بیش از یک دهه از پیدایش و آغاز به کار کانال های تلویزیونی فارسی زبان در خارج از کشور می گذرد. این کانال ها تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم،مثبت و منفی خود را داشتند و کارکردهایشان از اهداف اولیه و تصورات نخستین فراتر رفت و به تضمن و حاشیه نیز کشیده شد.
تلویزیون ها و حتی رادیو ها که در این نوشتار" رسانه" خوانده خواهد شد با سیاست های تعیین شده قبلی تلاش داشتند اهداف مورد نظر مدیران را به مرحله تحقق برسانند و طبیعتا خروجی این نهادها نیز بر اساس همان اهداف و سیاست ها در دسترس مخاطب قرار می گیرد.
متاسفانه در یکی- دو سال گذشته به ویژه در دو ماه اخیر شاهد دگرگونی رویکردها در برنامه های این رسانه ها بودیم که احتمالا از عدم درک منافع و مصالح بلند مدت مردم ایران (مخاطبان) ناشی می شود. این رسانه ها به ویژه تصویری،با برجسته سازی شکاف های قومی به طرز نامناسبی برنامه ها و میزگردهای جهت دار و یک طرفه ای را با حضور عناصر قومیت گرا ترتیب دادند که که در نهایت به تضعیف یکپارچگی ملی (National cohesion) و دست کاری ساختارهای هویتی می انجامد.
بدیهی است هر دولت- ملتی بر اساس یک سری ارزش ها و اولویت های سیاسی-هویتی تشکیل می شود و مردم،نهادهای مدنی،نخبگان و روشنفکران و... سعی می کنند با دفاع از این ارزش ها موجودیت ملی را حفظ و یا تقویت نمایند. دولت-ملت ما نیز بر اساس ارزش های اولیه و خطوط قرمزی شکل گرفته است که تضعیف یا تعرض بدان مساوی با تضعیف موجودیت ملت خواهد بود.
هویت و حس ملی، سرمایه و دارایی اضافی است که در کشورمان خارج از اراده حکومت مندان و اصحاب قدرت در سده های پیشین شکل گرفته و در دوران معاصر بازتعریف و مدون گردیده است.ایرانیان به عنوان یکی از معدود ملت های کهن – به روایت ناظران خارجی- دارای حس ملی و نظام ارزشی معطوف به "ملیت" بوده اند و توانسته اند موجودیت خود را به همین واسطه حفظ کنند. این سرمایه (حس ملی) پس اندازه و پشتوانه ای ارزشمند است که مردم ما به هنگام مواجهه با بحران ها و احساس خطر بدان رجوع می کنند و جنگ هشت ساله با عراق و زلزله بم نمونه های اخیر آن به شمار می روند.
ولی با کمال تاسف امروز شاهدیم که رسانه های شاخص فارسی زبان اعم از دو تلویزیون شناخته شده و برخی رادیو ها از طریق مصاحبه ها و میزگردها و برخی اخبار و ... در حال تعرض به این دارایی اند.شاید سودای مبارزه با جمهوری اسلامی "به هر قیمت" باعث شده است این رسانه ها برنامه هایی را در خروجی خود قرار دهند که :
۱- آکادمیسین ها و کارشناسان مسایل هویتی در آن غایب اند و فعالان سیاسی و مجریانی که وورد مناسبی در مباحث هویتی ندارند به بحث در مورد یکی از پیچیده ترین مفاهیم می پردازند.
۲- بسیاری از عناصر واگرا که در پیشینه خود ایران ستیزی و مجادله با تمامیت ارضی را دارند به عنوان فعال مدنی و یا هویت طلب و شرم آورتر از همه فعال ملی آذربایجان، کردستان و... توصیف می شوند و تولید ادبیات واگرایی و نفرت در سطح میلیونی صورت می گیرد.
۳- احزاب و سازمان های واگرا و یا نمایندگان آن ها به عناوین مختلف مورد خطاب قرار می گیرند که این عمل به صورت ضمنی سبب ایجاد مشروعیت و رسمیت برای این عده می گردد. این در حالی است که در اغلب موارد کارشناس یا مهمانی از طرف مقابل در برنامه حضور ندارد تا به صورت جدی به «ادعاها»ی مطرح شده پاسخ دهد.
در یک تحلیل کلی، بیشتر این برنامه ها حاوی روایت هایی است که با غیریت سازی های نادرست ممکن است فرصت را از مشارکت همه ایرانیان در مسائل حساس و سرنوشت ساز سلب نماید.
به نظر می رسد رسانه های ایرانی خارج کشور در میان دو تناقض قرار گرفته اند : تمایز و ادغام.
فرآیند نخست نهادهای جامعه را به سوی خاص گرایی،کنترل قبیله ای و پدرسالارانه رهنمون می کند و طی آن کنترل نهادهای مدنی بر جامعه بسیار کم می شود ، عضویت در جامعه بر اساس معیار قومیت و وابستگی های ماقبل مدرن صورت بندی می گردد و مرزهای دولت-ملت به محدوده ی استان ها و ایالات فروکاسته می شود. ولی فرآیند دوم عام تر و معطوف به یک خیر مشترک است و ارتباط بیشتری با نظام های اعتقادی مدرن و مفاهیم وحدت بخش همچون هویت،امنیت،بهداشت، آموزش و پرورش و توسعه دارد .
***
فرهنگ های ملی از تاثیر متقابل تجربه های تاریخی و حافظه جماعتی که ملت می نامیم اش به وجود می آید اما عرضه ی خرده فرهنگ ها به عنوان "قومیت ها"، ناشی از رقابت های سیاسیونی است که نمی توانند در میدان بزرگ تری به نام عرصه سراسری و ملی با سایر نخبگان به رقابت بپردازند.این مقوله (فرهنگ قومی) برساخته ای است که سعی دارد مفهوم ملت به خود گیرد و ردای فرهنگ ملی به تن کند در عین حال برای اینکه شروع به کار کند ناگزیر از بیگانه سازی هم میهنان است.
مفهوم هویت و شاخه های آن موضوعی بسیار پیچیده و بلند است و طبعا هر کسی صلاحیت اظهار نظر در خصوص آن را ندارد. ولی در کمال شگفتی شاهدیم که برخی تلویزیون ها حتی در "برنامه طنز هفتگی" خود سعی می کنند طی 7 دقیقه و آن هم از طریق یک فعال سیاسی که میزان احاطه اش در بحث شدیدا محل تردید است، به موضوع ورود پیدا کرده و علامت های سوال زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد نماید،بدون اینکه به عواقب چنین رویه ای واقف باشند!
یکی دیگر از همین کانال ها به بهانه خنثی سازی گروه تروریستی پژاک زمین مناسب را برای اصدار گزاره های تبلیغاتی چون فدرالیسم،خودمختاری و ستم قومی برای اعضای احزاب کومله و دموکرات فراهم می سازد و با ترتیب دادن پرسش هایی در برنامه ای که بینندگان از طریق تلفن می توانند در آن حضور یابند، مطالبات خودمختاری یا استقلال را برای جامعه کردی ایران مفروض می گیرد.بدون اینکه به این مهم توجه داشته باشد که کردهای ایرانی به قدری با سایر هم میهنان خود قرابت تاریخی،فرهنگی و قومی دارند که در نزد بیشترشان در چنین تمایلاتی اعتبار ندارد.
مطرح کردن توسعه نیافتگی مناطق پیرامونی به علل ناشی از تبعیض قومی و... مسائلی است که هیچگاه از حد «ادعا» فراتر نرفت و مدعیان نیز نتوانستند تا کنون با استناد به مدارک و اسناد آن را به مرحله «اثبات» برسانند.
از سوی دیگر توسعه مناطق پیرامونی با عبور از «خاص گرایی» ممکن است که اتفاقا هم برنامه سازان رسانه ها و هم فعالان قومی بدان دامن می زنند.
قومیت، اجتماعی است غریزی و ابتدایی که فرد بدون «اراده و حق انتخاب» در آن حضور می یابد. اما ملت اجتماعی است عقلایی ، بر اساس انتخاب آگاهانه و بر مبنای شعور جمعی. بنابر این صلاح جامعه ایرانی که توسعه و دموکراسی را اراده کرده در واگرایی و قهقرا نیست. سیاست ها و راهبردی های قومیت گرایی توسط فرایندهای سه گانه پالایش فرهنگ بومی،عمومیت یافتن ایده برگزیدگی قومی و قلمرو بخشی به خاطر جمعی تقویت می شوند و می توان نشانه های هر یک از فرایندهای خطرناک را در گفتار سیاسی ایشان ردیابی کرد. این خصوص خود حساسیت بیشتری در مورد تحلیل محتوا گفتار این عده را طلب می کند.
