حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
اردوغان می‌رود؛ اینترپرایز می‌آید!

April 10, 2012

سه شنبه 22 فروردین 2571 = April 10, 2012

فرهاد جعفری
 

نظم حاکم؛ از یک‌طرف درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌‌ای‌اش شعارهایی داده که به این آسانی نمی‌تواند زیرش بزند و از طرف دیگر هم، «اینترپرایز» همین‌طور دارد به خلیج فارس نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود!... پس وقتی آقای اردوغان به تهران می‌آید تا پیام چندماده‌ای اوباما را ابلاغ کند؛ هیچ‌کس در سطوح بالا مایل به ملاقات او نیست و هر کس ترجیح می‌دهد آن دیگری گیرنده‌ی پیام اوباما باشد نه خودش!

1) امروز صبح رفتم به سوپرمارکت محل‌مان که یک شیشه سس مایونز مهرام بخرم.
فروشنده گفت: «مهرام یکی دوماه است تولید ندارد». بعد هم توصیه کرد که هرچه می‌‌توانم پودر ماشین لباسشوئی بخرم!
پرسیدم: چطور مگر؟!
گفت: پودر هم تقریباً تولیدش خوابیده. چون مواد اولیه‌اش از خارج می‌آید. چندروز است که پخش‌کننده‌ها سفارش نمی‌گیرند.
با تعجب پرسیدم: واقعاً؟!
گفت: حتا تولید تن ماهی هم کم شده و سفارش جدید قبول نمی‌کنند!
پرسیدم: تن ماهی چرا آخر؟!
گفت: برای اینکه قوطی‌اش تولید ایتالیاست!
خندیدم و گفتم: شوخی نکن!... یعنی کشوری که یک روز درمیان «موشک» و «ماهواره‌ی تولید داخل!» می‌فرستد به فضا؛ «قوطی تن ماهی»اش را خودش نمی‌تواند تولید کند؟!... چه دروغ‌ها!... روز قیامت جواب خدا را چه می‌دهی؟!

2) آقای «اردوغان» که آمد تهران تا پیام چندماده‌ای اوباما را به حاکمان تهران برساند؛ تا یکی دو روزی هیچ‌کس را پیدا نمی‌کرد که پیام را بهش ابلاغ کند. آقای رئیس‌جمهور که (زیرکانه) کسالت پیدا کرد و یکی دو روزی آفتابی نشد. آیت‌اله خامنه‌‌ای هم که طبق سنت هرساله، در مشهد بود. به آقای «علی‌اکبر صالحی» هم [که نیمه‌شب مدت‌ها زیر باران ایستاده بود تا هواپیمای آقای اردوغان به زمین بنشیند و دست‌آخر هم سراپا خیس به استقبالش شتافت] نمی‌شد پیام به آن مهمی را ابلاغ کرد!
این شد که اردوغان بیچاره که نمی‌توانست با رئیس‌جمهور ملاقات کند [برای اینکه مبادا خودش هم دچار کسالت شود] مجبور شد شال و کلاه کند و بیاید مشهد بلکه بتواند هرطور که شده، ماموریتش را به انجام برساند.
یکوقت فکر نکنید ماجرا مربوط به این است که حاکمان تهران می‌خواسته‌اند به آقای اردوغان بی‌احترمی کنند و او را تحویل نگیرند؛ نه!... بلکه ماجرا این است که: حاکمان در یک دوراهی سخت گیر افتاده‌اند. چراکه برخلاف تبلیغات تاریخی‌ شان، «برای اولین‌بار در تمام سی‌وسه‌سال گذشته»، با یک «تحریم واقعی» روبرو شده‌اند که پیامدهایش رفته‌رفته درحال آشکارشدن است.
نظم حاکم؛ از یک‌طرف درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌‌ای‌اش شعارهایی داده که به این آسانی نمی‌تواند زیرش بزند و از طرف دیگر هم، «اینترپرایز» همین‌طور دارد به خلیج فارس نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود!... پس وقتی آقای اردوغان به تهران می‌آید تا پیام چندماده‌ای اوباما را ابلاغ کند؛ هیچ‌کس در سطوح بالا مایل به ملاقات او نیست و هر کس ترجیح می‌دهد آن دیگری گیرنده‌ی پیام اوباما باشد نه خودش!
کمااینکه درخصوص «مذاکره با غربی‌ها در ترکیه درخصوص برنامه‌ی هسته‌ای» هم، (برخلاف گذشته) هر جناحی ترجیح می‌دهد دیگری را برای مذاکره بفرستد به استانبول و حداکثر اختیارات را هم بهش اعطا کند!
جرا؟!... چون از همین حالا هم معلوم است که یک «قراردادِ ... سعدآبادِ دیگر» (به‌ تعبیر آقای احمدی‌نژاد در همان اوان ریاست‌جمهوری‌اش) در راه است و هیچ‌کس نمی‌خواهد باری به این سنگینی را بردارد و برای همیشه‌ی تاریخ، بگذارد روی شانه‌ی خودش! [مخصوصاً اگر حین مذاکرات، مسئله‌ی «شناسایی دولت اسرائیل» یا دست‌کم «تضمین امنیت کشور اسرائیل» هم به طرف مذاکره‌ی ایرانی تحمیل شود و جزء «باید»ها باشد].
ـ پس حالا که رئیس‌جمهور راضی نمی‌شود طرفِ «معامله با غربی‌ها درخصوص برنامه‌ی هسته‌ای» باشد، "چکار کنیم؟! چه‌کار نکنیم؟!»"... چطور است مثل همیشه «بیندازیم گردنِ مرحوم آیت‌اله خمینی» و خودمان را راحت کنیم؟!

3) سخنان «هاشمی رفسنجانی» [که آقای محسن رضایی درنتیجه‌ی فشارهای تبلیغاتی، آن را «خاطره‌گوئی» خواند] درحقیقت نوعی «جاده‌صاف‌کنی» برای «معامله هسته‌ای با غرب» بود. با این هدف که زمینه‌ی سیاسی ـ اجتماعی برای «واردشدنِ الیگارشی به "مذاکره ـ معامله" با غرب» را فراهم کند و آن را «مورد تائید بنیان‌گذار نظام اسلامی» جلوه دهد. طوری‌که اگر چنان "مذاکره ـ معامله"ای صورت گرفت و امضای قراردادی ضرورت یافت که «حقوق مسلم ایران برای برخورداری از تکنولوژی هسته‌ای» را زیر پا می‌گذاشت؛ مباینتی با «اصول انقلاب ضداستکباریِ اسلامی» و «نظرات بنیان‌گذار» آن نداشته باشد!
اما از آنجاکه مرحوم آیت‌اله خمینی هیچ جمله یا اظهارنظری «درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران» نداشت (و اصولاً نمی‌توانست داشته باشد)؛ هاشمی رفسنجانی ناچار بود تا آن را در ذیل «ضرورت مذاکره و ارتباط با آمریکا» و «عدم مخالفت بنیانگذار نظام اسلامی با پیشنهادِ مذاکره و ارتباط با آمریکا» بیان کند!
که خب؛ طبیعی‌ست که با «شانتاژ تبلیغاتی جریان‌های رقیب درون حکومتی» روبرو شد که میان «مذاکره با آمریکا» و «مذاکره با غرب بر سر برنامه‌ی هسته‌ای» قائل به تمایز هستند و اولی را «حق مسلم خویش» می‌دانند اما دومی را «تکلیف مسلم شبکه‌ی خویشاوندی»!

توضیح:
درخصوص بند بالا؛ باید به این نکته توجه داشت که اظهارنظرهای تند و رادیکال «جریان زادگانِ عراق» در زمینه‌ی «عدم ارتباط با آمریکا»، اصولاً جهت و انگیزه‌ی متفاوتی از دیگر جریان‌ها را تعقیب می‌کند. آنان همیشه کوشیده‌اند مانع بهبود این روابط شده و با تصمیات، اقدامات و اظهارنظرهای خود، ایران و آمریکا را به نقطه‌ی «بازگشت‌ناپذیر» برسانند. که متاسفانه، اقدامات و اظهارنظرهای این دسته از بازیگران [نزد آن بخش از افکارعمومی که قادر به تشخیص تمایزهای میان جریان‌های قدرت، انگیزه‌ها و منافع آنان نیستند] همواره به پای «کلیتِ نظامیان» و «جنگ‌طلبی» آنان گذاشته شده و می‌شود. حال آنکه به‌زعم من، هیچ جریانی چون نظامیان ایرانی، از رویارویی با آمریکا گریزان نیست چراکه به‌خوبی از قدرت حقیقی خود و ایالات متحده آگاه است.

4) واقعیت این است که:
ـ نظامی می‌توانست در قبال «تهدید و فشار خارجی» مقاومت کند که «تمامی مردم کشور»ش را در اداره و تعیین سرنوشت خود، به کار می‌گرفت. نه آنکه «شبکه‌ای از آقایان و آقازادگان» را به «تصدی تمامی امور» بگمارد و در عوض، بسیاری از پاک‌سرشت‌ترین و خردمندترین فرزندان این کشور را به انحاء مختلف و با آزار و اذیت‌های گوناگون، از کشور خودشان براند و آواره‌ی نقاط مختلف جهان کند! [معلوم است که در اینجا نظرم «اپوزیسیون جلوی صحنه» نیست که از برخی جهات، کمترین تفاوتی با بسیاری از پوزیسیون سه‌دهه‌ی گذشته ندارند].
ـ نظامی می‌توانست در قبال «تهدید و فشار خارجی» مقاومت کند که «واجد مشروعیت ملی کافی» باشد و «انواع و اقسام تحقیرها و تبعیض‌ها» را در حق مردم کشورش اعمال نکند یا نکرده باشد!
ـ نظامی می‌توانست در قبال «تهدید و فشار خارجی» مقاومت کند که با «اجرای عدالت درحق جمهور مردم کشور» (اعم از شعه و سنی؛ اعم از عرب و کرد و فارس و ترک و بلوچ؛ اعم از مسلمان و غیرمسلمان) از مرزدارانی «متعهد به دولت مرکزی» برخوردار می‌بود نه آنکه مردمان نقاط مرزی کشورش در اغلب این نقاط، درنتیجه‌ی «ظلم و تبعیض‌های گسترده و مداوم»؛ بیش از آنکه به مرکز تمایل داشته باشند درصدد «گریز از مرکز» باشند!
ـ نظامی می‌توانست در قبال «تهدید و فشار خارجی» مقاومت کند که با عبرت‌گرفتن از عملکردِ نادرستِ خود در چنددهه حکمرانی‌اش؛ دست‌کم آخرین مراجعه به آراء عمومی را «آزاد، منصفانه و سالم» برگزار می‌کرد و در عمل نشان می‌داد که از نحوه‌ی حکمرانی نادرست و تبعیض‌آمیز خود در گذشته پشیمان است.
ـ نظامی می‌توانست در قبال «تهدید و فشار خارجی» مقاومت کند که «ارزش پول ملی کشور»ش را با ندانم‌کاری‌های بسیارش، تا «299 برابر روزی که قدرت را تحویل گرفت»؛ کاهش نداده بود.
ـ نظامی می‌توانست در قبال «تهدید و فشار خارجی» مقاومت کند که در تمام طول دوران حکمرانی خود، اغلب «بنیادهای تولید ملی» را با «سپردن مدیریت کشور به اشخاص نالایق و بی‌کفایت اما متظاهر و چاپلوس» آنچنان نابود نمی‌کرد که سی و سه‌سال پس از تحویل‌گرفتن قدرت؛ حتا «نان مردم کشور»ش را (کشتی کشتی) همچنان از «آمریکا» وارد کند!

5) حاکمان جمهوری اسلامی بر این باورند که در وقت ضرورت؛ اگر نه ایرانیان؛ دست‌کم «عرب‌های سوری و عراقی و لبنانی عزیزکرده‌ی الیگارشی صنفی ـ خانوادگی» (از حزب‌اله لبنان گرفته تا حماس و ...) از آنان در قبال حمله‌ی خارجی دفاع خواهند کرد.
اما یکایکِ آنان هم به انحاء مختلف برای غرب روشن کرده و در برابر افکار عمومی جهان تعهد داده‌اند که درصورتِ حمله به جمهوری اسلامی، کمترین واکنشی از خود نشان نداده و مبتنی بر «منافع ملی کشورشان» تصمیم خواهند گرفت.
«الیگارشی صنفی ـ خانوادگی حاکم بر ایران»؛ اکنون در همان وضعیتی قرار دارد که هر نظم ناعادلانه‌ و غیرمنصفانه‌ی دیگری در طول تاریخ، بارها و بارها در برابر آن قرار داشته و خواهد داشت: یا «اعطای امتیازهای بزرگ به خارج، از ترس داخل» (و درنتیجه تحقیرشدن در برابر افکارعمومی) و یا «تصمیمات و اقداماتِ انتحاری بی‌نتیجه اما پر خسارت برای کشور و مردم».


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

مهدي مفخمی

نظامی می‌توانست در قبال «تهدید و فشار خارجی» مقاومت کند که «واجد مشروعیت ملی کافی» باشد و «انواع و اقسام تحقیرها و تبعیض‌ها» را در حق مردم کشورش اعمال نکند یا نکرده باشد!
ـ نظامی می‌توانست در قبال «تهدید و فشار خارجی» مقاومت کند که با «اجرای عدالت درحق جمهور مردم کشور» (اعم از شیعه و سنی؛ اعم از عرب و کرد و فارس و ترک و بلوچ؛ اعم از مسلمان و غیرمسلمان) از مرزدارانی «متعهد به دولت مرکزی» برخوردار می‌بود نه آنکه مردمان نقاط مرزی کشورش در اغلب این نقاط، درنتیجه‌ی «ظلم و تبعیض‌های گسترده و مداوم»؛ بیش از آنکه به مرکز تمایل داشته باشند درصدد «گریز از مرکز» باشند!

April 10, 2012 02:21:15 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites