سالها قبل، در اوایل پیروزی انقلاب 57 شبی دوستی تماس گرفت و گفت: به ماه نگاه كنید. عكس خمینی در ماه دیده می شود. آن زمان آیت الله طرفداران بی شمار داشت. بعدها دریافتیم نه تنها این دوست ما، بلکه شمار بسیاری از ایرانیان آن شب خوش باورانه تایید كرده بودند كه عكس خمینی را در ماه می بینند.
پدیده هایی ازین قبیل را هیستری توده ای می نامند كه نوعی رفتار بیمارگونه جمعی است.
در واقع هیستری توده ای بروز علائم مشابه یا یكسان در بخشی از یك جمعیت است. این علائم ممكن است تقلیدی از علائم یك بیماری باشد یا تنها، بروز هیجانی كه به صورت موج، توده های یك جامعه را به یک عمل مشابه وامی دارد.
هیستری جمعی تنها یک هیجان عصبی گذراست و فاقد پشتوانه فکری یا عمق عاطفی است.
دامنه آن بنا بر شرایط متفاوت است. گاهی تعداد اندکی را مبتلا می کند. مثلا وقتی در یک خوابگاه دانشجوئی تعدادی مدعی دیدن جن می شوند. اما گاهی دامنه آن بسیار گسترده است. برای مثال حتا خود وابستگان نظام نیز پیش بینی حضور آن جمعیت كثیر را در مراسمِ تشییع جنازه خمینی نمی كردند. اما آیا حقیقتا تمام آحاد شركت كننده در آن مراسم ،از ذوب شدگانِ وی بودند!
رفتار ما پس از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در برابر استرالیا در مقدماتی جام جهانی 1998 فرانسه ، نمونه دیگری از این بیماری جمعی است. این مثال ها و صدها نمونه دیگر از این دست به ما نشان می دهد که هیستری جمعی و زیر مجموعه دیگری از آن که پدیده «باندواگن» نامیده می شود، از بیماری های شایع جامعه ایرانی است. «باندواگن» همان دنباله روی یا پیروی کورکورانه است.
بزرگ ترین خطر این گونه رفتارها برای سیاست ورزان و مبارزان است.
-كجایند میلیون ها ایرانی كه ادعا می شود به احمدی نژاد رای دادند؟ آن هم در شرایطی که مقام وی از یك تداركاتچی هم تشریفاتی تر است؟!
-كجایند آن جمعیت میلیونی كه روزی در خیابان های تهران فریاد می زدند:رای من كو؟ آن هم در شرایطی که کسانی که به آنها رأی داده اند، در حبس بسر می برند؟ چرا آن رأی دهندگان تحرکی ندارند؟
در هر دو مثال، مبنای عمل بخش قابل توجهی، تنها هیستری جمعی بوده است. از آنجائی كه این گونه اعمال پشتوانه فكری و عمق عاطفی ندارند، پس از آنکه هیجان عصبی فروكش كرد، تحرك و خیزشی نیز صورت نمی گیرد.
بنابراین اگر در جمعیتی تمایل به هیستری جمعی زیاد باشد ممكن است درست در لحظات خوش باوری، مبنی بر حضور میلیون ها انسان پشت سر خود، تنهایی ما، ما را غافلگیر، متوحش و دلسرد نماید.
پدیده «باندواگن» یا دنباله روی که در بالا به آن اشاره شد، یكی از زیر مجموعه های هیستری جمعی است و بر اساس آن، عملی كه از بسیاری افراد جامعه سر می زند، تنها و تنها ناشی از انجام همان عمل از سوی تعداد قابل توجهی از افراد همان جامعه است. در واقع کسانی کاری را انجام می دهند تنها به این دلیل که دیگران آن را انجام می دهند!
یک نمونه بارز آن «شب های قدر» امسال بود که عکس های آن گروه های مختلفی از جامعه را در حال شرکت در مراسم آن نشان می دهد. شاید این تصور و خوش خیالی برای نظام پیش آید كه رسوخ باورهای مذهبی در میانِ آحاد ما رو به ازدیاد است! اما آیا واقعا برگزاری این مراسم و همراهی با آن، بیانگر افزایش اعتقادات مذهبی در میان مردم است؟
خیر، بسیاری از این افراد تنها به واسطه پدیده «باندواگن» به این مراسم می روند و از آنجائی كه این پدیده نیز با بینش و تفكر همراه نیست، چه بسا در یک ایران آزاد ، بسیاری از اینان در دیسكوتك ها و كازینوها به عیش و نوش مشغول شوند و البته باز هم به دلیل همان پدیده دنباله روی و پیروی کورکورانه!
