حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نوع شناسی جریان اصلاحی

February 27, 2012

دوشنبه 8 اسفند 2570 = February 27, 2012

امین ریاحی چراغ آزادی
 

جریان اصلاحی و جایگاه و نقش اصلاح طلبان در اپوزیسیون، ساختار قدرت و آینده ایران از مباحثی است که به رغم اهمیت در دوگانه تایید و نفی باقی مانده است. تعریف اصلاح طلبی با مراجعه به چند منبع معتبر دست یافتنی است اما نوع‌شناسی و نیت‌سنجی اصلاح طلبی ایرانی همچنان در ابهام است.
عمدتا نیت‌سنجی نیروهای سیاسی را با تاراندن بازیگران از عرصه بازی دموکراتیک عجین می‌دانند اما نیت‌سنجی نیروهای سیاسی در صورتی که با به رسمیت شناختن و تعامل با ایشان در عرصه نقش آفرینی سیاسی همراه باشد بسیار ضروری است و به تبیین نقش بازیگران یاری می رساند. نیت سنجی اصلاح طلبان نه تنها از خلط خطرناکی که آن ها را یک کاسه می کند جلوگیری می کند بلکه وضعیت دیگر نیروهای سیاسی دموکراسی خواه را در نسبت با رسته های گوناگون ایشان روشن می سازد.

عناصر اصلاح طلبی

پیش از ورود به بحث باید متذکر شوم دموکراسی خواهی را در معنای حداقلی آن پیش فرض همه گروه های اصلاح طلبی گرفتم. فارغ از دموکراسی خواهی اصلاح طلبی در بسیاری موارد با دو برچسب که نام آن ها را مسئولیت پذیری و رانت خواری می گذارم شناخته می شود. عمدتا خود اصلاح طلبان و برخی گروه های سکولار خشونت گریز جریان اصلاحی را واجد صفت مسئولیت پذیری و واقع گرایی می دانند و رانت خواری را اغلب گروه های تندروتر اپوزیسیون از صفات اصلاح طلبان بر می شمارند.
به دلیل شرایط ویژه ایران که رژیم حاکم در آن برآمده از انقلابی مردمی است اصلاح طلبی ایرانی با سه فاکتور ایدئولوژی، هزینه و مجازات نیز نمایان می گردد و همین سه فاکتور است که جریان اصلاحی ایران را کدر کرده و رابطه حاکمان، اپوزیسیون و مردم را با آن نامشخص نموده است. البته این عدم شفافیت تا جایی که به رابطه حاکمان جمهوری اسلامی با اصلاح طلبان بر می گردد چندان هم خالی از فایده نیست و دست حاکمیت را برای سرکوب و حذف تمام عیار این گروه می بندد. در ذیل به توضیح این پنج فاکتور می پردازم:

۱- ایدئولوژی: بخشی از جریان اصلاحی در ایدئولوژی با حکومت شریکند و حتی اگر نظریه ولایت فقیه را به تمامی قبول نداشته باشند در عرصه حکومت دینی به شکل عام خود یا اسلام سیاسی یا مبارزه با امپریالسم با حکومت در یک صف قرار می گیرند.

۲- هزینه: جناح اصلاح طلب که برآمده از طیف خط امام و جناح چپ حزب جمهوری اسلامی است در گذشته هزینه های بسیاری را برای بارورکردن انقلاب و در حین جنگ پرداخته و نتیجه این هزینه ها در تاسیس و استمرار جمهوری اسلامی تبلور یافته است. این داده ها هم دلی بخشی از جناح اصلاح طلب را با حکومت بر می انگیزد.

۳- مجازات: گروه هایی از جناح اصلاح طلب سنگین ترین جنایات را در دهه شصت در حق بخش هایی از ملت ایران کرده و هراس از تبعات این جنایات و مجازات پس از تغییر رژیم، تمایل به حفظ رژیم فعلی را در ایشان بر می انگیزد.

۴- رانت: این گزینه هر چند در شرایط فعلی چندان صادق نیست اما همچنان به عنوان نوک پیکان حمله دیگر گروه های اپوزیسیون به اصلاح طلبان استفاده می شود، بی شک اصلاح طلبان از سال ها در قدرت بودن رانت ها و منافع خاص خود را کسب نموده اند و تا قبل از انتخابات هشتاد و هشت بسیاری از این رانت ها باقی مانده بود اما به نظر نمی رسد در شرایط فعلی نیز چنین باشد و غیر از یک اقلیت خاص، بقیه اصلاح طلبان واجدان این منافع باشند.

۵- مسئولیت پذیری: نظر به خطیر و پرهزینه بودن، عدم شفافیت و تجربه های شکست خورده حرکات انقلابی، باور به فربه تر بودن موانع ذهنی- فرهنگی دموکراسی در بین ایرانیان، پرهیز از خشونت و … گروهی که ممکن است حتی باورهای دینی نیز نداشته باشند بین اصلاحات و انقلاب، اولی را بر می گزینند. این گروه ممکن است از مسیر اصلاحی در پی اهداف انقلابی باشند. توضیح ضروری این که در پی این نیستم تا مسئولیت پذیری را صرفا به اصلاح طلبان و مخالفین حرکات انقلابی یا دیگر روش های دموکراتیزیشن ایران نسبت دهم، بلکه مسئولیت پذیری صرفا عنوان مناسبی برای این عنصر است که ممکن است در شرایط متفاوت به دیگر گروه ها نیز اطلاق شود.

تقسیم بندی فوق قابلیت اطلاق به کلیه گروه های اصلاح طلب را ندارد و حتی ممکن است در مورد برخی جریان ها یا افراد اصلاح طلب تنها یک عنصر دلالت کند و همین شدت و ضعف در برخورداری از این عناصر است که اصلاح طلبان را به گونه های متفاوت منقسم می کند.
تقسیم بندی هایی که تاکنون برای شناخت اصلاح طلبان صورت گرفته اعم از اصلاح طلب واقعی، اصلاح طلب حکومتی، اصلاح طلب خمینی محور و … به اندازه کافی گویا نیستند و در شرایط فعلی برخی از آن ها از حیز انتفاع ساقط شده اند. نوع شناسی جریان های اصلاحی باید به گونه ای باشد که نسبت ایشان را با منافع ملی و اهداف دموکراتیک بسنجد و به کار تنظیم رابطه دیگر گروه های دموکراسی خواه با ایشان بیاید. به عنوان مثال هر چند گفتمان بسیاری از افرادی که در رسته اصلاح طلبی خمینی محور قرار می گیرند عقب مانده و گاهی خطرناک است اما هستند گروه هایی در این رسته که در تصمیم گیری نهایی منافع ملی ایران را بر اندیشه های آقای خمینی رجحان می دهند.

نظام محوری یا ملت محوری

برای تفکیک کاراتر اصلاح طلبان باید ایشان را به دو گروه اصلاح طلب نظام محور و اصلاح طلب ملت محور تقسیم نمود. اصلاح طلبان نظام محور افراد و جریان هایی هستند که هر چند نسبت به اصول گرایان تساهل و مدارای بیشتری دارند و به این باور رسیده اند که سرکوب تمام عیار داخلی، ماجراجویی خارجی و بحران آفرینی مدام صحیح نمی باشد اما برایند اعمالشان در راستای مصلحت و حفظ نظام است و هر کجا که بین منافع ملی ایران و مصلحت نظام تضاد به وجود آید مصلحت نظام را بر می گزینند. در مقابل این رسته می توان اصلاح طلبی ملت محور را تعریف کرد که برایند کنش های سیاسیش به سود منافع ملی ایران – به گونه ای که خود منافع ملی را تعریف می کند – است و در صورت تضاد بین منافع ملی و مصلحت نظام اولی را بر می گزیند.
اصلاح طلبانی نیز که مصالح عمومی و مصلحت نظام را یکی می بینند کاملا ذیل رسته اصلاح طلبی نظام محور تعریف می شوند، همین وحدت ملت و ساختار سیاسی است که مجمع عریض و طویلی را برای تشخیص مصلحت نظام بدون ذکری از نام ملت می سازد و این اندیشه است که در شکل رادیکال خود به فاشیسم ختم می شود.
مشکل اساسی تقسیم بندی فوق نیز همچون تفکیک های گذشته این است که گروه های واسط را به خوبی پوشش نمی دهد، به این معنا که طیف وسیعی از اصلاح طلبان را به درستی نمی توان در قالب ملت محور و نظام محور قرار داد و بر این اساس با ایشان وارد عمل سیاسی شد. در این جا سعی می شود با کمک گرفتن از پنج عنصری که در ابتدای مقاله آمد فرایند نوع شناسی را با ذکر چند نمونه کلی شفاف تر کنیم، به این ترتیب که:
گروه هایی که چهار عنصر نخست در آن ها غلظت بیشتری دارد به اصلاح طلبی نظام محور نزدیک ترند و گروه هایی که عنصر پنجم در آن ها پررنگ تر است به اصلاح طلبی ملت محور گرایش بیشتری دارند.
گروه هایی که فاقد عنصر پنجم هستند حتما به رسته اصلاح طلبان نظام محور تعلق دارند و گروه هایی که تنها دارای عنصر پنجم هستند حتما از اصلاح طلبان ملت محور می باشند.
الزاما تمام اصلاح طلبان نظام محور به حکومت دینی قائل نیستند و ممکن است پیوند ایشان به گزینه های دوم تا چهارم آن ها را ملزم به حرکت در چارچوب های اصلاح طلبی نظام محور نماید.
گروه هایی که گزاره اول در آن ها غلیظ تر است باور محکم تری به اسلام سیاسی دارند. ممکن است پایداری این گروه ها در بسیاری از موارد نسبت به گروه های دیگر اصلاح طلب بیشتر باشد اما در نهایت در زمینه (Context) اسلام سیاسی تعریف می شوند و در همان محدوده عمل می کنند. غرب ستیزی و بیگانه هراسی در این گروه ها پررنگ تر است.
به همین روال می توان با بررسی پنج عنصر موجود در ابتدای بحث به روشن تر شدن مصادیق اصلاح طلبی نظام محور و اصلاح طلبی ملت محور کمک کرد.

جایگاه اصلاح طلبان

اصلاح طلبان فارغ از آن که نظام محور باشند یا ملت محور، به هر حال دو مهره قابل توجه اما مرتبط به هم در صحنه سیاست ایرانند و دموکراسی خواهان باید نهایت استفاده را از این مهره ها ببرند. تنها گروهی که هم اینک قابلیت بسیج نیرو در شهرهای ایران را دارد فارغ از این که این قابلیت نتیجه سال ها حکومت و رانت خواری بوده یا نه، اصلاح طلبان هستند. بحث من در این جا تنها به قابلیت های این جریان باز نمی گردد بلکه آسیب های جدی که ممکن است از این جریان به ایران وارد آید را نیز مد نظر دارم. اصلاح طلبان- چه نظام محور چه ملت محور – این توان را دارند که منازعات داخلی اصول گرایان را کاهش داده، از ترک برداشتن نظام سلطانی ممانعت به عمل آورند و در کنار این با تخفیف حملات جامعه جهانی از تغییر رژیم به تحریم، طبقه متوسط ایران را تضعیف کرده و به فراگیری هر چه بیشتر استبداد میدان دهند.

انتخابات دور از جنگ

چنان که در مقاله اختلاف های درون حکومتی و راهبرد دموکراسی خواهی آورده ام منازعات داخلی رژیم فرصتی است برای نیروهای دموکراسی خواه که از این شکاف – به باور من ساختاری – نهایت استفاده را ببرند و با حذف یا تضعیف طبقات و اقشار مانع توسعه اقتصادی و سیاسی راه کشور را به سوی دموکراسی پایدار بگشایند. در صورتی که امکان وقوع جنگ بالا نرود و انتخابات مجلس زیر سایه احتمال جنگ صورت نگیرد اصلاح طلبان نظام محور می توانند ضربه ای سهمگین به ایران بزنند و منازعات رهبری و احمدی نژاد را تخفیف دهند. رهبری به دلایل ذیل برای کنترل انتخابات مجلس پیش رو نیاز به شرکت اصلاح طلبان نظام محور دارد:

۱- در صورت عدم شرکت اصلاح طلبان تضاد «ساختاری» نظام، بین دو گروه عمده اصول گرایان به شدیدترین وجه ممکن بروز خواهد کرد. رفتار سیاسی آقای احمدی نژاد نشان داده که ممکن است در برابر رد صلاحیت حامیانش تا مرز نابودی خویش و زدن یک ضربه مهلک به نظام سلطانی پیش برود. در صورتی هم که یارانش به مجلس پا بگذارند تلاش جدی در مصادره قدرت آقای خامنه ای به نفع خویش خواهد کرد. آقای خامنه ای سعی خواهد کرد با ورود اصلاح طلبان نظام محور به انتخابات از اختلاف داخل جناح اصول گرا بکاهد و جناح اصول گرا را به طور واحد و زیر نفوذ خود وارد بازی کند. این توضیح ضروری است که خامنه ای به نیکی دریافته است که وزارت کشور احمدی نژاد – زمانی که پای منافع احمدی نژادی ها در میان باشد – وزارت کشور خاتمی نیست و با توسل به دستورات بی هزینه و ایما و اشاره نمی تواند آرا را جا به جا کند.

۲- رونق گرفتن انتخابات و کسب مشروعیت: فشارهای حقوق بشری و دیگر مشکلات خارجی و داخلی ایران می تواند با رونق انتخابات تضعیف شود.

۳- جلوگیری از ریزش اصلاح طلبان صندوق محور به سوی ساختارشکنان: فارغ از این که جریان خاصی از اصلاح طلبان نظام محور باشد یا ملت محور، ممکن است اصلاحات را تنها از صندوق رای پی گیری کند. زمانی که حاکمیت اجازه اصلاح طلب بودن به کسی ندهد و اصلاح طلبان هم تمایلی به تعریف هویت جدیدی به عنوان ساختارشکن برای خود نداشته باشند ناچارند سیاست صبر در پیش گیرند. سیاستی که در نهایت یا به نابودی آن جریان سیاسی منجر می شود و یا موجب رادیکال شدنش می گردد. در صورتی که حاکمیت اجازه شرکت در انتخابات به اصلاح طلبان ندهند آن ها ناچارند بین نابودی و رادیکال شدن یکی را برگزینند که در صورتی که خطرات گزاره یک این قسمت را برای آقای خامنه ای در نظر بگیریم او همان قدر که نسبت به رادیکالیسم یک دست مخالفینش بی میل است به نابودی اصلاح طلبان نظام محور نیز تمایل ندارد.

اما راه گریز آقای خامنه ای از این سه پیشامد چیست؟ به نظر می رسد پاسخ ورود محدود اصلاح طلبان به مجلس باشد. با ورود محدود اصلاح طلبان به مجلس:

۱- از درگیری سنگین بین دو گروه هواداران آقای احمدی نژاد و هوادارن آقای خامنه ای کاسته خواهد شد.

۲- نه تنها انتخابات کمی رونق می گیرد و برای نظام کسب مشروعیت – هر چند اندک – می کند بلکه مانع راهکار طلایی تحریم فعال می شود.

