یکی از مهم ترین اشکالات همه پرسی سال 1358 این بود که در آن حق انتخاب و گزینش از مردم گرفته شده بود و کسانی که می خواستند در آن همه پرسی شرکت کنند نمی توانستند بین «گزینه های مختلف» برای تعیین نوع نظام سیاسی دست به انتخاب بزنند، در آن همه پرسی آیت الله خمینی تنها یک گزینه و آن هم «جمهوری اسلامی» را به مردم تحمیل کرد، در آن همه پرسی مردم نتوانستند بین نظام های سیاسی مختلف در دنیا یعنی «جمهوری»، «جمهوری فدرال»، «جمهوری سوسیالیستی»، «جمهوری سکولار» و یا «پادشاهی پارلمانی» نظام سیاسی خود را برگزینند.
در عمل هم عبارت متضاد و مبهم «جمهوری اسلامی» به بدترین شکل دیکتاتوری مذهبی/ایدئولوژیک انجامید زیرا در دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی، مردم در تعیین سرنوشت و انتخاب حاکم فاقد اهلیت بودند* و طبق همین نظر از اساس پدیده ای به نام «جمهور مردم» در نظام ولایی بی معنا شد.
پس از گذشت سی و سه سال و گسترش نارضایتی مردم، فروریزی مشروعیت جمهوری اسلامی، مشخص شدن ناکارآمدی جمهوری اسلامی در مدیریت کشور و افزایش شکاف ها در هیات حاکمه بار دیگر بحث مهم «انتخابات آزاد» به عنوان اصلی ترین ابزار برای گذار مسالمت آمیز از دیکتاتوری موجود به سمت یک دمکراسی تمام عیار مطرح شده است. تجربه سال های گذشته به ویژه دوره موسوم به اصلاحات نشان داد راهکار «شرکت در انتخابات» و «داشتن امید به تغییر» از طریق انتخابات در چارچوب جمهوری اسلامی عملا شکست خورده و با ساز و کارهای موجود در قانون اساسی جمهوری اسلامی امکان ایجاد کمترین تغییری در نهادهای اصلی استبداد یعنی ولایت فقیه و شورای نگهبان وجود ندارد.
اما انتخابات آزاد نیز با برداشت ها و سوء برداشت های متفاوتی مواجه است. از یک سو اصلاح طلبانی که هنوز به میراث سیاسی خمینی، قانون اساسی و اصل نظام اعتقاد دارند گاه و بیگاه بحث انتخابات آزاد را مطرح ساخته اند. برای اصلاح طلبان مذهبی و مشخصا محمد خاتمی «انتخابات آزاد» به معنای حضور اصلاح طلبان در انتخابات و امکان به قدرت رسیدن طیف های مختلف اصلاح طلبان است زیرا گروه های و جریان های دیگر موجود در ایران عملا سالهاست از حوزه قدرت به بیرون پرتاب شده اند و امکان بازگشت به نهادهای حکومتی را از دست داده اند، بنابراین آقای خاتمی و همفکران او هرگز مقصودشان از انتخابات آزاد این نبوده که «تمام گرایش های» سیاسی موجود در ایران از حق انتخاب شدن برخوردار شوند.
نکته اساسی و مهم این است که «انتخابات آزاد» تنها پس از گذر از قانون اساسی جمهوری اسلامی معنا و مفهوم می یابد. امکان برگزاری انتخابات واقعا آزاد در چارچوب قانون اساسی کنونی، ولایت فقیه و شورای نگهبان وجود ندارد.
انتخابات آزاد لوازمی دارد که اگر هر کدام از این پیش نیازها فراهم نباشد معنای آزادی گزینش و حق تعیین سرنوشت از میان می رود. یکی از سفسطه هایی که توسط «اتحاد جمهوری خواهان ایران» مطرح می شود این است که تلویحا و گاه تصریحا هواداران نظام «پادشاهی پارلمانی» را از حق انتخاب شدن محروم می کنند و با استناد به این که نظام پادشاهی پهلوی در ایران سقوط کرده نتیجه می گیرند هواداران نظام پادشاهی پارلمانی باید از حق انتخاب شدن صرف نظر کرده و جمهوری مورد نظر آنان را پذیرا باشند. نمونه این موضع گیری، سخنان آقای بیژن حکمت در بی بی سی فارسی بود که با نوعی انحصار طلبی مدعی بودند پادشاهی پارلمانی باید در جمهوری خواهی مستحیل گردد.
