در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
با درود به جناب موبدی عزیز و گرامی
از اینکه در حین سفر کاری نیز قبول زحمت می فرمایید و به پرسش دوستان کامنت گذار بویژه به دوست عزیزم حق گرامی پاسخ می دهید برای بنده بسیار جای افتخار می باشد که همواره می توانم از دانش جنابعالی بیاموزم . برای جنابعالی آرزوی سفر خوشی را دارم . ارادتمند کاوه یزدانی
February 06, 2012 09:08:27 PM
---------------------------
م.موبدی
آقای حق محترم. دکتر فاطمی به خواننده توهین نکرده است. برای روشن کردن منظور خود٬ به توضیح رفتار خرچنگ ها پرداخته است و از آن برای توضیح رفتار اپوزیسیون استفاده کرده است. اگر دقت شود او خود را جزو اپوزیسیون و در نتیجه در همان مثال آورده است و اینهمانی در اینجا بین خرچنگ و اپوزیسیون نیست که شما آنرا توهین قلمداد کرده اید و برافروخته شده اید٬ بین رفتار خرچنگ و رفتار اپوزیسیون از نگاه ایشان است. البته اینگونه اشارات به تقویت پیام ایشان می تواند در بین برخی کمک کند ولی نه در بین کسانی که با دقت و آشنایی به اینگونه اشارات تحت تاثیر قرار نمی گیرند و به اصل موضوع و نقد آن برخورد می کنند.
من بطور کلی با این توهمات آلترناتیو سازی در خارج مخالف بوده و هستم و در مقاله درباره کنفرانس لندن نوشتم و در موارد متعددی آنرا توضیح داده ام . بخاطر دارم جنابعالی در کامنتی در اشاره به آن مقاله فرمودید هر چه جستجو کردید ایرادی بر آن نیافتید. نمی دانم چرا مجددا این پرسش برایتان ایجاد شده است.
این نوع گردهمایی ها اگر شفاف بوده و در بسته نباشد مدعو اگر اعتماد بنفس کافی داشته باشد به شرطی که وقت مناسب برای اظهار نظر داشته باشد میتواند نظرات مخالف خود را مطرح کند و اگر میداند که بیفایده است ضرورتی به شرکت در آن نیست
در ترازو گزاردن دو امر نادرست: توهین به دیگران و دومی سنگینی خطای ملیت سازان یا هر چه٬ از بنیان خطاست. هرکدام جای خود دارد و یکی را نباید به کمک دیگری شستشو داد.
موفق باشید
February 06, 2012 10:40:19 AM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنین، ایران در خطر جدی قرار دارد و باید احزاب ملی و سراسری سکوت خود را بشکنند. به لینک زیر مراجعه کنید و نقشه های شومی که با ائتلاف نوین چپها، اصلاح طلبان حکومتی و جدا شدگان از آنها! و احزاب کرد تروریست و و و در شرف انجام در جلسات لندن و پاریش و بنیاد پالمه در استکهلم و بزودی در واشنگتن رخ خواهد را ببینید. بیخود نیست که پشت درهای بسته انجام می گیرند و همه رسانه های ایرانی! هم خود فضولی نمی کنند و هم به ما می گویند فضولی نکنید. در لینک زیر گفتگوی مهتدی را با تلویزیون رسا می بینید که در سایت کوردانه گذاشته شده است. تاریخ این مصاحبه چند هفته پیش است و مصاحبه گر سبز علوی تلویزیون رسا هم بسیار با مهتدی همدل است. این مصاحبه نیست بلکه تبلیغ و قهرمان سازی و کبریت بی خطر جلوه دادن اوست بوسیله اصلاح طلبان. ایندو با هم به هم به توافق رسیده اند و اصلاح طلبان سبز علوی پذیرفته اند که در ایران ؛ملت کرد؛ وجود دارد، حملات تروریستی آنها در همه این سالها موجه بوده و سیستم فدرال برای ایران در آینده اشکالی ندارد. بیخود نبود که حشمت طبرزدی از زندان ندای فدرالیسم را داد و سایت جرس اصلاح طلبان بی هیچ اعتراضی آنرا منتشر کرد و اسماعیل نوری علاء به وجد آمد و در سایت سکولاریسم نو خود منتشر کرد و بیخود نیست که علیرضا میبدی اینهمه به او ارادت دارد. من از حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) انتظار دارم که مشکلات کودکانه ای را که برایش ایجاد کرده اند را کنار گذاشته و با جبهه ملی و حزب پان ایرانیست تماس گرفته و از آنها بخواهد که مواضع خود را شفاف در مقابل رژیم و ائتلاف نامبردگان در بالا که در استکهلم حضور داشته اند، بگیرند. این سه با مواضع ایران یک کشور و یک ملت، تمامیت ارضی ایران از همه چیز و همه کس بالاترست، برقراری یک نظام لیبرال دمکراتیک با یک قانون اساسی بر پایه منشور جهانی حقوق بشر ائتلافی تشکیل دهند و وجهه ملی خود را هر چه زودتر به خرج دهند. من امیدوارم که پاسخ این حزب را به این درخواست من و هموطنان نگرانم بشنوم و امیدوارم جبهه ملی و پان ایرانیست ها به نوبه خود هر چه زودتر به من و هموطنان نگرانم پاسخ دهند. اگر هم نگرانی های من و هموطنانی مثل من از پایه غلط است، خواهشمندم ما را از نگرانی بدر آورند. با سپاس و احترام ارادتمند حق
http://www.kurdane.com/news-details.php?id=5753
پاینده ایران و ملت ایران
February 05, 2012 11:11:38 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنینم، آقای مویدی محترم، یک نگاه به عکس این ۵ تن بکنید که چشم در چشم ما می اندازند و درباره جلسات شان در لندن و پاریس می گویند که ؛شما ملت ۷۵ میلیون نامحرم هستید و حق ندارید که بدانید، ما درباره کشورتان و شما چه می گوییم و چه تصمیماتی می گیریم. شما ۷۵ میلیون، صاحب ایران نیستید که حق تعیین سرنوشت ایران را داشته باشید. مضافا اینکه شما سفیه هستید و صلاحیت ندارید که برای خودتان تصمیم بگیرید. ما ولی فقیه شما هستیم و این ما ۵۰ نفر هستیم که می دانیم صلاح شما و ایران چیست و نه شما. شما حق ندارید بپرسید که ما کی هستیم و چرا در این جلسات شرکت می کنیم و درباره چه و با که حرف می زنیم. پس فضولی موقوف؛ !
آیا شما و یاران تان هم مثل من وقتی که که به چهره این ۵ تن نگاه می کنید، این توهین ها را به خودتان و ۷۵ میلیون هموطن تان می بینید یا نه؟! آیا این توهین ها باید شما و یارانتان را بیازارد و صدایتان را به آسمانها ببرد یا توهین های یکی دو نظردهنده در این سامانه؟! با سپاس و احترام حق
از همه هموطنانم می خواهم که به من بگویند که کدام یک از پرسشهای من از آقای مویدی در همه نظراتم که او را مخاطب قرار داده ام، پرسشهای بیجایی بوده اند؟! رک و راست باشید هموطنانم تا اگر به خطا رفته ام بدانم. دوست آنست که خطایت را بگوید و دشمن آنست که خطایت را درست جلوه دهد. کی به کی توهین می کند و اخلاق سیاسی را زیر پا می گذارد و توهین و زیر پا گذاشتن اخلاق چه سیاسی و چه غیر سیاسی کدام یکی از اینها در رقم زدن سرنوشت ایران و ملت ایران زشت تر، بدتر و خطرناک ترست؟! شکایت و اعتراض به کدامیک از ایندو باید برای کنشگران سیاسی نگران ایران، مهمتر باشد و پیگیری شود؟! پاینده ایران و ملت ایران
February 05, 2012 09:21:34 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های گرامی، آقای مویدی محترم، نظر شما و یاران شما در سایت تان ؛رواداری؛ درباره همایش اولاف پالمه و دو جلسه دیگر که در پاریس و پیش از آن به همت علیرضا نوری زاده برگزار شد چیست؟ آیا تعجب نمی کنید که جرس ای ها و اسماعیل نوری علاء و تلویزیون پارس و و و درباره این همایش مهر سکوت بر لبانشان زده اند؟ آیا تعجب شما برانگیخته نشد وقتی که حشمت طبرزدی اخیرا بند ۱۳ به منشور جبهه دمکراتیک خود بدون اجازه این سازمان اضاقه کرد و درباره ایران فدرالیسم سخن گفت؟ همانطور در این رابطه سایت سکولاریسم نو و سایت جرس آنرا همزمان منتشر کرد؟ آیا تعجب آور نبود که در سایت جرس هیچ انتقادی در این رابطه از طبرزدی نشد انگار که توافقی شده باشد بین نیروهای ناهمگن یا به ظاهر ناهمگن در مورد فدرالیزه کرده ایران؟ آیا تعجب آور نیست که علیرضا میبدی، به اسماعیل نوری علاء ملت و ملیت ساز فدرالیست انقدر بال و پر داده می شود؟ با سپاس و احترام حق پاینده ایران و ملت ایران
February 05, 2012 06:50:16 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
سیامک شوروی گرامی و هم میهن خوب،
معمولا، بنده حقیر حرف خود را یک بار میزنم و دنبال این نمیگردم که در یک سامانه با پاسخ گویی مجدد در مورد همان مطلب بگومگو راه بیاندزم و بدیگران سر درد دهم.
