در اوایل ماه فوریه، شماری از افراد و نمایندگان سازمانهای اپوزیسیون ایرانی، در استکهلم گردهم آمدند که مایهی گفت وگوها و بحث های زیادی شد. از آنجایی که این گردهم آیی غیرعلنی بود و رسانه های گروهی در جلسه های آن نمی توانستند حاضر باشند، شایعات زیادی درباره آنچه که در آنجا اتفاق افتاد، برزبانها بود تا اینکه تنها رسانهی حاضر در جلسه ها، خبرنگارهفته نامه ی سوئدی فوکوس، چندی پیش گزارشی از درون این جلسه ها انتشار داد که ترجمهی آن به فارسی در اینجا عرضه میشود. خوانندگان البته توجه دارند که گزارش نشریه فوکوس، پیش انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی انتشار یافته است
در فوریهی گذشته، اپوزیسیون دولت ایران، در یک مجتمع آموزشی در شمال استکهلم، به دور هم جمع شدند. آدرس محل گردهمآیی و نیز اسامی شرکت کنندگان محرمانه بود. تنها چیزی که میدانستیم این بود که بناست تعدادی از سران اپوزیسیون تبعیدی ایران، دراولین تعطیلات آخرهفته در ماه فوریه، بزرگترین گردهمآیی خود را در استکهلم برپا کنند. این گردهمآیی در سکوت کامل برنامهریزی شده بود و شایعات در بارهی آن بسیار بود. دولت ایران پیشاپیش تلاشهای خود را برای بیاعتبار ساختن این گردهمآیی آغاز کرده بود. بنا بر آنچه که در رسانههای دولتی ایران انتشار یافت، قرار بود در گردهمآیی سران اپوزیسیون، یک دولت در تبعید تشکیل شود و زمینه را برای حملهی آمریکا فراهم کند. از سوی دیگر و در کانالهای ارتباطی اپوزیسیون نیز بحثهای داغی در بارهی حقانیت چنین دیداری در جریان بود. افراد و گروههایی که به این گردهمآیی دعوت نشده بودند احساس میکردند که نادیده گرفته شدهاند و خواهان لغو گردهمآیی بودند. تا چند روز پیش از شروع گردهمآیی، هنوز مشخص نبود که نمایندگان جنبش سبز – نیرومندترین گروه اپوزیسیون داخل کشور در سالهای اخیر – در گردهمآیی حاضر خواهند شد یا نه. با این همه و سرانجام در آنجا جمع شدند. همهشان.
از رهبر حزب بگیرید تا چریک و اقتصاد دان لیبرال، از فعال دانشجویی تا فعال جنبش زنان. فعالان چپ، دانشگاهی، وکیل، روزنامهنگار، وبلاگ نویس و روشنفکر. اصلاح طلب، سلطنت طلب و انقلابی. افراد سرشناس و چهرههای آشنا. افرادی که احزابشان ممنوع اعلام شد و روزنامهنگارانی که روزنامهشان به تعطیلی کشیده شد، پلیس امنیتی شکنجهشان کرد و هدف تیراندازی پلیس قرار گرفتند. برخی که در بیست سال پیش، همسلولی بودند و از آن زمان یکدیگر را ندیده بودند و دیگرانی که تنها از راه رسانههای گروهی نام همدیگر را شنیده بودند، اکنون یکدیگر را برای نخستین بار ملاقات میکردند. در آنجا کسانی بودند که بتازگی به تبعید آمده بودند و کسانی بودند که دهها سال پیش، از چنگ دیکتاتور گریخته بودند.
در مجموع، بیش از ۵۰ تن از یک دوجین کشور گوناگون، در سالن کنفرانس مجتمع آموزشی "اسکوشُهولم Skåvsjöholm" در فاصله ۳۶۰۰ کیلومتری از تهران و درمیان جنگل پوشیده از برف شمال استکهلم، حاضر شده بودند. در همان سالنی که چندماه پیش، رهبران اپوزیسیون سوریه دیداری محرمانه داشتند، این بار اپوزیسیون دولت ایران جمع شده بود که دقیقا همان کاری را بکند که اپوزیسیون دولت سوریه کرد: گفت و گو با یکدیگر و هماهنگسازی نیروهایشان. میزبان جلسه، مرکز بینالمللی اولوف پالمه بود که میزبانی گروه سوری را نیز برعهده داشت. نام پالمه هنوز هم در سطح بینالمللی از اعتبار خاصی برخوردار است و ایرانیان تبعیدی مایل بودند که دیدار خود را درکشوری سازماندهی کنند که دارای منافع ژئوپولیتیکی در ارتباط با ایران نباشد. تنها دعوت شدگان به گردهمآیی میتوانستند در جلسههای آن شرکت کنند و مجله "فوکوس" تنها رسانهای بود که در آن گردهمآیی حضور داشت. اپوزیسیون تلاش میکرد تا راهبردی برای پاسخ به دو پرسش مهم بیاندیشد: انتخابات دوم مارس و خطر یک جنگ احتمالی. شرکت کنندگان دو روز فرصت داشتند و دماسنج، دمای بیرون را ۱۵ درجه زیر صفر نشان میداد. در همان هفته، کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران رفته بودند. این دومین بازدید آنان از ایران در ظرف یک ماه بود.
موضوع، برنامهی هستهای ایران بیش از دو دهه است که در کانون توجه جهانیان قرار دارد. در تمام این مدت، از خطر یک درگیری نظامی سخن میرفت، اما در چند ماه اخیر است که ناظران بگونهای جدی، نسبت به خطر یک حملهی هوایی اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران هشدار میدهند و خطر جنگ بزرگتری را بدنبال این حمله یادآور میشوند. دلیل این نگرانی گزارشی است که در نوامبر ٢٠١١، از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی انتشار یافته است. لحن گزارش، تندتر از گزارشهای پیشین بود و به صراحت میگفت: "اطلاعات بدست آمده نشان میدهد که ایران دست به آزمایشهایی زده است که برای تولید بمب اتمی لازم است". اسرائیل این گزارش را بعنوان سند غیر قابل انکاری از تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای قلمداد کرد و بلافاصله، از جامعه جهانی خواست که بسرعت از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کنند وگرنه اسرائیل خود به تنهایی دست به این کار خواهد زد. کمتر کسی است که نسبت به توانایی نیروی هوایی اسرائیل در یک حمله برقآسا به ایران که نیروی هواییاش از رده خارج است، تردید داشته باشد. اسرائیل در اجرای چنین حملاتی تجربه دارد. آنان در سال ۱۹۸۱ نیروگاه اتمی صدام حسین را در حملهای برقآسا از میان بردند و در سال ۲۰۰۷ نیز دست به عملیات مشابهی در سوریه زدند. با توجه به این سابقه بود که یک اقتصاد دان جوان و تبعیدی ایرانی، در سخنرانی خود در مجتمع آموزشی شمال استکهلم، با اطمینان تاکید میکرد که اولین بمبی که منفجر شود یک بمب اسرائیلی است و آمریکا دست به چنین کاری نخواهد زد. بسیاری از کشورهای جهان نیز همین نگرانی را دارند. در هفتههای اخیر، چهرههای سیاسی بینالمللی از دبیرکل سازمان ملل متحد گرفته تا وزیر دفاع آمریکا و مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آن کشور به اسرائیل رفتهاند تا مقامهای آن کشور را متقاعد کنند که دست به اقدام نظامی نزند.
به نوشتهی هفتهنامهی آمریکایی نیوزویک گفته شد که رئیس موساد در واشینگتن دیده شده است و پرزیدنت اوباما تماسهای تلفنی طولانی با نخست وزیر اسرائیل داشته است. برای آمریکا، موضوع برنامهی اتمی ایران، در شریط بسیار نامساعدی موضوع روز شده است. با توجه به خستگی افکار عمومی در آمریکا از جنگ، کشیده شدن آن کشور به جنگی تازه و آنهم در زمانی چنین نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری، اصلا مطلوب نیست. گذشته از این، بدلیل کسری بودجهی هنگفت ، بایستی در هزینههای نیروهای مسلح آمریکا صرفهجویی کرد. این در حالی است که آمریکا باید در برابر ایران بسیار مصمم جلوه کند و در صورت یک کشمکش مسلحانه احتمالی با اسرائیل، چارهای جز حمایت از آن کشور ندارد. همزمان با بالا گرفتن جدال لفظی میان ایران و غرب، دیپلماتهای سازمان ملل با نمایندگان دولت ایران در تهران به گفت و گو نشستند. دیپلماتهای سازمان ملل خواهان دریافت پاسخ تهران در بارهی مطالب انتشار یافته در گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی در نوامبر گذشته بودند و در ادامهی تحقیقات خود، از تهران خواستند که به محلها، افراد و اسناد بیشتری دسترسی داشته باشند. تاکنون، به این درخواستها پاسخی داده نشده است. امتناع تهران باعث شد که نخست اتحادیه اروپا و سپس ایالات متحده دامنهی تحریمهای خود دربرابر ایران را افزایش دهند. برپایهی این تحریمهای تازه، واردات نفت از ایران ممنوع میشود و داراییهای بانک مرکزی ایران در خارج از آن کشور بلوکه خواهد شد. امید میرود که تحریمهای تازه، ایران را وادار به برگشتن سر میز مذاکره، پیش از یک حمله هوایی از سوی اسرائیل، کند. اما در سالن کنفرانس مجتمع آموزشی در شمال استکهلم، در اینکه رهبری ایران در پی دستیابی به سلاح هستهای است، تردیدی وجود نداشت. یک شرکت کننده که کت و شلوار به تن داشت و کراوات بسته بود، میگفت اگر رژیم ایران بخواهد میان تبدیل شدن به کره شمالی یا لیبی، یکی را انتخاب کند، روشن است که کره شمالی را انتخاب خواهد کرد.
واکنش ایران تا کنون همه چیز بوده جز تمایل به همکاری. ایران مانورهای نظامی در خلیج فارس براه انداخت، دست به آزمایشهای موشکی زد و تهدید کرد که تنگهی هرمز را خواهد بست. برای نشان دادن بی اعتنایی ایران به خواستههای دیگر کشورها، رئیس جمهور ایران محمود احمدینژاد، در مراسم بارگذاری راکتور تحقیقاتی دانشگاه تهران با میلههای اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد تولید شده در ایران، شرکت کرد و تمام مراسم بطور مستقیم از تلویزیون کشور پخش شد. علاوه براین، دو ناو جنگی ایران با گذشتن از کانال سوئز خود را به آبهای دریای مدیترانه و نزدیکی مرزهای اسرائیل رساندند.
آیا جنگ اجتناب ناپذیر است؟
در پاسخ باید گفت که احتمالا جنگ هماکنون در جریان است، گرچه نه بصورت آشکار وعلنی. ترور، حملات سایبری و انفجار کارخانجات تسلیحاتی نشانههایی از بروز این جنگاند. تنها بخشهایی از این زدوخوردها برای عموم آشکار شده و جزئیات بسیاری در پرده ابهام است. آنچه که ما میدانیم اینهاست:
از سال ۲۰۰۷ به این سو، پنج دانشمند ایرانی در ارتباط با برنامهی هستهای ایران کشته شدهاند. آخرین این ترورها در ماه ژانویهی گذشته روی داد آنهم به این شیوه که با چسباندن بمبهای مغناطیسی (آهنربا دار) به بدنهی اتومبیل در حال حرکت این افراد و انفجار آن از راه دور، تروریستها موفق به کشتن آنان شدند. اسرائیل هرگونه دخالتی را انکار میکند اما منابع آمریکایی تایید کردهاند که سوءقصدها توسط سازمان مجاهدین خلق که توسط موساد تمرین داده شده و مسلح گشته، به اجرا گذاشته شده است.
به نوشته مجلهی تایم، اسرائیل همچنین عامل انفجار در تاسیسات موشکی ایران در نوامبر سال گذشته نیز بود که منجر به مرگ ۱۷تن و ازجمله حسن مقدم، یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شد. و نیز، کرم کامپیوتری استاکسنت، یکی از پیچیدهترین سلاحهای سایبری که تاکنون ساخته شده است، که در تاسیسات اتمی ایران در سال ۲۰۱۰ مشکلاتی آفرید، به نوشته نیویورک تایمز، رد سازندگان آن به اسرائیل و آمریکا میرسد. از آن زمان تاکنون دو حملهی سایبری دیگر نیز صورت گرفته است. علاوه بر همه اینها، یک تعداد افراد ایرانی و آمریکایی یا بدون هیچ رد پایی ناپدید شدهاند ویا اینکه به جرم جاسوسی دستگیر شدهاند. یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی و با فنآوری بسیار پیچیده، توسط نیروهای ایرانی و در آسمان این کشور، سرنگون و در تلویزیون ایران به نمایش گذاشته شد. دیپلماتهای اسرائیلی در یک برنامهی هماهنگ در گرجستان و هندوستان با بمبهای مغناطیسی مورد حمله قرار گرفتند و روز بعد، تلاش مشابهی در تایلند شکست خورد.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در اشاره به اینکه چه کسی مسئول این حملات بوده، لحظهای درنگ نکرد. به گفتهی او، ایران پشت این حملات قرار داشت. دمای این کشمکش روز به روز افزایش مییابد و چیزی تا رسیدن به نقطهی جوش نمانده است. در آنجاست که تمام این اقدامات زیرزمینی به یک جنگ گسترده تبدیل خواهد شد به این صورت که یا اینکه اسرائیل به یک حملهی پیشگیرانه دست خواهد زد و ایران بهمراه متحدانش، حزب الله لبنان و حماس در غزه، پاسخ او را خواهد داد و یا اینکه یک سرباز آمریکایی یا ایرانی در تنگهی باریک هرمز و در این وضعیت بحرانی، مرتکب اشتباهی مرگبار میشود و آتش جنگ را شعلهور میسازد.
در مجتمع آموزشی شمال استکهلم، نزدیک به پنجاه ایرانی تبعیدی که چیزی جز سرنگونی رژیم ایران را نمیخواهند، به دور هم جمع شدهاند. با این همه، هیچ یک از آنان خواهان حملهی نظامی یک قدرت خارجی به ایران نیستند. به گفتهی آنان، جنگ تنها دامنگیر مردم و دوستان و آشنایان آنان میشود. در سالن گردهمآیی همه از جنگ و درگیری هراس داشتند.
دبیرکل مرکز بینالمللی اولوف پالمه و وزیر پیشین از حزب سوسیال دموکرات، ینس اورباک، به حاضران خوشآمد گفت و اظهار داشت که همهی آن چیزی که او میتوانست به آنان ارائه کند مکانی بود که اینک آنان در آنجا بدور هم جمع شدهاند. اما یادآوری کرد که اینکه این دیدار به چه نتیجهای برسد، بستگی به شرکت کنندگان دارد. سخنران بعدی، دیپلمات سرشناس سوئدی، Pierre Schori ، بود که از آخرین باری که در آن مکان حضور داشت گفت. ۲۵ سال پیش بود که او با اعضای جنبش آزادی بخش نامیبیا در آن مجتمع گرد آمده بودند. به گفته او، سه روز تمام، جدالی سخت میان شرکت کنندهگان جریان داشت تا اینکه سرانجام بر سر یک هدف مشترک به توافق رسیدند. چند سال بعد توانستند استقلال نامیبیا را اعلام کنند. وی یادآوری کرد که اکنون این امکان به دست اپوزیسیون ایران سپرده شده است.
باید اعتراف کرد که وظیفهی سادهای نبود. جنبش سبز که مردم را به خیابانها کشاند تا به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ اعتراض کنند، بگونهی موثری از سوی رژیم وادار به خاموشی شد و نیروی خود را از دست داد و بهار عربی که بعد از ناآرامیهای ایران، دیکتاتوریهای خاورمیانه را لرزاند، هرگز به ایران نرسید. در گفت و گوها نیز میشد این را بخوبی دید. عواملی که شرکتکنندگان را از یکدیگر جدا میساخت، تفاوتهای قومی، ایدهئولوژیک، حزبی و جنسی؛ به نظر میرسید که از مشکلاتی که میتوانست آنها را بهم نزدیک سازد بیشتر بود. صرفنظر از مخالفت یکپارچه در برابر حملهی اسرائیل به ایران، در واقع تنها یک چیز بود که همه بلافاصله برسر آن توافق کردند: انتخابات مجلس انتخاباتی نمایشی خواهد بود و تنها گزینهی اپوزیسیون تحریم انتخابات است.
یکی میگفت: اغلب از ماپرسیده میشود که آیا در انتخابات شرکت میکنیم یا نه. اما حالا دولت این مشکل را برای ما حل کرده است. دیگری میگفت: تنها یک انتخابات وجود دارد و آن هم شرکت نکردن در آن است و سومی با حرارت تاکید میکرد که: ما نباید انتخابات را تنها تحریم کنیم بلکه اصولا از خانههایمان نباید بیرون بیاییم. روز انتخابات باید مثل مراسم عزاداری باشد نه روز انتخابات.
اما بعد چه؟ حرکت از تحریم انتخابات بسوی انتخاباتی آزاد و منصفانه چگونه صورت خواهد گرفت؟
نقشهی خاصی در کار نبود. در مقابل، بحثهای بیپایان دربارهی تعریف یک انتخابات دموکراتیک درگرفت. بعد از شش ساعت، جلسه از هدفهای خود کاملا منحرف شده بود. گفت و گوها در گروههای کوچکتر ادامه یافت. کسی نتوانست پیشنهاد مشخصی ارائه کند تا اپوزیسیون بتواند به کار خود ادامه دهد. مردی ناامیدانه میپرسید آیا جنبش سبز آنقدر بیرنگ شده است که تنها کاری که ما باید بکنیم این است که به مردم بگوییم روز جمعه بیرون نروید، باوجودی که آنها بهرحال بیرون نمیروند؟
ینس اورباک دریافت که چه در حال رخ دادن است. او سالن را به همراه یکی از برگزارکنندگان جلسه ترک کرد. وقتی برگشتند یکراست به سراغ قلم و کاغذ یادداشت دیواری (فیلیپ چارت) رفتتند. به محض اینکه نخستین نشانه از یک پیشنهاد مشخص در سالن شنیده میشد، با حروف درشت یادداشت میشد. این روش به نظر میرسید که کارآ باشد. زنی از جایش برخاست و گفت بسیاری در ایران امید فراوانی به این جلسه بستهاند. بسیاری در ایران آنچه را که در اینجا رخ میدهد دنبال میکنند. ما باید به نتیجهای برسیم! به ناگاه، پیشنهادها سرازیر شدند: گروههای کاری درست کنید. با رسانههای بینالمللی تماس بگیرید. به جمعآوری امضا بپردازید. به این دیدارها ادامه دهید- بار دیگر با افراد بیشتر.
بعد از ۱۲ ساعت بحث و گفت و گو بهمراه غذایی مختصر، جلسه موفق شد پنج بسته کاغذ یادداشت دیواری (فیلیپ چارت) را از ایدههایی برای برداشتن گامهایی کوچک به سوی ایرانی آزاد پُر کند. مطالب یادداشت شده سطر به سطر خوانده میشد و حاضران بدقت گوش میدادند. آفتاب مدتها بود که غروب کرده بود. دماسنج رقم ۲۲ درجه زیر صفر رانشان میداد و شرکت کنندگان در جلسه، در آن روز بیشتر از آن نمیتوانستند پیش بروند.
انتخابات پیش رو ، اولین انتخابات عمومی بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ است که در آن رئیس جمهور کنونی محمود احمدی نژاد مطابق نتایج رسمی اعلام شده بر رقیب خود میر حسین موسوی پیروز شد. اپوزیسیون رژیم را به تقلب گسترده در انتخابات متهم ساخت و میر حسین موسوی مبدل به چهرهی اصلی اعتراضهای خیابانی جنبش سبز شد که ۹ ماه طول کشید و حکومت روحانیان ایران را به لرزه انداخت. از این رو است که اوضاع در ایران در آستانه انتخابات دوم مارس ناآرام است- انتخاباتی که میتوان آن را تمرینی برای انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۳ شمرد. اینبار رژیم اجازه نخواهد داد که رویدادهای سال ۲۰۰۹ تکرار شود. برای شرکت در انتخابات، هر کاندیدایی نخست باید توسط یک دوجین از ملاها و حقوقدانان شورای نگهبان که بطور مستقیم یا غیر مستقیم توسط آیتالله خامنهای منصوب میشوند، تایید شود. شورای نگهبان تاکنون صلاحیت صدها تن از کاندیداهای اصلاح طلب را رد کرده است. در آخرین انتخابات مجلس، شورای نگهبان صلاحیت یکی از نوادگان آیتالله خمینی را نپذیرفته بود. بنابراین، در عمل و بدون تردید این بارهم، انتخاب میان کاندیداهای وفادار به رژیم خواهد بود. همگی رهبران سیاسی اصلاح طلب که قادر به رقابت با کاندیداهای رژیماند، یا در بازداشت خانگی به سر میبرند ویا اینکه از دخالت در امور سیاسی محروم شدهاند. اگر از ایرانیان تبعیدی که در شمال استکهلم به دور هم جمع شده بودند میپرسیدید میگفتند که سرکوب مخالفان هرگز تا به این حد شدید نبوده است.
همزمان با به حاشیه راندهشدن اپوزیسیون و نیروهای اصلاح طلب درون سیستم، کشمکش تازهای شکل گرفته است. دوطرف نزاع را طرفداران آیتالله خامنهای که مقتدرترین مرد رژیم محسوب میشود و از فرماندهان نظامی تا امامان جمعه را او تعیین میکند، و طرفداران محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران از سال ۲۰۰۵ به این سو، تشکیل میدهند.
اختلاف این دو از بهار سال ۲۰۱۱ آغاز شد. وقتی احمدی نژاد وزیر اطلاعات را برکنار کرد، آیت الله خامنهای او را دوباره به مقام وزارت برگماشت. به دنبال بالا گرفتن این اختلاف احمدی نژاد خانهنشین شد و از حضور در جلسات کابینه خودداری ورزید. درمقابل، آیتالله خامنهای هم در مراسم خاکسپاری چهار تن از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران که ظاهرا نسبت به احمدی نژاد تمایل نشان داده بودند، حاضر نشد و پیام تسلیتی هم برای خانوادههای آنان نفرستاد. محافل محافظهکار دور آیتالله خامنهای از این وحشت دارند که احمدی نژاد با خود رایی روزافزون سیاسیاش، حقانیت و در پی آن حیات جمهوری اسلامی را به باد دهد. تقلب گسترده در انتخابات سال ۲۰۰۹ و سرکوب خشن جنبش سبز یک نمونه از آن خود رایی است. برنامهی هستهای و رابطه با آمریکا و اسرائیل، نمونه دیگر آن. اما بیشترین آزردگیها در بارهی تعدادی از افتضاحات سیاسی اخیر است که آشکار شد تنی چند از افراد نزدیک به احمدی نژاد، در یک رسوایی مالی بسیار بزرگ، دست داشتهاند. همزمان با گسترش فساد مالی در میان سیاستمداران، وضعیت برای شهروندان عادی ایرانی از نظر اقتصادی سخت تر شده است. بیکاری افزایش یافته، رشد اقتصادی پایین است و هزینهی مواد خوراکی رو به افزایش است. تورم اقتصادی اکنون دورقمی است و واحد پول کشور ظرف یک سال، نیمی از ارزش خود را در برابر دلار آمریکا از دست داده است. با تشدید تحریمهای آمریکا و اتحادیهی اروپا انتظار میرود که وضعیت اقتصادی بمراتب بدتر شود.
هنگامی که اپوزیسیون در مجتمع آموزشی شمال استکهلم در بارهی وضعیت ایران گفت و گو میکرد، زنی از میان حاضران به صدای بلند گفت که مردم ایران نگران آیندهی خود هستند. نارضایتی از سیاستهای اقتصادی چنان گسترده است که یکی از نمایندگان مجلس، که مانند اکثریت نمایندگان آن، از خامنهای حمایت میکند، درخواست کرد که رئیس جمهور برای پاسخگویی به پرسشهای نمایندگان، در مجلس حاضر شود. علاوه برپرسش در بارهی اقتصاد کشور، او بایستی هم چنین از سیاست خارجی خود دفاع کند و توضیح دهد که چرا هنوز بدحجابی در جامعه به چشم میخورد. اگر احمدی نژاد در برابرمجلس حاضر نشود، استیضاح خواهد شد. از دیدگاه روحانیان حاکم بر ایران، احمدی نژاد یک مهرهی استفاده شده است. شایع است که رهبر جمهوری اسلامی در فکر حذف پست ریاست جمهوری از ساختار سیاسی کشور است زیرا برای او آشکار شده که هدایت رئیس جمهور از هدایت مجلس دشوارتر است. به جای آن، آیت الله خامنهای در فکر ایجاد پست نخست وزیری است که توسط نمایندگان مجلس تعیین شود. اما به نظر میرسد که احمدی نژاد حاضر نیست داوطلبانه کنار رود. بنابراین انتخابات دوم مارس میان دو جناح رقیب در رژیم برگزار خواهد شد و بازار تبلیغات انتخاباتی بسیار گرم است. احمدی نژاد درسکوت، سرگرم بسیج هواداران خود میان محرومان روستایی است و به آنان وعده میدهد که کمک هزینههای آنان را افزایش خواهد داد و گزارش شده که درمیان کشاورزان روستایی پول تقسیم کرده است. او همچنین برای نخستین بار اجازه داده است که وزارت کشور ناظران انتخاباتی محلی تربیت کند (نقشی که درواقع شورای نگهبان آیتالله خامنهای دارد) تا هواداران او گرفتار همان روشهایی نشوند که خود او در سال ۲۰۰۹ برای انتخاب دوبارهاش به آن متوسل شد: تقلب انتخاباتی. برای حلقهی یاران آیتالله خامنهای، انتخابات مشکل بزرگی است. آنان میخواهند که احمدی نژاد تضعیف شود اما همزمان نیاز به شرکت گستردهی مردم در انتخابات دارند تا دستکم توهم یک اعتبار و حقانیت مردمی را زنده نگهدارند. شایع است که حلقهی پیرامون آیتالله خامنهای و محافظهکارترین حامیان جمهوری اسلامی، دست به دامن چهرههای سرشناس اصلاحطلب شدهاند و از آنان خواسته اند که در انتخابات شرکت کنند تا به این ترتیب از تعداد آرای حامیان احمدی نژاد بکاهند. اگر این شایعات درست باشد، تلاشی بیهوده کردهاند زیرا دیدار استکهلم یک صدا میگوید که اپوزیسیون مصمم است انتخابات را تحریم کند.
و اینجاست که تناقض بزرگ ایران آشکار میشود. رژیم ایران هرگز به این اندازه زیر فشار داخلی و خارجی نبوده و هرگز به اندازهی امروز، پراکندگی در صفوف طرفداران آن بچشم نمیخورده است. اسرائیل تهدید به بمباران میکند، اقتصاد کشور فلج شده است، رهبران کشور از حمایت مردمی برخوردار نیستند و میانشان اختلاف است؛ با این همه، اپوزیسیون قادر نیست از این فرصت طلایی استفاده کند زیرا اپوزیسیون نیز در شرایط کنونی ضعیف است.
در این صورت گردهمآیی اپوزیسیون را در این زمستان استکهلم چگونه باید تفسیر نمود؟
بعد از دو روز گفت و گوهای کشدار، سرانجام بر سر یک بیانیهی کوتاه دربارهی نیاز به یک ائتلاف گسترده که علیه دیکتاتوری و جرایم حقوق بشری و خواهان انتخابات آزاد و جدایی دین از دولت باشد، توافق شد و اظهار امیدواری شد که گروههای بیشتری از اپوزیسیون بتوانند در دیدارهای آینده شرکت داشته باشند. از میان شرکتکنندگان، ۴۴تن نام خود را زیر بیانیه نهادند. چند تن نیز به دلایل امنیتی از نوشتن نام خود خودداری کردند. آنچه که در این گردهمآیی مهم بود شاید این بود که بسیاری از این افراد، درآن شرکت کردند، با یکدیگر به گفت و گو نشستند، ارتباطهای تازه برقرار کردند و از آنجا با کمی اعتماد و اطمینان بیشتراز گذشته به یکدیگر، به خانههایشان برگشتند. برای اینکه آنان بتوانند با کمک یکدیگر تغییر رژیم در ایران را عملی کنند، این اعتماد و اطمینان ضروری است. یکی از شرکت کنندگان کمی مسنتر که پدربزرگش در رژیم شاه و پدرش در رژیم آیتالله خمینی اعدام شدند، گردهمآیی را گامی به جلو ارزیابی کرد. او گفت صرف اینکه اپوزیسیون امروز در اینجا جمع شده است نشان از پختگی آنها دارد. پیش از این ما نمیتوانستیم حتی زیر یک سقف کنار هم جمع شویم. اما اینجا این کار را میکنیم. یک فعال دانشجویی جوان که به مرگ محکوم شده بود اما موفق به فرار از چنگ رژیم شد با این گفتهها موافق بود اما اضافه کرد که این تازه شروع کار است و گامهای بسیاری باقی مانده است.
کتابهای تاریخی پُر از لحظهها و محلهاییاند که نقطهی عطفی برای رویدادهای تاریخی بودهاند. اگر اپوزیسیون ایران پس از گذشت سالها سرانجام بتواند نیروهای خود را جمع کند و رژیم را ساقط نماید، شاید در آن صورت این چهل – پنجاه تن بتوانند بگویند که در یک مجتمع آموزشی در شمال استکهلم بود که انقلاب شروع شد.
-------------------------------------------
© کپی رایت ۲۰۱۲، هفتهنامه Fokus. این گزارش با اجازه کتبی هفتهنامه فوکوس ترجمه و انتشار یافته است.
اصل مطلب در نشریه ی فوکوس
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|