مطالعه دوباره و چند باره وقایع سالهای اولیه انقلاب و یادآوری آنها در پیوند با وقایع این روزها میتواند بسیار سود بخش واقع گردد. اشتباه تمامی گروههای سیاسی در سالهای آغازین انقلاب، عدم پشتیبانی از یکدیگر و دامن زدن به اختلافات و بعضاً حمایت از استبداد به منظور در اختیار گیری سهمی از قدرت بوده است. قدرت شیطان تنها در دسته دسته کردن و طایفه طایفه کردن ماست. اگر روزی آگاهی بخشی چشم اسفندیار ارتجاع بود، اکنون پاشنه آشیل آن، خود شکستن و به دریا پیوستن است. درنگ جایز نیست! علی رغم تفاوت دیدگاهها در جنبش آزادیخواهی همه ما در آرمان آزادی و برپایی بستری دموکراتیک و برقراری حق تعیین سرنوشت و حاکمیت مردمی با محوریت همیشگی صندوق رای، اتفاق نظر داریم. جدا شدن ساز ناهماهنگی به نام «اصلاح طلبان حکومتی» از جنبش آزادیخواهی به مدد محک انتصابات ۹۰ و تصفیه جنبش آزادیخواهی از این عناصر فرصتطلب، راه را برای همگرایی نیروهای مخالف استبداد ولایت فقیه هموار و هموار تر خواهد نمود. حکومت دینی و جمهوری ولایت فقیه به پایان خویش نزدیک میشود، غروب رسمی «اصلاحطلبی حکومتی» در آسمان سیاسی ایران، طلوع آفتاب سرنگونی را نوید میدهد.
این روزها جمهوری ولایت فقیه در گرداب نیستی در حال جان کندن است و چه زیباست نظاره بر این لاشه رو به مرگ که بوی خوش الرحمن آن در این روزهای تاریک، تسکینی است هر چند کوچک بر زخمهای عمیق پیکر مردمی رنجدیده و تنگدست که با امید فردایی بهتر، بر آن دروغ گوی بزرگ تاریخ امید بستند و ندانسته اهریمن را بر شانههای خود در این سرای وارد ساختند.
اهریمنی که «سلسله آخوندیان» را به نام فریبنده «جمهوری اسلامی» و به کام «طبقه ملایان» بنیان نهاد و برای حفظ نظام شیطانی خویش حتی از بهکار گیری و وسیله کردن دین و دیانت مردم نیز فروگذار نکرد. آری! «حفظ نظام» از اوجب واجبات است و وقتی بتوان برای «حفظ نظام» احکام اولیه اسلام را تعطیل کرد چرا نتوان دروغ، تجاوز، اعدام، شکنجه و جنایت علیه بشریت را نیز اسلامی و شرعی شمرد؟
سوالی که جا داشت ملایان سوار بر مرکب مراد از آن مقتدای خویش در زمان حیاتش بپرسند! آیا مریدان آن امام راحل جرات دارند به پرسش ساده فوق پاسخی در خور دهند؟ عبارت مضحک «حفظ نظام از اوجب واجبات است» را با کدام منطق و قانون بشری یا الهی میتوان تبیین و تفسیر نمود؟
آیا تا به حال از خود پرسیدهاند روضه خوان -سید علی خامنهای- محصول کدام دستگاه است؟ آیا به یکباره از آسمان بر زمین ظاهر شده است و ردای سلطانی پوشیده است؟ بند بازی کردنِ چوب دو سر طلای این روزهای جمهوری ولایت فقیه روی طناب «حفظ نظام» در ماجرای عزل آیت الله منتظری و ادامه آن در مجلس به اصطلاح خبرگان برای دوختن قبای رهبری بر حقیری چون علی خامنه ای را آیا مگر میتوان از یادها برد؟
بازیگرها در جمهوری ولایت فقیه تغییر میکنند ولی همه یک درس را خوب آموختهاند: «حفظ نظام از اوجب واجبات است» و عجیب نیست که در همین راستا جوانی نگون بخت ترور میشود و در یک شعبده بازی تاریخی دیگر امپراطوری دروغ او را به نام «دانشمند اتمی» جا میزند.
عزیزانی که با جو دانشگاههای ایران در این چند ساله آشنا نیستند، گاهاً گمان میکنند دانشگاه شریف یا پلی تکنیک یا تهران همان کعبههای آمال سابق هستند که تنها اسم آنها کافی است تا هر درب نا گشوده ای را باز کنند، غافل از اینکه در نظام اوباش سالار ولایت فقیه و در امپراطوری دروغ اعتبار و حیثیت دانشگاه و دانشجو را نیز لجن مال و لگد مال کرده اند. انواع و اقسام رانتهای دولتی و غیر دولتی در ویرانههایی به نام دانشگاههای ایران کافی است تا هر کس با هر بنیه علمی، موفق به کسب مدارج کارشناسی ارشد و دکتری حتی از دانشگاهایی چون شریف گردد. جا داشت از حکومت شیطانی ولایت فقیه سوال شود که جوان نگون بخت سی و دو ساله ایرانی در پست «معاون بازرگاني سايت هسته ای نطنز» توسط کدام تبصره از قانون «حفظ نظام» یک شبه به مقام «دانشمند اتمی» ارتقاء یافته است؟ آیا این تبصره، همان تبصره ای نیست که روضه خوان سید علی خامنه ای را یک شبه به مقام «آیت الله» نائل نمود؟
حکومت شیطانی ولایت فقیه در دو سال گذشته هر شعبده ای میتوانست بهکار گرفت تا مگر بتواند آب رفته را به جوی بازگرداند ولی به مدد مقاومت جنبش آزادیخواهی، سنگرهای دروغ و مشاطه گری آن بیشتر و بیشتر در هم کوبیده شد. به صورتی که امروز ارتجاع در وسط صحنه مبارزه عریان است! علی رغم خفقان حاکم بر کشور، تزلزل حکومت ارتجاعی ولایت فقیه در شرایط کنونی را تنها میتوان با وضعیت چند ساله اوایل انقلاب قابل قیاس دانست با این تفاوت که یک کارنامه سی و دو ساله از جنایت و ننگ و نکبت بر کوله بار این رژیم شیطانی سنگینی میکند و خورشید اقبال جمهوری ولایت فقیه به جای طلوع اینبار در حال غروب است.
بررسی حرکات چند ماه گذشته جبهه ارتجاع، همان حرکات و رفتارهای اوایل انقلاب را در ذهن تداعی میکند و این اتفاقی نیست. به وضوح مشخص است که گردانندگان جمهوری ولایت فقیه و در راس آنها کارگردان سیرک جمهوری اسلامی، در صدد هستند از همان روشهای مشابه اوایل انقلاب برای تثبیت خویش بهره ببرند! اعزام وحوش و اوباش ولایت به درب خانههای مخالفان و منتقدان به عنوان نیروهای مردمی، اخذ توبه نامههای اجباری، مظلوم نمایی در سطح خارجی و داخلی با استفاده از ترورهای نمایشی، حمله به سفارتهای خارجی، تحریک قوای خارجی و استقبال از یک حمله محدود، تلاش برای صدور انقلاب از طریق مضحکه ای به نام «بیداری اسلامی» و ... اینها تماماً همان حیلهها و نیرنگهایی است که در طول عمر نکبت بار نظام شیطانی ولایت فقیه و بویژه در اوایل انقلاب، بهکار گرفته شده است و البته در عصر ارتباطات از فرط تکرار و بیآبرویی چنان رنگ باخته اند که جز نکبت بیشتر برای عمارت پوسیده ولایت فقیه و فتح قله ای دیگر از ننگ و تباهی دستاورد ملموس دیگری برای نظام شیطانی ولایت فقیه در پی نداشته و نخواهد داشت.
وقوع دوباره این رخدادها در نظام ولایت فقیه پس از سی سال بهترین فرصت طلایی برای بخشهایی از جبهه آزادیخواهی است که با عبور از تاریکخانه امام راحلشان خود را دست کم از بخشی از این بار سنگین رها کنند! -البته اگر شجاعت به نقد کشیدن امام راحلشان را داشته باشند!- نقد بی پروای آن تاریکخانه ننگین، کمترین انتظاری است که از دست اندرکاران آن دوران طلایی میرود. آنان که به سیاهچالها رفتند، کاری حسینی کردند، آنها که بیرون ماندند، باید کاری زینبی کنند وگر نه یزیدیند!
پایگاه اجتماعی نظام شیطانی ولایت فقیه به تعدادی مواجب بگیر تقلیل پیدا نموده است و مسلم است که کاهش این پایگاه با افزایش حجم دروغ پراکنی و عوام فریبی و شعبده بازی نسبت مستقیم دارد. در این راستا دستگاه جعل آمار رژیم ولایت فقیه از هم اکنون کوک شده است تا شرکت کنندگان در انتصابات اسفند ۹۰ را رقمی اعجاب انگیز اعلام نماید.
در آستانه انتصابات اسفند آمادگی برای شعبدههای آتی جمهوری ولایت فقیه طلب میکند که همرزمان در این حرکت عظیم هشیاری خویش را دو چندان نمایند. به هیچ عنوان نباید اجازه داد رژیم ولایت فقیه خود را حامی ایران جلوه دهد، این رژیم از روز اول با ایران و ایرانی بیگانه بوده است و از آنجا که منافع ملی ایران برای آن اهمیتی ندارد در حکم یک حکومت اشغال گر و چپاول گر محسوب میگردد. در دیدگاه ما همچنان پافشاری بر «تحریم قاطع آری، حملهی نظامی نه!» به عنوان شعار راهبردی سیاست خارجی جنبش آزادیخواهی میتواند لحاظ گردد.
همچنین مطالعه دوباره و چند باره وقایع سالهای اولیه انقلاب و یادآوری آنها در پیوند با وقایع این روزها میتواند بسیار سود بخش واقع گردد. اشتباه تمامی گروههای سیاسی در سالهای آغازین انقلاب، عدم پشتیبانی از یکدیگر و دامن زدن به اختلافات و بعضاً حمایت از استبداد به منظور در اختیار گیری سهمی از قدرت بوده است. قدرت شیطان تنها در دسته دسته کردن و طایفه طایفه کردن ماست. اگر روزی آگاهی بخشی چشم اسفندیار ارتجاع بود اکنون پاشنه آشیل آن، خود شکستن و به دریا پیوستن است. درنگ جایز نیست! علی رغم تفاوت دیدگاهها در جنبش آزادیخواهی همه ما در آرمان آزادی و برپایی بستری دموکراتیک و برقراری حق تعیین سرنوشت و حاکمیت مردمی با محوریت همیشگی صندوق رای، اتفاق نظر داریم. جدا شدن ساز ناهماهنگی به نام اصلاحطلب ان حکومتی از جنبش آزادیخواهی به مدد محک انتصابات ۹۰ و تصفیه جنبش آزادیخواهی از این عناصر فرصتطلب راه را برای همگرایی نیروهای مخالف استبداد ولایت فقیه هموار و هموار تر خواهد نمود. حکومت دینی و جمهوری ولایت فقیه به پایان خویش نزدیک میشود، غروب رسمی اصلاحطلب ی حکومتی در آسمان سیاسی ایران، طلوع آفتاب سرنگونی را نوید میدهد.
به امید ایرانی آباد، آزاد و سربلند و برای تمامی ایرانیان
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|