پس از حمله امریکا به عراق و گشوده شدن فصل دیگری در تاریخ این کشور،قانون اساسی آن بر اساس فدرالیسم قومی تدوین شد. بیشتر کشورهای فدرال از الگوی قومی پیروی نمی کنند،تنها جوامعی خاص و گاه بحران زده این تقسیم بندی را می پذیرند. ولی هنوز دو ماه از خروج نیروهای امریکایی از عراق نمی گذرد که در غیاب آنان زمزمه هایی از دولت محلی اقلیم کردستان در خصوص احتمال اعلام استقلال شنیده می شود. امریکا آمد و رفت ولی ورود و خروجش سر منشاء تحولات ساختاری شد.
پس از برپایی فدرالیسم در عراق در کشور ما نیز برخی از جریان ها از لزوم انتخاب نظام فدرالی سخن گفتند و بدون مطالعه موضوع و تجربه دیگر کشورها،بنا را بر این اصل گذاشتند که گویا تمام نظامات فدرال،مانند عراق برمبنای مرزهای قومی شکل یافته اند.صرف نظر اینکه تجویز کنندگان این روش،فدرالیسم را به خوبی نشناخته و بدون مطالعه و تامل کافی در این خصوص نظر می دهند و صرف نظر از اینکه ایران یکپارچه نیازی به چنین تقلید مضحکی ندارد،اکنون صدای شکستن بنیانهای سست آن را در عراق می شنویم. شاید برای کشوری غیر طبیعی همچون عراق که نه بر اساس اراده عده ای از مردم،بلکه به خواست انگلستان پس از جنگ اول ایجاد شده بود،فدرالیسم بهترین شیوه کشورداری می توانست باشد،اما فدرالیسم قومی، هرگز!
مدعیان فدرالیسم در ایران که با تقلید از عراق الگویی قهقرایی را به ما نشان می دادند، فدرالیسم را هدف غایی می پنداشتند،ولی باید پرسید،اکنون که این الگو در حال فروپاشی است و لااقل یکی از طرفین هیچ تعهدی نسبت بدان احساس نمی کند،هنوز به درستی چنین راه حلی میتوان باور داشت؟
اندکی صریح تر باشیم.احتمالا بارزانی نیز از ابتداء در اندیشه جداسری از عراق بود اما زمینه های شکل گیری چنین اقدامی را مفقود می دید. معمولا گام اول تجزیه یک کشور، فدرالیسم است.زیرا به هر حال تحدید حاکمیت ملی به نحوی کمرنگ تر محسوب می شود. همه اینها در شرایطی است که اقلیم،در قانون اساسی فعلی،جایگاه و موقعیتی دارد که چیزی بیش از فدرالیسم است.حق وتو،حق داشتن نیروهای مسلح،وزارت خارجه و امکان تصمیمات گسترده در زمینه های اقتصادی و... که هیچ یک در سایر نظام های فدرال اجازه داده نمی شود. عراق از این بابت یک استثناء بود. ولی با اینحال این تجربه دستکم در کلام شکست خورده است.
البته اینکه کردهای عراق استقلال یابند یا نه،حقی است مربوط به این مردم و فی نفسه حسن و قبحی ندارد،اما یک الگوی شکست خورده دیگر از مدل "فدرالیسم قومی" در برابر ما قرار می گیرد.اصولا هر تقسیم بندی که بر اساس قومیت و ریشه اتنیکی انسان ها انجام شود، دردسرآفرین و غیر عقلانی است.ملیت بر اساس قرارداد اجتماعی و یک خیر مشترک، شکل می گیرد، ولی قومیت به قول ماکس وبر، یکی آزار دهنده ترین مفاهیم است که بر اساس غریزه و جدای از اراده افراد و حتی گاه در برابر "فردیت" مردم صورت بندی می شود.
عصر پس از فروپاشی شوروی،دوران آزاد شدن غول «بنیادگرایی قومی» از شیشه بود. از بالکان تا قفقاز و آسیای میانه تا افریقا،توسعه و دموکراسی را تهدید می کرد. بنیادگرایی قومی در هر جا که قدم نهاد، پیشداوری و حب و بغض را جایگزین،منطق و خردورزی کرد، هیچ جامعه ای از آن مصون نماند،و کشتار و ترور جایگرین،توسعه و دموکراسی شد.عقب افتاده ترین مناطق در کشورها،مناطقی هستند که بنیادگرایان قومی به شدت در آن فعالیت می کنند و حضور دارند.انسان ها برای رسیدن به توسعه نیازمند عبور و فراموش کردن ریشه های خیالی خونی و تعلقات خاص گرایانه و اندیشیدن به هدفی والاتر به نام کشور و ملت می باشند.
متاسفانه در اطراف و اکناف کشور ما تعداد مرزها و دولت هایی که بر اساس قومیت پدیدار می شوند در حال افزایش است،جدای از تهدیدات امنیت ملی، چنین روندی برای ما خوشایند نیست زیرا پس لرزها و تاثیراتش به ایران نیز می رسد و سبب بازتولید گفتمان بنیادگرایی قومی می گردد.بنیادگرایی از هر گونه، به ویژه قومی برای جامعه ای به مانند ایران که خواستش دموکراسی و توسعه بیشتر است،سمی مهلک محسوب می شود.اما هنوز به دهها دلیل می دانیم که ایران، ترکیه و عراق نخواهد شد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های گرامی، جمشید گرامی، اگر مسئله یک کشور با دمکراسی و تمرکز زدائی و حقوق شهروندی ساکنانش باشد، فدرالیسم تنها راه حل نیست. اینرا همه فدرالیست هایی که شناسنامه ایرانی دارند خوب می دانند ولی حاضر به اعتراف آن نیستند. همین خود برای هر ایرانی باید خیلی شک برانگیز باشد که چرا!؟ پیاده کردن فدرالیسم در ایران یعنی تقسیم آب و خاک و مردم و در تقسیم آب و خاک بین مثلا فرقه دمکرات آذربایجان (میراث پیشه وری) و حزب دمکرات کردستان و کومله (میراث قاضی محمد) اختلاف بر سر اب و خاک امروز هست چه برسد وقتی تقسیمات بخواهد انجام گیرد. بر سر یک وجب خاک مورد اختلاف کینه و نفرت و حتی جنگ داخلی ایجاد خواهد شد و این به میان مردم هم مثل یوگسلاوی کشانده خواهد شد. از آنجا که فدرالیست های فرقه دمکرات مسلح نیستند ولی دو سه حزب کرد مسلح اند معلوم است که دست بالا را کدامین شان خواهد داشت و دولت مرکزی مسلح در برابر آنها قرار خواهد گرفت و اینها همه بوی متعفن جنگهای داخلی و خونریزی و تجزیه ایران و نفرت و کینه بین مردمی خواهد شد که صدها سال در کنار هم از همه فراز و نشیب ها گذر کرده اند. در ضمن پیاده کردن فدرالیسم مخارج و هزینه هایی کلانی دارد که بهترست خرج آموزش و پرورش و صنایع و غیرو شود تا تولید کار شود و برای مردم آینده ای داشته باشد. پژاک و کومله و حزب دمکرات! کردستان همگی مسلح هستند و بر سر کردستان با هم خواهند جنگید یا مثل دو حزب در کردستان عراق با کمک امریکایی ها به این توافق خواهند رسید که ایالت فدرال شده خود را بین خود مادام العمر تقسیم کنند. نه آب و خاک کردستان را بلکه قدرت و ثروت و وکالت و وزارت و همه شغلهای مهم را. در این توافق، هر کدام هم ارتش خود را دارند تا اگر دیگری خطا کرد زهر چشم بگیرند و مشکل را مسلحانه حل کنند. این یعنی جنگ داخلی و یعنی ظن نسبت به نیات یکدیگر در زمان صلح بین خودشان. همه شان در یک توافق استوار خواهند ماند و آن اینست که حقوق مردم را مشترکا زیر پا بگذارند و هر وقت مردم بر علیه شان تظاهراتی کردند به گلوله ببندشان همانطور که در کردستان عراق چندی پیش رخ داد. تمام شغلها را بین طوایف خود تقسیم خواهند کرد و هر کسی مطیع نباشد از کار و زندگی می اندازشان همانطور که در کردستان عراق رخ داد وقتی مردم از این فسادها شکایت کردند. احزاب اسلحه به دست تبهکار هستند و روزگار مردمی که از میانشان برخاسته اند را تباه می کنند و هرگز تن به دمکراسی و حقوق بشر برای مردم نمی دهند. برای همینست که مخالفان رژیم کنونی در ایران همگی ضرورتا از رژیم بهتر نیستند و جابجایی خود را با آن می خواهند. هر مخالف رژیمی ضروتا دوست و دمکرات و حقوق بشری نیست و اینها را باید از سایر مخالفان رژیم که بواقع بدنبال دمکراسی و حقوق بشرند تمیز داد. آن یکی را از دور بیرون و این یکی را تقویت کرد. بدون چنین پالایشی از مخالفان رژیم نتیجه ای بهتر از آنچه در عراق است حاصل ما در ایران پس از فروپاشی این رژیم نخواهد شد. مخالف رژیمی که در یک دست تفنگ دارد و با یک دست کاغذ سخنرانی اش در سمینار اولاف پالمه قرائت می کند بدرد ایران و ایرانی نمی خورد و اگر با حرف به خواسته اش نرسد تفنگش را بر شقیقه مخالفش که بی تفنگ است قرار خواهد داد و بزور و خشونت خواسته اش را دنبال خواهد کرد. باید توازن قوا بین ایندو باشد. یا هر دو باید تفنگ بدست باشند یا هر دو باید متمدنانه و بی تفنگ مسائلشان را حل کنند. کسی که بدنبال دمکراسی و حقوق بشر و حقوق شهروندی خود و مردم کشورش است هرگز متوسل به خشونت و تفنگ نمی شود و هیچ کشوری با تفنگ و چریک به دمکراسی نرسیده و نخواهد رسید. باید بهر وسیله ای که شده تفنگ و چریک را از میدان بیرون کرد و بنام دمکراسی و حقوق بشر و رواداری و دگراندیش آنها توجیح کرد. در هیچ کشور غربی اینها را به یهیچ عنوانی تحمل نمی کنند، پس چرا ما تحمل شان کنیم! این حماقت محض از سوی ما خواهد بود و ایران بر باد ده. اگر خوب توجه کرده باشید می بینید که همه این تفنگ بدستان هستند که بدنبال فدرالیسم قومی و نژادی هستند و حامیان و لابی هایشان یا هیچ درکی از دمکراسی و حقوق بشر ندارند تا نگاهشان به اینها مثل نگاهی باشد که نگاه غربی ها به چنین گروههایی است که تروریست می نامندشان و یا بهتر از من و شما می دانند ولی منافعشان در حمایت از اینها تامین می شود. اکثر این لابی ها و حامیان اصلا کرد نیستند و زادگاهشان در جاهای دیگر ایران است. بنابراین، با پیروزی چریکهای کرد در کردستان ما، هیچ آسیبی نمی بینند چون در ان منطقه زندگی و کار نخواهند کرد. خودشان در بهترین و امن ترین مکانهای دنیا به زندگی خود مثل دهه های قبل زندگی خواهند کرد و کارشان با کردستان تمام شده مثل یک قرارداد فرض خواهند کرد که از بنگاهی بدست آورده بودند. این مردم کردستان خواهند بود و ایران که هزینه جانی و مالی و تمامیت ارضی ایران را پرداخت خواهند کرد و نه این خوش نشینان بی درد و وجدان و بیوطن. راههای دیگر کم هزینه به جز فدرالیسم جهان سومی برای تمرکز زدایی هم هست که این حضرات تفنگ بدست و حامیان و لابی های شان که تن به آنها هرگز نخواهند داد چون منافعشان ایجاب نمی کند. اگر بواقع شما بدنبال حقایق هستید می توانید برای اطلاعات بیشتر و دقیق تر به لینک زیر رجوع کنید:- http://www.irancpi.net/sokhanrooz/matn_195_0.html
در سال ۲۰۰۵ یا ۲۰۰۶ سودان تن به فدرالیسم داد و پارسال دو ایالت از هم جدا شدند و دو کشور سودان شمالی و جنوبی نام گرفتند. عراق هم در شرف تجزیه است و دیر نخواهد بود که خبر تجزیه رسمی اش به گوش جهان برسد. فدرالیسم عراقی خیلی با فدرالیسم آلمانی تفاوت دارد. کی در آلمان یکی از ایالت ها ارتش خود را دارد و دو حزب هر دو مسلح قدرت و ثروت را بین خود در آن ایالت تقسیک کرده باشند یا جولانگاه سه اردوگاه چریکی بیگانه (پژاک و کومله و حزب دمکرات! کردستان) هم باشند که هر وقت هوس کردند به کشورهای همسایه خود حمله کنند و ایجاد ناامنی و کشت و کشتار! فدرالیسم عراقی و سودانی و افغانی و پاکستانی بدرد ایران و جهان سوم نمی خورد. تمرکز زدایی فرانسوی برای عراق و و و در جهان سوم کارکرد بهتری دارد و همه به حقوق شهروندی خود می رسند و کشورها با دولت-ملت خود به همان امنیت و ازادی خواهند رسید که فرانسویان رسیده اند. این کاملا بستگی دارد به نیت فرد که چه باشد، سازندگی ایران یا ویران گری آن. پاینده ایران و ملت ایران
February 18, 2012 01:26:05 PM
---------------------------
جمشید
نویسنده تاکید می کند:معمولا گام اول تجزیه یک کشور، فدرالیسم است.لطف کنند چند نمونه از کشورهای فدرال در جهان که در گام اول تجزیه و سرانجام فرو پاشیده اند را نام ببرند.اگر ایشان اما وضعیت آشفته سیاسی کشور عراق را مصداق بارز فدرالیسم در جهان و بویژه تقلیل آن به برداشت قومی از آن را مد نظر دارند، خوب این سخن دیگری است.
February 18, 2012 05:24:00 AM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران؛ کافه نادری ها عزیز
فروکاستن مطالبات ملی ایرانیان در جهت آزادی؛ دموکراسی و حقوق بشر به مطالبات قومی و محلی در جهت منافع خاص برخی گروه های تروریستی به خواست خارجی؛ نه تنها گرهی از مشکلات این ملت نخواهد گشود؛ بلکه مشکلات عدیده سیاسی؛ اقتصادی و اجتماعی و امنیتی نیز بر آن خواهد افزود. کسی را که خود را به خواب خارجی زده تا از حمایت های مالی و سیاسی او بهره مند گردد؛ هیچ کس نمی تواند بیدار کند. تنها بر میهن پرستان است که قاطعانه و متحد در مقابل آنها صف آرایی و مبارزه کنند.
پاینده ایران
February 16, 2012 08:17:25 AM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنینم، عنوان نظر زیر می تواند ؛کادویی بنام جمهوری دمکراتیک فدرال ایران؛ یا ؛کادوی فریبنده جمهوری دمکراتیک فدرال ایران لای خرمنی از کاغذ کادوهای فریبنده تر؛ باشد یا هر عنوان دیگری که تفاوت بین ظاهر و باطن فدرالیست های مبلغ ایران ؛کثیرالمله؛ است را به نمایش بگذارد. آنچه لای این کاغذ کادوهای زیبا و فریبنده پیچیده شده یعنی محتوای این ؛کادو؛ ایران بربادده است و تعارف با مبلغین آنرا باید کنار گذاشت.
تفرقه بیانداز و حکومت کن، اساس سیاست های استعمارگران در جهان سوم بوده و هست و برای اعمال این سیاست به خائنان بومی در جهان سوم نیازمندند تا در تکه و پاره کردن این کشورهای ضعیف همدست شان باشند. گفته چرچیل را هم در این رابطه نباید فراموش کرد که وقتی از او پرسیده شد که کشور میکروسکوپی اش چگونه توانست یک چهارم جهان را تحت کنترل خود درآورد، پاسخ داد که وجود مردم نادان و خائن فراوان در میانشان، این امر را برای کشورش میسر کرد تا بزرگترین امپراطوری جهان را بیافریند. این گفته دکتر حسابی را هم نباید از یاد ببریم که وقتی یکی از دانشجویانش در اروپا از او پرسید که جهان سوم کجاست، پاسخ داد که جهان سوم جایی است که اگر کسی بخواهد کشورش را بسازد، خانه اش را ویران می کنند و اگر بخواهد خانه اش را بسازد باید کشورش را بفروشد یعنی به کشورش خیانت کند. ایران امروز یک کشور جهان سومی است که خائن زیاد دارد ولی مردم نادان زیاد ندارد آنهم با وجود همه تبلیغات ایران بربادده از سوی رژیم و هم دستگاههای تبلیغاتی غرب که برای تکه پاره کردن ایران مردمفریبی می کنند که برقراری یک ایران فدرال دمکراتیک مثل آلمان و امریکا پس از فروپاشی این رژیم ضامن همان دمکراسی و حقوق بشری است که در آلمان و امریکا تجربه شده و می شود. این کالای بنجل و ایران بربادده را در کاغذ کادوی بسیار زیبایی پیچیده اند تا برای چپاول و غارت ایران یکبار دیگر ملت ایران را مثل سال ۵۷ بفریبند و ۳۰ و ۴۰ سال دیگر دچار یک سری بدبختی های تازه ولی به مراتب بدتر کنند. خائنان زاده ایران با همدستی استعمار و استثمارگران در واکنش به مردم ما که به سادگی فریب نمی خورند، هر روز این کاغذ کادو را زیباتر می کنند تا محتوای کثیف آن آشکار نشود. ما هر روز با یک ترفند تازه از سوی این خائنان زاده شده در ایران طرفیم که بوسیله اربابان بیگانه سودجوی شان هدایت و تقویت می شوند، و هر روز ما ایران مداران در واکنش به آنها و آگاهی رسانی به ملت ایران بر تلاش مان می افزاییم تا همان بلایی را که در سال ۵۷ با جمهوری اسلامی شان بر سرمان آوردند را امروز با جمهوری دمکراتیک فدرال شان که به مراتب خطرناک تر از جمهوری اسلامی است را بر سرمان نیاورند. نه آن جمهوری اسلامی ایران شان آن چیزی بود که ملت ایران می خواست ولی فریبش را خورد و به این روز سیاه افتاد و نه این جمهوری دمکراتیک فدرال ایران شان بدرد ملت ایران می خورد که می خواهند ملت ایران را با آن از طریق همان رسانه های بیگانه بی بی سی و صدای امریکا ودویچه وله و و و فریب دهند. یادمان نرفته که جمهوری اسلامی شان را در چه کاغذ کادوی زیبایی پیچیده بودند و وقتی ملت ایران را باز کرد با چه بوی تعفنی روبرو شد. جمهوری دمکراتیک فدرال ایران را هم این خائنان و اربابان بیگانه شان در کاغذ کادویی بس پیچیده تر در زیبایی پیچیده اند تا ملتی را که پس از آن فریب بزرگ جمهوری اسلامی به سادگی گول نمی خورد را از راههای پیچیده تر بفریبند.
کسانیکه خواستار جمهوری دمکراتیک فدرال در ایران هستند دو گروه اند. یکی خائنان زاده شده در ایران که اربابانشان آنها را هدایت و تقویت می کنند و دیگری توده های فریب خورده ایرانی هستند که بهترین ها را برای ایران می خواهند. گروه اول خوب می داند که چه می کند و فریب نخورده است که بتوان آنها را بخشید یا بیدارشان کرد. همه اینها فارغ التحصیلان دانشگاههای معتبر جهان هستند بویژه در رشته های علوم سیاسی و جامعه شناسی و تاریخ و روانشناسی و روزنامه نگاری. این رشته ها همانقدر می توانند در ساختن یک کشور سازنده باشند که می توانند در فرو پاشاندن یک کشور مخرب باشند. کسانیکه تاریخ چگونگی فروپاشی امپراطوری عثمانی و هابزبرگ را کمی مطالعه کرده باشند می دانند که چگونه همان کسانیکه تاریخ رشته شان بود چگونه از آن تخصص سوء استفاده کردند و مردم را به جان هم انداختند. استاد کج و معوج کردن تاریخ و جعل و تحریف آن در ایران حزب توده بوده بود که اربابش استالین بود که طرح ملت و ملیت سازی را به این حزب آموخت و امروز تخمش در این فارغ التحصیلان زاده شده در ایران در رشته های بالا موجود است که بدنبال آن هستند که زمین را در ایران مساعد کنند تا خود را در آن بپرورانند. اینها مبلغ جمهوری دمکراتیک فدرال ایران هستند و از سوی بیگانگان حمایت و تقویت می شوند. اینها هستند که سکولاردمکراسی را علم کرده اند و وقتی از آنها می پرسیم که تفاوت بین سکولاردمکراسی و لیبرال دمکراسی چیست یا دو کشور از هریک از ایندو نظام در جهان نشان دهید، یا با برقراری یک نظام لیبرال دمکراتیک غیرفدرال مثل فرانسه در ایران بفرمایید که کدامین حقوق حقه کسی در ایران پایمال می شود، عاجز می شوند و به طفره رفتن و سفسطه و مغلطه متوسل می شوند. خوب می دانند که امثال مرا نمی توانند با این شیوه ها متقاعد کنند ولی کسانیکه حتی معنای پرسشهای بالا را درست نمی فهمند یا نمی دانند، فکر می کنند که پاسخ داده شده است و این مقوله ها از حد او خارج است. اینهم یک ترفند دیگر سکولاردمکرات ها و مبلغین جمهوری دمکراتیک فدرال ایران است چون روی نادانی و نادان نگه داشتن آن مردم برای پیشبرد امیال شوم شان برای ایران حساب باز کرده اند. گفته چرچیل که در اول این نوشته آوردم در سال ۵۷ صدق می کند. در