در این مقاله قصد ندارم مبانی پادشاهی پارلمانی را تشریح کنم اما به طور خلاصه می گویم پادشاهی پارلمانی درست مانند جمهوری در دنیای امروز یکی از «شکل های» دمکراسی است و اتفاقا تجربه هایی مانند انگلستان هم اثبات نموده عمق و قدمت دمکراسی در آن بسیار بیشتر از بهترین نمونه جمهوری در اروپا یعنی فرانسه است. بنابراین برخلاف نظرات مغشوش اتحاد جمهوری خواهان، پادشاهی پارلمانی نه حکومت فردی است و نه حکومت استبدادی، در پادشاهی پارلمانی قدرت اصلی در اختیار نخست وزیر و پارلمان منتخب مردم است.
اگر انحلال حکومت پهلوی طبق نظر کسانی مانند بیژن حکمت دلیل بر منسوخ شدن نظام پادشاهی پارلمانی باشد پس انحلال جمهوری اسلامی نیز باید برای همیشه جمهوری را در ایران منسوخ کند، متاسفانه این نوع مواضع سست و فاقد استدلال بارها و بارها از سوی جمهوری خواهان مطرح گردیده و پاسخ مناسبی نیز دریافت نکرده است.
سلطنت سنتی در ایران در گذشته هیچ ارتباطی به پادشاهی پارلمانی در «آینده» ندارد همان طور که جمهوری اسلامی در حال حاضر هیچ ارتباطی به یک جمهوری مبتنی دمکراسی و حقوق بشر در آینده ندارد.
جمهوری خواهان ایران باید متوجه باشند در شرایط کنونی بهتر است هر نیرو و سازمان سیاسی نظام مطلوب خود را مطرح و درباره مزایای آن با مردم بحث کند نه اینکه نظام سیاسی اش را «برتر»و «نظر نهایی مردم» معرفی کند. آنچه مهم است محتوای دمکراتیک نظام آینده است. شکل آن را آرای عمومی تعیین می کند؛ مردم ایران نباید مثل سال 58 مجبور باشند فقط به جمهوری رای دهند. در آن همه پرسی هم خمینی می گفت: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر». مردم باید مختار باشند بین دو شکل «دمکراسی» یکی را انتخاب کنند. جمهوریت «شکل» نظام است نه «محتوای» آن و صرف جمهوری بودن تضمین دمکراسی نیست زیرا تجربه نشان داده جمهوری های زیادی در نقاط مختلف دنیا به حکومت های دیکتاتوری تبدیل شده اند. جمهوریخواهان ایران حق ندارند نظام سیاسی مورد نظر خود را به هواداران پادشاهی پارلمانی تحمیل کنند.
در حال حاضر هیچ گروه، سازمان و فردی نماینده افکار، نظرات و آرای عمومی مردم ایران نیست. تنها «پس از» برگزاری انتخابات «آزاد»، «عادلانه»، «رقابتی» و «شفاف» است که نیروها و سازمان های سیاسی از میزان وزن خود در جامعه آگاه می شوند. مهم ترین شاخص انتخابات آزاد این است که همه گرایش های سیاسی ایران که به دمکراسی پایبندی دارند بتوانند از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن و وزن کشی سیاسی بهره مند باشند.
