حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
نظری تاریخی به اسلام و دموکراسی لیبرال (٢)

March 11, 2012

یک شنبه 21 اسفند 2570 = March 11, 2012

برنارد لوئیس برگردان: عزت‌الله فولادوند پرس ایران
 

رده بندی تقریبی رژیم‌ها

مشکل دیگری که گریبانگیر اصطلاح آزادی شده، میراث امپریالیسم است. در زمان حکومت خارجیان بر بخش بزرگی از جهان اسلام، آزادی بیش از آنکه به موقعیت فرد در پیکره‌ی سیاسی جامعه دلالت کند، به معنای استقلال ملی بود. امروزه بیشتر کشورهای اسلامی از سلطه‌ی بیگانه آزادند، ولی در داخل از آزادی بی‌بهره‌اند. حاکمیت ملی دارند، اما دموکراسی ندارند. مع‌هذا، این امر مانع وجود تفاوت‌های بسیار بزرگ در میان آنها نمی‌شود. به استثنای ترکیه، در اکثر جوامع غالبا مسلمان، حکومت در دست طیف وسیعی از رژیم‌های اقتدارگرا، تک‌سالار، مستبد، جبار یا توتالیتر است که رده‌بندی تقریبی آنها شامل پنج رده‌ می شود:

١ – تک‌سالاری سنتی. از این دسته‌اند کشورهایی مثل عربستان سعودی و شیخ‌نشین‌های حاشیه‌ی خلیج فارس که رژیم‌های موروثی در آنها بر پایه‌های سنتی رسم و عادت و تاریخ تکیه دارند. خصلت محکم این رژیم‌ها اقتدارگرایی است، اما همان پایه‌هایی که آنها را نگاه داشته در عین حال دست و پایشان را بسته است. مشروعیتشان متکی به پذیرش آن رسوم و سنت‌هاست و اگر زیاد دست به سرکوب بزنند، متلاشی خواهند شد. پایه‌هایشان نیز از برخی جهات به علت پیدایش افکار و نیروهای جدید، سست شده است و دیگر مانند گذشته نیست. حاکمان برای حفظ خویش به وسایل مدرن متشبث می‌شوند، اما همان وسایل، بویژه رسانه‌های ارتباطی الکترونیکی، اکنون در دسترس مخالفانشان نیز هست که می‌خواهند نظم موجود را سرنگون کنند.
در اینجا بی‌مناسبت نیست در باره‌ی وسایل ارتباطی نیز چیزی گفته شود. انقلاب ١٩٧٩ ایران که به سرنگونی شاه انجامید، نخستین انقلاب الکترونیکی تاریخ بود و مسلما آخرین انقلاب از این قسم نیز نخواهد بود. آیت‌الله خمینی تا هنگامی‌که در ایران و عراق بود، نمی‌توانست کاری انجام دهد. ولی از وقتیکه به پاریس رفت و صدایش در نواهای کاست ضبط شد و توانست با شماره‌گیری مستقیم از راه سیستم تلفنی که شاه نصب کرده بود با ایران تماس بگیرد، موفق شد عده‌ی بی‌شماری را مخاطب قرار دهد. نتیجه‌ی این امر بر همگان دانسته است و نیازی به تفصیل ندارد. تلویزیون ماهواره‌ای و دستگاه فاکس و پست الکترونیکی امروز می‌توانند پیام‌های براندازان را بر طرقی انتقال دهند که منع و کنترل آنها بسیار دشوار است. گروه‌های ناراضی و دگراندیش قومی و مذهبی و ایده‌ئولوژیک اکنون از آن روش‌ها علیه رژیم‌های حاکم بر کشورشان استفاده کنند.

٢ – تک‌سالاری‌های متمایل به مدرنیسم. در این گروه جای می‌گیرند رژیم‌های حاکم بر اردن و مصر و مراکش که در تک‌سالاری‌های سنتی ریشه دارند ولی گام‌هایی نیز به سوی مدرن‌سازی و دموکراسی برمی‌دارند. دموکراسی لیبرال به نحوی که قبلا توصیف شد در مورد هیچ‌یک مصداق ندارد، اما هیچ یک نیز یکسره تک‌سالاری نیست. هر سه به سوی آزادی‌های بیشتر در حرکت‌اند. دشواری‌ها و شکست‌ها و معضلات احیانا فراوانند، اما جهت اساسی دگرگونی روشن است.

٣ – دیکتاتوری‌های فاشیستی. الگوی این رژیم‌ها، بویژه حکومت‌های تک‌حزبی بعثی در سوریه‌ی حافظ اسد و عراق صدام حسین، فاشیسم اروپایی است و سرمشقشان، چه در نظریه، چه در عمل و چه در شیوه‌ی حکمرانی، در درجه‌ی اول موسولینی و بعد تا حد کمتری هیتلر بوده است.

٤ – رژیم‌های اسلامی رادیکال. تا کنون دو حکومت از این دسته وجود داشته‌اند، یکی در ایران و دیگری در سودان، ولی ممکن است بعضی دیگر نیز، احیانا در افغانستان و الجزایر، به دنبال بیایند، هرچند این امکان اکنون رو به کاهش است. در مصر جنبش اسلامی نیرومندی وجود دارد، ولی طبقه‌ی سیاسی حاکم نیز از مهارت و استعداد عجیبی برای حفظ خود بر مسند قدرت برخوردار است. به هر حال، در ارزیابی خطر رادیکالیسم پان‌اسلامی برای حاکمیت دولت‌ها بسیار زیاده‌روی شده است. آیت‌الله خمینی گرچه همواره می‌گفت که اسلام مرز نمی‌شناسد، اما در قانون اساسی شرط کرد که رییس جمهور در جمهوری اسلامی باید ایرانی‌الاصل و متولد ایران باشد. در جاهای دیگر نیز به نحو مشابه دیده‌می‌شود که حتی متعصب ترین گروه‌های اسلامی نمی‌خواهند هویت ملی و یک‌پارچگی سرزمین خود را در کل بزرگتری غرق کنند.

٥ – جمهوری‌های آسیای مرکزی. این آخرین گروه کشورها – شش جمهوری شوروی سابق یعنی تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و آذربایجان با جمعیت‌های عمدتا مسلمان – باید بر حسب سابقه‌ی تاریخی و موقعیت جغرافیایی رده‌بندی شوند تا نوع رژیم حاکم. صفت خاصی برای آنها ذکر نمی‌کنم؛ همین‌قدر می‌گویم که همه ظاهرا با مشکلات رهانیدن خود از ارباب امپریالیست سابق دست به‌ گریبانند که مصری‌ها و مردم شمال آفریقاو سوری‌ها و عراقی‌ها قبلا هریک در قرن بیستم با اربابان گذشته‌ی خود داشتند. پس از اینکه استقلال هر کشور به رسمیت شناخته شد، معمولا دوره‌ی ‌نقاهیت – یعنی دخالت در امور داخلی و معاهده‌های نابرابر و اعطای بعضی امتیازها و قراردادهای واگذاری پایگاه‌ها – فرا می‌رسد. تفاوت بزرگ این بار در این است که مستعمرات سابق باید به جای لندن یا پاریس، با مسکو سروکله بزنند و این ممکن است به نتایج متفاوت بیانجامد.

مسلمانان بیرون از خاورمیانه

علاوه بر اینها، جنوب و جنوب شرقی آسیا نیز صدها میلیون نفر جمعیت مسلمان دارند که به دلیل کمبود مجال در اینجا و عدم اطلاع کامل من از وضع این سرزمین‌ها، تنها به اجمالی در باره‌ی آنها بسنده می‌کنم. به نظر می‌رسد که پاکستان و بنگلادش و مالزی و اندونزی همه خوشبختانه بیشتر به مصر و مراکش شباهت دارند تا عراق و سوریه. عده‌ی مسلمانان مثلا در اندونزی کمابیش برابر با جمعیت مسلمان کل دنیای عرب است، ولی جهان عرب است که در آنها تاثیر می‌گذارد و نه بالعکس. قلب سرزمین‌های اسلامی تا کنون تاثیر و نفوذی در دنیای مسلمان داشته است که مناطق پیرامونی شاید هرگز به آن دست نیابند. ولی به دلیل غلبه‌ی عددی مسلمانان جنوب و جنوب شرقی آسیا و نیز افزایش اهمیت جماعات اسلامی در غرب، ممکن است این امر تغییر کند.
گروه‌های بالنسبه کوچک دیگری نیز هستند که امکان دارد اهمیت فراوان پیدا کنند. از آن جمله‌اند مسلمانان مهاجر به کشورهای غیر مسلمان آمریکا و اروپای غربی. اهمیت فوق‌العاده‌ی این گروه‌ها بیش از آنکه ناشی از وقایع کشورهای محل اقامت کنونی آنها باشد، به دلیل تاثیرشان در کشورهای مادر است. البته به عنوان اقلیت، شمارشان اندک است. در مقابل، اقلیت مسلمان هند ١١ درصد جمعیت آن کشور را تشکیل می‌دهد، و عده‌ی مسلمانان در هیچ کشور غیر مسلمان بدین پایه نمی‌رسد. جمعیت مسلمان فقط دو کشو( بنگلادش و اندونزی) از این تعداد بیشتر است. در خاورمیانه، اقلیت مسلمان بزرگی در اسراییل به سر می‌برند. اتیوپی نیز که کشوری مسیحی است و ریشه‌های مسیحیت آن به روزگار حواریون حضرت عیسی می‌رسد، دارای اقلیتی شایان توجه از مسلمانان است. همچنین در بسیاری از کشورهای جنوب صحرا در آفریقا، مسلمانان یا اکثریت دارند یا اقلیت‌های بزرگی از جمعیت را تشکیل می‌دهند. در کشورهای بالکان، اقلیت‌های مسلمان سابقه‌ی تاریخی درازی دارند و در فدراسیون روسیه، احتمالا ١٥ در صد جمعیت از پیروان اسلام تشکیل می‌شود.
مانند ایرانیان جلای وطن‌کرده در دهه‌ی ١٩٧٠، برخی از گروه‌های سیاسی موجود در جماعات مسلمان اروپا و آمریکای شمالی پیوسته می‌خواهند افراد را به پشتیبانی خویش در مبارزه با مصادر قدرت در کشورهای مادر جلب کنند. جنبش جدایی‌طلب کردهای ترکیه در میان کردهای مقیم آلمان فعال اشت. جنبش بنیادگرای اسلامی شمال آفریقا در فرانسه به جمع‌آوری پول و خرید اسلحه و سازماندهی مشغول است، و جنبش‌های مختلفی نیز در آمریکا به همین گونه فعالیت‌ها سرگرمند.
البته باید توجه داشت که اکثریت وسیع مسلمانان مهاجر در اروپای غربی و آمریکای شمالی علاقه‌ای به حرکت‌های افراطی یا انقلابی ندارند، بلکه بعکس می‌خواهند در عین حفظ تماس با کشورهای مادر، در جریان‌های دموکراتیک جوامعی که در آنها به سر می‌برند، مشارکت جویند. عقایدی که در نتیجه‌ی تجربه‌ی دموکراسی در غرب کسب می‌کنند، به احتمال قوی یکی از مهم‌ترین عوامل در شکل دادن به آینده‌ی جهان اسلام خواهد بود.

دین و دولت‌

چنانکه پیشتر نیز گفتیم، در اسلام از اول نوعی تداخل میان کیش و قدرت یا دین و دولت وجود داشته است، و حتی می‌توان گفت این دو کمابیش یکی دانسته شده‌اند. حضرت محمد نه تنها پامبر، بلکه حکمران بود. نظیر این امررا در یهودیت عهد عتیق نیز می‌توان دید. اسلام از این نظر با مسیحیت تفاوت می‌کند. مسیحیت در عین اذیت و آزار رسمی بنیاد شد و قرن‌ها پایدار ماند. حتی هنگامی که در سده‌ی چهارم میلادی در عهد کنستانتینوس / قستنطنین/ ، امپراتور روم، مسیحیت دین رسمی امپراتوری شد، باز تمایز بین قدرت روحانی یا معنوی و قدرت دنیوی به جای خود بود. از آن زمان تا کنون نیز همه‌ی دولت‌های مسیحی، بدون استثنا، همواره دین و دولت را متمایز از یکدیگر نگاه داشته‌اند. این دو قدرت ممکن بود گاهی مثلا در امپراتوری روم شرقی، رابطه‌ی نزدیک داشته باشند و گاهی از یکدیگر جدا شوند؛ ممکن بود هماهنگ کار کنند یا با هم تعارض پیدا کنند؛ ممکن بود این بر آن چیرگی‌یابد یا آن جایگزین این شود، اما دوگانگی همیشه باقی بود و هنوز هم هست.
اسلام کلاسیک فاقد تشکیلاتی نظیر مسیحیت است. نه دارای طبقه‌ی دینیاران است، نه سلسله مراتب کشیشی مانند مسیحیت و نه تشکیلات روحانی. مسجد یک ساختمان است، نه نهادی به معنای کلیسا. این قضیه تا زمان‌ها ی بالنسبه اخیر صادق بود. از آن زمان در بعضی جاها، اسلام از این نظر به مسیحیت نزدیک شد و سلسله مراتب همانند درجات پاپ و سراسقف‌ها و اسقف‌ها و کشیشان پدید آمد که با سنت اسلامی بیگانه بود و در واقع "انقلابی اسلامی" ایجاد کرد به معنایی غیر از آنچه معمولا از انقلاب اسلامی ایران اراده می‌شود.
تمدن اسلامی دارای گنجینه‌ای از آثار کلامی و فلسفی و فقهی تقریبا درباره‌ی همه‌ی جنبه‌های دولت و قدرت و اختیارات و وظایف آن است. اما آنچه از آن به تفصیل بحث نشده، فرق میان قدرت دینی و قدرت دنیایی است. در زبان‌های امروزی کشورهای اسلامی، الفاظ "سکولر" و "سکولاریزم" یا به همین صورت به کار می‌روند یا نوواژه‌هایی در برابر آنها وضع شده‌اند، و هنوز هم معادلی برای "لائیک" و "لائیسیته" وجود ندارد. جقوق‌دانان و دیگر نویسندگان مسلمان که در باره‌ی سیاست قلم‌ زده‌اند، از مدت‌ها پیش به فرق میان دولت و دین و بین امور دنیا و آخرت آگاهی داشته‌اند. ولی این به هیچ‌وجه متناظر با ثنویتی نیست که در غرب با زوج‌هایی از اصطلاحات مانند spritual و temporal یا lay و ecclesiastical بیان می‌شود. در عالم مفاهیم چنین ثنویتی در اسلام به وجود نیامد. ولی اکنون به وجود آمده است، و شاید مسلمانان نیز به این بیماری مسیحی مبتلا شده‌اند و به این جهت در صدد یافتن دارویی مسیحی، یعنی جدایی دین از دولت، برآمده‌اند.
من البته کاملا آگاهم که نهضت اصلاح دین / رفرم/ و نهضت روشنگری مراحلی مربوط به تاریخ اروپا بوده‌اند، و نمی‌گویم گذشته‌ی غرب را می توان به آینده‌ی اسلام پیوند زد. به هیچ دلیلی نمی‌توان و نباید انتظار داشت که مسلمانان دقیقا از همان الگو و همان شیوه پیروی کنند. اگر بخواهند اصولا وارد این میدان شوند، باید خودشان و به شیوه‌ی خودشان با مشکل دست و پنجه نرم کنند. ولی متاسفانه تا کنون کمتر نشانی از تمایل آنان به این توان‌آزمایی دیده می‌شود. فقط می‌توان امیدوار بود.
فقط ترکیه جدایی دین و دولت را رسما به صورت قانون درآورده است. با این حال، اسلام از بسیاری جهات عملی هنوز در تشکیلات سیاسی و نظامی حکومتی آن کشور و در احساسی که ترکها از هویت خویش دارند، عاملی مهم به شمار می رود و اهمیت آن رو به فزونی است. معمولا تغییر تدریجی و خالی از زور و فشار بهتر از تغییر ناگهانی و اجباری است. دموکراسی یکباره متولد نمی‌شود، بلکه در طی مراحلی آهسته به وجود می‌آید. به این جهت، کشورهایی همچون مصر و اردن که تحولی تدریجی به سوی دموکراسی در آنها در جریان است، به نظر می‌رسد بهترین آینده را از این حیث داشته باشند. جاهایی بهترین آینده را برای دموکراسی عرضه می‌کنند که در آنها تغییرات تدریجی در جهت نهادهای آزادتر وجود داشته باشد. دموکراسی معمولا در نتیجه‌ی سیر تحولی به سوی آزادی پدید می‌آید. دموکراسی‌های لیبرال غربی قطعا یکباره پا به عرصه‌ی هستی نگذاشتند. فقط کافی است تاریخ برده‌داری در ایالات متحد آمریکا یا محرومیت زنان از حق رای در بیشتر کشورهای غربی را به یاد بیاوریم تا ببینیم که حتی در شرایط مساعد، پیشرفت دموکراسی مستلزم گذشت زمان و صرف کوشش و تلاش است و آسان به دست نمی‌آید.
قدرت‌های امپریالیستی بخش اعظم جهان اسلام را از حاکمیت ملی محروم کردند. بنابراین، بالاترین چیزی که مطالبه شد استقلال بود. حکومت بیگانگان جباریت دانسته می‌شد و می‌بایست به هر وسیله‌ی ممکن به آن پایان داد. اما جباریت در نظر مردم مختلف معنی مختلف دارد. در نظام سنتی اسلامی، جباریت عکس عدالت است، ولی در اندیشه‌ی سیاسی غرب عکس جباریت آزادی است. امروزه اغلب کشورهای اسلامی می‌بینند که استقلال به دست آورده‌اند، اما نه عدالت دارند و نه آزادی. از هم اکنون هستند بعضی ( و شاید بزودی بیش از این هم بشوند) که مشاهده می‌کنند مطمئن‌ترین راه برای کسب عدالت و آزادی، دموکراسی است.




برگردان: عزت‌الله فولادوند
از کتاب: فلسفه و جامعه و سیاست. گزیده و نوشته و ترجمه عزت‌الله فولادوند. نشرماهی، تهران ١٣٨٧

برنارد لوئیس در دانشگاه لندن تحصیل کرد و از مدرسه‌ی مطالعات شرقی در آن دانشگاه لیسانس و سپس در رشته‌ی تاریخ اسلام دکترا گرفت. از سال ١٩٣٨ در همان دانشگاه و از سال ١٩٧٤ تا ١٩٨٦ در همان رشته در دانشگاه پرینستن در آمریکا تدریس کرد و اکنون استاد ممتاز مطالعات خاور نزدیک در پرینستن است.
لوئیس یکی از سرشناس‌ترین متخصصان امروزی تاریخ اسلام و صاحب تالیفات متعدد در این زمینه است، از جمله "زبان سیاسی اسلام"، "اسلام و غرب"، "عرب‌ها در تاریخ"، "تعارض فرهنگها" و " کار از کجا خراب شد؟"
آثار او به بیش از بیست زبان، از جمله فارسی، عربی، ترکی و اندونزیایی ترجمه شده است./ ع.ف


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites