شوربختانه ندای شوم چند پاره نمودن ایران با ترفندهای گوناگون در این برهه زمانی از گلوی کسانی خارج می شود که از بد روزگار دارای شناسنامه ایرانی نیز هستند. داشتن چشم طمع به این سرزمین در همه ی ازمنه تاریخ بوده اما سهمگین ترین ضربات را در دوره معصار متحمل شدیم که به دلیل نابخردی زمامداران وقت بخشهای بزرگی از میهنمان را در طی قراردادهای ننگین و تحمیلی به بیگانگان واگذار کردیم.
در دوره ای که جهان درحال قدم گذاشتن به دوران نوینی از تمدن بشری بود، ایرانیان در گیر جنگهای فرسایشی با عثمانیان در زمان صفویه بودند و از نعمت این جنگ ویرانگر اروپاییان بهترین بهره را بردند و پس ازآن نیز با اضمحلال امپراتوری خونخوار عثمانی و سلسله صفوی به یمن ویرانی ایران اروپا دچار تحول می شود. حال اروپای قدرتمند و پیشرفته برای استعمار کشورهای خاورمیانه خیز برداشته و از هر حیله و نیرنگی برای پیشبرد مقاصد خودبهره می گیرد . اشغال بسیاری ازسرزمینهای آسیایی وازجمله هندوستان و به خاک و خون کشاندن ملت های بیگناه و همچنین چند پاره نمودن کشورهای بزرگ و قدرتمند و ساختن کشورهای جعلی (و به تعبیری استعمار ساخته) تنها نمونه های کوچکی از جنایت ها ی اروپاییان در منطقه بود. در این بین ایران نیز با توجه به شرایط جغرافیایی و پیشینه تمدنی موجب دلنگرانی روس و انگلیس و عموم کشورها ی اروپایی بود. قدرت نو ظهوری چون روسیه تزاری و بریتانیای چیره بر دریاها و اقیانو س ها که اینک در پی مستعمره ساختن و کشور گشایی برای ادامه توسعه ورفاه و پیشرفت ملت خود بودند. در این هنگامه و در ایران سلاطین قاجار در نهایت بی لیاقتی و بیشعوری سیاسی شرایط زمانه را درک نکردند و موجب آن شدند که ایران و ایرانی درچار چنان مصیبتی شده که سالها نتواند کمر از زیر این بار راست کند. ایران در جنگهای تحمیلی و پی در پی با روسیه مجبور شد به نکبت بار ترین قرار دادهای تاریخ خود تن در دهدو بخشهای وسیعی از سرزمینهای تاریخی و حاصلخیز خود را واگذار کند.و سفارت خانه و کنسول گری روس و انگلیس در ایران عملا عامل تعیین کننده سیاستهای ایران شده و عمق دخالت های خود را تا دربارو اندرونی شاهان قاجار وهمچنین قشرهای مختلف جامعه ایرانی نهادینه می نمایند. و این همه در حالی بود که در زمینه های گوناگون اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نیزایران در یک ایستایی تاریخی قرار گرفته و روز به روز بر شدت این عقب ماندگی افزوده می شد.و اگر غرب در شتاب رسیدن به پیشرفت و ترقی بود ایران در شتاب پس رفت و عقب ماندگی. و حالا ملتی به پیشنیه ی تمدنی چند هزار ساله و در دوره ای که نیاکان ما بر نیمی از جهان حکمرانی می کردند به چنان شرایط درماندگی رسیده بودند که نه غرور ملی برایشان باقی مانده بودو نه اعتماد به نفس و باور به خویشتن. وشکوه تاریخ این مردمان را باید در سینه دلسوختگان میهن پرست و داستان های پیران جستجومی کردیم . قجر ها بر می افتند و پهلوی ها بر مسند قدرت قرار می گیرند. و ایران در یک دوره کوتاه آرامش ظاهری تحت لوای حکومت دیکتاتوری رضا شاه قرار می گیرد. فتنه جنگ عالم گیر جهانی آغاز می گردد. ایران علارغم اعلام بی طرفی مورد تعرض قوای متفقین قرار می گیرد. آلمان با همه پیروزیهای چشمگیر ابتدای جنگ دیگر تاب و توان جنگیدن در چندین جبهه را ندارد و به سمت شکست پیش می رودوایران به ناروا و برای اینکه متفقین نیازمند انرژی و مواد غذایی بودند دچار چنان بلایی می شود که این دوره را فقط باید با حمله اعراب وحشی و ترکان و مغولان ددخو در تاریخش مقایسه نمود. پس از اشغال میهن نزدیک به چهل درصد از جمعیت ایران به دلیل بیماری و قحطی و گرسنگی ناشی از جنگ می میرند. آلمان اکنون اشغال شده است و دول متفق سر مست از این پیروزی به تقسیم غنائم مشغولند.