حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
میزان، رای ملت است و یا تسلیم و اطاعت؟

February 03, 2012

جمعه 14 بهمن 2570 = February 3, 2012

فیروز نجومی
 

در خرداد ماه 1358، در دورانی که طرح معماری حکومت اسلامی به مناقصه گذاشته شده بود، یعنی دورانی که
حکومت اسلامی، مفهومی بود سحر انگیز و راز آمیز در شرایطی که ساختار قدرت تعیین و تعریف نشده بود، امام خمینی در جمعی از شوریده گان و شیفته گان خود سخنانی ایراد نمود که در ان یک جمله همچون تک ستاره ای در آسمانی تاریک درخشیدن گرفت: «میزان، رای ملت است،» جمله ای، برغم سادگی و صراحت ظاهری، بسی ابهام آمیز. شاید اگر از زبان توماس جفرسن طراح نظام دمکراسی آمریکایی، شنیده می شد تعجب و کنجکاوی ای را بر نمی انگیخت. اما از آنجا که از زبان رهبری بیان میگردید که از تبار امامان بود، انسانهایی معصوم و خطا ناپذیر و فرا زمینی، عبارتی بود مسئله بر انگیز و هنوز هم هست. که این سوال را به پیش میکشد، اگر میزان رای ملت است، پس شریعت اسلام میزان چیست؟ آیا این بدان معنا ست که رای مردم ارجحیت دارد بر احکام الله؟ آیا ترجمان "دمکراسی اسلامی" و یا "مردم سالاری دینی "ست؟

«میزان، رای ملت است» در متن یک خطبه بیان گردیده است، خطبه ای سراسر جوش و خروش و هشدار دهنده، خطبه ای دینی و سیاسی، خطبه ای که خط میکشید بین "ما " و "آنها، " اسلام و غرب، حوزه ای و یا دانشگاهی، حقوق دان و روشنفکر و یا عالم و فقیه. او بر صحنه ظاهر شده بود که دگر اندیشان، حقوق دانان و روشنفکران را به تسلیم و سکوت وادار نماید. که یا با اسلام هستید و یا با دشمنان اسلام، با غرب. او آمده بود که در جمع پر شور شیفته گان خود به مناقشات در باره مراحل مختلف نوشتن قانون اساسی فیصله دهد. که آب پاکی به دست همگان بریزد. که اسلام اول و اسلام آخر است. در اسلامی بودن قانون بحثی نیست. امام، تشکیل مجلس موسسان و واگذاری قانون نویسی را به نمایندگانی از اقشار وسیع مردم، تلاشی بیهوده و ساخته و پرداخته دست غربی ها خواند. که مجلس موسسان چیزی زائد بود و تقلیدی از نظام غرب، نظامی منحط و ضد اسلام. همه ی آنانی که از تشکیل موسسان سخن میراندند، در منظر او "غرب زدگان " ، حقوق دانان و روشنفکران بود ند که در برابر تحقق حکومت اسلامی سنگ می انداختند و بهانه گیری میکردند. در آن خطبه مردم را بیدار باش میدهد که "دشمنان خود را بشناسند." آنها میخواهند که اسلام تحقق نپذیرد و همان دوران خفت را باز از سر گیرند، همچنانکه ناله را سر میدهد که:

"مى خواهند نگذارند قانون اساسى بر طبق آنطورى که اسلام حکم میکند تصویب شود. بـایـد حقـوقـدان هـاى غـربى نـظر بدهند؟! ما مى خواهیم قانون اسلامى بـنـویـسیم ، از غرب بیایند نظر بدهند؟! یا غربى ها بیایند نظر بدهند؟"

اینان البته، بزعم امام مقدس، کسانی جز حقوق دانان و روشنفکران نیستند. کسانی که بهانه جویی میکنند و سنگ جلوی راه تحقق اسلام میاندازند. آنان غرب زده گانی هستند که نسبت به شئون اسلام جاهل اند و در نتیجه آنها را فاقد هر گونه صلاحیت ی در قانون ریزی اسلامی میخواند. امام خطاب به این قشر مضر در جامعه ی اسلامی نهیب میزند که:

"شما از اسلام اطلاعى ندارید، شـمـا اسلام را مى گـوئید بـراى این زمان نیست براى اینکه اسلام را نمىدانید، براى اینکه اعتقاد ندارید که آن که قانون اسلام را آورده است ، خداست ، خداست که محیط بر همه چیز هـا ست ، بـر هـمـه اعصار است ، قـرآن است کـه کتاب هـمه اعـصار است ، دستورات رسول الله است که براى همه اعصار است"

یعنی که مخالفت با تحقق اسلام از روی نادانی ست. حقوق دانان و روشنفکران که در دامن حوزه های علمیه پرورش نیافته اند، راز و رمز علوم الهی، علومی فرا گیر، نهایی و غائی را نیاموخته اند. اگر دارای دانش اسلامی بودند، از "نق نق " دست بر میداشتند، تسلیم میشدند و اطاعت میکردند. در اینجا امام حرف آخر، حرف نهایی و حقیقت غایی را میزند: احکام قرآنی، دستورات رسول الله، مستقل از زمان و مکان اند، تغییر ناپذیر و ابدی. چه نیازی ست به نگارش قانون، حقیقتی که بر سر زبان امام خمینی میلولد اما ناگفته میماند. بزعم امام مقدس، خدا همه هر آنچه که بشر تا ابد بدان نیاز داشته باشد آشکار ساخته است. "راه مستقیم " را نموده است و ما را بسوی آن هدایت کرده است. در نظر او شریعت اسلامی داری چنان عظمتی است که در برابر عقل و درایت بی نهایت ش هر قانون دیگر تنها بازتاب نفسانیات و غرایز بشری ست، ناقص و ناتمام. او نظم جهان و طبیعت را حاصل اراده ی الله میداند، نظمی که اساس آن فرمانروایی و فرمانبری است. تسلیم و اطاعت خواست فرمانروای نهایی ست، خواست ارباب دو جهان، مالک بهشت و دوزخ. دفاع بی امان او از اسلام بعنوان یک آئین فرا گیر، دفاع از نظام فرمانروایی است و فرمانبری. روشن است که او وقتی میزان را رای ملت قرار میدهد، نمیتواند ملت را چیزی دیگر مگر اقشار گوناگون فرمانبر، ببیند. از آنان است که انتظار تسلیم و اطاعت دارد. «میزان رای ملت است» یک حکم سیاسی ست که از زبان دین به بیرون می جهد.

اما بعضا ممکن است که به متن گفتار امام خمینی در همان خطبه رجوع و به عبارت زیر اشاره نمایند بعنوان مدرک مستند ی بر باور امام نسبت به سروری و حاکمیت مردم که بر آن تعبیری دیگری نمیتوان نهاد:

"یک نفر چه حقى دارد براى 35 میلیون جمعیت راى بدهد؟ پنجاه نفر ششصد نفر چه حقى دارد براى یک ملت 35 میلیونى راى بدهد؟ این حق بـراى این است که شما مى خواهید راى بدهید، راى شماست ، میزان ، راى ملت است."
.
کیست که بتواند به نفی و مقاومت در برابر این حکم بر خیزد؟ ولی معضل این عبارت صریح و روشن آن است که گوینده ی آن آگاه نیست که تنها خود او و هیچکس دیگری نیست که برای 35 میلیون، رای میدهد، بجای آنها و برای آنها سخن میگوید. که تنها او ست که عواطف و احساسات آنها را میتواند تحت تاثیر قرار دهد. در واقع در دفاع و قیومت این 35 میلیون است که امام خمینی، حقوق دانان و روشنفکران غرب زده را مورد حمله ی بی امان خود قرار میدهد و محکوم میکند. که شریعت آئین اسلام را کهنه و پوسیده و قواعد مقرارت آنرا اسارت بار میخوانند. که تنها او ست که به وکالت از 35 میلیون نفر به حقوق دانان و روشنفکران اتهام "اهانت " به مردم وارد میکند. وی در حمایت و دلسوزی برای ملت، فرزند مظلوم و ستمدیده ی خویش، به غرب زد گان نهیب میزند که:

"چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا اینقدر ملت ما را ضعیف قرار مى دهید؟ چرا اهانت به ملت مى کنید؟ چه حقى داریـد ؟ مـلت مـا، درش هـمـه چیز هست . اگر اسلام فقط عیب است ، بله شما حق دارید. ملت ما مسلم است ، شما هم اسلام را قبول ندارید، پس ملت مـا چیـزى نمى داند بـراى اینکه اسلامى است و اسلام چیزى است که مخالف با همه دانش هـاسـت ! حـرف شما این است."

در اینجا نیز گوینده بنظر میرسد که از این واقعیت آگاه نیست که تنها کسی که در دفاع از ملت نشسته است، کسی بجز امام نیست. که در واقعیت این خود امام است که ملت را ضعیف می پندارد. ملت اگر ضعیف نیست چه نیازی بدفاع دارد؟ چه نیازی به یک سخنگو دارد؟ وی مسلمان بودن ملت را -هرچه که معنی دهد- قطعی و مطلق میداند، گویی که همه یکسانند و یکجور و از یک باورند. به حمایت از ملت بر خاستن ساده است وقتی که تسلیم و اطاعت، یک امر دینی، به یک امر سیاسی بدل شود. امام در نقش قیم و ارباب ملت است که سخن میراند نه در نقش کسی که به اراده ی آزاد ملت اعتقاد دارد. او به قیومت ملت بر میخیزد مبادا که ملت فریب آزادی را بخورند، شیفته ی غرب شده و غرب زده بشوند و از اسلام دست بر گیرند. این رای ملتی صغیر است، نه مستقل و خود مختار و آزاد که امام خمینی میزان قرار میدهد. گفتمان امام، گفتمان یکتایی است و یکتا پرستی، نفی کثرت است. تهدید آمیز، یا با من هستی و یا دشمنی.

زمان، هم اکنون از حکم امامت مبنی بر میزان قرار دادن رای ملت ، پرده بر گرفته است. حال میتوان آنرا لخت و عور مشاهده نمود. گویا بار دیگر استعمار گران توطئه نموده که این حکم آزادی بخش دین اسلام را وارونه جلوه دهند. اگر در سال 58، در بحبوحه معماری جمهوری اسلامی، امام خمینی برای 35 ملیون سخن میراند و قیومت و آنها را بعهده گرفته بود، هم اکنون حضرت ولایت فقیه، خداوندگار خامنه ای بجای 80 میلیون نفر سخن میگوید. سرنوشت 80 میلیون نفر را در دست گرفته است. کیست تعیین کننده ی روابط این ملت با جهان خارج است؟ کیست که هرگونه مذاکره و مصالحه را شکست و آبروریزی تلقی میکند؟ کیست خواهان غنی سازی هسته ای؟ کیست که فکر میکند، دانش هسته ای و اسلحه ی اتمی، غرور انگیز است و نشان قدرت و اقتدار؟ کیست که ریاست جمهوری را بر میگزیند؟ مسلم است که هر کس هست، ملت نیست. بخشی از ملت ممکن است، اما نه ملت. چرا که ملت خاموش گردیده است. برگزیده های ملت در زندان و محبس است و کسی از آنها خبری ندارد. دوزخ جایگاه برگزیدگان ملت است در جمهوری اسلامی. "رهبر معظم انقلاب " همچون پیشوا و معبود ش، امام خمینی، از خداوند گاری خود از فرمانروایی خود نا آگاه است در حالیکه هیچ نخواهد و نجوید مگر تسلیم و اطاعت و یا فرمانبری و فرمانبرداری. در حکومت اسلامی، رای تنها میتواند تسلیم معنی دهد. تنها نشان اطاعت است و فرمانبری. رای مردم در حکومت اسلامی، نه بیان و تبلور آزادی در گزینش، اراده ی آزاد انسانی، که تنها میتواند میزان بندگی و عبودیت بشمار آید.

Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
rowshanai.org


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

ناصر

دوست عزیز نویسنده با تشکر از نقد محترمانه حضرتعالی نظر آنجناب را به مطالب ذیل جهت بررسی منصفانه تر جلب می نمایم .
1- به اعتقاد این حقیر هیچکس از جمله امام ، معصوم از خطا نبوده ، همچنین نه ایشان و نه هیچ آدمیزاده ی دیگری هاله ی قدسی ندارد که او را مصون از نقادی نماید . توضیح اینکه در دائره ی اسلام از دیدگاه معتزله حتی خداوند نیز باید پاسخگوی اعمال و افعال خویشتن باشد .
2- سیاه و سفید دیدن رسم نقادی نیست ، به ویژه آنکه منتقد منصف نمی تواند با گمانه زنی در مورد نیت افراد آنها رابه چالش بکشد .
3- اینکه در میان فقهای اسلامی برخی جزم اندیش بوده و راه را بر هر نوع دگر اندیشی سد کرده اند شکی نیست و در اینکه روح الله خمینی نیز در این وادی رشد و نمو کرده و طبیعتا از این طرز تفکر بی بهره نبوده تردیدی نمی باشد . اما بی انصافی است که ارادت این مرد به ابن رشد ملاحظه نگردد ، از حوزه ی انصاف خارج است که نگاه او را به دین همان نگاه اشعری حاکم بر حوره ها لحاظ نماییم و فتاوای ایشان را در مورد شطرنج و موسیقی و به خصوص قانون کار در خاطر داشته باشیم . کمال ناجوانمردی است که نبینیم ایشان با تکیه بر فقه جواهری به اسلام پویا نیز اعتقاد راسخ دارد . این مرد به امثال مدرس می بالد و متاسفانه به هر دلیلی به محارب بودن زندانیان خود در سال 67 رای داده است . او با فریادی بلند در بهشت زهرا فریاد می زند که من به به پشتوانه ی رایی که ملت به من داده دولت تعیین می کنم ، او بارها و بارها در سخترین شرایط به آراء مردم رجوع کرده و در پاسخ نامه ی نمایندگان مردم در مورد تخطیشان از قانون اساسی صراحتا بر این مطلب اذعان نموده و عذر تقصیر به دلیل شرایط خاص می خواهد .
نتیجه اینکه یکسره مهر تایید بر ایشان زدن و یا به عکس تکفیر بی چون و چرای ایشان از خامی حکایت دارد . ما باید بپذیریم که این روح الله خمینی بود که زعامت مردم را در برچیدن نظام ستم شاهی به عهده داشت ، او بود که علیرغم ناملایمات فراوانی که بر ملت ما در دوره ی زمامداری ایشان رفت ، پشتیبانی اکثریت قاطع مردم را تا روز پایانی عمر با خود داشت . اگر مردم این دیار در سال 88 با حس خوبی پا به عرصه ی جنبش سبز نهادند به گمان من جز این نبود که هنوز حس خوبی از آن ایام در خاطر خود داشته آنرا به نسل بعد از خود نیز انتقال دادند . اما همه ی اینها به معنی آن نیست که دوران تصدی ایشان بی نقص بوده که با اندک واکاوی می توان به موارد عدیده ای از آنها دست یافت .
4- یک محقق هرگز نباید شرایط مکانی و زمانی یک پدیده را از آن حذف نموده و به نقادی بپردازد ، این نوع نگرش بی تردید او را به ناکجا آباد رهنمون خواهد کرد . برای این حقیر که تمامی دوران جوانی و میانسالی خود را در این عرصه به سر برده مسجل است که قریب به اتفاق مردم ما بدون اطلاع عمیق از ماهیت اسلام بدان عشق می ورزند .
اینکه ملتی بدون تحقیق عالمانه به یک مکتب ، یک آرمان و یا یک شخص اعتماد بی چون چرا می نماید مایه ی تعجب و بررسی است ولی اینکه همه ی خسارتهای ناشی از این نگرش را متوجه یک نفر نمائیم قطع مسلم خطایی نابخشودنی است . بپذیریم که تک تک ما در پروسه ی گذار به دمکراسی در بسیاری از موارد کودکانه عمل کرده ایم و خمینی نیز از این قاعده مستنی نبوده است . اما به این مطلب نیز باید اذعان نمود که در این طی طریق روح الله موسوی نقشی بی بدیل داشته است .
ما همانطور که نمی توانیم از این که شخص ایشان در حاکم کردن نگاه ولایی بر جامعه که باعث انحطاط انقلاب اسلامی گردید یقینا موثر بوده چشم ببندیم ، بر این حقیقت نیز حق غمض عین نداریم که ایشان پرچمدار مبارزه با استبداد و استعمار بوده اند .
در پایان با عذر خواهی از اطاله ی کلام خواهشمندم که بیائید و بیائیم از تاریخ درس بگیریم . ملت ایران از صدر مشروطه تا کنون به دلیل فراموشی مزمن برای چندمین بار راه افراط و تفریط را بر می گزیند و به همین دلیل همواره از جاده ی هدایت دور می افتد . انسان هرگز نباید از یک سوراخ دوبار گزیده شود ، چه کنیم که ما بارها و بارها از همان سوراخ نیش خورده ایم و باز ...
موفق باشید
آگاهی تا رهایی

February 04, 2012 06:23:55 PM
---------------------------

عرفان

با درود خدمت اقای نجومی گرامی مایلم شعری از زنده یاد مهدی اخوان ثالث که بی ارتباط با موضوع مقاله نیز نمیباشد را پیش کش نمایم

سیه کاران در میخانه ها بستند حافظ جان
خم و مینا و جام باده بشکستند حافظ جان

به مستان می و انگور حد ها میزنند انان
که از کبر و غرور و مکر سرمستند حافظ جان

خدا گویند و میگیرند جان و مال مردم را
خدا داند که بس نامردم و پستند حافظ جان

خدا کی نان جان با شرط ایمان میدهد کس را
چرا الله یان این را نداستند حافظ جان

خدا ما را از این الله اهریمن رها سازد
یقین اهریمن و الله همدستند حافظ جان

همان اهریمن است الله و در این شک ندارم من
گواهم ایزدی ایرانیان هستند حافظ جان

ببین شب ها چه تاریک است زیر پرچم الله
ببین مردم چه بدبخت و تهی دستند حافظ جان

سلامی کن به خیام ان ابرمرد از من مسکین
بگو پستان در میخانه بستند حافظ جان

February 03, 2012 06:51:53 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites