اولین اصل روز نامه نگاری ،بیطرفی روز نامه نگار و عدم وابستگی حزبی وی به طیفهای سیاسی میباشد .یک روزنامه نگار برای آنکه منصفانه بنویسد و گزارش داده يا مصاحبه کند، میبایست بیطرف باشد لذا خانم مسیح علی نژاد ،زمانی میتوانند به عنوان روز نامه نگار، شخصیتی را به چالش بکشند که خود بیطرف باشند .آنچه که ميان ایشان با آقای رضا پهلوی صورت گرفت ،نه مصاحبه یک روزنامه نگار بایک فرد سیاسی بلکه بحث سیاسی دو فرد بود،دو فردي که از مواضع خویش دفاع میکردند لذا بحث سیاسی خانم علینژاد با آقای رضا پهلوی نه یک مصاحبه بلکه تنها یک مباحثه سیاسی بود که به شکل عمومی در معرض دید افکار عمومی قرار گرفت.
من به استناد همین بحث خانم علی نژاد با آقای رضا پهلوی و صراحتا و بدون تعارف، خانم علینژادرا خطاب قرار ميدهم :
خانم مسيح علي نژادشما روزنامه نگار نيستيد چون بيطرف نيستيد.
خانم علی نژاد نه تنها شما؛ بلکه همه ارگانهای رسمی بنگاهها و طیفهای سیاسی و نویسندگان آنها نه روزنامه هستند و نه روز نامه نگار .
امااينگونه روزنامه نگاري به سبک فعاليت سياسي !چگونه به غلط مصطلح گرديد و مصداق هايش جاي بحث دارد.
يکي از مواردي که در شرایط کنونی کشور ما بايد مور توجه قرار گيرد، آنچيزي است که بعد از انقلاب خصوصا در دوران اصلاحات وبعد از آن تا به اکنون رواج و گسترش يافته، استفاده از واژگان روزنامه و روزنامهنگار در مورد ارگانهاي رسمي بنگاههاي خصوصي [و کارکنانشان] به نام روزنامه و روزنامهنگار بوده است که مطابق اصول و اخلاق حرفهای نه میتوانند روزنامه باشند و نه روزنامهنگار .
هر بنگاه سياسي-اقتصادی و اجتماعی داراي بولتن داخلي و ارگان رسمي برای خود بوده که در آنها به تبیین و تبليغ بنگاههای مربوطه پرداخته ميشود، اما متاسفانه با توجه به شکل نظارتی متاثر از قدرت سیاسی در عرصه مطبوعات کشور ما این ارگانهای داخلی توانستهاند مجوز دریافت و نشر به نام روزنامه را بگیرند و نویسندگان آنها به عنوان روزنامهنگارمعرفی شوند.
توجه داشته باشیم به طور مثال در عرصه اقتصاد آنچه که میتواند نام روزنامه و روزنامهنگار اقتصادی به خود بگیرد آنها هستند که به طور بیطرفانه و واقعهبینانه به تحلیل و تفسير مسائل اقتصادی واخبار پيرامون اقتصاد بپردازند و ارگانهای رسمی بنگاههای اقتصادی که برای کسب سود بیشتر به تبلیغ بنگاه خود ميپردازند هرگز نمیتوانند روزنامه اقتصادی لقب بگيرند و نویسندگان آنها نیز روزنامهنگاراقتصادي نخواهند بود چرا که آن ارگانهاي خصوصي فقط در جهت منافع خویش شکل گرفته و حرکت میکنند و این با روح روز نامهنگاری در تضاد آشکار است. بايد مد نظر داشت که تفسير و دادن آگاهي با آگهي تبليغاتي متفاوت ميباشد و يک اگهي و آگهي پرداز تبليغاتي نميتوانند منابع درست و قابل اطميناني براي کسب آگاهي و خبر درست بحساب آيند.
باز هم یاد مرحوم علامه دهخدا افتادم که اعتقاد داشت مشکل جامعه ما در عدم شناخت و به کارگیری درست واژگان میباشد و برای رفع اين مشکل اساسي علامه تمام زندگی خود را صرف تهیه لغتنامه معروف خود تحت عنوان لغاتنامه دهخدا نمود.
