طی سالهای اقامت در ولایات غربی و اشتغال به امور خبری و کارتوننگاری، با یک مساله همیشگی در پوشش خبرها مواجه بودهام که بسیار عذاب آور است. آن اینکه برخی از نیروهای سیاسی که هم اکنون در خارج از کشور و در فضای آزاد و با ارزش های جامعه باز غرب زندگی میکنند، تفسیری که خبر و پوشش خبر دارند، تفاوت چندانی با رویکردهایی که در یک جامعه استبداد زده - مثل ایران- داشتند و دارند، ندارند. یعنی فکر میکنند که خبر زمانی رخ میدهد و باید پوشش داده شود که از مجرای رای ملوکانه و تایید آنها گذشته باشد و درغیراین صورت خبرنگار، باید چشم برآن ببندد چون یا به صلاح این و آن نیست، یا با انتشارش زمین به آسمان میرسد و منتشر کننده باید مورد نقد قرار گیرد. اما نمیتوان هم داعیه ارزش های دموکراتیک داشت و شعارداد واز آینده دموکراتیک برای ایران سخن گفت و سادهترین اصول اولیه یک جامعه دموکراتیک را نادیده گرفت. باور کنید نمیشود که نمیشود. اگر دنیا را از چشمان یک کارتونیست بنگرید، هر رخداد و پدیدهای که شامل افراد سرشناسی شود که به قصدی اقدامی سیاسی را انجام میدهند علاون بر عنصر خبر، دارای ارزشهایی است که بتوان آن را کشید و زوایای مختلف آن را برجسته کرد. یعنی چه «نرم» باشد چه نباشد «سوژه» است. چه برسد که جمعی بخواهند خارج از قواعد این جامعه آزاد هم بازی کنند. اما اگر بازی کنند مساله مهم این است که این افراد تحمل نقد دارند یا ندارند؟ واقعیت این است که وقتی انتشار خبری که همه ارزشهای خبری در آن وجود دارد میتواند به قبای سازندگان خبر بربخورد، خیلی سخت میتوان انتظار داشت که چنین پوست نازکانی که نام فعال سیاسی برخورد دارند به درد کار سیاسی مهمی مثل براندازی حکومت جمهوری اسلامی - یا سفیران گذاربه جامعه دموکراتیک- بخورند.
واضحتر بگویم، وقتی چنین افرادی جرات ندارند در باره کارهای عادی خود مثل تشکیل جلسه در پاریس و لندن و استکهلم و واشینگتن حرف بزنند - کاری که برای فعالان سیاسی یک امر متداول است و فعال سیاسی مگرشرکت درجلسه در خارج از کشور چه میکند؟- و فقط خبرنگارانی را دعوت میکنند که «همراه» باشند و به جای انعکاس واقعیت، محرم راز بمانند، به نظر من یک جای کار ایراد دارد.
اما این همه ماجرا نیست. در همین جامعه آزاد، وقتی دوستی نامهای تهدیدآمیز میفرستد و میگوید به خبرنویس که اگر نام مرا از فهرست حذف نکنی، چنین میشود و چنان، یاد روابط احزاب وابسته به ابرقدرتها در قبل از انقلاب میافتم؛ حس میکنم که یا گروهی که دارد جمع میشود نمیداند به دنبال چیست، ویا با لوازم آنچه که مثلا براندازی جمهوری اسلامی است و ارزش هایی که باید ارزش های کنونی شوند آشنا نیستند. من، حتما(به توان ۲) با جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی که امکانات کشور را به هدر میدهد و از تبعیض پر است و آزادیهای مشروع را نادیده میگیرد و حقوق مردم را ضایع میکند و هزار ویک دلیل دیگر مشکل دارم، و بدتر از آن، با کسانی که از دل آن برآمدهاند و میخواهند نظامی را سرجای این یکی بیاورند که نه شفاف است و نه پاسخگو به مردم و نه نوید دهنده ارزشهای متعالی که شایسته تک تک هموطنانمان است.
باعث خوشحالی است اگر اپوزیسیون متشکل از همه نیروها باشد و کسی از قلم نیافتد. چرا سلطنتطلبان در میان جمع نباشند؟ همین سوال را چند ماه پیش از آقایان سازگارا و واحدی کرده بودم و البته پاسخهایشان به نظر من راضی کننده نبود. اما وقتی شنیدم که تا حدی این مشکل رفع شده و گفت و گوهایی با نیروهای نزدیک به رضا پهلوی در پاریس انجام شده، حس کردم که اپوزیسیون به بلوغ نزدیکتر میشود. (صرف نظر از اینکه به عنوان یک خبرنگار یا کارتونیست چه اعتباری برای هر یک از این نیروها قائل هستم- این را فقط به عنوان احترامی که قوائد یک روند دموکراتیک وجود دارد گفتم نه اینکه حالا این شخص یا آن شخص چه فکری میکند.)
اما اگر نیروهایی که میخواهند به نحوی آینده ایران را رقم بزنند، خیال کنند که باید همان روش سال ۵۷ نوفللوشاتو را تکرار کنند و مانع انعکاس خبر شوند و درست مدافع ارزش هایی باشند که از یک انقلاب مدافع آزادی به یک یک دیکتاتوری تمام عیار تبدیل شد، از دید من خبرنگار، قاعدتا دارند نسخه جدیدی از انقلاب اسلامی را بازسازی میکنند، و صحبت از آن حق مردم است. ( و مگر نه شعار اصلاحطلبان حکومتی شعارزیبای دانستن حق مردم است بود؟ آیا این شعار منسوخ شده است؟ یا شده است دانستن حق مردم است هروقت مابخواهیم واجازه بدهیم؟ بله؟ )
تعارف را کنار بگذاریم. اگر قرار است کنفرانس یا کارگاهی با حضور خبرنگاران برگزار شود و این خبرنگاران از حرف زدن منع شده باشند یا بشوند، سوالهای زیادی ایجاد خواهد شد؛ مگر جلسه لندن سوال ایجاد نکرد؟ آیا کسی به ریشههای این سوالات و مشکلات منطقی واصولی که از این نوع نگاه به این موضوعها وجود دارد سخنی گفت و در پی رفع آن بر آمد به جای متهم کردن بقیه؟
خب اگر گفته شود که در جلسه پاریس، میان نیروهای سیاسی کرد بحثی درگرفته و بعد به خاطر بلوغ فکری به نتیجهای مشترک رسیدهاند اتفاق بدی افتاده؟
وقتی مثلا میفهمی که قرار است در واشینگتن جلسهای برگزار شود و یکی منکر میشود و دیگری تایید میکند و بعد متوجه میشود که نباید تایید میکرده و قسم و آیه میآورد که در «ژنو» برایم ماجرا را خواهد گفت و بعد خودش نمیآید و نمیگوید، خب آدم حس میکند یک جای کار میلنگد. پای صداقت میلنگد، پای پایبندی به اصول و ارزشهای اولیه دموکراتیک میلنگد. پای احترام به حق دانستن مردم میلنگد و هزارو یک چیز دیگر.
به نظر من، نیروهای اپوزسیون میتوانند تجربههای تلخ پیشین را کنار بگذارند، و با تحمل بیشتر و اجازه دادن به رسانهها به بازبینی روشها و برنامههایشان، از تکرار اشتباه بزرگ بهمن ۵۷ خودداری کنند. میگویم اشتباه، چون به دنبال استقلال و ازادی بودند، اما چیزی که به دست آمد، نه آزادی آورد و نه واقعا استقلال. مگر بسیاری از ما چه چیزی برای کشورمان میخواهیم؟ جز آزادی و سعادت؟ یک طرف ماجرا که به دنبال تکرار رویاهای «امام راحل» بود و دوران طلایی آیتالله خمینی که بیشترین جنایتها در آن رخ داد را «مدل» خود قرار داد، یک طرف الان به دنبال مخفیکاری است و این سو و آن سو خود را دارای برنامه معرفی میکند. اینکه دوست دارند محور باشند و بقیه دورشان بچرخند و به گردش آزاد اطلاع رسانی و دیگر ارزش هایی که عملا به فراگیرکردن و انسانی کردن این روند کمک میکند اعتقاد ندارند یا آنها را به کناری میزنند، مرا شدیدا نگران میکند.
اگر قرار است مدل جدید اپوزیسیون یک «فراموشخانه» داشته باد که همه اطلاعات و اخبار در آن بسته بماند، باز هم نگرانکننده است. اگر قرار است بعد هم مثلا برای کسی کار خبریاش را کرده و ماجرا را مثل دیگر اخبار عادی منتشر کرده مثل ماجرای «طائب»* پاپوش درست کنند، که واقعا باید سوال کرد که چرا برای تکرار روشهای جمهوری اسلامی به غرب پناهنده شدهاند؟ چنین ماجرایی نشان میدهد که چرا مخالفان در لرزاندن تن رهبران جمهوری اسلامی ناموفقند چرا که به زبان و الگوهایی تمسک میجویند که در ان رهبران جمهوری اسلامی استادند. در حالی که اگر از روشهای دموکراتیک و والای انسانی که مردم کشورما لایق آنند پیروی میکردند عملا رهبران جمهوری اسلامی خلع سلاح شده بودند. غیر از این است؟
از نگاه من، اپوزیسیون ایرانی باید متحد باشد، متشکل باشد و قدرتهای جهانی رویش حساب باز کنند، اما اینکه گروهی را دور خودمان جمع کنیم و از آنها تنها نظر مثبت بطلبیم، ایراد دارد. باید روی مشترکات خانه ساخت. اما نگاه دموکراتیک را فراموش نکرد و پاسخگو ماند.
به نظر من، باید تعدادی خبرنگار مستقل را به کارگاه آموزشی/جلسه استکهلم دعوت کرد تا به مردم نشان دهد که چه اتفاقی دارد میافتد.خبرنگاران، راویان واقعیتگو باشند نه همراهانی که هزینه هتل و غذایشان پرداخت شود و مهمان باشند. اگر قرار است در جلسهای مسائلی طرح شود که بنا به هر دلیلی باید مخفی بماند، از جمله امنیت افراد، از روزنامهنگاران بخواهند که در جلسه نیایند، اما منتظر نباشند که خبرنگاران هم به دنبال دریافت واقعیت نباشند.
اینکه میشنوم در این جلسات، خبرنگاران متعددی بودهاند اما خبری بیرون نیامده، این سوال به ذهنم میرسد که جایگاه این دوستان را بازتعریف کنیم. یا روزنامهنگارند، یا نیستند. لابیایست هستند یا مشاور سیاسی یا بازیگر؟ به عنوان منتقد دعوت شدهاند که مباحث را بررسی و عیبیابی کنند یا ؟
میتوانید روزنامهنگار باشید، فعال حقوق بشر باشید، مشاور سیاسی باشید، اما در رسانه خودتان نه پنهانکاری کنید و نه به نفع ماجرا مطالبی را مسکوت بگذارید و یا به طور مخفی متناسب با منافع دعوت کننده یا محوریت ماجرا بازی کنید. اپوزیسیون مافیایی به جایی نرسیده و نخواهد رسید.
قمپزیسیون
مرا ببخشید، اما به مخالفانی که پز میدهند که چنین میکنیم و چنان اما هنوز نتوانستهاند برنامهای داشته باشند، میگویم «قمپزیسیون».
اگر بتوانیم برای رسیدن مردم ایران به دموکراسی و آزادی و سعادت، از خودمان و منافعمان بگذریم از بازیهای گروهی قدیمی پرهیز کنیم، شاید بتوان امیدوار بود که مبارزه با رژیم تهران میتوان به نتیجهای برسد. حتما باید نیروهای طرفدار مشروطیت در کنار اصلاحطلبان و حتی کسانی که نگاهی نزدیک به مجاهدین خلق دارند اما نفی کننده خشونت هستند و گروههای دیگر که زبان جمعیتهای مختلف ایران هستند کنار هم جمع شوند، اما با ساز و کاری شفاف. نه اینکه تا خبر برگزاری یک جلسه به دنبال جلسه پاریس و دیگر جلسات (مثلا در آوریل) در آمریکا و اسامی دعوت شدگان آمد بیرون، ایمیل و تلفن پشت سر هم بیاید که نه تکذیب میکنند و نه تایید و فقط میخواهند کور باشی و ناشنوا و ناگویا!
قمپز آزادیخواهی در کردن به این جور بازیها نمیخواند.
تا نمایندگان مستقل رسانهها را به عنوان ناظر نداشته باشید، که سوالپیچتان کنند، و از شما پاسخ بطلبند، نمیتوان باور کرد که از ۳۳ سال دیکتاتوری و اختناق و ساکت کردن منتقد چیزی یاد گرفتهاید. اگر روشتان را تغییر دادید، و توانستید هم به سمت اتحاد پیش بروید و هم پاسخگو بمانید و شجاع در برابر نقد و خبر، میتوان به شما امیدوار بود.
اپوزیسیونی که از یک خبر ساده بترسد، کارش زار است...
----
*یادآوری میکنم که چند ماه پیش، بعد از آنکه خبر جلسه فرزند هاشمی رفسنجانی با دکتر هوشنگ امیر احمدی در خودنویس منتشر شد، وابستگان پاریسی در جلسهای در یکشنبه بعد از آن، برنامه جنگ روانی خود را ریختند و از طریق فیسبوک ۲۵ بهمن و بعد رسانههای نزدیک به خود اجرا کردند. جنگ روانی شاخ و دم ندارد، و اجرا کنندههای با تجربه آن نیز آدمهایی هستند مثل من و شما، اما احتمالا در جهت نامناسبی از نظر سیاسی و زمانی قرار گرفتهاند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود خدمت اقای کوثر گرامی، چند هفته ای است که در این سامانه و بخش نظرات کیهان آنلاین بحثی درگرفته است درباره نقش رسانه ها و ژورنالیست ها و همانطور پاسخگو کردن فعالان سیاسی به آنها و و و. در رابطه با یکی از نظردهندگان، من پاسخ زیر را برایش به کیهان آنلاین بخش نظرات فرستادم:
از حق به کیهان آنلاین
جمشاد گرامی، درباره نقش و وظائف رسانهها انقدر این پا و آن کردید تا بالاخره نظر قاطعانه خودتان را در نظر 41 بهمن ماه 1390 دادید. اما این نظرتان توأم با توهین و تشر به من بوده است در حالیکه هیچ نیازی به آن نداشتید. اولا که آن "فرهیخته" ای که منظورتان است به خود شما برمی گردد و گذاشتن نام من در گیومه، کپی برداری از گرداننده ستون نظرات کیهان آنلاین بود که از آنها بعید ولی از شما نبود و نیست و احتمالاً در آینده هم نخواهد بود. شما به حزب باد تعلق دارید و این از نظراتتان درباره مطلب مورد مناقشه بین من و گرداننده گرامی بخش نظرات بخوبی قابل مشاهده است. شما در اولین نظرتان درباره این مبحث، گفتید که اگر شکایت شاهزاده علیه خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت مربوط می شود، وظیفه همه شهروندان ایرانی است که از آن حمایت کنند. آیا از این حرفتان پشیمان شده اید! این حرفتان چون درست بود، و همخوان با یادآوری حرفهای کندی که خودتان پیش کشیدید هم هست، من آنرا در نظرات بعدی خود مورد استفاده قرار دادم. پس خودتان با این حرفتان ثابت کردید که توقعات من بیجا نبودند بلکه بسیار هم به جا بودند بویژه از رسانه ها که نقش مهمی در شکل دادن افکار عمومی در جهت درست یا غلط دادن دارند، و همانطور در برجسته کردن یک موضوع یا نکردن آن بسته به اهمیتی که در آن می بینند. حرفهای کندی را امروز شما نمی توانستید بعد از گذشت دهه ها به ما یادآوری کنید اگر رسانهها به اهمیت و برجسته کردن آن و توضیح و تفسیر و و و آن پی نبرده و توجه مردم را به آن جلب نمی کردند. پس نقش و وظائف رسانههای آمریکایی و غربی در اینمورد نمونهای باید برای همه ما ایرانیان باشد. بر این اساس من از رسانه ها و ژورنالیست های ایرانی خواستم و میخواهم که با پیروی از همین نمونهها پل ارتباطی بین مردم و بالایی ها باشند و خواستم و میخواهم که پل را در اینگونه مواردی مثل شکایت شاهزاده بلا استفاده و محدود نگذارند همانطور که همتایان غربی شان چنین نمی کنند. پیشنهادات در وظائف رسانه ها در نظراتم بودند ولی شما یا نظرات مرا سر سری خواندید یا یادتان رفته خودتان چه نوشتید یا برای خودشیرینی برای گرداننده محترم در نظر 41 بهمن 1390 برایم نوشتید که «شما، جناب "حق"، اگر پیشنهاد سازنده ای مبنی بر پشتیبانی و حمایت علنی و عملی هموطنان به خصوص رسانه ها و ژورنالیست های برون مرزی از شکایت شاهزاده رضا پهلوی علیه سید علی خامنه ای می توانید ارائه دهید، پس منتظر چه هستید؟ همه را آگاه سازید تا دست به کار شویم! درغیر این صورت بهتراست که انتظارات و توقعات بی جا را کنار بگذارید!» . خوشبختانه از زمانیکه شما این نظرتان را دادید دو تحول مهم در همین رابطه رخ داده است. یکی اینکه بالاخره در تلویزیون پارس، آقای میبدی تصمیم گرفت که چهارشنبه ها را اختصاص دهد به گفتگو با فعالان سیاسی تا مردم هم با فعالان سیاسی ای آشنا شوند که مدعی هستند مخالف رژیم اند و چه مواضع و راهکارهایی دارند، و هم خود مردم ببینند که اینها چند مرده حلاج اند به جای آنکه رسانه ها و ژورنالیست هایشان نتیجه گیری های خودشان را از آپوزیسیون به مردم ارائه کنند. دوم اینکه صاحب سایت خودنویس، نیک آهنگ کوثر، مقاله ای انتقادی در رابطه با ژورنالیست ها و فعالان سیاسی نوشته است که بسیار در خور توجه و تامل است. عنوان و لینک برای علاقمندان به قرار زیر است: "اپوزیسیون یا قمپزیسیون؟ " http://www.khodnevis.org/persian/%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/16418-اپوزیسیون-قمپزیسیون-نظام.html
ایندو تحول کمی از بقول شما توقعات "بیجا" ی مرا که به زعم شما تک و تنها هستم را بجا آورده است. این توقعات اصلا توقعات شما از آپوزیسیون و رسانه ها نبوده و نیستند چون رویهم رفته شما را از رفتار ژورنالیستها و رسانه های برون مرزی در این 33 سال ملالی نبوده است! امیدوارم که در آینده برخوردتان با من محترمانه باشد تا من مجبور به واکنش به شما نشوم. طرز برخورد شما در نظر 41 هیچ تناسبی با طرز برخورد من با شما پیش از این نداشت.
*********************
آقای کوثر گرامی، من در نظراتم در کیهان نوشتم که رسانه ها و ژورنالیست باید حکم چشم و گوش و زبان مردم را داشته باشند ولی متاسفانه در همه این سالها رسانه ها و ژورنالیست های ما در رابطه با آپوزیسیون و موقع شناسی برای همراه کردن مردم مثلا در رابطه با شکایت شاهزاده علیه خامنه ای کر و کور و لال بوده اند. نقش و وظائف رسانه های ایرانی در این برهه زمانی خطرناک برای ایران از هر زمان دیگری مهمترست. امیدوارم بیشتر به این مطلب مهم بپردازید و فقط به همین یک مقاله بسنده نکنید. باید با فشار ایجاد تغییر در رفتار هم رسانه ها و ژورنالیست ها و هم در رفتار کل آپوزیسیون و پاسخگو کردنشان در رسانه ها کرد. با احترام پاینده ایران و ملت ایران
January 27, 2012 02:54:21 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
قوم پوزسیون درست است. جناب نیک آهنگ
January 26, 2012 10:20:03 AM
---------------------------
|