بعضا، زد و خورد و بگیر و ببند در درون حلقه ی حاکمیت را پیوسته جدی تلقی کرده اند. شاید بآن دلخوشی که نظام ولایت از درون بگسلد و از هم گسیخته شود. طرح سوال از رئیس جمهور بیش از یکسال است که همچون خمیر، بسی بسیار ور زده شده است. چه بحث ها و بگو مگو ها که در نگرفته است در میان نمایندگان در باره ی مخاطرات و فوائد کشاندن رئیس جمهور به مجلس شورای اسلامی، نمایندگانی که همه را باید از حلقه ی خودی ها و یا "ولایت مدار ان اصول گرا " تلقی نمود. چه تغییر عقیده ها و چه امضا ها که داده و سپس باز پس گرفته نشده اند. چه شک و تردید ها که ذهن هیئت رئیسه مجلس را بخود مشغول وا نداشته بوده است، چنانکه گویی حادثه ای خواهد بود بی سابقه در تاریخ سیاسی ایران و لذا باید که جانب حزم و احتیاط را بر میگزیدند. گوئی که قانون گریزی و مسئولیت گریزی یک رئیس جمهور در طبق تعارف و رودربایستی حل و فصل میشود.
برخی، مثل علی مطهری و احمد توکلی که خود را از نمایندگان "نترس " و "شجاع " مجلس میدانند- بنا بر تعریف توکلی از نماینده- طرح سوال از رئیس جمهوری را به لحاظ دفاع از استقلال قوه ی مقننه و وظایف نظارتی مجلس بر قوه ی مجریه، مهم بشمار میآوردند، باین خیال که میتوان نهاد های نظام دمکراسی را در زیر سلطه استبداد دین و شریعت اسلام، به گونه ای به کار گماشت که در دمکراسی های غربی از آنان انتظار میرود. فراموش میکنند که آنچه "مردم سالاری دینی " را از "مردم سالاری غربی " جدا میسازد آن است که در اولی التزام به اسلام است و ولایت، و یا سر سپردگی به یک جهان بینی خاص، شرط راه یابی به حلقه حاکمیت، حال آنکه در دومی تعهد در دفاع از آزادی فرد است و حفاظت ملت. در نظام ولایت، حرف آخر، حرف نهایی را ولی فقیه میزند. در دمکراسی غربی، قانون است که حرف آخر را میزند، قانونی که بازتاب اراده ی ملت است و حافظ و مدافع آن.
در چنین شرایطی نمیتوان از رئیس جمهور انتظار داشت که نداند نظام ولایت بر کدام پاشنه میگردد. نداند، و یا به این حقیقت واقف نباشد که نه به مجلس، بل نسبت به ولایت است که مسئول است. طبیعی است که رئیس قوه ی مجریه اعتنایی به مجلس نکند. وقتی ولایت حرف آخر را میزند، عقل سلیم خود را به کدام یک مسئول میداند؟ انجام وظیفه در مقام پادو ی ردیف اول ولایت، بویژه در چهار سال اول، رئیس جمهور را که ذاتا از تبار لومپن ها ست، به جوجه دیکتاتوری تهی از هرگونه شرم و حیایی که بچشم برخی "اعتماد بنفس " دیده میشود، مبدل نمود. احمدی نژاد بهتر از هر کسی میدانست که طرح سوال از رئیس جمهور یک "بازی" بیش نیست. چرا که او نه هرگز برای مجلس ارج ی قائل بوده است. و نه هرگز به مصوبات مجلس وقعی نهاده است. هر مصوبه ی مجلس را بر حسب میل خود به اجرا در آورده است، از جمله پیاده سازی برنامه یارانه ها و یا موجودی ذخیره ارزی و یا ارائه آمارهای مشوش. هشدار او به نمایندگان بازتابی ست از نگاه تحقیر آمیز رئیس قوه مجریه به مجلس قانون گزاری نظام ولایت.
"باندبازي و دستهبندي تا وقتي بازي است خوب است، ولي اگر بخواهد روي مسائل كشور اثر بگذارد بايد دور آن را خط كشيد(جهان نیوز، 24 اسفند 90)."
یعنی طرح سوال از رئیس جمهور اگر بیش از یک "بازی " یا "شوخی، " تلقی شود در آنزمان است که صبر ش لبریز میشود. باین معنا که اگر تصمیمات او در باره مدیریت و اداره کشور زیر سوال برده شود، احساس میکند که لکه ی ننکی دامن پاک و مطهر او را آلوده نموده است. مسائل کشور تنها در حوزه ی مدیریت رئیس جمهور است. او نه تنها هرگونه تخلفی را از مصوبات مجلس انکار نمود بلکه نمایندگان را به جزم اندیشی و کوته نگری متهم نمود و به سرزنش آنها پرداخت. درپاسخ به سوال منظور از بکار گیری ایران و مکتب ایرانی چیست، گفت:
."اگر نگوييم ايران چه بگوييم؟ بگوييم انگليس؟ آمريكا؟ من اعلام ميكنم كه همه بشنوند، ما ايراني هستيم و تاريخ و فرهنگ و عظمت ايران را دوست داريم، شما هم دوست داريد، رودربايستي نكنيد و بگوييد."
احمدی نژاد هرگز فرصتی بهتر از حضور در مجلس نمیتوانست بدست بیاورد که چنین سخت در دهان نمایندگان بکوبد که همچون موشی زبون و ترسو به زیر زمین فرو رفته بودند. آنچه در ادامه ایراد میکند، نشان میدهد که او نیز فریب کاری را در دامن اجتهاد اسلامی آموخته است. به این معنا که او از همان ایرانی سخن میگوید که نمیتواند مورد تایید و تصدیق کسی نباشد. او میگوید:
"همهي دنيا و همهي تاريخ ميدانند كه ملت ايران ملت بزرگي است. منش و نگاه ملت ما متفاوت است، ملت ايران ادامهدهندهي راه پيامبر (ص) عزيز و در مسير انسان كامل است، ملت ما عاشق اميرالمومنين(ع)، امام حسين(ع) و عاشوراست. ملت ما ملتي با اخلاق و با فرهنگ است. ملت ما حقيقتطلب است و معلوم است كه با ديگران فرق دارد ،ايران يك جغرافيا نيست، بلكه گلستاني از اقوام مختلف است. ايران شيعهي علوي و طرفدار اسلام ناب محمدي است(جهان نیوز)."
یعنی که او بزرگی ایران را نه در کورش و عظمت انسانی او و نه در زرتشت و اوستا، بلکه در پذیرش دین بیگانه و آئین فاتجان.است که افتخار میکند، به ایرانی که بر دوش اسلام در واقع راه زوال و افول را پیموده و پیوسته در استبداد و تاریکی غوطه ور گردیده است، ایرانی که به پیامبر و امام های عرب، عشق میورزد.
باینترتیب، یعنی با ادغام ایران در اسلام، احمدی نژاد با تر دستی آنهایی را که خواست و نیت اور را زیر سوال برده اند خلع سلاح و تسلیم میکند. مگر میتوان با ایرانی که در دامن اسلام و پیامبر و امامان پرورش یافته است به مخالفت برخاست؟ ایران و تمدن ایرانی نیست که احمدی نژاد میخواهد بلکه ایرانی که اسلامی ست. اسلام ایرانی، مفهومی ست که در دست احمدی نژاد به ابزاری تبدیل شد که بتواند خود را از اصول گرایان عرب زده ی ایران فروش، جدا و جای خالی مخالف را در سطح جامعه پر سازد. اگرچه خود از دیگر همردیفانش نسبت به ایران کمتر خیانتکار نبوده است. حال آنکه ایران اسلامی، میشود همین جامعه و فرهنگی که در بستر آن نظام فرمانروایی و فرمانبری، میروید و تنومند میشود، نظامی بس کهنه و فرسوده، نظامی در خور مردمی خوار و حقیر، ضعیف و رنجور و یتیم و صغیر، نظام ولایت، یا استبداد مضاعف دین و قدرت پنهان در پوسته ی زرین و فریبنده ی "مردم سالاری دینی."
