چند وقتی است که در رابطه با اعتصاب غذایی که مهدی خزعلی در اعتراض به شرایط کشور براه انداخته و خطراتی که این اعتصاب غذا جان او را تهدید میکند، دوستان و آشنایان و بستگان او برای او نامه مینویسند تا شاید بدین وسیله او را مجاب به شکستن اعتصاب غذای خود بکنند.
خانم املشی و نجم السادات طباطبایی هم از این جریان مستثنی نیستند و اینها هم، البته با نیت خیر، برای مادر مهدی خزعلی نامه نوشتهاند. من اما از آنجایی که این دست نامهها را کلا کلیشهای، بسیار آلوده به مغالطات و کاملا بی ارزش میدانم، تنها به دو سه خط از این نامهها اکتفا میکنم و از شما چه پنهان که با دیدن اولین مغلطههای معمول در این نوشتهها حالم ...بد میشود و نوشته را میبندم! در ضمن اگر میخواهید بدانید که منظور من از بد شدن حال چیست، لطفا به این جمله خانم طباطبایی دقت کنید که مینویسند:
«اگر چه همه ما دلبسته ارزشهای مقدسی هستیم که اسلام و انقلاب به ما ارزانی داشته است و در این راه نباید از بذل جان هراسی داشته باشیم اما مسیر پر از تلاطم و طوفانی که در پیش است....»
بنده از این جمله حالم بد میشود چون این « ارزشهای مقدس» این گروه، من را بی اختیار بیاد کشتارها و جنایاتی میاندازد که از روز اول این ایلغار آخوندی در کشور ما شروع شد! ایلغار و جنایتی که این جماعت، از جمله خانم املشی و طباطبایی و اکثریت تقریبا مطلق خانواده های این آخوند و یا آن مکلا درش سهیم بودند و امروز هم با جسارت کامل در ماستمالی کردن و کتمان کردنش با یکدیگر مسابقه میدهند و حتی از کوچکترین فرصتی نظیر اعتصاب غذای یک انسان که احتمال خطر مرگ هم او را تهدید میکند و دست بر قضا از قبیله «خودشانیها» هم هست، نمیگذرند و از آن بعنوان بهانه ای برای تبلیغ دوران شوم و کریه قدرت گیری روح الله خمینی استفاده میکنند. امری که برای من یکی، نشان دهند میزان نیت و سواد و ذهنیت واپسگرا و مغالطه کار این گروه هم هست.
اما از متن پر از مغلطه این نامه که بگذریم، ایراد اصلی من به نگاه زشت و «رجل سالارانه» اسلامیستهایی است که سایت کلمه (و البته جرس هم بهنوبه خود) در تبلور و انعکاس آن شدیدا میکوشند و برای آن عرق میریزند
برای بهتر روشن شدن این ادعای خودم از شما میخواهم که تیتر سایت کلمه را بخواید و خود قضاوت کنید!
اینهم تیتر کلمه:
نامه دختر علامه طباطبایی، همسر شهید قدوسی، به مهدی خزعلی
آیا جا ندارد که یکی به این آقایان جرسی و کلمهای بگوید که مگر این خانمهای محترم خودشان برای خودشان شخصیتی نیستند و اسمی ندارد که یکی باید عروس منتظری باشد و دیگر همسر فلان کسک؟
نمیدانم که گردانندگان این سایتها متوجه هستند که در غرب زندگی میکنند و امسال هم سال ۲۰۱۲ است؟ آیا جا ندارد که یکی به اینها گوش زد بکند که این تیتری که شما در کلمه استفاده میکنید، اثری از اسم خود این خانم محترم ندارد و بنظر میرسد که از دید سایت شما ایشان اول دختر آقای طباطبایی هستند، بعد همسر آقای قدوسی، بعد ...!
اما مهمتر از این تذکر بیفایده به این حضرات درسی است که ما ایرانیان باید از رفتار این گروه بگیریم و دریابیم امروز در موقعیتی قرار گرفته ایم که باید سوالات زیر را بصورتی جدی از خودمان بپرسیم
۱) ما ایرانیان با چه کسانی و چه ذهنیتهایی طرفیم؟
۲) ذهنیت این گروه از قدرت به بیرون پرت شده که در غرب دمکراتیک جا خوش کرده چگونه است و اینها ( امثال خانواده هاشمی و مهاجرانی، کدیور و...) در صورت پیدا کردن فرصت مجدد و بهدست گرفتن قدرت و داشتن پشتوانه «بیضه اسلام» و... چه طنابی از گرده ما ایرانیان خواهند کشید و ما ایرانیهای گزیده شده از این جماعت، تا چه حد باید مراقب اینها و ذهنیت خشک و متحجر و مخربشان باشیم؟
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
علب
آنقدرسوآل بی جواب بپرس تاخسته شوی انهم درپستوی افکاربسته ی خودت ازنظرجنابعالی همه جانی و بدند از ناتوانی در ایفای حق تا فرافکنی گستاخانه و
February 24, 2012 10:44:21 PM
---------------------------
نیما
اگر ملاک ترسیدن باشد پس باید به ستایش چنگیز مغول نیز بپردازیم.اگر مجاهدین خلق خلق اعدام می شدند دلیل بر صلح دوستی و آزاد اندیشی اینان نیست که اگر خودشان به قدرت برسند اگر بدتر از اینا نباشند بهتر نیز نخواهند بود
February 22, 2012 06:22:37 PM
---------------------------
پیمان
یکی از هنرمندان در جمع جمعیتی گفت در خطاب به دیگر همکارنش که من فلانی وفلانی را نکوهش نمی کنم ولی مرضیه را ستایش می کنم که در سن هفتاد سالگی تصمیم سیاسی گرفت و با مشت گره کرده زد تو ی سر این حکومت جباران و ستم گران در این مضمون بود .حالا هموطن عزیز شما که بفکر اپوزیسیون تشکیل دادن هستید و می نویسید خیلی عالی ولی بنده جریان و تشکیلات و شورایئ را تحسین می کنم که رژیم ددمنش جمهوری اسلامی را به این روزگار گرفتار کرده جام زهر یک پس از دیگری به این رژیم خورانده است و امروز شما از اپوزیسیون صحبت می کنید.
خمینی روز اول به کنایه به مسعود رجوی گفت پسرک می خواهد رهبر شود .از روی کینه و عقده ارتجاعی و قرون وسطائی کمر به نابودی جریانی بست که اسم و فامیلش مجاهدین خلق قهرمان ایران است . کسی که هم ساواک شاه و هم بزرگ ارتش داران و بزرگ عمامه داران و بقول پدر طالقانی از اسم او وحشت داشتند. در مسیر برای آینده باید قدری از دنیای تجارت و سیاست بازانه فاصله گرفت .اگر صادقیم اگر دمکرات هستیم .اگر جگرمان برای یکبار هم که شده برای این همه اعدامی وسنگسار کباب شده باشد . اگر درد مادری که هم فرزند را اعدام می کنند و هم پول تیر را می گیرند قادریم جای خودمان را با این مادر عوض کنیم. مسعود سی سال پیش گفت افعی کبوتر نمی زاد . همان جریانی که خمینی با سی سال و بدون وقفه ملیونها دلار از پول این مردم هذینه کرده برای مخدوش کردن فرزندان خود این ملت که مجاهدین باشند و هستند پیشتاز این مقاومت وآزادیخواهی هستند و اینها هستند که اپوزیسون این رژیم هشتند چرا که اینها با به چالش کشیدن و با مبارزه بی وقفه و افشا گری در سطح جهانی رژیم را فاقد مشروعیت در بین مردم وجهانیان کردن. خلاصه باید ما بعنوان فرد سیاسی به این پاسخگو باشیم که ملاک و معیار اعتبار یک جریان چیست .صداقت و تلاش یا اینکه یاوه های خمینی پسندانه . اگر حرف خمینی و وزارت بدنام اعلاعات ملاک است که منافقین چنین وچنانند بس چرا اختلاف با رژیم دارید پس دروغ است بفرمائید در خدمت نظام ولایت باقی بمانید .پس اینهمه حیا حو برای چیست .یک کسی مدعی دمکراسی می کند باید اول به نطام ارزشی و اخلاقی آن با عمل اثبات کرده باشد.
February 21, 2012 11:11:08 PM
---------------------------
|