به ویژه در سالهای اخیر بر سر اینکه ما آریائی هستیم یا ترکیبی گونه گون ؟ ایرانی اصیل کیست و که نیست ؟ کدام اندیشه سیاسی یا دینی برحق است یا ناحق ؟ و بسیاری از اینگونه اختلاف ها ، جدل و کشمکش به تندی گرائیده . برخی از هم میهنان ما رنج میبرند و یا بر خود ننگ میدانند که در ایران به زبان ترکی و مغولی و عربی هم گفتگو میکنند یا مردمانی از نژاد عرب و مغول و غیره هم در ترکیب خود داریم . اینها را وصله نچسب و یا به نوعی ستون پنجم دشمنان ایران میدانند که خود و اعوان و انصارشان ضعف و تباهی برای ایرانیان به گفته آنان اصیل به بار آورده اند . بیگانگانی هم که طمع به ایران دارند از این گونه اندیشه های نه همگانی ما نهایت استفاده را میبرند و در تدارکند تا شاید سرزمین ایران را باز هم کوچکتر کنند یا اگر شد به کل آنرا با دست خودمان از هم بپاشند . ما نمیتوانیم ضعف و کج اندیشی خود را با بیان نفرت مبالغه آمیز و شعار علیه بیگانگان ، پنهان کنیم . اگر به جوهر و پس و پیش رویداد های ایران نگاه کنیم میشود دید که ما ایرانیان از اسکندر و اعراب و غرب و شرق و شمال و جنوب به واقع شکست نخورده ایم . ما از خودمان شکست خورده ایم . ما بیگانگان را تشویق کرده ایم و راه و چاه را نشانشان داده ایم و شرایط داخلی کشور را برای آنان آماده کرده ایم . همه این خود زنی و خود ستیزی ها یکی از محصولات سیکل یا چرخه برگشت تمدن ایرانی است که البته پایانی دارد . ولی این روحیه منفی هیچگاه تمامن چیره نشده ، هیچگاه پاک باخته نشدیم . روان سالم و خرد نهادینه شده در این ملت همواره زنده و پایدار بوده و اگر چه پاره هائی از این سرزمین و فرهنگش را از دست داده ولی بنیان و مایه اصلی آنرا پاسداری کرده .
برمیگردم به آن تفاوت ها یا به گفته برخی تناقض ها که اگر ملت ایران نتواند به درستی بر آن اندیشه کند ، عوض بهره مندی از خیر ذاتی تنوع و گونه گونی مردمانش ، زهر کج اندیشی خود را باز هم خواهد چشید .
از جغرافیای ایران شروع میکنم . ما از همه گونه آب و هوائی که هر یک ویژه مناطقی از کره زمین است یک جا و در یک کشورنه چندان بزرگ همچون کلکسیونی بهره مندیم . این کم نعمتیست ؟ بی همتا نیست ؟
به کلکسیونی دیگر نگاه کنیم :
بنا به گفته پژوهش گران از صدها هزار سال پیش در ایران مردمانی زندگی کرده اند که آنها را بومیان ایران مینامند . بعدها مهاجرانی دیگر که آنها را آریائی میخوانند هم به این سرزمین وارد شدند که درست تر است بگویم ایران را با زور و جنگ تصرف کردند و در نهایت با قدیمی ترها سازش کرده و ترکیب شدند و هنر و توانائی خود را در خدمت آباد کردن این سرزمین قرار دادند . بعد ها عرب و مغول و اروپائی هم به این سرزمین هجوم آوردند و تلاش کردند ایران را از آن خود کنند که نشد و حتا وارونه شد و ایرانیان آنها را آن خود کردند . سوای اینکه هر کدام چه خیر و شری برای ایران داشته اند نتیجه این شده که حالا ترکیبی چند نژادی و زبانی و قومی شده ایم شبیه همان آب و هوای متنوع و از همه رنگ ایران . و این تنوع ها هم نه ضعف بلکه قوت ، زیبائی و بزرگی این ملت را میرساند .
مقایسه هائی تا واقع بینانه ترهستی کنونی ایران را دریابیم :
آهن ، مس ، روی و سرب و غیره هر کدام خواص منحصر به فرد خود را دارند ولی ترکیب ویژه و استادانه اینها آلیاژی را به وجود میآورد که بسیار کاراتر و مقاوم تر از تک تک آنهاست .
داروخانه ای که تنها یک نوع دارو دارد بهتر میتواند با ناخوشی ها مقابله کند یا آنکه انواعش را در گنجینه خود دارد ؟
در یک خوراک خوب انواع موادی به کار میرود که هر یک به نوبه خود مجموعه غذا را خوش خوراک و مفید و معتدل میسازند . ما زرد چوبه را به تنهائی نمیتوانیم مصرف کنیم ولی در ترکیب شوربا هم خودش و خواصش به بدن میرسد و هم بقیه اجزای خوراک را خوش گوار میکند .
ترکیب مناسب و متنوع ، کل فرآورده را بهتر میکند هر چند که اجزایش نوعی ناسازگاری با هم داشته باشند که این اختلاف هم نه بد بلکه اگر به اندازه باشد خوب و سازنده است .
در واقع ایرانیان آن بخش از انواع نژادها و ملل را، به همراه گویش ها و فرهنگ هایشان ، که شایستگی ، وفاداری ، و قدر دانی خود به این سر زمین و فرهنگش نشان داده اند ، هم پذیرا شده اند واینها نشان از ظرفیت بالای هسته اصلی این ملت و فرهنگ جهان بین و جهان گرایش دارد . واین تنوع نژادی و زبانی و دینی و سیاسی و عقیدتی که در نگاه اول و سطحی منفی مینماید درست برگ برنده ما و همان آلیاژی هست که توش و توان بیشتری برای حفظ این سرزمین به ارمغان آورده .
اگر با واقع گرا ئی به همه رنگارنگی قومی ، زبانی ، دینی ، مذهبی ، سیاسی ، اندیشه ای و هرچه و هر چه که در زندگی ایرانیان هست نگاه کنیم گلستانی را میبینیم با گل های رنگارنگ ، که هر کدام زیبائی و کارائی ویژه خود را دارد . و از چنین گلستانی است که نه تنها همه ایرانیان بلکه جهانیان هم میتوانند بهره مند شوند .
البته اینکه خلق و خوی کل دنیا و آدمیزادش که حاصل خوب و بد تمدن کنونی است راه ستیز و کینه و جنگ و احیای اندیشه های فرقه ای و به ظاهر مذهبی و غیر مذهبی و چپ و راست ویرانگری در پیش گرفته حکایت دیگریست که به اشاره در نوشته های قبلی این وبلاگ آمده و در فرصت بعدی و نوشته های جداگانه شرح حال بیشترش در میان گذاشته میشود .
با وجود همه اینها باور من بر اساس دریافتم از فرهنگ و تمدن ایران اینستکه ملت ایران این قابلیت را دارد که در جهان پر آشوب امروز و آینده هم کمترین صدمه را ببیند و هم راه آبادانی با دوام با پیروی از برتری طبیعت ، پیش روی آیندگان قرار دهد . اینگونه نیست که اگر یک تمدنی از اوج خود سراشیب میشود دیگران هم درست همان راه را بروند . پس رفت تمدن ایرانی از از اواسط ساسانیان تا به حال همزمان است با پیشرفت نسبی اعراب و مغول و عثمانی و آخر سر غرب و شرق . اگر بنا باشد تمدن غرب فرو کش کند آیا ممکن نیست با آغاز شکوفائی مجدد تمدن ایرانی جبران شود ؟ اگر تمدن و تکامل جامعه بشری میراثی است که بنا به شایستگی مردم زمانه دست به دست میشود آیا ایران مصالح بنیادی پاکیزه کردن خود و کمک به باز سازی مجدد جهان را ندارد ؟
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
رشید دمهری
با سلام
لطفآ اکنون که نوشته را ثبت نموده اید منبع اصلی را هم ذکر بفرمائید زیرا سایتهای دیگر از اینجا به عنوان منبع اصلی کپی برداری میکنند .
منبع اصلی این نوشته http://iran-asha.blogfa.com/ میباشد .
با تشکر
رشید دمهری
-------------------
با دورود
دوست گرامی در بالای صفحه سمت چپ منیع مقاله موجود است.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 16, 2012 08:50:04 AM
---------------------------
|