لابستر آمریکایی "Lobster" و یا "Homarus Americanus" همان خرچنگ دریایی است که فرانسوی ها آن را "Homard" می نامند. یک نوع بسیار ویژه و مرغوب آن که تنها در سواحل شمال شرقی اقیانوس آتلانتیک یافت می شود و به نام ایالت مِین (Maine) درشمال شرقی آمریکا به لابسترمِین معروف است وتا بیش از نیم مترطول و بیست کیلوگرم وزن دیده شده است. به علت مرغوبیت استثنایی اش، این میوه دریا ها بسیار گرانبها است وگوشت آن تا بیش از کیلویی یکصد دلار به فروش می رسد.
یکی از بزرگترین بازارهای مصرف این خوراک لذیذ رستوران های بسیار شیک و گران نیویورک هستند. نکته جالب این جا است که حمل این محموله بسیار گرانبها طی صد ها کیلومتر فاصله از ایالت مین تا شهر نیویورک در جعبه های سرباز انجام می گیرد. این امر موجب می شود که آن ها تا رسیدن به نیویورک زنده و تازه باقی بمانند. مسؤولان انتقال این کالای زنده، در جعبه های سرباز، از این که یکی از این لابسترها از جعبه خارج شود و فرار کند خیالشان آسوده است. زیرا تجربه نشان داده است که بدون استثناء هربار که یکی از این محکومان به مرگ در دیگ های آب جوش رستوران های نیویورک، سعی در فرار و نجات خود کند دیگران به جای تشویق و تعقیب او دسته جمعی او را به پایین می کشند واز این رو جعبه محتوی این کالای پر بها صحیح و سالم برای رویارویی با سرنوشت محتوم خود به آشپزخانه رستوران های شهر نیویورک می رسد. به شیوه کلیله و دمنه، این داستان از آن جهت آوردم که برای اهل بصیرت موجب عبرت شود!
طی سی وسه سال گذشته، بدون استثناء هر بار که شخص و یا گروهی خواسته است در برابر مظالم جمهوری اسلامی ایران قد عَلم کند، پیش از آن که قدم اول را با موفقیت بر دارد و یا آن که عوامل ومستخدمان رژیم علیه او دست به کار شوند، بلا فاصله هدف سیل دشنام، اعتراض، حملات غیر منصفانه و اتهامات عجیب وغریب دیگر مخالفان رژیم قرار گرفته است. با گذشت زمان بیش از همه چیزحس بدبینی ونفاق در میان ما تقویت شده است. کار به جائی رسیده است که امروز، حتی پیش از آنکه عوامل رژیم دست به کار شوند، غیر منصفانه ترین وبیرحمانه ترین تیرهای زهرآگین تهمت و افترا ازتیرکش خودیها روانه کوشندگان می شود.
بیارآنچه داری ز مردی و زور
همزمان با سی وسومین سالگرد انقلاب، رژیم منحوس بیش از همیشه، با پای خود به گورستان تباهی و فنا نزدیک شده است:
- مسائل اقتصادی آنچنان گریبان گیر رژیم شده است که از روی ناچاری هریک از جناح های حکومتی گناه بی سر وسامانی اوضاع اقتصادی کشور را به گردن دیگری می اندازند. ارزش ریال آنچنان ساقط شده است که در تاریخ ایران و احتمالاً منطقه خاور میانه بی سابقه است. مردم اعتماد خود به پول ملی را از دست داده اند و آنچه به دستشان برسد با پول بی ارزش معاوضه می کنند. از دلار، طلا، نقره و حتی وسایل الکترونیکی و تکنولوژیک همه چیزرا به پول ترجیح میدهند. همه نوع اجناس جایگزین ریال و تومان شده است، زیرا با بالا رفتن روزافزون قیمت ها، خرید هر چیزی بهتر از نگه داشتن پول است. این آغاز همان تورم کذایی است که وقتی دامنگیر کشوری شد نجات از آن کار ساده ای نیست.
از سوی دیگر مشخص نیست که این نظام با بیش از ششصد و پنجاه میلیارد دلار طی پنج سال گذشته چه کرده است؟ نه تنها در تاریخ ایران بلکه در منطقه به استثنای پاره ای از کشورهای حاشیه خلیج فارس، دستیابی به چنین گنج باد آورده ای کم نظیر است. با این همه، امروز بیش از پیش اوضاع اقتصادی مملکت آشفته است. بیکاری ، گرانی ، کمبود حوائج زندگی آنچنان مشکلاتی برای نظام بی لیاقت ایجاد کرده است که طی این سی و سه سال نظیر آن را ندیده بودیم.
- مسائل سیاسی رژیم از اهمیت کمتری بر خوردار نیست. در درونمرز سرانجام نقاب ها به کنار زده شده است و پس از حذف پاره ای از خودیهای نظام، سرانجام کار به آن جا کشیده است که خامنه ای و احمدی نژاد در برابر هم قرار گرفته اند و هیچ یک قادر به حذف دیگری نیست. آن چنان نیرو های طرفین تحلیل رفته است که احتمالاً نابودیشان همزمان، متقابلا ودر حین درگیری بر سر"انتخابات" به وقوع خواهد پیوست.