اما چون بنظر میرسد بنده روشن حرف خود را بیان نکردم. که اشکال از بنده است. این چند خط را به احترام شما اضافه میکنم.
از اینکه توضیح دادید که شما سه دهه است که در سوئد زندگی میکنید و حتما به مسائل سوئد آشنایی دارید، سپاسگزارم و آن را گرامی میدارم. حتما شما بهتر از ما در مورد مسائل سیاسی آن کشور میدانید، و در این شکی نیست. بنده تیتر آن چه که ایشان در زمان حیات خود انجام داده را یادآوری کردم و تحقیق و قضاوت را به مردم واگذار کردم.
نظر شخصی خود من این است که این یک بنیادی است که اهداف ایشان را پیش میبرد. و به ایشان هم در زمان حیات در سوئد بسیاری تهمت طرفدار روسیه بودن را میزدند. بر سر همین مسئله هم بود که ایشان مجبور به سفر به روسیه شد تا در مورد تعدیهای پی در پی زیر دریاییهای روسیه به مرزهای سوئد گفتگو کند، و از شدت اتهامتی که به ایشان در مورد بیتفاوتی ایشان با آن مسئله و تهمتهای دیگر نسبت به خود بکاهد. موضع ضد آمریکا بودن ایشان از یک طرف و پشتیبانی ایشان از هر چه چپ و سازمانهای تروریستی از قبیل PLO و و و بود هم، در ترمیم چهره واقعی ایشان هم کمکی نمیکرد.
قصد من از آن نوشته این نبود که بگویم آیا اولاف پالمه از دید یک سوئدی انسان خوبی بود یا بدی بود، یا سیاستمدار خوبی بود یا بدی بود. این قضاوتی است که مردم سوئد باید در مورد ایشان بکنند نه بنده.
اما از دید من ایرانی، کسی که دوست جان جانی جمهوری اسلامی بود و دوست جان جانی یاسر عرفات که معرف حضور شما هستند و خدمات ارزنده یاسر عرفات به خمینی و کشتار میهنپرستان ایرانی بدست فلسطینیها در سالهای اول، و کیسه کیسه طلاها و سپس در طی سالهای پس از ۵۷ غارت منابع ملی کشور و و و ، خوب طبیعی است که بنده ایرانی اسم اولاف پالمه میاید مو به تنم راست میشود، چه زمانی که خودش زنده بود و چه حالا که بنیادش کار او را ادامه میدهد...
شما نوشتید: "حالا چرا و چگونه یک سمینار را میتوان از یک نام، آنهم نام کسی که بیش از دو دهه از مرگش میگذرد داوری کرد سخنی بر لب نمیاورند"
پاسخ: دوست گرامی مارکس و هیتلر و خمینی و و و هم خیلی بیش از دو دهه است که از مرگشان میگذرد... اما مرگ داریم تا مرگ، رفتن داریم تا رفتن...
این همه سازمانهای معتبر حقوق بشر داریم در جهان، دیگر کسی نبود که بخواهد جمهوریخواهان را سر و سامان دهد؟ حتما باید یک بنیادی این کار را میکرد که میشود در مورد کارنامه آن، همچون کارنامه برخی از جمهوریخواهان گرامی بحثها کرد؟
اگر فکر میکنید، اینها بر حسب تصادف رخ میدهد... هنوز ماهیت ۵۷یها و ماهیت جمهوری اسلامی و ماهیت حامیان جمهوری اسلامی را نشناختهاید.
به همین جا بسنده میکنم و امیدوارم که این بار روشن تر توضیح داده باشم...
خودتان پیدا کنید پرتقال فروش را....
