آمریکا، شرق و غرب برای کشورهای نفت خیز و ثروتمند خاورمیانه که از نظراستراتژیک نیز حائز اهمییتند، حکومتهای اسلامی میخواهند، زیرا برایشان چندین مزیت دارد.
اولا، دیکتاتورهائی خودکامه گرچه بظاهر دم ازدموکراسی میزنند، اما در عمل بروش استبدادی حکومت میکنند و دموکراسی میکشند.
دوما، انعقاد قراردادهای پر منفعت بسهولت انجام میگیرد و کسی را یارای اعتراضی نیست.
سوما، برای شرق وغرب فرصتیست تا نبودن آزادی، عدم رعایت حقوق بشر، و سرکوب مخالفین را به نام احترام به مذهب و گفتگوی تمدن ها نادیده بگیرند.
چهارما، روشنفکران، کاردانان، متخصصین و اندیشمندان جلای وطن کرده جذب کشورهای غربی میشوند و بمرورخلعی ازوجود آنان ایجاد میگردد.
حکومت اسلامی در ایران، دست پخت آمریکا و شرق و غرب، پس از جنگ هشت ساله با عراق، برای دستیابی به سلاح هسته ای به تکاپو پرداخت و در کنار آن به سیاست ضد اسرائیلی و حمایت از تروریست های منطقه روی آورد. آنچه که در زمان آقای خاتمی در خفا انجام میشد، در دولت آقای احمدینژاد با وقاهت تمام علنی شد. صدها میلیارد دلار برای تهیه بمب اتمی و موشک و جنگ افزارهزینه گشت.
دودیکتاتور سرمست از قدرت و خودبزرگ بینی نظام، آقایان خامنه ای واحمدینژاد، نابودی اسرائیل و غرب را در دستور کار سپاه قدس قراردادند و با موشک های روسی، چینی و کره ای به تهدید هم پرداختند. غرب هم به تحریم های گسترده علیه حکومت اسلامی روی آورد و بشدت آنها نیزافزود.
اکنون آقای احمدینژاد و آخوندهای دولتی، برای بی اثرجلوه دادن تحریم های گسترده غرب، کوشش میکنند. درحالیکه زندگی اکثرمردم بیپناه و بیگناه ایران، ازناهنجاریها واثرات منفی ودشواریهای تحریم ها شدیدا دگرگون است، حتا عمال حکومتی به مردم میگویند انتقاد نکنید که انتقاد فتنه گریست.
ازطرفی کشورهائیکه خوراک ایران "خودکفا" راتامین میکنند ومدامن گوشت، گندم، برنج، دانه های روغنی وانواع روغن های نباتی به ایران صادرمیکردند، بعلت عدم پرداخت شدن صورتحسابها یشان و هشدارهای آمریکا دست ازآن کارکشیده اند. قحطی، پیشگوئی آقای عسگر اولادی سلطان واردات اجناس بنجل کشورچین، بزودی درس جدیدی به سرکردگان نظام سرکوبگر خواهد آموخت.
دراین میان، مردمی جان به لب رسیده میباید هزینه بیخردیها واشتباهات و سیاست های ناشیانه و لجبازانه افراد مستبدی را بپردازند که غرق در شهوت بمب اتمی وباایجاد تنش بینالمللی و جنگ افروزی برای سرکوب معترضین داخلی و حل اختلافات و مشکلات حکومت خود تلاش میکنند. حاکمان فقاهتی سرزمین به غنیمت گرفته شده ی ایران، آرام آرام براین باورند که تاریخ مصرفشان بسررسیده وبرای تمدید تاریخ مصرف یا ادامه بقاء خود شدیدا نیازمند یک جنگ تمام عیارند. وزیرخارجه حکومت میگوید "نظام خود را برای بدترین گزینه ها آماده کرده". او در مسکو می گوید: "ما میتوانیم در سراسر جهان به منافع امریکا حمله کنیم"، وبا این نوع تشنج آفرینی، عملا ایران را به کام جنگ وحمله نظامی می برد. آقای لاریجانی میگوید" اشتباه بود که ما خودمانرا پایبند حقوق بشر سازمان ملل متحد کردیم، زیرا حقوق بشرما با حقوق بشرآنها فرق فاحشی دارد". درشت گوئی وسخنان نسنجیده آقای خامنه ای که "ما درشرایط جنگ خیبر قرار گرفته ایم یا درهر کجای جهان، به هر کس وهرجریانی که علیه اسرائیل اقدام کند کمک می کنیم"، نمودارضعف، بیچارگی واصلاح ناپذیری نظام سرکوبگراست که ایرانرا بسوی جنگ وتباهی رهبری میکند. سخنان جنگ طلبانه مقامات ولایت فقاهتی، ازنزدیک شدن یک فاجعه از نوع عراق وافغانستان هراسی شدید درمردم ایران افکنده وهشداروزنگ خطریست ازطوفان قریب الوقوعی که درراه است.
شاید بعلت آگاهی کاملی که ماازبه انتها رسیدن شکیبائی غرب در تحمل کردار ورفتار سیاسی ناشیانه ودورازخرد حکومت فقاهتی وعواقب وحشتناک آن داریم وبسیاری از ما به شفافیت حرکت حاکمان فقاهتی سرزمین به غنیمت گرفته شده ایران بسوی جنگ و رهبری برای تباهی ایران بخوبی پی برده ایم.
چندیست، ازهمبیزاری، ازهمگریزی، سرخوردگی، یاس و بیتفاوتی ازمیان ما ایرانیان خارج از کشوررخت بربسته. اینجا وآنجا شاهد همگرائی وهمسوئیهائی هستیم. اما حرکات همگرائی وهمسوئی بسیاربسیارآرام و آهسته پیش میروند. پیوستن بیکدیگردربسیاری ازما با نگرانیهای خاصی همراه است. ازاینروسعی در یکدست کردن اندیشه با خاموش کردن و یا حذف کردن افکارمخالف، اصلی ترین عامل گسستگی است. یا باید به روشنی حوزه پوشش سلایق به سلیقهای خاص تقلیل یابد وبقیه حذف شوند، یا باید حصول بهدفی مهمترباعث گردد، دیگران راهمانگونه که هستند بپذیریم. اگرمیگوییم کسی عقیدهاش را نگوید چون عقیده اوقابل قبول نیست یا تفرقه انداز است، پس باید رسما اورا غربال کنیم واحتمالا خود نیزدرغربال دیگران گرفتار آئیم.
آیا ما هنوز درگذشته خود غوطه ورودر صدد گرفتن انتقام از یکدیگریم؟ آیا ایران ازما مهمترنیست؟ آیا مانند 33 سال پیش درانتظاروبدنبال یک قیم، یا یک دیکتاتوریم؟ پس منتظر چه هستیم؟ چرا از همیاری وهمبستگی واهمه داریم؟ چرا ازگفتگو وهمپیمان شدن ترس داریم؟ سر و سامان دادن به همبستگی وهمیاری عمومی و تشکل کنگره یا انجمنی کلان وایجاد آلترناتیودراین مقطع حساس زمانی محتاج تحمل و پذیرش همگان است. همگی میباید ازگذشته ها درس گرفته، بگذریم وبرای نجات ایران متحد ویار وفادار شویم.
ازایرانیان دربند ولایت فقیه ندا میرسد که "ما را دریابید وفریاد مارا بگوش دنیا برسانید". "ای شمائیکه درسانسوروقید وبند نیستید، به جهانیان ازجور، ستم وظلمیکه برما میرود بگوئید". "ازجهانیان بخواهید مارا یاری دهند".
حال بیائید وبگوئید، با این همه گسستگی وتشتت چگونه با جهانیان روبرو شویم؟ چگونه به جهانیان ازجور، ستم وظلمیکه درایران میگذرد شکایت کنیم؟ کدام نمایندگان ایرانیان در تبعید، به سازمان ملل بروند وخواستار احراز حقوق پایمال شده شهروندان ایرانی شوند؟
پس بیائید، سریعا به اولین هدفمان، ایجاد یک کنگره پیوسته از کلیه نیروهای سکولار، لیبرال، دمکرات، سوسیال دمکرات، سوسیالیست ومخالف حکومت اسلامی برسیم.
دومین هدف ما، پس ازانحلال رژیم ماجراجوی فقاهتی، برپائی نظامیست سکولارآزاد، مردم سرور، بدون تبعیض بر مبنای قوانین حقوق بشر سازمان ملل متحد وایرانی یک پارچه.
یک کنگره پیوسته از کلیه نیروها با این اهداف همرنگ وهمآهنگ، باانتخاب آلترناتیوی بعنوان نمایندگان میلیونها ایرانی خارج از کشوروسخنگوئی، میلیونها ایرانی دراسارت میتواند برای فعالیت بین المللی به رسمیت مورد نیاز برسد.
کوشش اصلاحطلبان جمهوریاسلامی برای بقدرت رسیدن، استوار شدن پایههای لرزان رژیم و بقاء نظام را بیمه خواهد کرد.
همبستگی پیروزیست اما کجاست همبستگی ما؟
پپ
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
بهرام آبار
جناب حق،
با درود وسپاس ازتوجه و مهرشما به ایران ما، باید عرض کنم:
در فرانسه یا آلمان قوانین مذهب درامور جامعه وحکومت دخالتی ندارند وقوانین حقوق بشراجراء میگردند. اما درایران وحتا دراکثر کشورهای اسلامی این مسئله حل نشده و قوانین شریعت (قوانین بیابانگردان بدوی) با تبعیض وخشونتهای مخصوص خود ودرمغایرت با حقوق بشربطور کامل مورداجراء قرارمیگیرند. این قوانین علت اصلی عقب ماندن جهان اسلام ازقافله تمدن وخشونتگریهای آنان است. بنابراین برای استقرار یک نظام لیبرال دمکرات درایران، پیش نیازی بنام سکولاریسم (عدم دخالت قوانین مذهب درامور جامعه وحکومت) غیرقابل چشم پوشیست. قوانین شریعت زنان (نیمی از مردمان ایران) را انسان درجه دو تلقی میکنند و آنهارا در قیومت مردان قرار میدهند. چگونه میتوان تحت چنین قوانینی آزادی ودمکراسی برقرار کرد. اگر کیمیای لیبرال دمکراسی را میداشتیم وبهرکسی ازآن میدادیم شاید کار آسان میشد. اما سکولاریسم ولیبرال دمکراسی را میباید طی یک پروسه طولانی در ایران پیاده کرد، همانطوریکه در فرانسه، آلمان و بطورکلی درکشورهای غربی پس ازقرون وسطی طی بیش ازسیصد سال مبارزه وروشنگری به نتیجه فعلی رسیده.
در مورد فدرالیسم باید عرض کنم:
یوهانس آلتوزیوس پروفسورحقوق وعلوم سیاسی آلمانی رااولین فدرالیست یا پدر فدرالیسممدرن میخوانند. اودرسال 1603 میلاری، دررساله ای بنام سیاست، روش وقوانینش ، دردرکنارکلیاتی ازاندیشه های خود با استدلال سیاسی از پادشاه آلمان، استقلال محل اقامتش درشمال آلمان را خواهان شد. زیرا شدت مالیاتها وظلم دولتی کمر مردم را شکسته بود. پس میبینیم تئوری فدرالیسم با خواستن استقلال برای یک شهربندری آغازشده و درطی بیش ازچهارصد سال نظریه پردازی وبحث به این نتیحه رسیده: "تئوری فدرالیسم برای سازماندهی یک نظام سیاسی فدرال، جهت تشکل یک حکومت مقتدرمرکزی، باهمبستگی کشورها یا حکومت های کوچکتردرهمسایگی همدیگر بکار گرفته میشود". یا اینکه "نظام فدرال نظام سیاسی ویژه ایست که درکشورهای وسیع، بازبان ها ومذاهب متعدد و پرقومیت، میتواند برای رسیدن به صلح، امنیت، رفاه وهمزیستی دوستانه شهروندان آن دیاریک گزینه ای مطلوب باشد". علت اصلی خواست وطرفداری ازفدرالیسم، تبعیض وظلمیست که به قسمتی از مردم یک کشوری در ده ها سال روا میگردد. پس اگربا ایجاد یک نظام سکولارولیبرال دمکرت درآن کشوری که ده ها سال تبعیض وظلم دیده، امنیت، رفاه وهمزیستی صلح آمیز و زدودن تبعیض هارا برقرارکنیم لزومی برای فدرالیسم نخواهد بود.
با مهر
بهرام آبار
February 18, 2012 04:21:11 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنین،
آقای آبار محترم، اولا سپاسگزارم از اینکه شما مرا در یک مورد تصحیح کردید. درست می گویید فرانسه کشوری لائیک است و نه سکولار.
دوم، اینکه پذیرفته اید که فدرال نبودن فرانسه و فدرال بودن آلمان هیچ ارتباطی با دمکراسی و حقوق بشر ندارد، هر دو کشور لیبرال دمکرات هستند و مردمان هر دو کشور از خوشبخت ترین مردمان جهان هستند. بنابراین، پذیرفته اید که ایرانی که فدرال نیست، لزومی هم ندارد که فدرال شود تا مردمش مثل مردم فرانسه خوشبخت شوند چون فرانسویها و آلمانها هر دو خوشبختند و مایه این خوشبختی شان هرگز هیچ ارتباطی با فدرال نبودن آن یکی و فدرال بودن این یکی نداشته است. آنچه در هر دو مورد از اهمیت ویژه برخوردار بوده است نظامهای لیبرال دمکرات آنهاست و این نظام چون در این نظامها نتیجه مثبت داده است، دلیلی ندارد که در دیگر کشورها نتیجه مثبت ندهد. فقط باید ترمزهای مصنوعی را که بر سر اینراه مخالفان رژیم می گذارند را برداشت تا به این توافق برسند که راه حل مشکل ایران، استقرار یک نظام لیبرال دمکرات در آنست. با رسیدن به این توافق و متعهد شدن و پایبندی به آن، مهمترین گام برداشته خواهد شد و نتایج مثبت آن ببار خواهند آمد چون اصول لیبرال دمکراسی مرجع و سند ضمانت ملت خواهد بود. هر کسی هم که بخواهد سرپیچی کند با او همان رفتاری خواهد شد که در آلمان و فرانسه با او خواهد شد و نه کمتر یا بیشتر. نکات دیگر درباره آخرین نظر و پیام تان را در نظر بعدی خواهم آورد. تا اینجا اگر برداشت از من از آنچه شما در آخرین نظرتان آوردم اشتباه است، لطفا بگویید. اگر برداشت من درست باشد، ما به توافق رسیده ایم که استقرار یک نظام لیبرال دمکرات غیرفدرال مثل فرانسه در ایران، ما را به همان آزادیها، امنیت و رفاهی خواهد رساند که هر شهروند فرانسه از آن برخوردارست که هیچ بی شباهت به آنچه یک شهروند آلمان از آن برخوردارست نیست. بنابراین، کسانیکه فدرالیسم را اصل قرار داده اند، مشکل آفرین بوده اند و باعث پیچیده تر شدن بیهوده وضعیت در آپوزیسیون شده اند و جلوی همبستگی را گرفته اند. شما باید به اینها بپردازید و نه امثال من که این مشکل را نیافریده ایم و در حقیقت توجه شما و امثال شما را به این مشکل آفرینان که سد راه همبستگی شده اند جلب می کنیم. با سپاس حق پاینده ایران و ملت ایران
February 17, 2012 07:15:09 PM
---------------------------
بهرام آبار
جناب حق،
با درود وسپاس ازتوضیحاتتان باید عرض کنم:
نظام حاکم در فرانسه جمهوری لائیک و دمکرات است با یک حکومت مرکزی درپاریس. جمهوری فدرال آلمان کشوریست سکولارولیبرال و دمکرات با یک حکومت مرکزی دربرلن و حکومت های کوچکتردر16ایالت آن. درهردوکشورموازین آزادی ومردم سروری رعایت میشوند، بویژه ازطرف مردم. از اینرو امنیت، صلح ورفاه مادی و معنوی دراختیاراکثریت مردم است. توضیح دادن برسکولار دمکراسی و لیبرال دمکراسی وبررسی تفاوتهایشان دردی را تسکین نمیدهد. من باوردارم که شما از این واژه ها وتفاوتهایشان اطلاع کافی دارید. این واژه ها: آزادی خواهی، مردم سروری و جدائی قوانین مذهبی ازقوانین مدنی (حقوق بشر) بسیار زیبا ومردم پسندند. اما اگرمورد استفاده کسی قرار نگیرند وجامه عمل نپوشد، ارزش آنها همان کاغذیست که بروی آن نوشته شده اند. مشکل ما ایرانیان اینست که آن واژه ها را فبولم داریم اما دیگران باید آنهارابکاربرند نه خود ما. مشکل دیگرما ایرانیان ازهم گریزیست، وعدم گفتگو وتبادل اندیشه با یکدیگر. ازطرفی سعی میکنیم ازهم برتری را با ناچیز شمردن یا با ناچیزمعرفی کردن دیگران بدست آوریم. این روش عامل اصلی عدم تفاهم واعتماد وجدائی ازهمدیگراست. امیدوارم با ترک این عادات بتوانیم همبستگی با یکدیگررا بدست آوریم.
با مهر
بهرام آبار
February 17, 2012 03:57:55 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنین،
آقای آبار محترم، خیلی ها لیبرال دمکراسی را نه تنها نمی پذیرند بلکه در مقابلش سکولار دمکراسی را علم می کنند تا فدرالیسم و ایران ؛چند ملت و ملیتی؛ شان را در آن بگنجانند. مجاهدین خلق و چپهای سنتی و اصلاحات چی ها هم لیبرال دمکراسی و حقوق بشر را نمی پذیرند. اگر چپهای سنتی با رجوع به منشور جهانی حقوق بشر، دهه هاست نقض حقوق بشر در ایران را هدف قرار داده اند، این تعهد و پایبندی آنها به این منشور اصلا نیست. اینها همان سوء استفاده هایی را از این منشور می کنند که جهان غرب برای باج گیری و تغییر رژیم در اینجا و آنجای دنیا کرده است. چپهای دو آتشه منشور جهانی حقوق بشر را یک حقه بازی کشورهای سرمایه داری به سرکردگی امریکای جهانخوار همیشه معرفی کرده اند و ؛حقوق انسانی بی قید و شرط؛ خود را تا زمانیکه به قدرت نرسیده اند در مقابلش علم کرده اند. ؛آزادی بیان بی قید و شرط؛ ای که اسماعیل نوری علاء در دفاع از آزادی بیان علی میرفطروس اخیرا امضاء کرده است را ببینید. کجای دنیا آزادی بی حد و حصر می تواند وجود داشته باشد که اینهمه تحصیلکرده دانشگاههای معتبر جهان از نوری علاء گرفته تا اسماعیل خوئی شاعر و فیلسوف پای آن بیانیه را امضاء کرده اند! خوشبختانه جواب آزادی بی قید و شرط بیان را که نشان از مسئولیت ناپذیری این حضرات است را از خانم الاهه بقراط گرفتم و به این حضرات ابلاغ کردم. یادم نیست شما هم انرا امضاء کرده بودید یا نه ولی همه آنها دهها امضاء کننده واقعا پرت اند و خود را مبارز معرفی می کنند. شما خوب می دانید که اصول لیبرال دمکراسی و منشور جهانی حقوق بشر هم در آلمان فدرال رعایت می شوند و هم در فرانسه غیر فدرال و فدرالیسم هیچ ارتباطی با دمکراسی و حقوق بشر ندارد. اگر داشت حتما در منشور جهانی حقوق بشر ذکر می شد. همانطور شما خوب می دانید که عراق فدرالیزه شد و در شرف تجزیه است و جولانگاه سه گروه تروریستی پژاک، کومله و حزب دمکرات کردستان (عجب سکولاردمکراتی که دمکراسی اش را با تفنگ می خواهد برایمان بیاورد!) . اگر اینها به منشور جهانی و لیبرال دمکراسی باور داشتند از راههای مسالمت آمیز وارد می شدند و نه تفنگ و نه چریک و نه اردوگاه چریکی در کردستان عراق می داشتند. مجاهدین خلق هم همینطور که حتی با خلع سلاح شدنشان هم هنوز با چنگ و دندان می خواهند در عراق بمانند تا موقع تقسیم غنائم از ایران از دیگران عقب نمانند. همایش های لندن و پاریس و استکهلم هم هیچکدام لیبرال دمکرات نیستند و هیچ اعتنائی به منشور جهانی ندارند. بنی صدر هم منشور جهانی حقوق بشر را قبول ندارد و معتقدست که منشور جهانی حقوق اسلامی در قرآن بس گسترده تر و بهتر از منشور سازمان ملل است. از او پرسیدم که یک کشور در جهان را به من نشان دهد که نظام دلخواهش در آن برقرار باشد. ماهها این پا و آن پا کرد ولی با اصرار و سماجت من بود که پاسخ داد که سویس شباهت دارد با آنچه او می خواهد ولی کافی نیست و اصلاحات او در سیستم سوئیس برای ایران، نظام دلخواهش است. تکبر این آدم تا کجا! در سایت اخبارروز، پای مقاله ای از ف. تابان که یک فدائی خلق است و مدیر آن سایت، پرسیده شد که با منشور حقوق بشر برای ایران چه میانه ای دارد. پاسخ داد که این منشور بیش از یک تعبیر دارد! عجب که یک کمونیست فکر می کند که این منشور مثل قرآن است که بیش از یک تعبیر می تواند داشته باشد و نشان داد که او هم هیچ تعهد و پایبندی ای به این منشور ندارد. شیرین عبادی هم اعتقادی به این منشور ندارد و نوع بومی شده اسلامی ترکیه ای اش را می خواهد. اینها هم با لیبرال دمکراسی و منشور جهانی حقوق بشر برای ایران مشکلات گُنده تر از آنی را دارند که کسی نتواند ببیند. چطورست که شما اینها را تا حالا ندیده اید! برای اطلاع دوستان و شما در قانون اساسی فرانسه خواندم که جمهوری فرانسه یک کشور سکولار و دمکرات (نه سکولاردمکرات) است با حاکمیت ملی. توضیح می دهد که چه نوع دمکراسی در این کشور موجود است و چه حقوقی تک تک آحاد ملت در این کشور دارند. بر هم زدن اساس این دمکراسی و حقوق ملت و صدمه وارد آوردن به تمامیت ارضی کشور غیرقانونی است. برای تمرکز زدائی هم همانقدر فرانسه موفق بوده است که آلمان موفق بوده است. فدرالیسم هیچ ارتباطی با دمکراسی و حقوق بشر ندارد و بازیچه شده بدست عده ای که لیبرال دمکراسی برای ایران نمی خواهند بلکه سهمی از غنیمتی بنام ایران برای خود می خواهند. امیدوارم توضیحی که خواسته بودید را در این پاسخ دریافت کرده باشید. دوباره این دو پرسشم را تکرار می کنم، دو نمونه از کشورهای سکولاردمکرات و دو نمونه از کشورهای لیبرال دمکرات در جهان به من نشان دهید. دوم، تفاوت بین سکولاردمکراسی و لیبرال دمکراسی چیست؟ با تشکر از شما پاینده ایران و ملت ایران
February 16, 2012 08:21:44 PM
---------------------------
بهرام آبار
جناب حق، با درود وسپاس ازتوجه شما به نوشته ام باید عرض کنم: نظام حاکم در فرانسه جمهوری
دمکرات با حکومت مرکزیست. République Française, est une république constitutionnelle unitaire
شعارجمهوری دمکرات فرانسه "آزادی، برابری و برادری" است که هنوزکاملا جامه عمل نپوشیده.
البته اگر به آزادی فعالیت واحزاب درفرانسه توجه کنیم (احزاب سوسیالیست، مجمع جمهوریخواهان (گلیستها)، حزب کومونیست، اتحاد دموکراتیک فرانسه، سبزها و حزب رادیکال) سوسیالیست ها از جمله مهم ترین گروه حزبی درکشور فرانسه هستند.
درایران با در نظرگرفتن پیشنیازهائی مانند جدائی دین ازحکومت واجراء کلیه قوانین حقوق بشر، اگرنظامی شبیه نظام جمهوری دمکرات فرانسه، یا یک نظام جمهوری فدرال ودمکرات، شبیه جمهوری فدرال آلمان کشوریکه من درآن زندگی میکنم، با موافقت اکثریت دو سوم شهروندان ایرانی بوجود آید، آزادی احزاب تضمن شده واصول دموکراسی اعمال گردد، مسلما بندرت حقوق حقه کسی در ایران پایمال خواهد شد؟ زیرا هیچ چیزی مطلق نیست.
جناب حق، لیبرال (آزادی خواهی) دمکراسی (مردم سروری) بلی آزادی خواهی ومردم سروری را اکثریت ایرانیان میپذیرند. من جزمرتجعین مذهبی کسی را نمیشناسم که آزادی خواهی ومردم سروری را نپسندد ونپذیرد. کدام دگر اندیشان ایرانی با حفظ هویت سیاسی خود حاضر نمی شوند لیبرال دمکراسی را برای ایران بپذیرند؟ لطفا در این مورد توضیح دهید.
با مهر
بهرام آبار
February 15, 2012 01:00:41 AM
---------------------------
حق
آقای آبار محترم، برای درک مفاهیم نظامهای گوناگون لطفا بفرمایید:-
۱. در یک نظام لیبرال دمکرات مثل فرانسه، کدامین حقوق حقه کسی در ایران پایمال خواهد شد؟
۲. تفاوت بین سکولار دمکراسی با لیبرال دمکراسی چیست؟
۳. ۲ کشور سکولاردمکرات و ۲ کشور لیبرال دمکرات در جهان را نام ببرید تا تفاوت ایندو برایمان ملموس شود.
۴. کدام یک از نظامهای سیاسی موجود در جهان تاکنون ثابت کرده اند که در آنها حذف دگراندیشان از دیگر انواع نظامها به مراتب کمتر بوده است؟ اگر پاسخ شما لیبرال دمکراسی است، پس بفرمایید که چرا دگراندیشان ایرانی با حفظ هویت سیاسی خود حاضر نمی شوند که لیبرال دمکراسی را برای ایران بپذیرند تا هیچکدامشان حذف نشوند و همگی زیر سایه لیبرال دمکراسی در ایران امنیت داشته باشند؟
۵. کشوری که شما در آن زندگی می کنید چه نام دارد و آیا سکولاردمکرات است یا لیبرال دمکرات؟
من باور دارم که هر کنشگر سیاسی باید در آغاز کار مورد اینگونه پرسشهای بنیادی قرار بگیرد تا روشن شود که درک او از مفاهیم سیاسی چیست؟ همانطور روشن شود که آیا در برابر آنچه می گوید و می نویسد و می کند مسئولیت پذیر هم هست یا نه؟ مثلا پاسخگو هست، شفاف و صادق هست، برای مردم ارزش قائلست که به پرسشهایشان به زبان ساده پاسخ دهد؟ یا نه، مثل خامنه ای در تبعید است که می گوید و می نویسد و می رود و مخاطبش نه مردم بلکه ؛خواص؛ و ؛اهل بصیرت؛ اش هستند. کیفیت آپوزیسیون امروز ایران، کیفیت نظام آینده را رقم می زند. امروز وظیفه ما مردم است که کیفیت این آپوزیسیون را بالا ببریم تا فردا در ایران نظامی با کیفیت بالا داشته باشیم. پاسخگو کردن هر کنشگر سیاسی به مردم امروز، یکی از مهمترین گامها در این راستاست بویژه پاسخگو کردن آنها به ایرانیانی که این کنشگران دوست نمی دارند. با احترام حق
پاینده ایران و ملت ایران
February 14, 2012 02:36:46 PM
---------------------------
|