حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
خودسوزی آیت‌الله‌های ایران

March 02, 2012

جمعه 12 اسفند 2570 = March 2, 2012

محمد نوری زاد
 

من به زودی خود را به آتش خواهم کشید. تا شاید آتشی که عنقریب از دلارهای نفتی و اسلحه‌ها و فربگی جماعتی از پاسداران ما زبانه می‌کشد، فرو کشد. من در لهیب آتشی که مرا می‌سوزاند بر سر همه‌ی نمایندگانی که چربی و شیرینی جلوس بر صندلی نمایندگی را به غارت نشسته‌اند، فریاد خواهم زد: ‌ای همه‌ی شمایانی که با تن سپردن به غوغای فریب، بر سر مردم معترض سرزمین خود پای نهادید و بی‌اعتنا به حاجت‌های قانونی آنان پای به مجلس گذاردید، سیر از شیر این شتر بنوشید که فردا – بسیار زود – خواهید دانست آنچه خورده‌اید، جز خون نبوده است!

--------------

به نام خدایی که همه‌ی ما آیت اوییم

سلام به محضر رهبرگرامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

من در این تنگنای فرصتی که همه‌ی ما گرفتار آنیم، می‌خواهم دیگرانی از جنس خودتان را و نه شما را مخاطب قرار دهم. درست در اوضاع و احوالی که ما و شما غربال به دست، نمایندگان راستین مردم را پس رانده‌ایم و نمایندگان دلخواه یا نمایندگان بی‌روح و بی‌تپش را برگزیده‌ایم! و درست در شرایطی که حداقل پانزده میلیون مردم معترض تماشاگر این خیمه شب بازی ملی مایند! شما را بخدایی که دوستدار و بنده‌ی اویید، این همه انشقاق را بر این مردمِ آرزو به دل مپسندید. شما را بخدایی که همه‌ی اطوار ما در معرض و منظر اوست، یک نگاه نگران به این تنگنای ملی بیاندازید. شما در دو قدمی نیکبختی، به بخش وسیعی از مردم ایران پشت کرده‌اید. شما در جوار خود خدا به حقوق حداقل پانزده میلیون صاحب رأی بی‌اعتنا مانده‌اید. این جفاکاری، خدای می‌داند که به فرداهای مطلوبی که مدعی آنید منجر نخواهد شد. سخن از حق است. حق‌های پایمال مردمی که اراده‌ی حقوق خود را به امانت به شخص شما سپرده‌اند.

شما در جایگاه خود جلوس فرمایید و به غوغای من گوش دل بسپرید. باور بفرمایید من در حیرتم که چرا آیت الله‌های ایران عمامه از سر نمی‌گیرند و پای برهنه فریاد وا اسلاما سر نمی‌دهند و پیش چشم مردم دنیا خود را به آتش نمی‌کشند؟ آیت‌الله‌های ایران به کدامین معجزه دل بسته اند تا مگر آن معجزه از آسمان خدا به زیر آید و غبار غلیظی را که در این ملک بر سر اسلام و قرآن و خدا و پیغمبر و معارف دینی نشسته، پاکسازی کند؟

متاسفانه می‌دانم که آیت‌الله‌های ایران به آبروی خود بهای بیشتری قائلند تا آبروی اسلام. چرا که اگر به این مهم باور داشتند، یک تغییری در رفت و آمد معمول خود پدید می‌آوردند. این روزها آیا آبرویی برای مسلمانی ما مانده است؟ به جرات می‌توان گفت: نه! ما با چنان کیاستی، و با اتخاذ آنچنان رویه‌های منحصر بفردی، و با گسیل عربده‌های کفن پوش به در خانه‌ی مراجع وعالمان بظاهر کج رفتار، به جرات و شهامت و زبان و قلم و فتاوای آنان قفل بسته‌ایم و راه هرگونه تحرک معترضانه را برآنان بسته‌ایم که مگر خود سوزی آنان به کارآید و کاری بکند.

ما به اسم اسلام در این سالهای پس ازانقلاب آدم کشته‌ایم و اموال مردمان خود را غارت کرده‌ایم و زندانهای خود را از مردم معترض پُر کرده‌ایم و به اسم اسلام برجهل مردمان خیمه افراشته‌ایم و به اسم اسلام برسراسلام و مردم و تاریخ خاک افشانده‌ایم. آیت‌الله‌های ما به کدام افق خیره مانده‌اند تا مگر فرصتی پدید آید و این غبار نفرت و انزجار از اسلام روفته گردد؟ من اما یک توفان سراغ دارم که می‌تواند این نجاسات را از سر و روی اسلام بروبد و چهره‌ی آلوده‌اش را خواستنی کند. و آن: خود سوزی آیت الله‌های ایران است.

آسیب‌ها و آثار مخوف کلاهبرداری‌های خارق‌العاده‌ی اسلامی ما را، با هیچ توصیه و توجیهی نمی‌توان روفت مگر این که آیت‌الله‌های ایران در اعتراض به خفتی که اسلام در این ملک دچار آن شده است، خود را به آتش بکشند. اگر آیت‌الله‌های ما به آن جهان و ایستادن در برابر خدا معتقدند که می‌دانم معتقدند، و قبول دارند که سکوت آنان در قبال مفسده‌ها و ظلم‌های جاری این نظام، قطعا به حساب آنان نیز گذارده می‌شود، خود سوزی خویش را بهترین و خدایی‌ترین راه برای برون رفت این سرزمین از آغوش زشتی‌ها و نفرت‌ها و بن بست‌ها خواهند یافت.

آیت‌الله‌های ما می‌توانند یک به یک و یا چند به چند، دور از چشم کفن‌پوشان و لباس‌شخصی‌ها و طلاب استخدامی و ماموران معذور، خود را به آتش بکشند، و پیش از آن، جلوی دوربین‌های ساده‌ای که همه جا یافت می‌شود، به مردم بگویند که چرا دست به این کار زده‌اند. گرچه با اولین خودسوزی یک آیت‌الله، دستگاههای اسلامی اطلاعاتی ما ممکن است همه‌ی آیت‌الله‌ها را در یک جا جمع کنند و کبریت و بنزین را از دسترس آنان دور سازند، اما می‌شود پیش از اقدام به خود سوزی، در گوشه‌ای به غیبت و انزوا خزید و ناگهان با انتشار خبر و فیلم خود سوزی به پهنه‌ی فهم و علاقه و استقبال مردمان پای نهاد.

من با اطمینان می‌گویم که خودسوزی آیت‌الله‌های ما کمترین هزینه‌ای است که می‌شود برای خلاصی از بختکی که به اسم اسلام بر گلوی اسلام و مردم مسلمان تیغ می‌کشد، متقبل شد. این خودسوزی‌ها می‌توانند موجی از سرزندگی به جان جامعه‌ی افسرده و روبه موت ما بدوانند و روح تازه‌ای به جسم این مرده‌ی متحرک بدمند.

مباد آیت‌الله‌های ما و طرفداران آنان، سخن مرا به طنز و مطایبه تفسیر کنند و از ذات این پیشنهادِ بدیع، توهین واسائه‌ی ادب مستفاد آرند؟ نخیر، اگر آیت الله‌های ما تن به آتش اختیاری این دنیا نسپارند، آتش آن دنیا چشم به راهشان است. آیت‌الله‌های ما بر قتل وغارت و آسیب مردم خویش سکوت کرده اند و با همین سکوت یا با اعتراض‌های نیم بند و بی‌ضرر خود، دست حاکمیت را و دست عمله‌های آنان را در رواج کاری‌ترین زخم‌ها بر پیکر دین و دنیای مردم واگشوده‌اند. آیت‌الله‌های ما اگر خود را به آتش نکشند، باید جنازه‌ی اسلام را به دوش بکشند. و باید هر روز با تماشای مردمی که پرچم نفرت از اسلام برمی‌افرازند، هزار بار بمیرند و زنده شوند.

حُسنِ خودسوزی آیت‌الله‌های ما به این است که چهار ستون حاکمیت را به لرزه در می‌آورد و آن را فرو می‌ریزد و علاوه بر زنده کردن اسلامِ افسرده در این ملک، از خسارت‌ها و کشتارها و شورش‌ها و هرج و مرج‌های بعدی جلو می‌گیرد. من به این مهم باور دارم که تنها چیزی که می‌تواند جلوی اسلحه‌ی برادران قاچاقچی را بگیرد و در میان آنان موجی از تردید و شکاف ایجاد کند، همین خود سوزی آیت‌الله‌های ایران است.

هشتاد نه، هشت آیت‌الله اگر خود را به آتش بکشند، هم از کشته شدن هشتاد هزار نفر مردم معترضی که خواه ناخواه بدان سو خیز برداشته‌اند، جلوگیری می‌کنند، و هم نام خود را تا ابد بر تارک مجاهدان راستین اسلام و انسانیت ثبت و ضبط خواهند نمود، و هم چهره‌ی تازه‌ای از دین خدا به جهانیان عرضه خواهند کرد. که: در ایران، این تنها مردم نیستند که برای رهایی ازچنبره‌های ظلم هزینه می‌پردازند، بل آیت الله‌های ایران نیز پا به پای مردم معترض، از جان خود در می‌گذرند و با بذل جان خویش، سنگ‌ها را از پیش پای کشورشان برمی‌چینند.

رهبرگرامی

هم شما هم ما می‌دانیم که آیت‌الله‌های ما برای آنکه خود را از خودسوزی معاف کنند، هزار دلیل شرعی متوسل می‌شوند. باکی نیست. من خود مگر آیت خدا نیستم؟ من بجای همه‌ی آیت‌الله‌ها خودم را به آتش می‌کشم. شاید پیران و جوانان از جان‌گذشته‌ای نیز مرا در این حرکت آتشین همراهی کنند. نهضتی از خودسوزی. و شاید کسی نیز به راهی که من می‌نمایم، درنیفتد. مرا اما با دیگران کاری نیست. احساس و باورم براین است که برای بیدار کردن خفتگانی که در حاکمیت همه کاره‌اند، باید آتش افروخت. با هیزم تن خود. بله، من به زودی خود را به آتش خواهم کشید. تا شاید آتشی که عنقریب از دلارهای نفتی و اسلحه‌ها و فربگی جماعتی از پاسداران ما زبانه می‌کشد، فرو کشد.

من در لهیب آتشی که مرا می‌سوزاند بر سر همه‌ی نمایندگانی که چربی و شیرینی جلوس بر صندلی نمایندگی را به غارت نشسته‌اند، فریاد خواهم زد: ‌ای همه‌ی شمایانی که با تن سپردن به غوغای فریب، بر سر مردم معترض سرزمین خود پای نهادید و بی‌اعتنا به حاجت‌های قانونی آنان پای به مجلس گذاردید، سیر از شیر این شتر بنوشید که فردا – بسیار زود – خواهید دانست آنچه خورده‌اید، جز خون نبوده است!

رهبرگرامی

نگارش نامه‌های پیوسته‌ی من به جناب شما پایان یافت. تا مگر به ضرورتی – و اگر مرا عمری بود – باز با شما سخن بگویم. تمنای من از شما این است که مبادا خیرخواهی‌های مرا به دشمنی تفسیر فرمایید. من چشم به نیکفرجامی چشم دارم. من برای مردم ایران فرداهایی سرشار از نیکبختی آرزومندم. پس جوهره‌ی کلام مرا جز به خیرخواهی بر نیاورید. نمی‌دانم در همین نزدیکی‌ها خواب جناب حجة الاسلام والمسلمین طائب برای من و خانواده‌ام چگونه تعبیر خواهد شد. اما چرا به وی نگویم: آن کسانی از شما خوف می‌ورزند که به جان خود بهایی بدهند. این جان من. از ابزارها و زندانهای مخوف شما چه برمی‌آید آنجا که من اراده‌ی مرگ خود را خود به دست گرفته‌ام؟

هیچ به این اندیشیده‌اید که من اگر یکی دوبار بر در خانه‌ای کوفته بودم حتماً یکی سر بدر می‌آورد و در به رویم می‌گشود؟ اما شما نمی‌دانم چرا به این همه در کوفتن‌های من اعتنایی نفرمودید. باکی نیست. گرچه پاسخ شما برای من بسیار مغتنم بود اما بیایید و لااقل این یک تقاضای مرا نادیده مگیرید. کدام تقاضا؟ به وزیراطلاعات و رییس اداره‌ی اطلاعات سپاه بفرمایید پنج دستگاه کامپیوتر مرا و دوربین‌های مرا و حافظه‌های کامپیوتری مرا و اقلام دیگری را که از دوسال ونیم پیش از من ربوده‌اند به من بازبگردانند. دوست دارم پیش از آنکه خود را به آتش بکشم چشمم به تماشای اموال شخصی‌ام روشنایی بگیرد. بخداوندی خدا اگر من این شکایت را به پیشگاه یک حاکم نسل اندر نسل کافر می‌بردم نهایتاً یک پاسخکی به سمت من پرتاب می‌نمود. در شگفتم که چرا شما به تقاضای مکرر این کمترین بها نمی‌دهید. دزدان اطلاعات و دزدان سپاه این همه مدت است که ابزار کار مرا برده‌اند. چه می‌شد اگر یک تشری بر سر فرومایگان اطلاعات و سپاه فرو بارید و آنان را به خبط و خطای قانونی و شرعی‌شان متذکر می‌شدید؟ این که: دزدی، دزدی است. چه از جانب محمدرضا رحیمی و صادق محصولی و احمدی‌نژاد باشد چه برادران سپاهی و اطلاعاتی.

