در مقام تئوری، فدرالیسم را نظام سیاسی ویژه میدانند که میتواند در کشورهای وسیع، بازبانهای متعدد، مذاهب و قومیتهای گوناگون، گزینهای مطلوب برای رسیدن به صلح، امنیت، رفاه، آزادی و همزیستی دوستانه شهروندان آن دیار باشد. اما برخلاف تصور بسیاری از شیفتگان فدرالیسم بویژه آنانیکه سالهاست در کشورهای پیشرفته غربی با نظامی سکولار، لیبرالدمکرات و فدرال زندگی میکنند، فدرالیسم را نمیتوان در هر کجای جهان و در هر کشوری، بویژه در ایران پیاده کرد و به صلح، امنیت، رفاه، آزادی و همزیستی مسالمتآمیز رسید. گرچه بیش از دهها کشور جهان بطور فدرال اداره میشوند، در مقام مقایسه هر کدام دارای ویژهگیها و ملزومات خاص خود هستند. اکثر آنها در گذشتهها برای کوتاه کردن دست استعمارگران با ائتلاف و همبستگی واحدهای کوچکتری به کشوری قدرتمند مبدل شدهاند. برای مثال: ایالات متحده آمریکا درسال 1787، استرالیا در سال 1901 و آفریقای جنوبی در سال 1979. برخی ار آنها شکست خوردگان جنگجهانی دومند که متفقین نظام فدرال را بر آنها دیکته کردهاند، مانند آلمان فدرال و کشور ژاپن. کشورهای دیگری هم مانند بریتانیا که بنام پادشاهی متحده یا پادشاهی اسپانیا بصورت فدرال اداره میشود. بسیاری دیگر گرچه دارای نظامی فدرالند، نه سکولارند، نه لیبرال و از دمکراسی هم بیبهرهاند. بسیاری نظامهای فدرال هم در گذشته نه چندان دور، با یکدیگربه جنگ خونریزی پرداختند و از هم پاشیده تجزیه شدند.
معنای فارسی این واژه همبستگی، منشعب شده.Foedus یا Foederریشه لاتین فدرال از واژه ائتلاف یا قرار داد فیما بین میباشد.
پدر آلمانی فدرالیسم مدرن جهان یوهانس آلتوزیوس(1557-1630) Johannes Althusius، پروفسور حقوق و علوم سیاسی درسال 1603 میلادی، در رسالهای، بنام سیاست، روش و قوانینش، در کنار کلیاتی از اندیشههای خود، با استدلال سیاسی از پادشاه آلمان، خواهان استقلال محل اقامتش "عمدن" در شمال آلمان شد. بار مالیاتها، ظلم دولتی و فشار مالی از طرف کلیسا کمر مردم آن دیار ثروتمند را خم کرده بود. او اولین بنیانگذار تئوری فدرالیسم یا استقلالخواهی برای یک منطقه محدود، جهت رهائی از ظلم و ستم دولت و کلیساست و او را اولین فدرالیست جهان معرفی میکنند.
علت اصلی خواست و طرفداری از فدرالیسم، تبعیض و ظلمیست که در کشورهای بزرگ و استبدادی بر مردمان بویژه شهروندان در مناطق دور دست آن اعمال میگردد. تصور بر اینست که تغییر به نظام فدرال مشکلها را برکنار کرده، صلح، امنیت، رفاه، آزادی، دمکراسی و همزیستی مسالمتآمیز با آن تغییر از راه خواهد رسید. در صورتیکه بدون جدائی دین و مذهب از حکومت و درک کافی از آزادی و دمکراسی، از تغییر نظام متمرکز به فدرال هیچگونه گشایشی حاصل نخوامد شد، بلکه حالات بد به بدتر خواهد پیوست. لذا پیش از فدرالیزه کردن نظام کشوری که با استبداد، تبعیض، ظلم و ستم حکومت میشود، لازم است پیش نیازهائی مبنی بر سکولاریته، لیبرالیته و دمکراسی، همراه با امنیت، رفاه و زدودن هرگونه تبعیضی را فراهم آید، آنگاه، میتوان لزوم یا عدم لزوم تغییر نظام به فدرالیسم را نیز با درایت مورد بررسی قرار داد.
تئوری فدرالیسم در بیش از چهارصد سال نظریهپردازی و بحث به این نتیجه رسیده: که در کشورهای پهناوری که شهروندانش از تبعیض، ظلم و ستم رنجورند، نظام فدرال متشکل از یك واحد ارشد (دولت مركزی) و واحدهای کوچکتر (اعضاء یا ایالتها)، برای رسیدن به همزیستی صلحآمیز، رفاه و امنیت، گزینهای مناسب است. اما در مرحله عمل، بکرات در کشورهای وسیع و بسیار قومیتی، بازبانها و مذاهب متعدد، نتایج فدرالیسم، منفی و زیانبار بوده، امنیت و رفاه شهروندان را با چالشهای جدی روبرو کرده و فروپاشی کشور را بدنبال داشته است. برای مثال فدرالیسم قومی برآمده از سیستم خودمختاری، تجربه حاصل از الگوئی که در شوروی سابق و در دنیای سوسیالیستی خصوصا در اتحاد جماهیر شوروی بکار برده شد، عاقبتی وخیم داشته، از هم فروپاشی و تجزیه شد به کشورهای جدیدی مبدل شد. نمونههای دیگر در اروپای شرقی، چکواسلواکی، یوگسلاوی با نظامهای فدرال و نیمه دمکرات بودند، اولی به دو کشور جدید تجزیه شد و از هم پاشیدن دومی پس از جنگهای خونین و جنایات فجیع به پنج کشورکوچک منتهی گشت. مثال دیگر کشور پاکستان است که پس از جدائی از هندوستان دارای نظام فدرال است اما فاقد هرگونه دموکراسیست. پس از شکست صدام حسین دیکتاتور عراق نظام فدرال قومی مذهبی در آن کشور بنا به خواست آمریکا بر پا شد. هم اکنون آقای مالکی دیکتاتور شیعه در جنوب و آقای طالبانی دیکتاتور کرد، در کردستان عراق در صدد کسب استقلال کردستان است و آقای بارزانی را هم سرکوب میکند.
در ایران نظام فدرال قومی، مذهبی یا زبانی، نه شدنی است و نه مطلوب. زیرا تفکیک قومی بدون خشونت و برادرکشی امکانپذیر نیست. برای مثال اگر آذربایجان غربی از نظر قومی تفکیک شود، در آن منطقه جدا کردن آذری و کرد از یکریگر به تکرار اتفاقات بالکان خواهد پیوست. همین مسئله در مورد ایلام، خوزستان، بلوچستان و دیگر ایالات ایران هم صدق میکند. کشورهائی که بصورت فدرال اداره میشوند و در این راه موفقند، فدرالیسم قومی نیستند. از نظر تجربی و در مقام مقایسه، نظام فدرالیسم استانی (جغرافیائی) بعلت عدم لزوم دخالت در امور اقوام، مذاهب و زبانهای گوناگون، نظامی مناسب میباشد. اما پیشنیاز نظام فدرال، دموکراسی و آزادیخواهیست که در صورت فقدان آن استبداد و دیکتاتوری بپا خواهد شد. پیشنیاز دموکراسی و آزادیخواهی جدائی دین و مذهب از حکومت است.
نظام حکومتی ایران و تغییرات احتمالی آن میباید پس ا زعبور از انحلال نظام ولایت فقیه، طی انتخابات آزاد و تشکیل مجلس موسسان با موافقت نمایندگان کلیه شهروندان ایرانی و اخذ دو سوم اکثریت آراء طی یک پروسه طولانی و خردمندانه در کنار یک دولت مرکزی سکولار، لیبرال و دمکرات، که استقرار امنیت، عدالت اجتماعی، رفاه عمومی را تامین کند انجام گردد
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنینم،
درود بر شما آقای آبار گرامی، اولا که از این بسیار شما بسیار بهره بردم. از اینکه مسئولیت در برابر این نوشتارتان را پذیرفتید، وقت گذاشتید تا با ما در این صفحه به گفتگو بنشینید و با علاقمندی و با شکیبایی به سخنان ما گوش فرا دادید و به بسیاری از پرسشهایمان پاسخ دادید، من از شما سپاسگزارم. نوشتارتان بزبانی بسیار زیبا و روان نوشته شده است که آنرا قابل درک برای علاقمندان به این مطلب می کند. در انتظار نوشتار بعدی شما هستم. خیلی مایلم نظرات شما و آقایان مویدی و تیزقدم را درباره نوشتارهای گوناگون در اینجا ببینم تا بیشتر با دیدگاههای شما آشنا شوم. خیلی مایلم فاصله ها بین متخصصین با مردم در ارتباطات کم شوند. اگر این بزبان ساده ای باشد که مردم عادی از آنها سر در بیاورند فاصله قطعا کمتر می شود و مردم خود را مخاطب خواهند دید. به عبارت دیگر مخاطبان تان مردم باشند تا یکدیگر. تندرست و پیروز باشید.
******************
درخواست از آقایان تیزقدم، آبار و مویدی گرامی،
خیلی مایلم دیدگاه شما و آقایان مویدی و تیزقدم را در نوشتارهایتان درباره وظائف و راهکارهایی بدانم که نیروی های درون و برون مرزی را از شر رژیم خلاص کند بدون آنکه حمله نظامی به ایران صورت گیرد و بدون جنگهای داخلی چه با و چه بی حمله نظامی بیگانه به ایران و بدون وارد آمدن هیچ خدشه ای به تمامیت ارضی ایران تا ملت ایران فرصت برپایی نظامی لیبرال دمکرات را پیدا کند.
با سپاس و احترام فراوان ارادتمند حق پاینده ایران و ملت ایران
March 03, 2012 01:38:09 PM
---------------------------
حق
کاوه عزیز، درست می گویی. نوری علاء در حقیقت این حزب را نقابدار معرفی کرده است وقتی می گوید پشت عدم تمرکزشان قایم می شوند. در ضمن می گوید که دولت و نظام غیرمتمرکز غیرعلمی است یا همچین چیزی. پس فرانسه چگونه نظام اداری دارد چون فدرال که نیست. نام چنین مقوله ای چیست که با آن فرانسه را در اینمورد تعریف کنیم؟ ! او دروغهای بزرگی در مورد حکومت ایالت ولایتی و ممالک محروسه در قانون اساسی مشروطه گفت. او ولایتی و ایالتی را فدرال خواند! و ممالک محروسه را کشورها/مملکت ها خواند؟! این واژه ها ادبیات قجری بودند و تا آنجا که من می دانم در آن قانون اساسی از ملت و کشور و یک پرچم ایران سخن رفته است. دکتر محمد امینی در سایت چالشگری خود در مورد این مقوله ها مقاله ها نوشته ولی نوری علاء عمدا آنها را نادیده می گیرد. محمد امینی که مخالف سرسخت این حزب و خاندان پهلوی است، پژوهشگر تاریخ مشروطه است و مقالات و گفتگوها و کتابهای بسیاری در باره این مقطع تاریخ ما نوشته است. حتما نوری علاء همه فن در این حیطه هم هست و هیچکس دیگری بجز خودش را قبول ندارد مگر آنکه هر چه او درباره فدرالیسم و کثیرالمله بودن کشور خیالی اش می گوید را بگویند و بنویسند و کله هایشان را به علامت تایید و تصدیق برایش تکان دهند. در برنامه دیشب مرتب می گفت که دسترسی به شاگردان ایرانی دارد تا به آنها آموزش دهد و رسانه ها وسیله خوبی برایش هستند. او فقط شاگرد می پذیرد در هر سن و سالی بشرطی که مثل بچه های خوب و مودب و حرف گوش کن (ربات) حرفهایش را گوش کنند و بپذیرند و ضبط و برای دیگران پخش کنند. بالای منبر می رود و فقط حرف می زند و شاگردان مورد علاقه اش را هم توضیح دادم. یادت هست در واکنش اش به امین موحدی و عبدالستار دوشوکی که هر دو به او یادآور شدند که سکولاریسم مقدم بر دمکراسی نیست و نواختن سورنا از دهان گشاد آنست! مقاله ای در پاسخ شان مقاله ای نوشت و به آنها گفت خفه شوند چون متخصص رشته ای که درباره اش نوشته اند نیستند و اگر اهل قلم هم باشند وقتی دخالت در مورد مقوله هایی که رشته شان نیست می کنند میشوند اهل قلم بدآموز. آقا خیلی خودش را بالاتر از همه می داند و نمی فهمد که هر چقدر هم که فردی متخصص باشد نمی تواند بزور حرف خود را به خورد دیگران بدهد بلکه می تواند اطلاعات بدهد و در قبالشان پاسخگو باشد و به مردم واگذارد که قبول کنند یا نکنند. او اصلا مردم را قبول ندارد چون مثل او متخصص نیستند. خب تفاوت این طرز فکر با طرز فکر خامنه ای که ملت را به اکثریتی عوام و اقلیتی که بیش از چند صد نفر نیستند خواص تقسیم کرد و همین خواص را به خواص با بصیرت و بی بصیرت تقسیم کرد. حتما به زعم نوری علاء هم ما مردم خس و خاشاک و خرچنگ دریایی بد هستیم و امثال دوشوکی و امین موحدی هم خواص بی بصیرت. این آدمها از مرض خودشیفتگی مزمنی رنج می برند که هرگز نباید بقدرت می رسیدند یا برسند. سعید بهبهانی را بگو که نرفته درباره منشور و استسنامه این حزب را بخواند و بفهمد و بعد مغزش را با شنیدن حرفهای نوری علاء قشنگ پالایش بدهد. مجریان و کارگردانان برنامه های سیاسی غرب اطلاعات شان اگر از فعالان سیاسی بیشتر نباشد کمتر نیست. ۳۳ سال مدت کمی نیست که ایرانیانی که تحصیلکرده خارج هم باشند ولی برنامه های سیاسی شان هیچ تفاوتی با برنامه های حوزه علمیه قم و مشهد و نجف نداشته باشد! من اول که به انگلیس آمدم هر شب برنامه نیوزنایت در برنامه تلویزیونی بی بی سی ۲ که بزبان انگلیسی است را تماشا می کردم و واقعا یاد گرفتم. در کمتر از یکساعت بقذری مطالب مطرح می کند که انسان در پایان احساس رضایت می کند. حال اینرا به برنامه های بهبهانی و و و مقایسه کن و ببین که چقدر برایشان سخت است حتی اگر صادق هم باشند طول می کشد تا آن حرف آخرشان را بزنند اگر یادشان نرفته باشد یا در پی پاسخ دادن نباشند. آدم حوصله اش سر می رود. بیخود نیست که خیلی از ایرانیها به اینها توجهی نمی کنند. آنوقت می گویند مردم نسبت به کشورشان بی علاقه شده اند! نه ما از شماها خسته شده ایم که انقدر وقت تلف می کنید تا حرفتان را بزنید بدون اینکه حال ما را بهم نزنید.
February 28, 2012 08:29:11 PM
---------------------------
حق
کاوه عزیز، شجره مدیریت و کارگردانی برنامه سیاسی سه شنبه ها را به عهده دارد و اوست که باید بهش ایراد گرفت. البته شاید میبدی هم زرنگتر از آنست که خود را درگیر کارگردانی این برنامه کند. من نمی دانم ایندو مغرض اند یا نادان که از آغاز دو صندلی دائم به نوری علاء و سعید بهبهانی داده اند که توازن شرکت کنندگان را بسود نوری علاء درآورد. من نمی دانم که میبدی و شجره آن مقاله ی نوری علاء ؛گفتگوهای مشوش در یک کشور چند ملیتی؛ را خوانده اند یا نه تا برایشان معلوم شود که نوری علاء بدنبال چیست! آخر آدم هر چقدر هم که نادان باشد انقدر باید سرش بشود که با این چرندیات توده ای ها راه حل مشکل ایران پیچیده تر می شود، آنهم بی دلیل پیچیده کردنش. هر آدم عاقلی می فهمد که مشکل رژیم است و فقدان یک قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر لازم الاجرا و نه فدرالیسم و مزخرفات توده ای ها و استالین که برای بلعیدن ایران بصورت تکه تکه گفت که ایران ؛کثیرالمله؛ است! همه این فدرالیستها و ؛کثیرالمله؛ ای حسابی عاجز می مانند وقتی از آنها پرسیده می شود که با اجرای کامل منشور جهانی بفرمایید که کدامین حقوق حقه احدی در ایران پایمال می شود؟ آیا شجره و میبدی هنوز به این پرسش نرسیده اند تا دم خروس که نه بلکه کل هیکل خروس فدرالیستهای ملت ساز و ملت باز را ببینند! اگر نه، پس بیخود نیست که این رژیم تا حالا دوام آورده! مغرضین یکطرف که تکلیف با آنها روشن است ولی با دوستی های خاله خرسه وار (حماقت) این و آن است که ملتی دارد نابود می شود. اینها بدتر از مغرضین هستند چون نه تنها خوابند بلکه با ارادتی که به مغرضین نشان می دهند مردم را به خواب غفلت می برند. بایستی که میهنپرستی با نفوذ و سرشناس یکی دو ساعتی با میبدی و شجره به صحبت بنشیند و اگر خوابند بیدارشان کند و یا حداقل کمی شک در آنها ایجاد کند تا اینطور چشم و گوش بسته در اختیار نوری علاء نباشند. کو این میهنپرست که وظیفه ملی اش را در اینمورد انجام دهد چون این برنامه سیاسی سه شنبه ها پر بیننده و شنونده است و هر اثر خوب یا بدی داشته باشد روی آنهمه بیننده و شنونده است؟! پاینده ایران و ملت ایران
....................
کاوه یزدانی
حق عزیز لینکی را که ارسال کردی را بیشترش را گوش کردم .
آنقدر تناقض در سخنان نوری علا وجود دارد که فقط می توان گفت ، شتر ، گاو ، پلنگ .
در این گفتگو مغز سعید بهبهانی کاملا بقول خودش پالایش و ایماج شد که نمی دانم مفهوم ایماج چیست .
نوری علاء یک سوتی بزرگ دیگری نیز دارد که مستقیم منظورش حزب مشروطه ایران ( لیبرال دمکرات ) است. و آن نیز در باره عدم تمرکز می باشد . حزب را نیز به عنوان دوستان ماخطاب می کند. می گوید:
کسانی که پشت تئوری شکل سیاسی (عدم تمرکز) قایم می شوند اینها کسانی هستند که تمایل به قدرت متمرکز دارند و هر گاه اراده کنند بتوانند مجدداً حکومت متمرکز را داشته باشند . اما نمی گوید که وقتی که شکل سیاسی از ابتدا بطور عدم تمرکز بصورت قانونی در مجلس ملی به تصویب رسید دیگر نمی تواند به قدرت متمرکز تبدیل شود . حالا بگرد پرتقال فروش را پیدا کن که حضرت نوری علا بر چه اساسی چنین ادعایی دارد ؟ آیا قانونی وجود دارد که اسماعیل نوری علا را به پای میز پاسخ به این ادعایش بیاورد و ایشان را ملزم به پاسخگویی در برابر ادعایش نماید ؟ فعلا که دستمان از دسترسی به چنین قانونی کوتاست و به همین دلیل نیز نوری علا به هر گونه که بخواهد تعریفها را تحریف می کند و بدور از وجدان بیدارهر تعبیری را از خود ارائه میدهد . و شجره و میبدی نیز رسانه در اختیار چنین فرد تناقض گویی قرار می دهند.
اما اینگونه نبوده و اینگونه نیز نخواهد ماند .
حالا دو پرسش اساسی از اسماعیل نوری علا دارم .
یک .بر چه اساسی ادعا می کند که حزب مشروطه ایران لیبرال دمکرات تمایل به قدرت متمرکز دارد؟
دو. باید ثابت کند که آقای داریوش همایون به ( مفهوم نادرستی از فدرالیسم دامن زده است .)
February 28, 2012 05:08:43 PM
---------------------------
حق
با درود. یادم رفت در نظر پیشینم لینک گفتگوی سعید بهبهانی و نوری علاء را بدهم. در صفحه اول سکولاریسم نو عنوان این گفتگو را فشار دهید. لینکش:-
http://www.youtube.com/watch?v=ouDUNepPTwo&feature=plcp&context=C35d74d0UDOEgsToPDskK-ArnJbzwFBMYlvczw7GEF
من از همه بویژه این حزب می خواهم که به این گفتگوی خسته کننده گوش کنند و نقدی بر آن بنویسند چون دروغ و مغالطه درباره فدرالیسم و فرانسه غیر فدرال زیاد بود. معلومست نوری علاء نظرات ما را در اینجا می خواند و چون فرانسه را ما نمونه داده ایم را می خواهد تخریب کند و وانمود کند که یک کشور فدرال هرگز متمرکز نمی شود. یکی نیست بپرسد روسیه فدرال چی یا پاکستان و عراق و افغانستان که همه فدرال اند چی که از هم گسیخته اند! ذره ای صداقت در نوری علاء دیده نمی شود که فقط بر طبل فدرالیسم می کوبد در صورتیکه اگر ریگی به کفش نداشت به منشور جهانی حقوق بشر می پرداخت تا هر گونه تبعیضی در ایران از بین برود و با اجرایش همه مردم شکوفا شوند و خوشبخت. فدرالیسم برای او مقدم بر هر چیز دیگریست. هدفش در زندگی فدرالیزه کردن ایران است و بس. در اینراه با دروغ و دغل بازی به گمراه کردن مردم مشغول شده است. برای آنها مار می کشد. ۳۵۰ عضو در شبکه اش هم یا مثل خودش مارکش اند و مغرض و یا نادان و گمراه که مغالطات او را نمی بینند و نمی خواهند ببینند با آنکه اینهمه تحصیلات عالیه دارند و در خارج زندگی می کنند ولی درباره فدرالیسم و و و به اندازه یک کودک دبستانی سرشان می شود و باورمند و مطیع معلم شان اند. تحصیلاتشان بدرد ایران نمی خورد اگر تا این حد کم از فدرالیسم و فرانسه و انگلیس می دانند. درباره انگلیس هم درافشانی هایی کرده است.
..........................
