مقدمه
”Proxy war” یا جنگ نیابتی که قدمتی بطول دوران استعماری و پسا استعماری دارد، به جنگی میگویند که دو یا چند قدرت عمده
که نمیخواهند خود با هم وارد جنگ مستقیم شوند جنگ را به درون منطقه یا کشورثالثی انتقال میدهند. جنگی که یا تحمیل میشود و یا یکی از حریفها تحمیل میکند و این بستگی به این دارد که آرایش و موازنه نیرو درآن منطقه یا کشور ثالث چگونه باشد. جنگ هندو چین و کره، و شاید هم جنگ انقلابی چین، یکی از برجسته ترین نمونه های جنگ نیابتی تاریخ بوده که جنگ ویتنام دراین میان، نمونه وار تر از همه بوده است. دادن هزاران اسیر و دهها هزار کشته وهزاران میلیارد دلار هزینه، از سوی آمریکا، بحران سیاسی و رشد عدم اعتماد عمومی به نظام و دموکراسی آمریکایی هزینه ایی بود که جهان کمونیسم به غرب و آمریکا تحمیل کرد و به بهای این تحمیل هزینه، بلوک شرق برغم نا کارآمدی سیستم و ضعف بنیه علمی، فنی و اقتصادیش، توانست مانند یک قدرت جهانی در برابر غرب بایستد. البته لازمه ایستادن در پس این «جنگ نیابتی» داشتن یک نیروی نظامی شامل، زرادخانه هسته ایی وسیستم موشکی و بحریه جنگی بود که بتواند در پشت سر آن جنگهای فرامرزی پروکسیکال بایستد، والی جنگی مثل جنگ هندو چین نمیتوانست دو دهه با پیروزی ویتنام پایان یابد یا در جزیره کوچک کوبا در همسایگی آمریکا، نظام ضد آمریکایی فیدل کاسترو بر سر کار بماند. این جنگ نیابتی که با مبارزات ضد استعماری شروع شده بود، به جنگهایی با اهداف یا حد اقل رگه های ایدئو لوژیک تبدیل گردید.
ملل مستعمرات و نیمه مستعمرات که از سیطره جویی دول استعماری بحق بجان آمده بودند هرگز طعم گرفتاری در چنگال نظامهایی را که کعبه آرمانی آنان بود و و همه بطور مستقیم و غیر مستقیم از مدلهای روسی یا چینی گرفته شده بودند را تجربه نکرده و فقط از روی کتابها، مجلات و آمار و ارقام قلابی آنرا میشناختند. حتی کمونیستهای دنیا هرگز فرصت اینرا نیافته بودند تا از نزدیک نگاهی به نظام بلوک شرق بیاندازند.
پس از فروپاشی کمونیسم، روسیه همچنان از نفوذ دیرین خود برای ادامه این سیاست ، البته درمقیاسی کمتر ، تا آنجا که میتوانست استفاده کرد ولی از آنجا که جاذبه کمونیسم و شرق گرایی جای خود را به دافعه ایدئولوژیک داده بود، روسیه جدید و مافیا کراسی حاکم ترجیح داد در پشت سر جمهوری اسلامی و گفتمان مذهبی ـ سیاسی آن خود را بیش از پیش قرار دهد یا پنهان کند. مبارزه با غرب و آمریکا از موضع چپ به ورشکستگی کامل رسیده بود ولی گفتمان تازه به صحنه آمده اسلامگرایی انقلابی؛ هم تازه نفس بود و هم ریشه ایی بمراتب عمیقتر و کهن تر از کمونیسم داشت و هم بدلیل بنیاد و تفکر دینی اش استعداد غرب ستیزی بیشتری داشت. از این رو بود که ایران اسلامی و سوریه بعنوان بزرگترین و آخرین سکوهای فرا مرزی روسیه برای حضور آن دولت در صحنه سیاسی جهان به عنوان «یک قدرت جهانی» اهمییتی فرا استراتژِک یافت. داشتن قریب 3 هزار موشک بالستیک و مجهز به کلاهک اتمی بهیچ عنوان برای «قدرت جهانی بودن» نمیتوانند کافی باشند اگر پروکسی ها یا واسالهای یا نایب قدرتهای محلی وجود نداشته باشند که بصورت نیروی میدانی ان قدرت جهانی عمل کنند. زیرا برای مواجهه با هر تنش محلی نمیتوان با بمب اتمی به میدان آمد.
انقلاب اسلامی و ظهور جمهوری اسلامی و کلاً سیاسی شدن اسلام در منطقه که در حکم محوری شدن غرب ستیزی بود، به جمهوری اسلامی امکان داد تا نه تنها بعنوان کعبه آرمانی شیعان دنیا بلکه در نقشِ قرارگاه اصلی اسلامخواهی آمریکا ستیزانه منطقه بعنوان یک قدرت منطقه ایی ظهور کند.
روسیه میتوانست با استفاده از این نیروی نوظهور و به خاطر همپوشی منافع و مشترکاتِ آزادی ستیزانه، غرب ستیزانه و جاه طلبیهای منطقه ایی و جهانی فیمابین؛ از جمهوری اسلامی که بنوبه خود، نایب های«پروکسیهای» خویش را در: فلسطین اشغالی، کشورهای خط مقدم جبهه، عراق، سودان، یمن و کشورهای حاشیه خلیج فارس، افغانستان و پاکستان تا برخی جزایر مسلمان نشین اقیانوس هند و بخشی از مسلمانان مقیم اروپا و آمریکا داشت، بعنوان بزرگترین پروکسی منطقه ایی خود استفاده کند.
نقش پروکسیکال جمهوری اسلامی برای روسیه به دولت روسیه امکان میدهد تا به هزینه ایران با غرب بده و بستان کند.
از این رو پیوند جمهوری اسلامی، سوریه و روسیه چه قراردادی شده و چه نشده باشد پیوندی استراتژیک است و حیات و ممات سه رژیم پوتین، بشار اسد و رژیم تهران بهم گره استراتژیک خورده است. با سقوط اسد تمام موازنه نیرو در منطقه خاورمیانه بهم خواهد خورد، حزب الله سقوط خوهد کرد، لبنان وعراق بیش از پیش به محور استانبول ـ دوحه ـ ریاض که غرب با تمام قوا در پشت سر آن ایستاده و آنرا مهندسی میکند، خواهند پیوست. چنین چرخشی در موازانه نیرو کمر جمهوری اسلامی را خواهد شکست و بهمگان بوضوح نشان خواهد داد که همه هزینهای صرف شده برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ایی نه تنها بر باد رفته است بلکه انزوای منطقه ایی شرایط زیست را برای رژیم تهران دشوار خواهد کرد. و مشروط براینکه قوز اضافی دیگری روی این قوزهای شمرده شده گذارده نشود.
در پرتو چنین تصویری از منطقه است که میتوان تحولات جاری در عراق را که میدان عمل «پروکسیهای» دولتهای آمریکا، ترکیه، اروپا، عربستان و حتی اسرائیل است مورد تجزیه تحلیل قرارداد.
پس انتخابات 3 سال پیش عراق که در آن حزب «دولت قانون» مالکی 89 رأی و «لیست العراقیه» [حزبی لیبرال ناسیونالیست] 91 رأی کسب کردند، عرفاً و قانوناً میبایستی ایادعلاوی رهبر لیست العراقیه (خود او شیعه است ولی اتکایش بیشتر به سنیها می باشد]، وظیفه دار تشکیل دولت شود. ولی از آنجائیکه بجز حزب «دولت قانون» نوری المالکی احزاب شیعیه دیگری هم بودند که آرای زیادی هم داشتند ایاد علاوی شانسی برای تشکیل دولت نداشت و حمایت پارلمانی کردها هم برای تأمین اکثریت پارلمانی به وی کمکی نمیکرد. علاوی به 72 رأی پارلمانی دیگر نیاز داشت که بتواندتشکیل کابینه دهد. از سوی دیگر، جریانهای دیگر ازجمله صدریستها، حزب الدعوه و شورای عالی اسلامی عراق، که جریانهای شیعه بودند چندان راضی به نخست وزیر مالکی نبودند ولی عدم حمایت از علاوی هم برایشان محلی از اِعراب نداشت. عراق عملاً بمدت 5 ماه بحرانی بدون دولت ماند و مالکی بعنوان دولت «محلل» طی این مدت به وظیفه نخست وزیری خود ادامه داد.
