شما به خلق کُرد باور دارید یا ملت کورد؟ هیچکدام! من به ملت ایران باور دارم که کُردها هم تار و پود آن هستند و هنوز آن قدر خرفت نشدم که باور کنم ایران از چند ملت تشکیل شده که اینها افکار عقبمانده است ولی از تمامیت ارضی ایران دفاع میکنم.
افشاگری قانعیفرد پیرامون کومله،دموکرات و پژاک، قاسملو و کومله در برابر جنایات صدام علیه کردها سکوت کردند!
در نخستین روزهای سالهای جدید خورشیدی عرفان قانعی فرد یکی از پژوهشگران پر کار حوزه کُردی در گفتگو با یکی از کانالهای برون مرزی نکات مهم و استثنایی را در مورد مسائل سیاسی کُردستان بیان داشت.
به گزارش سایت اینترنتی دیار و نادیار قانعیفرد در این مصاحبه ضمن اشاره به تاریخچه احزاب کُرد و وقایع پس ازانقلاب، کومله و دمکرات را عامل جنگافروزی در منطقه که طی این سالها و پس از سال ۱۳۲۴ دستاوردی جز سیهروزی برای مردم ایران و کُردستان نداشتهاند!
وی در پاسخ به سوالی در خصوص علت کنار گذاشتن مشی مسلحانه توسط این احزاب در دهه هفتاد، اینگونه پاسخ میدهد : این احزاب و سازمانها در سال ۱۳۵۸ به تحرکی رژیم بعث جنگافروزی را شروع کرده و مرزهای ایران را ناآرام کردند! و در سالهای پس از ۱۳۶۸ و پایان جنگ ایران و عراق آنها سردرگم بوده و در نهایت مجبور شدند جنگ مسلحانه را کنار بگذارند.
وی در ادامه به حمایتهای مالی به این احزاب اشاره نموده و به کمک یک میلیون دلاری اشرف پهلوی به حزب رزگاری و کمک یک میلیون و پانصد هزار دلاری قذافی در سال ۱۳۶۰ به عزالدین حسینی و کمک دو میلیون دلاری او به جلال طالبانی اشاره مینماید.
قانعیفرد در ادامه در پاسخ به سوالی در مورد تجزیهطلبی اینگونه پاسخ میدهد:
هر کس در قرن ۲۱ به دنبال تجزیهطلبی باشد عقب مانده است و این مقوله جز سیهروزی، چیز دیگری را در پی نخواهد داشت.
همچنین در خصوص علت شرکت پرشور مردم کُردستان ایران در انتخابات مجلس شورای اسلامی اینگونه پاسخ میدهد: در انتخابات گذشته مردم جامعه کُردی ایران، عاقلانهتر، رشد یافتهتر و پیشرفتهتر از احزاب و سازمانهایی که تحریم انتخابات را تبلیغ میکردند عمل نموده و سعی در تعیین سرنوشت خود داشتند.
قانعیفرد در سوالی در خصوص پژاک اینگونه پاسخ میدهد:
” طبق اسناد CIA و یونان، کار پژاک قاچاق اسلحه، مواد مخدر و انسان است. هیچ حزبی نمیتواند با کشتن ۴ جنگلبان در کُردستان ایران داعیه مبارزه با حکومتمرکزی را داشته باشد. آنها به قول خودشان به دنبال جا انداختن تفکر اوجالان هستند که بسیار کهنه و قدیمی است و خریداری در قشر جامعه کُردی ایران ندارد و آنها فقط در فیس بوک، اینترنت و فضای مجازی فعال هستند.
اوجالان نه به زبان کُردی آشنایی دارد و حتی در زمان دستگیری خود او اعتراف کرد که ترک زبان است و پدر و مادرش نیز ترک هستند که اسناد و ویدئوی آن موجود است.
پرچم کُردستان وجود خارجی نداشته و سازمان ملل آن را نپذیرفته است! صرفاً محلی بوده و حتی کشورها در دیدار با بارزانی از پرچم عراق طبق عرف دیپلماتیک استفاده میکنند.
عرفان قانعیفرد در ادامه در پاسخ به سوال فروزنده که آیا درست است که آقای مهتدی دست به دامن اتحادیه عرب شده تا به ایران حمله مسلحانه نمایند؟ گفت:
” متأسفانه در جلسات خارج کشور از افرادی به عنوان نماینده کُرد دعوت میشود که پا به پای رژیم صدام در قتل عام مردم ایران شرکت داشتند این درست نیست! مگر میشود کسانی (دو حزب دمکرات و کومله) واقعه حلبچه و سردشت را که در عرض ۱۵ دقیقه ۸۰۰۰ نفر آدم قتل عام میشوند را در روزنامه لموند و النور منکر شوند و حالا نماینده دفاع از حقوق کُردها باشند؟ چه دمکراسی را میخواهد برای کُردستان به ارمغان آورد و چه سندی وجود دارد که اینها نماینده کُردستان هستند؟ اینها به دنبال پناه آوردن به بیگانگان برای نابودی کشور هستند تا خودشان به مسند قدرت بنشینند.
آقای مهتدی که الان از اعراب این درخواستها را دارد قبلاً هم از افراد دیگر داشت! چیز قریبی نیست! آقای هجری هم در زمان جورج بوش از او درخواست کمک داشت. اینها فقط عوامفریبی رسانهای میکنند! پناه بردن به حمله نظامی هیچ دمکراسی را برای هیچ کشوری به ارمغان نمیآورد و عقل سلیم دنبال چنین چیزی نیست! “
در ادامه فروزنده طی سوالی در خصوص اغراق کُردها در خصوص قاسملو و اینکه او را پیغمبر آشتی مینامند، اینگونه توضیح میدهد:
علی رغم ادای احترام باید بگویم وقتی شخصیتی در جامعه سنتی کُردستان کاریزماتیک میشود خلاف او حرف زدن قدری دشوار است. پس از ترور نیازی به یک نوع شهید ساختن بود که آن را بزرگ کنند. قاسملو بنابر نوار کاستی که به جای مانده و در جلد دوم کتاب خاطرات طالبانی به آن اشاره کردم و بنابر اسناد و گزارشی که روزنامه لیبراسیون فرانسه نوشت قاسملو دچار نوعی یأس و افسرگی شده بود و برای رهایی از آن در صدد مذاکره با جمهوریاسلامی بود تا بلکه زمینههای کار را فراهم، دوباره به ایران بازگردد و سهمی در مشارکت در قدرت در ایران باشد. نوار کاست آن موجود است. اما در همان بحث حلبچه که در خاطرات کومله که به تازگی در عراق به چاپ رسیده نیز به آن اشاره شده که در آن وقایع سربازهای کومله هم کشته شده ولی آنها توان و جرأت اعتراض به حکومت مرکزی عراق را نداشتند و این عجیب است که سرباز شما کشته شود ولی شما نتوانی به جایی که از آن حقوق میگیری اعتراض کنی! دریغ از تقدیم یک شاخه گل قاسملو به خانوادههای این افراد! حال او را پیغمبر آشتی مینامند؟! اینها دستاورد جامعه کهنه و خرافی است! به نظر من صرفاً یک استعداد کُردی از بین رفت! … قاسملو همان زمان در مصاحبه با لموند بارزانی را وابسته به ایران معرفی نمود و حتی در اوایل انقلاب در مصاحبه با کیهان بارزانی را آدمخوار نامیده و خواستار خروج او از کُردستان ایران میشود. {از پیغمبر آشتی تا منفعتطلبی سیاسی!}
در ادامه قانعیفرد در پاسخ سوال فروزنده در مورد گزارش ساندی تایمز در مورد جاسوسی اسرائیل در ایران در کُردستان عراق میگوید:
از سال ۱۹۶۷ به بعد که اسرائیل در حزب دمکرات کُردستان عراق نفوذ کرد و به کمک ساواک چهار نفراز رؤسای عالیرتبه موساد به کُردستان عراق رفتند رابطه موساد با پارتی درست شد و از بارزانیها خودش و مسعود و ادریس به آنجا دعوت شدند و بنا بر رأی آقای علویکیا (رئیس خارجی ساواک) دورههایی را در موساد دیدند که در اسناد عیسی پژمان، فرازیان و منوچهر هاشمی (مسئول اداره ۸ ساواک) که در لندن بودند نیز این مسأله تأیید شده است.
اسرائیل از این سازمانهای کُردی برای عملیات خودشان در ایران استفاده میکند و این دور از ذهن نیست و این ارتباطات هیچ کمکی به رشد کُردستان نخواهد کرد.
فروزنده در ادامه میپرسد: شما به خلق کُرد باور دارید یا ملت کورد؟ که قانعیفرد اینگونه پاسخ میدهد:
هیچکدام! من به ملت ایران باور دارم که کُردها هم تار و پود آن هستند و هنوز آن قدر خرفت نشدم که باور کنم ایران از چند ملت تشکیل شده که اینها افکار عقبمانده است ولی از تمامیت ارضی ایران دفاع میکنم.
سپس در ادامه مکالمات تلفنی برقرار میشود:
قانعیفرد در پاسخ به سوال بینندهای در مورد اینکه چه کسی قاسملو را کشت اینگونه نظر میدهد:
در این خصوص سه رأی و نظر عمده وجود دارد:
۱- رسانههای حزبی در خارج کشور معتقدند قاسملو توسط جمهوریاسلامی کشته شده و اسم دو نفر (سردار مصطفوی و جعفری) را مطرح میکنند.
2- رأی دوم در کتاب کریس کوچرا مطرح شده و معاون امنیتی اسرائیل در آن دخیل است که معاون امنیتی اسرائیل آن را تأیید کرده و این اقدام را موفقیت امنیتی سرویس اسرائیل میداند ولی کریس کوچرا آن را تصفیه درون حزبی قاسملو میداند که افرادی در حزب مخالف این بودند که قاسملو به ایران نزدیک شود و این اقدام را برنامهریزی نمودند تا او را از سر راه بردارند. اما معاون امنیتی اسرائیل معتقد است و در نوار ویدئویی نیز موجود است که اگر ایران آن طرف میز بنشیند و بگوید ما آن را انجام دادیم آنگاه ما واکنش نشان میدهیم و اجازه مصادره این موفقیت را به آنها نمیدهیم. در ایران ولایتی نیز انگشت اتهام به سوی اسرائیل دراز کرد.
۳- رأی سوم یکی از مقامهای امنیتی حزب بعث عراق است که الان در اردن زندگی میکند معتقد است گروهی از افراد مرتبط با استخبارات عراق این اقدام را انجام دادند .
به هرحال نوار کاست سه ساعته روز آخر مذاکره موجود است و قابل تجزیه و تحلیل است. جعفری هم نظرش در کتاب دوم جلال طالبانی آمده است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
آهنیان
جناب یزدانی گرامی با سپاس و با درک عمیق نگرانی های شما ؛ بی تردید وظیفه جلوگیری از فروپاشی ایران بر دوش همه و به ویژه حزب مشروطه و شاهزاده پهلوی بیش از هر زمانی سنگینی می کند. امروز ارزش و آینده هر فرد یا جمعی در ترازوی دفاع از ملت یکپارچه نیاخاک ایران رقم میخورد. تبارشناسی سازمان های قومی مورد نظر شما نیاز به تحقیق بیشتر ندارد و تحقیقات ایراندوستانی مانند دکتر خوبروی پاک و آقای قانعی فرد جای انکار نمی گذارد. مردم ایران با تاریخ خود آشنا هستند و در دام جعل و فشار نمی روند. آنچه امروز نیاز فوری ست؛ همانا مرزبندی روشن و رسمی و صادقانه با هر گونه بندبازی تجزیه طلبانه است. شاهزاده و حزب مشروطه و ملی گرایان در صف مقدم این مرزبندی قراردارند.
April 02, 2012 10:11:58 AM
---------------------------
حق
درود بر هم میهنانم بویژه کافه نادری ها و بویژه ایرانی و کاوه عزیزم. با سپاس از حسن نظر شما دو هموطن ایران مدار و از معدود دلسوزان واقعی ایران که من در فضای مجازی می شناسم. کاوه گرامی، با دو نظر اخیرت کاملا و ۱۰۰ در ۱۰۰ موافقم. آن کسان سرشناس و آن گروهها و احزابی که واقعا معتقد هستند که ؛گر ایران نباشد، تن من مباد؛ باید با آغاز سال نو فعالیت های سیاسی ملموس برای ملت ایران داشته باشند و در بسیج ملی گامهای بلند و جدی بردارند. در گوشه ای نشستن و دیده نشدن شان بوسیله ملت ایران هیچ کمکی به نجات ایران نمی کند. برای نجات ایران دارد خیلی دیر می شود و می توان به وضوح دید که چطور ملت سازان و ملت بازان هر روز بیش از روز پیش دارند شکمشان را صابون می زنند و دهانشان چطور کف کرده است! جبهه ناملی بویزه شاخه اروپای آن هم حسابی دمخور اینها شده است. شیرین عبادی در افق صدای امریکا در روز ۲۲ بهمن بدون اینکه کک اش بگزد در این برنامه شرکت کرد که در آن یک نماینده خودخوانده اهوازی مرتب ؛ملت و ملیتها؛ ی ایرانی می کرد. آی که ننگ بر هر زاده ایرانی باد که بی محابا در کنار این بیوطنان در برنامه ها شرکت می کنند بدون هیچ اعتراضی به ملت بازی و ملت سازی این عناصر ضدملی نمی کنند. هر چه می کشیم از دست این بی تفاوتهاست در برابر این ملت سازان ملت باز، و امت ساز و امت باز! آیا رواداری یعنی اینکه این میراث داران استالین را تحمل کردن! این آدمخوار بیگانه بود که به توده ای ها یاد داد که ایران یک کشور با یک ملت نیست و این توده ای های خائن سرسپرده بودند که آنرا در ایران رایج کردند. حالا هر خائنی به ایران و ایرانی با حمایت هر بیگانه ی بی سر و پایی که مثل همان استالین بدنبال منافع کشورش در ایران است، دنبالچه های همان توده ای را در رسانه ها و دانشگاهها و مراکز بین المللی اش پر و بال می دهد. با چه دلیل و برهانی کسی می تواند مرا متقاعد کند که من باید مشتی ملت ساز و ملت باز که ایده ایران ؛کثیرالمله؛ را از استالین بیگانه و کشورش که دشمن دیرینه با ایران بوده است را بعنوان دگراندیش بپذیرم و با آنها رواداری پیشه کنم وگرنه رواداران این جماعت به من برچسب متعصب و تمامیت خواه و فاشیست و و و خواهند زد! آیا اینها دگراندیش اند، و رواداری با اینها پروراندن مار در آستین نیست! آیا این بلاهت را نشانه تمدن برآورد کردن، خیانت به ایران نیست؟! که یک بیگانه خونخوار مثل استالین برای ما تعیین تکلیف کند که ما در ایران یک کشور با یک ملت نداریم! استالین کیست که ما باید چرندیات او را درباره ایران نشخوار کنیم و ۶۰ سال بعد از او همان اهداف شوم او را برای کشورمان با برچسب های دگراندیشی و رواداری خودمان با دست خودمان پیش ببریم همانطور که خمینی را خودمان با دست خودمان بر سر خودمان خراب کردیم و به این حال و روز سیاه افتادیم! تنها تفاوتش عوض شدن یک بیگانه با چندین بیگانه است. دیروز شوروی بود و امروز امریکا و اسرائیل و اروپا با همکاری خود رژیم و اصلاحات چی هایش مثل سازگارا و نوریزاده و شیرین عبادی و و و دست در دست مشتی سودجوی ایرانی بیوطن که در هر رسانه ای هی ؛ملت و ملیت ها؛ ی ایران می کنند. باید مشخص شود که آیا ماری که خود در آستین می کنیم یک دگراندیش محترم است و رواداری با آن عقلانی یا نه؟! هر کسی توانست به من بقبولاند که استالین و هیتلر و صدام و خمینی دگراندیش بودند و رواداری با آنها عملی متمدانه و درست است، آنوقت من این ملت سازان و ملت بازان را بعنوان دگراندیش خواهم پذیرفت و رواداری را با آنها پیشه خواهم کرد. آیا کسی در اینجا و در این حزب هست که بتواند مرا متقاعد کند که این ملت سازان و ملت بازان فدرال چی که هر دو این ایده هایشان را از استالین، یک خونخوار و دشمن یکپارچگی ملی و سرزمینی ایران گرفته اند را من باید بعنوان دگراندیش بپذیرم و با آنها رواداری را پیشه کنم؟؟؟ آخر مگر دشمن ایران بودن شاخ و دم دارد! اقلا دگراندیش را تعریف کنید و معلوم کنید که حد و حدود دگراندیشی چیست؟! آیا این دگراندیشی مثل همان آزادی بیان بی حد و حصری است که اسماعیل نوری علاء و کمونیستهای هنوز بقدرت نرسیده مرتب از آن دم می زنند!؟ اگر اینطورست من دگراندیش نیستم چون همانطور که آزادی بیان بی حد و حصر وجود خارجی ندارد، دگراندیشی بی حد و حصر هم نمی تواند وجود خارجی داشته باشد. هر دو چنین آزادیهای بی حد و حصری از بی فرهنگی و بیخردی و توهم و خرافه ناشی می شوند و نه از فرهنگ و تمدن و خردگرایی.
کاوه گرامی، مقاله نویسی و راه انداختن و گرداندن سایت ها و صدور بیانیه بوسیله کسان سرشناس و گروهها و احزاب به هیچ وجه دیگر کافی نیست، سالهاست که کافی نبوده است! اینجوری ایران نجات پیدا نمی کند همانطور که تاکنون پیدا نکرده است. کسان سرشناس و گروهها و احزابی که باورمندند که ؛گر ایران نباشد، تن من مباد؛ اگر از امروز بخود نجبند، این آخرین روزهای عمر ایران را به نظاره نشسته اند. اگر بواقع می خواهند که ایران بماند باید فعالیت های سیاسی خود را در این روزهای آخر عمر ایران را آغاز کنند و یا اقلا اعلام کنند که دیگر دیر شده است و کاری از دستشان برنمی آید. اگر ایران بمیرد، مقصر فقط رژیم و بیگانگان و بیگانه پرستان و بیوطنان نیستند بلکه نظاره گرانی که در گوشه ای خاموش نشستند از همه مقصرترند. از اینها انتظار می رفت و می رود که برای زنده ماندن ایران کاری کنند و نه آنهای دیگر که کشتن کشور و ملتی بنام ایران از آغاز هدفشان بوده و هست و به پیروزی هم نزدیک شده اند. دهان کف کرده شان در همه جا دیده می شوند. اینها در حفظ ایران هیچکاری در جنگ ۸ ساله نکردند. خانواده من یکی از خانواده هایی بود که چه هزینه ای سنگین با جان و دل در آن جنگ پرداخت تا وجبی از خاک ایران و ساکن ایرانی اش از ایران کنده نشود، آنهم صدامی که همه جهان از او حمایت می کردند. آیا فعالیت سیاسی بوسیله کسان سرشناس و احزاب مدعی ایران مداری در برون مرز در اینروزهای خطیر، پرخطرتر و پر هزینه تر از آنچه امثال من و خانواده های مان در جنگ ۸ ساله کردیم، است!!! واقعا نمی دانم!!! اگر کسی صدایم را می شنود، پاسخ دهد!
همه خنجر بدست بالای سر ایران مان ایستاده اند، ملتی منتظرست تا پیشمرگان سیاسی راه و چاه را نشانشان دهند تا ایران را نجات دهند. نجات یک کشور، نجات ملت اش است. این پیشمرگان سیاسی کجایند و چرا نمی آیند و اگر نمی خواهند بیایند چرا نمی گویند که نخواهند آمد!؟ اگر وجاهت ملی دارند، آیا آنرا با خود به گور خواهند برد یا همین جا و همین حالا خرجش خواهند کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! پاینده ایران و ملت ایران را تکرار کردن به پایندگی ایندو نمی انجامد و نیازمند تلاش کسان سرشناس و گروهها و احزاب ایران مدار با کفایت و شهامت است.
March 29, 2012 11:48:45 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به خوانندگان گرامی
به نظر شما وظیفه هرایرانی که ادعای وطن پرستی دارد ، در برابر این احزاب و رئسای خائنشان چیست ؟ آیا این افشاگری ها را فقط باید خواند و ازشان گذشت یا اینکه پس از خواندن و دانستن وظیفه ای نیز داریم ؟ من هیچ ایرادی به مزدوران نمی گیرم .چونکه مزدور و وطنفروش از نامش پیداست که مزدور بیگانگان است . مجرم یا مزدور را فقط باید تحویل قانون داد که چنین امکانی فعلا وجود ندارد .
همه ایراد و اشکالها را باید از آنهایی گرفت که ادعای ایرانی بودن را دارند ، ادعای میهن پرستی را دارند ، ادعای حفظ یکپارچگی تمامیت ارضی و یگانگی ملی را دارند ، و بسیاری از اینگونه شعارها ... ، ولی فقط شعار می دهند ، و این کافی نیست . دریغ از یک اعتراض و دریغ از سازماندهی یک اعتراض درست و حسابی به خائنین و اربابانشان . چرا نباید اعتراض کنیم؟
سعدی شیرین سخن شعری دارد که متاسفانه خود شعر را نمی دانم ، ولی محتوای شعر چنین است . اگر در آغاز با بیل جلویش را نگیرید سپس با پیل هم نمی توانید جلویش را بگیرید . اگر زمانی با دخالت نظامی بیگانگان یا بدون دخالت بیگانگان کشورمان تجزیه شود یا جنگ داخلی با گروه های مزدور دربگیرد مقصر اصلی مزدوران نیستند بلکه آنهایی هستند که می دانستند ولی فقط تماشا کردند .
..................
با درود خدمت هموندان دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران بویژه خدمت آقای آهنیان گرامی عرض احترام دارم . از تحقیقات پیشین آقای آهنیان بسیار استفاده بردیم .
پیشنهاد می کنم یک یا چند جلسه برای پژوهش در باره این سه حزب و مسئولانشان و دیگر گروه ها و احزابی که خود را نماینده اقوام ایرانی معرفی می کنند تعلق دهید و راهکاری را بیابید . هر چند که باید پیش از اینها اقدام به جلوگیری از وطنفروشان می شد اما از هر جا که جلوی زیان را بگیریم بهتر از این است که هیچ اقدامی نکنیم . چونکه این مزدوران بخشی از سنگها و سدهای جلوی قیام ملی هستند . و این وظیفه ایرانیان خارج کشور می باشد که با آنها مقابله نمایند . اگر کاری برای کمک به قیام ملی قرار است انجام دهیم ، فکر میکنم این موضوع یکی از مهمترین کارها باشد .
پاینده ایران و ملت ایران
لینک گفتگوی آقای فروزنده با آقای قانعی فرد
http://www.youtube.com/watch?v=h2DVQB6aXxg&feature=share
March 29, 2012 03:53:39 PM
---------------------------
|