۳- بخشی از اصلاح طلبان را با ورود محدود به مجلس، بدون این که دستاورد خاصی کسب کنند یا مطالبه مدنی قابل توجهی از ایشان برآورده شود همچنان در وضعیت صندوق محوری و کم خاصیتی نگاه می دارد و مانع از لغزش ایشان به سوی ساختارشکنان می شود.
توضیح نهایی این که ترجیع بند کلام میانه روها و اصلاح طلبان در الزام دیگر گروه ها به حمایت از جریان اصلاحی، ظرفیت های این جریان در بالندگی و کاهش سرکوب جامعه مدنی بوده است. در سه گزاره فوق تلاش شد تا ظرفیت های دیگر این جریان نیز نمایان شود. ظرفیت هایی که می تواند به بالندگی نظام سلطانی و حرکت کشور در مسیر سقوط ختم شود. به باور من ما باید تمام توان خود را به کار بگیریم که بر مبنای تحلیل فوق اصلاح طلبان نظام محور از شرکت در انتخابات و رویارویی با جریان احمدی نژاد به نفع نظام سلطانی منصرف شوند. شرکت ایشان در انتخابات و تشکیل یک اقلیت بی خاصیت در مجلس کم خاصیت، چنان که در بالا اشاره شد می تواند به سه گزاره مورد نظر آقای خامنه ای بیانجامد. نتیجه منطقی این بحث این است که جنبش سبز باید راهکار طلایی تحریم فعال را برگزیند اما چنان که در اول این بخش اشاره کردم تمام این تحلیل ها در صورتی صحیح می باشد که انتخابات مجلس زیر سایه جنگ صورت نگیرد، چرا که ممکن است چنان که در ادامه خواهد آمد جنگ روی ورود اصلاح طلبان به مجلس تاثیر به سزایی بگذارد.

انتخابات زیر سایه جنگ فراگیر

فضای این روزهای روابط خارجی ایران از بسیاری جهات شبیه فضای قبل از خرداد ۷۶ است. تعدادی از سفرای اروپایی ایران را ترک کرده اند، عملیات های تروریستی جمهوری اسلامی در نقاط مختلف جهان عیان شده است و اگر سوریه را به دلیل شباهت احتمالیش در فرایند آزادسازی با الگوی لیبی نادیده بگیریم ایران از همه نقاط دیگر بیشتر مستعد جنگ می نماید. در کنار این ها پرونده هسته ای جمهوری اسلامی به بحرانی ترین مرحله خود رسیده است.
اما صحنه سیاست داخلی ایران به کلی با قبل خرداد ۷۶ متفاوت است. در آن زمان جامعه به این شکل دو قطبی نشده، افتراق بین اصلاح طلبان و آقای خامنه ای به این حد نرسیده و روی کار آمدنشان هم چون امروز چالشی جدی برای وی محسوب نمی گشت. با این همه چه بسا در صورتی که آقای خامنه ای به این تحلیل برسد که امکان وقوع جنگ فراگیر در آینده نزدیک بالاست و جنگ برخلاف میلش محدود نخواهد بود برای حفظ نظام و خودش تمام آن چه را که در این بیست و سه سال ساخته خراب کند. ممکن است برای جلوگیری از جنگ و در عین حال حفظ پرستیژ خود و جریان تابعش که به نام اصول گرا شناخته می شود راه ورود اصلاح طلبان و تکنوکرات ها را به مجلس باز کند که هم هزینه های اعتباری توقف غنی سازی را پای ایشان بگذارد و هم ادامه حکومت خود و رژیمش را تضمین کند. این همه، پیش فرضی اساسی دارد و آن این است که جمهوری اسلامی بقای در استحاله را به قدرت مطلق، باورهای ایدئولوژیک و جنگ ترجیح دهد.
با در نظر گرفتن آسیب های ادامه حکومت جمهوری اسلامی به روش فعلی یا جنگ احتمالی به نظر می رسد عقب نشینی نظام در مسئله انرژی هسته ای زیر فشار جهانی و تحت لوای ورود گسترده هر دو گروه اصلاح طلبان نظام محور و ملت محور به مجلس، هر چند بعید می نماید اما می تواند بهترین گزینه برای حفظ منافع ملی ایران باشد.
بازگشت به قدرت اصلاح طلبان در کنار حضور جنبش سبز ایران به علاوه قدرت رسانه ای این جنبش می تواند از تکرار تجربه تلخ هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی جلوگیری کند و فواید این فرصت تاریخی که ممکن است زیر سایه تهدید جنگ نصیب ما گردد آن قدر فربه است که می توان با اتکای به آن حتی از کنار مباحثی مثل شکاف ساختاری احمدی نژاد و رهبری گذشت و با فتح سنگر به سنگر نظام را به سمت استحاله برد.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites