من نمیدانم چرا ما همیشه میخواهیم با طرفِ مقابل اتحادِ ایدئولوژیک داشته باشیم. این بدترین کار است. من ممکن است به خدا باور نداشته باشم و دیگری داشته باشد. نه من قرار است خداباور شوم و نه او قرار است خداناباور. اما ما میتوانیم وحدت کنیم. بر سرِ چه؟ وحدت بر سرِ یک برنامهی مشخصِ سیاسی؛ وحدتِ عملی.
چرا ما همیشه میخواهیم بر نقاطِ مشترک وحدت کنیم؟ چرا نباید اتفاقاً بر مبنای اختلافات دورِ هم گرد آییم؟ مگر قدما نمیگفتند «توافق بر یکسانی»؟ خب حالا در دنیای پستمدرن اتفاقاً باید «توافق بر ناهمسانی» داشته باشیم. [از دیدگاهِ منطقی هم] تا «تفاوت» نباشد، «تشابه» هیچ معنایی ندارد و تا «اختلاف» نباشد نمیتوان از «اشتراک» سخن گفت. بهعنوانِ نمونه من بارها گفتهام که به چیزی بهنامِ «روشنفکریِ دینی» باور ندارم. چون تعریفِ من از روشنفکری چیزی ست که با دینداری نمیخواند. روشنفکر اگر خرد و مبانیِ نظریاش او را به هر جا بُرد باید برود. در برابر به چیزی بهنامِ اندیشمندِ دینی باور دارم؛ کسی که دیندار است و بر اساسِ مبانیِ خودش همهی کوششِ خود را میکند تا از باورهای دینی بهنحوِ متناسب و درخور پشتیبانی کند و آنها را تنقیح و روشن سازد؛ پژوهش میکند، درنگ میکند، عرق میریزد تا بتواند دنیای کنونی و دینِ خود را فهم کند. اما با اینهمه من میتوانم با یک روشنفکرِ دینی بر سرِ یک امرِ مشخص وحدت کنم.
پس اتحاد باید بر سرِ یک برنامهی سیاسیِ مشخص باشد. اتحاد باید بر سرِ یک امرِ انضمامی و عینی/واقعی باشد. ما نباید خود را همیشه و دائم با مشخصکردنِ مرزِ اندیشهی خودمان با اندیشهی دیگران سرگرم سازیم. این اولویت و مهمترین نیاز نیست. اشارهی شما به وحدتِ پراگماتیستیِ روشنفکرانِ دینی و لائیک بر سرِ دموکراسی و جامعهی کمابیش آزاد درست است. اما میخواهم بگویم که اگر از من بپرسی خواهم گفت که هیچ همانندیای میانِ عالمانِ سنتی و روشنفکرانِ لائیک وجود ندارد. البته چون دو سرِ طیف هستند خواه ناخواه شباهتهای ظاهری با هم دارند، بهویژه در قیاس با روشنفکریِ دینی که در میانهی طیف جای دارد.
من میگویم میشود یک برنامه تدوین کرد که ما میخواهیم ایران تا ده سالِ دیگر این پیشرفتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را کرده باشد. بر سرِ این برنامهی مشخص هر کس که موافق است بیاید و ما با او وحدت میکنیم؛ چه روشنفکرِ دینی باشد چه روشنفکرِ سنتی. ما اگر برنامهای تدوین کنیم با عنوانِ «آزادیهای اجتماعی» و در آن لغوِ حجابِ اجباری را بگنجانیم و یک گروه از عالمانِ دینی بخواهند با این برنامه هماواز شوند چرا ما نپذیریم؟ هر کس با این آزادیها موافق است ما با او وحدت خواهیم کرد. به این معنا مثلاً منِ کمونیست میتوانم با یک فردِ مذهبی هم وحدت کنم. مگر از اصولِ مبارزاتِ مارکسیستی این نیست که دهقانان جزءِ بورژوازی هستند و پرولتاریا باید با آنان هم بستیزد؟ اما در انقلابِ روسیه لنین و لنینیستها گفتند مصلحت آن است که ما با دهقانان وحدت کنیم علیهِ بورژوازی. یعنی به دهقانان گفتند شما هم پرولتار هستید و با آنان همپیمان شدند. یا در جریانِ برآمدنِ هیتلر و نازیسم شما میبینید هنگامی که حزبِ نازی برنامهی خود را اعلام میکند هم احزابِ لیبرال و هم احزابِ چپ با نازیها وحدت میکنند. در حالی که اگر بحثِ ایده و باور باشد کمونیستهای آلمان هرگز نباید با نازیسم همپیمان میشدند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری ها که امیدوارم شیر و خورشید و تاج نازنین هم رسما اعلام کند که با ما در این باشگاه است، این خواسته منست. با سپاس فراوان از پاسخهایی که به من می دهد که برایم بسیار روشنگرانه و جالب اند. ایران اگر به دست همانندهای او سپرده شود، در امان خواهد بود همانطور که در دست جمهوریخواهانی منهم باشد همانطور خواهد بود. من و او با اختلاف نظر 5 درصدی خود می توانیم به سهم خود ایران را بسازیم و از گزند جبهه ملی! ها و اسلامیست های رنگارنگ و تجزیه طلبان کمونیست / فاشیست فدرالیست و حامیان با نقاب و بی نقابشان یکبار برای همیشه برهانیم. برای هر دو ما واقعا ایران از همه کس و همه چیز بالاترست و برای حفظ تمامیت ارضی ایران، حفظ هویت ملی ایران در یکپارچگی سرزمینی و ناسیونالیسم تدافعی ایرانی خلاصه می شوند، و استقرار و حفظ یک نظام سیاسی اقتصادی لیبرال دمکرات از جنس آنچه در غرب هست ذره ای کوتاه نخواهیم آمد. درست است، شیر و خورشید و تاج نازنین! آن 5 درصد را به مردم ایران واگذار می کنیم و هر کدام مان برایش رقابت می کنیم. اما در آن 95 درصد اصول بالا نه. امیدوارم استنباط هایم از درکی که از شیر و خورشید و تاج گرامی داشته ام در همه این موارد درست باشند، اگر نیستند، حتما بمن خواهد گفت. او رک و راست است و این انتظاری است که از همه باید داشت. مشکل وقتی آغاز می شود که کثیری سیاست باز عمدا به دلائل متفاوت که زشت ترینش نیت های پلید بر علیه ایران است، رک و راست بودن و شفافیت و پاسخگویی را با ترفتدهای گوناگون کنار می گذارند و تازه دو قورت و نیمشان هم باقیست! برای رک و راست بودن نباید به هیچ وجه پوزش خواست یا گذاشت ترس از آدمها و واکنش هایشان جلوی گفتار نیک و کردار نیک را بگیرد. من از تعارفات سیاسی بشدت متنفرم و از کسانیکه روابط دوستی خود و ترس از اینکه از باشگاه سیاسی/ روشنفکری! آنها بیرون رانده شوند، آنچه را منافع ملی ایران است را قربانی آن کرده اند هم بسیار بیزارم. با اینکارشان دههاست که در کنار رژیم ایستاده اند و بر علیه ایران و مردم ایران. کسانیکه فرق روابط دوستانه و حفظ منافع ملی را نمی توانند از هم جدا کنند، نه سیاستمدارند، نه سودی به ایران می رسانند و نه اصلا میانه ای با جریان روشنفکری دارند. حال تا ابد هم خود و یکدیگر را همواره "اندیشمند" ، "اهل قلم و خوش آموز" و "کارشناس" بخواهند به ما مردم قالب کنند، امثال من زیر بار نخواهیم رفت که نخواهیم رفت! قالب و متقلب، دو واژه عربی و از یک ریشه هستند. در عرصه سیاسی، تعارف اصلا نباید باشد. آدمهای ضعیف، روابط دوستانه را با مباحث سیاسی و منافع ملی ایران را قاطی می کنند و دوستی اینها نسبت به ایران و مردم ایران، دوستی خاله خرسه است و بس. من از شما و دوستانم، دوستی خاله خرسه نسبت به ایران را انتظار ندارم وگرنه به دشمن شان تبدیل خواهم شد که چرا "اصل" ،ایران، را فدای دوستی با "کسان" کرده اند. با سپاس از شما شیر و خورشید و تاج نازنین که رک و راست هستید و ارزش والای آن در سیاست و مباحث مربوط به ایران را پاس می دارید و به دیگران اهمیت آنرا یادآور شدید. ارادت من به شما حالا بیشتر هم شده است. تندرست و پیروز باشید. پاینده ایران و مردم ایران
January 08, 2012 02:18:15 PM
---------------------------
|