اینروزها بحث پیرامون مصاحبه پرویز ثابتی یکی از سرکردگان امنیتی رژیم سابق باصداي آمريکا بالا گرفته است .
میگویند بدترین تخریب در حق یک شخص یا يک جریان دفاع بد از آن شخص یا جریان ميباشد.
و در همین راستا صدای آمریکا مرده ای که عملا فقط جسمي سرگردان از وي باقي مانده است را از زیر خروارها خاک گور تاریخ بیرون میکشد و او را در ردیف وکيل مدافع رژیم شاه مینشاند!
عجبا امثال هویدا را که حتا امروز هم میتوان با اندکی جستجو در کوچه پس کوچههای غربت یافت را نمیآورند تا از شاه دفاع کند آنگاه ثابتی را میآورند!
و عجیبتر از همه آن است که عده ای هم نوا با این نبش قبر مشکوک ،فریاد وا مصیبتا سر میدهند که صدای آمریکا تبدیل به تریبون سلطنت طلبان یا طرفداران پهلوی گشته است ! که اگر چنین میبود و صدای آمریکا در تسخیر طرفداران پهلوی یا سلطنت طلبان میبود که هرگز ثابتیها آنجا نمیامدند بلکه وزرأ و وکلای زمان شاه را میاوردند که در ایران آنزمان منشأ خدمت و سازندگی بوده اند جمشید آموزگار را میآوردند نه ثابتی را .
چگونه است که وقتی عناصر اطلاعاتی و سپاهی جمهوری اسلامی که پایه گذار سپاه و اطلاعات هستند در صدای آمریکا حضوری دائمی دارند کسی فریاد وا مصیبتا سر نمیدهد که صدای آمریکا تبدیل به جولانگاه جمهوری اسلامی گشته اما تا ثابتی که حتا نزد سلطنت طلبان و طرفداران رضا پهلوی نیزمنفور ميباشددر آنجا آفتابی میشود ،صدای آمریکا صدای سلطنت طلبان میشود؟چه نسبتی بین سلطنت طلبان و رضا پهلوی با ثابتی میتواند وجود داشته باشد که اینگونه فریادها به آسمان بلند میشود ؟
صدای آمریکا در انتخاب ثابتی چه هدف ثابت و متحرکی را دنبال میکند؟ چراصدای آمریکا به جای صدها انسان فرهیخته و تحصیلکرده و معتقد به دموکراسی و حقوق بشر به جا مانده از رژيم سابق،شخصی همچون ثابتی را به عنوان وکیل مدافع رژیم شاه بر میگزیند؟ چرا تلاش میشود نماد قساوت و شکنجه را به عنوان نماد رژیم شاه نشان دهند ؟ آیا این سوالات را از خود پرسیده اید؟
آیا از خود پرسیده اید چرا درست زمانی که میزان محبوبیت و مقبولیت رضا پهلوی به شدت بالا رفته است ناگهان نبش قبری میشود و جنازه پوسيده اي به نام ثابتی از زیر خاک بیرون کشیده میشود ؟شاید بدان خاطر که میخواهند با نسبت دادن این جنازه به رژیم شاه و متعاقب آن برجسته کردن نسبت پدر و فرزندی شاه فقید و رضا پهلوی ،در تخریب مردی که در مبارزهٔ با استبداد دینی بدون توجه به القاب نسبی و سببی فقط و فقط خود را ایرانی میداند و سرباز وطن ، بکوشند.
چگونه است وقتی که از کشتار هزاران زندانی در دهه شصت و در عصر جمهوری اسلامی سخن به میان میاید این فریاد وامصييبتا سردهندگان همه را وادار به سکوت میکنند و میگویند از این چیزها سخن نگویید که جنبش سبز دچار تفرقه میشود اما در همان حال جنازه ای به نام ثابتی را پيراهن عثمان ميسازند که آی ببینید در زمان شاه شکنجه بوده و این جنازه منکر آن است!
چگونه است که وقتی صحبت از کشتار در عصر جمهوری اسلامی میشود اینکار تفرقه محسوب میگردد اما وقتی پای شکنجه و مرگ تعدادی در زمان شاه به میان میاید اینکار جایز است و مشکلی پیش نمیاید و کسی متفرق نمیشود؟
عامل تفرقه کیست آیا شما نیستید که با برجسته کردن ۵۰ سال پیش ،کهریزک دوسال پیش را به دست فراموشی میسپارید ؟آیا شما عامل تفرقه نیستید که تجاوز به مردان و زنان ایرانی را با پیش کشیدن وقایع ۵۰ سال پیش پنهان میکنید؟
در قرن ۲۱ علیه بشریت جنایت صورت ميگيرد، هزاران نفر زندان و شکنجه و اعدام میشوند آنگاه شما از جنایات و شکنجه در قرن بیست صحبت میکنید؟! جنایات و شکنجههایی که هرگز با آنچه که اینک اتفاق میافتد قابل قیاس نیست . آنهم به بهانه حضور یک جسد در تلوزیونی که نیت اصلی وجودی آن مورد شک ميباشد.
اینگونه که پیش میرود دور نیست روزی که جنایتکارانی از قرون وسطي را بیابید و وی را در صدای آمریکا به جای وکیل مدافع کلیسا بگذارید و آنگاه تمام جنایات رژیم اسلامی را به دست فراموشی بسپارید!
صدای آمریکا از پیش از اینها در اختیار عوامل شکنجه و استبداد بوده است حضور ثابتی در آنجاهرگز نباید باعث تعجب شود .اما آنچه که مایه تعجب ميباشد اين است که شما فقط ثابتی را میبینید و هر جمعه در تفسیر خبر ثابتیهای ثابت برنامه را نمیبینید.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
مهران
سلطنت و اسلام، دو نیروی به ظاهر متضاد، اما در ریشه همزاد هستند. این دو نیرو، که مثل حسین و یزید، مکمل هم هستند و یکی بدون دیگری امکان حیات ندارد، اصلی ترین عامل عقب ماندگی فکری و نیز عامل هر فتنه و فسادی در این کشور هستند. نقش تاریخی آنها همیشه این بوده که یکی در حاکمیت قرار بگیرد و رس مردم را بکشد و آن دیگری نقش اپوزیسیون را بازی کند و برای قرار گرفتن در حاکمیت نقشه بکشد. این ریشه را باید خشکاند. اسلام را باید به پستوهای فکری راند و به موضوع شخصی و خصوصی افراد بدل کرد و سلطنت را باید در همان زباله دان تاریخ دفن شده نگه داشت و گرنه چاره ای نیست جز ادامه دادن به دور تسلسلی که تاکنون شاهدش بوده ایم. راستی؟ کمی عجیب نیست که بعد از 2500 سال چشم کور کردن، گردن زدن، پدر کشی و پسر کشی و وزیر کشی و جنایات و فجایعی که صفحات کتاب های تاریخ را پر کرده اند، به یک باره، آن هم پس از سرنگونی و رانده شدن از حکومت، شاهزاده ای خواب نما شود و از دمکراسی و آزادی دم بزند؟ همانطور که خمینی قبل از آمدن بر سر کار و در دوره ای که در اپوزیسیون بود، از آزادی و دمکراسی دم می زد؟ یعنی مردم ما تا این حد زودباور، دهن بین و فاقد حافظه ی تاریخی هستند؟
February 29, 2012 01:13:39 AM
---------------------------
آهنیان
جناب حق با درود و پوزش از تاخیر. لطفا به پانوشتار سکولاریزم نشست 99 دفتر پژوهش مراجعه فرمایید. سپاس
February 25, 2012 01:13:23 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنین، آیا "ایرانی آزاد" همان سهند طباطبایی است!!!؟؟؟ در سایت خودنویس بحثی بین شهرام فریدونی و سهند طباطبایی درباره سانسور درگرفته است. سهند طباطبایی از مریدان و مدافعان همیشه در صحجنه ی بنی صدر است که نظرات و نوشتارهایش در خودنویس منتشر می شوند. نوشتار بسیار کوتاه شهرام فریدونی خواندنی است. عنوان و لینک را در زیرست.آنچه برای من جالب بوده است نظراتی است که سهند طباطبایی در پای این نوشتار شهرام فریدونی گذاشته است که مرا بفکر واداشت که آیا سهند طباطبایی همان "ایرانی آزاد" نیست که آخرین نظرش چند روز پیش در اینجا در پای مقاله امین موحدی منتشر شد!!! به بخش هایی از نظر بلندش توجه کنید:-
"یکی از سایتهایی که در ان سانسور بسیار رواج دارد، سایت "حزب مشروطه ایران " است که خود را طرفداران "مشروطه سلطنتی " میدانند. حالا اینکه در ایران چه سلطنتی وجود دارد که این آقایان و خانمها بدنبال مشروطه کردن ان هستند، بماند..... نظرتان را به اتفاقی که برای خودم افتاد جلب میکنم.
همانطور که مطلع هستید اخیرا سر شکنجه گر رژیم شاه، پرویز ثابتی، در رادیو آمریکا مصاحبه ای داشته...از بیخ همه چیز را منکر شده و شکنجه را هم حاشا نموده، بدتر از ان قربانیان ساواک را مسئول و مقصر جنایات ساواک بر شمرده...طبیعتا اینهمه وقاحت، که مصداق توهین به شعور و خاطره جمعی ایرانیان بود، نمیتوانست بی پاسخ بماند و با پاسخهای هموطنان خشمگین مواجه گشت. طبیعتا ماهیت جریان سلطنت طلبی برهبری آقای رضا پهلوی را هم که آقای پرویز ثابتی در مقام مشیر و مشارش عمل مینماید را رو کرد. در همین مورد آقای امین موحدی مقاله ای را در سایت حزب مشروطه ایران قلمی میکنند، تحت عنوان "چرا صدای آمریکا نبش قبر میکند ؟" البته باید از ایشان پرسید که چرا شما از این نبش قبر تاریخی وحشت دارید.... پاسخی در سایت حزب مشروطه، به ایشان نوشتم که با پاسخهای دیگر هموطنان به من همراه گشت. پاسخ های دیگری به این هموطنان نوشتم. باری آخرین پاسخ هایی که نوشتم هرگز چاپ نشدند. در عوض پاسخ های دیگرانی به من چاپ شدند که درست به سبک مزد بگیران جمهوری اسلامی مملو از شعر و شعار بود، از قبیل آنکه، شما در ایران در اقلیتید و کسی به دنبال شما ها نیست (نمیدانم در شرایط استبداد و اختناق این آمار دقیق از طرفداران مشروطه از کجا آمده و از کجا معلوم شده که مخالفین پهلویها در اقلیتند و این چه ربطی به سوالاتی دارد که راجع به گذشته و جنایات پهلوی طلبان پرسیدم) یا آنکه شما (یعنی من) مسئول ادامه حکومت جمهوری اسلامی هستم (نمیدانم که بین رژیم کهریزکی جمهوری اسلامی و رژیم اوینی پهلوی چه فرقی و چه انتخاب واقعی وجود دارد؟) و یا آنکه واقعیت مسلم تاریخی که اسناد متعددی هم بر ان وجود دارند را هم، مثل کودتای انگلیسی آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ را انکار کنند و با فرافکنی چنته مرا خالی معرفی نمایند. البته پاسخ من هرگز چاپ نشدند. اما سوالاتی که من از شما به عنوان یکی از هواداران این جریان دارد، اینها هستند:
۱- چرا جریان سلطنت طلب هم، مثل اصلاح طلبان، از نبش قبر تاریخ وحشت دارد و بجای دادن پاسخ های قانع کننده به افکار عمومی ملت ایران، سعی در پنهان کاری، بلکه سفید سازی گذشته های نه چندان سفیدشان دارند؟
۲- چرا جریان های سلطنت طلب، درست مثل باندهای مختلف جمهوری اسلامی بدنبال وحدت گوسفند وار و خمینی گونه هستند؟
۳- چرا روش برخورد این جریانات با افراد دگر اندیش، همچنان مبتنی بر حذف منتقدین و سانسور آنهاست؟
۴- چرا از افکار و جریاناتی که بقول ایشان در اقلیت هم هستند، تا ان حد وحشت دارند که آنها را سانسور میکنند و گر چه وزن آنها را در بین افکار عمومی ایرانیان ناچیز میدانند، بقای جمهوری اسلامی را مدیون افکار این جماعت میدانند؟!!! همانطور که اصلاح طلبان (خط امامیهای سابق) هم مخالفین رژیم و افشاگری آنها را از اسباب و لوازم بقای جناح هار رژیم میدانند؟
۵- چرا بجای پاسخگویی به انتقادهای مخالفین، شیخ و شاه بنای مظلوم نمایی گذاشته و با شعارهای صد تا یک غاز ملت ایران را بنا به دلایلی نامعلوم در طرف خود دانسته و منتقد را مسئول و مقصر ظلم و ستم وارده بر مردم میدانند و از طرف مردم هم حکم به انزوا و بایکوت مخالفین داده و مشت محکمی هم از سوی این نمایندگان خود خوانده ملت، حواله منتقدین میشود.
۶- جریان سلطنت طلبی چرا بجای پاسخ به امثال بنی صدر، اینقدر از ان وحشت دارند که "بنی صدری" در بین اینها مصداق فحش است. چرا چنته اینها انقدر تهی است که از عهده پاسخگویی حتی به امثال بنی صدر هم برنمیآیند؟
۷- چرا جریانی که ادعای آزادیخواهی میکند، کسی مثل پرویز ثابتی را در سمت و سوی مشاورینش دارد که سوابقی آنچنان وحشتناک در نقض حقوق بشر دارد؟
البته تصور نکنید که این بار اول است که طرفداران، لیبرال دموکراتیزه شده دیکتاتوری پیشین، چنین برخوردی دارند. هر بار که با اینها بحث نموده ام، کامنتهای اولیه را چاپ کرده اند، تا مثلا ادای آزاد اندیشی درآورند و وقتی که به مصداق سخن سعدی، تیر جعبه حجت همه بینداختند، درشتی آغاز کرده و پاسخ های من منتقد را هم سانسور مینمایند. "
"ایرانی آزاد" = سهند طباطبایی !!!؟؟؟ اگر اینطورست چرا او با نام حقیقی خود در این صفحه نظرات ظاهر نشد!!! آیا این نشان از صداقت و شفافیت او دارد که به ما ایراد می گیرد!!! اگر ایندو هر دو یکنفرند با دو نام، پاسخ دهد که راه حل مشکل ایران امروز با حمله به پهلوی ها حل می شود یا حمله به این رژیم کهریزکی که ایران را در خطر جنگ و تجزیه قرار داده است و بنی صدر در آوردن خمینی و این رژیم نقش مستقیم داشته است!!! اولویت امروز ایران هم او و هم بنی صدرش چیست، تن دادن به نابودی قطعی ایران در ازای اینکه بنی صدر هرگز به مردم پاسخگو نباشد!!! بسیارانی مثل او هستند که بخاطر وحشتی که از روبرو شدن با ملت ایران در ایرانی آزاد دارند، ترجیح می دهند که ایرانی نباشد تا مثلا آبرویشان نرود!!! برای همین است که تمام وقت خود را صرف دروغ پردازی درباره پهلوی ها و تطهیر خود می کنند و ایران را به امان رژیم کهریزکی و خامنه ای نوکر روسیه و امریکا و اروپا رها می کنند که بین خود تقسیم شان کنند. بنازم به "استقلال، آزادی، جمهوری" بنی صدر که با خود هر جا می رود فقط یدک می کشد و همه اینها را قربانی حفظ "آبرو" ی خود کرده است تا تشت رسوایی اش در ایرانی آزاد از بام به پایین پرتاب نشود!!! از "سانسور" این سامانه با کمال وقاحت در همه جا جار می زنند ولی خود را به کوری و کری لالی می زنند وقتی که کسی به بنی صدر و نوچه هایش می گوید که ستون نظرات سایت رسمی "انقلاب اسلامی در هجرت" بنی صدر کو؟؟؟؟؟؟؟ عجب نامی و عجب رویی که درباره سانسور دیگران به دروغ همه جا جار می زنند!!! نام و عملکردهای سایت بنی صدر آینه ی آزادی، استقلال، جمهوری" است که بنی صدر و نوچه هایش برای ایران تجویز می کنند. یا او و ایرانی که او و مریدانش می خواهند و یا هیچ. همان هیچ بزرگ امام راحلش خمینی گجستک! "گر من نباشم، ایران مباد" شعار ناگفته ی بنی صدراست ولی در عمل همین کار را همیشه کرده است. درد او درد ایران و ملت ایران نیست. درد او درد حفظ خود و خاطراتی است که از او در تاریخ بجا خواهد ماند اگر ایران یا بدست او نیفتد و یا نابود نشود. اسرار مگوی او کمتر از اسرار مگوی خامنه ای نیست که دست پرورده روسها از آب درآمده است. هر دو برای حفظ خودشان حاضرند ایران و ملت ایران نابود شود. اگر بنی صدر ریگی به کفش نداشت مثل شاهزاده می گفت که امروز در فکر نجات ایران باشیم و در فردای آزادی ایران تاریخ را بدستان توانای پژوهشگران تاریخ بسپاریم و همه انتخاب ها را به ملت ایران بسپاریم. اگر این اعمال پهلوی ستیزان خیانت و جنایت نیست پس چیست!!! اینها دگر اندیش اند، محترم اند، وطنپرست اند، آزاده اند!!! رواداری با اینها معنایی دارد!!! ماهیت اینها را نباید به ملت ایران شناساند!!!
صفحه نخست سایت خودنویس،بخش منتخب سردبیر؛ عنوان
"اتهام سانسور به خودنویس در سایت بنیصدر!" ، نویسنده شهرام فریدونی، تاریخ 4 اسفند 1390
پاینده ایران و ملت ایران
February 24, 2012 10:25:03 PM
---------------------------
ایرانی آزاد
خیلی جالب است که من را فردی میدانید که در اقلیتم و کسی طرفدار این فکر من نیست، معذلک با اینهمه ادعای آزادیخواهی و مقایسه خود با مشروطه انگلیسی و ژاپنی و غیره، هنوز پاسخ من به "ایرانی" عزیز چاپ نشده، که لابد اینهم نشانه دیگری از آزادیخواهی نوظهور طرفداران پادشاهی است، دو کامنت دیگر در پاسخ به من در آمده. یکی از آنها پس از آنکه مدارک مربوط به انگلیسی بودن کودتای سوم اسفند را نشان داده ام، میگوید که "معلوم شد که اینکه میگویند کودتای سوم اسفند انگلیسی است واقعیت ندارد"!!!! و دیگری پس از نوشتن انشایی مفصل، چنان از "زور گویی" من شکایت کرده و از آزاد فکری نسل جوان حرف میزند، که اگر کسی نداند خیال میکند که من با چماق و ساواک و پرویز ثابتی و یا برادر جوانترش سعید امامی به سراغ ایشان رفته ام و قصد تغییر عقیده ایشان را دارم. پدر بیامرز، تمام ابزار من، یک کی برد و یک کامپیوتر و یک اتصال اینترنت قرضی است. شماها پس از ۳۰ سال حرفی ندارید که بزنید و دلایلی هم که میاورید انقدر سست و بی پایه هستند که حتی از پس پاسخگویی به امثال بنی صدر هم بر نمیایند.
در مورد من یک چیز را درست گفتید و ان اینکه من حاضر نیستم که استبداد پهلوی دوباره به قدرت برگردد، چرا که شاه را آلترناتیوی دموکراتیک برای شیخ نمیدانم و اساسا وجود طرفداران استبداد سرنگون شده پیشین را در صف اپوزیسیون رژیم ولایی، از عوامل ادامه حیات این رژیم میدانم.
لغز خوانیهایی هم که راجع به محاکمه امثال من کرده اند، مصداق پادشاهی دزد نگرفته است. البته که وقتی استبداد پیشین خود را سمبل آزادیخواهی بداند و مشاور رهبریش، یک جلاد شکنجه گر مثل پرویز ثابتی باشد که با وقاحت شکنجه را منکر شود و قربانیان ساواک را مسئول به شمار آورد، البته که باید برای آزادیخواهان لغز های "محاکمه" بخوانند. ان کسی که باید بابت ۵۰ سال خیانت و وطن فروشی و دزدی و جنایت باید محاکمه شود، جنایتکاران دور و بر رضا پهلوی هستند که از هم اکنون صابون رسیدن به قدرت و از سر گیری قارتهای پیشین را بر شکم مالیده اند.
گر چه تصور نمیکنم که این کامنت سرنوشتی بهتر از کامنت قبلی پیدا کند، معذلک نوشتن آنرا بی فایده نمیدانم، چه حد اقل شاید برخی بفهمند که همه ایرانیان، از قماش بادنجان دور قاب چین دور و بر اعلیحضرتشان نیستند.
February 23, 2012 08:31:25 PM
---------------------------
حق
با درو به ساسان بهمن آبادی گرامی، تجربه من در برون مرز نشان داده است که فقط آخوندها و ملی مذهبی ها و مصدقی ها نیستند که پهلوی ستیزند بلکه اصلاحات چی ها بختیاری ها و بنی صدریها و توده ای ها و دنبالچه هایشان از فدائیان خلق (چریکهای فدائی خلق) و همه شخصیت ها و احزاب و تشکیلات قومپرست چه مسلح مثل حزب دمکرات! کردستان و جندالله و کومله و پژاک و مجاهدین خلق و چه غیر مسلح ها مثل فرقه دمکرات! آذربایجان ووو هم هستند که با همه اختلافاتی که با هم دارند وقتی به پهلویها می رسند از دَم یک ساز را می زنند. همه اینها از رفتن رژیم و آمدن پادشاهی به ایران می ترسند. این وجه مشترک همه اینهاست که همه شان را در یک قبیله قرار و در یک صف علیه نه پهلویها بلکه علیه ایران و ملت ایران قرار می دهد. اینها و هودارانشان برای پیشبرد اهداف شومشان یکروز مصدقی و یکروز بختیاری و یکرو فدائی و و و می شوند و از مصدق یا بختیار یا بیژن جزنی و گلسرخی و و و بعنوان قربانی سوء استفاده می کنند. آخر فدائی خلقی که هنوز بعد از ۴ دهه فاجعه سیاهکل را ؛حماسه سیاهکل؛ معرفی می کند و ژاندارم و پاسبان کشی در آن بوسیله جزنی و گروهش را جشن می گیرد چه به مصدق و دکتر صدیقی و بختیار! این ها مشتی پهلوی ستیز و بالاتر از آن، ایران ستیز بی اصول و وجدان تبهکارند که هر روز برای حفظ منافع خودشان و فرار از مسئولیت هایشان پشت نقاب قهرمانانشان و قرمانان یکدیگر پنهان می شوند و همکاری می کنند. تاریخ را همگی اینها جعل و تحریف می کنند و آنرا به حوزه سیاسی و منافع شخصی و گروهی خود می کشند. تاریخ در دستان اینها ابزاری در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و شخصی شان نیست وگرنه آنرا واگذار می کردند به پژوهشگران بی غرض و مرض در ایرانی آزاد و امروز هم و غم شان نجات و آزادی ایران می بود. اینها از ایرانی آزاد می ترسند چون پرونده های همه شان سیاه است و با دیده شدن این پرونده ها هیچ آینده ای چه سیاسی و چه غیر سیاسی در ایران نخواهند داشت و این توجهی هم که در همه این سالها رسانه ها و دولتهای خارجی به آنها نشان داده اند که منبع نانشان در روغن بودن و مقامی که به آنها داده اند تبدیل به بی توجهی خواهد شد. از دَم مهره های سوخته غرب خواهند شد. پهلوی ستیزی دکان پر نان و آب همه اینهاست و هیچ دکانداری داوطلبانه در دکانش را تخته نمی کند. به تجربه من هر چقدر هم اسناد و مدارک و شواهد علیه آنچه درباره پهلوی ها می گویند و می نویسند به آنها ارائه شود، این جماعت نخواهند پذیرفت و دوباره حرفهای سابق شان را نشخوار خواهند کرد. این اجناسی است که سرمایه و کالای آنها در دکانهایشان است و هیچکدامشان هم نمی گوید که ماست اش ترش است. این اجناس بنجل را باید به مشتریان ناآگاه و بی تجربه قالب کنندو مخاطبانشان هم ایندست مشتریان هستند و نه شما و مشتریان پخته! مرتب همان کالای بنجل شان را تبلیغ می کنند تا گروهی دیگر از مشتریان ناپخته را بدام بیاندازند چون هر روز یک نسل از مشتریان ناپخته را از دست می دهند و باید برای بقای خود نسل دیگری از ناپخته ها را با تبلیغاتشان بدام بیاندازند. صدای امریکا و بی بی سی فارسی هم که متبوع کشورهای خود هستند و منافع ملی کشورهای خود را دنبال می کنند خوب می دانند که همه این حضرات دروغ می گویند ولی این دروغها با حفظ منافعشان در ایران همسوست. از دم فروشندگان اجناس بنجل به مردم هستند و در بازار رقابت کالاها اخلاق و وجدان هیچ نقشی ندارند. همه اینها از رفتن رژیم و آمدن پهلوی ها می ترسند. الاهه بقراط انگشتش را درست روی نقطه حساس همه اینها در مقاله اش گذاشت. بنظر من، این مقاله اش بزرگترین خدمتی بوده است که او به کشور و ملت اش انجام داده است و جای ارج گذاری شایسته ای به او دارد. حال تا ابد ما اسناد و مدارک بیاوریم که تعبیر از تاریخ معاصر این حضرات غلط است، اینها سفسطه و مغلطه و تکرار مکررات دروغهایشان را خواهد کرد. باید اینها را در مقابل این پرسش قرار داد که دقیقا برای ایران چه می خواهند و تاکنون برای ایران چه کرده اند تا ما آنرا با آنچه شاهزاده گفته است برای ایران می خواهد و آنچه او تاکنون در این راستا انجام داده است مقایسه کنیم. اینهم یک نقطه بسیار حساسی برای همه این حضرات است که باید رویش انگشت گذاشت و از تلاش باز نایستاد تا پاسخی صریح و روشن بدهند تا ما تکلیف خود را با همه اینها روشن کنیم. تکلیف ما چه پادشاهی خواه سالم و چه جمهوریخواه سالم با شاهزاده کاملا روشن است. حال باید تکلیف مان را با این حضرات هم در مورد پرسشهای بالا روشن کنیم. تا می آیند حرف بزنند باید آن پرسشها را در آغاز از آنها کرد و بعد حرفهای جانبی دیگر را با آنها در میان گذاشت. ایران دارد نابود می شود و آقا برای همه ما تعیین تکلیف می کند که تا نگویید پهلویها خائن و کودتاچی و مسئول فاجعه شوم سال ۵۷ نبودند، من نیستم! این گروگانگیری ها و گروکشی ها را باید افشا کرد که هیچ تفاوتی با گروگانگیری ها و گروکشی های فدرالیست قوپرست/فاشیست و شبکه سبزشان ندارد. شما چه فکر می کنید؟ پاینده ایران و ملت ایران
February 23, 2012 02:52:54 PM
---------------------------
حق
به ایرانیان آزاد!!! شماها مثل اینکه در همه دوران تاریخی و در متن تاریخی کل تاریخی ۱۰۰ سال اخیر ایران حضور شخصی داشته اید که با این قاطعیت برای همه از رضاشاه بزرگ گرفته تا دکتر مصدق و شاه فقید که حکم صادر می کنید! چرا تخصص تان در تاریخ و حضور شخصی تان را به دوران قاجار هم نمی کشید تا معلوم شود که تفاوت بین قاجار و پهلوی و جمهوری اسلامی چیست و دمکراسی و آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و رفاه و روند چه بوده است! شماها کی هستید که خود را همزمان متخصص در تاریخ و علوم سیاسی و قضایی و جامعه شناسی و روانشناسی می دانید و هیچکسی را به غیر از خودتان آدم حساب نمی کنید و ادعا دارید که حکم، حکم شماست و لاغیر!!! وقاحت و خودبزرگ بینی و تمامیت خواهی شماها بجایی رسیده که خود را در همه رشته ها از وکالت و قضاوت و مدعی العموم گرفته تا تاریخ و علوم سیاسی و روانشناسی و روزنامه نگاری همه فن حریف می دانید!!! کوردلی و کینه ورزی شماها بجایی رسیده که کارتان شده انتقال امراض و نگاهتان به هر چه به ایران مربوط می شود به نسلهای پس از خودتان و طاقت به چالش گرفته شدن هم ندارید!!! اگر در قرن ۲۰ انتقال یک سری دیدگاهها و کینه ورزی ها از پدر به خانواده اش بسادگی قابل انتقال بود، الان دهه هاست که فرزندان تابع دیدگاه های والدین خود نیستند و حاضر نیستند بدون لمس کردن وقایع و رجوع به خرد خود مثل حیوانی رام شده هر چه دیگران بگویند را بپذیرند حتی اگر والدین شان باشند. با عصر اینترنت هم انحصارگری ها در اخبار و همه رشته ها از دست مشتی فرصت طلب و خود بزرگ بین در آمده است و امکان سرایت امراض اینها به دیگر نسلها دشوار شده است. حتی رژیم با همه تلاش هایش برای جلوگیری از دسترسی مردم به دیدگاههای دیگر عاجز مانده است. به عبارت دیگر، تلاش های شماها هم که همان تکرار مکررات جعل و تحریف تاریخ معاصر ایران است به جایی نرسیده است که اگر رسیده بود امروز شماها در اقلیت محض نمی بودید! و اینچنین ترس کل وجود شما را برنمی داشت که مردم بین جمهوری و پادشاهی انتخاب داشته باشند! ترسی که شما را واداشته در حفظ این رژیم کهریزکی بکوشید و همدست همه جنایاتش بشوید که شامل حال ترانه موسوی هم می شود. شماها از چه ترسیدید که هرگز بر علیه خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت شکایت نکردید! و وقتی شاهزاده چنین کرد هر کاری توانستید کردید تا به جایی نرسد!!! و به جایش سهراب مبشری شما از شماها می خواهد که جمع شوید و بر علیه پرویز ثابتی شکایت کنید درست همان حرفی که پیشتر رژیم در واکنش به شکایت شاهزاده زد! اینهم یک فقره دیگر از همدستی شما با رژیم در همه این سالها! چرا در این ۳۳ سال اینکار را نکردید و چرا حالا!
کسانیکه پس از فاجعه شوم سال ۵۷ زاده شده اند و یا مثل من و کاوه و امین موحدی و بهمن زاهدی و رضاپهلوی در ؛انقلاب شکوهمند؛ شماها نه سر پیاز و نه ته پیاز بودیم! کینه ورزی بیمارگونه و ناشی از ترسهای شما برای آینده خودتان، شماها را واداشته که در اینراه ۷۵ میلیون ایرانی امروز از همه نسلها و همه نسلهای آینده را قربانی کنید! این جنایت علیه بشریت نسل اندر نسل در دادگاه وجدان است! اگر وجدان داشته باشید که من شک دارم. بس کنید، بفهمید که ما آن ملتی نیستیم که در سال ۵۷ گول مشتی آخوند مفت خور و روشنفکرنما را خوردیم. ما یکبار چوب دروغها و ندانم کاری ها و کینه ورزی ها و کوردلی های شماها ایرانیان آزاد! را خوردیم و برخلاف آنچه شما می گویید که حافظه تاریخ ما ضعیف است، امروز می دانیم که این حافظه تاریخی مریض شماست که نباید یکبار دیگر ما و نسلهای پس از ما قربانی آن شوند! این دروغ بزرگ گوبلزی شماها که بنی صدر استاد آنست که این رژیم توتالیتر فاشیست مذهبی منحصر به فرد در تاریخ بشریت را نتیجه نظام گذشته معرفی می کنید را هم ما باور نمی کنیم چون هیچ پایه علمی ندارد؛ ابله کسانی هستند که ما را ابله فرض کرده اند و چنین دروغ بزرگ گوبلزی را می خواهند به خورد ما بدهند تا از مسئولیت خود از خراب کردن این رژیم بر سر ما فرار کنند! اینها هستند که باید یکایک دادگاهی شوند و اینها هستند که از رفتن این رژیم می ترسند چون اگر مصاحبه ای هم دیگر با آنها بشود بعنوان متهم و مجرم در صدای امریکا و بی بی سی خواهد بود و نه بعنوان کنشگر سیاسی و کنشگر حقوق بشری و مفسر و تحلیلگر و پژوهشگر تاریخ و روزنامه نگار! اینها هستند که همه چیز برای از دست دادن دارند و برای حفظ منافع شخصی و گروهی خود ادای مخالف رژیم را درمیآورند و خود را اردتمند مصدق و فاطمی و گلسرخی و بختیار جلوه می دهند. اگر اینطور نبود خواستار سرنگونی این رژیم می شدند و خواستار برقراری یک دمکراسی پارلمانی و یک قانون اساسی نوین بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر در ایران! در چنین ایرانی تلاش می کردند تا در استقلال دانشگاهها بکوشند و وسواس در استخدام پژوهشگران مستعد و آزاده تاریخ نشان می دادند تا اینها تاریخ معاصر ایران را کالبد شکافی کنند و نتایج را در اختیار عموم بگذارند و به چالش متخصصین تاریخ در بهترین و معتبرترین دانشگاههای جهان مثل آکسفورد و کمبریج قرار دهند. شاهزاده در همه این سالها ثابت کرده است که نه تنها هیچ ترسی از برقراری چنین نظام سیاسی و چنین دانشگاههایی در ایران ندارد بلکه اینها را اعلام کرده است و خواستار برقراری هر دو است. شماهایید که از برقراری هر دو اینها می ترسید و اگر اینطور نیست نشان دهید که شماها تا به حال برای برقراری ایندو مقوله در ایران چه کار کرده اید!!!!!!!! به این پرسش هرگز شماها پاسخ نداده و نخواهید داد چون منافع تان ایجاب نمی کند. این گوی و این میدان، ایرانی آزاد، پاسخ شما به ایندو مقوله چیست، چه نظامی و چه جور دانشکده ها و دانشجویان و پژوهشگران تاریخی برای ایران فردا می خواهید و تا به حال برای به وقوع پیوستن آنها چکار کرده اید؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!! بر علیه جنایات علیه بشریت خمینی و خامنه ای چکار کرده اید؟؟؟!!!!
اگر تاریخ به این سادگی ای که شما آنرا فرض کرده اید بود، مثل قدیم یکبار آنرا یکی دو نفر می نوشتند و همان نسل اندر نسل کپی و خوانده می شد مثل داستان لیلی و مجنون. تاریخ داستان و افسانه نیست که فقط یکبار بوسیله یک یا حتی صد نفر نوشته شود، گذشت آنزمانها! به قرن ۲۱ بپیوندید که تاریخ یکی از مهترین تخصص ها شده است و مرتب بازنگری می شود و کلی گویی و مبهم گویی و ایدئولوژیک نیست. جزئیات خیلی مهمتر از کلیات اند. مثلا تز یک دکترا نمی تواند درباره کل تاریخ ۱۰۰ ساله کشوری باشد بلکه در مورد جزئی در یک مقطع یک ساله یا چند ماهه می تواند باشد. تاریخ سازی و تاریخ را سیاسی و ایدئولوزیک کردن به سبک کمونیستها و آخوندها کاملا بی اعتبار شده است و این نوع نگاهها به تاریخ به دانشجویان تدریس می شود تا یاد بگیرند که چگونه تاریخ ننویسند و چگونه به مباحث تاریخی ننگرند. قرن ۲۱ است و قرن دمکراسی های پارلمانی و قوانین اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و قرن تاریخ نگاری علمی و پیوسته بازنگری آن. ما از این قرن و این چیزها نه تنها نمی نرسیم بلکه به استقبال شان هم می رویم. شماها را این سیل ما خواهد برد چه به تداوم عمر این رژیم کمک کنید و چه نکنید، چه در آن دنیای خیالی ایدئولوژیکی با آن تعبیرها از سیاست و اقتصاد و علوم انسانی تان بمانید و نمانید. ما می رویم به جلو و شماها را پشت سر خواهیم گذاشت. اگر هم وقتی برای شما می گذارم و واکنش به نظرات شما می دهیم بخاطر گل روی شماها نیست بلکه مبارزه با طرز تفکر شما و امثال شماست تا ناآگاهان میهنپرست فریب شماها را یکبار دیگر نخورند.
این یک دروغ گوبلزی است که این رژیم محصول نظام پهلوی هاست. این رژیم در درجه اول محصول اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه و حماقت مشتی خاله خرسه هایی است که فکر می کردند میهنپرستی یعنی همکاری با ایندو. آخوند و روشنفکرنما دست به دست هم دادند و مردم را فریفتند و وقتی گَند کار درآمد بجای آنکه بگویند که غلط کرده اند گفتند که این رژیم حاصل و محصول و امتداد و نتیجه و و و نظام پهلوی هاست. خیال کردند که از رضاشاه بزرگ و فرزندش بهتر می توانند کشورداری کنند، انقلابشان را کردند و دیدند که به آن آسانی ها هم که فکر می کردند ولی شهامت اعتراف اش را ندارند! جای این دروغ گوبلزی در سایت ؛انقلاب اسلامی در هجرت؛ بنی صدر و در سایت اخبارروز و کثیری از مدعیان مصدق و بختیار است. شماها مثل همیشه بروید زیر یک کُرسی بنشینید و این دروغها را برای تسکین دادن خود و فرارتان از مسئولیت ها با هم در میان بگذارید و تخمه بشکنید و هندوانه پاره کنید و در جنایات رژیمی که بر سر کار آوردید همکاری کنید و در حفظ آن بکوشید! این شده حرفه و دلیل زندگی مرداب ای شماها. شماها در همان کپسول زمان دیروز بمانید و تبلیغش کنید. ما نسلهای امروز هستیم که با زمان به جلو می رویم و اسیر و دربند گذشته نیستیم و در پرونده سیاهی نداریم که از رفتن این رژیم و آمدن پهلوی ها بترسیم. درد و درمان ما با درد و درمان شما فرق می کند. درد شما درد خودتان است و برای درمانش تاکنون حاضر بوده اید ایران و ملت ایران را هم در پایش ذبح کنید.
پاینده ایران و ملت ایران
February 23, 2012 01:41:53 PM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
خوشبختانه همانگونه عنوان شد جنسیت و قماش آنها که سپه خیزی رضا شاه را در سوم اسفند طرحی انگلیسی تبلیغ می کنند آشکار استو نیازی به اعتراف نیست ... جالب اینجاست که بیش از 90 سال از آن رویداد می گذرد و هنوز این جماعت موسوم به مصدقی از ارایه حتی یک سطر سند معتبر در اینباره ناتوان هستند و تنها راه گریز را در سفسطه پردازی می بینند.
پافشاری بر ادعایی که هیچ سندی پیرامون آن نیست، آنهم برای چندین دهه و آنهم از سوی جماعتی معلوم حال (مصدقی) جز یک کینه خودآزارانه چه دلیلی می تواند داشته باشد؟
درباره اساس شکل گیری کودتا ملک الشعرای بهار در تاریخ مختصر احزاب، صفحه 77 می نویسد: «بسیاری از رهبران ایرانی به این نتیجه رسیده بودند که در برابر چنین وضعیتی، تنها راه حل موجود آنست که از راه یک کودتا، به تنها نیروی سازمان یافته اجتماعی، یعنی قشون روی آورده شود.»
رضاخان به عنوان وزیر جنگ با صدور بیانیه ای رسما فلسفه کودتا را به عنوان اقدامی جهت پایان دادن به ستم و دخالت اجانب و عدم لیاقت و خیانت رهبران ملت بصورت مشروح توضیح داد: "بی جهت اشتباده نکنید و از راه غلط مسبب کودتا را تجسس ننمایید، با کمال افتخار و شرف به شما می گویم که مسبب حقیقی کودتا منم ..."»
دکتر علی اصغر زرگر در پایان نامه دکتری خود در یکی از دانشگاههای سوییس، به بررسی دقیق همه اسناد موجود در وزرات خارجه انگلیس – از جمله نامه نگاری های میان وزیر خارجه انگلیس، سفیر این کشور در تهران، فرمانده نیروهای انگلیسی مستقر در ایران و مسئول سیاست های انگلیس در هند – پرداخته است. این پژوهش مستند خوشبختانه به کوشش آقای کاوه بیات زیر نام «تاریخ روابط سیاسی ایران و انکلیس در دوره رضا شاه» به فارسی برگردانده شده و منتشر گردیده است.
یکی از جنبه هایی که بر اهمیت و غیر مغرضانه بودن چنین پژوهشی می افزاید اینست که اساساً این کتاب به زبان بیگانه گردآوری شده و از اینرو، بعید است دکتر زرگر قصد و غرض جانبدارانه ای در گردآوری آن داشته باشد. در این پژوهش هم کوچکترین سندی درباره نقش انگلیس در سپه خیزی سوم اسفند دیده نمی شود و در مقابل رویارویی سیاستهای رضا خان و بعد از آن رضا شاه با سیاستهای استعماری انگلیس در ایران و همچنین سطح منطقه در جای جای اسناد قابل ملاحظه است.
نخستین اقدام دولت جدید نفی قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود و در فروردین 1300 پلیس جنوب، نیروی تحت امر انگلیس منحل شد و وزارت خارجه بریتانیا بجای تحویل اسلحه و تجهیزات پلیس جنوب به دولت ایران، آنها را منهدم کرد. سیاستهای دولت جدید در جذب آمریکا به عنوان نیروی سوم در ایران و همچنین بستن معاهده دوستی با افغانستان و ترکیه تا اندازه ای مغایر با منافع انگلیس بود که سر پرسی لورن در نامه ای به لرد کرزن آنرا تماماً بر اساس سیاستی خصومت آمیز نسبت به منافع انگلیس تعبیر می کرد.
منازعات رضاخان با سیاست انگلیس پس از نخست وزیری در 3 آبان 1302 افزایش می یابد. از جمله جلب همکاری مشاوران آمریکایی و آلمانی با این هدف که «ما قصد آن داریم که قدرت اقتصادی روسیه و انگلیس را در ایران ملقی سازیم».
همچنین حرکت برای سرکوب شیخ خزعل که ابتدا به دستور انگلیسی ها توسط عشایر بختیاری شکست خورد و پس از غلبه بر آنها، با اولتیماتوم شدیداللحن چمبرلین وزیر امور خارجه انگلیس روبرو شد، اما سردار دلیر ایران عزم کرده بود «این آخرین مانع را از سر راه رشد ارتش و رفاه و ترقی کشور بردارد». انگیسی ها به رضاخان حتی نسبت به استفاده از نیروی نظامی در پشتیبانی از شیخ خزعل هشدار می دهند.
به هر روی به رغم مخالفت عناصری چون مصدق السلطنه، به پیشنهاد نمایندگان مجلس شورای ملی و تأیید مجلس مؤسسان، سلطنت مشروطه ایران به اتفاق آرا به رضاه شاه پهلوی تفویض شد که در اعقاب ذکور او نسلاً بعد نسل برقرار باشد.
خوشبختانه نهاد مجلس اساسا در پی انقلاب مشروطه و پیش از سپه خیزی سوم اسفند 1299 در ساختار سیاسی و حکومتی ایران برپا شده بود و رضاخان و خانواده پهلوی در انقلاب مشروطه نقشی نداشتند که کینه ورزان بخواهند آن را هم رویدادی انگلیسی تبلیغ کنند. بنیاد پادشاهی پهلوی بر پایه قانون اساسی و مجلسی شکل گرفت که خود این خانواده در تدوین آن هیچ نقشی نداشتند.
پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست
February 23, 2012 01:21:22 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران؛ دوستان کافه نادری
جناب ایرانی آزاد
متاسفم که دگماتیسم چپ ساخته شما؛ اجازه کاوش بیطرفانه تاریخ را به حضرتعالی نمی دهد. اما چنانچه این عینک را کنار نهادید و صاحب ذهنی باز برای بررسی حقایق شدید؛ کتاب ؛ایران، برافتادن قاجاریه، برآمدن رضاشاه و نقش انگلیسی ها، سیروس غنی؛ بسیار به دانسته های شما خواهد افزود. اسناد ارائه شده در این کتاب به طور کامل ارائه و ضمیمه شده است.
متاسفانه عادت مطرح کردن بخش ناچیز و سانسور شده ای از حقیقت، عادت رایج کسانی است که به جای داوری منصفانه و آگاهانه، به دنبال تراشیدن دلیل برای مخالفت بی دلیل خود با این و آن در میان اسناد می گردند. در این میان، عجبا که هرج و مرج منتهی به ظهور رضاشاه که تقریبا همه روشنفکران آن زمان را به این فکر انداخته بود که تنها یک مرد نیرومند از پس این اوضاع آشفته برمی آید، به دموکراسی تعبیر شده و آمدن رضا شاه نیز لابد پایان این دموکراسی است! عجبا از این سواد، واحیرتا از این تحلیل! اگر امروز ملتی گرفتار این حکومت جهل و فساد است، چه دلیلی به جز ناآگاهی ناشی از تحلیل های غلظ دارد؟ امروز در ایرانی که من در آن زندگی می کنم، دیگر کسی جز وابستگان چپ و مجاهدین و امصالهم برای این حرف های ضد پهلوی تره نیز خورد نمی کند، تنها ورد زبانش این است که ؛آقا، گولمان زدند!؛. همین دیروز دوباره و صدباره این جمله را از زبان یک راننده تاکسی شنیدم، به او گفتم اگر چه شما نیز در این گولخوردگی! مقصر هستید، اما امروز مهم تر است و باید دوباره از جانب کسانی که تخته بند کینه ها و عقده های باندی، گروهی بوده و یا بازماندگان دایناسورهای چپ و چپ زده می باشند، دچار پدیده گولخوردگی نشویم.
عده کمی از شما به خاطر داردند، که وضع نه فقط زن، که وضع زن و مرد و به طور کلی مملکت ایران، پیش از سنه ۱۲۹۸ شمسی چه بود، مناطق مختلفی از مملکت در تحت سلطه و استیلای خارجیان متعدد بود و از این مملکت به جز اسمی، چیزی از آن باقی نمانده بود و...(سخنرانی پادشاه فقید در ۱۷ دیماه ۱۳۵۶). چنانچه یکپارچگی ایران و کوتاه کردن دست عوامل خارجی از ایران تنها هنر و خدمت رضاشاه باشد (که خدماتش بسیار بیشنر از اینهاست) در این سالگرد ۳ اسپند، یادش گرامی و خدماتش به ملک و ملتش جاویدان باد.
درباره مصاحبه پرویز ثابتی باید گفت این مصاخبه و کتابی که عنقریب منتشر خواهد شد، بسیار در اینگونه بحث ها مفید واقع می شود. چنانچه ثابتی اسنادی از وابستگی گروه های مخالف پادشاه فقید در کتابش ضمیمه کرده باشد (که امیدوارم چنین باشد، زیرا آرشیو ساواک در این ضمینه بسیار غنی بود) زین پس می توان با مدارک کافی وابستگی مخالفین به کشورهای خارجی را به بحث گذاشت و تفاوت رضاشاه کبیر و محمدرضاشاه را با وابستگان انقلابی به نشان داد.
پاینده ایران
February 23, 2012 06:44:35 AM
---------------------------
ایرانی آزاد
جناب یزدانی
من نظر خود را راجع به رژیم عقب مانده جمهوری اسلامی اظهار داشته ام و اگر جنابعالی با دقت بخوانید میبینید که من رژیم جمهوری اسلامی را مرحله پیشرفته و خطرناک مرضی میدانم که با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ پا گرفت. جنایات رژیم جمهوری اسلامی دل هر انسان آزاده ای را بدرد میاورد. اما راه برخورد با ان جنایات، بفراموشی سپردن جنایات رژیم گذاشته نیست. هر چه باشد، درد و رنج ترانه موسویها همانقدر مهم است که درد و رنج گلسرخیها، یا کریمپور شیرازیها و قتل ندا آقا سلطانها همانقدر اسف انگیز است که قتل مرضیه اسکویی ها. آیا قتل بزرگمردی مثل مرحوم دکتر فاطمی جنایت کمی است؟ آیا اصلا جان ان کفاش تهرانی، که بدست محافظین خانم ثابتی بقتل رسید، ارزشی کمتر از جانهایی دارد که در این رژیم نابود شدند؟
به نظر من راه احترام به روح و خاطره نداها و سهرابها، از جلوگیری از تکرار این فجایع میگذرد. به همین دلیل هم روی آوردن به رژیم پهلوی را، که مسبب و علت العل رژیم جمهوری اسلامی بوده و به نوعی سبب ساز انجام این جنایات است را، راه درست برخورد به این جنایات نمیدانم.
از ان گذشته، در شرایطی که جنایات رژیم جمهوری اسلامی، ابعاد غیر قابل باوری بخود گرفته، باور کنید که من اصلا علاقه ای به پیش کشیدن فجایع دوران پهلوی ندارم، اما نمیتوانم در مقابل تلاش عده ای مثل آقای موحدی هم، که میخواهند از آب گل آلود جنایات رژیم ولایی، ماهی استبداد پهلوی را بگیرند و آنرا در روغن ارتجاع شاهنشاهی سرخ کنند، بی تفاوت بنشینم.
آخر چه میتوان گفت وقتی که جناب ایشان پرویز ثابتی را که عصاره رژیم پهلوی و از سردمداران شکنجه های ان دوران بوده و امروز هم از مشاورین آقای رضا پهلوی است، را "جنازه متحرکی" میداند که رادیو آمریکا دارد وی را نبش قبر سیاسی میکند؟ گیرم اصلا این کار رادیو آمریکا از سر توطئه بوده است، چرا آقای رضا پهلوی با خودداری از اظهار نظر صریح در مورد فجایع دوران پهلوی، از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ گرفته تاکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عملا این چاقوی برنده را از دست رادیو آمریکا نمیگیرد؟ اصلا چرا آقای رضا پهلوی، چنین کسی مثل آقای پرویز ثابتی را به عنوان مشاور برگزیده است؟ این که با "قصد برقراری آزادی و دموکراسی" که ایشان اعلام نموده اند، منافات دارد.
آقای موحدی بدرستی پیش کشیدن جنایات دوران پهلوی را با پیش کشیدن جنایات دوران طلایی!!! خمینی مقایسه کرده اند.من بر خلاف آقای موحدی و طرفداران موسوی، این یادآوریها را از گذشته، مصداق "تفرقه اندازی" نمیدانم. صد در صد این یادآوریها برای ما مردم که حافظه تاریخی بلندی هم نداریم، لازم است و تنها این را به اثبات میرسند که کسانی که خود دست در کشتارها و نقض حقوق بشر در گذشته و در زمان قدر قدرتیشان داشته اند، و امروز هم توان محکومیت صریح و بی قید شرط ان فجایع را ندارند، شایستگی رهبری مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران را ندارند. هر چه باشد، کسانی که خود موقعیت خود را از سرکوب کشتار ماضی میگیرند (امثال موسوی و اصلاح طلبان)، و یا با جنایت کاران پیشین (از قبیل پرویز ثابتی) دست در کاسه دارند (امثال آقای رضا پهلوی)، نمیتوانند مشکل دیر پای سرکوب و اختناق و استبداد را چاره نمایند.
در آخر، جنابعالی در آزادگی من شک کرده اید، چرا که حاضر به فراموشی فجایع دوران پیشین نیستم. تصور نمیکنم که به فراموشی سپردن کشتار آزادیخواهانی مثل مرحوم دکتر فاطمی، مرحوم کریمپور شیرازی، با هر توجیهی که باشد، بتواند مصداق آزادگی و انسانیت باشد.
February 23, 2012 01:39:14 AM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنینم، من جمهوریخواهم ولی از ایرانی آزاد برائت می جویم. می توان پادشاهی خواه یا جمهوریخواه بود ولی دشمن یکدیگر نبود. وحشت از آمدن پادشاهی در جمهوریخواهان سنتی، آنها را به همدستی در تمام جنایات این رژیم کهریزکی کشانده است. اینها خود را به هیچ عنوان نمی توانند از جنایات رژیم که اوج آن تجاوزات جنسی به دختر و پسر بود، مبرا بدانند. اینها هیچ تفاوتی با پدر محسن روح الامینی ندارند که باز چند روز پیش دهان متعفن اش را باز کرد و به پسر جانباخته اش خیانت کرد. اینها خیلی چیزها برای از دست دادن دارند اگر این رژیم برود و نظامی پارلمانی با یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر بیاید حتی اگر جمهوری باشد چون در چنین نظامی دانشگاهها آزاد و مستقل خواهند بود تا تاریخ معاصر ایران را یک بازنگری ژرف کنند. کسانیکه از نتایج پژوهشهای چنین دانشگاههایی در ایران می ترسند، مثل پدر محسن روح الامینی خیلی چیزها را برای از دست دادن دارند و چاره ای بجز پریدن به چنین نظامی در ایران ندارند چه بصورت پادشاهی آن و چه بصورت پادشاهی آن. اگر یک شخصیت جمهوریخواه همتراز شاهزاده هم بود باز از او هم حمایت نمی کردند و پهلوی ها تنها بهانه ی اینها هستند برای جلوگیری از نظامی که در بالا گفتم. پشت نقاب پهلوی ستیزی و نقاب عشق ورزی به مصدق پنهان می شوند تا رژیم را نگه دارند یا رژیمی که منافع خودشان را تامین می کند جایگزین آن شود. شکایت شاهزاده از علی خامنه ای و افتضاح همایش اولاف پالمه، اینها را سخت عصبانی و وحشت زده کرده و بر علیه پهلویها به تکاپو افتاده اند. برای اینها انتخاب بین این رژیم است و الترناتیوی که از همایش هایی مثل اولاف پالمه یا شبکه سکولارهای سیز و امثالهم در می آیند، همین. تکاپوهای مشوش اینها را در سایت اخبارروز در چند روز اخیر خوب می توان مشاهده کرد. در این سایت در پای نوشتارهای اخیر یدالله بلدی و سهراب مبشری ؛یادداشت سیاسی؛ نظراتی با همان روحیه ی نظر ؛ایرانی آزاد؛ در اینجا دیده می شوند. من یک نظر فرستادم تا در ستون نظرات نوشتار سهراب مبشری منتشر شود. نظرم را سانسور کردند. طاقت نداشتند که حتی یک نظر مخالف هم در آنجا دیده شود. ایرانی آزاد به اینها می گویند، نه! در این نوشتار پیشنهاد شده علیه قربانیان ساواک جمع شوند و پرویز ثابتی را به دادگاه بکشند. ۳۳ سال وقت داشتند و نکردند. این خود خیلی سئوال برانگیزست که چرا این متنفران از پهلویها چرا چنین صبر ایوبی از خود نشان دهند! اگر اینها ریگی به کفش نداشتند خودشان پیش از شاهزاده شکایت علیه خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت را آغاز می کردند، چرا نکرده و نمی کنند؟! چرا از این شکایت شاهزاده ترسیده اند و با مطرح کردن پرویز ثابتی به بهانه برنامه افق در پی حمایت رژیم برآمده اند و آنهم با بند کردن به پهلویها که دیگر در قدرت نیستند! بگردید دنبال این ریگی که این چپهای سنتی حامی رزیم به کفش دارند که از یک دمکراسی پارلمانی با یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر می ترسند حتی اگر نام نظام هم جمهوری باشد! اینست وضع اسفناک این ایرانیان آزاد!
پاینده ایران و ملت ایران
February 23, 2012 01:33:48 AM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنین، برخی ها برای فرار از اینده و وحشتی که از آن دارند، در این دوران خطیری که ایران در آنست به گذشته هایی برمی گردند که هیچ دردی را دوا نمی کند. هرگز مسئولیت خود را نمی خواهند بپذیرند و همیشه بار مسئولیت دیروز و امروز و فردا به زمین و زمان وصل می کنند ولی هرگز نه به خودشان. برخی ها هم برای منحرف کردن افکار عمومی تاریخ را وسیله قرار می دهند تا به موضوعات مهم روز پرداخته نشود. اینها ترجیح می دهند که همین رژیم بماند ولی پادشاهی به ایران بازنگردد. اینها یا خود پرونده های سنگین از دوران پهلوی و این دوران ۳۳ ساله را بدوش می کشند که بودن این رزیم بر رویشان سرپوش می گذارد یا بقدری تمام وجودشان از بغض و کینه آکنده است که تنها به تعبیر تاریخ حزب توده و دنبالچه هایشان بسنده کرده اند و حاضر نیستند تحت هیچ شرائطی دل از این تعبیر تاریخ توده ای بردارند. مثلا فقط کافیست به واکنش شان در مورد پژوهشهای تاریخی امروزه نگاه کنیم. برای اثبات آن نمونه زیر را می اورم تا خودتان واکنش شان را ببینید. یا فرار را بر قرار ترجیح می دهند و یا طفره می روند و پزوهشهای تازه را رد می کنند. دکتر هوشنگ صباحی تز دکترای خود را درباره اوان بقدرت رسیدن رضاشاه بزرگ اختصاص داده است. او دکترای خود را از یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان در انگلستان گرفته است.
؛این پژوهش ها، نظریۀ «انگلیسی بودن رضا شاه» را قاطعانه رد می کنند، یکی از آخرین ِاین پژوهش ها، کتاب «سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه»، نوشتۀ دکتر هوشنگ صباحی است.8 این کتاب در واقع، رسالۀ دکترای نویسنده در « مدرسۀ اقتصاد و علوم سیاسی لندن» است که با تکیه بر گزارش های رسمی مأموران انگلیسی و انبوهی از اسناد و مدارک جدید ِ وزارت امورخارجه و وزارت جنگ انگلیس تألیف شده است.
نویسنده در بخش های اوّل تا سوم، با نشان دادن چگونگی تحکیم و تثبیت قدرت نظامی، مالی و سیاسی دولت انگلیس در ایران، از «دیپلماسی ارعاب»، «توسّل به زور» (صص31-95)، رقابت های دولت های روس و انگلیس فرانسه برای سلطه بر منطقه، پیدایش حضور آمریکا و انجام «توافق امپریالیستی (صص201-220) یاد می کند.
انقلاب روسیّه (1917) و پیشروی بلشویک ها و سلطۀ دوبارۀ آنان بر نواحی قفقاز و سپس هجوم سربازان ارتش سرخ به بندر انزلی و «تأسیس جمهوری شورویِ ایران» در جنبش گیلان و تأثیر آن بر جنبش های آذربایجان، خراسان و ... باعث شد تا دولت انگلیس «احساس خطر»کند. بنابراین:
با شکست طرح های سلطه جویانۀ دولت انگلیس درمنطقه، این کشور خود را - به ناچار- دربرابر ِ«راه سوم»ی دید که در حضور و اقتدار ِ شخصیّتی بنام «رضاخان میرپنج» (سرتیپ) تجلّی می یافت.
بنابر این: صعود برق آسای رضاخان از گمنامی به قدرت، بین فوریه و مه1921 (اسفند و خرداد 1299-1300)، مصادف با تضعیف قدرت سفارت انگلیس در تهران برای تأثیرگذاری بر مسیر حوادث و تا حدودی ناشی از آن بود. (ص223) ؛
بقیه این نوشتار را در سایت علی میرفطروس و سایت ایرانشهر می توانید بخوانید. لینکها:-
http://poshtibanan.org/index.php?option=com_content&task=view&id=1350&Itemid=1
http://iranshahr.org/?p=8839
کسی را که خفته است می توان بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده را نمی توان. بواسطه دوران پهلوی، این رزیم موفق نشد که ایران را عربستان سعودی نکند. خمینی یکبار گفت که حکومت اسلامی ۴۰ سال دیر آمد. او فهمید که بواسطه دوران پهلوی، حکومت دینی اش به آسانی موفق نخواهد شد که جامعه ایران به دوران جامعه قجرها ببرد که دوران طلایی آخوندها بود. اگر هم در این ۳۳ سال جاده ای ساخته شد و برق به دهکده ها برده شد بخاطر سطح توقع بالای ملت بود که آنهم بخاطر توسعه ای بود که پهلویها در ملت ایجاد کرده بودند و مردم برای توسعه و عدالت اقتصادی و و و بیشتر دنبال آخوند مفت خور و روشنفکرنماها افتادند. به عبارت دیگر از ترس مردم بود که این رژیم برخی از برنامه های دراز مدت پهلویها را اجرا کرد. ترس از مردم باعث شد که این رژیم نتواند یکشبه ایران را پاکستان و افغانستان طالبان زده کند وگرنه برنامه اش همین بود. از ترس مردم بود که گام به گام در عرض این ۳۳ سال اینکار را کرده است. آرزویش کره شمالی کردن ایران است و برنامه اش هم همینست. الاهه بقراط پرسش خوبی از پهلوی ستیزان کرده است که لج همه شان را درآورده است. آقایان و خانمهای پهلوی ستیز بفرمایید ؛از چه می ترسید؟! از رفتن این رزیم یا آمدن پادشاهی؟! ؛ . پرسش بسیار بجایی است، نه! من جمهوریخواهم و از آمدن پادشاهی هیچ وحشتی ندارم. وحشت من از ماندن این رژیم است که آرزوی همه ایران و پهلوی ستیزان است. حتی صادق زیبا کلام هم به رضاشاه ارادت دارد ولی برخی ها از او هم عقب ترند! حاضرند ایران نابود شود ولی ملت ایران حق انتخاب بین پادشاهی و جمهوری نداشته باشد. آنوقت ادعا دارند شاه دیکتاتور بود و رضاشاه کودتاچی. به دیکتاتوری و کوتاچی گری خودتان یک نگاهی بیاندازید که دست کمی از خامنه ای کهریزکی ندارد. مگر شما قیم ملت ایران اید که نمی خواهید ملت ایران خودش سرنوشتش را تعیین کند! حتما هستید! یک خامنه ای گُنده و هزاران خامنه ای کوچولوی فراری در غرب که نه خود آینده ای برای خود در ایران می بینند و نه طاقت دارند ببینند که ملت ایران آینده ای داشته باشد و هی چوب لای چرخ می کنند. اینها مخالف یک دمکراسی پارلمانی و یک قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر در ایران هستند و پادشهی و پهلوی ها را بهانه کرده اند و بس. پاینده ایران و ملت ایران
پاینده ایران و ملت ایران
February 23, 2012 12:44:12 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
به جناب ایرانی آزاد
من که در زمان رضا شاه نبودم و در اول انقلاب نیز هنوز نوجوان بودم . اما نا آزادگی جنابعالی از همینجا آشکار است که چشم وجدانت را بر همه جنایت های سی و سه سال رژیم اسلامی بسته ای . بویژه اینکه تجاوز به شرف و ناموس هموطنانمان در زندانهای رژیم چشم وجدانت را بسته ای و بیاد دوران محمد رضا شاه افتاده ای . پرسشی که در ذهن نقش می بندد این است که اگر توسط سربازان امام زمان به اعضای خانواده شخص جنابعالی در یکی از کهریزکهای خامنه ای توسط سربازان امام زمان تجاوز جنسی می کردند و مثل ترانه موسوی جسمشان را می سوزاندند و در بیابانها رها می کردند باز هم بیاد دوران سلسله پهلوی می افتادی؟ وجدانا تصور کنید که جنابعالی بجای یکی از خانواده های ایرانی که سرنوشت ترانه موسوی بر سرشان آمده است. اگر ترانه موسوی عضو خانواده جنابعالی بود چه حالی داشتی؟
February 22, 2012 11:48:51 PM
---------------------------
ایرانی آزاد
جناب بهمن زاهدی
تمام این مشکلاتی که گفته اید، از کهریزک گرفته تا اوین و خاوران وجود دارند و کسی هم منکر آنها نیست. منتهی بدون بررسی ریشه های این فجایع، نمیتوان نسبت به رفع آنها اقدام کرد، چه رسد به نگاه داشتن ان ریشه های چرکین و متعفنی که چنین میوه های تلخی به بار آورده است.
میگویند شخصی زشت روی بچه ای را در بغل گرفته بود و سعی میکرد که ان بچه گریان را ساکت نماید. عاقلی بر وی گذشت و به وی گفت که لزومی ندارد که بچه را به ناز و نوازش و لالایی آرام کنی، کافی است که بچه هر به کناری بگذاری که این گریه بچه، بخاطر روی زشت توست. دوست عزیز، رژیم پهلوی راه حل نیست که خود بخشی از مشکل است.
در مورد کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ مدارک سفارت انگلستان بسیار گویا هستند و لزومی ندارد که حرف مرا قبول کنید. البته اگر شما گوشتان را نگرفته باشید، چشمتان را نبسته باشید و مدارک معتبری را که در این زمینه از طرف انگلستان منتشر شده است، بخوانید خود به وابستگی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به انگلستان پی میبرید. در این مدارک به وضوح صحبت از تغییر سیاست بریتانیا شده بود که تا ان زمان بر تضعیف دولت مرکزی ایران قرار گرفته بود تا حکومت رسوفیل قاجار تضعیف شده و روسها از طریق ایران نتوانند به هندوستان دست پیدا کنند. انقلاب اکتبر شوروی و غیبت متعاقب و ناگزیر روسیه از ایران فرصت یکه تازی را برای انگلستان فراهم کرد.
پس از بدست گرفتن کنترل قزاقها از فردای خروج روسیه از ایران توسط ژنرال آیرونساید، وی سردار همایون را به فرماندهی بریگاد قزاق میگمارد. مطابق اسناد سفارت انگلستان، ژنرال آیرونساید پس از بازدید از اردوی قزاق ها، به این نتیجه میرسد که رضا خان بهترین فرمانده برای فرماندهی بریگاد قزاق است و عملا هم بریگاد قزاق را تحت نظر وی قرار دادند. همین اسناد به وضوح پرده از زد و بند و مذاکرات انگلستان و مشخصا ژنرال آیرونساید با رضا خان، برای انجام کودتای سوم اسفند، میکند. البته گفت و گوهایی هم که آقای بهمن آبادی بین انگلستان و رضا خان نقل میکنند، ممکن است که بخشی از توافق ها و زد و بندهای بین طرفین باشند.
البته اگر تنها به کارنامه رضا خان نگاه کنیم میبینیم که انگلستان منافع زیادی از بابت نصب رضا خان و سرمایه گذاری که در ایران کرده بود، برد. یک قلم تمدید قرارداد نفت، به شرایطی بدتر از قرارداد دارسی، که اگر رزم جانانه دکتر مصدق و جنبش آزادیخواهانه ملی شدن صنعت نفت نبود، تا سال ۱۹۹۷ ادامه میافت، نشانگر استفاده کلان انگلستان از وجود دولت رضا خان و سلسله پهلوی در ایران بود. خفه کردن صدای آزادیخواهان و برقراری استبدادی بی مانند در ایران توسط رضا خان، امکان هر نوع مقاومتی را در مقابل این قراردادهای وطن فروشانه میگرفت.
آقای بهمن آبادی بجای پاسخ به بنده و اظهاراتم، به "روانشناسی" مخالفین خانواده پهلوی روی آورده اند تا بجای توضیح و دفاع از عملکرد خاندان پهلوی، مخالفین سلطنت را خنثی و بی اثر سازند. مشکل اصولی تحلیل روانشناسی دو چیز است، اول آنکه تمامی دلایلی را که مخالفین سلطنت در توجیه و توضیح چرایی سخنانشان میاورد، یک سره نادیده میگیرد. کسی را که برای گفتن دو دو تا میشود چهار تا که تحلیل روانی نمیکنند، این یک واقعیت است. دوم آنکه این گونه تحلیل، حکم شمشیر دو سره را دارد که در عین حال که مخاطب را از پای در میاورد، خود شخص حامل شمشیر را هم زخمی میکند. اگر بتوان مخالفین سلطنت را به "کینه خود ازارانه" نسبت داد، طرفداران سلطنت را هم میتوان به "خیال پردازی های" بیمارگونه متهم کرد. این که روش بحث منطقی نیست.
این درست است که رژیم فعلی به مراتب از رژیم پهلوی از هر نظر بدتر است، اما اینکه به رژیم پهلوی مشروعیت نمیدهد. تمام صحبت سر اینست که رژیم پهلوی، نتیجه دخالت بیگانه در امور داخلی ایرانست و این دخالت سبب ساز پیدایش مشکلات و نابسامانی های متعددی شد که به پیدایش حکومت آخوندی انجامید. اینکه این نابسامانی های امروز در ان زمان وجود نداشته و امروز وجود دارد که چیزی را اثبات نمیکند. خوب سرطان هم همینطور است، در ابتدا که شروع میشود، اصلا قابل توجه نیست، درد های کشنده اش تنها در مراحل پیشرفته بیماری سرطان پیدا میشوند. حرف سر اینست که اگر امروز اینهمه نابسامانی وجود دارد، از جمله بخاطر آزاد شدن غول بنیادگرایی از بطری است که از نتایج استبداد بیگانه خواسته و بیگانه ساخته پهلوی است. حکومت پهلوی و حکومت آخوندی دنباله های یک مرض تاریخی هستند که به دنبال هم روی داده اند. طبیعی است که این همه فجایع و بلایا در ابتدای ظهور این بیماری، یعنی در دوران پهلوی نمیتوانستند رخ دهند. اما گذشت زمان و پیشروی بیماری سبب پیدایش تمامی این عوارضی شد که امروز در ایران به وجهی به مراتب بدتر از پهلوی وجود دارند که آقای بهمن آبادی هم به گوشه هایی از آنها اشاره نموده اند.
طرفداران رژیم پهلوی بطور دائم صحبت از "سازندگیهای" دوران پهلوی میکنند و در این راستا به ساخت سدها دانشگاه ها و بیمارستانها و غیره اشاره میکنند. اولا که همین آخوندها هم در دوران خود هم سازندگیهای زیادی نموده اند. به بسیاری از روستا ها برق داده اند، سدهای بزرگ و بیمارستانهای مجهز ساخته اند. از ان گذشته، شما کافی است که به هندوستان بروید و دانشگاه ها و بیمارستانها و راه آهنی را که انگلیسیها در آنجا ساخته اند را ببینید. در هند دانشگاه هایی هستند که در سطح بهترین دانشگاه های آمریکاست. آیا اینها به استعمارانگلستان مشروعیت داده است؟ آیا اینها استعمار انگلستان را روسفید کرده و مبارزه مردم هند به رهبری گاندی را زیر سوال میبرد؟ کسی با سازندگی مخالف نیست، منتهی نه با سازندگی استعماری، بلکه با سازندگی توسط دولتی منتخب ملت و پاسخگو به مردم، تا شاهد غارت مردم و اختلاف طبقاتی وحشتناکی نباشیم که نتیجه غارت حاصل از اینگونه سازندگیهاست.
February 22, 2012 08:16:41 PM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
پاینده ایران
فعلا که جمهوری اسلامی با ضبط پاسپورتی حتی مهر خروج خورده بود من را در داخل کشور زندانی کرده ... به این نتیجه رسیده ام این کینه ای که از سوی برخی نسبت به اساس پادشاهی ابراز می شود بیش از آنکه ناشی از مخالفت با نظام پادشاهی باشد ناشی از یک کینه خودآزارانه نسبت به خانواده پهلوی است و بس. چه بسا با پادشاهی یکی از عوامل جمهوری اسلامی تا این حد در منازعه نباشند ...
اما در باره تهمت حقارت آمیز طرح انگلیسی سپه خیزی رضا شاه در سوم اسفند و روی کار آمدن پادشاهی پهلوی:
درباره سپه خیزی سوم اسفند، اسناد و مدارک نشان می دهد که «مقامات انگلیسی تلاش داشتند نگذارند قوای قزاق وارد تهران شوند. زیرا آگاه بودند اگر پای قزاقها به تهران برسد دیگر نمی توان آنها را بیرون کشید و این وضع می توانست بر سیاست بریتانیا در ایران تأثیر بسیار ناگواری داشته باشد.»
«در روز 23 بهمن 1299 در آخرین گفتگویی که میان رضاخان و آیرونساید صورت گرفت، آیرونساید حاضر شد با دو شرط به رضاخان اجازه دهد که قدرت را در تهران بدست گیرد: 1- وی متعهد گردد که در حین خروج انگلیسی ها از ایران، آنها را مورد حمله قرار ندهد. 2 – برای سرنگونی شاه دست به یک اقدام قهرآمیز نزده و یا وقوع چنین اقدامی را اجازه ندهد.»
پس از استقرار دولت سید ضیا تنها مقاومت جدی در برابر دولت سید ضیا، در شیراز و از سوی مصدق السلطنه بود. اما اندکی بعد گریخت و در کوههای بختیاری پناه گرفت تا اینکه قوام السلطنه جانشین سید ضیا شد و از او خواست که در تهران پست وزارت مالیه را به عهده بگیرد.
از همین نکته جنسیت و قماش معارضان خانواده پهلوی که برای خدشه بر خدمات ایران پرستانه و جاویدان آنها، اساس روی کار آمدن رضاخان و شکل گیری سلسله پادشاهی پهلوی را طرحی انگلیسی تبلیغ می کنند مشخص می شود. اتهام ناجوانمردانه و حقارت آمیزی که در جای جای کتاب "خاطرات و تألمات" مصدق السلطنه به ابرمرد تاریخ ایران – رضا شاه بزرگ – نسبت داده شده است و از سوی جماعتی موسوم به مصدقی با کینه ای خودآزارانه تکرار می شود.
جماعتی که هفتاد سال پس شهریور 1320 هنوز هم بیاینه صادر می کنند و پایان پادشاهی سراسر خدمت و افتخار رضا شاه بزرگ را آنهم بدست نیروهای اشغالگر جشن می گیرند و بدین سان می کوشند تا بر درد پهلوی ستیزی خویش مرهم گذارند.
بسی باد چون او دگر شهریار ...
پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست
February 22, 2012 06:24:58 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود بر ایرانی آزاد گرامی،
نمیدانم تاریج معاصر را در کجا فرا گرفتهاید، چون هیچگونه مرجعی را برای اثبات نظرتان ارایه نکردهاید. شاید باید هر چه شما نوشتهاید باور کنیم!
در حال حاضر پهلویستیزی مُد روز است. خامنهای قهرمان است و ایران ویران.
هیچ کسی از جنایات اسلامگرایان نمیگوید انگاری در ایران همه چیز خوب است و تنها چیزی که مناسبتی با آب و هوای دموکراتیک مملکتان جور نیست خانواده پهلوی میباشد! کهریزکی نیست، اگر هم هست برای شما نیست. نمیدانم چه در پاسخ شما بنویسم. همین کافیست که شما هم مانند من در خارج از کشور زندگی میکنید. اگر محمد رضا شاه به مخالفین میگفت که پاسپورت خود را بگیرید و بروید خارج، آخوندها همه ما را بدون پاسپورت از کشورمان بیرون کردهاند و یا کشتهاند. کمی هم اجازه دهید واقعیت در زندان درونیتان بتابد برای آینده شما بد نخواهد بود.
ارادتمند
بهمن زاهدی
February 22, 2012 02:37:45 PM
---------------------------
ایرانی آزاد
جریان پهلوی طلب، جریانی است بیگانه ساخته و محصول خواست و اراده انگلستان پس از جنگ جهانی اول، که با خروج روسیه از ایران و یکه تاز شدن در کشورمان، برای جلوگیری از نفوذ بلشویکها به سمت مناطق نفت خیز از یکسو و غارت منابع کشورمان از سویی دیگر، بدون کمترین مخالفت و مزاحمت، برگ رضا خان را قزاق را رو میکند و با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، بر علیه مشروطه، وی را بقدرت میرساند.
حکومت پهلوی که با کودتا بقدرت رسیده بود، با سرکوب مردم و مشروطه خواهان راستین به سلطه بر کشور و غارت مشترک ان با استعمار انگلستان ادامه یافت، پس از جنبش ملی شدن سنت نفت، تضعیف شد و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جانی دوباره گرفت.
کارنامه این جریان خشن، انحصار طلب و بیگانه ساخته و بیگانه خواسته، مملو از شکنجه آزادیخواهان، کودتا بر علیه مردم و منتخبشان و استبداد است. شاید آخرین خیانت این جریان، بیرون آوردن غول بنیادگرایی از بطری بود، غولی که با انقلاب مشروطه به داخل بطری رفته بود. تاریخ همراهی و همکاری پهلوی طلبان با آخوندهای مرتجع، این دنباله روان شیخ مرتجع و ضد مشروطه، شیخ فضل الله نوری، به کودتای خائنانه ۲۸ مرداد بر میگردد.
شایان ذکر است که رضا پهلوی از پاسخگویی به عملکرد سرتاپا خائنانه پهلویها، اجتناب کرده و تا کنون راه فرار از پاسخگویی راجع به کودتای ۲۸ مرداد و ۵۰ سال اختناق و استبداد و فساد را برگزیده و کاری جز تبرئه پدر و پدر بزرگش از فجایع دوران پهلوی انجام نداده و همه فجایع را به گردن زیر دستها و وزرا و عوامل رژیم پهلوی انداخته است.
جای تعجب نیست که در چنین دستگاه بی اخلاقی، که بالاترین راس نظام خود را از هر گونه مسولیتی تبرئه میکند، عوامل و اجزای رژیم هم از قبیل پرویز ثابتی به تبعیت از راس رژیم، سعی در انکار فجایع گذشته و یا انکار سهم خویش در ان فجایع کنند و بازی "کی بود کی بود، من نبودم" را ه بیندازند.
راه جلوگیری از این بی اخلاقیها، نه خفه کردن رادیو آمریکا است و نه ناله و نفرین به ان. تنها راه درست ان، همان چیزی است که سالهاست که به آقای رضا پهلوی توصیه میشود و ان پاسخگویی صریح و بی پرده در مورد کودتای ۲۸ مرداد و دیگر فجایع گذشته و به گردن گرفتن مسولیت ان، به عنوان کسی است که قسم برای حفظ سلطنت پهلوی خورده و بموجب ان قسم هم، مسئول برپایی ان گشته است.
گفتگوی رادیو آمریکا با پرویز ثابتی، به عنوان یکی از ارکان شکنجه و کشتار رژیم سابق و یکی از مشاورین کنونی آقای رضا پهلوی، تنها نشانه دیگری است از بی اعتقادی عمیق دستگاه پهلوی طلب به آزادی و ارزشهای انسانی و استفاده ابزاری آنها از این مفاهیم متعالی انسانی و ساده لوحی و غفلت کسانی که برای برپایی آزادی و دموکراسی در ایران، دل به جریان معلوم الحال پهلوی بسته اند.
February 22, 2012 02:01:58 PM
---------------------------
امین موحدی
نوریزاده بالای سر تیمسار نصیری به هنگام باز جویی چه میکند؟ آقای علیرضا نوری زاده عینکی و با ریش در جلسهٔ باز جویی نصیری که میکروفن در دست دارد
http://www.youtube.com/watch?v=xRDOGiYAlDQ&feature=channel
February 22, 2012 04:37:35 AM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنین، سیامک دهقانپور را شرکتهای نفتی مرتبط با تریتا پارسی ها در صدای امریکا کاشته اند. اکبر گنجی را هم همانها حمایت می کنند و رابطه بین گنجی و دهقانپور در یکی از آخرین برنامه های نیم ساعته افق آشکار شد که کاظم علمداری هم حضور داشت. علمداری، گنجی را سکه یک پول کرد و این بقدری گنجی را عصبی کرد که وقتی دهقانپور به عنوان مجری! حرف گنجی را می خواست قطع کند، ناگهان دهقانپور را سر جایش نشاند که معلوم شد که این وسط رئیس کیست! دهقانپور هم مثل یک بچه که گوشش را معلم پیچانده باشد، ساکت شد. از روزی که شاهزاده شکایت علیه خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت او را آغاز کرد، هر چه بیشتر از این عمل او بیشتر استقبال شد و به رسانه های ایرانی و مخالفان رژیم کهریزکی بیشتر ایراد گرفته شد که چرا حمایت نمی کنند، مخالفان یا بهتر بگویم دشمنان خاندان پهلوی بیشتر به تکاپو افتادند تا شکایت او را از خامنه ای بیشتر خراب کنند. جرس و در پی آن سایت بنی صدر و بعد سایت اخبارروز و و و به این پیکار علیه شکایت شاهزاده اقدام کردند. دو مقاله ای که در جرس چاپ شدند در سایت بنی صدر هم چاپ شدند. در یگر سایت های وابسته به چپهای سنتی هم همین روند مقاله نویسی ها آغاز شد. در این سامانه یکی از مقاله نویسان جرس، علی تیزقدم با ما در این ستون نظرات نتوانست کسی را متقاعد کند. شانس اش را در ایرانیان دات کام و شهروند امتحان کرد و حسابی شکست خورد. کمی اوضاع ساکت شد که سمینار اولاف پالمه واقعا گِندش درآمد و حسابی کِش داده شد. همین باعث بی اعتبار شدن و به سخره گرفته شدن دو نشست دیگر در لندن و پاریس انجامید و همه رشته ها پنبه شد و حلقه هایی که زنجیر عمو زنجیرباف را بهم پیوند می دادند از هم گسستند. بی اعتباری اینگونه همایش ها در نزد ایرانیان برون مرزی همه کسانی را که در این همایش ها شرکت کرده و می کنند را بدنام کرد. افراد همیشه در صحنه صدای امریکا و بی بی سی فارسی یکشبه به مهره های سوخته تبدیل شدند. سرمایه گذاری های بسیاری طی سالها روی این مهره ها برای چنین روزی شده بود و هیچ فکر نمی کردند که یکشبه ایرانیان اگاه همه اینها را پس بزنند و آبرویی برایشان باقی نگذارند. با این وضعیت بود که من فکر می کنم برای منحرف کردن افکار عمومی از افتضاح سمینار اولاف پالمه و نجات مهره ها تنها راه برایشان ضربه زدن به رضا پهلوی بود تا او را هم از چشم مردم بیاندازند و شکایتش علیه خامنه ای را هم از اعتبار بیاندازند. نواری از قبل از پرویز ثابتی آماده کردند تا کنترل برنامه افق بیشتر در دستشان باشد. همین یک برنامه کافی بود تا به اندازه کافی خوراک برای دشمنان خاندان پهلوی فراهم کند. در سایت اخبارروز یدالله بلدی بعنوان یکی از قربانیان ساواک مقاله ای نوشت که جای نقد بسیار دارد. چند روز بعد در یادداشت سیاسی خود نوشتار سهراب مبشری ؛ تلنگری ضروری به وجدان عمومی جامعه سیاسی ایرانی ؛ را منتشر کرد که در آن شکایت علیه ثابتی در دادگاههای امریکا را پیش کشیده است و از قربانیان دوران پهلوی خواسته است که با کمک حقوقدانان شکایت کنند. اگر یادمان باشد، در روزهای اولی که شاهزاده شکایتش را علیه خامنه ای مطرح کرد، در ایران رژیم از کسانیکه قربانی زندانهای سیاسی و شکنجه و و و دوران پهلوی بوده اند خواست که بیایند و شکایت کنند. رژیم و همهد شاکیان پهلوی ۳۳ سال فرصت داشتند که علیه هر چه مربوط به زندان و شکنجه دوران پهلوی بود شکایت کنند ولی نکردند. چگونه است که تازه بفکر این حرفها افتاده اند و پرویز ثابتی در صدای امریکا هم شده یک بهانه برای همه، هم بنی صدر، هم بهرام مشیری، هم رژیم، هم چپهای سنتی ....!!!!!!!! آمدند، همه اینها هم با هم آمدند ولی حالا چرا و چرا اینقدر هماهنگ هم!!!! پاینده ایران و ملت ایران
February 22, 2012 01:47:43 AM
---------------------------
فرهاد
کجای مصاحبه پرویز ثابتی خلاف واقع بود؟ این مصاحبه ها اتفاقا لازم است تا جوان تر ها بدانند چه دروغهایی این مملکت را بدینجا کشاند. پرویز ثابتی بدون اینکه بخواهد منم منم زدنهای ایرانی وار بزند خیل صادقانه گفت به شاه پیشنهاد داده شد ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کند که بد بختانه قبول نکرد و با افتخار هم گفت در دوران او تروریستها دستگیر و نابود شده بودند.
در مورد شکنجه هم گفت موارد بسیاری دروغ و اغراق بود اما رویهمرفته شکنجه داستان طول و درازی دارد و به وجود شکنجه در همه دوران خصوصا زمان مصدق اشاره کرد.
این مصاحبه هم دارد مانند مقاله رشیدی مطلق می شود. کمتر کسی را دیده ام که به اصل مقاله بپردازد که کجایش ایراد داشت. به نظر من خیلی هم درست بود.
دشمنان شاهزاده هم کار خود را می کنند . چه ایشان را به ثابتی ربط دهند یا ندهند. در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم و گردش آزاد اطلاعات.
من مصاحبه آقای ثابتی را فوق العالده سودمند یافتم. حالا چند تا تروریست و بانک زن بازنشسته ناراحت شده اند برای شخص من کمترین اهمیتی ندارد. اصولا وظیفه خودم میدانم که به سهم خود در ناراحت کردن این عاملان خاکستر نشینی امروزمان کم نگذارم.
با سپاس
فرهاد
February 21, 2012 06:10:17 PM
---------------------------
پیمان
انرژی تان را صرف آینده بهتر بکنید . تمام شد نیاز نیست صدای آمریکا تاثیر بگذارد یا نگذارد .چیزی که از تاریخ اش گذشته است .اگر زیان نداشته باشد باید کلکسیون کرد .
February 21, 2012 01:19:56 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
جنگ رسانه ایست و همه دعواها هم سر خر ملاست .
چرا تلاش میشود نماد قساوت و شکنجه را به عنوان نماد رژیم شاه نشان دهند ؟ آیا این سوالات را از خود پرسیده اید؟
البته که از خود پرسیده ایم. پاسخش هم خیلی پیچیده نیست . چونکه شاهزاده رضا پهلوی همراه و مبارزی هست که پشتیبان و همراهی است که درد ایران را دارد و برای سربلندی ایران مبارزه می کند .
( صدای فارسی آمریکا وبی بی سی فارسی) جاده صاف کن های اجرای سیاست های خارجی همان کشورها و شرکایشان هستند . پیشنهاد می کنم برنامه افق روز دوشنبه بیستم فوریه را حتما در آرشیو صدای آمریکا را گوش کنید .مجریه برنامه آقای سیامک دهقانپور است . آمریکاییها و اروپایی ها رژیم اسلامی بزک کرده را برای ایران می خواهند و اگر قبول نکنیم ایران را تجزیه خواهند کرد . تجزیه ایران در سیاست تنظیم نظم نوین جهان به تصویب رسیده است در زمان جورج بوش پدر این تصمیم گرفته شده است . در این هیچ شکی نداشته باشید . این یک طرف قصه است و طرف دیگر معادله ملت ایران است که گرفتار یک رژیم زبان نفهم و عده ای مافیا و اوباش است که آنها نیز زیر چتر روسیه پوتین و چین هستند . تاریخ تکرار می شود . ایران همواره قربانی منافع بین شرق و غرب بوده و همچنان می باشد .روسها آرزوی دسترسی به خلیج فارس را دارند وغربیها هم نمی خواهند آنجا را از دست دهند .بزرگترین ذخیره انرژی در این منطقه می باشد. به نظر من این یک تصویر خلاصه از کل دعواهای بین قدرت های اقتصادی و نظامی جهان است و یک نیروی قوی نظامی نیز در پشت این سیاست ها قرار دارد . حتما می دانید که ایران در محاصره کامل نیروهای غربی و شرقی می باشد هم آبی و هم خشکی و نیروی دریایی و پایگاه های موشکی و ضد موشکی مستقر هستند و روزبروز نیز افزون می شوند چرا که رژیم بی خردی حاکم بر ایران است و او نیز خودخواهی هایی در منطقه و جهان دارد و دستورش را نیز از الله مدینه می گیرد و ملت ایران هم این میان در معادلاتشان قرار ندارد جز سرکوب ...هیچ حقی به ملت تعلق نمی گیرد . من هیچ ایرادی در کار صدای آمریکا و بی بی سی نمی بینم چونکه آنها حق دارند برای منافع خویش بکوشند .بلکه مشکل آن ایرانیانی هستند که بنفع اجرای سیاست های بیگانگان کار می کنند و همواره آب را گلآلود می کنند تا ملت ایران نتواند راه خودش را هموار سازد .
ملت ایران در برابر رژیم اسلامی و در برابر تجزیه طلبان و در برابر استعمارگران 5+1 و در برابر اعراب حوزه خلیج فارس و در برابر طالبان در مرزهای پاکستان و افغانستان و در برابر جمهوری آذز بایجان و در کردستان در برابر تجزیه طلبان و در خوزستان ... باید از تمامیت ارضی خود دفاع کند .از شتر پرسیدن چرا گردنت کجه ؟ گفت کجای من صافه که گردنم صاف باشه . شده قصه ما ایرانیان . سراسر ویرانی و غم انگیزه
February 21, 2012 09:13:58 AM
---------------------------
|