- تا این حد ایجاد وفاق در جامعه بین المللی علیه نظام به نوبه خود بیسابقه است. موقعیت نظام در منطقه باز هم بیش از همیشه تضعیف شده است. کشورهای حاشیه خلیج فارس که تا حالا دست به عصا و تا حدود زیادی با نوعی احترام آمیخته به ترس در برابر جمهوری اسلامی سخن می گفتند امروز صریحاً و بدون ترس نظام اسلامی را تهدید می کنند و هرروز سهم بیشتری از بازار نفت ایران را نصیب خود می سازند. اعلام تحریم های بی سابقه بیست و هفت کشور اتحادیه اروپا یکی از کم سابقه ترین شکست های این نظام طی سی وسه سال گذشته است. این بار دیگر صحبت از عناد و کینه به اصطلاح آمریکا و اسراییل نیست بلکه بیست و هفت کشور آزاد و دموکراتیک در برابر نظام آخوندی جبهه گرفته اند و بدون هیچ نگرانی صحبت از تحریم نفت و بانک مرکزی به مراحل جدی رسیده است. این چنین تضعیف موضع وموقعیت برای رژیم تهران نه تنها بی سابقه بلکه تا چند سال پیش غیر قابل تصور می نمود. این وفاق بین المللی علیه نظام اسلامی امری نیست که به این سادگی ها درمان پذیر باشد.درجبهه درونمرز، به علت بروز شواهد روز افزون عدم لیاقت رژیم و نا توانی در حل مسائل زندگانی روزمره مردم، احتمال جدی فروپاشی از درون، بیش از همیشه به یک واقعیت اجتناب نا پذیر تبدیل شده است.
یک فرصت استثنائی
در چنین شرایط بی سابقه تاریخی است که یکی از بهترین فرصت ها برای نوعی تشکل و همگامی و همراهی، با حفظ مواضع عقیدتی، در میان مخافان رژیم به وجود آمده است. فشار بی حد و حصر در درونمرزو عدم امکان فعالیت در درون کشور، بیش از هر عامل دیگری ضرورت سروسامان بخشیدن به فعالیت های خارج از کشوررا در مسیر نجات کشورضروری ساخته است. این تقسیم و تبعیض تصنعی میان حقوق ایرانیان درونمرز و برونمرزهیچگونه معنی و مفهومی ندارد. یکا یک شهروندان ایرانی در هرکجای دنیا که باشنداز حقوق، مزایاو وظائف و مسئولیتهای متساوی بر خوردارند. آنهائی که با تعیین تکلیف و تعریف وتقسیم وظائف ملی، ایرانیان برونمرزرا از هرگونه تلاش برای نجات میهن منع میکنند، یا مغرضند ویا فضول پرمدعا!
تلاشهای امید بخش
با الهام از مبارزات خستگی ناپذیرملت ایران، در هفته ها و ماه های اخیر شاهد چندین تلاش امید بخش در میان گروه ها و دستجات مبارز برونمرز بوده و هستیم. اگر چه در ظاهر این فعالیت ها جدا از هم صورت می پذیرد، اما به قول مرحوم مغفورمائو تسه تنگ، بگذارید هزارها گل بروید! (البته شرط ناگفته آن مرحوم این بود که همه "سرخ" باشند!). همه این تلاشهای در ظاهرمتفاوت، مکمل و موید یکدیگرند. سرانجام همه این چشمه های به ظاهر مستقل فعالیت در مسیر نجات میهن به هم خواهند پیوست و همانند سیلی خروشان بساط ظلم و خیانت جمهوری اسلامی و عوامل آن را در هم خواهند کوبید. موفقیت این تلاش ها و گردهمایی های مبارزان برونمرز در هفته ها و ماه های آینده برای مبارزان درونمرزی همانند اکسیژن حیات بخش است و خاریست در چشم رژیم و عوامل آن. در میان فعالین، مبارزان و شرکت کنندگان دراین گردهمایی ها جمعی از فداکارترین، منزه ترین و لایقترین چهره های مبارز خارج از کشور دیده می شوند و امروز وظیفه هر ایرانی مبارزو اندیشمندی پشتیبانی و تشویق این گروه ها ودیگر کنشگرانی است که با هر عقیده واعتقاد سیاسی صمیمانه در مسیربراندازی نظام ظالم جمهوری اسلامی و نجات کشور اعلام آمادگی و فداکاری کرده اند. سال ها بود که همه در انتظار ایجاد فضایی بودیم که بتوان در پرتو آن برای انعکاس فریاد های دادخواهی ملت ایران و طنین آن در سراسر جهان دارای تشکل و همکاری لازم شویم. امروز خوشبختانه چنین شرایطی فراهم آمده است و نه تنها به علت ضروریات شرایط بحرانی بلکه بر مبنای تجارب بیش از سی سال مقاومت، برای اولین بارستاره هائی ازامید درآسمان یاس و ناامیدی ملی پدیدارشده است.
بیش از سی سال است که همانند "لاپستر های مین" در عوض" بالا کشیدن" خود همه اندک انرژی باقیمانده مان را صرف " پایین کشیدن " دیگران کرده ایم. ادامه این شیوه سرانجامی جز نابودی و زوال همه ما نخواهد داشت. اگر تنها چند ثانیه ای خود را در موقعیت آن آزادی خواهانی قرار دهیم که به جرم استقامت در برابر ظلم نظام اسلامی در این زمستان سرد و نکبت بار بدون دسترسی به حداقل شرایط زندگی، در سیاه چال های تبعید و زندان های قرون وسطایی آقای خامنه ای مقاومت می کنند، آن وقت شاید بتوانیم اندکی بهتر و آسان تر به خود آییم. زمانی که ملت در بند و زندانیان اسیر تشنه شنیدن اخبار امید بخش در ارتباط با مبارزات ایرانیان مبارز هستند داستان های حقارت، حسادت، نفاق و تنگ نظری آخرین حکایتی است که آن ها توان شنوایی آن را دارند. زمان آن رسیده است که ملت ایران چهره های منفی باف و نفاق افکن را بهتر بشناسد.
امروز هرگونه نفاق افکنی و اشکال تراشی در برابر تلاش های صادقانه گروه های فعال اپوزیسیون دانسته یا ندانسته خدمتی به جمهوری اسلامی و استمرار حکومت ظلم و ستم در ایران است. انتقاد سالم در مسیر بهبود فعالیت های مبارزاتی از ضروریات است، اما در کنار هر انتقادی باید پیشنهاد مثبت و سازنده ای نیز عرضه کنیم. آبراهام لینکلن می گوید روشن کردن یک چراغ مفید تر از صد ها دشنام به تاریکی است.
آن هایی که در مسیر مبارزات پیشقدم شده اند مستحق تشویق و تمجید ما هستند. اگر خود نمی توانیم به آن ها بپیوندیم و یا در فعالیت های مشابه مشارکت جوییم این نباید دلیل شود که عیب جویی کنیم و گذشت و فداکاری دیگران را اندک بشماریم. هفته ها و ماه های آینده برای ایرانیان برونمرز بوته آزمایشی است که سرنوشت آینده مبارزات برونمرزی در گرو موفقیت آن است. . اگر کاری از دستمان بر نمی آید و نمی توانیم در این کارزار برای کسانی که پا در صحنه مبارزه گذاشته اند نوشی باشیم لااقل نیشی بر دل آنان نکاریم.
پاریس
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود به و سپاس از آقای مویدی محترم، با توجه به پیام تان و با توجه به این نوشتار شاهین فاطمی:-
آیا شما دارید می گویید که در این نوشتار، مخاطب شاهین فاطمی مردم نیستند؟! اینرا در کجای این نوشتار می توانم پیدا کنم؟
از پیام شما برمی آید که مخاطب شاهین فاطمی، قشر سرشناس هستند، درست است؟
اگر اینطورست، پس او این سرشناسان را به دو بخش تقسیم کرده است؛ "اهل بصیرت" و "اهل بی بصیرت" . اینرا درست فهمیدم؟
سپس او این "اهل بصیرت" را هم به دو بخش تقسیم می کند؛ یک بخش آنهایی هستند که مثل خود او کاملا با اینگونه همایش ها موافق اند و بخش دیگر آنهایی هستند که مخالف هستند ولی انقدر بصیرت دارند که مخالفت شان را ابراز نمی کنند. آیا درست فهمیدم؟
"اهل بی بصیرت" را هم شاهین فاطمی، آنهایی می داند که مخالفت شان با اینگونه همایش ها را رسانه ای می کنند. درست فهمیدم؟
این وسط، شاهین فاطمی چه نقشی برای مردم/خواننده گمنام قائل است، آقای مویدی محترم؟
سپاسگزار می شوم به یکایک این پرسشها پاسخ دهید. با احترام حق
پاینده ایران و ملت ایران
February 06, 2012 10:11:14 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویزه کافه نادری های نازنینم، آقای مویدی محترم، در بخش نظرات آزاد امروز دیدم که قوانین کامنت گذاری در این سامانه را یادآور شدید. در رابطه با توهین، به نظر شما نویسنده مقالات باید سرمشق مردم باشد و از توهین پرهیز کند و آیا بنظر شما شما و یاران تان در سایت رواداری تان، خرچنگ خطاب کردن منتقدین به همایش اولاف پالمه بوسیله پروفسور شاهین فاطمی توهین هست یا نیست؟ آیا شما و یارانتان موافق اینگونه همایش ها هستید یا نه و در آنها حضور پیدا خواهید کرد اگر از شما دعوت شود؟ با سپاس و احترام حق پاینده ایران و ملت ایران
February 05, 2012 06:59:38 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های گرامی و نازنینم،
خرچنگ من کیست! پیش بسوی یافتن هر یک از ما بدنبال خرچنگهای خود!
چگونه است که آن سرشناسان و رسانه هایی که حاضر نشدند از شکایت شاهزاده رضا پهلوی علیه خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت حمایت کنند، برای پروفسور شاهین فاطمی خرچنگ نبوده و نیستند ولی ما برای او خرچنگ می شویم وقتی که از این گردهمایی های مشکوک حمایت نمی کنیم و بزیر سئوالشان می کشیم؟!
شاخصه خرچنگها چیست؟ شفافیت و پاسخگویی یا غیر شفاف بودن و یا بر عکس این؟ آیا خرچنگها ذهنیت پرسشگر و خردگرایی را دشمن خود می دانند یا نه درست برعکس، آنها را تشویق و تبلیغ و ترویج و نهادینه می کنند؟ آیا فقط یک نوع خرچنگ داریم که پروفسور شاهین فاطمی تعریفش را از آن داده است و یا نه، دو نوع خرچنگ وجود دارد! یکی دیکتاتور و حسود و بد ذات است و گریزان از خرد گرایی و ذهنیت پرسشگر و اصول آزادی، و دیگری درست بر عکس، فاقد همه این خصوصیات زشت است!؟
پروفسور شاهین فاطمی محترم، شما این گردهمایی های غیر شفاف و غیر دمکراتیک و با اهداف نامعلوم بر ما و پشت پرده در لندن و پاریس و حالا در بنیاد پالمه در استکهلم و بزودی در واشنگتن را تلاش های پر ارزش برای آزادی ایران تلقی می کنید و ما را دعوت به خفه شدن در مورد آنها می کنید و ما را خرچنگ هایی می نامید که چوب لای چرخ تان می گذاریم. من به شما اعتراض می کنم. شما از ما انتظار دارید که اگر حمایت نمی کنیم اقلا خفه شویم و هیچ ایرادی به آنها نگیریم و بخاطر گل روی شما، ذهنیت پرسشگر و خردگرای خود را در صندوقچه ای بگذاریم و آنرا کلید کنیم و کلیدش را به دست شما بدهیم که هر وقت شما اراده کردید، کلیدش را به ما برگردانید و اجازه استفاده از آنها را فقط در آن مباحثی که مورد علاقه شماست مورد استفاده قرار دهیم تا دفعه بعد! شما پروفسور رشته اقتصاد در دانشگاه امریکایی در فرانسه هستید و دهه هاست در مهد آزادی جهان، پاریس، کار و زندگی می کنید. اگر این دستاورد شما برای ما باشد، از محسن سازگارا و حسن شریعتمداری و فاطمه حقیقت جو ما چه انتظاری می توانیم داشته باشیم بویژه که اینگونه افراد مورد حمایت شما قرار گرفته باشند! واقعا جای تاسف است که پس از ۱۷ سال آشنایی با شما از طریق رادیو صدای ایران و از طریق مقالات شما در کیهان لندن، امروز می بینم که تا چه حدی سقوط کرده اید. چه احترامی در همه این سالها برای شما قائل بودم و چقدر به شما ارادت داشتم!
شکایت شاهزاده که بسیار شفاف، دمکراتیک، با هدفی روشن بود و او هیچ پنهان کاری ای نکرد و به همه حتی مسیح علینژاد هم خود را موظف به پاسخگویی دانست، برای شما تلاشی بس مهم در راه آزادی و همبستگی ملی برای برداشتن گامهای بزرگتر نبود که از آن حمایت کنید و همه را به حمایت از آن فراخوان دهید؟! آنهایی که چوب لای چرخ او بخاطر این شکایت موجه اش کرده و می کنند، خرچنگ نبوده و نیستند، پروفسور شاهین فاطمی؟! ما خرچنگیم چون دمکرات ایم! ما خرچنگیم که از حقوق دمکراتیک خود دفاع می کنیم که اساس اش پاسخگویی و شفافیت است! این تعریف شما از دمکراسی را در همان دانشنامه ای می توان یافت که سکولاردمکراسی اسماعیل نوری علاء را.
آیا شما از شکایت شاهزاده حمایت کردید یا نه؟ اگر نکردید چرا نکردید؟ حال که شما خرچنگهای خود را به ما شناساندید، منهم می خواهم با پیدا کردن پاسخ به این پرسشم، خرچنگهای خودم را پیدا کنم چون عوض که گله ندارد!
پاینده ایران و ملت ایران
February 04, 2012 05:50:24 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
بهمن زاهدی گرامی خوب،
با شما موافق هستیم که گفتید: "باید صبر کنیم...". صبر میکنیم، اما نه به دلیل اینکه به اینها و اهدافشان اطمینان داریم، صبر ما برای این است که ملت بیدار شود و درک کند در اطرافش چه میگذرد.
در برابر اینکه، آقای سازگارا در مصاحبه با ارتباط به این سمینار میگوید: "قول گرفتیم که اگر در این سمینار شرکت نمیکنند از حالا هم مخالفت نکنند..."، و در واقع منظورش این است که کنجکاوی بخرج ندهند و ...
ما هم میگوییم، از حالا افراد محترمی چون شاهین فاطمیها هم تبلیغ رو حوضی به سود این سمینار و شستشوی مغزی ایرانیان و اخطاریه و دعوت به سکوت هم نکنند. آنها هم صبر کنند ببینند آخر این داستان چه میشود.
چطور در ۳۳ سال گذشته اینها هیچ کدام به ما در هیچ زمینهای امان ندادند؟
چگونه است که کاری که این سمینار میخواهد انجام دهد (البته به ادعای خودشان)، بارها و بارها از طرف شاهزاده در این سه ده به زبانهای مختلف مطرح شد و هیچ کدام این آقایان انقدر در مورد پیشنهادات شاهزاده در مورد "اتحاد" رگ گردنشان بیرون نزد؟ و هر بار یک بهانه و یک رو گردان و یک "ما که نمیدانیم چه میگوید و چگونه میشود... و و و؟"، تحویل ما دادند؟
اما بنیاد اولاف پالمه که از راه میرسد، ناگهان همه هم میفهمند چه میگوید، همه چیز را هم شدنی میبینند، همه را هم به صبر و شکیبایی دعوت میکنند؟
بقول زبان خیابانی ایرانیان: "روضه شاهزاده رضا پهلوی در این سه ده... چای نداشت؟" حتما باید یک خارجی بیاید و همان حرف را بزند که همه این آقایان ناگهان، هم بفهمند، و هم بدانند، و هم اقدام کنند، و هم عکس عمل نشان دهند؟
چگونه است که، فریادها و عملکردهای شاهزاده در این سه ده "تلاشهای امید بخش" و "در مسیر مبارزات پیشقدم و مستحق تمجید و تشویق"، حساب نمیشد... اما کاری که پاسدار دیروز و امروز، توده ای دیروز و امروز، فدائی دیروز و امروز، کمونیست دیروز و امروز، خود فروخته دیروز و امروز، و و و میکند، ناگهان نامش "تلاشهای امید بخش" و "در مسیر مبارزات پیشقدم و مستحق تمجید و تشویق"، میشود؟
اگر پاسخ اینها این است که امروز بقای ایران به دلایل ادامه مجراجوییهای رژیم در خطر هر چه بیشتر است و باید کاری کرد...
من هم میگویم، اینها باید سه دهه صبر میکردند و به شاهزاده پشت میکردند تا بقای ایران و کار ایران به اینجاها بکشد؟
و من میگویم، آیا حال که بقای ایران در خطر است، در کنار یک میهنپرست ایرانی که صداقتش ثابت شده، فهم و شعور او در سیاست ثابت شده، شخصیت و نیت پاک او ثابت شده، و و و در کنار او قرار گرفتن بیشتر بدرد کار مبارزه میخورد؟ یا اینکه از سیاه روزان تاریخی ایران آلترناتیو ساختن بدرد کار مردم ایران میخورد؟
بنظر من، تمام اینها نشان میدهد که حرفی که ما از اول میزدیم درست بوده... دعوا بر سر دشمنی با نظام پادشاهی است، و مبارزه اینها نه بر سر آزادی ایران بلکه بر سر به ثمر رساندن انقلاب شکوهمند دزدیده شده شان است.
اینها اگر میخواستند نگران حال ایران و ایرانی باشند. در کنار شاهزاده قرار گرفتن، یک کار عقلانی، درست و بسیار مثبت تر و اثر گذارتر است (با در انظار گرفتن حال و روز ایران و ایرانی)، تا اینکه دوباره از اول همان چرخ را اختراع کردن، آن هم با مهرههای سوخته و بحث انگیز تاریخی، که اصلا حضورشان در مبارزه بر ضد رژیم، بحث انگیز و تردید برانگیز است.
کسی که بنیانگذار سپاه پاسداران بوده است بیشتر قابل اعتماد است، یا کسی که میگوید اگر فردا مردم به جمهوری رای دادند من به ۹۰% آرزوهای خود میرسم؟
بعد از ۳۳ سال ملت را احمق تصور کردن، نشان میدهد که اینها هنوز هم درگیر افکار انقلابی ۵۷ خود هستند. و در آرزوی تحقق بخشیدن به کاری که ۳۳ سال پیش آغاز کردند و خمینی از آنها ربود و در هوا زد، میباشند.
وگرنه، ما ۳۳ سال صبر کردیم، باز هم صبر میکنیم. اما اگر این ملت تکلیف خود را با نقشی که شاهزاده میتواند ایفا کند، روشن نکند، میرود که خود را اسیر یک خاتمی بازی دیگر کند.
من یک نفر به کسی که از پشت خنجر را تا دسته به قلب ایران فرو کرد اعتماد ندارم و اعتماد نمیکنم، مخصوصاً افرادی که پس از ۳۳ سال هنوز شفافا به ملت نگفتهاند که در ۵۷ "اشتباه کردند و به این میهن و ملت خیانت کردند".
اینها حقایقی را در مورد "انقلاب شکوهمندشان" میدانند، که تا به امروز پس از گذشت ۳۳ سال، هنوز در مورد آن سخنی نگفتهاند و هیچ کمکی برای اینکه ملت در مورد به قول خودشان "انقلاب ۵۷"، روشن شود قدمی در این راه بر نداشتهاند.
و پرسش ما از این "پیشقدمان در مبارزه" این است، که چرا؟ چرا اگر شفاف هستید، اگر به ملت پیوستهاید، اگر میخواهید ایران آزاد شود، اگر آزادیخواه شدید، اگر نیت پاکی دارید، و و و چرا هنوز پس از ۳۳ سال به این میلت نمیگویید چگونه توانستید بر سر کار بیایید و کدام کشورها به شما کمک کردند که نظام پادشاهی را سرنگون کنید؟
مگر نه اینکه میگوئید این رژیم باید برود؟ آیا برای اینکه این رژیم برود شما نباید به این ملت بگویید که چگونه است که این رژیم ۳۳ سال بر سر کار مانده؟ و چه حکومتهایی این رژیم را بر سر کار آوردند و امروز هم آن را تر و خشک و نگاه داشتهاند؟
آیا شما نباید بجای اینکه به ملت بگویید ما راه نجات شما هستیم، اول باید به این ملت بگویید که نقش شما در آوردن این نظام چه بود و از ملت پوزش و در خواست بخشش کنید؟ تا صداقت و نیت بی شیله و پیله خود را به این ملت ثابت کرده باشید؟
تنها دلیلی که هنوز هیچ کدام این کارها را نکرده و نمیکنید، آیا غیر از این است که هنوز هم در فکر سر گیجه دادن و فریب دادن این ملت هستند؟
اینها پرسشهای بیجا و از روی هوا هوس و عصبانیت نیست. اینها پرسشهای اساسی است که هیچ کسی نه میپرسد، نه پاسخ میدهد.
قبل از اینکه ناجی آزادی ملت شوید اول برادری خود را به این ملت ثابت کنید، اول بگوید که چه کردهاید، سپس بگویید که به این دلیل و آن دلیل پشیمان هستید از کردههای خود، بعد بیایید بگویید حالا حاضر هستید برای جبران اشتباهات در کنار ملت دست به این کار و آن کار بزنید.
نه اینکه بیایید به میدان با یک ژست اینکه، کردیم و خوب هم کردیم، حالا هم میخواهیم شما را آزاد کنیم و دیگر کارتان نباشید به اینکه که بودیم و که هستیم و اهداف مان چیست؟ همینکه میگویم آمدیم شما را آزاد کنیم، باید برای شما کافی باشد و شما هم حرف ما را بپذیرید و صدای تان در نیاید.
کدام انسان با شعور و منطقی، به چنین افرادی میتواند اطمینان کند؟ وقتی این همه پرسشهای اساسی پاسخ نداده در مورد گذشته، حال، و اهداف کنونی این افراد وجود دارد؟
به شفاف بودنشان اطمینان کنیم، به حقایق را پس از ۳۳ سال گفتن و اعتراف کردنشان اطمینان کنیم؟ به اینکه به دعوت یک خارجی لبیک میگویند اما وجود مفید یک مبارز میهنپرست چون شاهزاده را انکار میکنند اطمینان کنیم؟
صبر میکنیم، اما صبر کنیم که چه شود وقتی اینها تا این حد شرور و غیر شفاف هستند، و پایه را از اول کج بنا کردهاند.
آقایان فاطمیهای عزیز و برخی از هم میهنان شیر زن اما ستم دیده ایران که مانند آقای فاطمیها میاندیشید، شماها که میگوئید با سمینارهای از نوع اولاف پالمهها "پیشتازان آزادی از راه رسیدهاند" اگر واقعاً میخواهید ایران آزاد شود. به این ملت بگوئید که "آلترناتیو ملی و میهنی" در برابر چشمانشان حاضر و آماده وجود دارد. و بجای اینکه سفسطه کنید، و مغلطه کنید و حقایق را یا پنهان کنید یا اینکه مسائل را وارانه نشان دهید، از تنها رهبر واقعی ملی و ایراندوست در صحنه پشتیبانی کنید، و این ملت را از گیج گیجی خوردن نجات دهید.
اگر واقعاً مبارزه شما برای آزادی ایران و ایرانی است و نه برای آلترناتیو سازی و تاثیر و تعیین نوع نظام آینده ایران با آن شکلی که شما میپسندید.
اگر شما مدعی هستید که به رای آزادانه ملت اعتقاد دارید. با اعلام رسمی خود بعنوان اینکه شاهزاده را بعنوان تنها رهبر این مبارزه تا انجام آزاد رای و رفراندوم ملی قبول دارید، راه را برای انسجام واقعی و حقیقی نیروها باز کنید، بجای اینکه در تاریکی بدنبال رهبر سازی باشید.
شماها با این ملت صادق نیستید. این مبارزه در شاهزاده رضا پهلوی یک گاندی و یک وکلاو هاول دارد، که در تاریخ ایران و منطقه ما بی نظیر است، اما او را دور میزنید که چه کسانی را به این ملت تحمیل کنید؟
آنوقت ما بد روزگار هستیم که حقایق را میگوئیم، و شما خوب روزگار؟ که میگذارید چنین ارزش و سرمایه تاریخی را ملت و میهن ما از دست بدهد؟ بجای اینکه از او برای ساختن دوباره ایران به سود ملت استفاده کنید؟
شما از ما میخواهید که سکوت کنیم، و ما از شما میخواهیم که سکوت خود را در برابر این حقیقت دموکرات، آزدیخواه، مردمی و تاریخی (شاهزاده رضا پهلوی) بشکنید.
قضاوت با مردم ایران و نسل فردا...
خرچنگ آن کسی است که این ملت را ۳۳ سال اسیر تاریکیهای ۵۷ کرده... غیر از این است؟
شیر و خورشید و تاج
February 04, 2012 12:33:10 AM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران؛ دوستان باشگاه نادری
شیر و خورشید و تاج عزیزم؛ جانا سخن از زبان ما فرمودی!؛ به قول شادروان همایون در آن بیانیه تلویزیونی معروف؛ اینها هدفی جزویرانی نداشتند (پایان نقل قول) و امروه هم هدفی جز دوختن کلاه از نمد خارجی برای این ملک و ملت رنج کشیده ندارند. تشت رسوایی طرح هایی اینچنین از بام افتاده است و حنای آقایان در پیش ملت شریف ایران رنگی ندارد. به قول بهمن خان منتظر می مانیم تا نتایج این نشت را ارزیابی کنیم و البته برای آگاهی عمومی قلمی نماییم.
پاینده ایران
February 03, 2012 04:30:32 PM
---------------------------
حق
با درود به همیهنانم بویژه کافه نادری های نازنینم، من از ساعت ۲ بعد از ظهر به بعد امروز بوقت انگلیس کارم تمام می شود و می توانم ۱۰۰ در ۱۰۰ با شما عزیزان باشم. فقط در اینجا توجه تان را به آخرین بیانیه جبهه ملی برون مرزی جلب می کنم که بنظرم دراز کردن دستشان بسوی مشروطه خواهان پادشاهی و پان ایرانیست ها آمده است. مایلم نظر آقای شاهین فاطمی، حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) ، حزب پان ایرانیست (ساسان بهمن آبادی) و دوستان را بدانم. با سپاس ارادتمند حق پاینده ایران و ملت ایران
February 03, 2012 12:51:58 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر شیر و خورشید تاج گرامی،
کمی تحمل هم چیز خوبی می باشد. نه نظر من باید صبر کنیم که در این آخر هفته چه نتیجهای از این نشست بیرون خواهد آمد. من هم به یک نگاه مشکوکی به این نشست مینگرم ولی منتظر نتیجه خواهم ماند.
مهم این است که این آقایان و خانمهای که دعوت شده اند (چه کسی این دعوتشدگان را گُلچین کرده است را فکر میکنم خود دعوتشدگان هم نمیشناسند) به نتیجهای برسند که به آینده ایران کمکی بکند. ما در طیف مشروطهخواهان (پادشاهیخواهان واژه جدیدی که به کار میبرند) برنامه خود را برای آینده ایران به مردم کشور ارایه کردهایم. جمهوریخواهانی که در این نشست شرکت خواهند کرد، هنوز نتوانستهاند بر سر یک برنامه مشخص توافق کنند. شاید این نشست آنان را کمک کند تا کمی هم بفکر ایران باشند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
February 03, 2012 12:24:24 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
آقای شاهین فاطمی گرامی،
پیام شما روشن و شفاف دریافت شد. بعضی از ما طرفداران تند رو نظام پادشاهی (منظور از ما، آن دسته از طرفداران نظام پادشاهی نیستند که بسیار مدرن و امروزی و شیک و و و شدند و با کانتها راه میروند و با هگلها دست نماز میگیرند و با مارکسها ایرانی بودن را تعریف میکنند - خدای نکرده آنها را در کنار ما بحساب نیاورید، ممکن است از شان آنها کاسته شود)، بگذریم، بعضی از ما، مدتها است که میگفتیم دوستان جمهوریخواه یکپارچه شوند. و امروز بسیار خوشحال هستیم که بنیاد اولاف پالمه از راه رسید و این خدمت را به جمهوریخواهان دارد میکند.
