من یهودی تو علی!
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
من این نامه را برای جناب شما سه چهار ماه پیش، درست فردای همان روزی نوشته ام که برادرانِ سپاهی به خانهی روستایی و پدری من هجوم آوردند و بساط فیلمسازی مرا بار کردند و بردند تا به گمان خود اجازه ندهند من ازوحشت سرای اطلاعات وسپاه برای شما فیلم بسازم و شما را ازچند وچون رفتارهیولاگونشان با متهمان آگاه کنم.
اما اکنون، بنا بر انتشار آن دارم. به این دلیل که انتشار این نامه، آنهم درست بیخ گوش انتخابات مجلس، نه یک حرکت مغرضانه و ناجوانمردانه، که عین درستی و فرصت سنجیِ مشفقانه است. شاید انتشار این نامه، و سیل نامههایی که بعد ازاین به سمت خانهی شما روی خواهد آورد، جناب شما را برآن متمایل کند که زمان انتخابات را به فرصتی دیگرموکول فرمایید. معمولاً برگزاری انتخابات در یک کشور به شرایطی چند محتاج است که نخستینِ آن، وضعیت منطقی و متعادل جامعه است.
متأسفانه این روزها روند اوضاع در کشور ما متعادل نیست. شمّ درست رهبریِ شما اتفاقاً همین روزها باید بکار افتد. ما صدای غلغل هزار حادثه را از درون این جامعه میشنویم. ظهور این همه بحران داخلی و بینالمللی، و رواج و گسترش این همه فضای امنیتی برای محدود کردن معترضان و منتقدان، و حتمی شدن این همه انشقاق میان مردم، و پرهیز معترضان از شرکت در انتخابات، نشان دهندهی اوضاع نامتعارف در کلیتِ کشوراست. اطمینان دارم انتشار سیل آسای نامههایی که بلافاصله بعد از انتشار این نامه شما را مخاطب خود قرار خواهند داد، علاوه بر ترغیب جناب شما برای به تعویق انداختنِ زمان انتخابات، ما و شما را به گردونهای از آزمونهای اعتقادی مان نیز درمی اندازد تا بداینم رفتار ما تا کجا با آنچه که پیوسته شعارش را میدهیم، تناسب دارد.
پیش ازآوردن اصل نامه اجازه بدهید به یک خطای خودمانی اشاره کنم. این خطا، هم توسط ما که مخاطبان آرام و شنوای شما بوده ایم، هم توسط شما که مبدعِ تلفیقِ تاریخیِ اندیشههای خود بوده اید، درمیان ما رواج یافته است. منتها دربرآمدنِ این خطا، شاید آن کسی که بیش ازهمهی مردم ایران سهم و نقش داشته، خودِ شما باشید.
بدون لکنت بگویم: این شما بوده وهستید که دراین سالهای رهبری، مرتب از «عوام و خواص» فرمودهاید، واز فتنهها و توطئهها و خروج مخالفان از گردونهی اطاعت ازعلی(ع). این شما بوده و هستید که به تناسب روحِ سخن، از عبرتهای عاشورا سند آوردهاید. نیز به تأسی از جناب شما، این هواداران و امامان جمعهی شما بوده و هستند که مرتب به سرنوشت خوارج اشاره میفرمایند، و معترضان را با آنان یکی، و شما را با علی (ع) مترادف میدانند. مگر این خود شما نبوده و نیستید که مخالفان سیاسی خود را به چونیِ سرنوشت طلحه و زبیر انذار میدهید؟ طوری که شنوندهی سخنان شما بلافاصله میداند: کسی که مخاطبان خود را به گسستِ تاریخیِ طلحه و زبیر اشارت میدهد، غیرمستقیم به علی بودن خود بشارت میدهد.
در تازهترین گویشِ اینچنینی خود، در دیدار با حامیانِ قمیِ خود به وضعیت فعلی ایران اشاره فرمودید. که: وضعیت فعلی ایران، همسنگ بدر و خیبر است. این یعنی: جایگاه شما همان جایگاه پیامبراست و وضع مخالفین شما همان وضع کفار قریش و یهودیان مدینه.
این ترادفِ بیدلیل و بدون پشتوانه، گرچه در بزنگاههای نیاز، مردمان عوام را به جانبداری از ما و شما بسیج کرده اما در بسیاری از مواقع، به دشواری کار ما نیز انجامیده است. راز این دشواری را در همین نامه با شما خواهم گفت. اما چرا نگویم: ایکاش شما همچنان یک طلبهی جویای حق باقی میماندید و با خطابههای شورانگیز خود به همهی ما راه مینمودید و هرگز به جایگاهی که سرشار از رسالت و مسئولیت است دخول نمیکردید. بنا به تکرار همان علی علیها، و عوام و خواصها، و خوارج گوییها، اکنون شما چه بخواهید و چه نخواهید، هرقدم تان با قدمهای علی و اولاد علی مقایسه میشود، و دستگاههای این نظام اسلامی نیز با: آنچه که پیامبر و امامان میگفتند و سفارش میفرمودند.
مردم در مواجهه با هرفلاکتی که مثلاً در دستگاه قضاییِ ما دست به دست میشود، و آسیبهای آشکاری که در دولت و مجلس وهرکجا به جان جامعه مینشیند، بلافاصله شما را درجایگاه متولی ومقصر اصلی مینشانند و از شما انتظار پاسخگویی و پوزش خواهی - همانند علی(ع) - دارند. این که: حالا که شما خودت را علی میدانی و مابقی را کوفی، بفرما، این شما و این فاجعهای به اسم تحقیر و غارت و عقب ماندگی. این شما و این رواج بیادبی، و رواج دزدی در میان حامیان شما. بیا و مثل علی پاسخ بگو باش و همانند او از مردم و از تاریخ عذر بخواه! واما اصل نامه:
«من یهودی تو علی»
سلام به رهبر گرامی،
درعالم خیال، هم شما برقلهی بلندِ برتری بنشینید، وهم من بنا به دلایلی که خواهم آورد، خفیف و خوار میشوم. حُسنِ عالم خیال دراین است که هم ما هم شما میتوانیم درهر کجا قرار گیریم و به قالب هرکس فرو شویم. اگر موافق باشید، من و شما با هم به دوردستهای ایمانیِ خویش سفر میکنیم. و مردمان امروزِ ایران و جهان را به تماشای این سفر خیالین فرا میخوانیم.
با پوزش از یهودیان شریف سرزمینمان ایران، بنا را براین بگذاریم که من محمد نوریزاد، یک یهودیِ عنود و بد کردارم. از این فرودستتر آیا؟ و باز بنا را براین بگذاریم که: سیدعلی خامنهای، مالک اشتر نخعی که نه، بل خود امیرمومنان علی(ع) است. از این فرادستتر آیا؟ ساحت سوم را به برجِ بلند قاضیالقضات کشورمان جناب لاریجانی احاله میدهیم. که توسط خود شما که نه، بل به حکم مستقیم علی مرتضی بر مسند بیبدیل قضاوت جلوس فرموده است. نیک تر از این آیا؟ پس شکوائیهی بیریای من بدینصورت به محضر قاضی القضات حضرت خامنهای تقدیم میگردد:
شاکی:
یهودی بدسابقه و بدکرداری به اسم محمد نوریزاد. ایرانیالاصل. کارمند بازنشسته. به نشانیِ ایران.
مشتکی عنه:
امیرمومنان سید علی خامنهای. ایرانیالاصل و رهبر مردم ایران از بیست و سه سال پیش تاکنون. به نشانی بیت رهبری.
موضوع شکایت:
یک: شفاف نبودن مواضع پولی امیرالمومنین و نبود نظارت بر چند و چون هزینههای تحت امر وی.
دو: آسیب رسیدن به ذخایر انسانی و اعتباری و معرفتی و ایمانی و پولی مردمان ایران چه درداخل و چه در سطح جهان درزمان رهبری امیرالمومنین سید علی خامنه ای. و این که در زمان رهبری وی، اسلام از هرزمان دیگر خوار و خفیف تر شده و ایران درجدولهای خفت جهانی، به مراتب بالایی دست یافته است.
سه: رواج فضای امنیتی و رعب و وحشت درکشور توسط دستگاههای تحت امر ایشان.
چهار: سرعت گرفتن فرارمغزها و کسانی که به هردلیل درکشورشان احساس امنیت نمیکردهاند.
پنج: به حاشیه رفتنِ قانون در کلیت کشور در زمان رهبری وی.
شش: برآمدن دزدان سیری ناپذیری چون سپاه پاسدارانِ تحت امرایشان و ورود بی درو پیکرِ این جماعت به خط قرمزهای اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی.
هفت: فرو شدن کشور به دامان حادثههای آسیب زا و تحمیل تحریمهای بین المللی برکشور و حتی بدهکار کردن نسلهای آینده به مجامع جهانی. هشت: دایرشدن مجلس خبرگانِ بی خاصیت، و فیلترمشمئز کنندهای به اسم نظارت استصوابی برای آنکه علمای آزاده اما مخالف نتوانند به این مجلس ورود کنند. وبه همین دلیل، طولانی شدن دوران رهبری ایشان بدون این که دستگاه ومرجعی شهامت آسیب شناسی این دوران را داشته باشد.
نه: رواج سانسور شدید و از ریخت انداختن رسانههای ملی و مردمی و قفل بستن بر منبرها و تریبونها.
ده: حقیرکردن ایرانیان درسطوح مختلف چه درداخل و چه خارج، بویژه حقیرکردن اندیشمندان و کارشناسان و روحانیان.
یازده: خوار و خفیف شدن دستگاه قضایی وم جلس شورا، و بر زمین کوفتن شأن قضا و نمایندگی، و روبیدن مفهومی به اسم استقلال دستگاه قضا وروبیدنِ شهامتِ نقد و اعتراض از کلیت مجلس.
دوازده: تربیت و گسیل اوباشان مذهبی به در خانهی شخصیتها و علمای معترض و کوی دانشگاه و به هم زدن مجالس و تخریب منازل منتقدان در زمان رهبری وی و موضعگیری نکردن و پوزش نخواستن وی در این خصوص.
سیزده: خنده دارشدنِ اصل انسانیِ “ممنوعیت ورود به حریم خصوصی مردمان” با ورود هیولاهای اطلاعاتی و سپاهی به داخل منازل مردم و دزدیدن اموال شخصی آنان و شنود مکالمات تلفنی و انتشار اسرار خصوصی مردم دررسانههای جمعی درزمان رهبری ایشان.
چهارده: کشته شدن دهها نفراز منتقدان توسط دستگاههای تحت امرایشان و احالهی این قتلها به صهیونیستها و پرهیزاز پوزش خواهی و روشنگری و معرفی مقصران فاجعههای خاموش. و شکنجه و اعترافگیری از عاملین درجهی چند این کشتارها با این رویکرد که آنان به دستگاهها ومحافل استکباری و صهیونیستی و مجامع فساد وابستهاند. شرم آورترین سند این فاجعهی فراموش نشدنی، نحوه و محتوای بازجویی از همسر سعید امامی است.
پانزده: آگاهی امیرالمومنین از مرگ هزاران نفر از شهروندان بخاطر توزیع سوختهای غیراستاندارد و مرگهای ناشی ازانتشار سیگنالهای آسیب زا برای ایجاد پارازیت و پرهیزوی از فراخوانی مقصرین این فاجعههای جاری و ارجاع آنان به دستگاه قضایی.
شانزده: آگاهی ایشان از زندانی کردن و شکنجهی معترضان سیاسی با دادگاهها و رأیهای از پیش مشخص و زندانی کردن رهبران جنبش اعتراضی مردم بدون تشکیل دادگاه و آگاهی مولای متقیان از پروندهها و انواع شکنجهی مأموران سپاهی و اطلاعاتی با متهمین از قبیل زندان انفرادی، ضرب و شتم، فحش و ناسزا، تهدید، ارعاب، بهم ریختن امنیت روانی و خانوادگی و خصوصی متهمین.
هفده: سلب حق قانونی راهپیمایی معترضانه از مردم معترض، بنحوی که در تمام مدت طولانی رهبری امیرالمومنین خامنهای حتی یک مورد به مردم اجازهی راهپیمایی داده نشد.
وهجده: …..
رهبرگرامی،
با عنایت به شکایت آن مردِ یهودیِ کوفی ازعلی(ع) خلیفهی وقت، وکشاندن خلیفه به محکمهای که قاضی اش را خودِ خلیفه گمارده بود، ومحق شناخته شدن آن یهودیِ کوفی، و شکستِ خلیفه درآن محکمهی تاریخی، من نیز که یک یهودی بدکردار این سرزمینم، از خود شما که خلیفهی دوران ما هستید، به محضر قاضی القضات جناب شما شکایت میبرم.
بدیهی است اینها که برشمردم، فعلاً اتهام وادعاست ونه جرمی اثبات شده. شما میتوانید در محکمهی مطلوبی که ما آرزوی برگزاری اش را داریم از خود دفاع بفرمایید. احتمال دارد مقصرباشید یا ازهمهی اینها مبرا شوید. مهم: حضور شما در آن محکمه است. و نشان دادن این که: اگر آمریکاییها با اعتنا به استقلال دستگاه قضایی شان میتوانند رییس جمهورشان را به محکمهای مستقل فرا بخوانند و جلوی چشم مردم دنیا مفتضحش کنند، نظام جمهوری اسلامی ایران نیز این ظرفیت را دارد که به تأسی از آموزههای اسلامی خویش، رهبرکشور را بنا به شکایت یک شهروند، یک یهودیِ معترض، به دادگاه بخواند و از رهبر بخواهد به پرسشها و موارد اتهامی پاسخ بگوید.
اگر با من به محکمه آمدید و شانه به شانهی من در حضور قاضیِ خود و در جلوی چشمِ مردم ایران و جهان به شکایت منِ یهودی پاسخ گفتید، ما و شما را معلوم میشود که هرآنچه در این نظام دست به دست میشود، بویژه رفتار و مواضع و سخنان خود شما، متاثر از خّلق و خوی خوبانِ ایمانی ماست.
دراین صورت، منِ یهودی خواهم دانست، وهمگان خواهند دانست: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از حقیقتی آسمانی شیرمی نوشد ومسئولان نظام از رهبری تا ریاست دستگاه قضا جز فرابردن این حقیقت آسمانی، دأب دیگری ندارند.
واگرنه، آمدید و به شکایت من و به شکایت آنانی که حقوق تباه شدهی خود را از شما مطالبه میکنند، بهایی قائل نشدید، ویا حتی بلافاصله بعد از انتشار این نامه، دستور بازداشت و شکنجهی این یهودیِ بدکردار اما شاکی را صادر فرمودید، به من و به همهی تاریخ تشیع حق خواهید داد که راه و روش حاکمان و پادشاهان زورگوی تاریخ را پیش پای شما فرش کنیم، و خاکستر تباه شدهی آرزوهای این انقلاب نگون بخت را درمطلع فهم خویش بر سربیفشانیم، و قاضی شما و دستگاههای امنیتی و نظامی شما و نمایندگان و مأموران شما را درردیف عملههای ظلم جای دهیم.
رهبرگرامی،
من با اجازهی شما و با اطمینان از سعهی صدر شما و امنیتی که شخص شما برای ما فراهم خواهید آورد، و درراستای بازخوانیِ این حق فراموش شده، واین که شکایت از حاکمان دریک نظام اسلامی، حق حتمی و غیرقابل انکار شهروندان است، ازهمهی اقشارجامعه، ازنام آشنایان تا گمنامان، از نمایندگان ادوار مختلف مجلس، از قاضیان سابق و اکنون، از دولتمردان و کارشناسان، از دانشگاهیان، از دانشمندان و فرهیختگان و اندیشمندان و روحانیان، از مهاجران و درخانه ماندگان، از نویسندگان و هنرمندان، از فرهنگیان و نظامیان، از زندانیان و خانوادههای آنان، ازصنوف سیاسی وحتی صنوف صنعتی و بازرگانی، از دختران وپسران جوان، بویژه از بانوان، چه درداخل و چه خارج، از آنانی که به هردلیل جلای وطن کردهاند و درحسرت بازگشت به میهن خود میسوزند، وحتی از روستاییان بی نشان، تقاضا میکنم دست به قلم ببرند و نامههایی شکوه گون به دستگاه قضایی کشورمان بنویسند و شکایتهای مصلحانهی خود را از جناب شما مطرح کنند. البته بی آنکه قلم خود را به الفاظ ناشایست بیالایند.
با نگارش این نامهها، مردمان ما دریک حرکت خیرخواهانه وملی، به واشکافی و بازگوییِ خسارتها و آسیبهای سالهای رهبری شما خواهند پرداخت. بویژه آن آسیبهایی که شخص شما در ظهورآنها سهم و نقش مستقیم داشته اید. قصد ما از طرح این شکایتها، هرگز به این نیست که به قول آقای شریعتمداری کیهان و همفکران ایشان با جاسوسان و دشمنان قسم خورده ودرکمین نشستهی کشورمان دریک جبهه قرار گیریم. بل میخواهیم این سنت فراموش شدهی اسلامی را احیا کنیم و غبار از روی آن بزداییم. درست همان کاری که خود شما باید دراین سالهای طولانی رهبری، از مردم و از دستگاهها و از مجلس خبرگان میخواستید و نخواسته اید.
نخستین فایدهی این حرکت بزرگ این است که ما به جهانیان اعلام خواهیم کرد: چرا ازما بد میگویید؟ بیایید و خود به چشم خود ببینید و خود قضاوت کنید! اینجا ایران است. جمهوری اسلامی ایران. دراین کشور، همهی اقشارجامعه، از درس خوانده تا بی سواد، از فقیر تا غنی، ازنام آشنا تا بی نشان، همه میتوانند ازرهبرشکایت کنند و او را به محاکمه فرا بخوانند و اصلاً نیز به زندان و تنگنا درنیفتند.
پس من با اجازهی جناب شما، وبا این تضمین که درجمهوری اسلامی ایران، نقد مسئولان و حتی نقد وشکایت ازشخص رهبری درراستای امربه معروف و نهی از منکر قرار دارد و هیچ عاقبت تلخ و هیج رفتار نانوشتهای برمنتقدین و شاکیان مترتب نیست، از همهی مردم، بویژه آنانی که از شما بهر دلیل شاکیاند و مجالی برای طرح شکایت خود نیافتهاند، دعوت میکنم با امنیت کامل و بدون ترس و بدون لکنت از شما به دستگاه قضایی خودمان شکایت برند و طرح دعوا کنند. این امنیتی که شما برای شاکیان و البته برای خود حقیر تدارک میبینید، نام شما را در امتداد حاکمان خوبی که سخن شاکیان خود را به دامان دشمنی درنمی اندازند و حتی به آن بها میدهند و خود با پای خود به محکمه میروند، ثبت و ضبط خواهد کرد.
باردیگر با صدای بلند تکرار میکنم: به پیربه پیغمبراین شکایت کردن از رهبر، مستقیماً به تأسی از شیوهی مردمداری و مملکت داری علی(ع) است و هیچ ربطی به خط و ربط اجانب و دستگاههای جاسوسی و تحریک منافقان و معامله با دشمنان داخلی و خارجی ندارد. بلکه متأثر از رویهای است که علی مرتضا به ما و به رهبر ما آموخته و ما را به پرهیزاز لکنت گرایی در برابر حاکمان تشویق و ترغیب فرموده است. خود شما نیک تراز همه میدانید اگراین پیشنهاد از چشمهای درست نور نمینوشید، تاریخ تشیع، هرگزبا لذت ازشکایت آن یهودیِ کوفی و به محکمه کشاندن امیرمومنان یاد نمیکرد و به آن واقعه غرور نمیورزید.
سخن آخراین که: پیش ازفرارسیدن زمان آن محکمهی خوب و خواستنی، خواهشمندم عجالتاً دستور فرمایید آندسته از برادران سپاه واطلاعات که به برداشتن وسایل زندگی مردم علاقهی ویژهای دارند، ابزارو وسایل شخصی من و سایرین را که سالها پیش برداشتهاند و بردهاند، به ما بازبگردانند. البته ما شکایت ازدزدیهای تریلیاردی وآسیبهای این دستگاهها را، وخراشی را که اینان به جان جامعه درانداختهاند، نه به برگزاری محکمهای خیالین، که به برپایی محکمههای حقیقی درهمین نزدیکیها موکول میکنیم. والسلام علی من التبع الهدی.
با احترام و ادب:
محمد نوری زاد – بیست و سوم دیماه سال نود
بدرود تا جمعهای دیگر
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
رضا مولائی
باید سد ها افرین نثار نوری زاد شجاع کرد .این نوشته ها درحکم زنگ خطری برای کسانی است که با وجود این همه جنایت و دزد ی و چپاول سر مایه کشور مهر سکوت بر لب زده اند خصوصا روحانیت نان به نرخ روز و فرصت طلب.
January 18, 2012 10:30:43 PM
---------------------------
مهرداد مهربان
با توجه به سانسور اینترنت با اینترانت داخل کشوری در ایران ، ما ایرانیان خارج کشور هر چه زودتر نامه ای مشابه این نامه به یک دادگاه بین المللی (؟) بنویسیم ، ولی یک وکیل هم می خواهیم که آنها را پیگیری نماید و اگر پول لازم داشت بگوید تا همگی کمکش کنیم (هر کسی بقدر توانش) ، تیری است در تاریکی ! شاید به هدف خورد و بردیم ، چه شود !! انتخاب وکیل پس از کاندید شدن چند نفر داوطلب شجاع و سمج
از طریق فیسبوک پارازیت کامبیز و سامان یا ... می تواند صورت پذیرد .
دست بدست هم دهیم به مهر کشور خود کنیم آزاد
و سپس از سازمان ملل و ... بخواهیم تا با ارسال نیروهای ویژه و پشیبانی های لازم ، سید علی امیر الموذیین را دستگیر و به دادگاه بین المللی برده و در پیشگاه مردم جهان محاکمه نمایند تا درس عبرتی شود برای همه دیکتاتورهای جهان .
January 16, 2012 02:30:19 AM
---------------------------
|