آلمان محکوم به شکست در دید جهانیان به عنوان یک حکومت ناقض حقوق بشرو جنگ افروز معرفی می شود. پدیده هولکاست و قتل و عام پنج میلیون یهودی! و تراژدی های ساخته و پرداخته شده دستگاههای تبلیغاتی غرب در این باره جهان رادر بهت و حیرت فرو می بردو هزاران فیلم ساخته و کتاب از هولکاست نوشته می شود.ماشین تبلیغات غرب پیروز در جنگ جهانی دوم حتا یک ثانیه هم از کوشش در این باره باز نمی ماند.جنایت آلمانها همچو یک قرار داد غیر قابل تشکیک ریاضی مطلق می شود. اما جنایت های آمریکا و انگلیس و روسیه باید نجات بشریت تلقی شود. و در ایران اما سخنی از جنایت های اتفاق افتاده و مرگ میلیو نها ایرانی به دلیل این تهاجم نا بحق به میان نمی آید. ایران مبدل به ویرانه ای می شود که سالها زمان خواهد برد تا ساخته شود. فرزندان آن هزاران نفر که نه بلکه میلیون، میلیون به دلیل گرسنگی و بیماری می میرند تا سربازان متجاوز و اشغال گرمتفقین با برخورداری از غلات و تولیدات کشاورزی ایرانیان بتوانند در جنگ پیروز شده و افتخار برای کشورشان به ارمغان ببرند.ایران مبدل به پل پیروزی شده است پلی که برای عبور از آن باید از جنازه های ایرانی گذر کرد. هیچ جا سخن از این تراژدی و نسل کشی هولناک بشری حتا بعد از چندین دهه برده نمی شود. در دوره ای که قتل عام ارامنه در جنگ با ترکان عثمانی نسل کشی نامیده می شود و غرب آن را به رسمیت می شناسد مرگ میلونها ایرانی جایی در سازمان های حقوق بشری جهان ندارد.سکوت مطلق در برابر این نسل کشی در تاریخ بشریت بی مانند است.چه کسی و کدام ساختار و سازمان مدعی حقوق بشر تا کنون پی گیر این جنایت شده است؟اگر در این باره سخن بگوییم و از جنایتهایی که بر ملتمان روا داشته شده حرفی بزنیم متهم به دهها انگ و تهمت و افترا خواهیم شد!گزیده تر آن است که غمگنانه و شرمسار از خون نیاکانمان زبان در دهانمان آرامش بگیرد و اندیشه مان آشوب اگر شد باکی نیست. ایرانی باید همیشه تاریخ سکوت کند!ایرانی تو گویی در همه تاریخش محکوم به تحت ستم قرار گرفتن و تنهایی بوده است. اگر از تاریخ و بزرگی تمدن گذشته میهن مان سخن بگوییم متهم به افسانه سازی می شویم! اگر ازمیهن پرستی سخن بگوییم فاشیست مان می خوانند! اگراز تمامیت ارضی خویش به دفاع بر خیزیم متهم به کشور گشایی می شویم! اگراز خشونت مشتی تجزیه طلب و تروریست ضد میهنی سخن بگوییم متهم به نقض حقوق بشر و اقوام می شویم! چه اگر هایی که باید رعایت کنیم تا بچه مثبت دنیای غرب و شرق شویم !
اما ما آگاهیم و می دانیم
ایران را ناتوان و فرتوت و بیمار می خواهند .
ایران راآشفته و مشغول به خویش می خواهند.
ایران را در آتش و نفرت می خواهند.
ایران را ناتوان از اندیشیدن و ساختن و آبادانی می خواهند.
ایرانی راغرق در واپسگرایی و عقب ماندگی می خواهند.
ایرانی را تهی از خاک و خون می خواهند.
ایران را بدون آگاهی تاریخی می خواهند.
ایرانی پسندیده غربیان و دشمنان تاریخی آن است که حتا نتواند ازماهیت تاریخی خویش به دفاع بر خیزد. هر گونه تلاشی در این راستا را در ناسیو نالیسم افراطی و نژاد پرستی خلاصه می کنند تا سریع حکم تن در دادن به سکوت را صادر کرده باشند.و این برچسب را سالهاست بر دهان ما زده اند.
انگلیس سالهاست که خون مردمان اسکاتلند و ایرلند را در شیشه کرده و حتا به صورت سمبلیک کشورهایی به عظمت کاناداو استرالیا نیز تابع فرامانداری ملکه بریتا نیا هستند.( و این جدای آن است که کشور تاریخی هندوستان را سالیان سال چپاول کرده و شنیع ترین جنایتها را دراین کشور رغم زده است.) فرانسه کشورهای آفریقایی را چندین دهه به اشغال خود در می آورد و آنچنان وحشت آفرینی می کند که فقط خواندن دردنامه "جمیله بو پوشا "(دخترمبارزو آزادی خواه الجزایری) خود گویای همه آنچیزی است که بر این ملت رفته .
ایتالیا و اسپانیا و حتا کشورهای کوچکی چون هلند و پرتغال نیز تلاش می کنند از غافله جنایتکاران هم قاره ای خویش عقب نماند و برگ برگ تاریخ را از جنایتهایشان سیاه می کنند.
امریکا ی نو ظهور بعد از چندین دهه جنگ و جنایت داخلی و به خاک وخون کشاندن میلیونها سرخوپوست بومی این سرزمین و به بردگی کشیدن بیش از 12 میلیون آفریقایی (فقط به جرم داشتن پوست سیاه) وارد دنیای زورمداران و استعمارگران می شود و با چنگ ودندان و چسب خون ،ایالتهای گوناگون را منسجم نموده و هر گونه اندیشه استقلال طلبانه را در نطفه خفه می کند. ناسیونالیسم و ترویج فاشیست گونه این اندیشه راحتابا به اهتزازدرآوردن پرچمش در سرویسهای بهداشتی عمومی هم به تصویر می کشد تا یادآور شود که امریکاییان یک ملت واحد هستند و خبری از ملت ها نیست.اینجا ناسیونالیسم قداست دارد و این کشور مختار و مجاز است که برای رفاه و آینده اتباع خویش دست به هر جنایتی بزند.
(شگفتا و شگفت که دلالان برده دیروز باورمندان به حقوق بشر امروزی می شوند.) روسیه به عنوان پهناور ترین کشور جهان که تشکیل شده از چند ین ملیت با فرهنگ و تاریخ مختلف ،همه تلاشش را می کند تا تداعی گرامپراتوری روسیه تزاری باشد و هنوز دست از کشور گشایی بر نداشته و از هیچ جنایتی نیزبرای بقای خود فرو گذاری نمی کند.و باج گیری ازکنار ایران را سرلوحه سیاست های توسعه طلبانه خود قرار داده است.
کشور جعلی ترکیه با ظهور کمال اتا تورک سایان سال است که در پی هویت سازی برای مردمان هفتاد و چند ملت ساکن آناطولی است . و شگفت آنکه سردمداران بی هویت آن چشم طمع به کشوری با پیشینه ایران را دارند. و انواع دسیسه ها را در زمینه حمایت ازمشتی فاشیست پان ترک بی هویت انجام می دهند در حالی که خودشان هنوز به تعریف ملت واحد نرسیده اند.( اگر چه تلاش می کنند تا تمدن های سومر و میان رودان و هرآنچه که ردپای نوع بشر در تمدن است رادر یک تاریخ سازی دلغک گونه مال خود کنند و از گذشته غلامی اعراب وخونخواری و بربریت خود را رها سازند اما واقعیت ها را نمی شود نادیده گرفت .و ترکیه جعلی از همین اروپاییان که سالها تلاش داشت تا با هزاران دریوزگی خود را به آنان بچسباند سیلی می خورد و چون کودک حرامزاده ای به کناری رها می شود. شعارهای دهن پر اردوغان که می خواهد تداعی گر امپراطوری عثمانی باشد نیزاینک ره به جایی نبرده و نا چار می شوند تکیه بر همان مولفه های تاریخ دهشتناک عثمانی داشته باشند.)
کشورک های استعمار ساخته ی عربی هم هر چقدر که تلاش می کنند تا با سرمایه باد آورده و دلارهای نفتی برای خود تاریخی دست پا کنند باز در ابتدای راه تمدن بشریت قرار دارند. (بیچاره ها هنوز باور نکرده اند که هویت تاریخی را با پول نمی شود خرید.) پاکستان جعلی و هویت گم کرده انگلیس ساخته هم ،همچو ترکیه با مشکلات هویتی دست به گریبان است و با داشتن سلاح اتمی هم نمی تواند خود را به اثبات برساند. در کشمیر جنایتهای دهشتانکی را علیه بشریت مرتکب می شودو درکل منطقه پرورش دهنده مشتی انسان غارنشین و سلفی و وهابی است که بویی از تمدن و انسانیت نبرده اند و شوربختانه این کشور جعلی هم همواره در پی توطئه علیه ایران است. عربستان هم که بیچارگی های خودش را دارد و دستش تا مفرق به خون بشر آلوده است. در بحرین آن جنایتها را مرتکب می شود و برای دسیسه های تاریخی خود در باره مسائل داخلی دیگر کشورهای خاورمیانه لحظه ای درنگ نمی کند و در رابطه با ایران هم که دچار یک دشمنی و عقده تاریخی است هر آیینه مترصد فرصتی برای ضربه زدن است و شده است دایه نیروهای تجزیه طلب و خشونت گرا و در برابر غربیان هم که جز دم تکان دادن کاری از دستش بر نمی آید. "هم مینهان" اینبار دشمنان ایران در لباس مدافعان" حقوق قومیت هاومسائل اتنیکی "ظاهر شده اند. دوره دوره سیاست و استعمار نوین است. دوره جنگ و قشون کشی گذشته است.باید به گونه ی دیگر ایران را دچار فروپاشی کرد. ایرانی آگاه شده و توانسته هویت و گذشته خویش را باز شناسد. ایرانی دیگر ایرانی یکصد سال پیش نیست که با استشمام بوی عطر انگلیسی ها سرش را به نشانه نوکری پایین بیاورد.بانگ بد آهنگ ضد ایران را اینبار باید از گلوی کسانی جاری ساخت که شناسنامه ایرانی در دست دارند و دراندیشه شناسنامه مزدوری. دشمنان ایران در همه ی تاریخ در حال برنامه ریزی برای ضربه زدن به ایران و ایرانی بوده و هستند. سخن دشمن اینبار باید از دهان ایرانی نما هایی که حاضرند تن به خفت و دریوزگی بیگانه بدهند خارج شود. باید ملت سازی کنند. باید سخن از حقوق ملیتهای ایرانی را به میان بیاورند. باید از حقوق بشر دستوری سخن بگویند.حقوق بشری که مبتنی برتامین منافع و مصلحت غرب باشد.(عجب !حقوق بشر چه سلاح کارایی می تواند باشد،چه ابزار برنده ای است این حقوق بشر و چرا تا کنون کشف نشده بود.!؟) مرزهای ایران باید دچارآشوب و بلاوا شود.یگپارچکی ایران آن هم در دوره ای که جهان غرب تلاش دارد تا به سوی اتحاد و یکپارچگی برود خاری است در چشم آنان.باید مروج خشونت و تفرقه بود. خشونت و تفرقه هر چند که کوچک باشد می تواند سالیان سال آتشش روشن بماند حتا زیر اقیانوسی از آب. می گوینددر ایران حکومت اسلامی حاکم است که با همه دنیا هم سر جنگ دارد. راستی چرااین حکومت با همه دنیا سر جنگ دارد؟ نمی دانم پاسخ این پرسش چیست اما می دانم اگر حکومت دست من هم به عنوان یک مخالف فطری حکومت اسلامی بودنیز با همه دنیا سر جنگ داشتم.(حکومت اسلامی که سخن از امت اسلامی می کندو میهن پرستی را بر نمی تابد.)چون می دانم که آنان مشکلشان حکومت حاکم بر ایران نیست. آنان با اعتلا و آبادانی ایران مشکل دارند.آنان با هر اندیشه ی که تامین کننده خواست های ملت ایران باشد مشکل دارند.