عشق هایی کز پی ر نگی بود، عشق نبود عاقبت ننگی بود[۱]
جامعه ایرانی یکصدسال پس از انقلاب مشروطیت،بدلیل انقباض سیاسی،انبساط سیاسی ندارد.دلیل آن«جدایی نان از سیاست»است!
در پایان سال۹۰،مرورگرسیاست می گوید:
علت انجماد سیاسی درایران،جدایی مردم از عالم سیاست است.
سیاستی که باسیاسی کاری ونه کارسیاسی سیاستمداران به فلاکت افتاده و عامل جدایی مردم از سیاست شده است.
به همان دلیل«جدایی نادر ازسیمین»در فیلم«اصغرفرهادی»و«سَگ کُشی»در فیلم«بهرام بیضایی»و«گاو»درفیلم«داریوش مهرجویی»، چون «مسخ» «کافکا»، دراستحاله سیاسی فرمالیزاسیون،مردم«جن زده سیاسی»شده[۲]و برای رهایی، به شوک»آگاهی»نیازدارند!
از قدیم شنیده بودیم که:«عرب ها را سیر نگاه دارید و ایرانیان را گرسنه»تا هوس کار سیاسی نکنندومغزشان بکارنیفتد!
وقتی به وضعیت قبل ازانقلاب و به۳دهه بعداز انقلاب نگاه کنید،ضرب المثل فوق آنچنان بی ربط هم نیست!
آمار میزان رأی دراین۳۳سال،درشهرهای مختلف راباتعدادآرای حق رأی دهنده ها، باضافه کیفیَّت وکمیَّت بافت جغرافیایی وفرهنگی و تمدنی وتجددی شان،بارشد جمعیت جمع بزنید و آنرا در کنارهم که بگذارید،متوجه می شویدهمان قشر متوسط(البته نه ولنگاران ضداخلاقی از دو حوزه متمول و فقیر؛آنهاپیرو باد هستند!)که درجه آگاهی آنهابیشتراست،هرچه ازعمرنظام ج.اا.گدشت،تعدادرأی آنهاهم کمترشده است؛وگاه دردوره ای که تعدادآراءدربهترین وجه دمکراتیک خود قرارگرفت وانبساط سیاسی از انقباض پیشی یافت،تعدادآرای این قشربوده که درسرنوشت کشورنیزتأثیرداشته است.
می توان گفت:تعدادآرای۱۱میلیونی «سیدابوالحسن بنی صدر» درفضای اول انقلاب با تعداد آرای ۲۲میلیونی«سیدمحمدخاتمی»در «دوم خرداد۷۶» برابر است!
عده ای(که نگارنده ازآنهابه عنوان«جریان حذف»نام می برد)تقریبابیش ازدو دهه است که مدیریت کلان کشور را در اختیار دارند؛افرادی که برخی از آنهاچهره شان «اظهرمن الشمس»است؛برخی شان هم دروقایع۲۲خرداد۸۸خودراعلنی کردند؛و برخی دیگرهم که هنوزآفتابی نشده وتعدادی هم مدوَّرکه چون فواحش باتوجه به نرخ سیاست،همخوابگی سیاسی دارند!
اینهاعامل«جدایی نان ازسیاست»،یعنی«جدایی مردم از سیاست»هستند.
همانطورکه همه می دانندبه فاصله پیروزی انقلاب،دولت مهندس«مهدی بازگان»، دولت«امام زمان»و مخالف با آن«مخالف با قرآن»عنوان شد.اما عمر دولت«قرآن» مستجعل بود؛وهنوزعَرق کارش خشک نشده بودکه درتصرف«سفارت آمریکا» توسط «خودسر»های آنروز(!)مُزدش را گرفت و به دولت لیبرال و آمریکایی و سازشکار غرب زده معرفی وبعدهم به همراه آغاز۸سال جنگ عرق وایران و بدنبالش فرسودگی اقتصادی،«جنگ سرد»ببن ماودشمن!!تاالان که آتش به خِرمن یک جنگ گرم دیگرمی زنندوهیزمش هم،همان هیزم کشان«رفتگرعالم سیاست»[۳] هستند،امتداد یافته است.
درفاصله این«جنگ سرد»صندلی های مدیریت بطورثابت دراختیار«ثابتیون» باقی ماند؛و در پی آن،مخالفان تصفیه،و یکی یکی با ورود به «صداوسیما» برخی «بالاجبار»،وبرخی«اختیاری والبته در«نمایشی کُمدیک ودِرام»!از خود ابراز ندامت کرده و«هویت»خود را بیان نمودند!
لذامردم الان:
۱-همه آنهایی را که اینک در مقابل نظام معرفی می شوند را در دوره هایی بکرّرات صدا و سیمایشان دیده اندو همینطور آزموده اند…
۲-دیگر فرصت ندارندو اصلا فرصت بهشان نمی دهند که به این امور فکر کنند.الآن تمام وقت مردم صرف«تلاش برای معاش»می شود.و اصلا فرصت درست اندیشیدن به وقایع سیاسی را ندارند و در دور باطلی دایم چرخ می خورند.[۴]
چرخی که دو جبهه مقتدر مدیریت نظام،در دوران۳۳ساله،یعنی«راست اسبق» و«اصولگرای سابق»و«مخافظه کارو نئواصلاح طلب جدید»و«چپ اسبق»و«اصلاح طلب سابق»و«رادیکال و اپوزیسیون جدید»به آن شتاب بیشترمی دهند.چون بی میل نیستندکه مردم همانطور در«انسدادسیاسی»باشندوگردش سیاسی ققط دایم در مدار آنها بچرخد!
۳-بنابراین حالشان ازدخالت درسیاست بهم می خورد.و باور دارندکه:
«سیاست پدر،مادرنمی شناسد»و یقین پیداکرده اندکه«دین این آقایان واقعا عین سیاست شان»است!
حیله باریک ما چون دُمِّ ماست
عشقها بازیم با دُم چپ وراست
دُم بجنبانیم زاستدلال ومکر
تاکه حیران ماند ازما زید وبکر[۵]
علت وجودی انقباض کنونی این است که مردم درکناروجوار«تلاش برای معاش» کارسیاسی نمی کنند!وبه عالم سیاست پُشت و آن راسه طلاقه کرده اند!
«دزدان نان»،«نان آزادی»[۶]رااختصاصی وانحصاری خودکرده ودر«شرکت سهامی ج .ا.ا.»[۷]سهم خواهی هم می کنند!
آنچه اکنون به اسم آزادی است،پنداری بیش نیست؛آزادی درفضای مسموم ضد آزادی است؛ونقض غرض.
نخست با شناخت«رَجُل شناسی» سیاسی و شناساندن و بازیابی و بازشناسی و معرفی سیاستمداران و روشنفکران اخلاقگرا و صادق و راستگو و بی تکَّلُف (همچون آینه)که درمسیرش متولیان مُتدزیسم«هدف وسیله راتوجیه می کند»نیز شناسایی خواهدشد،وبمباران بی وفقه آن،«توسط«بی قالب های آزاد و آگاه»[۸].چاره باز تولید وچرخش آگاهی است.
وقتی مردم نتوانند«رَجُل سیاسی»وپیشینه و کارکردها و تناقضات کلامی آنها را شفاف درمقابل خودداشته باشندطبیعی است درانقباضی که توسط انحصارطلبان که باداشتن تغذیه مالی«رانتی»و انواع «شبکه های خبری رسانه ای صوتی، تصویری»بوجود می آید وآمده است، گرفتار خواهند شد.[۹]
و در ادامه،ارائه شیوه های بدیع در راهکارهای نو،با تاکتیک و استراتژی واحد-که همانا باید نجات انقلاب بهمن۵۷ ازدست نااهلان،باشد-همت مضاعف کنند.
بی تردید،هیچ پروسه ای بهتر از تعمیر و تعمیم انقلاب بهمن۵۷ نیست.
«تغییر»البته درنشان دادن«کلِّه وپاچه ودَستاروسینه» ودر«تزویرنویسی» ،نیست!
استعداداصلاح را نباید از دست داد:
«چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما»
«ای جوانان عجم جان من و جان شما»[۱۰]
بیگانگان و«مذبذبین»عالم«سیاست»برای مردم فقط تکرار استبداد نوین درچهره جدیدبه ارمغان خواهندآورد.شکستن این طلسم،فقط باروشن شدن«چراغ آزادی» توسط صاحبان قلم است؛و تغییر در گِرو اشاره یادداشت نویس روزنامه اطلاعات درسال ۱۳۲۰ است:
«درهرجاآزادی نباشد،آنجاتاریکی حکم فرمایی میکند.هرجاتاریکی وفاقدفروغ دانش باشدآنجاسراسرفقروبیماری خواهدبود.ازروزگاران دیرین وازآنموقع که قدرت مطلقه بدست حکومتهاافتادپیوسته بین دونیروی مخالف،یعنی یک اقلیت مقتدرو یک اکثریت ضعیف وناتوان مجاهده ومجادله بوده وزمانی این غالب وآن مغلوب؛و گاهی آن غالب و این مغلوب بوده است.دنباله این کشمکش هیچگاه قطع نشده و درهرموقع که نوبه فتح وظفراقلیت رسیده،توده های کثیراجتماع در زیر فشار استبدادوبیدادگری نالیده ورنج برده اند.اکثریت برای خاتمه دادن به اساس فشار و مظالم متجاوزان در هر بار طغیان کرده و از این طغیان نهضتها و انقلابها بوجود آمده است.اقلیت مقتدردراین کشمکش به چه وسایلی مجهز بوده است؟پول و ثروت، قدرت نظامی ونیروی تأمینه همه وهمه دردسترس آنها و وسیله اجرای نیّات و مقاصد آنها است.اکثریت در مقابل آنهاچه حربه ای دارد؟برگزیده ترین افراد این اکثریت مقهور و ناتوان به پشتیبانی قلم به جنگ سرنیزه برنده وقدرت نظامی می روند.گاه تأثیر این قلم به حدی است که از دیوارهای آهنین و دژهای استوار خداوندان قدرت گذشته و اساس نیروی آنها را واژگون می سازد…. درهروقت و هر زمان دوره حکومت مطلقه اقلیت ممتازقبل ازاینکه اجتماع به کلی استعداداصلاح را از دست بدهدبه پایان می رسد.و اگر چنین نباشدیک ملت وجامعه چنان درغرقاب فسادغوطه ورمی گرددکه نجات واصلاح آن محال.وانقراض آن قطعی است.دراین دوره های تحّول باز مسئولیت بزرگ متوجه صاحبان قلم است.اینهامسئول بیداری مردم هستند.چراغ دانش وفضیلت بایدبدست آنهاوبه استعانت قلم آنهابرافروخته شود.این طبقه،مخصوصاآنها که دردوره انحطاط توانسته اندروح آزادگی وعفت قلم راازدست نداده وعلیرغم تمام سختی هاوفلاکت هاوگرسنگی، قلم راوسیله زیر پا گذاشتن حقوق اجتماع قرارنداده و با نابودساختن عدالت اجتماعی برپایگاه قدرت انبیاء بوسه نزده اند.بایدبایک نقشه اساسی ومتین برای جبران زیانکاری های گذشته بکوشندوبه ارشادعقول وافکارکمرببندند.(۵/۷/۱۳۲۰)
«به خویشان به دوستان به یاران آشنا»
«به مردان تیز خشم که پیکارمی کنند»
«به آنان که با قلم،نه باحیله ددها»
«به چشم جهانیان پدیدارمی کنند»
«بهاران خجسته باد»![۱۱]
*طرح از جمال رحمتی
[۱] -مولانا،مولوی.
[۲] -ن.ک.به یادداشت«مردم جن زده مفتون شیدایی سیاستمداران»ازهمین نویسنده.
[۳] -ن.ک. به یادداشتی از اینجانب باعنوان«رفتگرسیاست».البته ماله کش ها؛ذودستی سیاست را چسبیده و نان دیگران رامی خورند!
[۴] -ن.ک. به یادداشت همین نویسنده باعنوان:«۳۰ سال است که مردم می دوند!».
[۵] -مولوی.جلاالدین بلخی رومی.
[۶] -ن.ک.به یادداشتی ازهمین نویسنده باهمین عنوان.
[۷] -ن.ک. به یادداشتی ازاین نویسنده باهمین عنوان.
[۸] -ن.ک.به یادداشتی باهمین عنوان ازهمین نویسنده.
[۹] -ن.ک.به یادداشتی از همین نویسنده باعنوان:«غش در معامله؛در دورباطلی از ناآگاهی».
[۱۰] -از:اقبال لاهوری.
[۱۱] -فکرمی کنم شعراززنده یاد«کرامت الله دانشیان»باشد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|