چگونه اوباما و اسرائیلیها رهبر جمهوری اسلامی را به گوشه رینگ راندهاند.
هفته نامه تایم
خطر جمهوری اسلامی واقعا چقدر است؟ ریک سانتوروم که به واقع یک محافظه کار بسیار تندرو است میگوید: “حکومت مذهبی ایران شبیه آن است که القاعده کنترل یک کشور را در دست داشته باشد”. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل بر این عقیده است که ایران توسط یک فرقه مذهبی مرگبار هدایت میشود که به محض دستیابی به بمب اتم به اسرائیل حمله خواهد کرد. و با توجه به رفتار عجیب و تیکهای عصبی ایران در طول زمستان- بمب گذاریها به قصد دیپلماتهای اسرائیلی در هند و گرجستان، انفجار تایلند و تلاش برای قتل سفیر عربستان در واشینگتن، تهدید به بستن تنگه هرمز، خودستاییهای اتمی محمود احمدی نژاد- به نظر میرسد که نگرانیهای سانتوروم و نتانیاهو در حقیقت ریشههایی در واقعیت داشته باشند. اسرائیل مطمئناً به گونهای رفتار میکند که خطر ایران کاملا قریبالوقوع است و به نحوی که بطور مداوم در لفافه به این موضوع اشاره میکنند که حمله به تأسیسات اتمی ایران ممکن است زودتر از آنچه انتظار میرود اتفاق بیفتد-این اشارات از سوی اسرائیلیها که عموما در سکوت کار میکنند امری طبیعی نیست.
و شاید هم جریان اینطور نباشد. واقعیت این است که جمهوری اسلامی در حال حاضر بیشتر از اینکه خطرناک باشد ناامید است. اقتصاد ایران زیر فشار تحریمهای سنگین در حال فشل شدگی است و بزرگترین متحد ایران یعنی سوریه نیز در حال از هم پاشیدن است. از طرفی سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی نیز ترک برداشته است. احمدی نژاد توسط رهبر ایران آیت الله علی خامنهای تحقیر و به حاشیه رانده شده است و از حضور اکثر کاندیداهای هوادار احمدی نژاد در انتخابات مجلس جلوگیری شد. و تلاش جمهوری اسلامی برای ایجاد آشوب در جهان-بمب گذاریها، طرح ترور در واشینگتن (که منابع اطلاعاتی من اطمینان دادهاند که با وجود عجیب بودن کاملا واقعی است)-با بی برنامگی به شکست کامل منجر شده است، خصوصا اگر با تلاش مشکوک ولی احتمالی اسرائیل برای ترور دانشمندان هستهای جمهوری اسلامی مقایسه شود. در حقیقت ذات رقت انگیز پاسخ ایران میتواند حاکی از این حقیقت باشد که ایران از توان پاسخگویی اسرائیل هراسان است. چرا از کامیونهای انفجاری سال گذشته خبری نیست؟ حملات انجام شده در دهلی نو و تفلیس آیا هراس انگیز تر از قتلهای انجامشده در درون تهران است؟ حتی برنامه اتمی جمهوری اسلامی نیز به شدت توسط تلاشهای خرابکارانه مشترک آمریکا و اسرائیل به خطر افتاده است؛ متخصصان معتقدند ایران با ساخت موفقیت آمیز بمب اتم حداقل دو سال فاصله دارد.
وضعیت کنونی حکومت ایران بطور اتفاقی بوجود نیامده است، بلکه بطور مرحلهای و با دقت توسط دولت اوباما برنامه ریزی و اجرا شده است. حتی شکست اولیه اوباما در مذاکره با رهبر جمهوری اسلامی، به هدفی بزرگتر خدمت میکرد؛ این عمل به اروپا و روسیه و چین نشان داد که رهبری جمهوری اسلامی منعطف نیست، و این امر همکاری چین و روسیه را در تحریمهای سازمان ملل آسان تر کرد. اکنون جمهوری اسلامی تقریبا در دنیا منزوی گشته، رژیم در داخل کشور نیز شدیدا نامحبوب شده و تب انقلابی آن نیز فروکش کرده است. دیگر ایران آن فرقه شهادت طلب مذهبی که سنتوروم و بقیه ادعا میکنند نیست، بلکه تقریبا به یک دیکتاتوری نظامی سنتی با لایه زنگ زدهای از مذهب تبدیل گشته است. مهدی خلجی، از موسسه سیاست خاور نزدیک واشینگتن، میگوید: “خامنهای روحانیون را به حاشیه رانده است”. خلجی این موضوع را خوب میداند؛ پدر او یکی از آیت اللههایی بود که مدتی توسط رژیم به زندان افتاده بود. قدرت اصلی در تهران در دستان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) است و شواهد نشان دهنده افزایش روزافزون قدرت سپاه و کاهش صبر آنان در برابر رهبر جمهوری اسلامی است. دیپلماسی اوباما، بعلاوه تهدید اسرائیل برای حمله قریب الوقوع، خامنهای را به گوشه رینگ رانده است و تنها گزینه منطقی روبروی او مذاکره به نظر میرسد. اما خامنهای فردی منطقی نیست.
برقرار نگاه داشتن بنیادگرایی امر سادهای نیست. تندروی مذهبی ایران تا سال ۱۹۸۹ دیگر تقریبا محو شده بود، زمانی که رهبر اصلی و بنیان گذار انقلابی جمهوری اسلامی، روح الله خمینی فوت کرد، کشور بر اثر هشت سال جنگ فرسایشی با عراق و حدود یک میلیون کشته، ویران شده و تقریبا به زانو درآمده بود. کریم سجادپور از موقوفه کارنگی برای صلح بینالمللی که بر روی نوشتههای خامنهای تحقیقات فشردهای داشته است میگوید: “هنگامی که خامنهای به قدرت رسید دو الگو را مورد بررسی قرار داد. الگوی چینی، که مورد علاقه رئیس جمهور وقت هاشمی رفسنجانی هم بود: بازسازی و توسعه اقتصادی، تلاش برای برقراری مجدد رابطه با غرب با حفظ قدرت سیاسی کامل”. اما خامنهای به الگوی شوروی سابق علاقه شدیدی نشان میداد، هرچند که میخائیل گورباچف نشان داده بود که درصورت کوچکترین عدول از موضع، سقوط حتمی خواهد بود. “خامنهای هیچگاه از موضع خود کوتاه نیامده است. او همواره نامنعطف و غیرقابل مذاکره بوده است”.
امروز الگوی چین جذاب تر از همیشه به نظر میرسد. خصوصا به این دلیل که سپاه پاسداران حدود ۳۰% کل اقتصاد ایران را کنترل میکنند و بخاطر تحریمها شدیدا تحت فشار قرار دارند. اما متاسفانه برای جمهوری اسلامی الگوی دیگری هم وجود دارد: پاکستان.
سجادپور میگوید: “برخی مقامات سپاه متوجه شدند به محض اینکه پاکستان به سلاح اتمی دست پیدا کرد دنیا مجبور شد با احترام بیشتری با پاکستان برخورد کند”. اما به نظر میآید که اقتصاد ایران تا رسیدن به گزینه پاکستان توان سر پا ماندن را نخواهد داشت. و اوباما نیز نشان داده است که تا زمانی که ایران دست از غنی سازی اورانیوم برندارد واصطلاحا دفاتر اتمیاش را به روی آژانس باز نکند از هیچ امتیازی خبری نیست.
ایران با بزرگترین بحران خود از سال ۱۹۷۹ روبروست. رهبر ایران در برابر بزرگترین انتخاب دوران رهبری خود قرار گرفته است: عدول از موضع، یا سقوط. از هر طرف که نگاه کنیم، مهلت او در حال اتمام است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|