حضور خاتمی در پای صندوق رأی مجلس نهم و رأیی که او به صندوق انداخت برای غالب اصلاح طلبان و هواداران جنبش سبز غیر منتظره و تکان دهنده بود. بخصوص برای کسی مانند من که حداقل دوبار و آخرین بار همین دوهفته پیش حضوراً از او در این مورد پرسش کردم و در هر دو بار ایشان تأکید کرد که قصد شرکت در انتخابات را ندارد و البته هر دوبار هم از اینکه گفته شود او انتخابات را تحریم کرده است اظهار ناخشنودی می کرد و پروا داشت. اغلب دوستان اصلاح طلب این موضع او را قبول داشتند و می ستودند. با این حال همه هم نظر نبودند. کسانی نیز بودند که در دو جهت متضاد ترجیح می دادند که او انتخابات را تحریم کند و یا در آن شرکت کند. اینها دراقلیت بودند. هنر خاتمی این بود که در غیاب مهندس موسوی و کروبی تا آنجا که امکان داشت خلاء وجودی آنها را پر کرده و اتحاد و انسجام خوبی را در بین مجموعۀ اصلاح طلبان و بطوروسیع تر جنبش سبز پدید آورده بود. اگر در انتخابات شرکت نمی کرد او قهرمان و پیروز بی بدیل انتخابات بود.
خاتمی این بار نیز نخواست یا نتوانست قهرمان باشد. پیش از نیز بارها او را تجربه کرده بودیم. هنگامی که در قبال مانع تراشیهای نهادهای تحت امر رهبری گفته بود برای بار دوم نامزد نخواهد شد، و لی نهایتاً شد. گفته بود اگر قوانین دو قلوی اختیارات رئیس جمهور و اصلاح قانون انتخابات تصویب نشود استعفا خواهد داد، ولی نداد و یا اینکه گفته بود زیر بار برگزاری انتخابات مجلس هفتم با آنهمه رد صلاحیت ها نخواهد رفت، ولی رفت. او هیچ بار نخواست و یا نتوانست کوتاه نیاید و قهرمان باشد. با این حال در آستانۀ انتخابات دهم ریاست جمهوری همه بالاتفاق به او که حاضر نبود نامزد انتخابات شود فشار می آوردند که به میدان بیاید و نامزد شود. او نمی پذیرفت و نمی خواست قهرمان این میدان باشد. ترجیح می داد مهندس موسوی به میدان بیاید. گفته بود اگر موسوی نیاید خواهد آمد ولی همه به او فشار می آوردند تا خودش به میدان بیاید. یادم هست یکبار که به عنوان یک هوادار به ملاقات او رفته بودم تا به سهم خود از او دعوت کنم تا به میدان بیاید برای اینکه او را مجاب کنم گفتم ظرفیت و مقبولیت مورد اجماع امروز شما در بین اصلاح طلبان برای نامزدی در انتخابات، اتفاقاً بر می گردد به همان مواردی که در گذشته بر خلاف نظر آنها کوتاه آمده اید و همین موارد بالا را مثال زدم و گفتم اگر شما در هر یک از این موارد آن کاری را که غالب اصلاح طلبان از شما انتظار داشتند انجام داده بودید، قهرمان می شدید ولی دیگر امروز نمی توانستید امید انتخاباتی آنها برای اصلاح امور و تغییر اوضاع باشید. او پس از چندی در نهایت نامزدی در انتخابات را پذیرفت. اما وقتی مهندس موسوی علی رغم حضور او به صحنه آمد و نامزدی خود را اعلام کرد براحتی و بر خلاف نظر هوادارانش انصراف داد و بار دیگر آنها را نا امید کرد. چند ماهی بیشتر طول نکشید تا معلوم شود انصراف آن روز خاتمی که در آن زمان باب میل حاکمان نیز بود تصمیم درستی بود. اکنون کمتر کسی است که در بارۀ آن به خاتمی خرده بگیرد ولی آن روز هم، او قهرمان شناخته نمی شد.
نه ماه نمی گذرد از آن روزی که خاتمی برای شرکت در انتخابات شرط گذاشت. سیل اعتراضات ازهر سو بلند شد که مگر می خواهید در انتخابات شرکت کنید که برای آن شرط گذاشته اید. خاتمی صبورانه ایستاد تا کم کم همۀ آنهائی که به او اعتراض کرده بودند و بعضاً ناسزا هم گفته بودند متوجه شدند که حرف خاتمی درست است. البته متأسفانه این گروه اخیر این مطلب را بیشتر از انبوه ناسزا هایی که کیهان و کیهانیان بر سر خاتمی باریدند، دریافتند. بدیهیست یک اصلاح طلب و کسی که منشور جنبش سبز را پذیرفته است باید شرکت در انتخابات برایش اصل باشد نه عدم شرکت، ولی احساس کار خودش را می کرد.
تا پیش از آنکه خبر رآی دادن خاتمی در ساعت چهار بعد از ظهر روز انتخابات منتشر شود خاتمی یک قهرمان شناخته می شد. زیر سایه حرکت او اصلاح طلبان و هواداران جنبش سبز به بیشترین حد ممکن از انسجام دست یافته و حرکت هماهنگی را انجام داده اند. علم اصلاح طلبان در انتخابات افراشته نشده و جبهۀ اصولگرایان به تعبیر آقای مهدوی کنی به سیزده جبهه تقسیم شده اند. اینها بقوت خود باقی هستند و خللی در آنها ایجاد نشده است.
من هیچ خبری از اینکه چرا خاتمی به پای صندوق رأی رفت ندارم ولی مطمئن هستم عامل آن خوف بوده است. خوف از اینکه مبادا رأی ندادن او آب به آسیاب کسانی بریزد که با تمام قوا تمام روزنه های اصلاح را مسدود می کنند. کسانی که نانشان در انباشتن کینه و دوری دلهاست. مگر نه اینست که کم هزینه ترین راه اصلاح امور کشور این است که حاکمان خود به آن رو بیاورند. من نمی دانم اگر موسوی بود چگونه عمل می کرد. شاید گونه ای دیگر! اما مطمئن هستم اگر فرصتی دست دهد تا نظر او را بپرسند خاتمی را تخطئه نخواهد کرد. چرا که او بین خوف و ترس تفاوت قائل است. خوف از جنس تقوی و شجاعت است و ترس در مقابل آن.
من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب. کسی که تقوای خدا را پیشه کند خداوند راه برون رفت از بحران و سختی را برای او فراهم می کند و از جائی به او روزی و گشایش می دهد که در حساب او نمی آمده است.
شاید لازم باشد چند ماهی صبر کنیم تا حکمت رأی دادن غیرمنتظرۀ خاتمی را دریابیم. نباید اشتباه و خود زنی کنیم. فقط باید قدری صبر کنیم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کشکساب
با درود بر همه ایرانیان. نخست درود قلبی برهمیهن محترم؛جناب حق گرامی؛که یکباربرای همیشه از دهان بنده(وشاید امثال)بنده نیز به این خجالت نکشها؛گفتند. دوم اینکه؛جناب حق؛باور بفرمائید؛اینها الیت که هیچ؛ در جوانهای امروز ایران اسلامی! امثال این فریفته؛خودشیفته؛که حتی پس از نوشتار خودش در مورد مصاحه با شاهزاده ؛به پرسشهایی که از متن اظهارات خودش بود؛نیز پاسخ نداد؛(تلیت)هم نیستند. مردم ایران بنابر اشاره محترم که فرمودید سالها پیش خواستندبا چاقویی بنام خاتمی؛شکم شکنجه گران اسلامی را پاره کنند. زود فهمیدند ساخته خامنه ای دزد است و(دسته ندارد) لذا انداختند و به پیش رفتند تا به یک چاقوی بی دسته دیگر مثل موسوی؛رسیدند از او نیز گذشته اند.حکومت اسلامی با صرف صدها میلیون دلار برای این گونه چاقو های بی دسته ساختن هزینه میکند که مردم ایران (شمشیر برنده ایرانی)را بدست نگیرند.قطعا مردم ایران با بهره گیری از برندگی و کارایی همین شمشیر ایرانی است؛که ضدایرانیان را بیرون خواهد راند.پاینده ایران؛سربلند ایرانی.
March 07, 2012 01:49:14 PM
---------------------------
حق
واقعا که شرم و حیای آخوندی و آخوند مسلکی هیچ حد و مرزی نمی شناسد! آزادی بیان بی قید و شرط و بی حد و مرز غیرممکنست ولی آزادی بی حد و مرز در بیشرمی و وقاحت و دون مایگی در جمهوری اسلامی یک واقعیت محض است. واقعیتی که هر ثانیه آنرا با پوست و گوشت و استخوانمان لمس می کنیم و باز از رو که نمی روند بلکه هر بیشرمی و پلیدی شان را هم با آیات شیطانی شان توجیح می کنند! نظر زیر را برای کیهان لندن و پارس دیلی نیوز فرستاده ام:-
؛مریدان خاتمی بر سر دو راهی
خاتمی "روزنه امید" و سیاستمدار یا شعبده بازی زبردست تر از هودینی!
فرق نمی کند که شماها که باشید، چه صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه باشید و چه مسیح علینژاد روزنامه نگار، همه شماها فکر می کردید که خاتمی را خوب می شناسید، نه! طرف رفت و رأی داد و همه شماها را هاج و واج گذاشت! نگویید که آرواره هایتان از تعجب به زمین نیافتاد و زمین را نشکافت! چقدر طول کشید و چه بر شماها در خلوت تان گذشت تا خبر موثق برسد که طرف بواقع رفته و رأی داده!!! بیم! امید! خیطی این یکی یا آن یکی! خب، کی این وسط خیط شد! خامنه ای و مریدانش یا مریدان خاتمی! این خاتمی بود که در واقع مریدان خودش را عمدا خیط کرد!نگویید که وقتی معلوم شد که طرف رأی داده، آن یکی و مریدانش جشن خیط کردن خاتمی و مریدانش را نگرفتند و مریدان یتیم شده این یکی، پس از غلبه بر شوک خود مراسم عزای خیط شدن خودشان را نگرفتند و تعدادی شان در پی ماست مالی کردن عملکرد خاتمی برنیامدند ! نگویید که کثیری از شما خیط شدگان عزا دار از "خدمت" ای که خاتمی به همه شما کرد، سخت دلتان نشکست! نگویید که شما ساده دلان امیدوار به خاتمی در همه این سالها، مروری در ذهنتان از 16 سال مریدی تان به خاتمی نکردید و از خود نپرسیدید که اینهم سال به دنبالش افتادن برای چه بود و چی می خواستید و چه شد! حتما دلتان خیلی سوخت که چرا او حداقل احترامی را که باید برای مریدانش نگه می داشت را نگه نداشت و به آنها نگفت که حتما در 12 اسفند رأی خواهد داد! هیچ فکر کرده اید که معنی این آخرین "شاهکار" مراد تان، خاتمی، که شماها را محرم ندانست که به شما بگوید که رأی خواهد داد، چیست! و معنی بدنبال او رفتن بی چون و چرای شماها منبعد چه معنایی خواهد داشت، هم برای شما و هم برای ملت ایران! حالا فهمیدید که معنی مردمسالاری، آزادی، شفافیت، ایران برای ایرانیان، گفتگوی تمدنها و اصلاح طلبی، صلح و دوستی و اخلاقی که خاتمی 17 سالست سرِ از دَم تان را با آن گرم کرده بود در فرهنگ لغات او یعنی چه! حالا فهمیدید که شماها او را برای چه می خواستید و او شماها را برای چه می خواست! آیا دلشکستگی شماها در حد دلشکستگی خواهد ماند یا نه، در مقابل این "خدمت" آخرش که شرکت در انتخابات کذایی و فرمایشی و نمایشی جمهوری بود، حسابی خدمت او خواهید رسید و تکلیف تان را با او روشن خواهید کرد! انتخاب با شماست، یا برای خاتمی ماله کشی خواهید کرد و یا بند ناف خود را از او خواهید برید! یا مثل تاج بخش و صادق زیبا کلام وانمود خواهید کرد که شرکت خاتمی در انتخابات نمایشی و فرمایشی برایتان اصلا امری شوک آور و شگفت انگیز نبود و مثل ایندو زود بر شوک خود غالب خواهید شدید و آرواره هایتان را با سرعت نور از زیر و روی زمین جمع و جور کرد به ماله کشی مشغول خواهید شد، و یا اولین کسی خواهید بود که وجدان و شهامت و بزرگواری و عرق ملی لازم را از خود نشان می دهید تا اعتراف کنید که در همه این سالها گول شعبده باز بی نظیری را خوردید که دستان حتی هودینی را هم در شعبده بازی توانسته بود از پشت ببندد! دل شکستگی و ابراز آن به تنهایی کافی نیستند. اقلا دوباره در صدای امریکا نیایید بگویید که خاتمی روزنه امیدی است و هر چند که این روزنه کوچک باشد ولی روزنه ی امیدی است! خب، خانم مسیح علینژاد، دیدید که دل بستن به این روزنه امیدتان، خاتمی را می گویم، چگونه امیدتان را به باد داد! حال چه خواهید کرد! آیا زیاده خواهی منست، اگر از شما بخواهم که گوشی تلفن را بردارید و یک مصاحبه از جنس همان مصاحبه ای که با شاهزاده کردید را با خاتمی انجام دهید؟! شاهزاده بی چون و چرا پذیرفت شما با او مصاحبه کنید، آنهم مصاحبه ای با شیوه منحصر به فردتان. آیا فکر می کنید که روزنه امیدی، هر چقدر هم کوچک، هست که خاتمی مصاحبه با شما را بپذیرد؟!
اگر تازه فهمیده اید که خاتمی چه اعجوبه ای است، ملت ایران حداقل 10 سال جلوتر از شماها به این نتیجه رسیده بود. وای به حال کشوری که الیت/سرآمدان اش از مردمش عقب افتاده تر باشد!
پاینده ایران و ملت ایران
.................................
کاوه یزدانی
اگر مسیح علی نژاد چشم و گوش خودش را بر حقایق نمی بست که سر از کهریزک در می آورد یا پس از تجاوز جنازه سوخته اش را در بیابانها می انداختند نه در صدای فارسی بی بی سی لندن و در صدای فارسی آمریکا بهش پر و بال می دادند . دوست گرامی حق عزیز. مایلم مسیح علی نژاد نیز این کوتاه سخن را بخواند .
March 06, 2012 03:56:04 PM
---------------------------
کشکساب
با درود بر همه ایرانیان.باحترام و پوزش؛اول اینکه در مورد مشتی زالو ؛نظر دادن چه معنی و سودی دارد؟ دوم اینکه به گمانم از کمسوادی بنده است ؛که نتوانستم بفهمم؛ چرا در پایان این نوشتار ؛آمده؛رأی دادن (غیر منتظره)؟ مگر زبانم لال؛زنده یاد؛جاوید مرام؛تیمسار رحیمی رأی داده؟ که(غیرمنتظره)بوده. همه دست و سر و پا و دم این هیولای کثیف حکومت اسلامی؛اعضای همین پیکره پلید و ایرانی کش هستند؛منظره تر از هر منتظره ایی است اگر فردا؛کدیور؛یا سازگارا؛یا ابراهیم نبوی؛یا سروش؛یا ابراهم یزدی یا مهاجرانی؛از همین فاضلآب ولایت مطلقه؛وضو بگیرند که خاتمی بارها از آن با نیت آب زم زم؛نوش جان کرده. یادمان نرفته پس از کشتار زنجیره ایی؛گفت باید؛چشم فتنه را در آورد. اما زود یک جرعه زم م نوشید. زمانی تلاش کرد و مردم را خر کرد. اما دیگر مردم اورا شناخته اند. البته آقای مسعود خان قجر را از قلم انداختم ببخشید؛چون مثل جدشان احمد شاه میل فرنگ دارند؛غیرمنتظره نیست که جناب بهنود؛در سفارت اسلام در کشور انگلسلام؛صندوق رأی مجلس را پر کنند یا نویسنده شهیر جناب دولت آبادی که افاضه فرمودند(مسجد من کجاست؟)نیز ممکن است از لج پهلوی برای چندمین بار به اسلام اقتدا کنند. علی ایحال؛این موجودات هیچ عملی از آنها برای تداوم حکومت بشدت اسلامی و ضدایرانی حاکم برمیهنمان؛نیست که سربزند و غیرمنتظره باشد. پاینده ایران؛سربلند ایرانی؛با پوزش دوباره.
March 03, 2012 09:41:17 PM
---------------------------
|