مگرآنان با دولت مصدق به سازش رفتار نموده بودند؟ مگر مصدق هم در دولتش ایدولوژی اسلامی حاکم بود؟ نه آنان نوکری را برای من ایرانی می خواهند.آنان مردم ایران را همچو ملل عرب می خواهند که برای عیاشی های شبانه و شکمبارگی های سیری ناپذیرشان تن به هر خفتی بدهند. صد ها سال هزینه رفاه و پیشرفت غربیان و ملل دیگر را ملت ایران داده. صد ها سال به نا روا تحت ستم بیگانگان بوده ایم. صدها سال چپاول شده ایم و ثروت و جان و سرزمینمان به یغما رفته است. مگر دنیای غرب برای من ایرانی چه دست آوردی داشته که بخواهم با آن مهربان باشم؟اگر مدعی ارمغان تکنو لوژی برای ایرانی هستند حاضریم با نور پی سوز های خودمان زندگی کنیم اما آزاده باشیم و مغرور از آزادگی(گر چه می دانیم و آگاه هستیم تمدن بشری مدیون تمدن ایرانی است اما باز هم منتی نداریم و بگذارید در سرزمین پدری خودمان آسوده باشیم.) دیگر نباید فریب خورد. باید حقمان را از دنیا بخواهیم. باید به آن شهروند انگلیسی بگوییم که رفاه پدرانشان چگونه تامین می شده و چگونه آنان توانسته اند پا به دوران مدرنیته بگذارند و در رفاه باشند و ما را جهان سومی بخوانند. باید بدانند که رفاه آنان بر پایه خون هزاران انسان بی گناه کره خاکی و ایرانیان استوار گشته .حالا آنان به ما بدهکار هستند. باید به آن وارثان روسیه تزاری بگوییم که در دید ما آنان همچنان دزدان نابکاری هستندکه نانشان را از دسترنج دیگران تهیه می کنند .و جز خیانت و باج گیری هیچ نمی دانند. باید به آن امریکایی بگوییم وقتی که هواپیمای مسافربری ایران را با آن همه انسان بی گناه به اعماق دریا فرستادی و با همه توانت از صدام نژاد پرست حمایت کردی نفرت تاریخی ما از تو زنده شد. و دانستیم که طبل دموکراسی و حقوق بشرامریکا تهی ترازآن است که صدایش حتا گربه ای را برقصاند.باید به آنها گفت که از هیتلر هم فاشیست تر هستند.باید به آنان گفت بیست هشت امرداداگرچه ملت ما را ازرسیدن به دموکراسی بازداشت، اما چهره کریه و پنهان در پس نقاب آنان را برای ما نمایان ساخت. (این منادیان درغگوی دموکراسی و حقوق بشرو برده فروشان زشت کردار) باید به آن مزدوران وطنی گفت که سر انجام بده بستان با دشمنان ایران، با شعار ملت سازی و حقوق بشر سر انجام پر از نکبت و تیره روزی خواهد بود. ایرانی از کرد و بلوچ وآذری و گیلک و لر و خوزی و فارس همه یک خانواده هستند. اینجا ودراین سرزمین هیچ بیگانه ای جز شما مواجب بگیران حضور ندارد. اینجا خانه و کاشانه همه تیره های ایران است.آنکه وصله ناجور ایران و ایرانی است شما شرمساران تاریخ این سرزمین هستید.که همچو دمل زشت و چرکین بر این تن زیبا خودنمایی می کنید. "هم میهنان" مبارزه ما برای آزادی و بر علیه بیداد گری فقط با حکومت حاکم نبایدخلاصه شود. ما با هرآن کس که نیک روزی میهن و ملت مان را نخواهد در ستیز خواهیم بود. ما برای مبارزات آزادی خواهانه و میهنی حاضر نخواهیم بود تن به خفت جریان های تجزیه طلب و تروریست بدهیم.و با دروغ اتحاد و هبستگی برای آزادی و دموکراسی ایران، دستمان را در دستان نابکاران منفعت طلب بگذاریم. ما آگاهیم که ایران نه در گذشته و نه اکنون بلکه در آینده نیز مورد طمع ورزی آزمندان انیران خواهد بود.
ای گزافه گویان حقوق بشر و قومیت ها!
