به نظر میرسد هرسه کابوس آن پادشاه باستانی که به پیشگاه اهورا مزدا دعا کرده بود بود تا ایران را از سه بلای دروغ، خشکسالی و جنگ نگاه دارد اکنون به حقیقت پیوسته اند: ایران امروز دچار حکومتی عمیقا دروغگوست، خشکسالی و قحطی به واسطه تحریم های اقتصادی در حال کامل شدن است، و جنگ هم که ظاهرا در راه است. اما شاید ترسناک ترین حاصل به واقعیت پیوستن این کابوس سه گانه این است که که اگر جنگی مشابه آنچه در عراق صورت گرفت در مورد ایران نیز عملی شود، احتمال اینکه آنچه در پایان برجا خواهد ماند ایرانی یک پارچه در ابعاد و مرزهای کنونی آن باشد بسیار ناچیز است. به عبارت دیگر، اگر نه جمهوری اسلامی و نه مردم ایران کشور را از رودرروئی نظامی با غرب بازندارند، این حقیقت تلخ را باید باور کنیم که کشور پیرمان ایران به پایان وجود تاریخی خود رسیده است.
گمان میکنم دو «کابوس» اول آن پادشاه باستانی، یعنی دچار بودن کشورمان به بیماری «دروغ» تحت حکومت جمهوری اسلامی، و ورودش به فصل سخت «قحطی» به دلیل سوء مدیریت اقتصادی کشور از یک سو و آغاز تحریم های گسترده بین المللی از سوی دیگر، روشن تر از آن هستند که نیازی به بحث و اثبات داشته باشند.
متاسفانه اما جمهوری اسلامی با سلطه فراوانش به مطبوعات جمعی و با استفاده گسترده از«دروغ»، تا حد زیادی در کم اهمیت و دور جلوه دادن خطر جنگ برای کشورمان موفق بوده است، آن چنان که اکثریت مردم کشورمان نه مطلعند از این که عفریت جنگ تا کجا به خانه شان نزدیک شده، و نه در هراسند از این که چگونه خانمان و هستی شان را بر آتش و باد خواهد برد چنین جنگی.
واقعیت اما وحشتناکتر از آن است که مردم ما با چشمان بستهشان میبینند، و این را میتوان در سرآسیمهگی نزدیکان و هواداران جمهوری اسلامی که دیدگاه و دسترسی به اطلاعات فارغ از حباب تبلیغات رژیم به واقعیت های دنیا دارند هم تشخیص داد.
وب سایت «بازتاب» منتسب به محسن رضایی اخیرا مطلبی منتشر کرده تحت عنوان «ظرفیت شناسی هفتمین حمله نظامی علیه ایران»، و در آن اخطار داده که «در حالی که خطر حمله نظامی به کشور در حال افزایش است وحتی در اسرائیل جنبشهای مردمی مخالفت با حمله به ایران ایجاد شده است برخی از سیاستمداران همچنان به این موضوع بیتوجهند.» بازتاب سپس به مقایسه تلویحی وضعیت امروز ایران با وضعیت کشور در دیگر مقاطع تاریخی «که زمینه ساز حمله به ایران شدند» پرداخته، و آن شرایط را به این ترتیب فهرست کرده است: «ضعف جنگ افزارهای نظامی، نداشتن برداشت واقعی از توان دشمن، مدیریت سیاسی نادرست، ضعف و ناتوانی مفرط داخلی، سوء مدیریت، ضعف دیپلماسی، بی تفاوتی و انفعال مردم، ضعف سیاست و مدیریت داخلی، عدم انسجام نیروهای دخیل در قدرت، منفعت طلبی های شخصی، ناکارامدی نخبگان اجرایی.»
از سوی دیگر تریتا پارسی، رئیس سازمان «نایاک» نیز مقاله ای منتشر کرده است تحت عنوان «تحریمها جنگ را محتملتر میکنند» و در آن تاکید میکند که تحریم اقتصادی ایران در واقع نه یک جایگزین برای حمله نظامی، بلکه یک مقدمهچینی برای چنین حملهای است. پارسی ضمن مقایسه وضعیت مقابله و تصمیمهای اخیر غرب در مورد ایران با چندین اتفاق تاریخی مشابه، از جمله تحریم اقتصادی و دیپلماتیک عراق، مینویسد، با فرا رسیدن زمانی که تحریمها شدت یافته و تبدیل به یک محاصره اقتصادی کامل شده باشند، دیگر تمام درها و روزنه های دیپلماسی بسته شده خواهند بود و در واقع هیچ راهی برای حل مشکل به جز جنگ یا تغییر رژیم یا هردو وجود نخواهد داشت.
اما نکته اصلی این بحث من راجع به نزدیک بودن وحشتناک جنگ و حمله نظامی به ایران هم نیست، چرا که معتقدم اگر کسی قادر باشد واقعیتهای سیاسی و تاریخی حال حاضر را به دور از احساسات و یا تفکرات ساده دلانه ببیند این موضوع امروز بسیار واضح تر از آن شده است که نیازی به اثبات و استدلال داشته باشد.
نکته بحث من این است که آیا واقعا متوجه هستیم که در صورت وقوع چنین جنگی، علاوه بر خانمانسوزی بیحد و حصر آن، امکان اینکه در پس آن ایرانی یک تکه و در محدوده مرزهای فعلی آن باقی بماند تقریبا صفر خواهد بود؟ بدون شک در صورت ورود جمهوری اسلامی و امریکا/اسرائیل به یک جنگ تمام عیار، امریکا و اسرائیل و متحدانشان هیچ چارهای نخواهند داشت به جز اینکه چنان رودرروئی را تا سرنگونی دولت مرکزی ایران به پیش برند. به عبارت دیگر آنها مجبورخواهند بود با استفاده از انواع و اقسام امکانات نظامی و سیاسی خود، از جمله فعال کردن گروههای مسلح با اهداف سیاسی، مذهبی و قومی/منطقهای جنگی گسترده به راه بیاندازند که شعلههای آن در نواحی مختلف ایران زبانه خواهد کشید. اما آیا پیش بینی این موضوع که تا وقتی آتش چنان جنگی نهایتا به خاموشی بگراید دیگر حتی در غیاب دخالت و هدایتهای خارجی آن گروهها و دسته بندیهای سیاسی، مذهبی و منطقهای حاضر نخواهند بود تا تحت کنترل یک دولت مرکزی به حیات خود ادامه دهند حقیقتا پیچیده است؟ بگذریم از این نکته ساده که طبیعتا دولت های خارجی نیز به دلایل مختلف و فراوان هیچ علاقه ای به باقی ماندن یک کشور پهناور و ثروتمند به نام ایران در مرزهای کنونی آن ندارند و طبعا در چنان فرصتی وضعیت را به سوی شکل گیری چند کشور کوچکتر هدایت خواهند کرد.
به عبارت دیگر، اگر نه جمهوری اسلامی و نه مردم ایران قادر نباشند که کشور را از ورطه رودرروئی نظامی با غرب بازدارند، متاسفانه بایستی خودمان را برای قبول این حقیقت تلخ آماده کنیم که کشور پیرمان ایران به پایان وجود تاریخی خود رسیده است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
از ایران
خب البته..همانطور که دیگران گفتند..حرف حساب که جواب ندارد و حقیقت هم تلخ هست..البته به نظر میرسد که جنگ بر علیه این مملکت از سالها پیش با وضع این همه تحریم های اقتصادی و جور وا جور شروع شده است و اثرش رو هم بر زندگی مردم و مملکت شاهد هستیم.اما اینکه سرانجام چه خواهد شد...
بالاخره غرب دست از سر ایران بر نخواهد داشت..یا این تحریمهای فلج کننده به ثمر خواهد نشست یا اینکه اتش جنگی نابرابر روشن خواهد شد..که البته بازنده ی هر دوی این اتفاق مردم ساده لوح و بدبخت این مملکتند.. و لا غیر
March 30, 2012 09:58:56 PM
---------------------------
همایون
واقعا این نوشته اغلب مرا به درد آورد………کاشی که میتوانستم با شما مخالفت کنم ولی حرف حساب جواب ندارد
همانطور که کاوه گرامی اشاره کردن این در واقع چیزی است که جمهوری خواهان، اسلامیون، توده یی ها و همپیمانان تجزیه طلب آنها میخواهند!! یادمان نمیرود که آخرین باری که آخوند جماعت سر نوشت اون کشور را در دست داشتن عهد نامه ننگین ترکمن چای به ثبت رسید و ما قسمت عظیمی از خاک خود را از دست دادیم!
دنیای غرب خیال تجزیه و نابودی ایران را در 100 سال پیش داشته است و اگر افرادی چون رضا شاه بزرگ، قوام، محمد رضا شاه فقید و دیگر وطن پرستان راستین نمیبودن ( به اضافه شرایط دنیا به خاطر دو جنگ جهانی) امروز ایرانی نمیبود!!
واقعا هر ایرانی باید امروز شدیدا نگران باشد!!
ولی چه میشه کرد که یک عده هنوز به دنبال اصلاحات، نوعی جمهوری، جنایت ساواک، موسوی، کروبی، سازگارا، خاتمی، سروش،شورش مصدق در 28 امرداد و دیگر جنگ های زرگری و بیهوده انرژی خود و ملت ایران را هدر میدهند!! و افسوس که گرد شاهزاده نمی آید و هنوز در دهه 70 ترسا یی به سر میبرند و متوجه شرایط جدید امروز دنیا نیستند!! آدم از دست این حرام زاده های تریبون بدست سرش به کدام دیواری باید بکوبد!؟!؟
March 29, 2012 11:50:27 AM
---------------------------
کاوه یزداني
اگر جنگ آغاز شود و ایران تجزیه شود جمهوریخواهان دروغینی که با شاهزاده رضا پهلوی و حزب مشروطه ایران سر ستیز دارند به آرزویشان می رسند . آرزوی آنها همین است که ایرانی وجود نداشته باشد . به همین دلیل نیز همواره چوب لای چرخ خیزش ملت ایران کردند و می کنند. به همین دلیل نیز از شکایت بر علیه علی خامنه ای جنایتکار توسط شاهزاده رضا پهلوی حمایت که نکردند بماند بلکه می کوشند شکایت را بی اثر نمایند . چپهای سابق انقلابی57ی ایران بربادده و اسلامیستهای اصلاح طلب دروغین و توده ای ها و کمونیستها و فدائیان و مجاهدین خلق کلاهشان را بالاتر بگذارند . رژیم ننگین اسلامی کهریزک درست کرد و دختران ایرانی را برای بیگانگان صادر کرد چپهای 57ی کمی کلاهشان را بالا گذاشتند و اگر ایران نیز تجزیه شود می توانند کلاهشان هر چه بالاتر بگذارند .
دروغ ریشه در دین اسلام دارد. یعنی تقیه . خشکسالی و جنگ نیز ریشه در دروغ و دغل دارد که باز ریشه اش در دین تقیه یعنی دین اسلام ناب محمدی می باشد . ترویج دهنده دروغ و دغل نیز آخوند پست فطرت است که حاکم بر ایران است. تا زمانی که آخوند و دین دروغگوی اسلام در سرزمین مان حاکم است آش همین آشو کاسه هم همین کاسه است .
March 28, 2012 04:05:13 PM
---------------------------
|