در یک شب مهتابی عدهای دور هم جمع شده بودند و با دست خود ماه را نشان میدادند؛
حاج آقا میبینی آقا توی ماهه! آره می بینم ...
همهمه ای بر پا بود .من به همراه مادرم به ماه خیره شدیم اما چیزی غیر از نور آبی همیشگی ماه ،آنجا نبود .
در دنیای کودکی خود از آنچه که دیگران می دیدند ومن قادر به دیدن آن نبودم دچار عصبانیت بچگانه ای شده و از مادرم خواستم تا آقا ! را در ماه نشانم دهد.
مادرم گفت : آقا یا خانمی آنجا نیست ،اما این جمله را خیلی آهسته گفت تا دیگران نشنوند و در حالیکه سعی میکرد به سرعت از آن محل دور شویم ، ادامه داد :مردم آنچه را که میخواهند، میبینند نه آنچه را که باید ببینند.
آنروز من،نه از آنچه که مردم درباره اش صحبت میکردند سر در آوردم و نه از آنچه که مادرم به من گفت و همین بر شدت ناراحتی و عصبانیتم افزود که چرا یکی به من نمیگوید دلیل ندیدن آقا در ماه توسط من چیست؟ و همچنین معنی حرفهای مادرم ؟ آن آقا کی بود؟چطوری رفته بود توی ماه و صدها سوال بدون جواب که باعث شد آنشب تا صبح در جستجوی "آقایی در ماه" خواب ماه را ببینم.
نه آنشب در بیداری و خواب و نه تا ، به امروز که نزدیک به سی و چهار سال از آنشب میگذرد، عکس هیچ آقايی رادر ماه ندیدم جز عکس "نیل آرمسترانگ" اولین انسانی که به عنوان فضانورد پای در کره ماه نهاد ،البته عکس و تصویرآرمسترانگ در ماه رانيز بشکلی دیدهام که صورتش زیر یک کلاه مخصوص مخفی بود .در واقع در تمام عمرم ،هرگزصورت هیچ آقایی را در ماه ندیده ام.
مردی را که صحبت از ظهورش در ماه بود ، طی سالها حکومت بر کشوری به نام ایران ،هزاران نفررا به جوخههای مرگ سپرد وهزاران نفر را محبوس وشکنجه نمود .صدها هزار نفر ،طي جنگی که در زمان وی اتفاق افتاد جانشان را از دست دادند و صدها هزار نفر معلول و میلیونها نفر به شکل مستقیم یا غیر مستقیم دچار زیانهای مادّی و معنوی جبران ناپذيري گشتند .
آن آقای در ماه که همه دیدند آنجا نبود اما گفتند آنجا بود! یکی از مستبدترین نظامها را در اواسط نیمه دوم قرن بیست بنا نهاد، استبدادي که ادامه آن به قرن بیست و یک نیز رسیده است.
اما پس از گذشت کمتر از سی و چهار سال ،ناگهان آن آقای مستبد از ماه به زیر آمد و تبدیل به مقوایی گشت که بنا به خاصیت مقوا، سرنوشتی جز لوله شدن و افتادن در زباله دان ،انتظار وي را نميکشد.
و تاریخ یعنی این .و سی سال وچهل سال در تاریخ، مدت زیادی محسوب نمیشود .و خمینی اولین مستبدی نبود که لوله شدو آخرینش نیز نخواهد بود.
در کمتر از سی و چهار سال ،حتا باورمندترین افراد به خمینی دریافتند که هرگز نبایدتصویر خمینی را در ماه جستجو و خمینی را ،روح خود عنوان مینمودند بلکه وی همان مقوای بی روحی بود که روز ۱۲ بهمن ۱۳۹۰ به چشم خود دیده و با روح خود لمس کردند وجایگاه اصلی تصویر وی ،روي همان مقوایی بود که چون خود وی، روح نداشت.
خمینی از ماه برگشته بود اما نه با آپولو و سفینه فضایی ،بلکه با هواپیماپی که پرواز نکرده فرود آمده بود! و زمانيکه از هواپیما پایین آمد همگان دیدند که خمینی ، کاغذ و مقوایی بیش نبود.
بت شکن ، خود بتی مقوايي بود و دیگر هیچ.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
گویا
بسیار زیبا و درست
February 03, 2012 01:57:09 PM
---------------------------
|