گمان نمیکردم مجبور شوم یا بخواهم یادداشت پیشین را ادامه دهم، اما خبرها و بحثهایی که در طول سه روز گذشته شنیدهام نگذاشت حتی در ساعات محدود سفر چندان بیکار بنشینم. بر اساس آنچه از منابع مختلف شنیدهام و دریافتهام، بخشی از اپوزیسیون با هدف «آلترناتیوسازی» میخواهد خود را نماینده اکثریت مردم ایران معرفی کند. اگر قرار است یک گروه اندکشمار، بر اساس یک طرح از پیش برنامهریزی شده، فردا در استکهلم یا هر پایتخت دیگری، مراسم «تاجگذاری» برپا یا ردای رهبری «صوری» به تن یکی کند و نهایتا کسانی دیگر فرمان به دست باشند و خیال قدرتهای اروپایی را راحت کنند که «آلترناتیو» یا جانشین پیدا شده و مشکل حل است، گمانم همه اندکی اشتباه کردهاند. بدون تردید، جمع شدن نمایندگان واقعی گروههای اجتماعی و سیاسی کنار هم برای بحثی منطقی و نه یک «بیعت» کارگردانی شده میتواند نتایج بهتری برای مردم ایران داشته باشد. اما باز هم سوالهای بسیاری وجود خواهد داشت. چه کسی تعیین کرده که افرادی، نمایندگان واقعی گروههای اجتماعی هستند؟ آیا رایگیری شده؟ فکر میکنم آخرین رایگیری اینترنتی که رویش تبلیغ فراوان کردند و نتیجهاش چندان درخشان نبود، به کمپین «رفراندوم» بود که اگر خاطرتان باشد، تعداد آرا به چند ده هزار نفر رسید و بس.
شاید به عنوان یک روزنامهنگار حساس به مسائل ایران، با دیدن این چند خط هیجانی میشدم: «...از آنجا كه حكومت جمهوری اسلامی ايران از برگزاری همه پرسی خود داری میكند "كميته اقدام برای همه پرسی" تشكيل دادهايم تا با مراجعه به ٦٠ ميليون ايرانی معلوم كند تا چه حد خواست برگزاری انتخابات آزاد و تشكيل مجلس موسسان برای تدوين قانون اساسی تازه مورد حمايت جامعه است...»، اما واقعیت این بود که همان «۶۰ میلیون نفر» نسبت به خواست آن گروه در سال ۲۰۰۴، واکنش چندانی نشان ندادند. اینکه مثلا من بنشینم در فلان برنامه خبری و مجری هم بنده را به هیچ وجه در شرایط چالشی قرار ندهد و من بدون لکنت حرفهایی که دوست دارم بزنم و تکرار کنم و هر وقت شایعهای باشد که قرار است تریبون را از من بگیرند، از هزار و یک لابی و بازی برای بازگشت یا محکم کردن میخ در استودیو استفاده کنم، نمیتواند نشان مشروعیت سیاسی من باشد. تعارف را کنار بگذاریم، واقعیت با چیزی که تبلیغ میشود، یکی نیست.
اینکه بفهمیم گروههای سیاسی و شخصیتها واقعا چه تعداد از افراد را نمایندگی میکنند، در فضای مجازی کار بسیار سختی است. اینکه تعدادی را دور هم جمع کنیم که میدانیم احتمالا در اکثریت قرار میگیریم تا حرفمان به کرسی بنشیند هم جای بحث دارد. تشکیل جلساتی که دعوت شدگان خودشان سر در نمیآورند که ماجرا دقیقا چیست هم خود سوال برانگیز است. در مورد جلسه معروف شده در بنیاد «اولاف پالمه»، تا کنون تعدادی از دعوت شدگان به من و همکارانم گفتهاند که یا شرکت نمیکنند، یا چون نمیدانند ماجرا دقیقا چیست نمیروند، یا اینکه شنیدهاند برنامهای جدا از آنچه اعلام شده در جریان است. من با همه دعوت شدگان حرف نزدهام، و نمیتوانم تا آن وقت به قضاوتی «کامل»، حداقل برای خودم برسم، اما آنچه که در گیر و دار تعدادی از جلسات در لندن و پاریس و چند محفل دیگر به گوشم خورده، این است که یکی از کشورهای عربی با دقت به مسائل طرح شده توجه دارد، و همچنین چند کشور اروپایی امیدوارند تا پایان ۲۰۱۲ «آلترناتیو» ساخته شده باشد.