حالا چرا راه دور برویم، بقول هم میهن گرامی، آقای بهمن زاهدی که حرف بسیار منطقی زدند، باید صبر کرد... ما زنده (فعلا)، شما هم زنده، این چند مطلبی را که بنده چه در این مورد و چه در پاسخ به هم میهن محترم آقای شاهین فاطمی را نوشتم را لطف کنید، کپی نگاه دارید. ببینیم این داستان بکجا ختم میشود.
مسئله پیچیده نیست. پرسش ساده است... چرا وقتی اکثر ایرانیان سالها میگویند دور هم بنشینید و فکری بحال ایران بکنید... این پاسخ نمیدهد. اما، زمانی که یک بنیاد خارجی همان حرف را میزند، همه دوان دوان با آن پاسخ میدهند؟ همین خودش یک توهین به ملت ایران است. معنای این کار این است که ما به خواست مردم خود و به قدرت خودمان اعتقادی نداریم.
فکر کنم مردم سوریه آرش کمانگیرها و کاوه آهنگرهای ما را قرض کردهاند و فعلا از آن خود کردهاند.
فعلا روضه ما ایرانیان... چای ندارد. البته در خارج از کشور... در داخل خبرهای دیگریست...
شیر و خورشید و تاج
بار دیگر باز گردد کاروان، از سر یاری به شهر یار ها!
February 05, 2012 02:31:33 AM
---------------------------
سیامک شوروی
با درود به هممیهنان گرامی!
اینبار آهنگ این را ندارم تا در مورد سخنی انتشار یافته (این بار مقاله ای در کار نیست بلکه تنها یک فایل تصویری و صوتی است) بنویسم، چرا که بیشتر هموطنانمان این آقایان به اصطلاح اصلاح طلب را شناخته و میدانند که اینها مردان کدامین میدان هستند. آنچه من در اینجا آهنگ آن دارم خرده گرفتن به نوشته هممیهن گرامی است که نوشته های خویش را با “شیر و خورشید و تاج” آراسته میدارند. ایشان گویا با هدف رد این سمینار و شرکت کنندگان آن، همین را بس میدانند که به گفته ایشان اولوف پالمه را بهتر و بیشتر باید شناخت و برای این تلاش در به نادرست بودن (خطاکار) پالمه میکنند. حالا چرا و چگونه یک سمینار را میتوان از یک نام، آنهم نام کسی که بیش از دو دهه از مرگش میگذرد داوری کرد سخنی بر لب نمیاورند و هممیهنانمان را به پژوهش در مسائلی چون دوستی پالمه با جمهوری اسلامی، نقش ایشان در جنگ بین ایران و عراق، کشته شدن یکی از نزدیکترین یاران او در انفجار تروریستی PAN AM، و و و بازگشت میدهند.
در اینجاست که باید به نشانه یک ایرانی که نزدیک به سه دهه در سوئد زندگی گذرانده است کمی از چگونگی Olof Palme نوشته و دیگر هممیهنانم را (و چه بسا نویسنده بالا) که با اولوف پالمه آشنایی ندارند سخن گویم. کوتاه سخن این است (بسیار فشرده):
اولوف پالمه اگر نه بزرگترین، دست کم یکی از بزرگترین سیاستمداران سوئد به شمار آمده و هنوز هم میاید ودر بین برترین سیاستمداران قاره اروپا جا دارد و در بین حریفان سیاسی خویش از ارجمندی ویژه ای برخوردار بوده و میباشد. پالمه مقداری از تحصیلات خویش را در ایالات متحده گذرانده و حقوق را در سوئد فرا گرفت. زندگی سیاسی پالمه با گروه جوانان حزب سوسیال دموکرات آغاز شد. پس از زمانی نسبتا کوتاه به ریاست گروه جوانان سوسیال دموکرات برگزیده شد. پالمه پس از چندی در بدنه مرکزی حزب سوسیال دموکرات جا گرفت و تا انجا پیش رفت که سمت ریاست حزب را بدست آورده و در نتیجه به سمت نخست وزیری برگزیده شد. پالمه بعنوان رهبر حزب سوسیال دموکرات سوئد در جامعه آنروزی به ”انقلابی اصلاح طلب سوسیال دموکرات” شهرت داشت و در نتیجه در بین سرمایه داران و محافظه کاران دشمانان بسیاری برای خود آفرید.
در سیاست خارجی، پالمه با تمام توانی خویش پشتیبان بی طرفی سوئد بود. پالمه شدیدا مخالف سیاست خارجی کشورهای سرمایه دار و در راس آنها آمریکا بود و از پشتیبانی از جنبش های آزادی خواه کشورهای جهان سوم و در دست دیکتاتوری شوروی کوتاهی نمیکرد و مخالف سرسخت سرمایه داری به قیمت زندگی مردم جهان سوم و همینطور استعمارگران جهان پیشرفته بود. پالمه در سخنرانی های آتشین خویش به همان اندازه به آمریکا میتازید که به اتحاد جماهیر شوروی و در بین آنها چندان دوستانی که نداشت بلکه دشمنان فراوانی برای خویش میخرید. گرچه پالمه اولین رئیس یک کشور غربی بود که به کوبا سفر نمود و فیدل کاسترو و دولت وی تجلیل کرد اما دلیل این نه دیکتاتورمآب بودن کاسترو بود که به ویژه در چند دهه گذشته شدت یافت، بلکه بدلیل حرکت آزادی خواهانه آنها در مقابل دیکتاتور دیگری به نام باتیستا Batista و در همین حال دلیل دیگرش پیشرفت های اجتماعی کوبا در مواردی مانند ساخت مدارس و بیمارستانها و .... دوست گرامی بالا (شیر و خورشید و تاج) سپس میکوشند تا با جای انداختن ادعایی به شکل یک سوال بکوشند تا پالمه را بیش از پیش تخریب کنند و آن سوال آنست که به نقش پالمه در جنگ ایران و عراق میپردازد. اگر هدف ایشان با طرح چنین سوالی اینست که در بکوشند پالمه را از دوستان جمهوری اسلامی (و چه بسا دوست عراق) بنمایانند باید بهویم که ایشان راهی اشتباه میروند. پالمه و دولت سوسیال دموکرات آنروز سوئد با هدف پایان دادن به جنگی بیهوده تلاش فراوانی کردند و میدانستند که تنها قربانی این جنگ ابلهانه مردمان دو کشور ایران و عراق میباشند و پیروزان این جنگ دو تمامی خواه (خمینی و صدام) و رژیم های دیکتاتوریشان میباشد (گذشته از صنایع جنگی و کشورهایشان).
دوستان، در آزادی خواهی، دموکراسی خواهی، ضداستعمار و استثمار بودن این مرد بزرگ شکی نیست.دولت های پالمه و دیگر دولت های سوسیال دموکرات سوئد بیشترین پناهندگی خواهان را از کشورهای دیکتاتوری و در بین آنها ایرانیان را پذیرا بوده است. طرح داستانهایی مانند دوستی پالمه با خمینی جلاد و جمهوری اسلامی یا فیدل کاسترو و یا دست داشتن پالمه در ترور یکی از نزدیکترین یاران خویش افسانه هایی بیش نیستند که در تمامی این سالها برای اولین بار از قلم یک ایرانی خوانده ام. پالمه دشمنان بسیاری در بین تمامیت خواهان، دیکتاتورها، سرمایه داران و و داشت. چه بسا همین دشمنیها سبب مرگ پالمه نیز شد.
در پایان به این نیز باید اشاره کنم که کوبیدن اولوف پالمه با هدف کوبیدن آقایان اصلاح طلب بالا و یا سنجیدن و همتراز داشتن افراد اصلاح طلب با اولوف پالمه نه تنها به زیان این افراد نیست بلکه ناخواسته ایشان را با آزادی و دموکراسی خواهان واقعی همتراز کردن است.
با درود فراوان دوباره
سیامک شوروی
February 04, 2012 09:38:57 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
تنها پیشنهاد من به ایرانیان در مورد سمینار اولاف پالمه این است.
اول یک تحقیق کوچکی انجام دهید و ببینید اولاف پالمه که بود؟ رابطه دوستانه او را با جمهوری اسلامی تحقیق کنید. نقش او در زمان گروگانگیری تحقیق کنید. رابطه او با فیدل کاسترو کوبا بررسی کنید. نقش او و حمایت او از چپهای نیکاراگوا و السالوادور را بررسی کنید. پشتیبانی او از انقلابیون کامبوج را بررسی کنید. نقش او در جنگ ایران و عراق را مطالعه کنید. ارتباط انفجار هواپیمای پان آمریکن پرواز ۱۰۳ بوسیله تروریستهای لیبی و کشته شدن یکی از یاران اولاف پالمه را بررسی کنید. پشتیبانی او از کنگره ملی آفریقا که از حزب حاکمه، حزب کارگری و حزب کمونیست تشکیل شده بود را بررسی کنید. پشتیبانی او از سازمان آزادیبخش فلسطین را مطالعه کنید. رابطه او با حزب سبزها و سوسیال لیبرالها را مطالعه فرمائید. و بالاخره اینکه چرا در آن زمان به او تحمت پشتیبان سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی بودن را میزدند و رابطه با روسها را تحقیق کنید.
