سرانجام پس از گذشت نزدیک به یکصد سال از قتلعام ارمنیها به دست ترکان عثمانی، قاتلان رسواتر شدند.
نود و شش سال پیش در جریان جنگ نخست، حکومت عثمانی کمابیش 2 میلیون تن از ارمنیهای ساکن امپراتوری عثمانی را از خانهها و کاشانههای خود آواره کرد. کمابیش 5/1 میلیون تن از آنان در راه تبعید به دست دژخیمان عثمانی به قتل رسیدند و حدود نیم میلیون تن از جان بهدربردگان از این نژادکشی، از سرزمین نیاکانی خود که هزاران سال در آن زیسته بودند، آواره شدند.
حکومت ترکیه همواره تلاش کرده است تا با انکار نسلکشی ارمنیها، آن را امری عادی در تحولات جنگ جهانی جلوه دهد؛ اما پیگیری سیاست نابودی ساختمانهای تاریخی و فرهنگی تمدن باستانی ارمنیها در این سرزمین، شاهد استمرار سیاستهای «ترکسازی» حکومت این کشور میباشد.
با آغاز جنگ جهانی نخست، دولت ایران اعلام بیطرفی کرد؛ اما خاک ایران از سوی نیروهای روس، انگلیس مورد تجاوز قرار گرفت. نیروهای عثمانی نیز با حمایت مالی و تسلیحاتی اربابان اروپایی خود (امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش هنگری)، در پی تجاوز و اشغال بخشهایی از ایران برآمدند.
در این شرایط سخت، در حالی که بخشهایی از خاک کشور در اشغال نیروهای متجاوز قرار داشت، دولت ایران درهای سفارت این کشور در اسلامبول و کنسولگریهای خود در خاک عثمانی را به روی پناهجویان ارمنی گشود و کوشید تا آنجا که ممکن است آنان را از چنگال دژخیمان عثمانی نجات بخشد که بسیاری از جانبهدربردگان از این نسلکشی گسترده، در زمرۀ پناهندگان به سفارت و کنسولگریهای ایران در خاک امپراتوری عثمانیاند.
ترکان عثمانی، حتا در آذربایجان نیز در پی قتل و کشتار ایرانیان ارمنی برآمدند؛ اما مردم آذربایجان با پناه دادن و پنهان کردن آنها حتا در «چاه»ها، اجازه ندادند که به چنگال دژخیمان عثمانی بیفتند.
تصویب لایحۀ «انکار نسلکشی ارمنیها» در مجلس ملی و سنای کشور فرانسه، به عنوان یک جرم، گام بزرگی بود در راه، جلوگیری از لاپوشانی این جنایت بزرگ تاریخی وسیلۀ ترکان عثمانی. گرچه تاریخ کمابیش پانصد سالۀ عثمانی، آغشته به خون، قتلعام، بردهکشی و جنایتهای هولناک ضدبشری است.
جالب اینجاست که حکومت ترکیه برای جلوگیری از تصویب این لایحه، به دولت فرانسه هشدار داده بود که در صورت تصویب آن، جنایتهای فرانسه در الجزایر را فاش خواهد کرد.
البته نباید از یاد ببریم که فرانسه خود دارای تاریخ استعماری خونباری است؛ اما اقدام اخیر این کشور دربارۀ شناخت نسلکشی ارمنیها از سوی ترکها و نیز مجرمانه شناختن «انکار» آن، راه را برای جامعۀ جهانی، هر یک از ملتهای جهان، سازمانهای مدعی دفاع از حقوق بشر و...، برای پیگیری جنایتهای استعماری فرانسه و نیز دیگر جنایتکاران اروپایی در چند سدۀ اخیر، گشادهتر کرده است.
باید به دولتمردان ترکیه گفت که اگر به راستی شما از جنایتهای فرانسویان در الجزایر آگاه بوده و تاکنون به خاطر «بده و بستان» سکوت کردهاید ، خود در این جنایت شریک بوده و هستید.
محکوم کردن حکومت ترکیه به دلیل نسلکشی ارمنیها از سوی کشورهای جهان، امکان تکرار این زشتکاری را در جهان از میان برمیدارد و باید گفت که این کار، گام بلندی خواهد برد در راستای صلح و امنیت پایدار.
صدای دادخواست، پس از 91 سال
از سالها پیش تا درگذشت استاد ارجمند گرامی دکتر محمدامین ریاحی، این مرد بزرگ گروه انگشتشماری از یاران را در نخستین آدینۀ هر ماه از ساعت 10 تا 12 به حضور میپذیرفت که من نیز (هوشنگ طالع) افتخار آن را داشتم.
در یکی از دیدارها در سالهای پایانی عمر استاد (در سال 1387)، نامهای را که بانوی کهنسال ارمنی از آمریکا به عنوان ایشان به عنوان یکی از فرزندان برجستۀ «خوی» نوشته بود، به ما نشان داد.
این بانوی کهنسال که در روزگار قتلعام ارمنیها از سوی ترکان عثمانی، یک ساله بود، از کسانی بود که همراه پدر و مادرش به لطف مردم خوی از دست دژخیمان عثمانی جان به در برده و سپس همراه خانوادهاش به آمریکا کوچیده بود.
وی در این نامه از گفتار پدر و مادرش، از جنایتهای ترکان عثمانی و مهر و مهرورزی مردم خوی به خانوادهاش، داستانها نوشته بود. نامه را یکی از دوستان استاد همراه با ترجمۀ آن برای دکتر ریاحی آورده بود.
این نامه پس از نزدیک به یک سده از جنایت خونبار ترکان عثمانی که در تاریخ امپراتوری مزبور، مانندهای بسیاری داشت، گوشهای از فرق میان دو فرهنگ ایران و ترکان را نشان میدهد.
در زیر دیدههای شخصی یک تاریخنگار، جهانگرد و اندیشمند ایرانی پیرامون بخشی از نسلکشی مورد بحث را بازنگری میکنیم:
راه حلب، قصۀ ارامنه...
...ارامنهای را که [حکومت عثمانی] از آنها بدگمان بودند گرفتار و طرد و منع نمود و در مواقع مهمی مخصوصا در «آناولی» که جمعیت زیاد داشتند آنها را از زن و مرد و کوچک و بزرگ طرد نموده اموالشان را ضبط کرد. این جمعیت در صحراهای اطراف شط فرات از حلب تا آنات متفرق شدند. بعضی تلف شده و بعضی با حالت بسیار بد در خارج از آبادیها، در خرابهها یا در زیر درختان و در سایه چادرهای مندرس زندگانی مینمایند. دختران آنها به بهایی کم داد و ستد میشوند، اطفال آنها اغلب به گدایی برای یک لقمه نان به عابرین زحمت میدهند. در میان این مردم اشخاص متمول بودهاند که اکنون از دارایی خود دور شدهاند و با بینوایان هم عنانند...
...گفتم از شهر آنات تا حلب این جمعیت در صحراها و در نزدیک آبادیها متفرق هستند. بلی هر کجا قافله ما ایست میکرد مخصوصا در نزدیک آبادیها، اطفال کوچک دختر و پسر این قوم اطراف ما جمع میشدند برای گرفتن لقمه نان و دیده میشد که بعضی از آنها در همان حال هجوم آوردن برای گرفتن نان غش کرده به روی زمین میافتادند و بعضی از آنها میمردند.
برج خرابهای بر سر تپهای دور از راه بود و دیده شد مرغان سیاهی اطراف دیوار خرابه آن نشستهاند. موجب حیرت گشت. نگارنده و کسی که با من در ارابه بود پیاده شده از تپه بالا رفتیم، به محض پیاده شدن و بالا رفتن ما، مرغان مزبور به میان برج فرورفتند. دیدن این حال بر کنجکاوی ما افزوده، خود را به سر آن برج رساندیم دیدیم چند دختر جوان ارمنی برهنه یا مانند برهنه در این مکان مخفی شدهاند تا گرفتار دست مامورین بی عاطفه عثمانی نشوند. مرغانی که به نظر میآمد، سرهای آنها بود که از اطراف برآورده بودند. بیچارگان به فغان درآمدند آنها را تسلی داده، احسانی نموده فرود آمدیم.
ترحمی که از طرف این مسافرین نسبت به اولاد ارامنه متواری شده بروز میکرد رفتهرفته موجب اعتراض مامورین عثمانی شد و بالاخره گفتند اگر دست از همراهی با این مردم برندارید به دولت راپُرت داده از شما شکایت خواهیم کرد. نگارنده در جواب یکی از آنها نظر به سابقهای که با بعضی از وزرای عثمانی داشتم، گفتم ما از عملیات بیرحمانه شما نسبت به این قوم شکایت خواهیم کرد پیش از آن که شما از احسان ما درباره آنها شکایت نموده باشید...
(برگرفته از: حیات یحیی ـ تالیف یحیی دولتآبادی ـ انتشارات فردوس ـ چاپ اول/ ویرایش دوم ـ تهران 1387 ـ ج4 ـ رر1245ـ 1244
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 70، رويه 10-11
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ناشناس
البته قتل عام ارامنه فاجعه اي غم انگيز است و رفتار تركان عثماني شرم آور . اما يادمان باشد تاوان سنگيني كه نياكان زردشتي ما بابت دفاع از آب و خاك و آئين خود پرداختند بس خونبار تر و سنگين تر از ارامنه بوده و متاسفانه همه از يادها رفته است . براي نمونه بدنيست وحشيگري اعراب را در حمله به فارس ياد آور شويم .
پارس به عنوان كانون اصلي خاندان ساساني جائي بود كه تا اشغال نشدنش بدست مسلمانان اميد بسياري بر پايداري دولت ايراني از آن مي رفت . اما يورش هاي مسلمانان پارس را نيز در برگرفت.
فارس از اين روي مهم بود كه پايگاه اصلي دودمان شاهي به شمار مي آيد از سوي ديگر دركنار آتشكده هاي خراسان و آذربايجان داراي مهم ترين آتشكده هاي ايران ساساني به شمار مي آيد . موبدان فارس به واسطه جايگاه ويژه شان نقش بسياربزرگي در تحولات سياسي داشتند . از اين روي آنچه به عنوان ديانت زردشتي در ايران گسترش مي يافت برداشت و تقسير اين موبدان از آئين زردشت بود .
نخستين روياروئي در 638 ميلادي 17 هجري روي داد . جائي كه يكي از سرداران عرب حاكم بحرين به نام علابن حضرمي از طريق دريا پا به خاك پارس گذاشت . و طي يك درگيري كه منابع مسلمان آن را با پيروزي ثبت كرده اند با عقب نشيني مسلمانان به پايان رسيد .
بعضي تحقيقات تاكيد دارند كه مورخاني چون طبري كه نخستين يورش مسلمانان به فارس را در 635 ميلادي (17هجري) ثبت كرده اند . دچار اشتباه شده اند . حال آنكه اگر تهاجم مسلمانان 635م (17هجري ) روي داده باشد . تنها يك حمله براي غارت و چپاول بوده است كه با اغراق وقايع نويسان مسلمان شاخ برگ يافته است . (رك جمشيد گرشاسب چوكسي . ستيز و سازش ص 33) .
اما مسلمانان در مرحله دوم از 644م (23 هجري) در يك سطح گسترده فارس را مورد حمله قرار دادند . مردم در توج گردآمدند . اما به سبب تهاجم گسترده مسلمانان به نواحي گوناگون مجبور شدند . پراكنده شوند . در توج نخستين روياروئي رخ داد . جنگ سختي درگرفت . اما ايرانيان عقب نشستند . مسلمين هم به هرنحوي خواستند و توانستند آنها را كشتند . و كشتاربدي واقع شد .
فارس را پنج ناحيه بوده عبارت از استخر . شاپور . اردشيرخوره . دارابگرد . و ارگان و فسا . كه توج ناحيه اي از اردشير خوره بوده است . شهركي در نزديكي كازرون نور . (رك ابن خردادبه المسالك و الممالك ترجمه دكتر حسين قره چانلو ص 35-37 )
در شهر هرچه بود به يغما رفت . اين حمله چنان ويرانگر بود كه طبري ثبت مي كند . توج از آن پس سر بلند نكرد . در ادامه اين گزارش آمده است . شهر توج هم مدتي در محاصره بود و با قوه قهر گشوده شد . بازهم در آن شهر بسياري از مردم را كشتند و هرچه بود به يغما بردند .
عثمان ابن ابي عاص ثقفي فرمانده مسلمانان در يك نبرد ديگر در گور نيروهاي مردمي را شكست داد و هرچه توانست كشتند . (ابن اثير كامل . ج 2 ص 65) . شهر گور به ناچار با گزيت صلح كرد .
همچنين كازرون و روبند نيز به جنگ گشوده شد و املاك آندو محل بهره مسلمانان شد. همچنين شيراز . ارجان . سينيز و بنادر درياي پارس به جنگ گشوده شد و پس از غارت و بردگي زنان و كودكان با گزيت صلح مقرر شد . در اردشير خوره مردمش را براي كشت اراضي به جاي نهادند .
در سنيز و اردشيرخوره اصل ذمه صلح كردند تاگزيت بپردازند . خراج دهند . كشته شوند و بردگي گرفته . (ر ك بلاذري فتوح البلدان ص 541)
يزدگرد كه اخبارفارس را به دقت دنبال مي كرد . يكي از سرداران خود به نام شهرك را به فارس فرستاد تا نيروهاي پراكنده را گرد آورد . و به مقاومت ها سر و ساماني دهد . اما فرستاده يزدگرد شهرك نيز كاري از پيش نبرد (ابن اثير . كامل . ج3 ص 66) .
دراستخر عبدالله بن عامر سوگند خورد تا از خون مردم فارس جوي خون راه اندازد و پس از فتح استخر چنين كرد . چندان كه خداخواست بكشتند و چندانكه خداخواست غنيمت گرفتند . بلاذري گزارش مي دهد يك صدهزارتن كشته شدند . ( بلاذري . فتوح البلدان . ص 544 . ابن اثير . كامل . ج 3 . ص164)
عبدالله ابن عامل به قصد سركوبي قيام هاي مردم پارس آمده بود . كه با مقاومت دليرانه ايرانيان در استخر مواجه شد . اما پس از گشودن شهر گور دوباره راهي استخر شد و سوگند خورد چندان بكشد از مردم استخر كه خون براند . به استخر آمد و به جنگ بستد . پس حصار درآمد و خون همگان مباح گردانيد . و چندان مي كشتند . خون نمي رفت تا آب گرم برخون مي ريختند پس برفت و عده كشتگان كه نامبردار بودند . چهل هزار كشته بودند . بيرون از مجهولان و اول خللي و خرابي كه در استخر راه يافت . آن بود و اين فتح در سال سي و دوم از هجرت بود . (رك ابن بلخي . فارسنامه ص 277) .
ساريه بن زنيم دئلي به سوي فسا و دارابگرد رفت . در آنجا كردها و فارس ها گرد آمده بودند . تا از ديار خود دفاع كنند . اما اين تلاش هم بي نتيجه ماند و ايرانيان پاپس گذاشتند . مردم با گزيت صلح كردند . اما اين صلح دوامي نيآورد و آنها مجبور شدند براي آزادي خود دست به تكاپو زنند . ابن عامر براي بار دوم دارابگرد را گشود و كشتار وسيعي به راه انداخت . (ابن اثير . ج 3 . ص 68 . تاريخ طبري ج 5 ص 2111) .
در 644م (23 هجري) بارديگر مردم فارس براي آزادي خود بپاخاستند . از اين رو در زمام داري علي بن ابي طالب . عبدالله بن عباس والي عراق و پارس شد . او به شدت مقاومتهاي مردمي را سركوب كرد . خلايقي بي اندازه بكشت . (ابن بلخي فارسنامه ص278) . با گسترش خبر كشتار وسيع مردم استخر و نواحي ديگر با شرايط پيشين از در صلح درآمدند . به زانو درآمدن مردم پارس بيش از 18 سال به درازا كشيد .
در 644م (23 هجري) مسلمانان به دنبال يزدگرد راه به كرمان بردند . فرمانده مسلمانان سهيل بن عدي . مرزبان را باعده اي از يارانش در خارج از شهر غافلگير كرد و كشت . مردم در شهر حصاري اما پس از مدتي با گزيت حاضر به صلح شدند . شهرهاي بم و اندغار نيز از درصلح درآمدند . و بسياري مردم نيز ترك ديار كرده و گريختند . (به روايت بلاذري بسياري از مردم كرمان گريخته از راه دريا برفتند و برخي به مكران و برخي به سجستان شدند . سپس تازيان خانه ها و زمين هايشان را اقطاع گرفتند و كشت كردند . ..
March 05, 2012 10:53:32 AM
---------------------------
|