شرکت کنندگان در برنامه افق جناب سیامک دهقانپور عبارت بودند از دو تاریخ ورز فرهنگستانی دکتر عرفان قانعی و دکتر نادر انتصار و جناب پرویز ثابتی مقام بلند پایه سازمان امنیت کشور" ساواک" در رژیم شاه، و مهدی فتاح پور از کادرهای رهبری چریک های فدائی خلق اکثریت. گفتگو اول با سه میهمان در باره کتابی که دکتر قانعی نوشته بود بنام در دامگه حادثه آغاز شد. کتاب پژوهشی که دکتر قانعی نوشته بخشی از آن بنابر گفتگوئی بود که او با جناب پرویز ثابتی داشته و دکتر نادر انتصابی چون مقدمهای بر این کتاب نوشته بود در این برنامه شرکت کرده بود. این اولین مصاحبهای بود که جناب پرویز ثابتی بعد از انقلاب در آن شرکت میکرد و چون ایشان مقام بالائی در ساواک داشت از ارزش تاریخی زیادی برخوردار بود بدلایل زیادی از جمله چون هر سه رئیس پیشین ساواک اعدام شده بودند و دیگر ماموران ارشد ساواک هنوز شهامت آفتابی شدن را ندارند. داستانوارهای (نرتیو) که از انقلاب 57 توسط این اشخاص، دو تاریخ ورز متعهد به منابع دست اول تاریخی با محک آنها با منابع دیگر تاریخی و یک مقام بالا و موثر ساواک با یک مصاحبه کننده بی طرف میگفتند طبیعی بود که با داستاوارهای که کمونیستها و چپها، مصدقیها، و حزباللهیها از انقلاب 57 میگویند در تناقص باشد. تاریخ ورزان گوینده این داستانواره انقلاب 57 دور از تعلقهای سیاسی تنها در تلاش روشن کردن واقعیتهای تاریخ معاصر ایران بودند و دو شرکت کننده دیگر یکی جناب پرویز ثابتی بود که برای بقای رژیم پهلوی میجنگید و دیگری مهدی فتاحپور برای براندازی رژیم پهلوی مبارزه کرده بود. این گروه برای بیندهای که گرفتار پیشداوری سیاسی نبود و شیفته پی بردن به واقعیت و اطلاعات جدید بود مجموعهای کنجکاو کننده بودند.
برخورد مصدقیها، کمونیستها و چپها با این برنامه نشانههای شدید کینهجوئیهای انقلاب 57 را داشت. آنها از گستاخی جناب پرویز ثابتی و شهامت او که هنوز از کردار خود دفاع میکرد عصبانی شده بودند و به پرخاش، توهین و محکوم کردن او اقدام کردند. اولین دلیلی که برای اینگونه برخورد به ذهن میرسد این است که این دو گروه تحمل این را ندارند که داستانواره انقلاب 57 از اختیار آنها خارج شود که تا حدود زیادی حقانیت سیاسی جبههملیهای مصدقی و کمونیستها را بیاعتبار میکند. بیشتر این حملهها به پرویز ثابتی بود و بطور غیر مستقیم شامل اجرا کننده برنامه افق و دو تاریخورز نیز میشد. در بیشتر این مقالهها و برنامه تلویزیونی آنچه مورد تاکید بود شکنجه کردن زندانیان سیاسی در رژیم دیکتاتوری شاه بود. به گفته پرویز ثابتی بین سالهای 1349 تا 55، 312 نفر اعدام و یا در مبارزه مسلحانه کشته شده بودند و همینطور در سال 55 مجموع زندانیان سیاسی 3700 نفر بود که بخودی خود آمار بد، زشت و بیاعتبار کنندهای برای یک رژیم و نشانه عدم قانونیت آن است.
لیکن اگر تصویر بزرگ سیاسی را در نظر بگیریم و دچار توهم سیاسی نباشیم خواهیم دید که این زندانیان قانونی و یا غیر قانونی بیشتر کمونیستها و حزباللهیها بودند. دو گروهی که با مردم ایران مشکلات زیادی داشتند و دارند. تجربه 32 سال گذشته بما نشان داده که مبارزان اسلام سیاسی که حاکمان 32 سال گذشته هستند برای صدها برابر کردن اعدامها، پایمال کردن حقوق بانوان، برقراری تبعیض دینی، گرفتن آزادیهای اجتماعی و اقتصادی مردم، بر پا کردن قوه قضائی بدوی اسلامی یا عهد عتیق مبارزه میکردند. از طرف دیگر گروه دیگر زندانیان سیاسی که کمونیستها بودند اگر بقدرت سیاسی دست میافتند و اگر سابقه کمونیستها را در کشورهای دیگر در نظر بگیریم قتل عام گستردهای از ارتش و کادرهای رژیم شاه میکردند، خیلی بیشتر از آنچه حزباللهیها مرتکب شدند. همینطور اگر حزباللهیها اموال بخش معینی از صنعتگران و مردم عادی را مصادره و آنها را از هستی ساقط کردند، کمونیستها اموال تمام مردم ایران را مصادره و تمام مردم ایران را از هستی ساقط میکردند و همانطور که در روسیه و چین رفقا سیستم تولید و توزیع را ویران کردند و باعث مرگ میلیونها نفر شدند چنین اتفاقی در ایران هم میافتاد. همچنین در حکومت کمونیستها مردم از آزادی مذهبی محروم میشدند و بانوان حقوق برابر خود را با مردها از دست میدادند و دچار ظاهر مردانهای میشدند که قابل مقایسه با بانوان در حکومتاسلامی است که شباهت به اشباه دارند.
با در نظر گرفتن نتایج پیروزی زندانیان سیاسی با اتحادی در انقلاب 57 و شکست رژیم پهلوی یک ایرانی که آلودگی فکری کینهجویانه و یا ایدیولوژیک نداشته باشد مشاهده خواهد کرد که در میان سیاست پیشههای ایران چارهای نداشت مگر پرهیز از بدتر و بدترین و رضایت دادن به بد! اگر ما در نظر بگیریم که نتایج انقلاب 57 یک حکومت قرون وسطائی است که تاکنون 32 سال تمام عمر کرده است و تمام حقوق مردم ایران را زیر پا گذاشته است و لحظهای از شکنجه و تحقیر و تحمیق مردم ایران کوتاهی نکرده است، و صدها هزار نفر از مردم ایران را در جنگ با عراق به کشتن داده و معلول کرده است، میلیونها نفر از مردم ایران را از کشور فراری داده است و باعث شده است که میلیونها نفر از مردم برای فرار از ایران حسرت بخورند و تلاش کنند و همچنین مردم ایران نگران آینده سیاه خود توام با جنگ باشند. کار عاقلانه این است که برگردیم به پیش از انقلاب 57 و بپذیریم که داشتن زندانیان سیاسی و شکنجه آنها هر چقدر شرم آور و ننگین بهای اندکی بود که ما باید میپرداختیم برای اجتناب از ستم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که مردم ایران در اثر پیروزی انقلابیون حزباللهی، کمونیستها و جبهه ملی مصدقی به آن دچار شدند و هنوز برای ستمی که بر مردم ایران میرود پایانی دیده نمیشود.
منتقدین کمونیست چپ و مصدقی ساکن خارج از پرویز ثابتی از ایدهالی حرف میزنند که در تمام زندگی سیاسی خود برای آن مبارزه نکردهاند و دلیل آشکار آن نتیجه فعالیتهای سیاسی آنها در انقلاب 57 است. بیش از ده سال طول کشید تا تمام این نیروها امید خود را از حکومت جمهوریاسلامی تا حدودی از دست بدهند و همه آنها هنوز بهرترتیبی میشود چه در ایران و چه در خارج به نوعی آشکار و یا پنهان به گوشهای از حکومت اسلام سیاسی امید بستهاند. کمونیستها در سراسر قرن بیستم در هر کجای دنیا که حکومت را در دست گرفتند مرتکب بزرگترین جنایتها شدند و در حال حاضر تنها کوبا و کره شمالی از آنها باقی ماندهاند. و هرکس که تاریخ کمونیسم را بخوبی مطالعه کرده باشد مشاهده خواهد کرد امنترین کشورها برای کمونیستها، بیشتر از دست رفقای خودشان، همان کشورهای دمکراسی هستند که معمولا سرمایهداری انزجار آور آنهاست. انسانیت و حقوق انسانی که کمونیستها از آن حرف میزنند چیزی بیشتر از وعدهای نیست که لنین، استالین، مائو و خمینی میدادند و سرابی است که نابالغان سنی و ذهنی آنرا باور میکنند. کینهجویان رژیم مشروطیت استبدادی یا غیر استبدادی با کوبیدن به زندانی سیاسی و شکنجهگر از مردم میخواهند مسئولیت رژیم پهلویها را برای زشتیهائیکه کردهاند فراموش نکنند و امروز برخورد خلخالیگرانه خود را با یکی از جانبدربردگان آن به نمایش میگذارند. ما چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید چارهای نداریم که تا با این واقعیت روبرو شویم که رژیم پهلوی سدی بود در برابر حزب الله و از مردم ایران و جوهر مترقی انقلاب مشروطیت با دیکتاتوری و یا با دمکراسی دفاع میکرد و شاید وقت آن رسیده باشد که مسئولیت شکستن این سد را در برابر حزب الله معترف شویم و شرم حاکم کردن رژیم اسلامی را برای 32 سال گذشته احساس کنیم.
این برنامه دیداری از گذشته از دیدگاه دو دشمن بود که یکی شکست خورده بود و دیگری پیروز شده بود. پیروزمندی که شکست خورده بدست دوستانی بود که خود برای پیروزیش انتخاب کرده بود. رفقا و مصدقیها به ثابتی ایراد میگیرند که او هنوز میگوید که میتوانست با دستگیری تعداد معینی انقلاب را با شکست روبرو کند. از این ادعای ثابتی مصدقیها و رفقا بشدت خشمگین میشوند و آنرا نشانه رذالتی با دوام در او میبینند. اما یک ناظر بیطرف نمیتواند از خود این سوال را نکند که اگر ثابتی پیروزمیشد چه کسی برنده میشد. آیا در چنین حالتی جان تعداد بیشماری از رفقای کمونیست نجات پیدا نمیکرد؟ آیا رفقای کمونیست هنوز در کنترل سیاسی دانشگاهها نبودند همانطور که در تمام دوران پهلویها بودند؟ آیا رفقا با قربانی نشاندادن خود محبوبیت دلسوزانه مردم را بسوی خود جلب نمیکردند؟ برای رفقا و مصدقیها زندانی بودن خامنهای و رفسنجانی و دیگر حزباللهیها چه ضرری داشت؟ پیروزی ثابتی براستی پیروزی چه کسی بود. شکست ثابتی چه سرنوشت درخشانی برای مصدقی ها ببار آورد که اینگونه سخنان ثابتی اعصابشان را مرتعش کرده است که مقایسه غیر منطقی و شرمآور رژیم شاه را با رژیم هیتلر میکنند. واکنش کمونیستها و مصدقیها به گفتار ثابتی اینطور القا میکند که آنها با آغوش باز بسوی تمام مصیبتهائی که سرنگونی رژیم شاه برایشان بار آورده رفتهاند و میروند. چه فرقی میکند بین آینده ناشناس و گذشته شناخته شده آیا ممکن است ما بتوانیم در حال حاضر که آینده دهه پنجاه بوده است باهمان استدلالها به گذشته نگاه کنیم؟ آیا ما خطاها و سرنوشت شوم سیاسی امروز خود را با استدلالهای گذشتهای که آینده اعتبارش را ویران کرده است توجیه میکنیم؟
رفقا در تلاش به محاکمه کشیدن ثابتی هستند و زندانیان سابق بر علیه او ادعانامه تهیه کردهاند. چگونه است که بخشی از رفقا در سازمان چریکهای فدائی خلق اکثریت و اعضای حزب توده که متهم هستند در دستگیری رفقای یاغی خود بر علیه خمینی و حزب توده دست داشتهاند و در کمیت وسیعی و بسیار گستردهتر از دوران رژیم شاه اعدام و زندانی شدند از امنیت قضائی کاملی برخوردار هستند؟ چگونه است که چنین پیگیری قضائی در مورد جنایتکاران حزباللهی که در خارج هستند براه نمیافتد که مسئولیت جنائیشان هنوز شامل مرور زمان هم نشده است؟ چه گوهر درخشانی در انقلاب 57 هست که طرفداران آن اینچنین با بازدارندگان آن انقلاب کینهجوئی میکنند؟ چرا رفقا و مصدقیها علاقمندند در دوران سیاسی پیش از انقلاب 57 جولان بدهند و کردار جنون واره سیاسی خود را در اتحاد با حزب الله خارج از اراده خود نشاندهند؟ چگونه است که این مبارزان جان بر کف رژیم شاه در گذشته و با کینهای جاودانه از آن در سینه هر روز از نوعی سازش، کنار آمدن و همکاری با حکومت اسلامی حرف میزنند و براندازی حکومت جمهوریاسلامی برایشان تابوئی است که آنرا بزبان نمیآورند؟ خشونتگرایان برای سرنگونی رژیم شاه تبدیل به خشونتگریزان در مبارزه با رژیم حزبالله شدهاند. رفقا ترجیح میدهند در شکوه مبارزات ضد شاه زندگی کنند و آنرا ادامه دهند تا به سرافکندگی همزیستی مسالمتآمیز خود با رژیم اسلامی بپردازند.
آیا نسل سیاسی 57 فاقد توانائی قضاوت تاریخی منصفانه در باره کردار خود در انقلاب 57 است؟ آیا شکنجه شدن و در زندان شاه بودن بهتر بود یا ایران را تسلیم حزب الله کردن و دست از میهن بکلی شستن و خارج نشین شدن؟ آیا هنوز میتوان به سرنگون کردن رژیم شاه و روی کار آوردن رژیم اسلام سیاسی افتخار کرد؟ این سئوالها در صورتی قابل پاسخگوئی است که ما مسئولیت کردار سیاسی خود را بپذیریم و به کوچه پس کوچههای بهانههای سیاسی روی نیاوریم و از هر فرصتی که بدست میآوریم از آن برای تبرۀ مسئولیت گرفتار کردن مردم ایران به چنگال جنایتکارانه رژیم اسلامی سیاسی استفاده نکنیم. رفقا و مصدقیها هرچه میخواهند به داستانواره سیاسی تاریخی خود بچسبند اما آنچه مسلم است داستانواره تاریخ ایران را تاریخ ورزانی خواهند نوشت که آسوده از تعصبات سیاسی یک سو نگرانه هستند و اینطور که دیده میشود قضاوتی تحقیرآمیز و سخت بیرحمانه برای آنها خواهد بود.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کوشان
دوستی بدرستی اشاره میکرد گناه ثابتی ها این بود که اجازه ندادند ما و پدرانمان در اردوگاههای کار اجباری قبله مسکو چوب اره کنیم!!!
مطلب خوبی نوشته شده و سپاس از نویسنده محترم که به دنبال عافیت طلبی و کنار کشیدن از منازعات نبوده و حقیقت را عریان فریاد زده.نباید ترسید از هوچی بازی این هوچی های معلوم الحال.
اقایون انقلابی،عزیزان جهانوطن،اسلامیون و...که کارتان فریب و دروغ و شانتاژ هست بابا رهبرتان و انقلابتان کلا لخت هست و لباس نداشته و ندارد.زور نزنید!
March 30, 2012 10:44:23 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
سی و سه سال است که رژیم جنایتکار اسلامی بطور سیستماتیک کشتار و غارت و تجاوز می کند . چپهای انقلابی 57ی ( مهدی فتاح پور و فتاح پور ها ) چشم بر جنایت سی و سه ساله رژیم اسلامی بستند و یادشان آمده که در زمان شاه ساواکی وجود داشته است . خوب وجود داشته و بخشی از تاریخ ماست . حالا که چی ؟ چرا با رژیم جهل و جنون که اکنون حاکم بر کشور است و کشور و ملت را به روز سیاه نشانده مبارزه نمی کنند و فیلشون یاد هندستون کرده و چهل پنجاه سال گذشته را پیش می کشند ؟ می ترسند از اینکه رژیم اسلامی نابود شود چون خودشان همپیاله رژیم جنایتکار هستند.
صدای فارسی امریکا در دست مزدوران رژیم است و این برنامه ها حاشیه سازی هایی هستند تا مبارزه ملت ایران را در سایه قرار دهند و به انحراف بکشند . اینگونه سناریو سازی ها از طرف صدای امریکا یعنی آب به آسیاب رژیم ریختن . مهدی فتاح پور وجدانش کوره نمیبینه که در رژیم اسلامی هولوکاست سی وسه سال است که آغاز شده است . برای نسل جوان این کورفکران به زباله دانی تاریخ پیوستند . همین چپهای انقلابی 57ی هستند که چوب لای چرخ قیام ملی می گذارند . این فسیلها تا عمرشان بپایان نرسد دست از دشمنی با ملت ایران برنمیدارند. چرا فاجعه رژیم اسلامی را به حاشیه میفرستند و به ساواک که به تاریخ پیوسته میپردازند؟ پر واضح است که مزدوران رژیم دست اندرکار این حاشیه سازی ها هستند . اعدام و شکنجه و زندانی سیاسی در هر رژیمی که باشد صد در صد محکوم است . اما اینکه ساواک در رژیم گذشته مرتکب اعمال ضد بشری شده است هرگز مسئله امروز جامعه ایرانی نمی باشد و رسانه ای کردن تاریخ پنجاه سال پیش در شرایط بحرانی اکنون کشور نواختن سرنا از سر گشادش است و هدف اینگونه سناریو ها در جهت این است که چوب لای چرخ قیام ملت ایران بگذارند .
March 29, 2012 03:42:26 AM
---------------------------
کشکساب
با درود بر همه ایرانیان.بنده شخصا به این نتیجه رسیده ام؛مشکل اصلی اینستکه مردم ایران را با هر بهانه ایی که توانستند؛از میهن و منافع ملی شناسی و محور قرار دادن آن؛دور و دورتر کرده اند. و به این اهم مهمات؛در متن همین مطلب؛اشاره گردیده.حتی کشورهایی که چند دهه است دولت رسمی دارند. آشکارتر از همه(همین پاکستان)که زادگاه بسیار از آنها اصلا اینجا نیست.چنان وطن وطن و مرزوبوم میگویند که حیرت آور است. حتی در اسلام از قول پیامبر اسلام میگویند؛وطن دوستی از ایمان است.تا من ایرانی رد و قبولم برمبنای منافع ملی نباشد.یکروز مشیری به بهانه دفاع از آزادی و مبارزه با استبداد؛یکروز خمینی دوغگو با شعار انماالمومنون اخوه؛یکروز خسرو گلسرخی با یک نوشخوار(آنهم غلط)از یک غیر ایرانی بنام حسین ابن علی؛و با شعار انترناسیونال؛واقدام به آدمربایی و ترور ایرانیان؛مغزم را اسب ارابه تصورات خود گردانده و همین گرفتاری همه جانه را که شاهدیم؛بر من ایرانی ؛مستولی میگرداند. رویشان هم مثل رزین است؛تا قیامت کش میآید؛نه میشکند نه پاره میشود.هروقت فهمیدم همه چیزباید برای منافع ملی باشد؛عزت و سربلندی ایرانی و آبادی ایران رقم خواهدخورد.پاینده ایران ؛سربلند ایرانی.
March 28, 2012 10:46:48 PM
---------------------------
مرتضی
با سلام
واقعن درست است .
من بارها گفتم آنجا که باید اصلاحات میکردیم رفتیم انقلاب کردیم و الان هم که باید انقلاب کنیم دنبال اصلاحات هستیم بعد میگیم چرا ما ۱۰۰ سال است که به دموکراسی نمیرسیم.
یک نمونه همین آقایان فسیل شده هستند مثل نگهدار ،،،، جالب است الان هم می خواهند مردم به حرفایشان گوش دهند. اینها ۴۰ سال طول کشید تا فهمیدن اشتباه فکر میکردند و حالا میخواهند به ما راه نشان دهند.
اگر از این اصلاح طلبان ولی در اصل جنایات کاران سابق عبور نکنیم هرگز به آزادی نخواهیم رسید.
March 28, 2012 07:47:59 PM
---------------------------
فرهاد (هموند حزب نیستم.)
ما باید یک کلیدواره اساسی را در نظر بگیریم که به اشتباه نیفتیم. کمونیست یا اسلامگرا هردو جهان وطنند. همانطور که برای امثال فتاپور ایران و آلبانی فرقی نداشتند (از این شعارهای صد من یک غاز که ما طرفدار انسان هستیم و فرقی بین ایرانی و فلان کس از بهمان مملکت نیست زیاد شنیده ایم. ) برای خمینی و خمینیستها هم اصلا فرقی نمی کرد حکومتشان در ایران تشکیل شود یا در نجف.
بد بختانه چون اغلبشان سواد درست و حسابی هم نداشتند و حتی بسیاری از دانشجویان مشغول به تحصیل در خارج با پول مردم ایران هم حتی زبان مملکت محل تحصیل را درست و حسابی بلد نبودند خزعبلاتی که تف می دادند در زبان پارسی بود و طبعا ایران موش آزمایشگاهی اینان.
مصدقی ها یا مثلا جبهه ملی هم بیشتر به یک شوخی میمانند تا یک تشکیلات سیاسی. اینها ۵۹ سال است فقط می گویند مصدق، کودتا همین و بس. نه برنامه ای داشته اند و نه سودی. ضرری هم که رسانده اند و زیاد هم بوده از سر دنبال دو گروه عمده چپ یا اسلامی برای مطرح بودن افتادن بوده است. حالا هم که اغلبشان ۳۰ سال هم از دوران سن بازنشستگی اشان گذشته است.
دیگر گروههای مخالف هم در خوانین یا فئودالها و دوله ها و سلطنه های از عزت افتاده قجری و البته تجزیه طلبان که آبشخور فکری و مالیشان البته کمونیستها بودند خلاصه میشوند.
برای نمونه آقایی کریه المنظر که امروزه خیلی هم برنامه های تلویزیونی او طرفدار دارد و یک عکس مصدق هم به عنوان سنگر بر میز خود می گذارد و یکریز مشغول اتهام زنی های مسخره به دوران گذشته است تمام دردش اینست که چرا شاه فقید اصلاحات ارضی کرد. این اتهام نیست که میزنم واقعیت است. زیرا که باید از او پرسیس اخوی شما که معتقدید رژیم گذشته با کودتا سرکار آمده است و شکنجه گر بوده است و چه و چه، پس چرا به استخدام نیروهای مسلح زیر فرماندهی پادشاه در آمده بودید؟ به محض اینکه اصلاحات ارضی شد و پایه های دموکراسی واقعی و از بین رفتن برده داری در مملکت به وجود آمد ناگهان شما آزادی خواه شدید؟
March 28, 2012 06:02:09 PM
---------------------------
گویا
من در ان زمان دانشجوی دانشگاه اذرابادگان بودم. بیشتر دانشجوها مخالفت با شاه رو با روشنفکری اشتباه میکردن واکثریت عقدای بودن. اخه کدوم ادم سالمی باور میکنه که عکس یک اخوند شپشو و جانی رو تو ماه ببینه. فکر میکردن اسلام این دین شرارت و جهالت و یک اخوند هندی زاده دهاتی برای رهایه ملت اومده.
March 28, 2012 02:37:47 PM
---------------------------
همایون
درود بر شما،
به زبان خیلی ساده بگم برای منی که سال ننگین 57 تازی زاده شدهام و از دوران نوجوانی تا به امروز به دنبال این بود که چرا ملت ایران شورش کردند ( به قول این گروها انقلاب) و چرا ما به این روز افتادیم و خیلی چرا های دیگر که هم نسلان من از جامعه، خانواده و دیگران میپرسند.
من اصلا احتیاجی نداشتم که صحبت های آقای ثابتی را بشنوم تا بفهمم که توده یی ها، فدائیان اکثریت، (کلا چپ ما)، اسلامیون، مجاهدین، جبهه ناملیون مصدق اللاهی، نهضت ناملی و…..کلا هر گروه و شخصیتی که خود را مخالف شاه میدانست و با بی خردی تمام این سیاه روزی را برای ما ایرانیان به بار آورد و چندین نسل را به نابودی کشاند و تمام دست آورد های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را که ما در دوران پهلویها با تمام کمبود ها و با در نظر گرفتن شرایط اسفبار ایران در دوران قاجار، را یک شبه، از روی کینه، خیانت، خود خواهی، بی مسئولیتی، نوکری بیگانه و…..بر باد دادند . این گروها به همراه “روشن فکران” که اکثرا روشن فکری و آگاه بودن را در مبارزه با رژیم پهلوی میدیدند و کور کورانه آتش بیار این معرکه شدند . بانیان اصلی این سیاه روزی، فلاکت، آوارگی، دربدری، فقر، فحشا و….تمام بدبختی ها یی که گریبان این مملکت را گرفته است هستند. بد بختی ما ملت اینجاست که این گروها، مخصوصا مصدقی های جبهه ناملی و توده یی ها، امروز نقاب جمهوری خواهی بر چهره زده اند و هنوز بر خیانت و نابودی ایران پا فشاری میکنند. یک عده از ملت هم طبق معمول و از روی نادانی سیاهی لشگر این آقایان و خانوم ها شده اند!!! این مدیون ایران ویران کن امروز با بیشرمی شاهزده را به خاطر شکایت از خامنه ا یی انیرانی و مسئول تمام بدبختیها پس از مرگ خمینی دجال، سر زنش میکنند، یواشکی در این کشور و اون کشور جلسه میگذارند، از اصلاحات، سبز الهی ها ، موسوی جانی، خاتمی حیله گر و دیگر بانیان بدبختی و رنج ایرانیان حمایت میکنند. این پیر پاتال ها و ورشکستگان سیاسی مسئول تماما بدبختیهای آینده نیز هستند.
این گروها همیشه ناله میکنند که اگر شاه میگذاشت از هاب سیاسی آزادی میداشتند هیچگاه این خانمان سوزی رخ نمیداد…….امروز و پس 33 سال از آن افتضاح تاریخی من میگویم که شاه بدبخت میدانست که اینها چه حرامزاده ها و انیرانیان هستید که نمیگذشت!! که چطور بخاطر زندانی شدن و شکنجه شدن هم فکران خود ایران را ویران کردند ولی امروز که میلیونها نفر بخاتر بیلیاقتی، خیانت و نفهمی اینها جان خود را از دست داده اند، میلیونها ایرانی آواره این کره خاکی شده اند، دختران مان را در کشور های حاشیه خلیج پارس به فروش میگذارند، نفت، گاز، و تمامیت ارضی ایران را به حراج گذاشته اند، دزدی، فقر، فحشا، دروغ گو ای و هزاران هزار مشگلات دیگر گریبان ایرانی را گرفته، به بچه های آن سرزمین تجاوز میکنند، به خاک و خون کشانده میشوند این ها ککشان هم نمیگزد!!!
به این نتیجه رسیدن نیازمند هوش بالا یی نیست فقط یک جو غیرت و عرق ملی میخواهد که این گروها ندارند و هرگز نداشته اند.
March 28, 2012 11:26:01 AM
---------------------------
|