-----------------------------------------------
*آیت الله خمینی در «المکاسب المحرمه» خود نیز مردم را «مولی علیهم» می داند یعنی کسانی که باید بر آن ها حکومت شود. او رسما در آنجا می نویسد: «مردم به عنوان مولی علیهم هرگز در نصب و عزل فقیه هیچ دخالتی ندارند». در نظر خمینی مردم «ناتوان» و «فاقد اهلیت» در تدبیر امور شمرده شده اند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ارش
در این متن کوتاه ترجیح میدهم راهی که به نظرم میتواند مشکل اقلیتها را به مزیت تبدیل کند مطرح کنم:
مطابق اعلامیه ج.حقوق بشر هر کسی حق دارد در چارچوب یک ملت واحد، هویت فردی یا گروهیی نیز برای خود تعریف کند. اینکه مردم خود را کرد، آذری،گیلکی،،بدانند منافاتی با هویت ایرانی آنان که خود مجموعه ای از هویتهای اقوام ایرانی است ندارد. برای حل بنیادین این مشکل در قرن ۲۱دیگر نمیتوان و نمیبایست به قرن۲۰برگشته با اجبار زبان فارسی را به ایرانیانی که دیگر زبانهای ایرانی را برای هزاران سال از گزند زبانهای عربی وترکی حفظ کرده اند تحمیل نمود. ایران متعلق به همه ایرانیان و زبانهای ایرانی است. چرا زبان کردی که حتی اصالت ایرانیت بیشتری نسبت به فارسی دارد نمیبایست از حقوق برابری برخوردار باشد. مردمان مهاجر به کشورهای دیگر تنها در صورتی که بتوانند خود را با زبان و فرهنگ عمومی جامعه میزبان تطبیق دهند میتوانند از حقوق شهروندی آن کشور بهره مند شوند. ایرانیان در طی قرون گذشته شاهد آمدن میهمانان ناخوانده ای که متاسفانه با کشتن و ویران کردن و سوزاندن،،، آمده اند بوده اند. قاعدتا اگر ایشان نمیتوانند یا نمی خواهند خود را با زبان و فرهنگ عمومی جامعه میزبان[در عرصه عمومی] تطبیق دهند میتوانند به همان جایی که از آن آمده اند برگردند. این مسئله البته در مورد زبانی که در نتیجه نا آگاهی مردم آذربایجان نسبت به هویت واقعی اجدادیشان؛ بدلیل قتل عام طبقه الیت آن و به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده مطلقا صادق است. به عنوان کسی که اصلیتی آذری دارد مطمئن هستم در صورت روشنگری و آگاهی یافتن آذربایجانیها از تاریخ،گذشته و هویت واقعیشان آنها زبان اجدادشان(تات−طالشی)را از زرتشت، مانی و بابک گرفته تا نظامی،شمس،خاقانی،شیخ صفی به زبان چنگیز و هولاکو و تیمور که نیمی از اجدادشان را نابود کردند ترجیح میدهند. در یک دوره میان مدت در صورتیکه بتوانیم یک زبان ملی(ایرانی) بوجود آوریم مسئله امروزین رانش هویتهای مختلف قومی میتواند به انسجام, اتحاد و هویت ملی ایرانیان دوره سا سا نی و پیش از آن باز گردد. زبان فارسی بواسطه آمیزش وسیعش با زبان عربی دارای اصالت ایرانی صدمه دیده ایست و از این جهت نیازمند بازسازی(همانطور که زبان فرانسه مشکل مشابهی باانگلیسی داشت−والبته تصفیه شد) زبانهای دیگر ایرانی;تات−طالشی،کرد−بلوچی و گیلکی−مازندرانی به عنوان زبانهای خواهر خوانده ایرانی عملا میتوانند در جهت تصفیه و بازسازی زبان فارسی و ایجاد زبانی مشترک(زبان ایرانی) بکار روند.فرهنگ لغات این زبان ایرانی بازسازی شده،علاوه بر بسیاری کلمات که در این چهار زبان خواهر خوانده مشترک هستند، کلمات باقیمانده ایرانی غیر مشترک را نیز به طور هم عرض شامل خواهد بود. این زبان میتواند در یک مقطع فرضا پانزده ساله در مدارس،دانشگاهها، برنامه ها،اخبار،سریالهای تلویزیونی و غیره آموزش داده شود.