درد شما رژیم حکومت اسلامی نیست.
درد شما آزادی و دموکراسی نیست.
درد شما زندانیان سیاسی و آنچه که برآنان می رود نیست.
درد شما حقوق نادیده گرفته شده تیره های ایرانی نیست .
(چو اگر چنین بود باید می دانستید که محروم ترین هم میهنان ما در لرستان زندگی می کنند. بدون هیچ گونه گله و شکایتی.) درد شما درد حقوق بشر نیست.
(چو اگر چنین بود باید نخست نقض قوانین حقوق بشر را در اردوگاههای گروهای خشونت طلب و تجزیه طلب می دیدید. و یا جنایت های آمریکا و غرب در افغانستان و بحرین و سراسر گیتی) اگر درد حکومت داشتید با رژیم به ستیز بر می خواستید نه با سر زمین ایران و یکپارچی آن.(مبارزه با رژیم صدور بیانیه های آبکی و مقالات تفرقه افکنانه نیست مبارزه اینک در درون میهن جریان دارد) ای کسانی که قلم به مزدی پیشه شما شده است! به ایران سوگند که کهن تاریخ این سرزمین چون شما ناچیزکان بسیار دیده است و هرگز شما را نخواهد بخشید. حتا اگر حاکمان بیدادگرتاریخ خود را ببخشاید. اگر" بابکی" بود که نامش لرزه بر وجود شبه مردمان تازی می انداخت "افشینی" نیز بود که در خیمگاه تازیان خوش رقصی می کرد و شرف میهنی اش را به سیم و زر می فروخت. ای شما یی که " حکمیت ملی و مسائل اتنیکی درایران" را در شیپور می کنی، چقدر تاریخ این سرزمین را مطالعه کرده ای؟چقدر به حاکمیت ملی باورداری؟ چقدر نسبت به حقوق تیره های ایرانی آگاه هستی؟تعریف تو از حاکمیت ملی چیست؟ تعریف تو ازواژگان "مسائل اتنیکی" که در دهانت گذاشته اند چیست؟
شاید دانسته هایت در همان اندازه ای باشد که به تو دستور داده اند. اما بدان که اینجا ایران است و یک تن یگانه.اینجا سرزمینی است که تاریخ پیدایش آن با تاریخ پیدایش بشر هم ریشه است.
راستی چه کسی تو را سخنگوی تیره های ایرانی کرده؟چه کسی به تو ماموریت داده که مبارزه با حکومت ایران لازمه اش همبستگی با تجزیه طلب ومشتی خشونت گرا باید باشد؟ از چه جایگاهی و اقبال عمومی برخوردار هستی که اینگونه پا برهنه وارد گود مبارزه دروغین برای دموکراسی و آزادی ایران شده ای؟از کدام ایران سخن می گویی؟
تو که حتا باور به بدیهی ترین ارزش ملی مردمان سرزمینت یعنی تمامیت ارضی نداری چگونه می توانی مدعی مبارزه برای آزادی ایران و ایرانی شوی؟
آن هم میهن کرد شریف و اصیل هیچگاه تن به هم آوایی با چون تویی را نخواهدداد .
آن هم میهن آذری سلحشور هیچگاه یاوه های تو را به پشیزی هم نمی خرد.
آن هم میهن بلوچ که ایمان به خاک و خون ایرانی دارد نیز با تو همسفره نخواهد شد.
آب در هاون می کوبی و نان گندمینت نیز در گلویت گیر خواهد کرد،چون آن بوی کبابی که تو و همپالگی هایت را مست و مسخرنموده بوی داغ زدن بر خر مراد بیگانگان است،که برای شرافت انسانهای سست عنصر دام پهن کرده اند.
و سخن آخر آنکه در این کارزار تو می مانی و اربابانت که دهها سال که نه، بلکه صدها سال است تلاش می کنند تا ایران و ایرانی روی خوش ندیده و به آزادی نرسد.و افسوس که هنوز باور نکرده اند ، ایرانی اگر در بند نیز باشد و آزاد نزید،باز هم آزاده است.آزادگی در خون ایرانی است.
و بدان که مبارزان راستین میهن هیچگاه سنگر مبارزه را آلوده به اندیشه های ضد میهنی نکرده و نخواهند کرد.و این راهی راکه در پیش گرفته اید سر انجامش جز شرمساری چیز دیگری نخواهد بود.این کژ راهه را بارها همچو تویی آزموده اند و دیده اند که سرابی بیش نیست.و چه سرها که به شرمساری تاریخ این مردمان هنوز به زیر افکنده مانده است.
به امید رهایی ایران از دیدگان انیران آزمند
پاینده ایران
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کشکساب
با درود بر همه ایرانیان.
با احترام بر خوانندگان. چرا با این به ظاهر ژرفنگری؛ به چگونگی پدید آمدن این حکومت بی مثال در جنایت و ایرانی کشی و ایرانسوزی؛ که معاصرترین معاصران است و همچنان وجود نکبتبارش بر ملت و کشور ایران جاریست؛ پرداخته نشده؟ چرا به بزرگترین بهانه همان بدها؛ که نامشان رفت (حقوق بشر) که با این بهانه این ضدبشران را بر ایرانی مستولی کردند؛ پرداخته نشده؟؛ چرا به همان نقض بیسابقه حقوق بشر ؛که توسط این حکومت جانی ؛سی و سه سال است دنبال شده و امروز؛ با توسل به همین ابزار؛ توسط یک ایرانی بنام رضا پهلوی؛ حلقومشان تحت فشار قرار گرفته؛ اشاره ای ندارد؟ آیا به مصطفی کمال در ترکیه صدسال گذشته؛ پرداختن؛ مهمتر از جنایات خمینی دروغگو و خامنه ای دزد؛ که با گوشت و پوست و استخوان نسل حاضر؛ لمس میشود؛ میباشد؟ امیدوارم مقصود اینگونه نویسندگان که خیلی خوب ایرانی مینویسند؛ منحرف کردن ذهن من ایرانی؛ از اقدام سرنوشت ساز یک ایرانی بنام رضا پهلوی؛ در این روزهای حساس و سرنوشت ساز؛ نباشد. بررسی های تاریخی مفید و ضروریست اما؛ نه در هنگامیکه کشتی در امواج سهمگین حوادث حال و (آینده نزدیک) گرفتار است. نخست عبور از بحران؛ سپس بحث و بررسی آکادمیک ؛که نیازمند دانشکده است و حداقل دو نسل آموزش جامعه ؛ تا بتوان بررسی نمود که به فرموده نویسنده محترم که البته زحمت کشیده و تحقیق نموده اند؛ چگونه تزار و مغول و استعمار انگلسلام و پرتغال و مسلمین بیابانگرد ؛ برما استیلا یافتند.بنده کمسواد؛ بعنوان یک ایرانی؛امروز هنگامیکه کسانم در زیر شکنجه و تجاوز عوامل و اجامر خامنه ای دزد هستند؛ فرصت پرداختن به مشکلات عربستان و بیت الله الحرام را ندارم. اگر چه برایم مفیدباشد. باپوزش. پاینده ایران.سربلندایرانی.
January 03, 2012 02:42:03 PM
---------------------------
مهدی مفخمی
مقاله ای بود سراسر شعار گونه و احساساتی با کمترین بهره ای از تحلیل. به زمین و زمان تاخته و ایران زمین را در مرکز جهان در معرض سنگسار جهانیان انگاشته. البته جای جای با بارقه ای از واقعیاتی که به حر حال بر هر جمع نا آگاه و صرفا احساساتی و متوهم رفته و در آینده نیز خواهد رفت . دوستان جوان و صاحب ایران آینده بهتر است مقالاتی تحلیلی بنویسید برای ساختن آینده ای که متعلق به آنهاست. جای مقاله اخیر آقای نوری علا " وظیفه تاریخی احزاب منطقه ای" خالی است. گویا مقالات ایشان را گزینشی در سایت می بینیم. ارادتمند
January 03, 2012 03:27:26 AM
---------------------------
نیما
بی نظیر بود.درود بر شما
خوشبختانه نسل جوان ما با تاریخ نیاکانمان خو گرفته و هویت خویش را نه در حقوق بشر ساختگی غرب و نه در پسماندهای دین اسلام نمی جوید.آینده از آن ماست
به ما بازگردد کلاه مهی
که گردون نگردد به جز بر بهی
پاینده ایران
January 02, 2012 07:49:07 PM
---------------------------
|