شاید سیاست بنیاد اولاف پالمه برای هم میهنان کمی روشن تر گردد.
من شخصاً حرفی برای گفتن در این مورد را ندارم. فعلا... قضاوت با شما...
هستیم بیداریم هشیاریم ایستاده مقاوم و امیدوار،
شیر و خورشید و تاج
در ضمن در این بقول خودشان "سمینار"، که قرار نیست آلترناتیو سازی کند، اما بقول خودشان "اگر هم این کار را بکند در آخر خواهد بود و بصورت یک بیانیه" و و و... از چپ به راست مجرمان ردیف اول: مهران براتی، شهریار آهی، حسن شریعتمداری، فریدون احمدی، محسن سازگارا.
تو اندر پیکرت زخم فراوان داری از دشمن، ز اسکندر ز چنگیز و سپاه تازیان ایران
زمان این زخمها را خود مداوا میکند اما، مداوامی نیابد زخم و جور غربیان ایران
بلای غرب... استثمار جان و مال و ایمان است، که میگیرد ز جان ملتی هوش و توان ایران
ولی نام تو را روزیکه یزدان در جهان بنهاد، مقدّر کرد این نام مقدس جاودان ایران
February 02, 2012 03:55:16 PM
---------------------------
کسکساب
با درود بر همه ایرانیان. همانگونه که اعلام شد و نیاز به تفسیر ندارد؛ آقای نخست که شریعتمداری؛معرفی شد؛ گفت :البته من و همفکرانم؛قبول نداریم که آلترناتیو درپشت(درهای بسته)معرفی شود؛ ولی برای این ؛اینجا جمع شده ایم. آقای دوم خواستند توضیح بدهند؛که آقای سوم{با ریش و موهای جوگندمی}گفتند؛من باید توضیح بدهم که ما از این جلسات زیاد داریم و کلیه احزاب که چندتا را نیز نام بردند؛ دایم از این نشستها دارند. و (موضو ع مهمی) را که میخواهم بگویم اینکه:اصولا حکومت ایران نیز باید ایجا شرکت کند و بحث مدنی بکنیم؛ اما چون بدنه اصلی حکومت اسلامی ؛حاضر نیست؛لذا(بخشی از این حکومت) که به اینگونه گفتگوها اعتقاد دارد؛(شرکت کرده). تا اینجا گوش کردم.فهمیدم؛ با نگاهی که به سردار پاسدار؛محسن سازگارا کرد؛منظور ایشان از بخشی از حکومت اسلامی؛ همین بخش سبز حکومت ؛ که به گفتگوی تمدنها و بحث پیرامون کرامت آنسانی اسلامی ایرانی قایل است و حدود بیست سال است تلاش میکند که بخش غیر سبز حکومت اسلامی را به ده سال نخست باز گرداند؛میباشد. ضمنا ایشان فرمودند(تأکید میکنم) ما بهیچ وجه نمیخواهیم آلترناتیو بسازیم و این(حکومت را ببریم)و برایش جایگزین تعیین کنیم. بنده (کشکساب)فهمیدم جلسه روضه خوانی است. چون روضه خوان بی عبا و عمامه بود؛ به دلم ننشست و بقیه اش را دنبال نکردم. برای آندسته از همیهنان که شاید بپرسند؛با این اوصاف؛ چرا این نشست را در تهران برگزار نکردند؟ عرض میکنم ؛چون در تهران گرهمایی های رسمی خصوصا در ایام دهه فجر؛ برای شرکت کنندگان کراواتی؛ مکروه و به فتوی بعضی مراجع ؛ حرام اعلام شده؛ وچون آقایان بیشتر مخاطبانشان(فررررهیخخختگان مقیم اروپا و آمریکا)هستند؛لذا مجبورند (با کراوات این مباحث تمدن اسلامی)را پیگیری کنند؛ در اروپا این نشست(علاف کننده)را بنام اولاف پالمه؛رضوان الله تعالی علیه؛انجام دادند. پاینده ایران.سربلند ایرانی
February 02, 2012 10:38:58 AM
---------------------------