بگذارید مردم بدانند، در یک جمهوری احتمالی در ایران آینده، جمهوریخواهان ما چه افرادی خواهند بود. چرا که نه؟ باید اینها برای ملت روشن شود و آنها را دوباره شناسی کنند... اگر بار اول در ۵۷ از دستشان در رفته و اینها را نشناخته اند. درود بر شرف اولاف پالمه رهبر جمهوریخواهان ایران آینده... ما هم از اول همین را میگفتیم که جمهوریخواهان ما از اول خارجی پرست بودند، با خارجی آمدند، و باز هم با خارجی خواهند آمد... غیر از این است؟
فردا هم حتما بقول شما فعالیت این رودخانهها (جمهوریخواهان عزیز و دیگران که حتما منظور شما شاهزاده است... حالا شاهزاده شد دیگران...چی بگیم از این دنیا همه چیز بر میاید)، همه و همه به دریایی با نام ایران، و نه با نام ایرانستان یا با نام روسیه یا چین یا انگلیس یا آمریکا، به هم خواهند رسید.
حال چرا بنده و امثال بنده از این اسامی که در کنار هم قرار گرفته و ردیف شدهاند خوشمان نمیاید و به آنها اعتماد نداریم. حتما اشکال از ما است و شما به بزرگواری خود ببخشید. مهم هم نیست که ما چه بگوییم، همانطور که در ۳۳ سال گذشته مهم نبوده است.
مهم این است که بقول شما پس از ۳۳ سال "آنهائی که در مسیر مبارزات پیش قدم شدهاند مستحق تمجید و تشویق (ما) هستند."
بقیّه ما هم که در این ۳۳ سال یکگونه روز را شب کردیم و بیخودی در این میان نخود این آش شدیم، احتمالا خرچنگهایی بودیم که خرچنگهای دیگر را به زیر میکشیدیم. لابد دیگه... وقتی سازگارها مستحق تمجید باشند.. ما که باشیم در این میان؟ نخودیهای بیخودی این آش، حتما...
اجئزه میخواهم، تشویق و تمجید را برای شما بگذارم. بنده و امثال بنده هم فعلا بدستور شما سکوت میکنیم تا ببینم این اقدامات مثبت بکجا خواهد کشید. فقط امیدوارم آخر این داستان در ۲۰ سال آینده به آذربایجان شمالی و آذربایجان جنوبی و "آقای گربچاف این دیوار را پایین بکش" ختم نشود.
ما نه خرچنگیم که خرچنگهای دیگر را پایین بکشیم. نه خود فروخته هستیم که به Euro و Dollar و Rial خودمان را بفروشیم، و نه یک مشت خس و خاشاک دیوانه و عقدهای که عکس یک دیوانه تر از خود را در ماه ببینیم و او را امام بنامیم، و نه خوشبختانه نیازی به مقام در بین یک سری ۵۷ای فلک زده داریم. ما در همین ایرانی بودن و پاک نیت و آزاده بودن خود، شبها را با وجدان آسوده میخوابیم، و برای ما همین کافی است. تا زمانی که ایران را از همه ۵۷ یها پس بگیریم و به ملت تحویل دهیم و برویم دنبال کار و زندگی خودمان و ایران را بسپاریم به نسل فردا.
اما اجازه بدهید این حق دموکراسی را بر خود محفوظ بداریم که برای فدایی و توده ای و کمونیست و ولایت فقیه ای دیروز هم تا برادری خود را به ملت از همه جا کشیده ایران ثابت نکرده، از حالا زنده باد هم نگوییم. اما به احترام شما، چشم، باز هم ساکت میمانیم، اما زنده باد هم به کسی نمیگوییم، تا زمانی که... ببینیم اصلاح شدهاند...، صادق هستند، و نیت پاکی دارند...
فراموش نکنید که برخی از ماها از دولت سر شاهکارهای همین بقول شما: "در مسیر مبارزات پیش قدم شدگان"، هم میهن از دست دادیم، هم عزیزانمان و جوانی را از دست دادیم، و هم شاه میهنپرست خود را از دست دادیم، و با از دست دادن نظام پادشاهی، آینده یک ملت ۷۰۰۰ ساله هم بر باد رفت. هر لحظه که خبر ویرانی ایران و ایرانی باز دوباره و پی در پی بار دگر از راه میرسد، تمام همین اسامیها که در کنار هم پیشقدمان راه آزادی شدهاند به ذهنم میاید، که چه خیانتها که به این خاک و ملت نکرده اند و نمیکنند.
آقا باید به چه زبانی به شماها بفهمانیم، ما از اینها که شرف و نام و هویت و زبان و تاریخ و هستی و آرامش روحی و جانی و مالی ما را فروختند - بیزاریم.
اما، بدستور شما باز هم خفه میشویم، اما تشویق و تمجید را میگذاریم بر عهده شما عزیزان که بنظر میرسد بسیار سخاوتمندانه گذشته را به گذشته سپردهاید و در کنار پاسداران قدیم بالای پشت بامها بدنبال آزادی و سربلندی ایران و ایرانی میگردید. حتما، در این ۳۳ سال انسان دیگری در اطراف خود ندیدید (مثلاً شاهزاده رضا پهلوی) که در کنار او بدنبال آزادی و سربلندی ایران و ایرانی بگردید. البته، با عرض پوزش از شاهزاده گرامی، امیدواریم از این جسارتی که کردیم و از شما نام بردیم، از ما دلگیر نشوید.
کور از خدا چه میخواهد؟ دو چشم بینا. امیدواریم که این بار شما درست بفرمائید، آقای شاهین فاطمی و باز این هم از آن دورنماهای شما و دوستان در سال ۵۷ نباشد، که سرانجام آن در آخر یک امام مقوایی هیچ و پوچ شد، از نوع اولاف پالمه روسی، البته این بار... و امیدواریم این دفعه شیر باشد و پشتش خورشید.
با سپاس از رهنمودهای شما و با آرزوی موفقیت برای شما و این هم میهنان با صداقت و بی شیله و پیله میهندوست که تا این حد نگران ما ایرانیان و آینده میهن هستند، که به دعوت اولاف پالمه، لبیک گفتند. خداوند، بابای اولاف پالمه را بیامرزد، چرا زودتر نیامد که تکلیف همه روشن شود و ما هم انقدر شاه و شاهزاده نکنیم و از همه فحش بخوریم، بیخودی.
حق دارید ما در ۵۷ که از اول به این رژیم و دار و دسته نه گفتیم، اشتباه کردیم، حتما صد در صد امروز هم داریم اشتباه میکنیم. اما اینها که از قبل از ۵۷ و سپس ۵۷ تا بحال هر دو چهار سال یکبار رنگ عوض کردند و اشتباه هم که به هیچ وجه در کارشان وجود نداشت، حتما این بار هم خیر است و دارند راه درست را میروند. زنده باد آن ۹۰% که مرا به آرزوهایم خواهد رساند... چه شود... از بالای پشت بام آماده به زمین که مرا به آرزوهایم برساند... فردوسی کجایی که یادت بخیر... اگر آمدی کاوه آهنگر و آرش کمانگیر را هم با خودت بیاور.. که اوضاع همه افتضاح است...
انقلابی ۵۷ و دست بوس امام مقوایی میخواهد برای من ایرانی و اصل میهنپرست آزادی بیاورد... واقعا نباید به این عقل و هوش و سواد شماها گفت... زرشک؟
چی بگیم دیگه، جدا چی بگیم، ای کورش بزرگ، خودت بیا و یک فکری بحال این ملت بکن...
قاتل ملت ایران شده پیش قدم در مسیر مبارزات.. حتما انسانها را تحریم کردهاند و هیچ کسی را پیدا نمیکنند در بین این ۷۵ میلیون ایرانی...
واقعاً یا مغز ما عیب پیدا کرده یا مغز شما همان مغز ... ۵۷ای مانده... پاسخ به این معما را ملت ایران خواهد داد.
شیر و خورشید و تاج
دموکراسی است، صدای شما در نیاید که پیشقدمان مبارزه از راه رسیدند. آن مبارزه ای که با پرسشها و شک و تریدی های بجای ما بخواهد شکست بخورد، بدانید که از اول یک راه شکست خورده بوده است.
عجب این ملت را فیلم کردهاید - یک میهنپرست ایرانی، با شخصیت و فرهنگ نگاه دار، دمکرات، منصف، فهمیده سیاسی اجتماعی، در جهان معتبر و شناخته شده را رها کردید، به زور میخواهید برای پشت بامیهای ۵۷ مشروعیت کسب کنید و آلترناتیو سازی کنید. جدا که لقب روشنفکر برازنده شماها است.
مملکت بی حساب کتاب و از هم متلاشی را پیدا کردید هر غلطی دلتان میخواهد میکنید. آن هم به اسم آزادی و دموکراسی. خمینی را میخواهید کنار بزنید (جمهوری اسلامی)، که دست بوس خمینی (جمهوری چپ شیفته روسیه) را بعد از ۳۳ سال تحویل ملت دهید. جدا شماها سیاست سرتان میشود؟ با این هوش و ذکاوت عقب افتاده؟ کم از دست سیاه کشیدیم، حالا نوبت سرخ شده؟
به همین خیال باشید... با شماها نمیشود غیر از این صحبت کرد... بجنگ تا بجنگیم.
February 03, 2012 10:23:11 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به حق گرامی
راستش من نیز متوجه نوشته اقای فاطمی نشدم. من جز ویرانی و سر در گمی اپوزیسیون و فعالیت ایران ستیزان و تجزیه طلبان یا همان فدرالیسم های معروف و وطن فروش چیز قابل ملاحظه ای در صحنه نمی بینم. اگر اقای دکتر فاطمی بیشتر اطلاع دارند خوشحال می شوم بدانم.
February 03, 2012 03:09:09 AM
---------------------------
حق
با درود به آقای شاهین فاطمی محترم، این نوشتار شما کاملا مبهم و غیرشفاف است. نه مشخص می کنید که این لابسترهای خوب و بد کدام اند و نه اصلا معلوم می کنید که منظور شما از تلاشها در چند ماه اخیر چیست؟ کدام تلاشها؟ چه کسانی؟ در چه زمان هایی؟ در چه مکان هایی؟ با چه اهدافی؟ اخبار این تلاش ها کی و در کجا و بوسیله کدام رسانه ها گزارش شده بود و می شود و خواهد شد؟ با سپاس پاینده ایران و ملت ایران
February 03, 2012 02:56:05 AM
---------------------------
|