من اما به نوشتن‌های خود ادامه می‌دهم. رو به مردم. رو به نمایندگان نمایشی مجلس. رو به قاضی‌القضاتی که تجربه‌ی یک بازپرسی ساده در پرونده‌ی او نیست. رو به جوانان. رو به سپاهیان و بسیجیان. رو به همه‌ی آنانی که مظلومند و چشم به راه یک عنایت مختصر سر به آسمان دارند. رو به فردا. فردایی که برای درخشش ما پای می‌کوبد. رو به بشار اسدی که رفتنی است. رو به خیزشی که به سمت ما خیز برداشته است. والسلام

یازدهم اسفندماه سال نود
با احترام و ادب: محمد نوری زاد


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

کاوه یزدانی

به باور من نگارنده تاکنون جنس آخوند جماعت را نشناخته است . یا اینکه خودش را به کوچه علی چپ می زند و اینقدر به آخوند و آیت الله ها نامه نگاری از درون زندان می نماید و سنگ اسلام و وا اسلاما را بر سینه میزند . آقای محمد نوریزاد در بیش از سه دهه حکومت اسلامی نمی دانست که آخوند جماعت چیزی بنام خدا یا الله یا حق و یا عدالت برایشان پشیزی نمیررزد ؟
نورزاد می گوید:
من در حیرتم که چرا آیت الله‌های ایران عمامه از سر نمی‌گیرند و پای برهنه فریاد وا اسلاما سر نمی‌دهند و پیش چشم مردم دنیا خود را به آتش نمی‌کشند؟
واقعا که مضحک است چنین انتظاری از آخوند جماعت داشتن .
طالقانی که خودش یک آخوند بود به مهدی بازرگان و بقیه دوستان غیر آخوندش گفته بود که جکومت را دست آخوند نسپارید چونکه آخوند جماعت هرگز قابل اعتماد نیست .
آخوند قراعتی را تقریبا بیشتر ایرانیان می شناسند . مردک گردن کلفت آشکارا در تلویزیون سراسری گفت که کشوری با این ثروت فراوانی که در دست آخوند افتاده را کسی نمی تواند ازش بگیرد .
محمد نوریزاد که فردی اهل قلم و اندیشه می باشد چرا در سه دهه گذشته هیچ نصیحتی به علی خامنه ای نمی کرد ؟ آیا اگر میر حسین موسوی رئیس جمهور می شد و همچون خاتمی روباه صفت بر مسند ریاست تکیه میزد آیا باز هم چنین نامه نگاری از نوریزاد برای آیت الله ها می شد؟ من باور نمی کنم . آخوند در ایران دیگر پشیزی اعتبار ندارد حال اگر بعد از سه دهه خودش را به آتش بکشد یا خودش را جر دهد هیچ تاثیری در دل مردم داغدیده نخواهد گذاشت . اگر ایران از این تونل وحشت تاریخ بتواند عبور کند و باقی بماند بی تردید آخوند جماعت و بطور کلی دین فروشان باید سوراخ موش دونه ای میلیونها تومان شاید هم به دلار بخرند.
قدیمی ها خیلی بهتر از آقای محمد نوری زاد جماعت آخوند را می شناختند و یک شعری نیز در وصف آخوند سروده اند:
تَبّت یَدا اَبیلَه
آخوند و بکن تَویلَه
نَه جو بده نَه بیدَه
آنقده بزن بمیرَه
این شعریست که من در دوران کودکی هزاران بار از پیرمردان و پیر زنان هم روستاییم شنیده ام .

March 02, 2012 10:35:05 AM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites