اعتراف سختی ست ولی دیر یا زود باید آن را بر زبان بیاورم. بالاخره تخم جمهوریخواهی من شکست و ققنوسِ پادشاهیطلب از آن بیرون آمد. این قدر از گذشته های خوب گفتم که خودم هم تحت تاثیر نوشته های خودم قرار گرفتم و به خودم گفتم پسر! این ها اگر خوب بوده، پس دوران اش هم خوب بوده. پس چرا می گویی مرغ یک پا دارد و ول کن ماجرا نیستی؟ یک تفکرات سرخ و ارتجاعی در سرت بوده، گندش در آمده. نتیجه اش شده حکومت آخوندان! حالا هم رویات نمی شود بگویی غلط کردی و هِی جمهوری جمهوری می کنی. ای زهر مارِ جمهوری. ای کوفت جمهوری. یک بار دیگر کسی این جاها بگوید جمهوری خودم خدمت اش می رسم.
عزیز! تغییرِ خط بده تمام اش کن برود پی کارش. سوزن را بِکِش ریل را عوض کن. چرا این قدر به خودت فشار می آوری؟ چرا این قدر خودت را در رنج می افکنی؟ دلیل هم که تا دلت بخواهد هست. به اعلیحضرت شاهزاده که نگاه می کنی کیف می کنی. کدام یک از اپوزیسیون ما، مثل ایشان شیک و تر و تمیز است. کدام یک از اپوزیسیون ما، آدم عکس و فیلم اش را که می بیند این قدر لذت می برد. کدام یک از اپوزیسیون ما، این قدر زباندان و اهل منطق است.
از آن طرف خودت را می بینی و دست و پا زدن ات برای یک حکومت چرخنده و گردنده. ای گور پدر چرخندگی و گردندگی. بگذار یک نفر بیاید سکان را در دست بگیرد کشتی در هم شکسته ی ما را به ساحل نجات برساند. چرا از شهبانو عذر خواهی نمی کنی؟ چرا از روح پدر تاجدارت به خاطر تفکرات اشتباه خودت پوزش نمی طلبی؟ حالا ساواک دو نفر را زندانی کرد که کرد. بابا همین ها بودند که امروز پوست ملت را می کَنند. آیا این ها شایسته ی زندانی شدن نبودند؟
حالا تو با یک حکومت چرخنده و گردنده چه غلطی می خواهی بکنی که پادشاه عزیز ما نمی تواند بکند؟ مگر احمدینژاد چرخنده و گردنده نیست و خامنه ای و مجلس هم انتخابی نیستند؟ پس چرا از روی دوش ملت پیاده نمی شوند؟ حالا یک نفر مثل اعلیحضرت را بگذاریم روی دوشمان بهتر است یا یک ایل از خامنه ای گرفته تا احمدی نژاد؟ نه والله. منطق هم خوب چیزی ست. توزیع قدرت چه کشکی ست. فردا قدرت را توزیع می کنیم استان کردستان می شود کشور کردستان، تبریز می شود پایتختِ آذربایجانِ الهام علییف، خوزستان هم می شود بخشی از عراق. در یک کلمه ایران می شود ایرانستان. این ها را می خواهی؟ بگذار یک نفر بیاید همه چیز را به هم بچسباند و بشود نماینده ی ملت و ملت را به سوی خوشبختی و سعادت راهنمایی کند.
آدمِ منطقی مثل من تا کِی می توانست با این تضادهای درونی دست و پنجه نرم کند و جمهوریخواه بماند. خاک بر سر جمهوریخواهی. ما که خیری ندیدیم و سوئیچ را زدیم به طرف پادشاهی. هر کس هم حرف بزند همچین می زنیم تو دهن اش که خودش حظ کند. مخلص آقای ثابتی هم هستیم.
باری من سلطنت طلب، ببخشید پادشاهی طلب شدم رفت پی کارش. از فردا، چهاردهم فروردین، منتظر باشید مطالب پادشاهیخواهانهی مرا در گویا بخوانید.
خدا، شاه، میهن
ف.م.سخن
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
پاسخ به حق:
جناب؛ اولا من نگفتم که شاه دزدی و غارتگری کرده و اسکناس های دلار را با چمدان و گونی به همراه خود از مملکت برده است بلکه پول هایی را که الان خانواده اش و پسر والایش هزینه زندگی مرفه و شاهانه شان می کنند از منابعی تامین شده به خارج از کشور انتقال داده اند، یعنی سال ها قبل از ترک کشور - با توجه به تجربه پیشین اش یعنی فرار از ایران به همراه همسرش ثريا که گفته میشد با جیب خالی و فقط هواپیمای خصوصی و خلبان کشور را ترک گفته است - حساب های بانکی در آمریکا و اروپا را به مرور زمان پر کرده بود. این روندی است که همه دیکتاتورهای جهان برای روز مبادا در پیش می گیرند تا زندگی شان پس از فرار یا سقوط رژیم شان، در گوشه ای از دنیا تامین گردد. اگر به گفته و ادعای شما چنین نیست و همه چیز در رابطه با شاه و خاندانش دروغ و کذب محض است، پس لطفا جهت آگاهی من و کسانی که به نظر شما از همه چیز و همه جا بی خبرند، توضیح دهید که رضا پهلوی و اعضای خاندان پهلوی از کدام منبع و سرچشمه رفاه و تمول زندگی شان را تامین می کنند. آیا شما جدآ مدعی هستید که محمد رضا شاه کاملا عریان و دست خالی کشور را ترک کرد؟ اگر چنین فکر و خیال می کنید باید گفت زهی خیال باطل! آقای حق؛ شما بی وقفه این حق را به خود میدهید دیگران را بی اطلاع و ناآگاه پنداشته و توصیه گفتار و نوشتار افرادی را می کنید که از درون خود دستگاه حکومتی برخاسته اند و در نظامی خدمت کرده اند که از خیر و برکت آن به جایی رسیده اند. روشن است که این گونه افراد در مقالات و مصاحبه ها و گفتارها یشان حرف خلاف یا انتقاد های گزنده به زبان نمی آورند.
من به نوبه خود هیچ گونه نیازی به خواندن مطالب و رجزخوانی ها و مراجعه به لینک و سایت های آنها ندارم. اگر بنا باشد هر مقاله و مصاحبه این یا آن را خواند یا دنبال کرد و به محتوای یک یک آنها باور داشت، نه فقط چیزی دستگیر انسان نمی شود بلکه به مرور زمان چند عقیدتی فکر کرده که ممکن است در نهایت به سرگیجه و حتا جنون منجر شود!
April 03, 2012 08:11:17 PM
---------------------------
حق
به جمشاد، اگر اطلاعاتی درباره اتهامات دزدی و غارتی که به شاه فقید می زنید دارید لطفا ارائه کنید چون تا حالا چندین بار رژیم در دادگاههای بین المللی با همین اتهامات واهی با شکست روبرو شده است. از ۱۰ میلیارد دزدی شروع کرده و تا ۳۰ میلیارد هم آنرا رسانده. همه تحقیقات و تفحص ها از بانکهای خارجی نشان داده است که اینها دروغهایی بیش نبوده اند. تا آنجا که یادم مانده، کل درآمد نفتی در ۳۷ سال حکومت شاه فقید ۴۵۰ میلیارد دلار بوده است که اگر ایران سال ۳۲ را با ایران سال ۵۷ مقایسه کنید می بینید که خرج چه شده است. اگر هم فساد بود، آنقدر نبود که بزرگش کردند تا شاه را دزد و جلاد و و و به ملت ایران و جهان جلوه دهند تا سرنگون کردنش آسان شود. به یمن رضاشاه بود که ایران امنیت داخلی یافت و مدارس و دانشگاهها ساخته شدند و به یمن شاه فقید بود که اینها گسترش یافتند تا امثال من و شما بجای دست و پنجه نرم کردن با شپش و کچلی و سالک و و و الان تر و تمیز و امن و امان با کیبورد کامپیوتر داریم دست و پنجه نرم می کنیم. متاسفانه شما علاقه ای به آگاه شدن ندارید و به یک سری اعتقاداتی که قدیم به آنها رسیده اید خو کرده اید و حاضر نیستید از آنها دست بردارید. این انتخاب شماست ولی اگر حقایق را می خواهید اقلا کمی زحمت بخودتان بدهید. مثلا آن لینکی که کاوه یزدانی به شما داد درباره مصاحبه فروزنده با قانعی فرد را ببینید یا به مصاحبه های تاریخی سعید قائم مقامی با دکتر سیروس آموزگار و دکتر مجید مجیدی و دکتر پرویز مینا و و و گوش کنید. اینها همه دست اندرکاران دوران پهلوی بودند و تصویر آن دوران را در ذهن نسلهای کنونی ترسیم می کنند. شما بدون هیچ زحمتی به خود، چپ و راست به این و آن اتهام می زنید! آخر شما فکر نمی کنید که این رژیم و رفقای همکار کمونیست اش چرا نتوانسته اند در این ۳۳ سال اخیر اتهام دزدی که به شاه می زدند را ثابت کنند؟! یا ثابت کنند که در زندانهای شاه ۱۰۰ هزار زندانی سیاسی بوده و دهها هزار نفر شکنجه و اعدام شدند؟! سیروس آموزگار و منابع موثق دیگر تعداد اعدام شده گان را حدود ۵۵۰ تا اعلام کرده اند. فکر کرده اید که چرا در این ۳۳ سال چرا اسلامیست ها و کمونیستها و جبهه ملی تلاش نکردند همه قربانیان و شکنجه شده ها را جمع آوری کنند و و و پرونده کاملی بسازند و به مراجع بین المللی ارائه دهند؟! آیا بجز این بود که همه دروغهایی که درباره شاه می گفتند بر ملا می شد و برای حفظ آبروی نداشته شان چنین نکردند و فقط به این بسنده کردند که فقط شعار دهند که شاه دزد و جنایتکار و خائن بود!؟ نه، شما نمی خواهید بدانید وگرنه اینچنین بی پروا در نکته ۱ نظرتان در اینجا آن ؛یادآوری؛ را به کسی نمی کردید. کسی را که خفته می توان بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده را نمی توان بویژه که سماجت هم بخرج دهد. پاینده ایران و ملت ایران
April 03, 2012 04:25:03 PM
---------------------------
حق
با درود بر هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنینم، جمهوریخواه و پادشاهی خواه بودن یک چیز است، و جمهوریخواه مشروطه و پادشاهی خواه مشروطه بودن یک چیز دیگر، ف. م. سخن گرامی. امیدوارم حالا که از جمهوریخواهی به پادشاهی غلطیده اید، یک غلطیدن بسیار مهمتر را در نظر بگیرید و آن غلطیدن از پادشاهی خواهی به پادشاهی خواهی مشروطه باشد. شاهزاده و داریوش همایون صدها بار گفته اند که نام یک نظام مهم نیست بلکه محتوای یک نظام است که اهمیت دارد. امیدوارم شما مقالات داریوش همایون را بخوانید بویژه آن مقاله ای که عنوانش را فراموش کرده ام ولی درباره اینست که پادشاهی همه چیز نیست ولی لیبرال دمکراسی هست. شاهزاده هم هیچ از کیش شخصیت خوشش نمی آید چون شخصیت را دچار خودشیفتگی و پیرو را دچار بیماری شیفتگی نسبت به شخصیت می کند. این رابطه ها ناسالم و برای یک کشور و ملت اش خطرناک اند. صرفنظر از اینکه هر چقدر یک شخصیت خوب هم باشد بهیچ عنوان نباید به او چک سفید داد و هر چه گفت و کرد را تایید کرد چون او هم مثل همه انسان است و جائزالخطا. باید همیشه راه انتقاد از او را باز گذاشت و با او رودربایستی نداشت. شاهزاده ۳۳ سالست که مبارزه کرده است برای آزادی و دمکراسی. طبیعتا در این مدت ۲ یا ۳ اشتباهی هم داشته است که باید بدانها واقف شود. سکوت در برابرشان شیفتگی نسبت به اوست و در عین حال خواستار حذف او شدن هم بخاطرشان اشتباه است. حد و حدود وظائف او را با معیار حفظ منافع ملی ایران باید تعیین کرد. اینرا اصول پایه ای تعیین می کنند که عبارتند از ۱. حفظ تمامیت ارضی ایران بهر قیمتی؛ ۲. ایران یک کشور با یک ملت است؛ ۳. نظام جایگزین رژیم کهریزکی فعلی باید یک نظام پارلمانی دمکراتیک باشد؛ ۴. یک قانون اساسی نوین باید تدوین شود که مبتنی بر کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی آن باشد. اصول ۱ و ۲ یکپارچگی ملی و سرزمینی ماست که بهیچ وجه نباید از آنها کوتاه آمد چون ضامن حفظ ایران و همبستگی ملی ایرانیان هستند. دو اصل دیگر ضامن همه آزادیها و حاکمیت قانون در ایران خواهند بود که فراتر از هر حزب و شخصیتی خواهد بود. این اصول برای ایران و ملت ایران همان آزادیها و رفاه و امنیتی را با خود خواهد آورد که در همه کشورهای لیبرال دمکراتیک غربی ما ۵ میلیون ایرانی فراری و مهاجر و تبعیدی با پاهای خود به آن رای داده ایم. حتی آن اسلامیستهای دو آتشه ای مثل کدیور و مهاجرانی و کمونیست های دو آتشه ای مثل بیژن حکمت و ف. تابان هم به لیبرال دمکراسی رای داده اند وگرنه می رفتند و در کشورهای غیرلیبرال دمکراتی مثل کره شمالی و چین و کوبا و عربستان سعودی و و و زندگی می کردند.
پا فراتر گذاشتن از اصول ۴ گانه بالا بوسیله هر کسی که باشد با مطالبات ملت ایران از انقلاب مشروطه به این طرف و شعارهای جنبش سبز ملت ایران منافات دارد و منافع ملی ایران را بخطر می اندازند. مثلا تعیین تکلیف کردن که یا پادشاهی یا هیچ، یا جمهوری یا هیچ، یا فدرالیسم یا هیچ، یا جمهوری اسلامی یا هیچ، یا کمونیسم و فاشیسم یا هیچ، همگی اینها هیچ مطابقتی با حفظ منافع ملی ایران ندارند و تاکنون آزادی ایران را به عقب انداخته اند و درد و رنج ملی نا را تداوم بخشیده اند. هیچکدام اینها اصل نیستند و هیچکدام اینها کوچکترین ارتباطی با لیبرالیسم/آزادیخواهی و دمکراسی ندارند. در حقیقت همه اینها کاری بجز تبعیض و ایجاد تفرقه نکرده و نمی کنند. وقتی هم هر کدام از اینها بقدرت برسند با خود قطعا آزادی و دمکراسی برای کل یک ملت نمی آورند. همه اینها در ذات خود مردم را به خودی و ناخودی و نخودی تبدیل می کنند. تنها اصول لیبرال دمکراسی است که حقوق همگان منجمله تبعیض گران را حفظ می کند بدون اینکه اجازه دهد که یکی از آنها حکومت را قبضه کند. ۳۳ سالست که میلیونها ایرانی با طرز تفکرات گوناگون، از کمونیست و اسلامیست دو آتشه گرفته تا پادشاهی خواه و جمهوریخواه و و و توانسته اند بطور مسالمت آمیز با هم زندگی کنند. قانون این کشورهای بالای سر همه ما ۵ میلیون در این کشورها ایستاده تا جرئت پایمال کردن حقوق یکدیگر را نداشته باشیم. همین نظام لیبرال دمکرات با این نتیجه مثبت تجربه شده اش را بوسیله ما ۵ میلیون باید بتوانیم در ایران مستقر کنیم تا هیچ کدام مان جرئت حذف دیگری را نداشته باشیم ولی در عین حال همین بحث ها را هم در آنجا داشته باشیم. آنانی در میان ما که مخالف لیبرال دمکراسی چه با نام پادشاهی اش و چه با نام جمهوری اش مخالفت می کنند، از حالا دارند واضح اعلام می کنند که بدنبال کسب قدرت در ایران هستند تا دیگرانی که مثل خودشان نیستند را حذف کنند. مخالفت اینها با لیبرال دمکراسی، مخالفت اینهاست با آزادی های دیگران در یک کشور. جلوی همه اینها باید ایستاد بویژه آنانی که سکولاردمکراسی بی معنا را علم کرده اند تا رد گم کنند. سکولاردمکراسی اینان پا فراتر گذاشتن از خواسته های ملی ماست و باید از استقرار آن در ایران جلوگیری کرد. من جمهوریخواه مشروطه هستم و از نوع لیبرال دمکرات اش ولی مثل شاهزاده این حق را برای ملت ایران قائل هستم که ملت در یک رفراندوم مشخص کند که نام نظام چه باشد، پادشاهی یا جمهوری. نام مهم نیست بلکه محتوا مهم است و آن اصول ۴ گانه محتواست و مطابق با انقلاب مشروطه و شعارهای ؛ساختار شکن؛ ! که در تظاهرات سال ۸۸ جنبش سبز سر داده شدند و مورد غضب هم اسلامیست ها، هم چپها/کمونیست، هم فدرالیست ها و هم سکولاردمکرات ها قرار گرفتند. ف. م. سخن گرامی، مقالات داریوش همایون را بخوانید و حال که نام نظام مورد علاقه تان را تعیین کرده اید، محتوای نظامی را که می خواهید تعیین کنید. امیدوارم که متوجه شوید که محتوا مهمتر از نام است و اینکه توافق بر سر اصول پایه ای ۴ گانه بالا و همکاری در رابطه با آنها ما را به سر مقصد منزل می رساند. تندرست و پیروز باشید. ارادتمند حق پاینده ایران و ملت ایران
April 03, 2012 03:42:37 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر کوشان گرامی،
از کامنت شما بسیار خوشحال شدم.
وقتی دروغگویان بخواهند درباره دروغی، دروغ بگویند مجبورند حقیقت را بیان کنند، هر چند که فکر میکنند دروغ گفتهاند.
سیزدهبدر شما هم با تاخیر کوچکی مبارک باد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
April 03, 2012 11:56:40 AM
---------------------------
کوشان
یادم هست در تلویزیون ایران گزارشگری بود مثل من طرفدار پر و پا قرص فوتبال ایتالیا به نام اقای میرزایی.ایشان وقتی بازیهای ایتالیا را گزارش میکرد برای اعلان حسن نیت خود در بی طرفی، گاهی حتی به تخریب ایتالیا دست میزد و اساسی حال من میگرفت.بی طرفی به معنی افتادن از آن سو نیست.
حکایت سایت حزب مشروطه واقعا چنین می شود گاهی.اینکه این سامانه در انتشار تحلیلهای سیاسی،به کاملترین وجه بی طرفی را رعایت میکند فکر کنم بر هیچ خواننده ای از این سایت پوشیده نیست.کافی است ستون مقالات را دنبال کنیم و با خواندن تیترها به تایید حرف حقیر برسید.
ولی این نوع نوشته های امثال ف م سخن.یا مدیران سامانه مثل برخی کامنت گزاران عزیز و البته دوستانی دیگر متوجه دروغ سیزده بودن این نوشتار نشده اند که با شناخت از درایت برخی مدیران بعید میدانم ولی خب اگر چنین اشتباهی احیانا بوده بحثی نیست.ولی اگر با علم بر دروغ سیزده بودن منتشر شده پرسش اینست چه نکته ای،چه تحلیلی،چه خبر جدیدی،چه مسئله دیالوگ سازی در این نوشته دیده شد که بر روی سایت منتشر شد.
ف م سخن همان ف م سخن است.همان که در کشکولش همیشه بیربط ستونی برای حمله و تخریب به شاهزاده و پهلوی ها داشت.منتها امروز چون شرایط را متغیر میبیند میداند روش گذشته ای باعث تخریب خودش می شود و به نوعی تف سر بالاست پس به روش یکی به میخ یکی به نعل زدن روی اورده تا جهت باد مشخص شود.انسان با پرنسیب عملکرد اصولی دارد نه بادی به هر جهت.
ولی محض توضیح عرض کنم جناب سخن یا واقعا هنوز متوجه نشدی طرفداران پادشاهی پارلمانی به دنبال چه نوع حکومتی هستند که سعی کردی در نوشته با دروغ های 57 شما همان روش تخریب را پیش بگیری که اگر تا بحال نفهمیدی چرا با این سطح دانش قلم به دست می شوید؟درسته نسل شما ایران بر باد داد و در اعتماد به نفس و خودخواهی (حاصل غرور دمیده شده به کالبد ایرانیان در زمان شاه فقید) بی همتا هستید ولی کمی در ستایش شرم نقره کار را هم بخوانید!
یا میدانی و هدفت تخریب و وارونه نمایی است که...
تربیت نااهل را چون گردکان بر کنبد است.
April 03, 2012 11:35:51 AM
---------------------------
جمشاد
پیش از پرداختن به متن نوشتار، لازم به یادآوری دونکته به نگارنده این مطلب است:
۱- اینکه شاهزاده رضا پهلوی برخلاف نیروهای اپوزیسیون و جمهوری خواه و غیره، بسیار شیک پوش و تر و تمیز به نظر می آید، تنها به خاطر هوش و ذکاوت و فهم و شعور ایشان نیست بلکه تمکن مالی و امکانات زندگی مرفه و شاهانه ایست که از بدو تولد در گهواره اش نهاده شد و تا به امروز هم به شکرانه سرمایه و دلارهای انتقالی پدر تاجدارش از خزانه مملکت به خارج از کشور، از رفاه مالی و زندگی مرفه بدون اضطراب و دغدغه که اکثرآحاد ملت ایران از آن محروم هستند، برخوردار است.
۲- اگر منظور نگارنده این مطلب جنبه طنز و بذله گویی نداشته و این سخنان را جدی بیان کرده است (که البته به عنوان دیدگاه شخصی ایشان مورد قبول و احترام می باشد!) باید گفت که سکان اداره مملکت را به دست یکنفر به نام پادشاه سپردن مغایر با نظام پادشاهی پارلمانی بوده و تنها می تواند نظام پادشاهی دیکتاتوری یا سلطه طلبی نامیده شود که چنانچه صورت حقیقت به خود گیرد، برگشت به دوران حکومت پیشین پهلوی بوده که تصور نمی رود مردم و ملت ستمدیده و نگونبخت ایران با وجودی که از دست رژیم کنونی به ستوه آمده و خواهان تغییر هرچه زودتر آن هستند، بار دیگر آماده و حاضر به قبول و تکرار رژیم پادشاهی خودکامه و سلطه گر باشند. اما در نظام پادشاهی پارلمانی احتمالی آینده، همانگونه که برخی دوستان در این بخش به آن اشاره کرده اند، چنین امکانی وجود ندارد و پادشاه نمی تواند به تنهایی سکان امور کشور را برعهده گیرد. در ضمن چرا نفرین بر جمهوری خواهی و نظام جمهوری؟ روشن است که کلمه "جمهوری" در ۳۳ سال گذشته از وجهه خوش و محبوبیت در ایران برخوردار نیست. بسیاری از ایرانیان هرگاه واژه "جمهوری" را می شنوند، خواه ناخواه به جمهوری اسلامی فکر می کنند و چندش بر بدنشان غلبه می کند. نظام جمهوری چند حزبی در بسیاری از کشور های جهان یا نظام پادشاهی پارلمانی در کشورهایی مانند اسپانیا، بلژیک، دانمارک، سوئد، هلند و غیره اما تا به امروز آزمون خوب و مفیدی را ارائه داده اند که در آنها فردی به عنوان رئیس جمهور یا پادشاه وظیفه تشریفاتی و سمبلیک داشته و امور سیاسی و اقتصادی کشور توسط رئیس دولت یا نخست وزیر و کابینه اش و پارلمان آن کشورها اداره می شوند. چرا نه در ایران آینده؟
April 02, 2012 07:32:37 PM
---------------------------
همایون
جناب سخن به عنوان یک هوادار نظام پادشاهی پارلمانی (و نه سلطنت مطلقه) این چرخش شما را به فعال نیک میگیرم و امیوارم که دیگر هم فکران شما دست از یک دندهگی بر دارند و حداقل همانطور که ما وجود آنها را قبول داریم آنها نیز وجود ایرانیان هوادار پادشاهی پارلمانی را تائید کنند!
جناب سخن، بنده وجود یک پادشاه به عنوان نماد در راس حرم حکومتی ایرانزمین برای حفاظت از فرهنگ ما، تمامیت ارضی و اتحاد ما لازم و ضروری میدانم و آن هم به خاطر شرایط اجتماعی، تاریخی و سیاسی ماست. ولی همانطور که دوستان اشاره کردند ما خواهان اداره کشور توسط پارلمان و نخست وزیر منتخب مردم هستیم. حتا خود شاهزاده نیز بارها بر این اصل پا فشاری کرده اند. اگر ایشان اهل زور و چماق بودند که اینگونه سخن نمگفتند و این گونه راه خود را پیش نمیبردند. از شما تقاضا دارم حال که به جمع دوستان و هموطنان ایران ساز خود پیوسته آید، افکار و مرام این گروه را به خوبی مطالع کنید. ما نه توی دهان کسی خواهیم زد و نه با زور و چماق دیگران را مجبور به پذیرش افکار سیاسی، اجتماعی خود میکنیم.
میهن، ملت، قانون
پاینده باد ایران
پاینده باد ملت ایران
پاینده باد رضا شاه دوم
April 02, 2012 08:36:35 AM
---------------------------
عرفان
درود بر هم میهنان گرامیم
در پاسخ به جناب ف . م سخن باید عرض کنم تعریفی که شما از نظام پادشاهی دادید برای من پادشاهی خواه قابل قبول نبود و اگر انگونه باشد که شما تعریف کردید من ان را نمیخواهم.
شما فرمودید که پادشاه اداره ملکت را بعهده گیرد و یکه تاز اداره مملکت باشد و حکومتی چرخنده نباشد. در جواب شما باید عرض کنم ضمن احترام به شاهزاده رضا پهلوی بخاطر دموکرات بودن و ایران دوست بودنشان باید بگویم ما ایشان را برای خدمت به ایران میخواهیم نه ایران را برای خدمت به ایشان . قطعا شما بخوبی میدانید که شیوه اداره مملکت در نظام پادشاهی پارلمانی دموکراتیک نه در اختیار پادشاه بلکه در اختیار نخست وزیر و پارلمان کشور انهم بصورت چرخشی و موقتی میباشد یعنی پارلمان اداره کشور را در دست دارد و پادشاه فقط بعنوان یک سمبل و نماد عمل میکند بنابراین قرار نیست پادشاه اداره مملکت را تا ابد دهر بعهده بگیرد این برخلاف خواست من و اکثریت قاطع مردم است.بنابراین تعریفی که شما از نظام پادشاهی در این مقاله به مخاطب تان میدهید تعریفی غلط و حراسناک است.
البته با توجه به اینکه نوشتار شما در غالب طنز گرداوری شده بنابراین شاید موجب کژفهمی اینجانب شده
میهن - قانون - خردگرایی
April 01, 2012 10:03:56 PM
---------------------------
گویا
شاهزاده عزیز ایا دل و جرئت داری که این دین شیطانی را و چهره واقعش را به این مردم فریب خورده نشان ده؟.
April 01, 2012 09:16:07 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران، دوستان کافه نادری
روزی پادشاه فقید به دوست محرمی در محفلی خصوصی فرموده بودند، نمی دانم چرا مردم قدر نمی دانند، در حالیکه تنها کاری که از دست من بر می آید، صادقانه و صمیمانه کار کردن است، که صادقانه و صمیمانه برایشان کار می کنم. آنها که شما دوست گرامی تا به حال در ؛گویا؛ تعریف می کردید، حاصل کارکردن ۱۵ ساعت در روز پادشاه فقید و همکاران و تکنوکرات های اوست.
امروز از مقابل کوجینی که می گذرم، در پشت در بسته آن جند لحظه ای تامل می کنم، چه خاطراتی را زنده می کند آن خیابان کاخ و چند متر بالاتر از آن بولوار الیزابت، کوچینی بسته است، نشانی از چاتانوگا نمانده، مردم در خیابان حیران و غم زده از کنار یکدیگر می گذرند، اینها همه انتقام جانشینان شیخ فضل الله است از مردمی که نمی خواستند بدانند، رفاه و آسایش جامعه چگونه تامین شده است. اما گذشته ها گذشته، باید هوشیار بود و فرصت تاریخی دیگری ساخت، با اتحاد، با ایران و ایرانی خواهي، در همراهی با همه ایرانیان و همه کسانی که نابودی جمهوری جهل و فساد آخوندی را می خواهند، تحت یک نام، یک پرچم، نام و پرچم مقدس شیر و خورشید نشان ایران.
پاینده ایران
April 01, 2012 09:09:25 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
خدایان و پادشاهان می آیند و می روند . اما سرزمین و ملت می ماند . هیچ خدایی و هیچ پادشاهی بالاتر از ملک و ملت نیست . پادشاهان خوب در جهت جفظ سرزمین و حفظ حقوق ملت و تامین رفاه ملت کوشیدند و توانشتند نام نیکی از خود در تاریخ باقی گذارند . حال هر کسی هم که به هر دلیلی خوشش نیاد مشکل خودش می باشد . به هر حال شایستگی افراد در نتیجه کارهای آنها سنجیده می شود و در تاریخ می ماند. . من نیز یک پادشاه شایسته و پاک سرشت و ایران ساز را همیشه به صد تا رئیس جمهور بی لیاقت و زشت سرشت نه تنها ترجیح می دهم که با تمام توانم نیز حمایتش می کنم . هم چنانکه تا کنون فکر می کنم این کار را کم و بیش انجام داده ام. تا آنجایی که نگارنده در باره پرونده هم میهنان جمهوریخواه مان نوشته تا حد زیادی داوری منصفانه ای در مقاله دیده می شود . از این جهت منصفانه است که جمهوری خواهان طرفداران پادشاهی را حذف می کنند در صورتی که طرفداران پادشاهی جمهوری خواهان را حذف نکرده و نمی کنند . اعمال جمهوریخواهان در اینجا غیر دمکراتیک می باشد. و این دلیل بر نا آگاهی آنها از دمکراسی نیست بلکه می تواند یک اشتباه باشد و شاید هم از روی آگاهی کامل دست به چنین رفتار غیر دمکراتیک و غیر اصولی می زنند . به نظر من نگارنده از ظن خودش به پادشاهی می نگرد . از نگاه من مشروطه خواه و طرفدار پادشاهی پارلمانی هیچ خدایی و هیچ پادشاهی بالاتر از میهن و ملت نیست که شعار خدا شاه و سپس میهن را در طیف طرفداران پادشاهی می سراید . ایشان شاید منشور حزب مشروطه ایران ( لیبرال دمکرات ) را مطالعه نکرده اند .
میهن ملت قانون
April 01, 2012 08:19:12 PM
---------------------------