در عرصه سیاست اوضاع استفاده از غلطهای مصطلح وخیمتر از دیگر عرصههاست، کافی است به نام تعدادی از روز نامههای چند سال اخیر توجه کنیم بطور مثال روز نامه مشارکت بعنوان ارگان رسمی حزب مشارکت یا روزنامه اعتماد ملی ارگان رسمی حزب اعتماد ملی و یا شرق و خرداد که متعلق به طیفهاي دیگری از اصلاحطلبان بودند و هستند. همچنین روزنامههای دولتی نظیر کیهان، همشهری، ایران، جام جم و الی آخر که هر کدام متعلق به بخشهای مختلف جناح حاکم میباشند.
آیا میتوان کیهان و شریعتمداری را روزنامه و روزنامهنگار ندانست و در مقابل مثلا مشارکت و محمد رضا خاتمی را دانست؟ آنها فارغ از نوع نگرش سياسي چه فرقی باهم دارند؟ نه اينکه هر کدام در پی تبلیغ عقاید سازماني خویش هستند؟ و هر کدام به بازتاب پیرامون عقاید سیاسي خود ميپردازند؟
کدامیک از همین روز نامههای اصلاحطلب، چه قبل از احمدینژاد و چه بعد از به روی کار آمدن او بهطور مثال در حوزه حقوق بشر از زندانیان سياسي دیگر طیفهای سیاسی غير اصلاحطلب سخن گفتهاند؟ غیر از آن تعداد افرادی که وابسته به جریان اصلاح طلبی بودند از حقوق کدام فرد مستقل سیاسی یا دیگر جریانهای سیاسی دفاع کردهاند؟ آیا عملکرد این به اصطلاح روزنامهها با عملکرد ارگانهای رسمی یک بنگاه خصوصی چه فرقی دارد؟
بار ديگر تکرار و تاکيد ميکنم يک روزنامه و روزنامهنگار زماني که خود را متعلق به يک جريان خاص سياسي دانست ديگر هرگز نخواهد توانست به رسالت روزنامهنگاري خود عمل نمايد و تلاشش براي رعايت بيطرفي درتفسير و انعکاس صحيح اخبار بينتيجه خواهد بود.
يک روزنامهنگار ميتواند عقيده سياسي خاصي داشته باشد اما نميتواند در خدمت يک جريان خاص سياسي قرار گيرد که اگر چنين شود نميتواند اصل بيطرفي در حرفه روزنامهنگاري را رعايت نمايد وبا توجه به آنکه بيطرفي در انعکاس وقايع اساسيترين اصل حرفه روزنامهنگاري ميباشد آنکه اين فاکتور را نداشته باشد تبديل به بيانيهنگار خواهد شد نه روزنامهنگار.
کار روزنامهنگار چيزي شبيه نوشتن تاريخ است. همان قدر که يک مورخ واقعي و قابل اعتماد مورخ بيطرفي است که عليرغم علاقهاش به يک شخصيت تاريخي خاص در بيان حقايق ترديد نکرده وحقايق را در مورد شخصيت مورد علاقه خويش چه خوب و چه بد مينويسد، يک روزنامهنگار واقعي نيز بايد امانتدار حقايقي باشد که بعدها نام تاريخ بر آنها گذاشته خواهد شد. درعصر کنوني روزنامهنگار، وظيفه نوشتن تاريخ را نيز بر عهده دارد.
يک روزنامهنگار در مسائل سیاسی بايد بيطرف باشد البته من اصل لزوم بيطرفي روزنامهنگاردر عرصه سياست را به سایر حوزهها همچون اقتصاد و جامعه نیز تعمیم میدهم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
سیاوش
این استدلال انصافا جای هیچگونه شکی باقی نمی گذارد.گرچه خانم علینژاد در مقدمه پاسخ خود به دوستانی اشاره داشت که وی را از مصاحبه و رسمیت دادن به شاهزاده باز می داشتندو مخاصمه و عناد خودرا از پیش آشکار...اما درایت بالای سیاسی شاهزاده واهورای مزدای ما کید کج اندیشان را به سوی خودشان باز گرداند .حقیقت حقانیت اصالت و پاکی مبارزه شاهزاده روز به روز بر خلاف همه ژاژ خواهی ها آشکارتر می شود
January 13, 2012 09:16:07 AM
---------------------------
|