کاوه یزدانی
حق عزیز با جنابعالی کاملا موافقم و هیچ اعتمادی به نوری علا ندارم. ایشان اگر جواب داشتند تا بحال به ما پاسخ می دادند . ومن نیز می دانم که ایشان و دوستانشان و همفکرانشان نظرات ما را در این صفحه می خوانند. ولی منطق ندارند به گفتگو بپردازند .
اگر اسماعیل نوری علا و دوستانش این مطالب را خواندند پاسخ دهند . کم کم به میبدی نیز مشکوک می شوم که چرا رسانه اش را در اختیار این افراد قرار می دهد .
February 28, 2012 03:16:34 PM
---------------------------
حق
با درود، اگر دغدغه کسی براستی تبعیض در ایران باشد، خواستار اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران خواهد شد. اگر نه که هیچ، باید ولش کرد چون بدنبال چیزهای دیگریست که هیچ ارتباطی با تبعیضی ندارد که ظاهرا از آن می نالد. هر کسی از تبعیض در ایران می نالد باید موضع خود را اول با این منشور برایمان روشن کند.
آقای آبار و کاوه گرامی، آیا گفتگوی سعید بهبهانی با نوری علاء را شنیده اید؟ من دیشب شنیدم. به غیر از همه مغالطات اش اشاره به استعفای برخی اعضاء کرد و همانطور دروغهایی درباره فدرالیسم گفت که شنیدنی هستند. انگار در روسیه قدرت متمرکز نیست و این کشور فقط در نام فدرالیسم نیست! فرانسه هم مورد انتقاد و نفی اوست چون فدرال نیست و دولت هر وقت اراده کرد می تواند تمام قدرت را دوباره متمرکز کند! از شاهزاده هم دلگیری هایش را گفت. سعید بهبهانی فقط به به و چه چه می کرد بدون آنکه فکر کند! فکر را به کنار گذاشته و گفت با سخنان نوری علاء مغزش پالایش یافته است! البته نام گفتگو را نمی توان روی این برنامه گذاشت چون با بالای منبر رفتن طرف هیچ تفاوتی ندارد. کمی از گفتگوهایی یاد نمی گیرند که در رادیو تلویزیونهای امریکایی و اروپایی هر روز پخش می شود. کجا در این گفتگوها به طرف مهمان برنامه فرصت داده می شود که نیم ساعت یک دم حرف بزند و هیچ سئوالی از او نشود یا مجری برنامه کمتر از مهمان درباره موضوع گفتگو بداند! با دیدن این برنامه یاد داستان مارکش و شاگردانش افتادم. مارکش می دانست چه می کند ولی شاگردان مفلوک و اهالی ده نه که با کتک و لگد و چماق مارنویس را از ده بیرون کردند.
پاینده ایران و ملت ایران
................................
کاوه یزدانی
حق عزیز در یک گفتگوی میان بهبهانی و نوری علا شنیدم که نوری علا گفت دکتر داریوش همایون عمدا به تعریف اشتباهی از فدرالیسم دامن زد و بهبهانی نیز به نشانه تایید هیچ عکس العملی نشان نداد . زمانی می رسد که نوری علا را در مقابل این سخنش قرار خواهم داد . ایشان باید ثابت کنند که بر چه اساسی چنین ادعایی دارند . دیر یازود دارد اما سوخت و سوز ندارد که او را در برابر این پرسش قرار دهم .
February 28, 2012 02:56:00 PM
---------------------------
بهرام آبار
هممیهنان بزرگوار، جناب جمشید وجناب یزدانی،
مگرماایرانی نیستیم؟ مگرهمه باهم دردام ولایت فقیه گرفتارنشدیم، پس چرا یکدیگر را میدریم؟
مشکل ما جمهوری اسلامییست که با ناسازگاریهای و ندانمکاریهای مخصوص خود و مبارزه با دانش و خرد و اندیشه های مدرن ایران ما را ویران کرده. مشکل ما کنش و تمامیت خواهی ولایت فقیه با قوانینی خشن و زن ستیز در تضاد با مدرنیته و دموکراسی و ناتوانی اش در جوابگوئی به خواسته ها و توقعات جامعهء نوگرای ایرانیست. مشکل ما جمهوری اسلامیست که می خواهد از ثمرخلاقیت جوامع پیشرفته استفاده کامل ببرد اما راه رسیدن به خلاقیت و پیشرفت جامعه ایرانی را ببندد و ازقوانین حقوق بشر ودموکراسی دوری کند وبگوید ما نیامدیم که دموکراسی برپاکنیم، ماآمدیم که اسلام را زنده کنیم. اسلام را هم زنده نکرد، ارزش و اعتبار اسلام را هم بشدت خدشه دار کرد. هویت ما ایرانیست و دین بسیاری از ما اسلام و بسیاری دیگر زرتشتی، مسیحی و یهودی است. حاکمان ولایت فقیه سعی کردند هویت ما را اسلامی کنند که نشد. سنی، زرتشتی، مسیحی و یهودی ستیزی کردند. کاری کردند که بسی جوانان مسلمان مسیحی شدند. اگر به تاریخ مراجعه کنیم، خواهیم دید خیلی ها سعی کردند هویت ایرانی را تغییر دهند ولی فرهنگ ایرانی قوی تر بود و آنان را ایرانی کرد. ما می گوئیم ایران از ما مهمتر است، ایران مادر ماست. ما می گوئیم همگی ایرانی هستیم. پس از 33 سال جمهوری اسلامی می بینیم که نظامی برکهن سرزمین ما چیره گشته که ایرانزمین را نه به عنوان میهن خودبلکه یک غنیمت جنگی میداند،. حاکمان وسرکرده گانش خودرا از ایرانیان نمیدانند، فرهنگ ایرانی را نفی میکنند، پیروان امام زمانند، اما جنایت، دزدی، دروغگوئی، اختلاس، کودتا، سرکوب، شکنجه، غارت، جاسوسی، سازماندهی گروه های فاشیستی، اخراج کارگران از کارخانه ها، حبس خانگی، حمله به خانه مراجع دین ومذهب، تجاوز به زندانیان، و بسیاری کارهای ناشایست و فجیع می کنند و می خواهند دنیا را به آتش و تباهی بکشند و برای ظهور مهدی، آخرلازمان ترتیب دهند، اما در ضمن به تقسیم غنائم هم مشغولند. دشمنان ما حاکمان جمهوری اسلامی هستند. آنها به ما تبعیض، پیمان شکنی، زن ستیزی وتجاوز میکنند. آنها برای ما انزوای سیاسی و فرهنگی، بدنامی و حقارت در میان ملل جهان جمع آوری میکنند! میدان مبارزه ما آنجاست نه اینجا.
با مهر ودوستی
بهرام آبار
................
کاوه یزدانی
آقای آبار عزیز، سخنان گرم جنابعالی آنقدر بدل می نشینند که مایلم حداقل بخشی از نوشته جنابعالی را تکرار نمایم.
آقای جمشید گرامی هویت ما ایرانیست و دین بسیاری از ما اسلام و بسیاری دیگر زرتشتی، مسیحی و یهودی است. حاکمان ولایت فقیه سعی کردند هویت ما را اسلامی کنند که نشد. سنی، زرتشتی، مسیحی و یهودی ستیزی کردند.
ما می گوئیم ایران از ما مهمتر است، ایران مادر ماست. ما می گوئیم همگی ایرانی هستیم
پس از 33 سال جمهوری اسلامی می بینیم که نظامی برکهن سرزمین ما چیره گشته که ایرانزمین را نه به عنوان میهن خودبلکه یک غنیمت جنگی میداند،. حاکمان وسرکرده گانش خودرا از ایرانیان نمیدانند، فرهنگ ایرانی را نفی میکنند، پیروان امام زمانند، اما جنایت، دزدی، دروغگوئی، اختلاس، کودتا، سرکوب، شکنجه، غارت، جاسوسی، سازماندهی گروه های فاشیستی، اخراج کارگران از کارخانه ها، حبس خانگی، حمله به خانه مراجع دین ومذهب، تجاوز به زندانیان، و بسیاری کارهای ناشایست و فجیع می کنند و می خواهند دنیا را به آتش و تباهی بکشند.
با سپاس از آقای آبار عزیز
ما به ( اعلامیه جهانی منشور حقوق بشر ) اعتقاد داریم . جناب جمشید آیا جنابعالی به منشور حقوق بشر اعتقاد دارید ؟
پاینده ایران و ملت ایران
February 28, 2012 01:44:39 PM
---------------------------
جمشید
آقای آبار
به یقین می دانید که مباحثه شما در اینجا با چه طرز فکری هست.پان ایرانیسم مروج تبعیض و ستم ملی است.آنها بار دیگر مترصد هستند که برای مقاصد شوم خود به سرکوب ملت های ایران بپردازند.در این راستا نیز بطور مدوام مشغول به طرح اختلاف و تفرقه میان ملت های ایران می باشند.آنها را تجزیه طلب می نامند، چرا که برای به دست آوردن حقوق معوقه ملی خود تلاش می کنند.پان ایرانیسم که در حفظ بحرین عجز و ناتوانی خود را به تمام آشکار کرد، امروز با نادیده گرفتن تغییرات عظیم و فراگیر جغرافیائی در معادلات سیاسی پس از دوران جنگ سرد بار دیگر قلدرمآبانه آرزوی ایران بزرگ حتی فراتر از مرزهای کنونی را در سر می پروراند.پان ایرانیسم که اخیرا نیز بنیان نژاد دروغین خود را از سوی آگاهان علمی دریافت، نه به دمکراسی و حقوق انسان ها باور دارد، نه ارزش و ارجی برای معاهده ها و منشورهای جهانی قائل است.آنها حتی علت و مضمون منشور جهانی حقوق بشر را که نقش مکمل کننده را داراست درک نکرده و آن را با ساختار یک حکومت قانون مدار و دولت مدرن بر اساس قوه سه گانه قانون گذاری، اجرائی و قضائی که یک اقدام ملی و کار مردم ایران است را اشتباهی می گیرند.تنها فدرالیسم بر اساس پیش زمینه هایی که بدرستی در نوشته شما نیز آورده شده اند می تواند این طرز تفکر را طرد و حقوق ملت های ایران چند ملیتی، چند زبانی و فرهنگی را تضمین کند.در غیر اینصورت ملت های ایران حق دارند راهی دیگر را برگزینند.
..............................
کاوه یزدانی
جناب جمشید، اگر منظور جنابعالی به نوشته بنده برای آقای آبار می باشد لطفا و وجدانا کدام بخش از متن زیر با آنچه گفتی برابری دارد؟ کدام کشور سراغ دارید که ملت خودش را به چند ملت تقسیم نماید ؟ این کار با عقل سلیم جور درنمی آید. لطفا متن زیر را با دقت بخوانید و نظرتان را نیز بفرمایید که کدام حق از فردی در ایران نقض می شود؟ خوشحال می شوم نظر آقای بهرام آبار را نیز در باره متن فوق بدانم .
قطعنامه کنگره پنجم حزب مشروطه ايران ( لیبرال دمکرات ) . شنبه 11 مهر 1383
October 02, 2004
در عدم تمرکز و حقوق اقوام و مذاهب ايران
از آنجا که دمکراسی يا مردمسالاری و حقوق بشر به يکديگر بستهاند و يکی بیديگری معنی ندارد؛
از آنجا که رعايت حقوق مدنی و فرهنگی اقوام و مذاهب گوناگون، در مقوله دمکراسی و حقوقبشر هردو میگنجد؛
و از آنجا که حزب مشروطه ايران مردمسالاری و اعلاميه جهانی حقوقبشر و ميثاقهای حقوق اقوام و مذاهب پيوست آن را (که در سالهای پيش از انقلاب به امضای دولت ايران رسيد) پايه برنامه سياسی خود قرار داده است، کنگره پنجم، کنگره همبستگی ملی، اصول زير را به عنوان پيوست منشور حزب تصويب میکند:
۱ ــ ما مردمسالاری را به معنی حق برابر همه ايرانيان در حکومت بر خود توسط نهادهای انتخابی آنان میدانيم. هيچ تبعيض جنسيتی يا مذهبی يا قومی در ميان ايرانيان نيست. همه ساختار حکومتی و سازمان بندی اجتماعی بايد به اراده و در خدمت مردم و برای دفاع از حقوق افراد جامعه باشد. ما هيچ اقليتی جز در رایگيری نمیشناسيم. اقليت به معنی تمايز و تبعيض میبايد از قاموس سياسی ايران حذف شود.
۲ ــ ملت ايران از اقوام و مذاهب گوناگون تشکيل شده است که در طول هزارهها با هم زيسته و از سرزمين ملی با خون خود نگهداری کردهاند. نيرومندی ملی و غنای فرهنگی ايران از اين تنوع قومی و مذهبی بوده است و نگهداری ويژگیهای اقوام و مذاهب گوناگون جامعه ايرانی نه تنها يک حق دمکراتيک بلکه يک ضرورت ملی است. ملت ايران به هر بها و مانند هميشه در يک تاريخ هزاران ساله، از استقلال و يکپارچگی سرزمين ملی دفاع خواهد کرد و سياست ايران بر پايه احترام به حقوق مدنی و فرهنگی شهروندان يک جامعه دمکراتيک خواهد بود.
۳ ــ حقوق اقوام و مذاهب در يک نظام مردمسالار مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوقبشر و ميثاقهای آن با اصل يک کشور، يک ملت منافاتی ندارد و همه اقوام و مذاهب ايران میتوانند زير يک حکومت مرکزی با يک قانون غيرمذهبی و عرفيگرا بسر برند و فرهنگ و هويت ويژه خود را نيز در پناه همان قانون نگهداری کنند. زبان رسمی ايران زبان ملی يعنی فارسی است ولی مردم در هرجا میتوانند به زبان مادری خود آموزش ببينند و سخن بگويند و رسانههای همگانی داشته باشند؛ رسوم خود را نگهدارند و از هر مذهبی پيروی کنند.
۴ ــ عدم تمرکز به معنی تقسيم اختيارات ميان حکومت مرکزی و حکومتهای محلی برای کارايی و دمکراسی بيشتر ضرورت دارد. تصميم گيری امور محلی در هر محل بايد تا پايينترين واحد تقسيمات کشوری توسط مردم محل انجام گيرد. حزب ما در ادامه سنت انجمنهای ايالتی و ولايتی قانون اساسی مشروطه، حکومتهای محلی را در سطح استان و شهرستان و دهستان و روستا پيشنهاد میکند. حکومتهای محلی بر اصل تجزيهناپذير بودن حاکميت sovereignty و تقسيمپذير بودن حکومت government استوار است. کشور ايران يکپارچه خواهد ماند و مردم ايران زير يک قانون خواهند زيست. اما ايران از يک مرکز اداره نخواهد شد و واحدهای تقسيمات کشوری، امور محلی را از اجرای قانون تا خدمات اجتماعی مانند آموزش و بهداری و امورشهری و اجرای طرحهای توسعه و مانندهای آن که در صلاحيت حکومت مرکزی نيست با ارگانهای انتخابی خود اداره خواهند کرد.
۵ ــ در تقسيم بندی استانهای ايران که بطور سنتی جنبه جغرافيايی داشته است علاوه بر نظر مردم هر محل، ملاحظات مربوط به توسعه اقتصادی بايد در نظر گرفته شود. ايرانيان و کسانی که اجازه اقامت در ايران دارند میتوانند آزادانه در هر جای کشور سکونت کنند. در تخصيص منابع ملی ميان استانها به آنها که از امکانات کمتری برخوردارند بايد بيشتر داده شود تا به ميانگين ملی برسند. در ادامه سياست عدم تمرکز، يک مجلس سنا با نمايندگان برابر از همه استانها در کنار مجلس ملی در قانونگزاری شريک خواهد بود.
يگانگی ملی در يک جامعه آزاد و همسود، با نظام دمکراتيک و غيرمتمرکز، به ما امکان خواهد داد که با بهرهگيری از ظرفيت اقتصادی و فرهنگی بزرگ ايران بهترين سطح زندگی را برای همه مردم ايران فراهم آوريم.
پاینده ایران و یگانگی ملی ایران
وَطَن خاکی سراسر افتخار است / که از جمشید و کِی یادگار است
( مصطفی بادکوبه ای )
http://www.youtube.com/watch?v=xvxg9Xa6G1w&feature=player_embedded
February 28, 2012 11:03:52 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به آقای آبار گرامی
فرمودید:
هیچ کدام ازما ایرانیان تباهی ایران را
نمیخواهیم وهمگی درراستای سربلندی ایران میاندیشیم.
بسختی می شود باور کرد که این همه تباهی و ویرانی و تحقیر ایران و ایرانیان را بیگانگان بدون عوامل سرسپرده داخلی بتوانند بر ما ملت وکشورمان تحمیل کنند . سخن معروف چرچیل را لابد شنیده اید. می پرسند چرا به سرزمین های دوردست اهمیت می دهی؟ می گوید بدلیل اینکه بیشتر مردمشان نادان و کمترشان نیز خائن هستند .
به باور من انقلاب شوم 57 بدون افراد خائن به ملت و کشور شاید هرگز به اینگونه که اتفاق افتاد نمی شد . البته که در آن زمان آزادی های سیاسی بسیار اندک بود اما ازادی های مدنی را داشتیم و راهش نیز این نبود که کل کشور را به تباهی و جنگ و ویرانی بکشانند . اقای حاج سیدجوادی عمری در ویران کردن ایران سهم داشته و پس از 90 سالگی ابراز پشیمانی و ندامت میکند . اگر هم خواهان تباهی کشور نبودند اما عامل تباه کردن کشور هستند .
آقای بهمن زاهدی در سفر اخیرشان چنین می نویسد. آغاز نقل قول:
جو جلسه دوستانه بود و در قسمت پاسخ و پرسش سوالاتی کردم که تنها دکتر کیانزاد پاسخ مرا داد. خانم احدی و آقای کریمی از پاسخ دادن به من طفره رفتند. بعد از اتمام جلسه سوالات خود را شخصاً و خصوصی تکرار کردم و باز هم پاسخی دریافت نکردم . سوال من از خانم احدی این بود که آیا ایشان به ملیگرایی اعتقاد دارند و از منافعملی دفاع میکنند، یا ایران را ابزاری برای رسیدن به انترناسیونالیسم بشمار میآورند؟ مینا احدی سخنگوی حزب کمونیست کارگری است و عبدالرضا کریمی سخنگوی حزب دمکرات کردستان است . پایان نقل قول.
آیا این درد نیست که سخنگویان دو حزب ایرانی ( کمونیست کارگری و حزب دمکرات کردستان ) که خود را دمکرات و اپوزیسیون می نامند هیچ احساسی به ملیت ایرانی خود نداشته باشند؟ خمینی از همان اول صریح مخالفتش را با ملیت اعلام کرد اما مردم نادان متوجه نشدند که او چه می گوید . اما امروز دیگر آن زمان نیست و این نسل بسیار آگاه است . چگونه می توانیم مواضع خود را با مواضع چنین گروه هایی که احساسی به ایران ندارند نزدیک نماییم و بتوانیم به صلح و رفاه برسیم ؟ چگونه می شود به آنها اعتماد کرد ؟
به باور من با هر کس و گروهی نمی توان همراه شد مگر اینکه یک غربال دروغ سنج داشته باشیم و دروغگویان را از آزادیخواهان و دلسوخته ها جدا نماییم . یک دلیل که جنبش ملی در درون ایران فرو کش کرد بی اعتمادی به آشفتگی در بین گروه های اپوزیسیون می باشد که ناشی از دوپهلوسخن گفتن و غیر شفافیت در بین اپوزیسیون خارج کشور می باشد . و سه سال تلاش جنبش ملی و بسیاری از آزادیخواهان را کسان و گروه هایی که شفاف نیستند و عرق ملی نیز ندارند این سه سال با خونهای ریخته بخاطر آزادی ایران بدست تناقض گویان حدر رفت و رژیم و اوباش ها تا توانستند کشور را غارت و تباه کردند .
با احترام کاوه یزدانی
دزدانى هستند که مجازات نمى شوند، ولى گران بهاترین چیز را مى گیرند: وقت را)
.( ناپلئون بناپارت )
February 28, 2012 07:43:34 AM
---------------------------
بهرام آبار
جناب حق، مارا باسکولارهای سبزدیگرکاری نیست.
داستان استعفای چند تن از اعضاء شبکه سکولارهای سبز:
در دو روز اخير سه تن از اعضاء اصلی (خانم ها ويکتوريا آزاد و فرحناز عمادی و آقای آرمان نجم) و يک تن عضو علی البدل شورای هماهنگی (آقای کامبيز باسطوت) و رئيس انجمن شبکه در کلن (آقای دکتر بهرام آبار) ار عضويت در اين شبکه استعفاء داده و خواستار آن شده اند که متن استعفاشان در سايت رسمی شبکه منتشر شود.
February 28, 2012 12:28:59 AM
---------------------------
حق
با درود به آقای آبار گرامی، در آخرین پیام تان به کاوه عزیزم نوشته اید که، ؛اندیشه ها راباید بیکدیگرنزدیک کرد؛. خواهشمندم بفرمایید که حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) کدام اندیشه اش را باید به شبکه سبز سکولارهای سبز نزدیک کند و بالعکس؟ با سپاس پاینده ایران و ملت ایران
February 27, 2012 07:27:07 PM
---------------------------
بهرام آبار
جناب کاوه یزدانی گرامی،
چو ایران نباشد تن من مباد. سقوط وتباهی ایران، سقوط وتباهی ما ایرانیان است. برای نجات ایران ازاین ورطه هولناک، هرایرانی یک گوهراست. من باور دارم هیچ کدام ازما ایرانیان تباهی ایران را
نمیخواهیم وهمگی درراستای سربلندی ایران میاندیشیم. اندیشه ها راباید بیکدیگرنزدیک کرد.
بامهر ودوستی
بهرام آبار
............
نظر جنابعالی در باره اصول پایین چیست؟
چهار اصل
تمامیّت ارضی و یکپارچگی کشور و ملت ایران
جدایی دین از سیاست،
اجرای حقوق بشر
برقراری یک سیستم دمکراسی متکّی بر رای اکثریت.
آیا به باور جنابعالی اشکالی در اصول بالا وجود دارد که با منافع ملی ملت ایران در تضاد باشد ؟
با سپاس و احترام کاوه یزدانی
February 27, 2012 12:16:03 PM
---------------------------
بهرام آبار
جناب کاوه یزدانی گرامی،
فدرال طلبها و مجاهدین خلق و کمونیستهای ایرانی هم هموطنان ماهستند، گرچه راه درستی پیش نگرفته واشتباه رفته اند اما شرط و شروط های آنها رامیتوان درمحیطی ازمهر ودوستی، با گفتگو واستدلال بنحوی تغییرداد که همکاری آنان هم درراستای نجات ایران ازاین ورطه خطرناک، برای رسیدن به صلح و آزادی و رفاه موثرباشد.
بامهر ودوستی،
بهرام آبار
...........
به روایتی نیز همه ما گلهای یک گلستانیم آقای آبار گرامی .
آقای آبار جنابعالی توافق بر کدامین اصول را پیشنهاد می کنید تا بشود با تعهد بر آنها در مسیر رسیدن به صلح و آزادی و رفاه همه اقشار جامعه قرار گرفت؟ که هم در چهار چوب منشور حقوق بشر باشند و هم اینکه کوچکترین تهدیدی برای تمامیت ارضی و یکپارچگی کشور و ملت ایران نباشند . با احترام کاوه یزدانی
February 27, 2012 11:09:32 AM
---------------------------
بهرام آبار
جناب کاوه یزدانی گرامی،
تشخیص شما کاملا درست است! نتیجه فقدان آزادیها: اندیشه، بیان، نوشته، احزاب، سندیکاها وووو
اینست که در ایران میبینیم. پس برماست که برای نجات ایران ازاین تباهی، همیاری وهمبستکی را افزون ترکنیم ویکدیگررا ندریم.
با مهرودوستی
بهرام آبار
...............
دقیقا به نکته بسیار درستی اشاره کردید جناب آبار.
اکنون که در دنیای مجازی هستیم و هیچ اسلحه ای هم برای دریدن یکدیگر نداریم و امکان آزادی برای گفتگو در باره مسائل میهنمان نیز فراهم می باشد و خون کسی نیز ریخته نمی شود بهتر است که آنچه می پنداریم درست است را ابراز نماییم . اگر جنابعالی فکر می کنید که برای همراه داشتن فدرال طلبها و مجاهدین خلق و کمونیستها و قبول شرط و شروط های آنها می شود ایران را به صلح و آزادی و رفاه رساند بنده هیچ مانعی برایتان نیستم . ولی هرگز نیز از آنچه می پندارم درست است از گفتنش نیز چشم نمی پوشانم و از هر امکانی برای رساندن صدایم استفاده خواهم کرد . آقای آبار عزیز بقول معروف کتاب و دفتر من منشور حقوق بشر است که در چهار چوب آن بخوبی می توان به صلح و رفاه و آزادی و حقوق شهروندی و دمکراسی رسید همچنانکه غربی ها موفق شدن ما نیز می توانیم با منشور حقوق بشر موفق شویم و همچنین بخوبی می شود از تمامیت ارضی و یکپارچگی کشور نیز نگهبانی و حفاظت کرد . با سپاس و احترام. کاوه یزدانی
February 27, 2012 01:33:57 AM
---------------------------
بهرام آبار
جناب کاوه یزدانی گرامی،
هم میهنان کرد، آذری، بلوچ، خوزستانی و.... که در دور دست ها در ظلم وستم زندگی را بسختی میگذرانند، نمایندگانی دارند که برای احقاق حقوقشان درخارج کشورتلاش میکنند. من باوردارم که شما هم ایشانرا میشناسید. ضمنا من دراول نوشتارم توضیح دادم که:در مقام تئوری، فدرالیسم را نظام سیاسی ویژه میدانند که میتواند در کشورهای وسیع، بازبانهای متعدد، مذاهب و قومیتهای گوناگون، گزینهای مطلوب برای رسیدن به صلح، امنیت، رفاه، آزادی و همزیستی دوستانه شهروندان آن دیار باشد. اما برخلاف تصور بسیاری از شیفتگان فدرالیسم بویژه آنانیکه سالهاست در کشورهای پیشرفته غربی با نظامی سکولار، لیبرالدمکرات و فدرال زندگی میکنند، فدرالیسم را نمیتوان در هر کجای جهان و در هر کشوری، بویژه در ایران پیاده کرد و به صلح، امنیت، رفاه، آزادی و همزیستی مسالمتآمیز رسید.
با مهرودوستی
بهرام آبار
..............
کاوه یزدانی
اقای آبار عزیز ما نیز همین سخن جنابعالی را می گوییم که :
با پیاده کردن فدرالیسم در ایران نمی شود و نمی توان به صلح ، امنیت، رفاه، آزادی و همزیستی مسالمتآمیز رسید. اما من نمی دانم بر چه اساسی جنابعالی می فرمایید هم میهنان مان از اقوام گوناگون نمایندگانی در خارج کشور دارند . حقیقتا برایم غیر قابل تصور می باشد که ایرانیان درون ایران نمایندگان واقعی برآمده از رایشان در خارج از ایران داشته باشند . احزاب می باید در درون جامعه از طریق آزادی اندیشه پشتیبانان خود را بدست آورند نه اینکه سی وسه سال است که جامعه ایران از هیچگونه آزادی سیاسی برخوردارنیست و عده ای در خارج از ایران بتوانند ادعا کنند که نمایندگان اقوام ایرانی هستند . اصلاح طلبان نیز ادعا می کنند که بخش زیادی از جنبش ملت ایران را آنها نمایندگی می کنند . به نظر جنابعالی می توان و باید حرفشان را باور کرد ؟ من بر این باور نیستم که آنها نمایندگی عده کثیری را داشته باشند . در ایران آزاد حتی عده کمی را نیز نمی توانند جذب فدرالیسم نمایند و به همین دلیل نیز فدرالیسم را پیش از بوجود آمدن فضای آزاد سیاسی در ایران پیش شرط همکاری قرار می دهند .
با احترام کاوه یزدانی
February 27, 2012 12:42:03 AM
---------------------------
بهرام آبار
جناب عرفان هموطن گرامی،
با درود وسپاس ازانتقادشما باید عرض کنم، دراین مختصر(مفید) سعی کردم در حد امکان بدون جهت گیری، نقاط مثبت ومنفی فدرالیسم رابیان کرده داوری را بعهده خوانندگان بزرگواربگذارم. ما برای انتخاب بهترین گزینه میباید ازآزادی اندیشه، بیان وقلم بهره ببریم. آزادی اندیشه وپیوند آنهاست که به نتایج پربارمیرسد.
با مهرودوستی
بهرام آبار
February 27, 2012 12:20:53 AM
---------------------------
کاوه یزدانی
آقای آبار گرامی بر اساس کدامین آمار می فرمایید که:
بسیاری از هموطنان کرد، آذری، بلوچ، خوزستانی و....براین باورند که فدرالیسم، صلح، امنیت، رفاه، آزادی، دمکراسی و همزیستی مسالمت آمیزبرای ایشان به ارمغان خواهد آورد .
ایران 75 میلیون جمعیت دارد که تشکیل دهنده ملت ایران که از اقوام و مذاهب گوناگون هستند می باشد . به نظر جنابعالی این تعداد بسیاری که می فرمایید چند نفرند و دقیقا از کدامین اقوام ایرانی هستند ؟ آیا هم میهن بلوچ در دور دست های کویر از فدرالیسم چیزی می داند و آیا محتوا وچرائی اندیشه شکل سیاسی فدرالیسم برای همه افراد ایرانی شناخته شده می باشد ؟ چرا پیش از اینکه همه ایرانیان از اندیشه فدرالیسم به اندازه کافی آگاه شوند باید شرط فدرالیسم را قبول نماییم ؟ وچرا اینقدر به قبولاندن فدرالیسم پافشاری می کنند ؟ مگر فقط از طریق فدرالیسم می شود به برابری و حقوق شهروندی رسید ؟ لازم نیست راه دور برویم آقای آبار عزیز و گرامی . پاکستان و عراق در همسایگی مان شکل فدرال دارند یا ندارند ؟ آیا به دمکراسی رسیدند ؟ یا به حقوق شهروندی شان رسیدند؟ یا اینکه تبدیل به لانه تروریستها شدند؟
February 26, 2012 11:22:58 PM
---------------------------
بهرام آبار
جناب آقای حمید تفضلی، هموطن گرامی،
دراینکه بحث در مورد فدرالیسم بسیار است و آن را باید به فرداها موکول کرد، با نظر شما کاملا موافقم. اما بسیاری از هموطنان کرد، آذری، بلوچ، خوزستانی و....براین باورند که فدرالیسم، صلح، امنیت، رفاه، آزادی، دمکراسی و همزیستی مسالمت آمیزبرای ایشان به ارمغان خواهد آورد. لذا برای روشنائی ذهن ایشان اطلاع رسانی واجب است. همان گونه که درنوشته ام بیان کردم، علت اصلی خواست و طرفداری اقوام از فدرالیسم، تبعیض و ظلمیست که در کشورهای بزرگ و استبدادی بر مردمان بویژه شهروندان در مناطق دور دست آن اعمال میگردد. من شخصا در این باورم که اگر در ایران یک نظام و حکومت مرکزی، سکولار، لیبرال ودمکرات بقدرت برسد، برای عدالت اجتماعی، رفاه عمومی، تبعیض زدائی واستقرارامنیت، در کل کشوربکوشد، هرگزاکثریتی برای فدرالیسم یافت نخواهد شد. ضمنا فدرالیسم همان گونه که درنوشته ام بیان کردم یک نظام سیاسی پیچیده، بسیارچهره است. در جهان بیش از چهل کشوردارای نظامی فدرالند که درمقام مقایسه هر کدام دارای ویژه گیها و ملزومات خاص خود میباشند.
با مهرودوستی
بهرام آبار
February 26, 2012 10:10:10 PM
---------------------------
حمید تفضلی
هم میهن گرامی، آقای بهرام آبار،
از اینکه پاسخ روشنی که به پرسش من دادید، بسیار سپاسگزارم. در واقع پرسش من از آنجاست که من تاکنون به واژۀ فدرالیسم جغرافیایی برخورد نکرده بودم و چنین ترمینولوژی در علوم سیاسی وجود ندارد. به همین خاطر نیز فهم آن برای من دشوار بود. اجازه بفرمایید پیش از پرداختن به موضوع نوشتار شما این مقدمه را عرض کنم که فرم حکومت برای آیندۀ ایران در حال حاضر اولویتی ندارد. مبارزۀ سیاسی ما به عنوان یک اپوزیسیون خارج از کشور بر علیه جمهوری اسلامی، در لحظۀ نجات ایران، تابعیّت از حقوق بشر و برقراری دمکراسی مرحلۀ نخست خود را پایان یافته می داند. آنچه که در مرحلۀ دوم فعّالیّت سیاسی می گنجد، مبتنی بر رای مردم در داخل ایران است. چنانچه این رای موکول به برسر آمدن یک حکومت دمکرات، سکولار، آزادی خواه و مجری حقوق بشر شد، دیگر نمی توان به آن نام مبارزه داد. در آن ایران برفرض آزاد، مبارزۀ سیاسی فرم دیگری به خود خواهد گرفت، به این معنی که احزاب می توانند برای راه یافتن به مجلس در محیط سیاسی آزاد فعالیت سیاسی کنند و برای اندیشۀ خود تبلیغ کنند؛ قضاوت را می بایست بر عهدۀ مردم گذاشت. هدف من از طرح این مقدمه این است که اولویّت در راه مبارزه را به آزادی ایران بدهم.
در مورد فدرالیسم در تعریف شما در حکم حکومتی برای آیندۀ ایران، من در نوشتۀ حضرت عالی متوجّه شدم که شما فدرالیسم را در دو حوزه مطرح می کنید و آن یکی قومی، مذهبی یا زبانی است که همانطور که می فرمایید نه شدنی است و نه مطلوب، زیرا تفکیک قومی بدون خشونت و برادرکشی امکانپذیر نیست. دیگری فدرالیسم جغرافیائی یا استانی است که در نظر حضرت عالی آن زمان بکار می آید که شهروندان در صلح، امنیت و رفاه بسر می برند. همین دلیل حضرت عالی نشان می دهد که در کشوری چون ایران که در حال حاضر مردمش نه در صلح، نه در امنیت و نه در رفاه بسر می برند، امری خواهد بود که راه مبارزه را تنگتر و یا حتا بسته می کند. پس بهتر است که عنوان نشود.
ترجمۀ فارسی شما از فدرالیسم قدری گمراه کننده است. ما در حزب مشروطۀ ایران "عدم تمرکز" را مطرح کرده ایم. عدم تمرکز با "تقسيماتی خودگردان" دو موضوع متفاوت است. عدم تمرکز یک نظام به معنی دور زدن و صرف نظر کردن از قوانین کشوری و یا قانون اساسی نیست. قانون اساسی یگانه است و برای همه. امّآ "تقسیمات خودگردان" با آن چه ما در فارسی از واژۀ "خودگردان" می فهمیم، معنی عدم تمرکز نمی دهد، بلکه بیشتر به معنی حکومتی است که خودش، خودش را بدون تبعیّت ازارگان بالاتر می گرداند. در اینجا این سوء تفاهم پدید خواهد آمد که مرزقانونی برای ادارۀ آن "تقسیمات خودگردان" کجاست و چه کسی این قوانین را معین می کند. اگر قرار است که این قوانین در مجلس کشور و در حد و حدود قانون اساسی وضع شوند پس "خودگردان" بودن معنایی ندارد؛ اگر قرار است که از قانون اساسی و مجلس تبیعِت نشود، در اینجا با خودگردانی و هرج و مرج سر و کار خواهیم داشت. آنچه که فدرالیسم و تقسیم را به هم ربط می دهد و باعث نگرانی ماست، این است که هر عضو یک دولت فدرال بر اساس آنچه که ما در مکتب اروپایی از فدرالیسم می شناسیم، برای خود حق جداشدن از دولت مرکزی و در نهایت کشور را در نظر می گیرد. بنابراین فدرالیسم جغرافیایی و یا استانی جدایی استان ها از کشور و در نهایت تقسیم کشور را آسانتر می کند.
مورد دیگر اینکه، حضرت عالی استفادۀ فدرالیسم را برای کشورهای "پهناور، برای سهولت اداره امور، اعم ازعمران، فرهنگ، درمان وغیره بسیارمفید وکارساز" دانسته اید. امّا با توجّه به مثال های شما، من اطریش، فرانسه و سوئد را به سختی می توانم در زمرۀ کشورهای پهناور قرار دهم. مساحت ایران ١٦٤٥١٩٥ کیلومتر مربع و اکنون با سی استان تحت یک دولت به ظاهر جمهوری است. مساحت فرانسه ٦٧٤٩٤٣ کیلومتر مربع و نظام آن جمهوری پارلمانی است. مساحت اتریش ٨٣٨٧٩ است و دارای حکومت پارلمانی فدرال ـدمکرات هست. من ارتباطی بین این سه کشور با ایران نمی بینم، نه از لحاظ تاریخی و نه سیاسی و جغرافیایی. علاوه بر این عقیدۀ من این است که نمی بایست ایران را با پیروی از روش تقلیدی در مقایسه با کشورهای اروپایی قرار داد.
بحث در مورد فدرالیسم بسیار است و آن را باید به فرداها موکول کرد.
پاسخ مهر و دوستی چیزی نیست مگر مهر و دوستی
February 26, 2012 05:57:20 PM
---------------------------
عرفان
درود بر اقاي ابار گرامي
اقاي ابار گرامي درود بر شما بنده تصورم بر اين بود که انديشه سياسي و موضع شما در قبال فدراليسم حمايت بي چون و چرا از فدراليسم ميباشد ولي اکنون بسيار خرسندم و به وجود شما هم ميهن فرهيخته ام که با درايت و منطق و خرد گرايي به اين موضوع حساس مينگريد مفتخرم.
با اين مقاله شما 100% موافقم و همچون شما معقدم که فدراليسم بخودي خود بد نيست و حتي در بعضي کشورها قابل اجرا و موفق خواهد بود اما در مورد ايرانمان اصلا و ابدا جايز و روا نخواهد بود متاسفانه متاسفانه بعضي ها بدون در نظر گرفتن شرايط و موقعيت ايران طوطي وار مثال المان يا فرانسه يا ... را ميزنند و ادعا دارند که چون در انجا موفق بوده پس در ايران هم موفق خواهد بود و اين مثال و تشبيه ناشيانه بدون در نظر گرفتن شرايط و موقعيت کنوني ايران که شما بخوبي به انها اشاره کرديد نشان از بيدرايتي و بيخردي انها و عدم اشرافشان به اوضاع ایران را دارد و یا اینکه افکاری شیطانی در سر دارند.
تنها اختلاف نظری که با شما دارم اینست که با وجودی که شما خطر فدرالیسم و ضررات ان را درک کرده اید اما بعنوان یک کنشگر سیاسی که باید در راه اندیشه خود و دفاع از منافع ملی بکوشد در قبال فدرالیست ها نرمش نشان داده و خواسته شان را قبول میکنید اینکه بخواهیم انها را تکفیر و ترد کنیم هم راه حلی دموکراتیک و متمدنانه نخواهد بود اما حداقل خواهشم از شما و دکتر تفضلی گرامی بعنوان یک کنشگر سیاسی اینست که در مقابل این تفکر غلط و ایران برانداز مدام قلمی بدارید تا بلکه هم وطنان را بیشتر اگاه کرده و مواضع نا صحیحشان را بهتر به مردم بشناسانید نه اینکه در مقابلشان نرمش نشان داده و بی عمل بمانید.
ارزوي پايداري و پيروزي را برايتان دارم
پاینده ایران
February 26, 2012 05:52:18 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود
کشور ما زمانی بسیار بزرگتر از اینی که هست بود و همه آن بخش های از ایران جدا شده در شرایط کنونی با چشم انداز موجود قابل تصور بازگرداندن نیستند . و استعمارگران نیز بقول معروف سوراخ دعا را خوب دریافته اند و از صده ها پیش به عناوین گوناگون بین ایرانیان ایجاد اختلاف می کنند و می کوشند که از این طریق آب را گل آلود نمایند و ماهی بگیرند . ابزارهای گوناگونی را برای ایجاد اختلاف در نظر دارند و عوامل اجرایی را نیز از افراد ایرانی برمی گزینند . یکی از عوامل آخوند جماعت می باشند که افکار جامعه را بسوی خرافات سوق دهند و عقب افتاده نگهدارند و ایجاد جنگهای فرقه ای و مذهبی در بین ما نمایند . از زمانی که ملتهای جهان به ویژگی های سکولاریسم و سپس لیبرالیسم پی بردند و اختلافات دینی و ایدئولژیکی را کوشیدن کنار بگذارند و رواداری را برای همزیستی برگزینند استعمارگران رو به ایجاد اختلافات قومی و زبانی و فرهنگی برده اند و البته هنوز بخوبی از ایجاد جنگهای مذهبی و فرقه ای بهره می برند . از انجایی که جامعه ایرانی در هزاره های پیش از اسلام سکولار بوده است و آن خمیر مایه اصلی تفکر سکولار در ایران وجود دارد ، مشکل است که بتوانند از این طریق موفق شوند ، بویژه که اکثریت نسل جوان ایرانی از این گونه مرزهای دینی و ایدئولژیکی عقب مانده عبور کرده است . به همین دلیل نیز برای ایران نسخه ایجاد اختلافات قومی را برگزیده اند و همواره در رسانه هایشان بال پر به فدرالیسمها میدهند .
آیا ملت ایران در کوچه و بازار مشکل دینی و مذهبی و زبانی برای معاشرت با یکدیگر دارند ؟ من که ندیدم . بگذریم از اینکه عده ای آخوند و آخوندزاده دست به اعمال ناشایستی زده اند و تاریخ ما را آغشته به واژه تروریست کرده اند . بیگانگان که مغز خر نخورده اند که پولشان و امکاناتشان را بدون اینکه سودی داشته باشند در اختیار فدرال طلبها یا اصلاح طلب ها یا مجاهدین خلق و کمونیستهای رنگارنگ بگذارند . بقول همسایمون در این دنیای وانفسا کسی ماچ مجانی به کسی نمی دهد . یا اینکه سلام گرگ بی طمع نیست . آنها برای حتی یک دلارشان هم برنامه ریزی دارند . اینگونه نیست که عاشق چشم و ابروی ملت کشورهای غیر از کشور خودشان باشند .
February 26, 2012 05:39:01 PM
---------------------------
بهرام آبار
جناب حق،
با درود وسپاس ازتوجه شما به مشکلات همبستگی ما، باید عرض کنم:
بنظرمن ایرانیان باهرایده وعقیده ای اعم از پادشاهی خواه، مشروطه خواه، جمهوریخواه، سوسیالیست،سوسیال دمکرات، لیبرال دمکرات ووو باستثناء مرتجعین مذهبی، عاشق ایرانند! همگی خواستارآزادی، دمکراسی ودست یافته به صلح، امنیت، رفاه، آزادی وخوشنامی ایران وایرانیانند. پس باید برای رسیدن به آن خواسته ها به همیاری وهمبستگی بپردازند وازگسستگی وهم گریزی بپرهیزند. پس ازانحلال جمهوری اسلامی و دستیابی به آزادی، دمکراسی، صلح، امنیت، رفاه، یکی از مفاد آزادی، آزادی احزاب است و مبارزات سیاسی آنها بر طبق موازین دمکراسی. بنظرمن آنجاست که پادشاهی خواه، مشروطه خواه، جمهوریخواه، سوسیالیست،سوسیال دمکرات، لیبرال دمکرات میتواند حزبی دائرکند وبرطبق موازین دمکراسی آزادانه به فعالیت سیاسی بپردازدو به اهداف خود برسد.
با مهرودوستی
بهرام آبار
February 26, 2012 05:13:41 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
برای من تصویب و اجرای قطعنامه زیر در ایران بسیار ارزنده است .
نظر دوستان کافه نادری در باره قطعنامه زیر چیست ؟ آیا با قانون اساسی برابر با قطعنامه فوق حقی از کسی نقض می شود ؟
قطعنامه کنگره پنجم حزب مشروطه ايران
در عدم تمرکز و حقوق اقوام و مذاهب ايران
از آنجا که دمکراسی يا مردمسالاری و حقوق بشر به يکديگر بستهاند و يکی بیديگری معنی ندارد؛
از آنجا که رعايت حقوق مدنی و فرهنگی اقوام و مذاهب گوناگون، در مقوله دمکراسی و حقوقبشر هردو میگنجد؛
و از آنجا که حزب مشروطه ايران مردمسالاری و اعلاميه جهانی حقوقبشر و ميثاقهای حقوق اقوام و مذاهب پيوست آن را (که در سالهای پيش از انقلاب به امضای دولت ايران رسيد) پايه برنامه سياسی خود قرار داده است، کنگره پنجم، کنگره همبستگی ملی، اصول زير را به عنوان پيوست منشور حزب تصويب میکند:
۱ ــ ما مردمسالاری را به معنی حق برابر همه ايرانيان در حکومت بر خود توسط نهادهای انتخابی آنان میدانيم. هيچ تبعيض جنسيتی يا مذهبی يا قومی در ميان ايرانيان نيست. همه ساختار حکومتی و سازمان بندی اجتماعی بايد به اراده و در خدمت مردم و برای دفاع از حقوق افراد جامعه باشد. ما هيچ اقليتی جز در رایگيری نمیشناسيم. اقليت به معنی تمايز و تبعيض میبايد از قاموس سياسی ايران حذف شود.
۲ ــ ملت ايران از اقوام و مذاهب گوناگون تشکيل شده است که در طول هزارهها با هم زيسته و از سرزمين ملی با خون خود نگهداری کردهاند. نيرومندی ملی و غنای فرهنگی ايران از اين تنوع قومی و مذهبی بوده است و نگهداری ويژگیهای اقوام و مذاهب گوناگون جامعه ايرانی نه تنها يک حق دمکراتيک بلکه يک ضرورت ملی است. ملت ايران به هر بها و مانند هميشه در يک تاريخ هزاران ساله، از استقلال و يکپارچگی سرزمين ملی دفاع خواهد کرد و سياست ايران بر پايه احترام به حقوق مدنی و فرهنگی شهروندان يک جامعه دمکراتيک خواهد بود.
۳ ــ حقوق اقوام و مذاهب در يک نظام مردمسالار مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوقبشر و ميثاقهای آن با اصل يک کشور، يک ملت منافاتی ندارد و همه اقوام و مذاهب ايران میتوانند زير يک حکومت مرکزی با يک قانون غيرمذهبی و عرفيگرا بسر برند و فرهنگ و هويت ويژه خود را نيز در پناه همان قانون نگهداری کنند. زبان رسمی ايران زبان ملی يعنی فارسی است ولی مردم در هرجا میتوانند به زبان مادری خود آموزش ببينند و سخن بگويند و رسانههای همگانی داشته باشند؛ رسوم خود را نگهدارند و از هر مذهبی پيروی کنند.
۴ ــ عدم تمرکز به معنی تقسيم اختيارات ميان حکومت مرکزی و حکومتهای محلی برای کارايی و دمکراسی بيشتر ضرورت دارد. تصميم گيری امور محلی در هر محل بايد تا پايينترين واحد تقسيمات کشوری توسط مردم محل انجام گيرد. حزب ما در ادامه سنت انجمنهای ايالتی و ولايتی قانون اساسی مشروطه، حکومتهای محلی را در سطح استان و شهرستان و دهستان و روستا پيشنهاد میکند. حکومتهای محلی بر اصل تجزيهناپذير بودن حاکميت sovereignty و تقسيمپذير بودن حکومت government استوار است. کشور ايران يکپارچه خواهد ماند و مردم ايران زير يک قانون خواهند زيست. اما ايران از يک مرکز اداره نخواهد شد و واحدهای تقسيمات کشوری، امور محلی را از اجرای قانون تا خدمات اجتماعی مانند آموزش و بهداری و امورشهری و اجرای طرحهای توسعه و مانندهای آن که در صلاحيت حکومت مرکزی نيست با ارگانهای انتخابی خود اداره خواهند کرد.
۵ ــ در تقسيم بندی استانهای ايران که بطور سنتی جنبه جغرافيايی داشته است علاوه بر نظر مردم هر محل، ملاحظات مربوط به توسعه اقتصادی بايد در نظر گرفته شود. ايرانيان و کسانی که اجازه اقامت در ايران دارند میتوانند آزادانه در هر جای کشور سکونت کنند. در تخصيص منابع ملی ميان استانها به آنها که از امکانات کمتری برخوردارند بايد بيشتر داده شود تا به ميانگين ملی برسند. در ادامه سياست عدم تمرکز، يک مجلس سنا با نمايندگان برابر از همه استانها در کنار مجلس ملی در قانونگزاری شريک خواهد بود.
يگانگی ملی در يک جامعه آزاد و همسود، با نظام دمکراتيک و غيرمتمرکز، به ما امکان خواهد داد که با بهرهگيری از ظرفيت اقتصادی و فرهنگی بزرگ ايران بهترين سطح زندگی را برای همه مردم ايران فراهم آوريم.
پاینده ایران و یگانگی ملی ایران
February 26, 2012 04:43:58 PM
---------------------------
بهرام آبار
جناب حق،
با درود وسپاس ازتوجه و مهرشما به ایران ومشکلات پیچیده آن، باید عرض کنم: حق کاملا با شماست.
ایران نه فرانسه، نه اطریش، نه سوئد، نه استرالیا، نه آلمان ونه هیچکدام ازممالکیست که با نظام فدرال اداره میشوند یا خواهند شد. ایران 33 سال است زیر نعلین مرتجعین مذهبی ولایت فقیه دست وپا میزند ودرتباهی فرورفته. ایران وایرانیان باید به آزادی، دمکراسی دست یافته صلح، امنیت، رفاه، آزادی وخوشنامی خود را بازگیرند. نظام جمهوری اسلامی باید منحل گردد. برطبق انتخابات آزاد، یک دولت مرکزی سکولار، لیبرال ودمکرات برای استقرارامنیت، عدالت اجتماعی، رفاه عمومی وتبعیض زدائی باید بقدرت وحکومت برسد. آنگاه در صورتیکه فدرالیست های ایرانی پیشنهاد تمرکز زدایی خود را به مجلس شورا بدهند، با اخذ دو سوم اکثریت آراء موافق کلیه نمایندگان شهروندان ایرانی، طی یک پروسه طولانی و خردمندانه میتوان برای سهولت اداره کشوربه نظامی غیرمتمرکزبا تقسيمات خودگردان رسید.
با مهر
بهرام آبار
February 26, 2012 04:35:52 PM
---------------------------
حق
با درود آقای آبار گرامی، این برای بسیارانی شک و شبهه آفرین است که وقتی همه می دانند که پیش نیازها برای دمکراسی و آزادی و رفع هر گونه تبعیض در ایران که تنها با جدایی نهاد دین و دولت از یکدیگر و برقراری یک نظام لیبرال دمکراتیک و یک قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر لازم الاجرا، چرا سالهاست برخی ها همه این پیش نیازها را ول کرده اند و چسبیده اند به فدرالیسم و اینرا یک اصل و پیش شرط برای هر توافق دیگری قرار داده اند؟؟؟!!! آیا این گروکشی و گروگانگیری ملتی ۷۵ میلیونی نیست؟؟؟!!! آیا انتقاد شما نباید به سوی آنها باشد و شما را در اردوی همفکران پادشاهی خواه و جمهوریخواه در اینمورد با حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) قرار دهد؟؟؟!!! با سپاس
پاینده ایران و ملت ایران
February 26, 2012 04:24:04 PM
---------------------------
بهرام آبار
جناب کاوه یزدانی،
آقای دکترحمید تفضلی درمقاله شان از"اتحّاد برای رسیدن به اهداف، کنارگذاشتن اختلافات سیاسی ـ حداقل تا زمان آزادی ایران و برقراری دمکراسی در ایران ـ بهترین جایگزین در برابر جنگ و نابودی ایران" سخن مینویسند، آنگاه شما ازپیش شرط فدرالیسم مینویسید وبدشمنی با آن میپردازید، بدون توجه به اینکه فدرالیست هاهم ایرانی اند و ازجور وستم دولتهابه فدرالیسم پناه میبرند. درنوشته من آمده" علت اصلی خواست و طرفداری از فدرالیسم، تبعیض و ظلمیست که در کشورهای بزرگ و استبدادی بر مردمان بویژه شهروندان در مناطق دور دست آن اعمال میگردد. تصور بر اینست که تغییر به نظام فدرال مشکلها را برکنار کرده، صلح، امنیت، رفاه، آزادی، دمکراسی و همزیستی مسالمتآمیز با آن تغییر از راه خواهد رسید. در صورتیکه بدون جدائی دین و مذهب از حکومت و درک کافی از آزادی و دمکراسی، از تغییر نظام متمرکز به فدرال هیچگونه گشایشی حاصل نخواهد شد، بلکه حالات بد به بدتر خواهد پیوست". دشمنی با فدرالیسم و فدرالیستها دردی دوا نمیکند. روشنگری واستدلال کارسازاست. آنان را باید متقاعد نمود که صلح، امنیت، رفاه و همزیستی مسالمتآمیز با آزادی، دمکراسی پدیدار میشود نه با فدرالیسم. ازطرفی پیش نیاز آزادی و دمکراسی جدائی دین ومذهب ازحکومت است. درنظامیکه نیمی ازشهروندانش (زنان) ازنیمه حقوق انسانی برخوردارند وتحت قیومت مردانند چگونه میتوان آزادی، دمکراسی برقرارکردو چگونه میتوان به صلح، امنیت، رفاه و همزیستی مسالمتآمیزرسید؟؟؟ بنظرمن، پس ازانحلال نظام ولایت فقیه و انتخابات آزاد، درکناریک دولت مرکزی سکولار، لیبرال ودمکرات، که استقرارامنیت، عدالت اجتماعی، رفاه عمومی را تامین کند، میتوان بطوردمکراتیک باموافقت نمایندگان کلیه شهروندان ایرانی واخذ دو سوم اکثریت آراء طی یک پروسه طولانی و خردمندانه برای سهولت اداره کشوربه نظامی غیرمتمرکزبا تقسيمات خودگردان رسید.
پاینده ایران
بهرام آبار
................
کاوه یزدانی
آقای آبار عزیز، اگر جنابعالی فکر می کنید که رهایی از ظلم و ستم از طریق شکل سیاسی فدرالیسم بدست می آید کاملا در اشتباهید .
بنده بر این باورم که راه رهایی ایرانیان از ظلم و ستم فقط از منشور حقوق بشر می گذرد . و بر این باورم که اجرای اساس منشور حقوق بشر تنها راه رستگاری ما ایرانیان و همه جامعه بشری است . آقای آبار چند صد بار باید برایشان تکرار کرد ؟ آنها گوش شنوایی ندارند و اگر وجدان و عقلانیتی بود تا کنون باید نتیجه می داد . آیا مبنای منشور حقوق بشر غیر منطقی است ؟
هرگز موافق این ایده نیستم که ایران یکپارچه کنونی را به فدرالیسم تنزل دهیم . این نهایت اشتباه همه ایرانیان است که تن به فدرالیسم دهند جناب آبار عزیز . من حق دارم که نظرم را صریح و شفاف ابراز نمایم . هم میهن گرامی .