توصیه ما به مدیران و برنامه سازان رسانه ها این است که اگر تولیدات خود را برای ایران و ایرانیان فراهم می کنند و اگر خود را بخشی از ملت می دانند پیش از هر چیز الزمات ایرانی بودن را فراموش نکنند و بدان پایبند باشند.خروجی "رسانه ها" (به ویژه تصویری) ممکن است در میان مدت به شکل گیری «جامعه تصوری» در میان گروه های جمعیتی مختلف بیانجامد. رسانه نقش مهمی در پارادایم سازی و ذهنیت دهی به شهروندان دارد. تلویزیون های فارسی زبان که مخاطبان عام تری دارند نباید از اعتماد بینندگان سوء استفاده کرده و ذهنیت خلاف مصالح ملی را به آنان تلقین نمایند.
پایمال کردن ارزش های ایرانی سودی برای افراد دموکراسی خواه و صلح طلب ندارد. اگر تساهل و مدارایی که خاص فرهنگ ایرانیان است با حساسیت زایی های رسانه ها تبدیل به تعصبات سخت گیرانه شود آن چه که در میان قربانی خواهد شد دموکراسی و حقوق بشر است. کارکرد مصاحبه ها و میزگردهای رسانه هایی چون بی بی سی و صدای امریکا با عناصر قوم گرا تقسیم شهروندان به ترک-فارس-کرد و...و هم چنین «غیریت سازی» از هموطنان و خودی هاست. اگر این رسانه ها دغدغه دموکراسی و حقوق بشر دارند حتما می دانند که از درون گفتمانی که گروه های نفرت (hate groups) – که مایل اند خود را نمایندگان سیاسی مناطق پیرامونی وانمود کنند- تولید می کنند دموکراسی و لیبرالیسم زاده نمی شود. دوستانی که دغدغه حقوق بشر دارند و این مصاحبه ها و برنامه ها را به نام دفاع از حقوق بشر ترتیب می دهند حتما پیش از هر کسی می دانند که چه در منشور سازمان ملل متحد و چه در بیانیه جهانی حقوق بشر نامی از اقلیت ها و قومیت ها قید نشده است. این رویکرد تنظیم کنندگان اسناد به دلیل پرهیز از هر گونه منازعه قومی (همانند دو جنگ جهانی که به نام دفاع از اقلیت های ملی در لهستان و بالکان و...شروع شد) بود. این دو سند از منسوبان اقلیت ها می خواهد که حقوق خود را در قالب حقوق شهروندی و فردی پیگیری کنند و از سوی دیگر بهانه ای به دست گروه های قومگرا جهت به چالش کشاندن فردیت و حق انتخاب نداده باشند.
فعالان حقوق بشر حتما می دانند که منشور سازمان بر حقوق «ملت ها» تصریح دارد و دو بار صریحا از حق "حاکمیت ملی" (ماده ۱ بند 2 و ماده 55 بند 1) سخن گفته است. این منشور هر گونه اقدام برای نفی حاکمیت دولت ها را ممنوع کرده و دولت ها را محق می داند از همه اقداماتی که به وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی آن خدشه وارد می کند جلوگیری نماید.
اما گزاره هایی که توسط فعالان قومی یا حقوق بشری از طریق رسانه ها مطرح می شود نه تنها نسبتی با موازین حقوق بشر ندارد، بلکه بر خلاف آن رویکردی است که قومیت را مانع بروز فردیت می داند.به وارونه ی آن چه مطرح می شود فعالان قومی نه تنها با آن چه که آن را نژادپرستی (ادعایی) می دانند تقابل ندارند بلکه خود نژادپرستانی بالقوه هستند که فعلا امکان و ابزار بروز تمایلاتشان را ندارند ولی آمادگی روانی دست یازی به هر گونه خشونت علیه سایر هم میهنان را دارا هستند. یکی از پیامدهای ناسیونالیسم قومی بازتعریف،باز آموزش و بازتولید قومیت ها و سیاسی کردن فرهنگهای محلی و خرده فرهنگها است. آن ها با تبدیل هویت های فروملی به ملیت ها در نهایت قصد خروج از حاکمیت ملی و تشکیل دولت ملی جدید را خواهند کرد و بدتر از همه در پی تصفیه اجتماع جدید از عناصر بیگانه برخواهند آمد و یا بر سر کسب قدرت و رقابت های درونی هزاران تن را قربانی خواهند کرد. ما تجربه شمال عراق و جنگ های داخلی میان کردها در میانه های دهه 90 که طی آن دست کم دوهزار تن کشته شدند را پیش رو داریم. در کشوری مانند ایران که تار اقوام در پودشان تنیده، آیا چنین روندی می تواند منجر به توسعه و دموکراسی گردد؟ این در حالی است که جامعه ما صد سال قبل با عبور از چنین خاص گرایی هایی و با بازتعریف خویش، دولت – ملت جدید خود را به وجود آورد،با این وجود دامن زدن به این مسیر قهقرایی توسط رسانه ها به چه معناست؟
ما امیدواریم رسانه های فارسی زبان خارج از کشور پیش از هر چیز به ایران و مصالح آن بیاندیشند و در خصوص مسائل ملی مسئولیت بیشتری به خرج دهند. از دید ما حقوق بشر،حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی در کنار هم معنا پیدا می کنند و هیچ یک از این سه در تعارض یا تقابل با یکدیگر نمی باشند. به این لحاظ رسانه های فارسی می توانند بدون تعرض به وحدت ملی، ایجاد جامعه تصوری و تکه تکه کردن ایرانیان با تاکید بر حقوق فردی و شهروندی مسائل مورد علاقه خویش را پیگیری نمایند. در کشور هیچ شهروندی دگرِ سایرین نیست. در جهان مدرن و دموکراتیک ضمن احترام به همه گوناگونی ها، قومیت به حوزه خصوصی افراد مربوط می شود و امری شخصی است.
