ذلت استبداد
مستبد از خرد بی بهره است وکسی که خویشتن را از عقل محروم سازد لاجرم دیوانه ای است که حتی خیر و صلاح خویش را نمی داند . انسانی که جان مایه ایی از خرد نداشته باشد موجودی پست و ذلیل خواهد بود که برغم خود فریبی پر شکوهش در حقیقت خوار و بی مقدار است . براستی کدام گوهر در آفرینش بالاتر از خرد و عقل خواهد بود !؟
آیا ملتی سراغ دارید که با بی خردی بزرگی یافته یا به پیشرفت وتعالی رسیده باشد ؟
آیا در طول تاریخ خود کامه ای را می شناسید که نه حتی ملتش بلکه تنها خود را خوشبخت وسعادتمند کرده باشد !؟
اگر هست بفرمائید ، بنده بعنوان دانشجوی همیشگی تاریخی سخت مشتاق دانستن وتشنه آموختنم .
درست در نقطه مقابل خودکامگی ، احترام به حقوق مردم قرار دارد که بزرگترین آن پذیرش حق اندیشیدن و فکر و ترجیح خرد جمعی بر یافته ها و منافع شخصی است ؛ همانکه مهم ترین نشانه خردمندی و بزرگترین عامل ترقی و تعالی هر ملتی می باشد.
یک نمونه تاریخی ذکر کنم :
روسیه در 1814 با ایفای نقش اصلی در شکست دادن ناپلئون بناپارت بصورت بزرگترین نیروی نظامی جهان ( دست کم در نیروهای زمینی ) در آمد و تزار الکساندر اول خود را ناجی اروپا محسوب می کرد وی و مترنیخ در 1815 از پایه گذاران اصلی کنگره وین بوند که مصوبات آن تا مدت 100 سال بر جغرافیای سیاسی اروپا ماندگار ماند همین روسیه پیش از آن در 1813 با تصرف بخش عمده قفقاز جنوبی معاهده گلستان را به ایران تحمیل کرد و در 1817 فرستاده آن ژنرال یرملوف با کوهی از تکبر و تبختر و متاعی از فریب و اغواء به ایران آمد تا با هدایای کودکانه اش ایران و ایرانی را بفریبد – البته فتحعلیشاه و مردمی هم که با رویه استبدادی پرورش یافته آکنده از خرافات و موهومات آماده پذرش چنین فریبهایی بودند اگر نگوئیم بیشتر ، کمتر از روسیان مقصر نبودند – یک افسر آلمانی الاصل همراه این هیات بنام موریس وان کوتسه بوئه گزارش این سفر را درکتابی بنام " مسافرت به ایران در معیت سفیرکبیر " نوشته است که جای جای آن سرشار از تحقیر ایرانیان و ستایش خود و خیره سری از پیروزی نظامی روسهاست اما یک جاست که وی و روسیه سرمست از باده پیروزی های نظامی ، سر تعظیم در برابر یک ایرانی که بهره ایی از خرد و انسانیت دارد فرود می آورد و صادقانه اعتراف می کند که اگر آسیا و ایران ذلیل است نه بدلیل نژادی و بی استعدادی است که خانه خرابی این ملک از استبداد است :
" موقعیكه بصرف چائى و قهوه مشغول بودیم شاهزاده عباس میرزا از هر مقوله سخن میراند، ضمنا نكته شگفتآمیزى ایراد داشت كه عظمت روح او بما كشف شد.سفیركبیر دیوار پیش آمده خرابى در باغ مشاهده كرد كه نه تنها فضا را تنگ كرده بلكه باغ را هم از سر و صورت انداخته بود. از حضرت ولیعهد پرسید كه چرا این دیوار را خراب نكردهاید؟ فرمود زمانى كه این باغ را وسعت میدادم محتاج بخریدارى مقدارى از اراضى مالكین مجاور شدم ولى چون مالك زمینى كه این دیوار زشت و خراب متعلق بآنست دهقان سالخوردهایست كه بما ترك آباء و اجدادش علاقه تامى دارد بقیمتى كه باو دادم راضى بفروش زمینش نشد منهم نه تنها دلتنگ نشدم بلكه علاقه او را هم بیادگار اجدادش تقدیس و تمجید كردم و نیز جسارت او مقبول طبع من واقع شد. فعلا صبر میكنم شاید بتوانم با ورثه او كنار بیایم. تمام قطعه آسیا كه ذلیل شدیدترین استبدادهاست اگر بگردید چنین عقیدهاى یافت نشود. " (موریتس وان كوتسه بوئه ، مسافرت به ایران ، ترجمه محمود هدایت ، امیر كبیر ، تهران ، ش 1348، ص 110 )
آری خرابی ایران نه از بی استعدادی مردمانش است و نه از موقعیت جغرافیائی اش ، نه از نفتش و نه از طلایش ؛ که از استبداد است و بزرگی عباس میرزا نه بخاطرشاهزاده بودنش و نه از ادعای فره ایزدی داشتنش بلکه به دلیل سرتعظیم در برابر خواست مردم فرود آوردن و احترام به حقوق انسانها نهادنش می باشد و این خود بزرگترین نشانه بهره مندی از خرد و عقل است .
آخر سخن آنکه رهنمود جاودانه تاریخ به همه مستبدان این است که :
هر آینه بر سر این استبداد شوی
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|