در پس برگزاری کنفرانسهای اخیر، بخصوص کنفرانس استکهلم و اینک واشنگتن، این سوآل در میان ایرانیان، دهان به دهان میگردد که، چرا دوستان جمهوری خواه از واژه ی "سرنگونی"، "تغییر بنیادی"، و یا حتا "عبور از" نظام حاکم بر ایران یک تابو ساخته اند؟
پرواضح است که این دوستان واژه های فوق را مترادف با انقلاب انگاشته و بر اساس تعاریف کلاسیک باقیمانده از قرون ١٩ و ٢٠، انقلاب را، به زیر کشانیدن حکومت با تمهیدات مسلحانه ارزیابی میکنند.
از آنجا که اینچنین انقلاباتی ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه را برهم زده و بدلیل فراهم نبودن زیرساختهای لازم، روند فروپاشی حکومت به برپائی یک نظام دمکراتیک نمی انجامد، و در موقعیت خود ویژه ی کنونی ایران، بسیار محتمل دیده میشود که کشور به سمت یک تجزیه جغرافیائی پیش رود. لذا اساسا ً دوستان جمهوریخواه از در مخالفت با هرگونه تغییر بنیادین در جامعه ایران برمیآیند.
با این استدلال، آنها بر موضع تحولات غیرخشونت آمیز پای می فشرند. و در این اصرار خویش به آن حلقه ی مغفول که همانا ملزومات چنین تحولیست نمی پردازند و بیان نمی دارند، در شرایطی که رژیم حاکم بر ایران کوچکترین نهاد مدنی را برنمی تابد، چگونه باید موازنه ی نیرو در جامعه، بنفع نیروهای اپوزسیون چرخش یابد. نیرویی که بایست در عرصه ی داخل با فشار از پائین و در عرصه ی خارج با فشار بین المللی فراهم آید.
در ثانی، در نبود نهادهای مدنی و عدم پذیرش کمترین اعتراض مدنی از سوی حاکمیت، طبعا ً حرکتهای اعتراضی مردم، بصورت خودانگیخته و توده وار خواهد بود که به راحتی و بسیار سریع رادیکالیزه میگردد. و از دیگر سو، رژیم نیز بدلیل عدم پتانسیل پذیرش اعتراض، به سرعت در سدد سرکوب هر گونه تظاهر مدنی بر خواهد آمد.
کلا ً در جوامع استبداد زده ای همچون ایران، خشونت همیشه از طرف حاکمان بر مردم تحمیل گردیده و میگردد و مردم هیچگاه خواهان خشونت نبوده و نیستند. در این میان اما متأسفانه از آنجا که حرکتهای اعتراضی مردم، سازمان یافته نیست، لاجرم براحتی و بشدت از طرف حکومت سرکوب شده و باعث سرخوردگی و انفعال در میان مردم میگردد. و یا آنکه بدلیل گستردگی حضور مردم، نیروهای قهر، توان سرکوب نداشته و جامعه به هرج و مرج و بی ثباتی کشیده میشود.
نتیجه آنکه، معضل اصلی و گرهی اپوزسیون ایران، همانا چگونگی بردن آگاهی به درون مردم و سازماندهی اعتراضات آنان است نه انقلاب یا رفرم.
مردم تاکنون خواهان کمترین رفرمها بوده اند. همچون سال ١٣٨٨، آنها با گفتن "رأی من کو" صرفا ًخواهان به رسمیت شناخته شدن رأیشان بودند اما این حکومت بود که پاسخ آنها را با داغ و درفش و گلوله داد.
روند سی و اندی ساله ی گذشته، بازگوکننده ی این واقعیت است که این رژیم تنها در شرایط ضعف و در خطر دیدن اصل وجودی خویش، حاضر به پذیرش "تغییر روش" است (نمونه: پذیرش قطعنامه ٥٩٨ شورای امنیت سازمان ملل متحد).
چیستی این موقعیت بسیار واضح است، این حکومت چنان روابط خارجی و داخلی خویش را با ایدئولژی شیعه در هم آمیخته که هر گونه سازش، مصالحه و رفرم برایش مسئله ی مرگ و زندگی و مساوی با نوشیدن جام زهر است. حاکمان در طول این سالها به راهی رفته اند که کوچکترین رفرم، منجر به اضمحلال نظام جمهوری اسلامی خواهد شد و نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان.
آری دوستان، صحنه، صحنه ی اروپا و آمریکا نیست که ابزار دمکراتیک برای ابراز آزادانه ی اراده ی مردم فراهم باشد و دولت نیز مجبور به پذیرش آراء مردم.
در صحنه ی سیاسی ایران بدون شک سیاست ورزان مردمی و میهن دوست هیچگاه در سازش، مصالحه، رفرم و حتا عقب نشینی را نمی بندند. اما نباید فراموش کنیم که با رژیمی طرف هستیم که پایبند هیچیک از ابزار و ملزومات بازی دمکراتیک نیست، و مردم را نیز نمیتوان بدون مهیا بودن شرایط دمکراتیک که با وجود جمهوری اسلامی غیر ممکن مینماید به طواف "صندوق رأی" کشاند.
به مردم باید گفت، هدف "صندوق رأی" است اما نه تحت هر شرایطی، نه با قانون اساسی پر تنافض و تبعیض جمهوری اسلامی، نه با وجود ولی فقیه، و نه در زمان ممنوعیت فعالیت احزاب.
دوستان، مردم در حال عبور از شرایط بوجود آمده توسط جمهوری اسلامی و در جهت ساخت شرایطی بهتر برای زیست خود و فرزندان خود هستند. حال از دل این نظام یا از روی این نظام. و چگونگی این عبور، در طول راه رسیدن به یک شرایط دمکراتیک برای برگزاری یک انتخابات آزاد است که مشخص میگردد ولاغیر.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|