برای ایران 5 ماه طول کشید تا توانست مقتدا صدر رهبر جیش المهدی (صدریستها)، حزب الدعوه (جعفری)، شورای عالی اسلامی عراق ( عمار حکیم) و سپس بارزانی را مجبور و یا راضی کند تا که بخاطر منفرد و منزوی کردن ایاد علاوی و لیست العراقیه پشت سر نوری المالکی بایستند. نه از دست آمریکا کاری ساخته بود و نه کردها زیرا این اکثریت شیعه بود که در پایان حرف آخر را در «موازنه پارلمانی» میزد.
آنچه ایران و نوری المالکی را به اشتباه انداخت عبور از خاکریز ائتلاف پارلمانی برای تشکیل دولتی بود که میبایستی نقش پروکسی ایران را بازی میکرد غافل از اینکه ائتلاف پارلمانی حول محور وابستگی به ایران و شعیه گرایی نمیتوانست در بلند یا میان مدت بر تنوعات قومی، مذهبی و مطالبات طبقاتی غلیه کند.
پس از تشکیل کابینه توسط مالکی که علنی و غیر علنی در سطح داخل ایران و در منطقه و دنیا یک پیروزی بزرگ برای ایران معرفی و توصیف شد، برای دولت مالکی و ایران این توهم پیش آمد که میتوانند این اکثریت پارلمانی و چیرگی بر دستگاه دولتی را به سوی یک حکومت اقتدار گرای نوع ایران اسلامی سوق دهند. حال آنکه در یک طرف کردها و در سوی دیگر سنی مذهبان کاملاً خارج حیطه نفوذ اقتدار دولت سکتاریانیستی (فرقه ایی ) شیعه گرای نوری المالکی بودند چه ازنظراجرایی و چه سیاسی. [ توضیح اینکه ایالت سنی نشین الانبار با استناد به قانون اساسی خواستار خودمختاری شده است.)
پس از 5 ماه با میانجی گری مسعود بارزانی بین بلوک العراقیه و ائتلاف ملی عراق (ائتلاف احزاب شیعه)؛ قرار شد بخاطر وزن سنگین پارلمانی العراقیه و ایاد علاوی و جلب مشارکت سنی مذهبان، در ساختار دولت تقسیم قدرت شود. نخست وزیر: نوری المالکی، رئیس مجلس: از العراقیه، دو معاون نخست وزیر و رئیس جمهور از سنی مذهبان و سه پست مهم وزارتی از جمله وزارت دفاع به بلوک العراقیه داده شود.
حدود یک سال و نیم پس از این موافقت نامه، عمده ترین بخش آن یعنی سپردن بخشهایی از ارگانهای امنیتی و وزارت دفاع به لیست العراقیه از طرف مالکی کاملاً بلااجرا گذارده شده و در این 4 ماه پیش هم بمجرد خروج نیروهای آمریکایی از عراق، با پرونده سازی برای طارق الهاشمی معاون رئیس جمهور و صالح المطلق معاون خود [هردو از لیست العراقیه هستند]، آنها را تحت پیگرد قرار داد. مالکی در این دو و نیم سال دومین دوره نخست وزیریش، هرآنجه در توان داشت انجام داد تا همه قدرت را در دستهای خودش متمرکر کند. او دستگاه دولتی را به مؤسسه خصوصی خود و نیروهای انتظامی و امنیتی را به گارد ویژه شخصی خود تبدیل کرد. برابر یکی ازرسانه منطقه ایی محافظین همه نمایندگان شیعه مجلس یا از لشگر قدس سپاه پاسداران به رهبری سردار سلیمانی برگزیده شده اند یا از معاودین سابق که سالها در ایران دوره های آموزشی امنیتی و رزمی دیده اند.
این تمرکز شتابزده قدرت در دست های یک بخش کوچکی از موزائیک سیاسی درعراق نمیتوانست در جامعه ایی چنین متنوع از نظر؛ قومی، مذهبی و فرقه ایی و قبیله یی ریشه گیر و ماندگار شود. نه تنها العراقیه بلکه مقتدا صدر بارها بعنوان اعتراض به فساد و ناکارآمدی دولت مالکی برغم مشارکت حزب خودش در دولت، اکسیونهای اعتراضی خیابانی براه انداخت. عمار حکیم از حزب شورای عالی اسلامی عراق نیز از نحوه عملکرد دولت مالکی راضی نیست و چندی پیش به استانبول رفت و در اوج موضعگیری انتقادی اردوغان علیه دولت مالکی به خاطر سیاست او در قبال سنی ها با او مذاکره کرد. از موضوع مذاکره چیزی درز نکرد ولی قدر مسلم اینست که او به نیابت از سوی دولت مالکی به استانبول نرفته بود. بموازات این انحصار قدرت در بغداد دولت اقلیم خود مختار کردستان بیش از پیش از دولت مرکزی فاصله گرفت و تا آنجا پیش رفت که مستقلاً فرودگاه بین المللی دایر کرد که مسافران خارجی برای کسب ویزا نه به سفارت عراق بلکه از پلیس کرد فرودگاه عراق باید ویزا بگیرند. علاوه بر اینها، دولت اقلیم کردستان در مرز با دولت مرکزی ایستگاه های بازرسی گذارده است که ار اعراب مجوز یا نوعی ویزا برای ورود به کردستان مطالبه میکند. یکی از رسانه ها به نقل از مسافران عرب به کردستان میگوید که مأمورین کرد با تحقیر با اعرابی که به کردستان می آیند در این پست های بازرسی برخورد میکنند.
مسعود بارزانی بی اعتناء به دولت مرکزی، با دولت اردن قرارد های مرزی و نفتی بست (که جزئیات آنرا بخاطر ندارم)؛ او به این اکتفا نکرد با کمپانیهای بزرگ نفتی مثل شل قرارداد نفتی امضاءکرد. در این اواخر کار بارزانی و مالکی به مشاجره سیاسی کشید و چند ماه پیش از خروج نیروهای آمریکایی از عراق بارزانی رسماً گفت: «ما از آمریکا میخواهیم بخشی از نیروهایش را در عراق نگاه دارد.» او افزود:« همه در گوشی که حرف میزنند و یا در خارج از سالن پارلمان، موافق باقی ماندن نیروهای آمریکایی هستند ولی در بیرون جرئت طرح این درخواست را ندارند.». کار از این حرفها گذشت و او نه تنها پذیرای طارق الهاشمی شد بلکه از او درست در همان مقام که بود پذیرایی کرد و بعداً مانع دوره گردی سیاسی وی به قطر و عربستان، که در آنجا ها مورد استقبال رسمی قرار گرفت نشد.
دو هفته پیش مسعود بارزانی به دعوت جوبایدن از طرف کاخ سفید برای مذاکره به آمریکا دعوت شد که این رفتار دیپلماتیک از بالای سر مالکی در حقیقت به صفر رساندن نقش او بود. مسعود بارزانی قبل از عزیمت به آمریکا دستور داد جریان نفت عراق را که از خاک کردستان میگذرد را قطع کنند. بهانه این کار عدم پرداخت هزینه عبور نفت از خاک کردستان ذکر شده است ولی در عمل تحقیر دولت مالکی بود. درهمین زمان کنفرانس سران عرب که با زحمت دیپلماتیک بسیار قرار بود در بغداد برگذار شود تا نشانه ایی از ثبات و خارج شدن عراق از انزوا نشان داده شود به حقیرانه ترین وجهی برگذار شد بدون اینکه دولتهای عمده عرب و تونس و لیبی هیئت نمایندگی سطح مناسبی را به بغداد اعزام کنند. برک اوباما در یک تماس تلفنی برگزاری این اجلاس را با لحنی به مالکی تبریک گفت که بیشتر بوی طنز میداد. در همین مکالمه تلفنی برای نخستین بار اوباما تقریباً آمرانه و از موضع قدرت با مالکی سخن میگوید و به او یاد آور میشود که خواهان موفقیت اجلاس دیالوگ ملی به ابتکار جلال طالبانی است و از مالکی میخواهد طبق قانون اساسی عراق برای« یک عراق واحد و دموکرات» بکوشد. اجلاس مورد بحث باید همین روزها در عراق شروع شده باشد. زمینه تشکیل این اجلاس به بحرانی برمیگردد که در اثر صدور قرار تعقیب برای طارق الهاشمی و عزل صالح المطلق صادر شد. پس از صدور قرار تعقیب برای هاشمی و مطلق، العراقیه؛ هم جلسات هیت دولت و هم پارلمان را بمدت دو هفته بایکوت کرد که سرانجام بامیانجیگری رئیس پارلمان که او هم از العراقیه است وجلال طالبانی رئیس جمهور، وزراء و نمایندگان العراقیه به وظیفه جاری خود بازگشتند. در همان هنگام علاوی در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد 2 راه در برابر ائتلاف شیعه قرار دارد یا نوری المالکی را عوض کنند و یا پارلمان را منحل و انتخابات جدیدی را برگزار کنند.
مالکی طی 6 سال دولتمداری خود و در اثر بازی کردن نقش پروکسی ایران اعتبار باخته تر از آنست که بتواند با اقتدار پیشین و مخصوصاً در فضای بهاری شده منطقه به کار خود ادامه دهد. یا این اجلاس دیالوگ ملی بالهایش را حسابی قیچی خواهد کرد، یا اورا مجبور به استعفا میکند و یا انتخابات را تجدید میکند. هریک از این سه گزینه که در پیش گرفته شود به معنی این است که عراق ماه های آینده عراق امروز نیست. عراق سال آینده و دولت آینده آن تفرجگاه پروکسی های تهران نخواهد بود. این تنها در نوار غزه ، سوریه و لبنان نیست که رویاهای دولتمردان ایران و مقام معظم رهبری به کابوس تبدیل شده است بلکه بزرگترین کابوس آینده برای آنها، عراق فردا است که در آن ائتلاف العراقیه و سایر جریانهای ضد ایرانی حتی در ائتلاف با بخشی از شیعیان، دست بالا را خواهند یافت و عراق به محور ترکیه، عربستان و قطر خواهد پیوست و در این کمترین تردیدی نیست.
عراق راهی را خواهد رفت که در دو ماه گذشته حماس «نمک ناشناسانه! در پیش گرفت و به عربستان و ترکیه پیوست.»
درشکست پروژه پروکسی سازی جمهوری اسلامی در عراق تردیدی نیست همچنان در شکست آن در لبنان، یمن، و بحرین نباید تردید کرد.
ذیلاً گزارش مکالمه تلفنی اوباما را با مالکی در زیر می آورم.
…………..
نهار نت لبنان در هفته پیش نوشت:
اوباما از مالکی خواست کوشش خود را صرف عراقی متحد و دموکراتیک کند!
رئیس جمهور آمریکا، ضمن یک گفتگوی تلفنی برای تبریک گویی بمناسبت نشت اتحادیه عرب، از مالکی خواست تا برای یک عراق متحد و یک پارچه بکوشد.
در بیانیه ایی بمناسبت این مکالمه تلفنی که به اجلاس هفته پیش سران عرب مربوط میشد، کاخ سفید تشکیل این اجلاس را یک «موفقیت» پس از اینکه یکسال پیش آمریکا نیروهایش را بیرون برد ، توصیف شده است.
بیانیه می افزاید «رهبران دو کشور آمریکا و عراق، بعنوان شرکای استراتژیک در منطقه، روی کوشش مشترک برای پیشبرد صلح و امنیت در منطقه،گفتگو کردند.»
رئیس جمهور اوباما بر تعهد خلل ناپذیر خود نسبت به یک عراق متحد و دموکراتیک، آنچنانکه در قانون اساسی عراق آمد آمده است، تأکید کرد.
رهبر آمریکا، همچنین به مالکی گفت که او از فرا خوان جلال طالبانی رئیس جمهور عراق برای یک کنفرانس ملی در این هفته پشتیبانی میکند.
………………
توضیح:
یاداشت فوق 3 روز پیش تنظیم شده بود که برای برخی اصلاحات و خلاصه تر کردن آن از درجش خود داری کرده بودم. چند لحظه پیش در العربیه گزارش سفر و اظهارت جدید مسعود بارزانی را راجع به نوری المالکی دیدم که بطور کامل تأئیدی بود بر ارزیابی تحلیل فوق. لذا متن تنظیم شده را بدون دست کاری درج میکنم . ضمناً،خواندن گزارش العربیه را در ادامه یاداشت فوق اکیداً توصیه میکنم.
ح تبریزیان
…………………..
دبی – العربیه. نت
مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق در گفتگو با روزنامه ” الحیات ” چاپ لندن تاکید کرد به اوباما و معاونش جو بایدن گفته است نوری المالکی عراق را به سمت دیکتاتوری سوق می دهد.
بارزانی در این گفتگو که روز یکشنبه 8 – 6 – 2012 منتشر شد با اشاره به اختلافات سیاسی جاری در عراق تاکید کرد پس از بازگشت از آمریکا از رهبران گروه های عراق دعوت خواهد کرد تا به اربیل بیایند و همه مسائل را به شکل جدی و به دور از تعارفات بررسی کنند و اگر مسائل در چارچوب عراق حل نشود به ملت کرد بازخواهد گشت و از آنها همه پرسی خواهد کرد.
وی افزود ” اگر مالکی این عوت را رد کند ما نیز نخست وزیری او را قبول نخواهیم کرد.”
او هشدار داد عراق به سمت دیکتاتوری پیش می رود و دولت مالکی به گسترش سلطه و نفوذ خود در همه بخش های حاکمیت مشغول است.
بارزانی با انتقاد شدید و آشکار از عملکرد مالکی افزود:” به گونه ای عمل می کند که گمان می کند رژیم سابق به دست یک نفر سرنگون شد و همه افراد در عراق اکنون باید از راه بذل و بخشش حاکم جدید زندگی کنند. این غیرقابل قبول است. همه ما مبارزه کردیم. همه مردم عراق مبارزه کردند. نیروهای سیاسی با دیکتاتوری صدام مقابله کردند و قربانی دادند بنابر این نباید حاکمیت انحصاری باشد.”
مسعود بارزانی که در آمریکا به سر می برد با اشاره به دیدار با باراک اوباما و جو بایدن تاکید کرد به شکل مفصل دیدگاه خود را در مورد مسائل عراق با آنها در میان گذاشته است زیرا به گفته او ” برای من مهم است که بدانم آمریکایی ها به دنبال کدام عراق هستند؟ وموضع آنها نسبت به اقلیم کردستان چیست؟”
بارزانی تاکید کرد آنچه از اوباما و بایدن شنیده است او را بسیار خوشحال کرده است و دریافته است که تعهد آمریکا به عراق دموکراتیک و فدرال و فراگیر آشکار است.
وی افزود :” آنها بر تعهد خود نسبت به کردستان و ملت کردستان تاکید کردند و این برای من بسیار مهم بود.”
رئیس اقلیم کردستان گروههای سیاسی در عراق را به ” سکوت و چشم پوشی ” از اقدام نوری المالکی به گسترش سلطه و نفوذ خود در این کشور متهم کرد و گفت :” سکوت کردند ، و نسبت به عملکرد وی چشم پوشی کردند . مالکی به تدریج بر گسترش نفوذ خود افزود. دیگران اما سکوت کردند و به مسائل حاشیه ای مشغول شدند. او در حال حاضر نخست وزیر است و فرمانده کل نیروهای مسلح.. همچنین تاکید می کنم او در عین حال حاکم نظامی ، وزیردفاع و وزیر امنیت است. او همچنین اخیرا از رئیس بانک مرکزی خواست این سازمان را به نخست وزیری ملحق کند. دیگر چه چیزی از حاکمیت باقی ماند تا به چنگ نگیرد؟ دیکتاتوری دیگر چگونه است؟”
او در پاسخ به این سوال که چرا جلال طالبانی رئیس جمهور عراق تعارف می کند و موضعی متفاوت دارد ، تاکید کرد ” هر دو هم نظر هستیم. هیچ اختلافی وجود ندارد.
اختلاف شاید در شیوه حل مسئله است. اما نتیجه یکی است و هیچ اختلافی بین ما نیست.”
رئیس اقلیم کردستان عراق تاکید کرد همه تلاش خود را به کار خواهد بست تا نشست رهبران گروههای عراق به نتیجه برسد و بحران جاری حل شود اما اگر این نشست برگزار نشد و هر گروه بخواهد بهانه تراشی کند. ما تصمیم دیگری خواهیم گرفت.این تهدید نیست من در این مسئله جدی هستم به ملت کرد بازخواهم گشت و همه پرسی خواهم کرد.”
او در پاسخ به این سوال که آیا این همه پرسی در مورد سرنوشت دولت کردستان خواهد بود؟ ، گفت :” ما ابتدا تلاش خواهیم کرد بر اساس قانون اساسی وضع را در چارچوب عراق اصلاح کنیم تا حاکمیت ضابطه مند شود و مشارکت حقیقی برقرار گردد. وجود وزیران کرد در کابینه نمی تواند مشارکت تلقی شود. وزیران نزد مالکی کارمند هستند و این غیرقابل قبول است.”
وی افزود: ” مسائل زیادی باید بررسی شود ؛ ماده 140 قانون اساسی در مورد حل مسائل مناطقی که بر سر آنها اختلاف وجود دارد ، قانون نفت و گاز، مسئله پیشمرگ ها و بالاتر از این تعهد به قانون اساسی و دموکراسی و تدوین قانون داخلی برای تنظیم اختیارات کابینه همچنین مسئله نیروهای مسلح بسیار مهم است. وضع نمی تواند اینگونه باشد . یک میلیون انسان نمی توانند تابع یک نفر باشند. این بحران بزرگی است.”
رئیس اقلیم کردستان عراق تاکید کرد ” نمی توانیم اجازه دهیم دیکتاتوری به عراق بازگردد ، اگر نتوانستیم مقابل دیکتاتوری بایستیم دیگر با عراقی که توسط دیکتاتور اداره شود نخواهیم ماند.”
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کشکساب
بادرود بر همه ایرانیان.با احترام بر نویسنده و خوانندگان محترم این مطلب. نخست با اشاره به بخش نخست این نوشتار؛همان زمینگیری که شوروی برای آمریکا در جریان ویتنام دامن زد را؛غربی ها در جریان افغانستان برشوری تحمیل کردند. اما هرگز فراموش نگرددکه؛روسها پذیرفته بودند که ایران(مطابق قراردادهای نهانی) در حال دست بدست شدن از آمریکا به اروپا است.لذا دانسته وارد افغانستان شدندکه سهم خودرا نیز حفظ کنندو چین هنوز آنچنان کاره ای نبود. غرب؛ خصوصا آمریکا فرصت را غنیمت دانست تا روس را غافلگیر نماید و در ابتدا موفق شد.امان هرفنی بدل هم میتواند داشته باشد.غرب سرخوش از معامله و بده بستانی که تقریبا بدون جنجال؛با رفتن یک پادشاه و با یک (هیچی)یک موجود هیچی ندار؛انجام شد. حالا چگونگی دیپلمات و دولتمرد کردن مشتی تروریست؛راهزن و ضدبشر باورمندبه هیچی؛برای حقنه کردن به افکارجهانیان؛جهت چاپیدنهای ایران و منطقه که تاکنون شاهدیم؛در اولویت بود. از دیگر سو روسها که میدانستندباید عقب نشینی کنند؛با توقف عمدی در افغانستان؛آن بدل را که عرض شد بکار بستند. با توقف عمدی ؛طرف غربی را آزادگذاشتندتا سرمست از گنجینه ایران مقدارلقمه نیز بیاندازند و کفتارهای شانزده گانه(حرکتها و احزاب و جمعیتهای اسلامی مجاهدین را که همگی در ایران دفتر و بودجه وتدارکات و آموزشگاه داشتند)وحی منزل جلوه داده و در منطقه بگسترانند. سپس باخروج خود یک کانون تروریسم جهانی خودساخته را؛به مرکزیت افغانستان به کلیه جهان متمدن هدیه دادند. اینجاست که این (شمشیر دو دم)اسلام ؛هم برای دفع بیخدایی و هم برای مبارزه با فرهنگ منحط دمکراسی غربی کاربردش بیشتر آشکارشد. و شوروی جدید؛فارق از شعارهای پرولتاریا؛با روشهای دموکراتیک و غربیانه(انتخابات و نشریات آزادووو)بهمراه تجربیات و ابزارش در ایران از ایران نیز با پرچم شمشیر دو دم اسلام؛مانع دست به دست شدن ایندفعه را ایجاد کرده که اروپا به سرکردگی کشور انگلسلام ؛چون در این نوبت تحویل دهنده است؛از این دیر کرد(چندان ناخشنود نیست)و در این گربه رقصانی شراکت دارد . تا جائیکه باز به فرمایش نویسنده محترم این نوشتار(کار از دیپلوماسی دارد به جنگ میکشد)ومطمئن باشیم چندماه آینده؛(ماههای تخمه نمیخورم و پسته دوست ندارم و سیگار نمیکشم نیست) مردم ایران در این میان بخاطر خیانت اپوزوسیون نماهای جیره خوار؛نتوانسته اند(تا این لحظه نقشی ایفا نمایند)پاینده ایران سربلندایرانی.
April 09, 2012 07:04:02 PM
---------------------------
|