين حزب آغاز می کنم . گویا حزب موتلفه ایران روابط خوب و مساعدی با حزب کمونیست چین ( با توجه به این موضوع که حزب کمونیست چین فاقد ایدئولوژی کمونیستی است . بزبان دیگر معنای واقعی خود را از دست داده واز کمونیسم تنها پرچم قرمز و آرم داس و چکش آنرا دارد!) داشته و دارد و از اینکه چین دارای حق وتو در سازمان ملل است ، ایشان احساس شادمانی کرده و به این نتیجه رسیده اند که : " دولت چين تا سرحد جنگ جهاني از ايران حمايت مي كند".! ایشان معتقد است : «فشارهاي كشورهاي غربي به چين، عليه ايران نتيجه معكوسي دربرخواهد داشت. هرچه فشار بر ايران بالاتر برود ايران و چين به هم نزديكتر ميشوند و بالعكس آن هم وجود دارد كه كاهش فشار بر ايران باعث آزاد شدن شرايط برقراري روابط با ديگر كشورها ميشود و رابطه ايران و چين كمتر ميشود.» . باید دید خوش بینی ایشان و حزب مطبوعش ( حزب موتلفه ) بخاطر روابط خوب تجاری و وارد کردن میلیاردها بنجل چینی به کشور است یا اینکه مربوط میشود به منافع ملی ایران! ما سالیان متمادی شاهد نقش حزب توده در خوش خدمتی به روسیه بوده و هستیم و اکنون با تاسیس حکومت اسلامی حزب بغایت دست راستی و ارتجاعی موتلفه همان سیاست حزب توده را در راستای سیاست اقتصادی چین در کشور به جلو میبرد. در واقع این حزب حافظ منافع چین در کشور ما شده است.
ایشان بدون توجه به مولفهها و متغيیرهاي تاثيرگذار در سطح روابط بین المللی با سایركشورها وناديده گرفتن آن، مملکت را به لب پرتگاه هدایت می کنند. اینکه همسایه شمالی ما روسیه و چین عضو شورای امنیت سازمان ملل هستند، تمام قضیه نیست و حلال مشکل ایران در سطح بین المللی نیست. این مطلق انگاری در روابط بین المللی که مسئولین (متاثر از سیاست گذاری داخلی است) به پیش میبرند ، جز نابودی منافع ملی ایران نتیجه ای نداشته و نخواهد داشت.مسئولین سیاسی ایران کی میخواهند درک کنند که : كشورهای جهان بر اساس شرايط و نيازها و وابستگی های فرهنگی خود تصميم مي گيرند و اين نيازها ... در هر زمان میتواند تغييركند.ما بعد از آخرین جنگ بزرگ شاهدیم که چگونه روابط کشور های جهان متغییر بوده است. نمونه جنگ ویتنام و آمریکا باید درسی باشد که چگونه از روابط خصمانه و خسارات بسیار این دو کشور دست دوستی بهم داده و روابط فرهنگی و اقتصادی خویش با یکدیگر را ادامه میدهند. با تاکید بر نمونه های بسیاری دیگر نبايد متوقع بود که مناسبات و روابط بین المللی کشور ها با یکدیگر تا ابد ادامه خواهد یافت.
حتی دوستی و دشمنی کشورها بنا بر شرایط ویژه متغییر است . اینکه تصور می کنیم روسیه و چین چون در هرحال (به دلیل امتیاز گیری از غرب وکسب منافع تجاری و...) با ما روابط خوبی دارند پس بنابراین این مستمسکی است برای هرگونه ماجراجوئی ما در سطح بین الملل وبه زبان دیگر این دول - حامیان ما - در هر شرایطی پشتیبان ماخواهند بود! خیالی است باطل و خطرناک . سیاستی است ایران برباد ده! باید فرا گرفت" درخت را از روی ميوه آن می شناسند". ارتباط با آمريكا نیزهمه مشكلات ما را در عرصه بينالملل حل نخواهد کرد . هر ارتباطی در عرصه جهانی مستلزم پیش زمینه هائی است که بدون توجه بدان، نتیجه مثبتی از آن حاصل نخواهد گردید.
روابط کشور ها در عرصه جهانی بر مبنای قراردادهای معین و تعریف شده بنا شده است. بخشی از این رابطه در سطح سازمان ملل تعریف میشود و بخشی از آن مربوط به روابط فرهنگی ... مابین کشورهااست که آنهم تعریف خود را دارد. نه میشود رابطه دشمنانه را تا ابد ادامه داد و نه دوستی را. کشور ما بعد از تاسیس دولت جمهوری اسلامی معیارهائی را برای رابطه با کشورهای جهان مشخص کرد که هنوز بعد از سه ده رابطه استراتژیک نبوده است. حتی ارتباط نزدیک با کشورهائی نظیر روسیه ، چین و ترکیه شامل تمام پیش زمینه های رابطه استراتژیک (اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ، فرهنگی ، امنیتی) نیست و دائما در نواسان است. به علت همجواری و مرز مشترک و رابطه غیرخصمانه نمیشود از آن رابطه استراتژیک نام برد. در شرایط امروز میشود رابطه ایران و سوریه را رابطه استراتژیک بین دول نام برد.
در بدو انقلاب و شرایط ویژه آن دوران و بی تجربگی مردان سیاست طبعا اشتباهاتی صورت می پذیرفت. بخشی از آن داشتن روح انقلابیگری - که با فوت آقای خمینی پایان یافت - در دیپلماسی اثربخش بود و دیگری نداشتن تجربه کافی در رابطه با دیگر جهانیان. اکنون با گذشت سه دهه از انقلاب تصور آن نادرست است که سیاست خارجی را کودکی بی تجربه فرض کرد. بلکه سیاست گذاری ایران خصوصا سياستهاي كلان ديپلماسي در شوراي عالي امنيت ملي بررسي و تصميمگيري مي شود و دولتها باید آنرا اجرائی کنند. پس بنابراین هرگونه تصمیمی که در رابطه با خارج صورت می پذیرد پشت درهای بسته با آگاهی کامل و زیر نظر مستقیم رهبری صورت می گیرد.
ایران در سه دهه گذشته كشوري بود که در آن انقلاب صورت گرفته بود. با شعار اصلی "نه شرقي، نه غربي" می کوشید سیاست خارجی خود را تنظیم کند غافل از اینکه این شعار از همان ابتدا مربوط میشد به جنگ سرد و نه قدرت اجرائی کامل داشت و نه مورد توجه دیگران قرار گرفت چون با منطق و دید واقع گرایانه در تضاد بود. دولت هائی که یکی بعد از دیگری در ایران سکان هدایت دولت را برعهده گرفتند نه از انقلابیگری تصنعی دست برداشتند( صرفنظر از دوران کوتاهی در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی ) و نه کوششی جهت تعامل و تعادل در امور خارجه کشور انجام دادند. تز دشمن تراشی موهوم که گویا همه دنیا دشمن ما هستند تا به امروز( با شدت و ضعف..) ادامه دارد و رهبران ایران خود و کشور را همیشه در خطر دشمنان موموم می بینند و این تز عامدا اجرا و از طریق وزارت امور خارجه پیاده میشود.
سیاست خارجی ایران عامدا می کوشد این مورد را در جهان ثابت کند که پای آرمان ها و مبانی فکری و ایدئولوژیک خود ایستادگی می کند در صورتی که این مسئله در سطح شعارهای هفتگی امامان جمعه باقی مانده و هیچ تکیه گاه واقعی در سیاست خارجی ایران ندارد. ایران بخوبی میداند که اگر بخواهد در عرصه جهانی حضور یابد ، ناچار است دست از هوچیگری، انقلابیگری و دشمن تراشی بچه گانه دست برداشته و با واقعیت جهانی دلمشغول شود. انزوای سیاسی هزینه سنگینی است برای کشور. داشتن سیاست دوگانه در امور خارجه تبعات ناخوشایندی برای کشور داشته که به منزوی شدن بیشترکشور کمک کرده است. داشتن سیاست دوگانه در امور خارجه مبنی بر سیاست ورزی دولتی و سیاست ورزی ولایت فقیه در امور داخلی و خارجی کشور مشکلاتی است که از بدو تشکیل حکومت اسلامی وجه ایران را در منظر جهانی خدشه پذیر کرده است. دول جهان به خوبی نمی دانند که طرف مذاکرات آنان کیست!؟
مسئولین ارشد حکومت ایران با موضع وسیاست دوگانه باید بخوبی این موضوع را درک کنند که روسیه دیگر قدرت جهانی محسوب نمیشود و در عرصه بین المللی نه توان اقتصادی بالائی دارد و نه قدرتی سیاسی و نظامی .شاید با دفاع از دولت های دیکتاتوری و فروش اسلحه بدانان منزلتی کاذب در منطقه برای خویش بوجود آورده اما در سطح جهانی چنان از اعتبار خاصی برخوردار نیست. داشتن حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل تنها آویزه ای است که سیاست خارجی بی کفایت ما را محو خود ساخته و تصور می کنند : داشتن یک چنین حقی ، چیره شدن بر تمام مشکلات بین المللی خواهند بود.
گفته میشود حجم بازرگاني ايران و روسيه حدودا دو ميليارد دلار است در جائیکه حجم مبادلات تجاری با چین به 50 میلیارد میرسد. این آمار نشان میدهد که روسیه بخصوص به هیچ وجه نمی تواند نیازهای داخلی کشور ما را در مورد مایحتاج صنعتی و....برآورد کند. فروش هواپیما های غیر استاندارد در سطح بین المللی نتایج مرگباری را برای کشور ما بوجود آورده است.در مورد صنایع نظامی و تکنولوژی ، روسیه از توان بالائی برخوردار نیست حال با یک چنین وضع کشوری که راکتورهای اتمی کشورش مناسب نیست و تجربه مرگباری داشته است.نیروگاه اتمی ما را تعمیر و تکمیل کرده است! امید است کشور از شرحوادث بدور باشد.
درک صحیح از موقعیت و دیپلماسی جهانی زمانی به ما کمک می کند که چشمانمان را بشوریم و بهتر ببینیم. زمانی میتوانیم موقعیت خود را ارتقا دهیم که ایدئولوژی را کنار گذاشته و با واقعیت دست و پنجه نرم کنیم. باید توجه داشت : زمانیکه سفارت آمریکا تسخیر شد و نمایشات بعدی آن که روند سیاسی کشور ما را به سمت دشمنی با غرب و نزدیکی به روسیه برد، روسیه قدرتی جهانی محسوب میشد. اما مسئولین انقلاب زده کشور ما چشم بر واقعیت بسته بودند. اینکه روس ها در زمان بلشويكها پروژه ذوبآهن اصفهان را بر عهده گرفتند و دوران يلتسين با بودن رابطه سرد با کشور ما ، پروژه تكميل نيروگاه هستهاي بوشهر بدانان سپرده شد. اما در دوران پوتين و مدودف مشاهده میشود که سیاست دوگانه را پیش گرفته اند. گاها از ایران دفاع می کنند و هم به تحريم ايران راي مثبت مي دهند. اینها نشان میدهد که روی سیاست ایران و چین نمی توان سرمایه گذاری کرد و حساب ویژه ای برای آنان باز کرد. آنان نیز بنا بر موقعیت و منافع خویش با سیاست خارجی ایران تعامل دارند و هرگز نمی توانند شریک استراتژیک کشور ما باشند.اینکه تصور میشود "دلسردی پوتین نسبت به غرب مستمسکی است برای روی آوری روسیه به کشور ما " ، از آن معادلات اشتباهی است که از بدو انقلاب مدام تکرار شده ، نمونه ای از آن تهدید به بستن تنگه هرمز است. اوائل انقلاب نیزاین شعار از طرف بعضی از چپ ها و مسئولین ارشد جمهوری اسلامی داده میشد!
گویا تعداد اندکی از روشنفکران و سیاستمداران در تهران متوجه شده اند(بعد از 33 سال) که شعار های توخالی مرگ بر آمریکا ، اسرائیل ،انگلیس و...نه تنها موقعیت سیاسی ما را در منظر جهانی مستحکم نکرد بلکه عواقب جانبی آنها به منزوی تر شدن ایران و ایرانی کمک موثری کرد و احساسات خصمانه آنان را در قبال کشور ما برانگیخت. باید متوجه بود که در عرصه بین المللی کشور های جهان طبق مصالح و منافع ملی خویش ، سیاست ورزی می کنند. البته جهت حفظ منافع و مصالح نمی شود. پا بر روی منافع دیگران گذاشت.
در جهان امروز معادلات و تعاملات سياسي، ضمن پيچيدگي ویژه خویش با دوران جنگ سرد تفاوت های ماهوی دارد. روابط جهانی را نمی توان تنها با داده های خویش سنجش و نهایتا تغییر داد. باید سطح توقع خویش را زمینی کرد و بدانیم و آگاه باشیم که نمی توان (نباید) مواضع سیاسی خارجی و داخلی خویش را تا ابد با کشورهای دیگرحفظ کرد و بدان نیز افتخار کنیم. وقتي سياست خارجه بر مبناي ايدئولوژي و عقايد و باورها ی صدر انقلاب است که هم تاریخ مصرف آن گذشته و نه چاره ساز امروز ما است ، شرط عقل ترک آن و به واقعیت روی خوش نشان دادن است.
نظری در سیاست امروز ما تحت تاثیر ایدئولوژی غرب ستیزی و آنتی سمیتیسم صدر انقلاب وجود دارد که گفته می شود ما : " به دنبال برقراری رابطه با ملتهای جهان هستیم و دول آنان از اهمیت خاصی برخوردار نخواهند بود"! این هم از آن تزهائی است که در عرصه جهانی نه تنها مرسوم نیست بلکه توهینی است برای آنان. اکثر کشورهائی که ما عامدا به آنان به دید دشمن مینگریم منتخب مردم خویشند و این تز هیچگونه قدرت اجرائی نداشته و در جهان امروز نوظهور است و نمونه ای از آن وجود ندارد وبه هیچ وجه جنبه دیپلماتیک ندارد. روابطه دیپلماتیک را نمی توان با رابطه توریستی بین ملل اشتباه کرد.
بخش مهمی از دستگاه سیاسی (خارجی و داخلی ) ایران تحت تاثیر ولایت مطلقه و اعوان و انصار آن اصولا در بوجود آوردن تنش ( آخرین نمونه مورد سفارت گیری بریتانیا و تهدید به بستن تنگه هرمز ) در جامعه نقش بازی می کنند. وآگاهانه ازسیاست تنش زدائی فاصله نمی گیرند. این یکی از مواردی است که ایران در منظر جهانی از موقعیت مناسبی برخوردار نیست. به زبان دیگر با اتخاذ این سیاست از مردم دنیا حق طلبی می کنیم و فرصت ها را آگاهانه از دست میدهیم. ادعا هائی میشود که نه توان اجرائی آنرا داریم و نه در شرایطی هستیم مناسب. برای مثال چندی پیش نغمه توان مدیریت جهانی *سرداده شد (ایران دارای رتبه 69 در اقتصاد جهانی است!) و بدون پشتیبانی حتی فکری آن از دول دنیا توقع میشود که ما در این مورد نقش آفرینی کنیم.مسئولین سیاسی کشور گویا با آمار و ارقام بین المللی در رابطه با رشد و توسعه اقتصادی و... بیگانه اند!
آقایان در قدرت سیاسی نمی خواهند درک کنند و شاید هم از درک آن عاجزند که برای مشارکت در امر مدیریت جهانی باید سهمی به گنجینه خرد ، دانش ، تکنولوژی ، صنعت و...جهان عرضه کرد ، تا بعدا بشود سهمی از آن برداشت. حال باید دید صاحبان این تفکر در قدرت سیاسی ایران چه تاج گلی بر سر ملت خود ودنیا گذاشته اند که آنقدر متوقع به جدی گرفتن نقش خود دارند؟ داشتن چند راکت و توپ و...مانور های بی موقع نظامی برای به رخ کشیدن توان نظامی نه تنها به منزوی شدن ایران اضافه خواهد شد و وجه سیاسی ما با این نمایشات نظامی متضرر خواهد بود. بلکه دوستان و همسایگان نزدیک خود را یکی بعد از دیگری از دست خواهیم داد. برای حضور در مدیریت جهانی به توان نظامی ارتباطی ندارد (کره شمالی نمونه ای از این آشفتگی فکری است) بلکه در توان دانش ، توسعه اقتصادی و تکنولوژی ... است. نمونه های کشور ژاپن و آلمان ( با کمترین توان نظامی ...) باید مسئولین سیاسی کشور را از خواب غفلت و آشفته بیدار کند!
سياست خارجي همچون ساير حوزهها باید حفظ منافع ملي حرف آخر را بزند. جهت تامین و حفظ آن باید دوستان خود را بشناسیم و از یکسونگری بپرهیزیم و آماده مذاکره باشیم . تامین منافع ملی در شرایطی ایجاد میشود که آماده گذشت بوده و طرف مذاکره کننده را به رسمیت شناسیم. با شعار های بی مصرف تنها به دشمنان خویش اضافه خواهیم کرد و در نهایت ملت و مملکت را به وطه نیستی رهنمون خواهیم کرد. آیا ملتی باید فدای نیت شوم عده ای در قدرت سیاسی شوند که به زور و تزویر می کوشند به دنیا ثابت کنند که مکتب فکریشان حقیقت محض است...؟! مسئولین حکومت اسلامی در سریر قدرت سیاسی که آگاهانه از جنگ استقبال می کنند بخوبی باید بدانند هیچ کشوری در جهان ، سیاست خویش را بر مبنای اهداف و منافع ایران تنظیم نمی کند. اول ژانویه 2012
* این مجموعه جزء مهمترین گزارشهای مجمع جهانی اقتصاد است... (World Economic Forum)در گزارش سال 11/2010 مجمع جهانی اقتصاد رتبه توان رقابت 139 کشور محاسبه شده که 7 کشور از جمله ایران برای نخستین بار در آن وارد شده اند (آنگولا، لبنان، مولداوی و رواندا نیز در این سال اضافه شدهاند). بر اساس این گزارش : اقتصاد ایران با کسب امتیاز کلی (14/4 از هفت) رتبه 69 را به خود اخصاص داده است... اقتصاد ما بیش از همه با تکیه بر وفور و ارزانی منابع (طبیعی) خود در حال رقابت است نه بر اساس کارایی یا نوآوری. از سوی دیگر دقت در زیرشاخصها نیز نشان میدهد پایینترین رتبه ایران مربوط به کارایی بازار نیروی کار (رتبه 135) و توسعه بازار مالی (رتبه 120). کارایی بازار محصولات (رتبه 98) و آمادگیهای تکنولوژیک رتبه 98 است...
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|