January 26, 2012 06:37:36 AM
---------------------------
آدونیا
با درود
ضمن موافق با مقاله فوق ، فکر نمیکنید کمی در انتخاب عکس مربوط به این مقاله کج سلیقگی کردید ؟
January 24, 2012 08:30:17 AM
---------------------------
کشکساب
با درود برهمه ایرانیان. پیرو فرمایشات نگاشته شده در این متن؛احتراما ؛عرض میکنم. با آنکه(حتی از نظر مباحث قرآنی غلط است) هم چنان (ولایت تکوینی) بر ما؛مردم ایران تحمیل گردیده و نامش را گذاشته اند(جمهوری) اصولا آخوندها خصوصا از نوع شیعه (هیچ) پابندی بر جمهوری ندارند. با کمی دقت به این ادعای اسلافشان؛ ارتد الناس بعد النبی الا ثلاث؛(یعنی پس از رسول الله مردم(به غیر از سه نفر) مرتد شدند؛که خود نشانگر اینست که میشود گفت بزرگترین جمهوری و رأی گیری بوده؛ که به جز سه نفر؛ بقیه ابوبکر را برگزیدند.بنده مثل گذشته تأکید میکنم ؛آگاهی حق مسلم ماست. چنانچه آگاهی داشتیم ؛میتوانستیم بفهمیم (جمهوری اسلامی؛آری یا نه)از بنیان غلط است و رأی گیری برا انتخاب سرنوشت یا مدیریت کشور نیست. متأسفانه عدم آگاهی عمومی که بررسی علل و عوامل آن سواد و سندمیخواهد و در توان بنده نیست؛ این فاجعه بی بدیل را رقم زد. اما اجبارا مردم ایران را وارد تونلی کرد که بازگشت پذیر نیست. با توجه به متن آسان فهم این نوشتار که قابل تحسین است؛امروز نیز شخص یا اشخاص هستند که بدون بهره مندی از صداقت و وجدان انسانی ؛همچنان سعی در فریب کمسوادی چون بنده مینمایند؛که نتوانم بفهمم حق من چیست؟ انتخاب مدیریت کشور چه پیآمدهایی دارد؟ چرا میخواهم این نوع حکومت(جمهوری یا پادشاهی) بر سرزمینم جاری باشد.ضمن تشکر از نویسنده محترم که راحت فهم توضیح داده اند و سپاس از شما که منعکس نمودید؛بررسی و مثل های عینی حکومتهای جاری در سطح جهان را برای مقایسه ؛و گفتگو در باره گذشته کشورمان ایران را؛که با کدام نوع مدیریت بهتر میتواند کامیاب گردد؛ضروری میدانم. پاینده ایران ؛سربلند ایرانی ؛
January 23, 2012 08:54:47 PM
---------------------------
همایون
درود بر شما شیر، خورشید و تاج و همچنین جناب زاهدی گرامی که به خوبی دست به نقطه حساس این موضوع گذاشتید
بنده نیز با این حرف موافقم که آنها یی دایه رهبری جمهوری خواهی را دارند از بازماندهگان خأنین به ایران از جریان شوم 57 هستند. واگر نه هموطنانی مثل حق گرامی نیز هستند که دغدغه ما هواداران پادشاهی پارلمانی را دارند و فقط اختلاف نظر بر سر شکل نظام است و نه محتوای آن.
من به عنوان یک ایرانی که در سال 57 زاده ام و دوران پیش از آن را به چشم ندیدهام به نیکی در یافتم که بهترین نوع حکومت برای ایرانی ما پادشاهی پارلمانی به رهبری شاهزاده رضا پهلوی است. من به آنها یی که ادعای جمهوی خواهی دارند (مقصودم قلم بدستان، سیاسیون و امثال آنها که دوستان نام بردند) به هیچ وجهی اطمینان ندارم چون من نیز به نوبه خود به حیله و نیرنگ اینها پی بردهم و به خوبی دریافتهم که اینها به هیچ وجه فکر ایران و ایرانی نیستند. اینها از توده یی ها و کلا چپ تا نهضت آزادی و جهبه ملیها هیچ کدام قابل اطمینان نیستند و به نظر من جمهوری خواهی اینها از روی کینه و دشمنی با پهلویهای ایران ساز است ونه از روی عشق و علاقه به ایران و ایرانی!! اینها اگر واقعا ریگی به کفش نداشتند چرا با شاهزاده دست اتحاد نمیدهند؟!؟! چون اینها هیچ برنامه یی برای فردی ایران ندارند، همانطور که در سال شوم 57 نیز نداشتند و مبارزه اینها فقط برای نابودی ایران بود. اینها یک هدف داشتن و آن سرنگون کردن حکومت پهلوی بود و بس! و اگر هر کدام از اینها بجای آخوندها امروز حکومت میکردند، من یکی باور ندارم که شرایط ایران و ایرانی بهتر میبود!!! اگر اینها یک هدف و برنامه مشخصی میداشتند آن را به فردی نابودی این رژیم واگذار میکردند تا ملت ایران در یک انتخابات آزاد (نه از نوع اصلاح طلبان و خودشان) مردم ایران شکل نظام آینده را انتخاب کنند. اینها از نتیجه آن روز میترسند و حاضرند این رژیم خون خار و انیرانی سر پا بماند. از قدیم گفتهاند که آن که حسابش پاک است از محاکمه چه باک است!!!!
من همیشه به هموطنانی که خود را هواخاه جمهوری میدانند گفته ام که برای من محتوای نظام آینده مهمتر از شکل آن است!! ولی من که چشمم از این به اصطلاح سردمداران جمهوری خواهی آب نمیخورد!! چون هرچی مینگرم نه صداقتی در اینها میبینم، نه برنامه و هدفی و نه کوچک ترین نشانه یی از میهن پرستی و عشق اینها به آن سرزمین!!
January 23, 2012 08:08:59 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر شیر و خورشید گرامی،
من فکر میکنم حق تنها نیست. در طیف مشروطهخواهان جمهوریخواهان زیادی داریم که نمیتوانند خود را با جمهوریخواهان چپ (کلاسیک، ضد پهلوی) شناسایی کنند. مشروطهخواهان جمهوریخواه در اندیشه سیاسی با ما تفافتی ندارند. تنها تفاوت در شکل نظام آینده میباشد که ما نوع پادشاهیش را برای ایران فردا بهترین گزینه به شمار میآوریم.
جمهوریخواهانی که لیبرالدموکراسی را درک کردهاند مانند حق گرامی، در واقع اندیشه مشروطهخواهی را گرفتهاند و در خود نهادینه کردهاند. متاسفانه این طیف مشروطهخواه را تا امروز نتوانستهایم جذب کنیم. با اینکه ما خود را با آنان و آنان خود را با ما در مییابیم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 23, 2012 05:54:51 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
حق گرامی شما نوشتید: "درود بر شما آقای زاهدی گرامی، از شما و همه هموطنان پادشاهی خواه خود، خواهشمندم حساب جمهوریخواهانی مثل من را از حساب جمهوریخواهانی که در آخرین نظرتان بدرستی افشا کردید، جدا کنید. اینها هیچکدامشان تفکرات امثال مرا نمایندگی نمی کنند. از بنی صدر و مسعود و مریم رجوی و پرویز داورپناه گرفته تا حسن شریعتمداری و بهزاد کریمی و بیژن حکمت تا فرخ نگهدار و مهشید امیرشاهی و کوروش زعیم، هیچکدامشان تفکرات ما را نمایندگی نمی کنند."
پاسخ: فکر کنم شما این پاراگراف را باید یا به صورت امضا یا به صورت تبصره در پایین هر مقاله و نظر که مینویسید اضافه کنید. حال دلیلش را میگویم که چرا؟
چون فکر کنم در ایران شما تک باشید در میان جمهوریخواهان، زیرا اکثر جمهوریخواهان از جنس همان نامهایی است که شما با ظرافت بخصوصی از آنها نام بردید.
به همین دلیل هم هست که من این جمله را همیشه میگویم (گر چه هم "بعضی" از مشروطه خواهان و تمام جمهوریخواهان به من ایراد میگیرند که چرا بر این جمله تکیه میکنی و آن را تکرار میکنی).
حال جمله چیست؟ جمله این است: "ایرانی جمهوریخواه نمیشود."
حال چرا من این جمله را میگویم؟ چون در ایران امروز وقتی به قشر جمهوریخواه مینگری و نامهای افرادی که در طیف جمهوریخواه "مدعی" هستند را در کنار یکدیگر میگذاری... میبینید که اکثریت از جنس همین اسامی هستند که شما در اینجا بعنوان نمونه نام بردید.
و اشکال در همینجاست. اینها، (بر خلاف شما آقای حق گرامی) "جمهوری" را، نه برای اینکه فکر میکنند نوع نظام بهتری است، که بر پادشاهی ترجیح دادهاند.
اگر به تاریخچه اینها بنگرید، و به اوضاع امروز ایران، و این دو مسئله را با دقت بررسی کنید، متوجه میشوید اینها "جمهوری" را برای دنباله همان دلیلی که وارد دسیسه ۵۷ شدند میخواهند. یعنی دشمنی با نظام پادشاهی.
میگوئید نه؟ اینچینین نیست؟ اینها تا این حد تاریک اندیش نیستند؟ از خودتان بپرسید. چرا، کنگره ملی تشکیل نمیشود؟ و چرا جمهوریخواهان این همه شرط و شروط برای شرکت شاهزاده (یک ایرانی میهنپرست با کارنامه مشخص) قائل هستند؟ طوری با رضا پهلوی برخورد میکنند، گویی او علی خامنهای است که میخواهد در کنگره ملی شرکت کند. غیر از این است؟ بگذریم.
در این میان افرادی مانند شما هم وارد این جریان "جمهوریخواهی" شدهاند، با نیت پاک که فکر میکنند، در کنار یک جریان منطقی، تکنیکی، ایدئولوژیک و کلاسیک جمهوریخواهی قرار گرفتهاند.
جمهوری که شما و امثال شما صحبتش را میکنید، همان جمهوری نیست که اینها بفکر آن پرچم بلند کردهاند.
خیلی راحت بشما بگویم، اینها میدانند که پادشاهی میتواند هر نوع جمهوری را در خود بگنجاند. نمونه زنده اسپانیا و انگلیس، و و و - یعنی چه؟ یعنی اینکه در پادشاهی هر حزبی از راست راست تا چپ چپ میتواند روزی نخست وزیر و کابینه ارائه دهد.
اما - جمهوری نمیتواند پادشاهی را در خود بگنجاند. چرا؟ چون در جمهوری یکی از اصلیترین ارکانهای پادشاهی یعنی "پادشاه و نماد پادشاهی" حذف است. حزب مشروطه پادشاهی هم بی معنی است در جمهوری وقتی پادشاهی در کار نباشد و قرار نباشد که هر چند یکبار نوع نظام تغییر کند.
اینها که اسامی آنها را در بالا نوشتید، که امثال اینها هم در ایران کم نیست. اصل دلیلی که بدنبال جمهوری هستند همین است. حذف طرفداران نظام پادشاهی از ایران. یعنی دنباله همان کاری که خمینی آغاز کرد.
البته در اینجا وارد یک بحث مفصل دیگری میشویم - که سامانه جای این بحث طولانی نیست. اما تا همینجا را داشته باشید، فکر کنم مطلب را رسانده باشم.
دلیل این هم که هر گاه اینها دهانشان را باز میکنند، و قلم بدست میگیرند، شما و امثال شما، حس میکنید با اینها هم اندیشی ندارید همین است. با اینکه اصل و تعریف "جمهوری" را هم بسیار خوب ارائه میدهند، اما باز امثال شما، در این میان جای یک چیزی را کم میبینید.
چیزی که در میان سخنان اینها کم است، "نیتی ناپاکی است" که به دلیل آن اینها انگشتشان را در این برهه خطیر زمانی از تاریخ ایران، روی "جمهوری" گذاشته اند.
اینها بدنبال جمهوری نیستند، بلکه بدنبال حذف تاریخی پادشاهی و طرفداران نظام پادشاهی از صفحه تاریخی و نقشه ایرانزمین هستند.
اینها برای ایران فردا نقشههای پلیدی در سر دارند، این خط این نشان، اگر روزی مردم ایران به جمهوری رای دادند و در دام این جمهوری بازی اینها افتادند. فاتحه ایران را برای همیشه بخوانید. زیرا، برای آمریکا و روسیه و انگلیس "عزیز" بهتر از این نمیشود که ایران پس از جمهوری اسلامی، جمهوری شود آن هم با این ساختار و بافت اجتماعی که در جامعه ایران ۳۳ سال جمهوری اسلامی بنیان گذاری کرده، و بدست همین ۵۷ یها تخم کاشته.
برای همین است که من در این برهه زمانی در تاریخ ایران همیشه گفتم و میگویم: "ایرانی جمهوریخواه نمیشود". و برای اینکه جمله را تکمیل کنم، میگویم:
"ایرانی جمهوریخواه نمیشود مگر اینکه ۵۷ و هدفمند، بدنبال تکمیل انقلاب شکوهمند باشد".
باز هم میگویم، اینها جمهوری را برای جمهوری بودنش نمیخواهند، برای حذف همیشگی "طرفداران نظام پادشاهی" میخواهند، و حذف یک تاریخ طولانی از ایران برای همیشه.
در واقع در ایران امروز و این بافت جامعه امروزی، نظام پادشاهی تنها و آخرین سنگر ناسیونالیسم در برابر اینترناسیونالیسم ضد ایرانی است. ما هم که کنار بزنند، ایران میماند و یک جهان گرگ درنده.
"ایرانی جمهوریخواه نمیشود و جمهوریخواه ایرانی نمیشود"
شیر و خورشید و تاج
دوشنبه، ۳ بهمن ماه ۱۳۹۰ - برابر با - ۲۳ ژانویه ۲۰۱۲
تبصره - حق گرامی فراموش نکنید که حساب شما را با اینها جدا کردیم. اما خودتان فکر میکنید در برابر این کفتار ها، در ایران فردا (اگر مردم به جمهوری رای دادند) شانس شما و امثال شما در برابر اینها تا چه حد باشد؟ مخصوصاً با این پشتیبانی جهانی که در پشت پرده میشوند. بنظر ما شانس شما صفر خواهد بود که آن جمهوری که شما مدّ نظر دارید، تا اینها و قدرتهای جهانی پشتیبان اینها هستند بر قرار شود. برای همین هم میگویم، اگر مردم به جمهوری رای دادند. کار آن مملکت حالا حالاها درست شدنی نخواهد بود، حتی بعد از جمهوری اسلامی.
January 23, 2012 03:27:55 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنین
درود بر شما آقای زاهدی گرامی، از شما و همه هموطنان پادشاهی خواه خود، خواهشمندم حساب جمهوریخواهانی مثل من را از حساب جمهوریخواهانی که در آخرین نظرتان بدرستی افشا کردید، جدا کنید. اینها هیچکدامشان تفکرات امثال مرا نمایندگی نمی کنند. از بنی صدر و مسعود و مریم رجوی و پرویز داورپناه گرفته تا حسن شریعتمداری و بهزاد کریمی و بیژن حکمت تا فرخ نگهدار و مهشید امیرشاهی و کوروش زعیم، هیچکدامشان تفکرات ما را نمایندگی نمی کنند. ما و شما بجز در مورد پادشاهی یا جمهوری و بجز جزئیات خیلی کوچک مثلا چپ میانه بجای راست میانه تفاوتی نداریم. اگر همه جمهوریخواهان را همسان نامبردگان در بالا بدانیم، جلوی اتحاد بین شما و جمهوریخواهان راستینی را خواهد گرفت که هنوز با شما آشنا نشده اند و هنوز تحت تاثیر خواهد این جمهوریخواهان قلابی خود شیفته، خودمحور، تمامیت خواه و انحصار طلب قرار دارند و یا چون نماینده ای ندارند، سرگردان و منفعل خواهند شد. این آرزو و امید و تلاش جمهوریخواهان قلابی بوده و هست و خواهد بود، جمهوریخواهانی که شما بدرستی گفته اید که هیچ اندیشه ای از خود هرگز نداشته اند. همسان دانستن اینها با جمهوریخواهانی مثل من، باعث خشنودی این جمهوریخواهان قلابی خواهد شد که همواره تلاش کرده اند که خود را نماینده جمهوریخواهانی همانند من قالب کنند. نباید اجازه سوء استفاده های اینچنینی را به آنها داد تا بتوانند بین شما و بدنه جمهوریخواهانی که هیچ نماینده ای ندارند، بیشتر از این تفرقه بیاندازند. من با اطلاعات کافی که از شما پادشاهی خواهان مشروطه و لیبرال دمکرات در این سه سال بدست آورده ام، می دانم که منظور شما از جمهوریخواهان، امثال من نیستند ولی باور کنید که کثیری از جمهوریخواهان این اطلاعات را ندارند و نمی دانند که شما آنها را به رسمیت می شناسید و دست همکاری بسویشان دراز کرده اید. برای دست در دست یکدیگر گذاشتن باید حساب نامبردگان در بالا را از حساب امثال من جدا و مرتب اعلام کرد. وقتی جبهه ملی! دست همکاری به تجزیه طلبانی مثل حزب دمکرات کردستان می دهد و با آنها اعلامیه مشترک صادر می کند؛ وقتی بنی صدر در جلسات کنار همین تجزیه طلبان می نشیند و تحمل می کند در حضورش در سخنرانیهایشان، ایران را چند ملیتی اعلام کنند که باید فدرال شود؛ وقتی اسماعیل نوری علاء همه جمهوریخواهان تجزیه طلب و فدرالیست و قوم پرست را در همایش تورونتو خود می نوازد و از حضور آنان آنچنان تحت تاثیر قرار می گیرد که سیل اشک اش سرازیر می شود؛ وقتی کوروش زعیم چند ماه پیش اعلام می کند که سپاسگزار اشغالگران ایران در طی جنگ جهانی دوم است چون ایران را از ؛شر؛ رضاشاه بزرگ خلاص و آزاد! کرد، و با اینکارش چراغ سبز برای حمله نظامی ایران بیگانه به ایران را نشان داد تا دوباره ایران را آزاد! کنند و اینبار از دست رژیم کهریزکی که خود در بر سر کار آوردن نقش داشت..... آخر منه جمهوریخواه چه وجه تشابهی با این خائنان به ایران و ایرانی دارم که با اینها عمدا یا سهوا یکی پنداشته شوم! کثیف ترین خیانت ها را پشت قاب عکس مصدق و پیروان سرشناس مصدق تحت نام جمهوریخواهی تا حالا کرده اند. اینها همگی لکه های ننگ هر ایرانی وطنپرستی هستند. اینها هرگز ایران را بالاتر از همه چیز و همه کس هرگز ندانسته و نخواهند دانست. اینها آپوزیسیون رژیم نیستند بلکه آپوزیسیون ملت ایران بوده و هستند و خواهند بود. تاریخ معاصر ما این گواهی را می دهد که هر چه تا به حال کرده اند در تیشه به ریشه ایران زدن خلاصه می شود و بس، و ول کن معامله هم نیستند. در این ۳۳ سال خونین هم هر چه کرده اند در راستای حفظ این رژیم بوده است، آنهم با ادای آپوزیسیون درآوردن و تحت عنوان جمهوریخواهی! از این مزورانه تر نمی شد تیشه به ریشه ایران زد. من از جنس و ذات این حضرات جمهوریخواه قلابی ایران بربادده دشمن تر از بیگانه نسبت به ایران نیستم و از همه اینها برائت جسته و می جویم و خواهم جست.
با سپاس از مبارزه جانانه شما علیه جمهوریخواهان قلابی که هر کاری تا حالا کرده اند در وحله اول ضدیت با ایران و ایرانی بوده است تا به مقاصد کثیف شان که بر باد دادن ایران است، برسند. چه چیزی کثیف تر از اینکه کسی که زادگاهش ایران بوده است، آنچنان نفرت و کینه از پهلویها تمام وجودش را گرفته باشد که به جنونش کشانیده باشد. جنونی که تنها یک هدف دارد؛ نابود کردن یک خاندان و در این راستا هیچ شرم و حیا و ابائی ندارد که ایران هزاران ساله و ۷۵ میلیون شهروند ایرانی را هم نابود کند. ارادتمند حق پاینده ایران و ملت ایران
--------------------
دورود بر شما حق گرامی،
شما جمهوری خواهان که به لیبرال دموکراسی پایبند هستید را از سازمان های جمهوری خواه بارها جدا ساخته ام.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 23, 2012 01:56:52 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر شما کوروش گرامی،
من هم باید تذکری به شما بدهم. از متن نوشته شما متوجه شدم که در زمان انقلاباسلامی نوجوان بودهاید.
در آن زمان کسی از جمهوری فدرال صحبت نمیکرد. چپ ایران بدنبال خودمختاریهای محلی بود.
در آن زمان کسی از جمهوری سکولار صحبت نمیکرد. سکولارها اسلامگرا و نمازخوان بودند.
در آن زمان کسی از جمهوری سوسیالیستی صحبت نمیکرد. اکثرا سازمانهای سیاسی جمهوری خلقی میخواستند.
در آن زمان کسی از پادشاهی پارلمانی هم صحبت نمیکرد. طرفداران پادشاهی سلطنتطلب بودند.
امروزه امریکا و اروپا دو واژه سکولار و فدرالیسم را از طریق مامورانشان رونق دادهاند و میدهند.
کسانیکه بدنبال فدرالیسم هستند منتظر حمله نظامی امریکا به ایران روزشماری میکنند.
کسانیکه بدنبال سکولاریزم هستند فقط میخواهند خود را آلترناتوی فاشیسم مذهبی برای احیای فاشیسم قومی بکنند.
جمهوریخواهان ایران هم با اصلاحطلبان جمهوریاسلامی همکاری میکنند و هم با تجریهطلبان فدرالیسم خواه. جمهوریخواهان متوجه شدهاند که از خود اندیشهای ندارند. البته قبلا هم نداشتهاند.
جمهوریخواهان ایران به مهره بودن خودشان واقف شدهاند و منتظر ظهور امام زمان بدور کلیسای شهر کُلن آلمان بست نشستهاند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 23, 2012 10:26:32 AM
---------------------------
|