بحث من به معنی زیر سوال بردن کار خوب بنیاد اولاف پالمه و حتی حزب سوسیال دموکرات سوئد برای کمک به نیروهای دموکراسیخواه نیست. حتما میتوان از این گروه راههای بسیاری برای پیشبرد جنبش اعتراضی تا زمان رسیده به نظامی دموکراتیک و «مستقل» آموخت. اما دموکراسی «حداکثری» است!
به عنوان یک ناظر که عضو هیچ گروه سیاسی نیست، حس میکنم که برگزاری جلساتی که میتوان از آن برداشت «آپوزیسیون سازی» و یا «تولید آلترناتیو» داشت، بدون آنکه شفاف باشند و نیروهای تعیین کننده، بیشتر از توجه به مصادیق «منافع ملی»، «راههای رسیدن به دموکراسی»، «استقلال» و «برنامه برای کنار زدن رژیم» به دنبال «سهمخواهی» و گرفتن «بیعت» و هدایت برنامه در جهت منافع گروهها یا کشورهایی خاص باشند، محکوم به شکست در مراحل بعدی است. من تنها برداشتم را مینویسم و طبیعی است که نمیتوان بدون دانستن همه مسائل به قضاوتی نسبتا کامل دست یافت، اما تلاش برای پنهانکاری و دریافت نامهها و پیامهایی غیرمهربانانه، و نیز سکوت عجیب برخی دستاندرکاران، مرا به این نتیجه میرساند یک جای کار، میلنگد.
اگر جلساتی بدون حضور نمایندگان جنبش سبز، سکولارها، اصلاحطلبان، ملیگراها، کمونیستها و ... تشکیل شود، اگر نمایندگان واقعی تمامی اقلیتها در این جلسات نباشند، برای مخاطبان و شهروندان، جای سوال باقی نمیماند؟ قرار است در آنجا نظرها پرسیده شود یا اینکه بپرسند «نظر مثبت شما در باره فرد و برنامه مورد نظر ما چیست؟».
به نظر من، جلسه یا کنگرهای جامع و شفاف، میان اعضای سرشناس و صاحب فکر و برنامه برای «ایران» بدون حذف و نادیده گرفتن گروههای مختلف، که حتما بسیاری از دعوت شدگان استکهلم در میانشان خواهند بود، بسیار موثرتر از جلسات محدود است که شاید میخواهند در آنها، هسته درونی یک قدرت سیاسی متبلور شود و همه بر اساس آن هسته شکل بگیرند.
اگر نگرانی از سهیم نشدن در ایران فردا عامل محدودیت جلسات است، و عدم دعوت خبرنگاران نسبتا فضول به جلسات لندن و پاریس و غیره، از امروز باید برای دموکراسی «شرکت سهامی قدرت در آینده با مسوولیت محدود» لباس عزا بر تن کرد.
دموکراسی «تخم مرغ» نیست که انتظار داشته باشیم حاصل زحماتی در فضاهایی بسته باشد و بعد تقدیم خلق خدا شود.
اگر شورای نگهبان بد است که گروهی را به نفع «بیعت کنندگان با رهبری» حذف میکند، گزینش حداقلی برای آلترناتیوسازی حتما محل اشکال است.
اگر جمهوری اسلامی بد است چون «خودی» و «غیر خودی» میکند، این روش که ما داریم میبینیم اسمش چیست؟ دموکراتیک است؟
باز تاکید میکنم که برداشت کلیام را از مسائل و اطلاعات بهدست آمده نوشتهام. طبیعی است اگر «استکهلمیان» شفاف عمل کنند و همه واقعیت را بیرون بریزند، به برداشتی کاملتر خواهم رسید و چه بسا متوجه شوم که در جاهایی دچار سو تفاهم شدهام. اما تا آن وقت و به امید شفافسازی، صبر میکنم. سخنان و دلایل کسانی که شرکت نمیکنند را شنیدهام. قضاوتی در باره درستی یا نادرستی دلایلشان نمیکنم. تنها به این میاندیشم برای ایجاد یک اپوزیسیون قوی و چارهدار، نمیتوان از پیش «سی مرغ» را تعیین کرد...همه مرغان عالم سیاست باید بیایند...باید دید چه کسانی «اینکاره»اند، چه کسانی فقط حرف نمیزنند و چارهای برای ایران «بیچاره»مان دارند...به قول دوستی، از دل جلسات، سخنوران و آدمهای موفق در توجیه و راضی کردن مخاطبان بیرون میآیند نه مجریان واقعی. شاید، سخنوری، مجری خوبی هم باشد، اما این را از الان نمیتوان تعیین کرد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود به آقای نیک آهنگ کوثر محترم، من پیام زیر را در بخش نظرات کیهان آنلای گذاشته ام و مایلم برای شما در اینجا بگذارم تا شما صدای هموطنان تان را در مورد سمینار انجمن پالمه بشنوید. سپاسگزارم
به کیهان لندن
از گرداننده محترم بخش نظرات سپاسگزارم که ویدئو مصاحبه برخی از شرکت کنندگان در سمینار بنیاد پالمه در پای نظر پیشینم گذاشتند. این مصاحبه دیروز انجام شد و فکر می کنم عملی واکنشی به نیک آهنگ کوثر مدیر سایت خودنویس بود که صدایش را درآورد وگرنه مثل جلسات لندن و پاریس و و و تمام می شد و می رفت. من از او سپاسگزارم که کار ژورنالیستی خود را کرد و قدمی در پاسخگو کردن اهل سیاست از ما بهتران انجام داد. به مصاحبه گوش کردم و سئوالات زیادی تر از پیش در مورد اینگونه سمینارها برایم پیش آمد. این آقایان سعی می کردند که نشان دهند که اینگونه سمینارها هیچ ارتباطی با الترناتیو سازی و چلبی سازی و و و ندارد و فقط درباره چگونگی برگزاری انتخابات آزاد در ایران است که پروسه ای دمکراتیک است و با خواسته جنبش سبز هماهنگی دارد. اولا که اگر هدف این بود که امیر حسین گنج بخش نمی گفت که هدف این سمینار مشخص نشده و نیک آهنگ کوثر هم از غیرشفاف بودن آن چیزی نمی گفت. در ضمن چرا مردم نباید بدانند که چنین سمینارهایی که مربوط به ما و ایران می شود چه زمانی و در چه مکانی و با چه اهدافی انجام می شوند و شرکت کنندگان در آنها کیستند؟ در این مصاحبه از دمکراسی و شفافیت سخن می گویند ولی در موردش خبر رسانی نمی کنند و اجازه نمی دهند که روزنامه نگاران مستقل در آنجا حضور یافته و گزارش به ما بدهند! اگر این شفافیت و دمکراسی است بدرد فقط خودشان می خورد و بس و کوثر درست می گوید که یک جای کارشان می لنگد! می گویند این سمینار چیز آنقدر مهمی نیست که کسی نگران شود. خب اگر نیست چرا پشت درهای بسته باید انجام گیرد؟ دلیلش را درخواست چند شرکت کننده اعلام می کنند که ترجیح می دهند که این چنین باشد تا بتوانند حرفهایشان را آزادانه بزنند! این چه حرفهایی است درباره انتخابات آزاد که این افراد می ترسند ما بدانیم مشکلشان با آن چیست؟ چه کسانی از انتخابات آزاد می ترسند بجز آنانیکه چیزی برای از دست دادن دارند؟ حتی نمی خواهند نامشان را هم کسی بفهمد! عجب شفافیت و دمکراسی ای و انتخابات آزادی! نه، این سمینار مثل دوتای قبلی خیلی بو می دهد! اگر راست می گفتند، منشور جهانی حقوق بشر برای ایران را محوربرای همبستگی و اتحاد قرار می دادند که همه شعارهای جنبش سبز را منجمله انتخابات سالم را در بر می گیرد. انتخابات آزاد یکی از مفاد این منشورست و ما باید کل این منشور را بخواهیم تا به همان امنیت و آزادی و رفاهی برسیم که جهان غرب به آن رسیده است. انتخابات آزاد افغانی و عراقی بدرد ما نمی خورد.این جماعت اول باید توضیح دهند که چرا یک قانون اساسی نوین بر اساس کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر نباید مایه همبستگی و اتحاد همه باشد که بیشترین خوشبختی را برای بیشترین مردم در هر کشوری می آورد! چرا فقط روی یکی از 30 ماده که انتخابات آزاد است تکیه می خواهند بکنند. یک کاسه ای زیر نیم کاسه ی این جماعت هست.
پاینده ایران و ملت ایران
January 31, 2012 02:16:51 AM
---------------------------
|