سه اندیشه در ایران، چه در صورت چه در معنی، قابل اصلاح نیستند: حزب اللهی، شاه اللهی و توده ای. اندیشه ای که نمی تواند، با روش انتقادی در صورت و درد عاشقانه در معنی، خود را اصلاح بکند و فقط سعی می کند، با انواع سلوک های تقیه، ظاهر و باطن سازی بکند، دروغ گو هم می شود و به راحتی به خودش هم دروغ می گوید و در نتیجه به موجودی دوپاره تبدیل می شود. با چنین اندیشه هایی نمی توان و نباید گفت و گو کرد؛ چون این امر باعث تلف شدن زمان و فاسد شدن مکان ِ جان می شود.
با این سه اندیشه ما هر چقدر هم جوانمردانه رفتار بکنیم پاسخ آنها قهر خواهد بود، چون قهر سلوک فکری آنهاست. و نسبت به این سلوک رابطۀ عاطفی دارند، یعنی از آن لذت می برند، زیرا با آن تربیت شده اند و فضیلت و افتخار خود را درآن می یابند؛ یعنی پول و قدرت را با قهر بدست می آورند. سعدی در گلستان دو بار با اشارۀ مستقیم به دعوای مسلمان و مسیحی و کلیمی می خواهد همین نکته را برای خواننده اش مقدمۀ فهم ِ موضوع قرار بدهد . سعدی به خواننده می رساند که این سه تن از قهر لذت می برند. کاری هم از ما یعنی بیننده و راوی بر نمی آید. پس ما نباید خودمان را معطل جماعت قهر بکنیم . من در جایی از رضا پهلوی خواسته بودم که لوت و لوطی به خطاهای پدربزرگ اش اعتراف بکند تا این جماعت حزب اللهی و شاه اللهی و توده ای به خود آیند و حاضر به همکاری با دیگران بشوند؛ ولی هم اکنون حرف ام را پس می گیرم چون دیدم که اینها یک قدم هم برای جوانمردی دیگران ارزش قائل نیستند. آیا بشر توانست نازیسم ، فاشیسم و کمونیسم را به سلامت اخلاقی تبدیل بکند؟ یک چیزهایی شدنی نیست و زور بی جهت زدن یأس را بیشتر می کند. من شخصاً تلاش فراوان دوستانه در جهت جلب ِ این سه دستۀ حزب اللهی، شاه اللهی و توده ای بر سر اصول دمکراسی کردم ولی موفق که نشدم هیچ ناامید هم شدم. چون یک امر را نباید هیچ وقت فراموش بکنیم: اینها لذت عاطفی ، فکری و مالی را از قهر دارند؛ یعنی قهر هم معرفت و زهد هم شاهدبازی آنهاست.
دوستان در الوف پالمه با تجمع هدفمندشان نشان دادند که از فضیلت سیاسی برای بارکشی اعتراضات و خواسته های ملت بهرمند هستند. ولی یکی از کمبودهای اصولی و ضعف این تجمع نداشتن نمود افتخار بود. عیسی هر جا می رفت سوار بر خرش بود. آن خر فضیلت بارکشی تقدس را داشت،ولی خودش تقدسی نداشت. رستم هم رخش را داشت که آن اسب هم در نوع حماسی خود فضیلت بارکشی داشت، ولی بارش افتخار ِ رستم بود . الوف پالمه ای ها می خواهند خر باشند یا اسب ؟ اگر خود را با خر عیسی مقایسه می کنند اندرزم را برایشان از شعر سعدی می نمایانم: «خر عیسی را گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد». اگر هم خود را با رخش مقایسه می کنند خیلی ساده از آنها می پرسم : رستم شما، یعنی «آن خداوند و سوار ِ رخش ِ بی مانند/ آنکه نام اش، چون همآوردی طلب می کرد» کیست؟ حال عده ای به من برمی گردانند که تو خودت رستم ات کیست؟ خواهم شان گفت: من شاعرم و رستم ام سعدی است. شما اهل سیاست هستید که به ملت پاسخ نمی دهید و هنوز رستم خود را معرفی نکرده اید. عده ای هم که تا سایت "رادیو فردا" می کوشند از سروهای نیمه جان و نیمه سبز رژیم عیسای ِ سیاسی بسازند* گویا نمی دانند که عیسی جان اش را برصلیب فدا کرد که سیاسی نشود. پس باید رفت دنبال یک رستم مبارز، اگر در گفتار، فراسیاسی ولی در کردار و پندار، وراسیاسی. یک رستم آزاده، اگر در نمود، شاهزاده ولی در پدیدار، شهریار. ما ارتن سنا – آنکه هرگز چون کلید گنج مروارید/ گم نمی شد از لبش لبخند – را دوست داشتیم و به او می گفتیم : پهلوان ِ پیست و در مواقعی چون نبرد موناکو، شهریارِ پیست. وقتی او کشته شد فضیلت فرمول یک برای ما بی جذبه شد. پس از مرگ ارتن** دور حماسی فرمول یک به پایان رسید و دور تاریخ تکراری آن آغاز شد.
رادیو فردا امروز عکس بزرگ رهنورد و موسوی را در صفحۀ اول سایت اش گذاشته بود و ابراز نگرانی برای سلامت ایشان و کهروبی می کرد. واقعاً باید پذیرفت که این مطبوعات دولتی در آمریکا انگل دارند. در حالی که کشیش لاهیجانی را به اعدام محکوم کرده اند و ما از سلامت صدها زندانی سیاسی در وضعیت تاریک شکنجه گاه های این نظام بی خبریم رادیو فردا از قلب اروپا نگران سلامت کاندیدای سوختۀ ریاست جمهوری این نظام استبدادی است . حقیقتاً رفتار این مطبوعات دولتی در آمریکا و اروپا بسان دونده ای می ماند که در حال دویدن یک جایش می خارد و هی در حال دویدن باید دست اش را دراز بکند و پشت اش را بخاراند. این، طرف ِ کمیک جریان است ، طرف ِ تراژیک جریان در شهرهای سوریه و زندان های ایران است. به من ربطی ندارد که مقام های سیاسی آمریکا چه برنامه هایی پشت پرده دارند. من شاعرم و عضوی از جان جامعه . به فارسی ، انگلیسی و فرانسه و هر زبان و گفتار مدنی دیگر برای زنده و بیدار نگاه داشتن ِ این جان می کوشم.
* در میان کشورهای غربی پروندۀ لاس زدن سیاستمداران آمریکایی با مقامات جمهوری اسلامی ایران بسیار سنگین است؛ واین در حالی است که پروندۀ کشته های نظامی آمریکا به وسیلۀ عوامل جمهوری اسلامی ایران نیز رکورد اول را دارد.
**ما در لفظ فارسی "ایرتن" یا "آیرتن" نداریم. ایرتن یا آیرتن لفظ برزیلی – پرتغالی است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|