رئیس جمهور، برای دفاع از خود به مجلس نرفته بود. او همانند قداره بندان و گردن کلفت محله برای زهر چشم گیری و سر زنش و تو دهنی زدن و حمله به مجلس رفته بود. که نشان بدهد که مجلس "کشک " است. البته او قصد خود را به نمایندگان بگونه ای دیگر بزبان آورد که "آخر سال و شب عید است و می خواهیم با هم صفا کنیم(جهان نیوز)."
طرح سوال تاکید بر "فرهنگ " در مبارزه با بد حجابی گویی فرصتی دیگر بود برای احمدی نژاد، دفاع از خود را تبدیل به حمله میکند و میگوید:
"كار فرهنگي با بگير و ببند نميشود، آيا اين سخن بد است، اينقدر به دخترها و پسرها گير سه پيچ ندهيد و با آنها مهربانی کنید. اينها فرزندان خودمان هستند،بايد به اين جوانها احترام گذاشت. همينها بودند كه در دوران دفاع مقدس جنگ را اداره كردند. وي در ادامه خطاب به نمايندگان مجلس گفت: حالا اينجا يك شوخي هم با هم بكنيم. اينكه در مناسبتهايي مانند 22 بهمن از همه تيپ آادمها جلوي دور بين نمايش دهيم، اما وقتي اين مناسبتها گذشت با همين افراد برخورد ميكنيم ، تناقض است (جهان نیوز)."
در اینجا رئیس جمهور چنان سخن گوید که نه او بلکه کسی دیگری است که رئیس قوه ی مجریه است. نمایندگان را نصیحت میکند. آنها را پند و اندرز میدهد که این چنین جوانان را خوار و حقیر نکنید. و در همان حال دادستان میشود و آنها را محکوم به درو رویی و فریبکاری مینماید. به این معنا که آنها نیز به اصل و اصولی پای بند نیستند. برای سیاهی لشگر در برگزرای جشن "پر شکوه 22" بهمن، مقررات حجاب را عمدا "شل " میکنید. وقتی نیازها بر طرف شد دوباره سختگیری را آغاز میکنید. او اتهام دو رویی و فریبکاری را به دوستان قدیمی خود نسبت میدهد، حال آکه خود بزرگترین فریبکار است. چه نه تنها خود -به گفته ی فرمانده انتظامی تهران- یکی از معماران آنچه او "گیر سه پیج " می نامد، بوده است. گویی داستان واعظ منبر و مهراب و واعظ کار دیگر در خلوت، یعنی که دو رویی در باره ی خود او مصداقی ندارد. چرا که در ذهن ساده اندیش او نمی گنجد که صداقت نه با دین جمع میشود و نه با قدرت. که دین وقدرت، هر دو دافع و دشمن صداقت اند.
.
آنچه میتوان از حضور ریاست جمهوری در مجلس شورای ولایت آموخت، آنستکه نظام فرمانروایی و فرمانبری وقتی خود را به زیور مردم سالاری دینی، معنایی متناقض و معیوب، می آراید و آنرا الگویی برای نجات بشریت بشمار میآورد، کشمکش بین قوای مجریه و مقننه در نهایت به سیرکی تبدیل میشود که بازیگران آن همه دلقک اند. چه آنان که سوال مطرح میکنند و چه پاسخگوی آن سوال ها. چه نمایندگان مجلس بخوبی میدانند که مجلس در اصل چیزی بیشتر از آن دست بی جانی نیست که بگردن ولی فقیه آویزان گشته است. مگر نه اینکه تمام نمایندگان مجلس از فیلتر شورای نگهبان باید بگذرند، شورایی که برچیده شده بدست ولایت برای حفظ نظام ولایت؟
مجلسی که وظیفه خود را لجام زدن به افسار قدرت میداند، نمیتواند در نظامی بروید که بر آن ولی فقیه، چلوه الله، حکومت میکند. چرا که حکم و فرمان و کلامش یکی ست و آخری و نهایی، چون و چرا ناپذیر. احمدی نژاد خود را پادوی ولی الله میداند. درست است چموشی بسیار کرده است. اما از سر تعهد و خلوص میخواهد که سپر بلای او شود، نکته ای که خود بدان بارها اشاره کرده است. حضرت ولایت نیز به صداقت و پاکی او اعتماد دارد. رئیس جمهور را یکی از کاپیتان های خود میداند.
این است که وقتی نمایندگان مجلس، همه سرا پا التزام و تعهد به حضرت ولایت، پس از گذشت بیش از 6 سال تحمل بی اعتنایی های ریاست جمهوری به مصوبات مجلس، میخواهند لجام به قدرت افسار گسیخته زنند، به بازی مسخره انگیزی تبدیل میشود که ماهیت پوک و تو خالی "مردم سالاری دینی " را به نمایش میگذارد. اما برغم جعلی بودن برخورد دو قوای مجریه و مقننه، نظام ولایت را ظاهری پویا و بالنده میبخشد که در پایداری و تداوم نظام نقش موثری را بازی میکند. چرا که تا زمانیکه صدای بگیر و ببند و دعوا و مشاجره از بالا بگوش میرسد، آتش از زیر خاکستر به بیرون شعله بر نکشد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود فروان خدمت آقا/خانم صادق محترم، اولا که شما کافه نادری ها را کاملا اشتباه فهمیده اید! دوم، من یک جمهوریخواه هستم و وقتی ؛انقلاب شکوهمند؛ رخداد نه سر پیاز و نه ته پیاز بودم ولی هزینه هایش را هم من و هم خانواده ام مثل دهها میلیون ایرانی مثل ما تاکنون پرداخته اند بویژه در اثر جنگ ۸ ساله برکت زای خمینی! حال اگر او را گجستک بنامم به شما برمی خورد!؟ همین مقاله فیروز نجومی را بخوانید که احمدی نژاد را بدرستی لمپن و جوجه دیکتاتور و فریبکار و و و خطاب کرده است. این نمونه ای از خروار مقالاتی است که در همه جا مرتب منتشر می شوند. آیا به شما برمی خورد وقتی این مقالات را می خوانید؟! یا نه، وقتی از دهان مردم همان حرفها زده می شود شما خود را وسط می اندازید؟! آیا دروغ است اگر بگوییم که این رژیم دزد است، جنایتکار و تبهکار از بدترین نوع هاست، کهریزکی است، .... شما این رژیم را چگونه توصیف می کنید؟ چرا شما این ؛ادب آموزی؛ تان را فقط برای این سامانه و این حزب قائل می شوید؟! اینهمه سال کجا بودید چون من برخورد شما با ما مردم را نه در پارس دیلی نیوز، نه در کیهان آنلاین، نه در سایت چپها مثل اخبارروز تاکنون دیده ام؟! این سیاست یک بام و دو هواست که ناشی از غرض ورزی است! از اپوزیسیون شما چه می دانید؟! از ۳۲ سال همت امثال زنده یاد داریوش همایون و شاهزاده برای ایجاد یک اتحاد و همبستگی چه می دانید که در هر بزنگاهی با چوب لای چرخ کردن های همان آپوزیسیونی روبرو شد که شما در دفاع از آن در اینجا رخ نموده اید؟! اول بروید سراغ آن آپوزیسیون قلابی که تاکنون مسئول نفاق و تداوم عمر رژیم کهریزکی بوده است! آن انجام وظیفه تان را بکنید و بعد بیایید سراغ ما که از دست همان آپوزیسیونی که شما وکیل مدافع شان شده اید خسته و نا امید شده ایم. اگر داریوش همایون و شاهزاده با آنهمه گشاده نظری و درایت سیاسی شان نتوانستند این آپوزیسیون را همبسته کنند، مطمئن باشید که با چهارتا نظر ؛منفی؛ ما در اینجا نفاق شان بیشتر نمی شود. عیب از همانهایی است که شما به دفاع از آنها برخاسته اید و نه از ما کافه نادری ها؟! آیا شما انقدر ساده انگارید که فکر می کنید چند نظر ما در اینجاست که مسئول نفاق بی آپوزیسیون است و نه امثال مجاهدین خلق یا حزب دمکرات! کردستان یا کومله و پژاک و نوری علاء ملت و ملیت ساز فدرالیست یا آن اصلاحات چی ها؟! سری به بخش نظرات اخبار روز و آرشیو نظراتش بیاندازید و توهین های واقعی و مغالطات و دروغ ها و جعل و تحریف تاریخ و ریشه های نفاق را در آنجا ببینید و یکی دو درس به آنها بدهید که شاهزاده را ربع پهلوی و و و خطاب می کنند و یکی از اصولشان یا جمهوری یا هیچ برای ایران است! نفاق را آن جمهوریخواهان قلابی مثل مهرداد درویش پور ایجاد کرده و می کنند! نفاق را آنهایی ایجاد می کنند که می گویند یا بپذیرید که ایران ؛کثیرالمله؛ است یا هیچ و آنهایی که می گویند یا فدرالیسم یا هیچ! چگونه است که ادبیات سیاسی آنها هیچ به شما برنمی خورد و آنها را مسئولان مستقیم نفاق و تداوم عمر این رژیم کهریزکی نمی بینید ولی چند عضو کافه نادری شما را اینچنین برآشفته است که نتوانستید دم فرو بندید؟! اینکه شما در این نظرتان با آنها اصلا برخورد نکرده اید خود بسیار سئوال برانگیزست!!! اول به این علامت سئوالها که در برابر شما هستند بپردازید و بعد به ؛ادب؛ کردن ما و اتهام بزرگ نفاق افکن چسباندن به ما را آغاز کنید تا باورتان کنیم! تا حرفهایتان با محتوا باشند. ارزیابی شما از اجزاء آپوزیسیون چیست؟ ارزیابی شما از نویسندگان مقالات در همه طیف ها چیست؟ آیا همه نحله های فکری سیاسی متحدند و ما کافه نادری ها هستیم که در صدد پراکندن آنها برآمده ایم؟! انقدر یعنی ما چند نفر در سرنوشت ایران موثریم که شما نگران شده اید؟! شما بروید از آنهایی ایراد بگیرید که خود را گم کرده اند چون دو سه اصلاحات چی به آنها کمی نظر لطف نشان داده اند و مقاله هایشان تقدم دارد به مقالات پر محتوایی مثل نوشتارهای اخیر آقای تفضلی در این سامانه! بروید به انهایی ایراد بگیرید که از نام و نشان داریوش همایون پس از درگذشت اش دارند نهایت سوء استفاده را می کنند و امروز او را فاقد هوش و ذکاوت کافی برآورد می کنند که منشوری که نوشته است مثل کتابهای دینی دارای تعابیر متفاوت است! بروید به آنهایی بپردازید که در زمان حیات داریوش همایون جرئت نمی کردند که حرفهایی را که امروز می زنند را بزنند و صبر کردند تا دیگر نباشد و در صدد تخریب این سامانه برآیند! شما کلی گویی را کنار بگذارید و یکایک عوامل نفاق در این ۳۳ سال را دقیقا توضیح دهید و آنها را به لحاظ اهمیت رده بندی کرده و مقام کافه نادری ها را در جدول تان تعیین کنید تا ارزش حرفهایتان روشن شوند. تا آنزمان تلاش کنید که نه ما کافه نادری ها را تنها عامل نفاق در آپوزیسیون به شمار آورید و نه به شما بربخورد وقتی فیروز نجومی، حبیب تبریزیان و بهمن زاهدی و و و ما کافه نادری ها و نظردهدگان برای توصیف رژیم از واژه های صحیح لمپن و خائن و جنایتکار و خود فروش و وطنفروش و و و علیه این رژیم کهریزکی و علیه آن آپوزیسیون قلابی که مسئول مستقیم هر نفاق بین ایرانیان هستند استفاده کنیم. با احترام و سپاس فراوان از شما. بی صبرانه منتظر نظرات تحقیقی گسترده شما در حیطه کلیه عوامل نفاق در آپوزیسیون و جایگاه کافه نادری ها در جدولی که ارائه خواهد داد هستم. پاینده ایران و ملت ایران
March 19, 2012 01:24:59 PM
---------------------------
|