"رواداری" توجه خواننده را به نوشتهی "در دفاع از حق رای آقای خاتمی" از مسئول سامانه حزب مشروطه ایران که برای ما فرستاده شده است جلب میکند. ما درج مقاله ایشان را فرصتی برای توضیح وضعیت سامانه حزب یافتیم و متن زیر را به آن اختصاص دادیم. همانچه که در بخش "درباره ما" از آن به "کژی در ادبیات سامانه حزب راه یافته است" نام برده شده است. گشودن این بحث برای ما آسان نبود، احساس عاطفی به حزبی که آموزگار ما سالهای بسیار بر آن کوشید یکی از علل عاطفی است. اما کوششهای ما در مورد سامانه که جای خود دارد در مورد منشور حزب نیز بجایی نرسید و شوربختانه "منشور پادشاهی" پیروز شد. بنظر میرسد منشور حزب جای خود را در میان ایرانیان بیشتر باز خواهد کرد اما در مورد حزب؛ با نگاه "خوشبینی معروف" رایزن میخواهیم بیگانه نباشیم. بخود میگوئیم بگذار کنگره بعدی برسد، اگر بگذارند ما به کنگره بعدی برسیم.
سامانه حزب مشروطه که در این نوشته مورد بررسی قرار میگیرد، بعنوان آئینهای نه تمام عیار ولی گویا و روشنکننده وضعیت و درجه احساس مسئولیت حزب از رهبری تا هموندان حزبی است. مسئولیت "خطا"های موقت یا استراتژیک آن را نمیتوان تنها بردوش مسئول آن دانست و هرکدام را به سهم خود میبایست مورد ارزیابی قرار داد. کسی که مسئولیت میپذیرد موظف و متعهد است آن را بدرستی انجام دهد اما او را بحال خود رها کردن و ملاحظه روابط عمومی را داشتن، چیزی جز ادامه راه نادرست و بدتر شدن آن نخواهد داشت. برای یک حزب جدی غیرقابل تحمل است که کژیها در مهمترین ارگان تبلیغاتیش روی دهد ولی برای برطرف کردن آن بیتفاوت باشد. سامانه یک حزب صحنه جابجایی اولویتهای حزب به دلخواه مسئول سامانه نیست و فقط در خطوط خاکستری و ناروشن است که میتواند با توجه به اولویتهای حزب و سامانه به "سلیقه" خود عمل کند. این "سلیقه"ها زیر نگاه هشیار و جدی سایر اعضا و رهبری میتواند جای خود را از محدودهی خاکستری و "سلیقه"ها، به اولویتها و اصول نو بدهد. چنین اندرکنشی است که کیفیت سامانه و نحوه ارائه اخبار و نوشتهها را برای خواننده بالا برده تا دوباره و اینبار با چالشهایی از نوع دیگر روبرو شوند.
سامانه حزب ما از عدم مشارکت هموندان در اداره آن و "منش" مسئول سامانه؛ هر دو رنج برده است. هر یک "تکمیل" کننده دیگری.
این وضعیت تا زمان درگذشت رایزن، زیاد بچشم نمیآمد. سامانه مانند همهی آنچه که "منتظر" بود منتظر مانده بود. فرصت طلایی برای دگرگونی فرهنگی- سیاسی در بسیاری جاها بجد گرفته نشد. "همخوانی"ها و "یکرنگی"ها اغلب، پوستهی نازک و ظریفی بود که با خراش کوچکی، واقعیت درون را هویدا میکرد. از درگذشت رایزن حزب تا یک سال بعد از آن، زمانی است که صرف خراشیدن این پوسته گشت؛ در همهی زمینهها.
سامانه همین روند را در پیش گرفت هرچند در مواردی "پیشتاز" این حرکت بود. "خودمختار" شد زیرا ملاحظه و احتیاط از رایزن دیگر وجود نداشت. "بالا" نتوانست "بالا"ییش را چندان ثابت کند پس او را هم در مواردی "بنده" نبود. "بالا" به او حساسیت نشان نمیداد یا اگر میداد پیشتر نمیرفت زیرا "جایگزین" نمییافت. شاید ملاحظات "مراکز قدرت" هم در این میان بود.
اما سامانه در این "خودمختاری"؛ جهت هم داشت بدون آن که خود بداند. هرچه آن پوسته بیشتر برطرف میشد "آزاد"تر میگشت. او در این "آزاد"شدن، تنها نبود. همراهان بسیار داشت که هرکدام با پتک و چکش به جان ادبیات حزب، منشور و مفاهیم سیاسی افتاده بودند. همراهانی که بیش از یکدهه و نیم غیر"آزاد" بودند و اینک فرصت فراهم آمده بود. همراهی این همراهان، مشارکت در اداره سامانه نبود، همدلی و چشمپوشی و بیتوجهی بود.
آنها سالهای سال، درد و رنج منشور مسکوت ماندهی خود را داشتند. ما میدانستیم اما رنج آنها را حس نمیکردیم. ما "آزاد" بودیم و کمتر "آزاد"ی هست که به این مسائل فکر کند. اینک آنها "آزاد" شدهاند.
ماهیت این "آزادی" چیست؟ آزادی از چه و برای چه؟
پاسخ در "یک حزب و دو منشور" آمده است. اکنون و بعد از هژده سال کشاکش منشور حزب با "منشور پادشاهی"؛ دومی دست بالا یافته است. دوستان ما "آزادی" را حس میکنند. اگر این گروه کوچک معتقد به منشور و ادبیات حزب هم نبودند دنیا برایشان بهشت بود.
مسئول سامانه "آزاد" شد و بدنبال او سامانه حزب هم "آزاد" شد. "آزاد" شد تا با زیر پا گذاشتن مقرراتی که برای اظهار نظرات نوشته شده بود، لمپنیسم را به سامانه بیاورد. "آزاد" شد تا رکیکترین عبارات و واژهها را به سامانه بیاورد. "آزاد" شد تا اظهارنظر هموند حزبی را حذف کند و برای توجیه کار خود به ناراستگویی بپردازد. "آزاد" شد تا در کنار تصویر دگراندیشی بگوید "مزخرفگو". "آزاد" شد تا در برابر فضاحتی که ببار آمده بود و "بالا" خواستار برداشتن آن بود بعد از برداشتن، بنویسد "سانسور شد" و قدرت خود را در برابر "بالا" بنمایش بگذارد. "آزاد" شد تا نوشتههایی که بطور غیرمستقیم و در پرده خواستار حمله به ایران بودند در سامانه رواج دهد. تازهترین، درج خبر تائید نشده آزمایش اتمی جمهوری اسلامی در کرهشمالی است به نقل از دویچهوله. "آزاد" بود هم بگوید مخالف حمله نظامی به ایران است و هم بگوید عسس بیا بگیر.
در برابر این "خودمختاری" و "آزادی" کسی و نهادی مقاومت نکرد. بحال خود رها شد و بیش از پیش پا را از حدود خود دراز کرد.
وارد کردن اتهامات امنیتی و سراسر دروغ به مخالفان خود، سوءاستفاده از "قدرت" و امکانات حزبی در جهت نقض آشکار حقوق هموندان حزبی برای سخن گفتن! و در حین سخن گفتن!؛ و سینه سپرکردن دربرابر بقیه بعد از آن؛ بلی؛ اینها نشانه فاجعهای بود که همهش را او بتنهایی فراهم نکرده است. خراب کردن همهی آوار بر سر او انصاف نیست. آنجا که دیگران "مصلحتجو" هستند، آنجا که "همفکران" مشوق هستند، آنجا که در"بالا" شکل بر محتوی اولویت مییابد و مماشات جای اصول را میگیرد بیش از این نمیتوان انتظار داشت.
اما ما ـ این گروه کوچک از اعضای حزب مشروطه ایران ـ در پایبندی به منشور و ادبیات حزبی خود و در بند مسئولیت سنگین کشیدن نام لیبرال دمکراسی بر حزب خویش که می بایست در همهی کنش و واکنشها و رفتار خود سرمشق فرهنگ والای سیاسی و سرآمد رواداری در برابر دیگران باشیم، نمیتوانستیم و نمیخواستیم بیش از آن، آلودن سیمای خویش را در پشت سیمای سامانه "آزاد" شده حزب تاب آوریم و ناگریز برای بیان آنچه در پایبندی و تداوم منشور خویش میاندیشیم سامانه رواداری را پایه گذاشتیم. انگیزه برپایی تارنمای رواداری پیگیری راهی است که حزب تا زمان درگذشت زنده یاد همایون و سایه حضور سنگین وی میپیمود و اکنون کژ و مژ شده است. ما خود را ناگزیر میبینیم در برابر این کژی بایستیم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
کاوه گرامی، حتما به لینکی که دادی در اولین فرصت توجه خواهم کرد. من یک رابطه بین اعضاء رواداری و سایت تلاش و هیئت امنای بنیاد داریوش همایون می بینم. سکوت همه اینها در قبال موضعی که شاهین فاطمی در قبال اولاف پالمه گرفته است برای من نگران کننده و هشدار دهنده است! سایت تلاش در صفحه اول خود ؛زندانی سیاسی باید آزاد گردد؛ را دارد ولی از شکایت شاهزاده علیه خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت حمایت نکرد. چرا؟ آیا اینها قبول ندارند که خامنه ای جنایت علیه بشریت کرده است! پس این ؛زندانی سیاسی آزاد باید گردد؛ بیش از یک شعار توخالی برای خیلی ها نمی تواند باشد که بغض خود را نسبت به شاهزاده با حمایت نکردن از این شکایت او خالی می کنند! زندانیان سیاسی باید قربانی بغض اینها بشوند نسبت به شاهزاده! بغض اینها برایشان مهمترست تا زندانیان سیاسی، پس! چه کسی باید این شکایت را می کرد که اینها از شکایتش حمایت کنند و آیا هیچ تفاوتی می کند که کدام زاده ایران این شکایت را مطرح می کند! باید از زندانیان سیاسی دربند و آزاد شده پرسید که یک زندانی سیاسی در برابر این نوع برخوردها با شکایت شاهزاده چه فکر می کند؟ این پرسشها پس از آزادی ایران حتما مورد نقد و بررسی قرار خواهند گرفت و خواهیم دید که داوری ملت ایران و بویژه زندانیان سیاسی و خانواده ها و یا بازماندگانشان چه خواهد بود! من فکر می کنم که خیلی از مدعیان سیاسی هیچ امیدی به نجات ایران ندارند و برای همینست که هیچکاری در راه نجات ایران نمی کنند و عمدا به مسائل حاشیه ای و انحرافی می پردازند تا سر همه را گرم کنند. تاختن به شاهزاده که همه تلاشش را برای آزادی ایران دارد می کند تاختن به ایران و ۷۵ میلیون ایرانی دربند است. اینها رقابت های سیاسی با یکدیگر را بجای اینکه در درون ایران آزاد انجام دهند از پیش از آزادی ایران آغاز کرده اند و این یا از ... اینهاست که من شک دارم بیخرد باشند و یا غیرشفاف عمل می کنند! همانطور که گفتم اگر اینها امیدی به آزادی ایران داشتند انقدر وقت و انرزی را که باید صرف نجات ایران شود را هدر نمی دادند و چوب لای چرخ شاهزاده و ملت ایران نمی کردند.
من پای مقاله پیشین آقای موبدی نوشتم که او حتما راه حل ایده آل خود را برای حل مشکلی که با منشور حزب می بیند را دارد. از او خواستم راه حلش را بگوید ولی پاسخ نداد! مگر می شود راه حل نداشته باشد و فقط گله کند و به موازاتش سایت بزند و پیش از آنهم او و مهرداد احسانی پور گله هایشان را در سایت اخبارروز و تلاش با گرسنگی هر چه تمامتر منتشر کنند! اینها حرف اولشان را نگه داشته اند تا در آخر بزنند و این غیرشفاف بودنها و همکاری اینها را با دیگران بیرون از این حزب در ذهن ایجاد می کند. حرف اول را باید همیشه از اول زد و نه اینکه آنرا عمدا قایم کرد. ندانسته دست به اینکار نزدند و بالاخره حرف اول شان را خواهند زد ولی در آخر چون گناه را می خواهند جای دیگر حواله کنند! باید پاسخ دهند که این موضوع که اینهمه وقت صرفش می کنند به چه درد نجات ایران می خورد؟ هر روز مقاله نویسی و پرداختن به مسائل روز و مسائل کذایی و راه انداختن سایت های جدید و درگیر شدن سر مسائل من درآوردی کار فعالان سیاسی نیست. ما می دانیم فعال سیاسی واقعی چه تفاوتی با فعال سیاسی کذایی دارد. فرق وظائف ژورنالیست با فعال سیاسی هم سرمان می شود. می فهمیم که کی در پی نجات ایران است و کی نیست ولی ادایش را در می آورد. فرار رسانه ها از احزاب و گروهها از هم دیگر را هم می بینیم که چه نقش مخربی در مبارزات برای نجات ایران داشته است! یا از ... هر دو آنهاست! و یا قرار بر اینست که فعلا وقت نجات ایران فرا نرسیده است! پاینده ایران و ملت ایران
March 10, 2012 05:57:00 PM
---------------------------
کاوه یزداني
با درود
آقای مهدی موبدی و هموندان رواداری
می گویند:
اگر نخوردیم نان گندم اما دیدیم در دست مردم .
من نیز بر این باورم که آقای موبدی و دوستانش می کوشند ماده شماره سه را از منشور حزب حذف نمایند و در زمان زنده یاد دکتر داریوش همایون دستشان را رو نکردند تا بعد از درگذشت ایشان پروژه خودش و دوستان رواداریش را آغاز نمایند . درست است یا نه جناب مهدی موبدی ؟ لینک پایین را از دقیقه 5.30 به بعد گوش کنید آقای موبدی و پاسختان را از زبان زنده یاد آقای دکتر داریوش همایون بشنوید . باور ندارم که شما هموندان رواداری شاگردان راستین آقای همایون باشید .
داريوش همايون - part 2
http://www.youtube.com/watch?v=A0WmOp_gIy0
در لینک شماره 2 از دقیقه 5.30 به بعد می توان پاسخ جناب مهدی موبدی را دریافت.
در شرایط بحرانی کشور که در لبه پرتگاه قرار دارد هموندان رواداری سرنا را از سرگشادش می نوازند و می کوشند حزب را به انحراف بکشند .
March 10, 2012 04:38:53 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم،
آقای مویدی محترم، با خواندن ؛ "منشور پادشاهی" پیروز شد ؛ در این نوشتار، نمی دانم چرا یاد مقاله خانم بقراط ؛از چه می ترسید؟! رفتن جمهوری اسلامی یا آمدن پادشاهی؟! ؛ افتادم! درباره این مقاله خانم بقراط چه فکر می کنید؟
وقتی شاهزاده خود را مکلف کرده است به اینکه ۱. جمهوری اسلامی باید برود و ۲. جایش را یک دمکراسی پارلمانی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل و میثاقهای الحاقی بگیرد و ۳. ملت ایران در یک رفراندوم تعیین خواهند کرد که نظام جمهوری می خواهند یا پادشاهی و ۴. جنگ علیه ایران نه، مشکل مهدی موبدی و یارانش و سایت تلاش و هیئت امنای بنیاد داریوش همایون که شاهین فاطمی یکی از آنهاست، چیست!!!
شاهزاده یک لیبرال دمکرات است و اصول بالا نشان دهنده لیبرال دمکرات بودن اوست. حال این چه مشکلی است که برخی مدعیان لیبرال دمکراسی با او دارند حتی برخی ها از درون حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) !!! آیا اینها خواستار حذف پادشاهی از منشور این حزب هستند و نمی گویند تا بهانه ای باشد برای استفاده از نام و نشان داریوش همایون برای ایجاد حزبی موازی ولی جمهوریخواه! کاری که در زمان حیات داریوش همایون نمی توانستند بکنند! اگر بواقع نگران منشور حزب بودند حتما در زمان حیات او به او می گفتند و از او می خواستند که تا زنده است در مورد این مشکل کاری کند تا حزب دچار مشکل نشود. حتی اگر اینها یک درصد نگرانی داشتند هم حتما با او در زمان حیاتش در میان می گذاشتند و چاره جویی می کردند ولی هیچکاری نکردند! یعنی اینهمه فرهیخته به فکرشان خطور نکرد که همایون هم با آن سن بالا رفتنی است! نوری علاء و امثالهم از شکم ایران هی ؛ملت؛ در می آورند حالا هم می بینیم برخیها شروع کرده اند از دل منشور این حزب، منشورهای دیگر بنام همایون درآوردن! واقعا که نجات ایران از این رهگذر برای برخی ها می گذرد! دغدغه شان یکی از بندهای این منشور است و یارگیری از درون این حزب و راه انداختن سایتهای موازی با یک مشت ایرادات اسرائیلی و بی پایه و اساس بجای اینکه این وقت و انرزی را صرف ایران و ملت ۷۵ میلیونی دربند ایران کنند! شما اول ایران را آزاد کنید و بعد به منشور این حزب ایراد بگیرید چون ایرادات این حزب در مقابل ایراداتی که رزیم دارد اصلا به حساب نمی آیند. در ضمن چه فایده که حزبی را به زعم خود بخواهید بی عیبش کنید وقتی ایرانی نباشد! کاری به آنهایی ندارم که احزاب و گروههایشان فقط دکانهایی هستند پر سود برای خودشان و هرگز در نظر ندارند که به ایران بروند.
آیا حمایت شاهین فاطمی از همایش اولاف پالمه پشت درهای بسته و خرچنگهای بد نامیدن مخالفان این همایش بوسیله او، جای نقد برای آقای مویدی و سایتهای تلاش و رواداری نداشت! شاهین فاطمی ای که یکی از سرشناس ترین اعضاء هیئت امنای بنیاد داریوش همایون است! آیا این حرکتهای شاهین فاطمی خیلی لیبرال دمکرات بودند، حتی لیبرال دمکرات تر از شاهزاده، که نه صدای سایت تلاش و نه صدای شما را درآورد ولی هر دو شما علیه شاهزاده و وجود یک بند در منشور حزب در رابطه با پادشاهی صدایتان بلند شده است! آیا داریوش همایون اگر زنده بود از این همایش حمایت می کرد یا به مخالفت با آن برمی خواست و به شاهین فاطمی چه می گفت! یک سیاست نسبت به شاهزاده و منشور این حزب داشتن و سیاست دیگری با شاهین فاطمی سیاست یک بام و دو هواست! من منتظر انتقادات سایتهای تلاش و رواداری از شاهین فاطمی در رابطه با حمایت او از همایش اولاف پالمه و خرچنگ بد نامیدن او به مخالفانش خواهم ماند. مایلم بدانم که با این عملکردش باید او هنوز عضو هیئت امنای بنیاد داریوش همایون باقی بماند یا نه؟! آیا آن هیئت و سایتهای تلاش و رواداری از حمایت او از همایش اولاف پالمه برائت خواهند جست یا نه و آیا شماها این عملکرد شاهین فاطمی را در تناقض با لیبرال دمکراسی می بینید و بد برای ایران یا نه! اگر بند ۳ منشور این حزب مهمترین مسئله شماست باید دید که شماها عملکردهای شاهین فاطمی را در جمع خودتان چگونه ارزیابی می کنید و آیا از او حمایت می کنید یا نه؟! آیا او را تایید می کنید یا نه؟! پاسخگویی یا بی پاسخ گذاشتن شما و یارانتان در سایتهای رواداری و تلاش و در بنیاد داریوش همایون به این موضوع برای بسیارانی روشن خواهد کرد که مواضع کلی شماها نسبت به ایران و لیبرال دمکراسی برای ایران تان چیست و مبارزات شماها چقدر به درد ایران و لیبرال دمکراسی برای ایران و نجات ایران می خورد!؟ اگر این حزب و شاهزاده را شماها به اندازه کافی لیبرال دمکرات نمی دانید با پاسخگویی و واکنش تان نسبت به شاهین فاطمی روشن خواهد شد که شماها چقدر لیبرال دمکرات تر از آنها هستید! با احترام حق پاینده ایران و ملت ایران
.......................................................................................
کاوه یزدانی
پاسخ افراد رواداری را در لینکهای پایین از زبان زنده یاد دکتر داریوش همایون می توان دریافت.
داريوش همايون - part 1
http://www.youtube.com/watch?v=oCAkVoV6vXI
داريوش همايون - part 2
http://www.youtube.com/watch?v=A0WmOp_gIy0
در لینک شماره 2 از دقیقه 5.30 به بعد می توان پاسخ جناب مهدی موبدی را دریافت که آقای دکتر همایون گفتند که ما با نظام پادشاهی مشروطه موافقیم . حال جناب مهدی موبدی و دوستانش در جستجوی چه هستند مسئله ایشان و دوستانش می باشد .
March 10, 2012 03:38:30 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود به کسی که نامش محفوظ مانده،
هر نوشتهای را بررسی و نقد کردن زمان میخواهد که دوستان از آن بسیار دارند و استفاده میکنند. در این نوشته چون بصورت مستقیم از من گلایه کردهاند خود را موظف میدانم پاسخی کوتاه بدهم.
نوشتهاند: کسی که مسئولیت میپذیرد موظف و متعهد است آن را بدرستی انجام دهد اما او را بحال خود رها کردن و ملاحظه روابط عمومی را داشتن، چیزی جز ادامه راه نادرست و بدتر شدن آن نخواهد داشت.
پاسخ: شورای مرکزی حزب تعیین کننده مسئولین ارگانهای حزب هست و همچنین مسئولین ارگانهای حزب به شورای مرکزی پاسخگو هستند. در اساسنامه حزب بصورت مشخص این موضوع درج شده است. تشخیص در مورد درست یا نادرست بودن کار مدیر سامانه به عهده شورای مرکزی حزب میباشد نه شخص دیگری.
نوشتهاند: چنین اندرکنشی است که کیفیت سامانه و نحوه ارائه اخبار و نوشتهها را برای خواننده بالا برده تا دوباره و اینبار با چالشهایی از نوع دیگر روبرو شوند.
پاسخ: اندرکشی سامانه حزب و خوانندگان عنصر اصلی در ماهیتبخشی به سامانه حزب میباشد. سیاست مدیر سامانه حزب بر اساس همین اثر متقابل (سامانه حزب و کاربران) آن بر یک دیگر پایهگذاری شده است.
نوشتهاند: این وضعیت تا زمان درگذشت رایزن، زیاد بچشم نمیآمد. سامانه مانند همهی آنچه که "منتظر" بود منتظر مانده بود.
پاسخ: مدیر سامانه حزب مانند افرادی در خارج از حزب منتظر مرگ آقای همایون در انتظار نبوده است! تا از او بُتی بسازند، بلکه طول عمرش را برای آموزش بیشتری همیشه خواستار بوده.
نوشتهاند: سامانه همین روند را در پیش گرفت هرچند در مواردی "پیشتاز" این حرکت بود. "خودمختار" شد زیرا ملاحظه و احتیاط از رایزن دیگر وجود نداشت.
پاسخ: در زمان حیات آقای همایون هم مدیر سامانه خودمختار بود و از این لحاظ آقای همایون لذت میبردند و همیشه رایزنی خود را به مدیر سامانه حزب دریغ نمیکردند.
نوشتهاند: "آزاد" شد تا اظهار نظر هموند حزبی را حذف کند.
پاسخ: اظهار نظر هیچ هموندی که با نام خود نظری نوشته بوده حذف نشده است.
نوشتهاند: در برابر این "خودمختاری" و "آزادی" کسی و نهادی مقاومت نکرد. بحال خود رها شد و بیش از پیش پا را از حدود خود دراز کرد.
پاسخ: در سیاست شما باید کمی جرات و شجاعت داشته باشید. یا شما سیاست را نفهمیدهاید و یا فهمیدهاید و دیگران را بیسوادتر از خودتان بشمار میآورید.
نوشتهاند: اما کوششهای ما در مورد سامانه که جای خود دارد در مورد منشور حزب نیز بجایی نرسید و شوربختانه "منشور پادشاهی" پیروز شد.
پاسخ: ما در این حزب «منشور جمهوریخواهی» نداشتهایم. هستند جمهوریخواهانی که به امید مرگ آقای همایون روزشماری میکردند تا در نبود او اصل سوم منشور را مورد حمله قرار دهند (آنان که در انتظار مرگ آقای همایون روزشماری میکردند را امروز بهتر میتوانیم بشناسیم).
مابقی مطالب در این مقاله زیاد هم مهم نیستند. اهمیت این مقاله فقط در این است که اثر انگشت نویسنده با بکار بردن چندین واژه مشخص برای من حداقل مشخص شده است! (باز هم پایم را از گلیم خود بیشتر دراز کردم)
ارادتمند
بهمن زاهدی
این نظرم را می خواستم در سامانه رواداری درج کنم. گویا در آنجا کامنت نویسان بیشتر از دو سه جمله حق نوشتن ندارید.
March 10, 2012 12:53:37 PM
---------------------------
|