تماس با سیاست خارجی درطول چهل سال گذشته چه از نظر شغلی و چه از نظر علاقه شخصی به تحولات سیاسی والبته تجربه هایی که دراین زمینه دستگیرم شده، دروسی به من آموخته است که گاه علاقمند می شوم در این زمینه ها اظهارنظری ولو به شکل بسیار مختصر بیان کنم. دربرابر این پرسش وحشتناک که اغلب درمطبوعات می خوانیم که آمریکا، یا انگلیس یا غرب یا اسرائیل یا ... درصدد حمله به جمهوری اسلامی هستند، باور کنید به اعتقاد من، نه انگلیس نه اروپا و نه آمریکا هرگز علاقه ای به آغاز جنگ با ایران ندارند. اسرائیل هم اگر ناچار نشود، دست به این خودکشی نخواهد زد. آنها حتا متاسفانه در فکر تغییر رژیم ایران هم نیستند. من به شما اطمینان می دهم که آنها حتا برای اجرای درست و دقیق حقوق بشر در ایران هم باز "متاسفانه" اهمیتی قائل نیستند. آنها بازار گسترده، مهیا و ثروتمند ایران را طالب اند وعلاقمند هستند سطح بازرگانی با ما را گسترش دهند. حتا حاضرند بازرگانی برابر با ما داشته باشند (برابری صادرات و واردات) اما سطح مبادلات را تا جایی که می توانند، گسترش دهند. به اعتقاد من نقطه حساس آنان عبارت است از:
یکم- آمریکا و جامعه جهانی به هیچ وجه جمهوری اسلامی مسلح به سلاح اتمی را برنخواهند تافت. به محض آن که دستگیرشان شود که جمهوری اسلامی دریک قدمی بمب اتمی است، یا خدای ناکرده به بمب اتمی دست یافته است، حتا اگر به آستانه جنگ جهانی سوم هم قدم بگذارند، تمام تاسیسات حیاتی و نظامی جمهوری اسلامی را فورا منهدم خواهند کرد. این جنگی خواهد بود با توافق همگانی که درآن، علاوه بر اسرائیل و آمریکا، بسیاری از کشورهای اروپایی نیز مشارکت جدی خواهند داشت. اگر مقامات ایرانی به این امر دل خوش کرده اند که ناگهان اعلام کنند "ما از دوماه پیش مجهز به بمب اتمی شده ایم و بمب ها در بیست متری سطح زمین جا سازی شده" یا فرضا بمب های اتمی ما شهرهای تل آویو ولندن و نیویورک و... را نشانه گرفته و به این ترتیب جهان را با یک عمل انجام شده روبرو سازند، من با قاطعیت اعلام می کنم این گونه پیش بینی ها و تصورات، کاملا بچگانه و عبث و چنین وضعی هرگز پیش نخواهد آمد و این سلاح ها قطعا در نطفه، و به طرز وحشتناکی خفه شده و ازبین خواهند رفت و البته با خسارات بسیار جبران ناپذیر برای ایران و ایرانیان. رژیم فعلی ایران نیز قطعا سرنگون شده و مثل برف آب خواهد شد. درآن صورت سرنگونی رژیم نیازی به کوشش زیاد نخواهد داشت، مردم با دست خالی این رژیم را سرنگون و سران آن را فراری خواهند داد.
دوم- جمهوری اسلامی مخل آسایش و امنیت منطقه به ویژه خاورمیانه و به ویژه حوزه خلیج فارس نشود. این حوزه شامل آبراه حیاتی هرمز و کشورهای حاشیه خلیج فارس است.
سوم- جمهوری اسلامی با رفتار غیرقابل پیش بینی و اظهار نظرهای نامعقول وغیر منطقی، سبب افزایش ناگهانی قیمت نفت درجهان نشود و نظم اقتصادی دنیا را به هم نریزد، زیرا این امر اوضاع آشفته و شکننده فعلی اقتصادی جهان را، بیش از پیش در هم خواهد ریخت وگرفتاری های دنیا را بیشتر دامن خواهد زد.
چهارم- رفت و آمد کشتی ها به ویژه نفت کش ها در خلیج فارس از طریق تنگه هرمز برقرار وامنیت آنان کاملا تامین باشد و تضمین شود. در غیر این صورت، اگرضرورت اقتضا کند، سازمان ملل با بازوی آمریکا-اروپا، دوسوی آبراه هرمز را اشغال کرده و آن را مانند مالت تا بن دندان مسلح خواهد کرد و اداره آنجا را مستقیما برعهده خواهد گرفت و برای رفت و آمد کشتی ها نیز مبلغی دستمزد اخذ خواهد کرد تا خرج مرمت و گسترش این آبراه سازد و دلیل منطقی و مردم پسند این اشغال نیز آن خواهد بود که سازمان ملل می خواهد به این وسیله، رفت و آمد صلح آمیزکشتی های نفت کش جهان را تامین کند تا هیچ کشوری نتواند با سوء استفاده از موقعیت استراتژیک خود، خللی در اوضاع اقتصادی دنیا ایجاد کند.
پنجم- مساله دیگر عدم دخالت جمهوری اسلامی است در اختلافات فلسطینی ها و اسرائیل که جامعه جهانی به ویژه آمریکا حساسیت بسیار نسبت به این مساله دارند. هنگامی که فلسطینی ها واسرائیلی ها حاضرند از راه مذاکره مستقیم، به صلح و تفاهم نسبی دست یابند، آمریکا و بقیه کشورها حتا خود فلسطینی ها از جممهوری اسلامی می پرسند چرا باید این کشور، کاسه داغ ترازآش شود؟ هنگامی که فسلطینی ها خود راضی به صلح هستند، ازچه روی جمهوری اسلامی، بدون داشتن مرز یا منافع مشترک با فلسطین، به این امر رضایت نمی دهد؟ بدیهی است که باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد و جمهوری اسلامی از وضعیت نه جنگ نه صلح نهایت بهره برداری را بکند که با انواع ترفند ها مانع استقرار صلح در این منطقه بسیار حساس جهان می شود. ناظران سیاسی بر این اعتقادند که قطعا جمهوری اسلامی در آن منطقه، دنبال هدف های خاصی است و مطامعی دارد که ما البته از آن به خوبی آگاه هستیم. اصولا دلیلی ندارد کشوری که در منطقه خلیج فارس قرار دارد، مرزهای خود را، باتحمل هزینه های افسانه ای به شمال اسرائیل گسترش داده و در تلاش برای اسلامی کردن "حکومت" کشورهای آن منطقه باشد.
ششم- اسرائیل عزیزدردانه آمریکاست و نفوذ یهودیان آمریکایی در سیاست ایالات متحده بسیار زیاد است. آنها دارای لابی های قوی و پرنفوذ هستند و نظریات و خواست های آنان در انتخابات و تصمیم گیری های سیاست آمریکا به ویژه سیاست خارجی و به ویژه سیاست خاورمیانه، فوق العاده تأثیرگذار است. آمریکا نمی تواند یعنی قادر نیست اسرائیل را تنها بگذارد. اکنون نیز مدتهاست به اسرائیل دهنه می زند که مبادا این کشور دیوانگی کرده و جنگ با جمهوری اسلامی را آغاز کند. هم آمریکا و هم اسرائیل و هم جمهوری اسلامی به خوبی می دانند که اسرائیل در صورتی در جنگ ها موفق می شود که با اولین ضربه کار دشمن را بسازد. این کشور نه از نظر نیروی انسانی و نه به ملاحظه سایر کمبودها، قادر به اداره جنگ طولانی نیست. جنگ ایده آل برای اسرائیل جنگ هایی است از نوع جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967 اما اگر جنگ ادامه پیدا کند، به ویژه اگر به صورت جنگ فرسایشی در آید، آنگاه روزنه روشنی برای اسرائیل دیده نخواهد شد. آمریکا می داند اگر اسرائیل به تنهایی ودرهمان ضربه اول، از عهده جمهوری اسلامی بر نیاید، که قرائن نیز حاکی از این ناتوانی است، درنهایت بالاخره آمریکا ناچار است آستین ها را بالا زده و خود به تنهایی یا به اتفاق متحدان اروپایی، کار را یکسره کند حال آنکه این کشور در شرایط فعلی، به ویژه به دلیل گرفتاری اش در افغانستان و پاکستان و تا حدودی عراق، آمادگی بازکردن جبهه دیگری را ندارد.
هفتم- آخرین مطلب مربوط است به وضع داخلی ایران و تامین رضایت مردم داخل و خارج ایران. در شرایط فعلی که تعدا کثیری از ایرانیان یا مقیم آمریکا یا تبعه آمریکا هستند ووضع مرفهی هم دارند، قادرند بسیاری از اقوام و افراد خانواده خود را حمایت مالی کرده و آنان را به آمریکا دعوت کنند و به اقامت آنان درآمریکا و سپس تابعیت آمریکایی آنان کمک نمایند، آمریکا علاقمند است ایرانیان درون مرزی با برخورداری از امنیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، رغبتی به مهاجرت به آمریکا از خود نشان ندهند. البته آمریکا از مهاجرت جوانان و افراد نخبه وتحصیل کرده، استقبال می کند و حتا با توسل به ترفندهای گوناگون، وسایل پذیرش آنان را در دانشگاه های آمریکایی، پیشاپیش فراهم می سازد، اما مشکل اصلی دولت آمریکا، زنان و مردان بازنشسته و پیرسالی است که با مهاجرت به آمریکا، سرباری می شوند بر هزینه های اجتماعی سنگین آمریکا و آمریکایی ها ناچارند بخش عمده ای از مالیات خود را صرف تامین رفاه و آسایش و بهداشت و بازنشستگی این افراد سالمند کنند که بسیاری از آنان نیز عملا در ایران زندگی می کنند یعنی هم از ایران و حقوق بازنشستگی درآنجا و هم از آمریکا ومزایای بازنشستگی و اجتماعی و درمانی این کشور برخوردارند. ازهمین روست که آمریکا علاقمند است حکومت ایران با تامین امنیت سیاسی، اجتماعی وفراهم ساختن رفاه نسبی ایرانیان سالمند و ایجاد تسهیلات لازم دوسویه برای ویزای آنان و نیز درنظر گرفتن تسهیلات لازم برای ویزای آمریکائیان ایرانی تبار وعدم ایجاد موانعی از قبیل اتهامات جاسوسی و گرفتاری های نظام وظیفه ای و.... وضعیتی پیش آورد که هم ایرانیان مقیم آمریکا بتوانند به آسانی و بدون مواجه شدن با اشکال و درد سر به ایران مسافرت کنند و هم ایرانیان درون مرزی با کمترین هزینه و هدر رفتن وقت (مسافرت به کشورهای همجوار برای اخذ ویزا) بتوانند به آمریکا سفر کرده و با عزیزان خود در این کشور دیداری تازه کنند.
طبیعی است تحقق این خواسته ها، نیاز به باز نگری جدی، در مقررات دست و پاگیر فعلی دارد. ازجمله تسهیلات، پذیرش تابعیت دوگانه، معافیت ایرانیان مقیم خارج از خدمت نظام وظیفه، تسهیلات در مقررات بازنشستگی، بیمه های درمانی، مالیات بردرآمد ایرانیان مقیم خارج ونیز همراه شدن با جامعه جهانی درتنظیم و تصویب و اجرای برنامه های اجتماعی وسیاسی و انصراف از نگاه به قرون واعصار گذشته.
اگر این شرایط فراهم شود، با اطمینان می توان گفت آمریکا با کمال میل حاضر است روابط خود را با جمهوری اسلامی گسترش داده، حتا سطح آن را به بیش از زمان شاه توسعه دهد و آماده است تعهد کند که این کشور در آینده، به هیچوجه نه در امور داخلی و نه درامور خارجی جمهوری اسلامی دخالت نخواهد کرد و حتا اگر ولایت فقیه در جمهوری اسلامی، خدای ناکرده موروثی هم بشود، آن ها کوچک ترین دخالتی "متاسفانه" در امور ایران نخواهند کرد.
اما روشن نیست چه گرهی در کار جمهوری اسلامی است که فکر می کنند اگر روابط حسنه با آمریکا برقرار کنند، این کشور بلافاصله رژیم جمهوری اسلامی را ساقط خواهد کرد. در حالی که دنیای امروز با دنیای زمان جنگ سرد تفاوت بسیار دارد و تئوری "جرج کنان" و برادران "دالس" دهه هاست که به دست فراموشی سپرده شده است و امروزه کشورها در پی بسط روابط اقتصادی و بازرگانی هستند و بقیه مسائل فرع براین اصل است.