پاینده ایران و ملت ایران
February 26, 2012 03:52:12 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنینم، با سپاس از یکایک شما عزیزان و آقای تفضلی گرامی برای پیامهای بسیار مفیدتان. با سپاس از آقای تفضلی که پرسش مهمی را برای روشن شدن ما با مفاهیم با آقای آبار گرامی مطرح کردند. من از هر دو این گرامیان پرسشهای زیر را دارم:-
تفاوت بین خودگردانی استانی آقای آبار چه تفاوتهایی با راه تمرکز زدایی حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) دارد، و ایندو چه تفاوتهایی با فدرالیسم ۳۰ استانی حشمت طبرزدی دارد که جرس و اصلاحات چی ها و محسن سازگارا و و و دارد که بنظر می رسد که اسماعیل نوری علاء هم کم کم دارد روی خوشی به آن نشان می دهد؟
احساس می کنم که جریان های اصلاحات چی، حشمت طبرزدی، شبکه سکولارهای سبز و گروه محسن سازگارا، علیرضا نوریزاده، مجتبی واحدی ... در مورد فدرالیسم استانی بهم نزدیک شده اند یا در شرف آن قرار دارند!!! در اینمورد هم مایلم نظرات آقایان تفضلی و آبار را بدانم.
نکته سوم، توافق کسان بر سر فدرالیسم قومی زبانی نژادی/فاشیسم یا فدرالیسم در لباسهای گوناگون مثل فدرالیسم استانی، در غیاب و بدون آگاهی ملت ایران و در برون مرز و پیش از آزادی ایران بویژه بوسیله کسانیکه ادعای حاکمیت ملی و حقوق بشر و آزادی و دمکراسی برای ایران آینده هم دارند، چه توجیحی از ماهیت این کسان می تواند داشته باشد؟؟؟!!! چگونه این کسان چنین توافق هایی را با ادعاهای حاکمیت ملی، آزادی و و و توجیح می کنند و مطابقت می دهند ؟؟؟!!! . چگونه چنین توافق هایی با چنین ماهیت های قیم مآبانه ای مشروعیت/مقبولیت/رسمیت می توانند پیدا کنند و این برنامه خود را در آینده به ایران و ملت ایران می توانند تحمیل کنند؟؟؟!!
برای فرانسه از جنگ جهانی دوم تاکنون طول کشیده است که دولت - ملت اش را تضمین کند و صحبت و مذاکره درباره مرزهای کشور را بعنوان مقوله هایی غیرقانونی و جرم نهادینه کند تا با خیال راحت سیستم عدم تمرکزش را گام به گام جلو ببرد. مرزهای کشورهای اروپای غربی در گزند قرار ندارند و امنیت و ثبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی همه آنها برقرارست. ایران در چنین وضعیتی نیست و طعمه چربی است که فرانسه هرگز نبوده و نمی تواند باشد و بهمین منظور حل هر مسئله ای در ایران بس دشوارتر و زمان برتر خواهد بود. کسانیکه این حقایق را نمی بینند و یا خود را به خواب زده اند وقتی زودتر از فرانسه می خواهند ایران را فدرال کنند باعث شک و شبهه های فراوانی باید بشوند. اینها یا به پرسشها پاسخ نمی دهند یا بجای پاسخ طفره می روند و ادای پاسخ دادن را در می آورند و یا اولتیماتوم می دهند که یا فدرالیسم یا هیچ (گروکشی و زورگویی) یا بوسیله لابی های ریز و درشت شان که تحت الحمایه بیگانگان هستند در همه رسانه های بیگانه و نشست های مشکوکی مثل لندن و پاریس و اولاف پالمه و بزودی در واشنگتن از بیگانه بال و پر داده می شوند تا تحت نامهای فریبنده ؛دمکراسی برای ایران و اتحاد برای دمکراسی؛ توافق کنند و برای ایران و ملت ایران تعیین سرنوشت کنند (به قیمومیت و ولایت ملت ایران در پشت درهای بسته) .
با سپاس
پاینده ایران و ملت ایران
February 26, 2012 03:35:58 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
پیش شرط فدرالیسم از طرف فدرال طلبها به عنوان یک شکل سیاسی اداره امور کشور یکی از دلایلی است که تا کنون مانع از به توافق رسیدن اپوزیسیون خارج کشور بر سر توافق بر همکاری بوده و هست . همچون اصلح طلبان و مجاهدین خلق و کمونیستها با نام های مختلف .
آقای بهرام آبار گفتند :
در ایران نظام فدرال قومی، مذهبی یا زبانی، نه شدنی است و نه مطلوب. زیرا تفکیک قومی بدون خشونت و برادرکشی امکانپذیر نیست. من هم موافقم .
این فقط یک دلیل ساده است و دلیل مهمتر این است که در ایران از طریق وصلتهای ازدواج دختران و پسران اقوام گوناگون از نسلها پیش با یکدیگر چنان در هم تنیده اند که به هیچ وجه قابل تفکیک از طریق فدرالیسم قومی مذهبی و زبانی و حتی جغرافیایی نیز نمی باشد جناب آبار عزیز .
و اقدام به این کار هرگز از راه مسالمت آمیز قابل اجرا نمی تواند باشد مگر اینکه از الگویی مثل یوگسلاوی بطور خونبار عبور کند . که به مقصد نیز نخواهد رسید .
از خودم می پرسم که:
چرا بعضی از هم میهنانمان اسرار دارند که به هر طریقی واژه فدرالیسم و خودگردان را به حقوق شهروندی وصلش کنند ؟ اگر به منشور حقوق بشر اعتفاد داریم باید ببینیم آیا در این منشور نامی از لزوم فدرالیسم آمده است ؟ من که پیدا نکردم .
خودفریبی هم حدی دارد . با پوزش از هم میهنان گرامی که چاره ای جز صریح سخن گفتن ندارم . فدرال طلبها خودشان خوب میدانند اگر این سخنانم را اینجا ننویسم به سرزمینم و خویشان و خانواده ام خیانت کردم .
تعداد اقراد خویشاوندیم به نظرم بیش از هزار نفر باشند . در واقع این مخلص که از دانش سیاسی کم بهره هستم شکی ندارم که حداقل هزارتا رای در دستانم دارم . اگر علی خامنه ای یک میلیارد تومان خرج کند شاید این تعداد رای بتواند بدست آورد .
من بر این باورم که به صلاح همه ما ایرانیان است که دور واژه فدرالیسم را یک خط قرمز و باطل بکشیم. برای همیشه .
فدرالیسم راه رسیدن به خون و خونریزی است نه رسیدن به دمکراسی . به هم زبانان کردزبانم در ایران و همه جای جهان از این طریق نظرم را عرض می کنم که شما هایی که در جستجوی فدرالیسم هستید راه بیراهه ای را پیش گرفتید . باید بدانید که من تردید ندارم که شما آرزوی کشور کردستان را دارید . شکی در این ندارم . اما اشتباه می کنید . من با صراحت و شفاف و بدون تعارفات همزبانی ووو به شما ها بگویم که ما ایرانی هستیم . نامه تمام .
اگر واقعا به تاریخ دقیق شویم باید به دنبال بازگرداندن سرزمینهای از دست رفته باشیم که امکانش در این شرایط وجود ندارد . نه اینکه همینی که باقی مانده را نیز تیکه پاره کنیم . شرم کنید . شما سرنا را بدجور از سر گشادش فوت می کنید هم زبانان کردزبان ایرانی . باور کنید از خودم شرم می کنم که شما ها این راه را پیش گرفته اید . به قول معروف راه های بسیاری برای رسیدن به خدا وجود دارد .
حال این چه دلیل و اسراری هست که شماها فقط فدرالیسم را پیش گرفتید را سر قضاوت تاریخ می توان به دلایل این اسرارها پی برد .
دوستان کافه نادری و هم میهنان گرامی من فکر می کنم لازم است تعدادی ایرانی متشکل از همه شهر ها و استانهای ایران و از همه اقوام و ادیان و زبانهای ایرانی یک شکایت نامه بر علیه فدرال طلبها و همه آنهایی که مانع جنبش ملی هستند تنظیم کنیم و در همه رسانه ها منتشر نماییم . بویژه رسانه های مجازی که در ایران نیز قابل دسترس هم میهنانمان باشند . ما باید تکلیف مان را با این گروهایی که ساز ناسازگار می زنند صریح و شفاف بیان نماییم. این حداقل وظیفه ماست که از وجود آزادی در خارج کشور می توانیم انجام دهیم . من از هم اکنون رای تایید خودم را با چنین شکایت نامه ای ابراز می کنم .در مقایسه با هزینه هایی که هم میهنان مان در ایران متحمل می شوند ما نیز باید جلوی این کسانی که مانع جنبش ملی هستند قرص و محکم بایستیم . راه مقابله عقلانی را با گروه های مانع جنبش در پیش رو قرار دهیم . در همان نقشه راهی که آقای آهنیان گفتند باید راه مقابله با موانع را نیز گنجاند .
سه سال است که رژیم از اختلافات موجود در درون اپوزیسیون بهره می گیرد . غربی ها هم فرصت پیدا کردند تا از آب گل آلود خوب ماهی بگیرند . حدودا یک بیلیون دلار سلاح جنگی به اعراب فروختند . اگر رژیم اسلامی نبود و اعراب و اسرائیل نگرانی نداشتند لزومی نداشت که سلاح جنگی بخرند .
به باور من سکوت ما در برابر گروه هایی که به هر دلیلی چوب لای چرخ جنبش ملی می کنند خیانت است به ایران و هم میهنانمان در درون ایران و خیانت است به زندانیان سیاسی در سیاه چالهای رژیم وخون های ریخته در راه میهن و خانواده هایشان .
این نظر مخلص است.
پاینده ایران
کاوه یزدانی
February 26, 2012 01:32:31 PM
---------------------------
بهرام آبار
جناب دکترحمید تفضلی،
با سپاس ازتوجه شما به نوشته ام، من باوردارم که شما ازدانش کلانی در باره فدرالیسم برخوردارید. اما درمورد فدرالیسم جغرافیائی و شیوه کار آن باید عرض کنم: فدرالیسم جغرافیائی یا استانی، بنظرمن درهمان محدوده ای بکارگرفته میشود که شهروندان آن دیارازدیرباز در کنارهم درصلح، امنیت، رفاه، مسالمت زیسته اند. فدرالیسم را میتوان به فارسی "نظام غیرمتمرکزبا تقسيماتی خودگردان" برگرداند، که استفاده ازآن درکشوری پهناور، برای سهولت اداره امور، اعم ازعمران، فرهنگ، درمان وغیره بسیارمفید وکارسازاست. برای مثال، توجه شود به کشورهای اطریش، فرانسه وسوئد. اطریش ازسال 1929با نه ایالت بطورت فدرآل با موفقیت اداره میشود. فرانسه ازده سال قبل خودراآرام آرام برای فدرال شدن آماده میکند. کشورسوئد هم به همین منوال درشرف انجام کاراست.
با مهر ودوستی
February 26, 2012 12:39:52 PM
---------------------------
حمید تفضلی
هم میهن گرمی آقای دکتر بهرام آبار
خواهشمندم درمورد فدرالیسم جغرافیای و شیوه کار آن با ذکر مثال توضیح بیشتر بدهید. سپاسگزارم.
February 25, 2012 09:08:26 PM
---------------------------
|