نحوه اطلاع رسانی و برنامه سازی رسانه های فارسی به ویژه در حوزه تصویر در هفته اخیر بسیاری از روشنفکران و دلسوزان کشور را نگران ادامه این روند نموده است. همکاری با کسانی که مسئولیت کافی در گفتار خود نسبت به ایران احساس نمی کنند و تا کنون حسن نیت خود نسبت به تمامیت ارضی را به اثبات نرسانده اند نگران کننده و اضطراب آفرین است.
ما امیدواریم رسانه های فارسی، مدیران و برنامه سازان آن ها با درک منافع ملی، مصلحت ایران را بالاتر از هر چیزی در نظر بگیرند و ملیت را فراتر از درگیری های سیاسی نگهدارند. از یاد نبریم تا زمانی که سیاسیون ایرانی نتوانند در یکسری از مسائل مشترک همچون یکپارچگی سرزمینی و و یک کشور-یک ملت بودن به اشتراک نظر برسند هرگونه کنش سیاسی نیز با اخلال و اختلاف مواجه خواهد شد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود
من نمیدانم رحیم رشیدی روزنامه نگار تجزیه طلب که همواره از ملیت های ایرانی حرف می زند بچه کجای ایران است و مهم هم نیست که از کدام گوشه از سرزمین مان ایران است. به یاد دارم حدود دو سال پیش این فرد را در صدای فارسی آمریکا با همین گفتارهای ملت سازی در صدای امریکا دیدم. اولین بار که این فرد را در صدای امریکا دیدم صورت تکیده یسیار لاغری داشت. اینکه این فرد به دفعات در صدای فارسی امریکا اجازه ابراز نظر به ایشان می دهند نیز بماند. من نیز یک ایرانی کُردزبان هستم ، ولی هرگز رحیم رشیدی و رحیم رشیدیهای ایران ستیز بی وطن را به حال خودشان برای ویران کردن ایران راحت نخواهم گذاشت . اینکه اینگونه افراد روزنامه نگار که خود را کردزبان و ایرانی در رسانه ها معرفی می کنند و فرصت ایران ستیزی را بدست دارند ، بی تردید نشان از کم کاری و بی تفاوتی ایرانیان پر مدحا و کم کار می باشد. چرا ما این افراد را افشا نمی کنیم .، منظورم از ما کسانی هستند که امکانات دارند تا این افراد ایران بربادده را به ایرانیان معرفی نمایند تا دیگر ایران فروشان نیز حساب کارشان را بگیرند. بنابر این حضور این تجزیه طلبان نشان از کم کاری ایران دوستان وطن پرست می باشد . حال اگر ایران برایتان اهمیت دارد باید که در صحنه باشید و به این افراد که توسط بیگانگان بال و پر داده می شوند بفهمانید که ایران صاحب دارد.
لینک صدای فارسی امریکا راببینید. و کاش رحیم رشیدی و هجری ها و دیگر ایران فروشان نیز نظر کاوه یزدانی را بخوانند.
لینک
http://www.youtube.com/watch?v=bmXlJu_Gn8w&feature=related
پاینده ایران و ملت ایران
زنده بادایران
February 02, 2012 02:58:41 PM
---------------------------
کشکساب
با درود بر همه ایرانیان.؛با احترام بر نویسنده این متن. با پوزش. به گمان بنده شاید بهتر بود این نوشته که نفسا به موضوع مهم و نیازمند رعایتی اشاره نموده؛ پیش از پرداختن به این مهم و هوشدار و توصیه ضروری؛ به دو موضوع مهم میپرداخت . و به قول معروف اول سنگ را با این دو موضوع؛ وا میکند. یکم:اینکه دولت مرکزی که در متن؛ به آن اشاره گردیده؛ در حال حاضر؛ چه وضعیتی دارد؟ بر چه اصولی بنا شده؟چه ماهیتی دارد؟ چه اهدافی را دنبال میکند؟ مثلا:آیا مستقل و ایرانی است؟ آیا برمبنای ملی گرایی و در راستای پیشرفت ملت گام برمیدارد؟ آیا گمان نمیرود؛یا در مواردی مشاهده نمیگردد که عمدا اقدامات ضد ملی ؛که مردم ایران را از وطن گریزان میکند؛انجام میدهد؟و...و...دوم:آیا رسانه هایی که مورد خطاب قرار گرفته اند و به آنها توصیه شده؛ آیا مستقل هستند؟ واقعا برای منافع مردم ایران راه اندازی شده اند؟ آیا این امکان نیست که بر عکس ؛برای همان اهداف که در این نوشته مذموم گردیده اند؛بودجه میگیرند و تلاش میکنند؟که اگر پاسخ پرسش آخر ؛مثبت باشد؛در آنصورت باید به مخاطبان اینگونه رسانه ها؛ که در میانشان افراد کمسواد و کم آگاهی؛ چون بنده نیز هستند؛آگاهی ؛ هشدار و دستورالعمل های مفید داده شود؛ و صدالبته آگاهان سیاسی اجتماعی که بینش ژرف واحاطه دارند ؛ لازم است این وظیفه میهنی را برعهده بگیرند. باسپاس. پاینده ایران. سربلند ایرانی.
February 02, 2012 09:51:15 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
دامن زدن به این مسیر قهقرایی توسط رسانه ها به چه معناست؟
از آقای سالار سیف الدینی گرامی برای این مقاله که عین حقیقت می باشد بسیار سپاسگذارم. تعجب می کنم که چرا دیگر ایرانیان اهل قلم و سیاست چیزی در این مورد نمی نویسند وبسیار کم دیدم تا اینگونه احساس مسئولیت شده باشد که عین حقایق را بنویسند. شاید منتظرند وقتی شورش های داخلی را آغاز کردند بنویسند ( نوش دارو پس از مرگ ) که هدف از این برنامه های رسانه های بیگانه ( تجزیه) ایران است. آقای سیفد الدینی گرامی بیش از دو رسانه تصویری هستند که هدف تجزیه ایران را دنبال می کنند ( صدای فارسی امریکا و بی بی سی فارسی و تلویزیون تیشک ) و رسانه های نوشتاری نیز وجود دارند که تجزیه طلبان ( فدرالیسم طلبان ) را بال و پر می دهند تا گفتمان فدرالیسم تجزیه طلب را وارد صحنه سیاسی و افکار جامعه نمایند. سایت شبکه سکولاریسم نو یا همان شبکه سکولارهای سبز شده نیز در این راستا عمل می کنند که اسماعیل نوری علا که دیگر آشکارا برنامه تصویری به همراه شکوه میرزادگی تهیه می کند و در یوتیوب نیز می گذارد ( ایران کثیرالمله ) تا در اختیار همه عالم باشد و هیچ پنهان کاری نیز ندارد و همکارش آقای حسین بر که از استان سیستان بلوچستان می باشد نیز در شبکه سکولارسم نو در همین راستا فعالند. امیدوارم اعضای شبکه سکولاریسم نو که از فدرالیسم تجزیه طلب حمایت می کنند نظرم را بخوانند. برای حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران با هیچ کس نباید تعارف کرد که تعارف نیز باعث فاجعه خواهد شد.
آقایان و خانمهای ایرانی اهل قلم و سیاست، که تازه از خواب بیدارشده اید و یادتان آمده که عده ای می خواهند با حمایت بیگانگان ایران را به هر قیمتی تجزیه نمایند ،. اگر ایران برایتان اهمیت دارد لطفا سرتان را از زیر برف بیرون بیاورید و آنچه را که می بینید همانگونه که هست را به ملت ایران بگویید واینگونه در لفافه سخن گفتن را کنار بگذارید که زمان آنقدر نیست که چند سالی را نیز با تعارف بنویسید.
این حضرات ایرانی نمای فدرالیسم طلب هرگز به دنبال دمکراسی و حقوق بشر برای هم میهنانمان نبوده و نیستند. این خط و این هم نشان. مسئولیت سخنانم را بی تردید به عهده می گیرم. کاوه یزدانی
پاینده ایران و ملت ایران
زنده باد آزادی
February 02, 2012 09:50:22 AM
---------------------------
|