باید از سردمداران به ویژه رهبر رژیم ایران به شکل صریح و شفاف پرسید چگونه است که شما با چین و روسیه روابط سیاسی و تجاری و فرهنگی و.... در بالاترین سطح برقرار کرده و روز به روز دامنه آنرا گسترش می دهید، اما هیچ وحشتی از مداخله آن کشورها ندارید در حالی که از آمریکا به شدت بیمناک هستید؟ آیا تصور می کنید توان مقابله با مداخلات یا خرابکاری های چین و روسیه را داشته، اما قادر به مقابله با آمریکا نیستید؟ آمریکایی که سی واندی سال است علیه آن شعار"آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند" را پیشه خود ساخته اید؟ از سوی دیگر شما باید سوابق تاریخی روابط ایران با کشورهای روسیه و و انگلیس وآمریکا را همواره مد نظر داشته باشید. در تاریخ دو قرن اخیر، هر بلایی که متصور بوده، از سوی انگلیس، روسیه، هم روسیه تزاری و هم روسیه شوروی بر ما وارد شده است. سابقه آزارها و دست اندازی های روسیه، حتا از انگلیس هم بیشتر بوده و به بیش از دوقرن باز می گردد. از روسیه فعلی هم نباید غافل شده و همان اشتباه را مرتکب شد که بسیاری از سیاستمداران ما در زمان انقلاب روسیه نسبت به این کشور مرتکب شده و تصور کردند که رژیم کشورشوراها دوست و برادر و غمخوار ایران تحت ستم روسیه تزاری خواهد بود و حتا عده ای از خوشباوران وعده بازگشت سرزمین های اشغالی قفقاز را هم در دل می پروراندند. این کشور اساسا زیاده طلب و دشمن تاریخی کشور ماست. دستیابی به آبهای گرم خلیج فارس را هم گمان نکنم هنوز از برنامه های بلند مدت خود حذف کرده باشند. به نطق های انتخاباتی همین پوتین در یکی دوسال پیش از انتخابات دوره اول او مراجعه کنید و با نقشه های دور و دراز او بیشتر آشنا شوید.
ازسوی دیگر اگر روابط ایران و آمریکا را بررسی کنید، آمریکایی ها جز رفاقت و دوستی و کمک های بلاعوض مالی و کمک های بهداشتی و فرهنگی رایگان هیچ وقت به ما آسیبی نرسانده اند. درماجرای سرگرد ایمبری وسقاخانه آشیخ هادی هم نهایت حسن نیت را از خود نشان دادند. بهانه بیست و هشت مرداد و مداخله سیای آمریکا را نیز باید ارزیابی دوباره کرد. آمریکا در نقشه ای که برای کودتا داشت، عملا شکست خورد و در حال جمع کردن بساط اش بود که ناگهان ورق برگشت و به طور شانسی و اتفاقی حکومت زنده یاد دکتر مصدق که به بن بست رسیده بود، ساقط شد و آمریکایی ها، یعنی سازمان اطلاعاتی آمریکا هم این پیروزی را به ریش خود گرفتند و درآن آشفته بازار، تعدادی از دست اندرکاران سیا ازجمله کرمیت روزولت، مقداری ایران را از نظر مالی دوشیدند.
درمورد روسیه علاوه بر سوابق بسیار دردناک تاریخی، به جاسوسی های آشکار آنان در دوره رضا شاه و متهم ساختن عبدالحسین تیمورتاش به جاسوسی به نفع روسها، نمی پردازم اما در اوایل انقلاب فعلی نیزعلاوه برقضیه سیادتی که منجر به اعدام او به اتهام جاسوسی برای روسیه شد، ، برابر با اقرارهای رسمی سران حزب توده، که حتما درپرونده های بازجویی آنان موجود است، آیا روس ها در صدد جاسوسی در ایران نبودند و ازهمین سران توده، به نفع خود استفاده نمی کردند؟ مامور سیاسی سفارت روسیه که از ایران و از طریق ترکیه به اروپا و آمریکا گریخت، در کتاب خاطرات خود به این روابط جاسوسی اشاره کامل و آشکار ندارد؟ ولی نمی دانم چرا مقامات ایرانی، آمریکا را بهانه ساخته و تعمدا یادی از روسیه و دیگرکشورها نمی کنند. واقعا نکند داستان اقامت و تحصیل آیت الله سید علی خامنه ای در دانشگاه بین المللی پاتریس لومومبا واقعیت داشته باشد؟
اشاره مختصری هم به جنجال لانه جاسوسی آمریکا و انگلیس کرده به این مقاله خاتمه دهم. برهمه صاحب نظران آگاه روشن است که بخش عمده ای از وظایف سفارتخانه ها عبارت است از: مشاهده، تجزیه و تحلیل و گزارش وقایع و رویدادها، به کشورهای متبوع خود و در کنار آن، البته سازمان های اطلاعاتی و امنیتی نیز وظایفی دارند که توسط ماموران ورزیده و دوره دیده اطلاعاتی خود، تحت پوشش دیپلمات های مصونیت دار، این فعالیت های جاسوسی و اطلاعاتی خود را انجام می دهند و تمام مسئولین کشور ها به این امر واقف اند و حتا نام و مشخصات کامل آنان را نیز می دانند. مگر هم اکنون سفارتخانه ها و سرکنسولگری های جمهوری اسلامی در اقصی نقاط دنیا، خالی از این گونه ماموران هستند؟!
اگر بخواهم نتیجه گیری کنم، به اعتقاد من، منافع ایران حکم می کند که با تمام کشورهای جهان روابط سیاسی متعادل و روابط بازرگانی در حد اعلی داشته باشیم. البته باید مراقب جاسوسان آنان باشیم وفعالیت آنان را دقیقا کنترل کنیم و با آشکارشدن این گونه فعالیت های آنان، بلافاصله و برابر با مقررات بین المللی آنها را به عنوان "عضونامطلوب-پرسن ناگراتا" ازایران اخراج نمائیم یا آن گونه که رایج است، با جاسوسان خودی مبادله کنیم. آنچه باید برای ما در درجه اول اهمیت قرار داشته باشد، تامین منافع ملی ایران است و تبلور آن در همان شعاری است که از مردم دوستدار وعلاقمند ایران شنیدید که فریاد می زدند: نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران. این امر یعنی حفظ و تامین منافع ملی همواره باید سرخط سیاست کلی ما باشد. اولویت برای ما باید منافع ایران باشد و نه چیز دیگر.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کشکساب
با درود برهمه ایرانیان. بااحترام به اظهارات این مطلب؛عرض میکنم؛علت دستگیری محمدرضا سعادتی؛را جاسوسی برای روسها اعلام کردند.بزرگان سازمان مجاهدین خلق ایران(عمدا اسم کامل را نوشتم)چون پس ازاشغال میهنمان توسط این اراذل حکومت اسلامی؛فورا محسن رضایی سابق؛دکتررضایی فعلی با آرمین اصلاح طلب و یک دوجین دیگر از خائنین به مردم ایران؛برای مقابله با رجوی و خیابانی؛یک گروه ساختند؛بنام:سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی.باری؛رفتند و از آخوند محمود طالقانی؛جمله ای گرفتندکه:مسئله سعادتی؛(اصلا جاسوسی نیست)و آنرا بر درودیوارمینوشتند.لذا اورا به ده سال زندان محکوم کردند.چون هنوز مجاهدین خلق خیلی توان و نفوذ داشتند؛لذا مابین؛اعدام بایدگرددوآزادبایدگردد؛دهسال؛قطعی شد.تا اینکه اورا عامل مغزشویی و آمر پاسداری معرفی کردند که در زندان اوین ؛رئیس وقت زندان؛محسن کچویی را کشت.و او(محمدرضا سعادتی را اعدام کردند).دیگر اینکه؛باتوجه به پرسشهایی که در این نوشتار؛خطاب به حکومت بشدت اسلامی مطرح گردیده؛شرمنده ام عرض کنم؛(استقلال مشتی آخوند و اراذل همراهشان)به ذهن خواننده نفوذ میکند؛که بنده در پیدایش و مدیریت و بقای این حکومت ضدایرانی؛قطعا دول خارجی از جمله دولت انگلسلام را؛دخیل میدانم. باپوزش .پاینده ایران سربلندایرانی.
March 08, 2012 06:42:05 PM
---------------------------
|