سال ۵۷ ما ملتی نادان داشتیم و خائن زیاد. خائنانی که خود را به ملت ایران روشنفکر قالب کرده بودند و مردم را فریفتند. امروز همان رفوزه های سال ۵۷ خائن که شعار جمهوری اسلامی را در دهان ملت ایران انداختند، امروز می خواهند شعار جمهوری دمکراتیک فدرال ایران را دهان ملت ایران بیاندازند. عراق و سودان فدرالیزه و سپس یکی تجزیه شده و یکی در مراحل آخر تجزیه را دوست ندارند مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و در اختیار مردم بگذارند چون به نفع نه خودشان است و نه به نفع اربابان بیگانه شان. تا دلتان بخواهد از امریکا و آلمان فدرال می گویند ولی به نوع تحریف شده اش. می گویید نه، فقط آن سه پرسشی که در بالاست از آنها بکنید و ببینید پاسخ شفاف و صادقانه می دهند یا طفره می روند و به سفسطه و مغلطه متوسل می شوند که وانمود کنند که پاسخ داده اند ولی طرف کودن است؟! پاینده ایران و ملت ایران
......................
کاوه
حق عزیز در یک جمله عرض کنم که حرف های دل من را نیز مثل گذشته بیان کردید . می توانم درک کنم که چرا این متن بسیار بجا و بموقع را نوشتید . باسپاس
......................
تفرقه بیانداز و حکومت کن . کادوی فریبنده جمهوری دمکراتیک فدرال ایران .حق و کاوه یزدانی
لینک
http://www.khabarnet.info/story.php?id=1542
February 15, 2012 02:41:38 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به دوستان
آقای سیف الدینی می نویسد:
«احتمالا بارزانی نیز از ابتداء در اندیشه جداسری از عراق بود»
به باور من بدون شک آقای بارزانی اندیشه جدا سری از عراق را در سر داشته و همچنین که اکنون برملا شد این اندیشه را دنبال خواهد کرد و این اندیشه نه فقط برای اقلیم کردستان عراق که برای کردستان ایران نیز در دستور کار تجزیه طلبان می باشد . اما ایران که عراق نیست و ملت ایران نیز ملت عراق نیست که چنین اجازه ای به جدایی طلب ها بدهد . فدرالیسم طلبان به حقوق شهروندی و اعلامیه جهانی منشور حقوق بشر باور ندارند که اگر باور داشتند سرنای آزادی خواهی را از دریچه فدرالیسم نمی نواختند. قوم گرایان با آتش خطرناکی بازی می کنند و نیک می دانند که توسعه فدرالیسم طرحی از طرف استعمارگران می باشد تا براحتی بتوانند دست به اختلافات بزنند و از این طریق کشورهای دارای منابع غنی را به کنترل خود درآورند و براحتی بتوانند اموال ملی آنها را غارت نمایند همچنانکه تا کنون موفق بودند .
قابل توجه آقای عبدالرضا کریمی سخنگوی حزب دمکرات کردستان وآقای مهتدی مدیر حزب کموله و دیگر نمایندگان خود خوانده از طرف اقوام ایران. به شمال و جنوب و شرق و غرب ایران نگاه کنید و ببینید که از چهار اطراف ایران چه بخش هایی توسط استعمار پیر انگلستان و روسیه از ایران جدا شده اند . طرح هرچه کوچکتر کردن ایران همچنان در دستور کارشان قرار دارد. آنچه از هوش فدرالیسم ها دور مانده است شناخت ملت ایران و بویژه آگاهی نسل جوان ایران از طرح های کوچک کردن ایران توسط استعمار گران می باشد.
ایران عراق نیست و نخواهد شد. لطفا این جمله را آویزه گوشتان نمایید.
با سپاس از آقای سیف الدینی گرامی.
پاینده ایران و ملت ایران
به امید آزادی ایران
February 15, 2012 11:20:23 AM
---------------------------
|