این بیماری نیز در جمعیتِ ایرانی مشكل ساز است. حداقل در دو دوره آخر انتخابات ریاست جمهوری گروه های اجرائی آن انتخابات با توسل به این پدیده موجبات مهندسی آراء و پیروزی محمود احمدی نژاد را فراهم آوردند.
در واقع ترفندی که به کار گرفته می شود، رساندن آرای موافق با استفاده از بسته های تشویقی مانند سهام عدالت، وام های کم بهره، پاسخ به عریضه نویسی مردم، به آستانه «دنباله روی» است. پس از عبور از این آستانه، دیگر آراء به خودی خود یک سیر صعودی خواهد داشت.
پدیده «باندواگن» در جامعه شناسی تقریبا مانند «همرنگ جماعت شدن» خودمان است و در آن از ظرفیت و ویژگی «فرصت طلبی» انسان سوء استفاده می شود. این پدیده همراهی کسانی را با یک موج یا یک رویداد و یا یک مراسم توضیح می دهد که در واقع با به هر سو که باد وزید، به همان سو می روند.
یك آوازه خوان با كمكِ پدیده «باندواگن» می تواند موزیك اش را داغ كند. در اقتصادِ خُرد می توان با استفاده از تبلیغات و پدیده «باندواگن» که در پی آن شکل می گیرد، یک سیر صعودی برای فروش كالا ایجاد كرد. و بالاخره پدیده «باندواگن» مهم ترین ابزار برای تبلیغات و مهندسی انتخابات است.
هدف از طرح این بحث این است که دریابیم برای ملتی با پیچیدگی های مردم ایران، كار مبارزه آسان نیست. در واقع نمی توان دیمی و فله ای كاری را پیش برد. ما در راسِ هرمِ مبارزاتی، نیاز به جامعه شناسانِ زبده ای داریم كه تك تكِ رفتارهای جمعی ما را زیر ذره بین گذاشته و بدانند در هر موقعیتی چه کنش و واکنشی قابل پیش بینی است و چه زمینه های فكری و تبلیغاتی برای بروز یك واکنش دلخواه در جامعه ضرورت دارد.
پرسشی كه در این میان بسیاری از اذهان را به خود مشغول می دارد، این است كه آیا استفاده از هیستری جمعی برای اهداف متعالی، امری اخلاقی و خردپسند است یا خیر؟ و اگر خیزشی با استفاده از این هیستری شکل گرفت، چگونه می توان دوران آرامش پس از آن را طراحی کرد و هم چنین مشکلات ناشی از پیامدهای آن را حل و فصل کرد و زمینه های اجتماعی را برای پذیرفتن یک فضای جدید آماده ساخت؟
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
همایون
درود بر شما
این مقاله یکی از بهترین، دقیقترین و مهمترین مطالبی منتشر شده در چند سال گذشته بوده است. مشگل اساسی ما ایرانیان این است که مسائل را موشکافی نمیکنیم و مشگلات را از ریشه حل نمیکنیم. این موضوع که شما به آن اشاره کردید، “همرنگ جماعت شدن” متاسفانه یک مرض گروهی در بین ما ایرانیان است. تا بدان جا که به ان افتخار نیز میکنیم و آن را به یک ضرب المثل تبدیل کردهیم!!!
شورش خانمان سوز و ایران ویران کن سال ننگین 57 نیز همینطور رخ داد. یعنی هیچ تفکر، برنامه، هدف و به قول عامیانه حساب کتابی پشت آن نبود. و من که اون دوران خرد سالی بیش نبودام امروز به نیکی میتوانم تصور کنم که چطور این ملت را شور حسینی گرفته بود و گوسپند وار به دنبال بز گر براه افتادند.
تا زمانی که ما این ایرادات را کم نکنیم و به قول شما یک حرکت جامعه شناسی و روان شناسی درست انجام نشود تغییر خاصی به وجود نخواهد آمد.
بد بختانه این بیماری در بین اون گروه از ایرانیان که تحصیل کرده تر هستند و به خود لقب من در آوردی “روشن فکر” را میدهند از همه بیشتر است.
February 17, 2012 05:22:47 PM
---------------------------
|