در بحثهای مربوط به شکل و ساختار حکومتِ ایدهآل برای ایران، در کنار دیگر واژهگان و اصطلاحات سیاسی-حقوقی به دو واژه بر میخوریم که به تناسب همهگیری و اهمیت آنها، لازم است که - فارغ از هرگونه ارزشگذاری- تعریف و توضیح داده شوند. سعی خواهد شد در سلسله نوشتههایی با همین عنوان، به مفاهیم «ساختار غیر متمرکز حاکمیت» و «فدرالیسم» با زبانی ساده و تا حد توان به دور از پیچیدهگی معمول پرداخته شود.
هر حکومتی با هر عنوان و ساختاری دارای چند رکن اصلی ست.
- قانون اساسی
- روند تصویب قوانین
- اجرای قوانین
- مدیریت منابع مالی
- امور سیاسی
- روابط خارجه
- امنیت
- سیستم قضایی
بسته به چگونهگی وضع و اجرای قوانین، ساختار ادارهی جامعه و حدود اختیارات و وظایف، میتوان حکومتها را به دو دسته ی کلی تقسیم نمود.
الف )حکومتهای دارای ساختار متمرکز
ب ) حکومتهای دارای ساختار غیر متمرکز
لازم به ذکر است که این دو نوع ساختار دو سر یک طیف هستند بدین معنا که بین این دو نوع ، میتوان ساختارهای بی شمار دیگری نیز تعریف نمود که با توجه به مقدار و نوع اختیارات واگذار شده انواع گوناگونی را شامل میشود.
بحث اصلی این است که، در یک کشور چه کسی( یا ساختاری) قوانین را وضع میکند، چه کسی ( یا ساختاری) قوانین را اجرا میکند و وظیفهی نظارت بر عهدهی کیست؟
واگذاری و انتقال اختیارات شامل اختیارات سیاسی، مالی و اداری میشود.
این امر معمولن به سه شکل انجام میپذیرد:
- عدم تجمع و یا واگذاری بخش هایی از مسوولیت اجرایی به شعبات منطقهای منتقل میگردد ولی کماکان تمامی تصمیمات در مرکز گرفته میشود.. این گونه عدم تمرکز را، عدم تمرکز اداری نیز میگویند.
- اعطای نمایندگی در اجرای بخشی از وظایف دولتی به سازمانهای عیر دولتی و بخش خصوصی با کنترل و نظارت بسیار محدود از طرف دولت. به این نوع از عدم تمرکز خصوصی سازی نیز گفته میشود.
- واگذاری و تفویض اختیارات به حکومتها و ساختارهای محلی و منطقه ای. در این نوع ساختار نه تنها اجرای قوانین، بلکه تصمیم گیری و سیاست سازی نیز از حکومت مرکزی به مناطق انتقال میبابد.
- ساختارهای متمرکز به آن ساختارهای حکومتی گویند که همهی این وظایف کمابیش در اختیار دولت مرکزیست. در این نوع حکومت مجلس وظیفهی قانون گذاری را دارد و وزارتخانهها و ادارات به عنوان زیر مجموعههای آنها وظیفه اجرای این قوانین را به عهده دارند و قوه قضایه نیز به عنوان بازوی نظارتی حکومت عمل میکند.
-اگر در یک ساختار حکومتی تعداد لایهها و سطوح قانونگذاری، اجرایی و نظارتی افزایش یابد و قسمتی از وظایف و اختیارات حکومت مرکزی به حکومتهای محلی تفویض و واگذار گردد، ساختار از شکل متمرکز خارج شده و به سمت نیمه متمرکز و غیر متمرکز تغییر شکل میدهد.
در مبحث تمرکز زدایی میتوان پنج تقسیم بندی اصلی را به صورت زیر تعریف نمود:
۱- عدم تمرکز ساختاری- این نوع عدم تمرکزبه تعداد لایهها و سطوح مجزا از حکومت ملی اشاره دارد. حکومتی که هیچ مرکز تصمیم گیری و دولت محلی را شامل نشود و تنها حکومت مرکزی عهده دار تمام وظایف باشد حکومتی متمرکز و حکومتی که شامل مراکز تصمیم گیری محلی باشد غیر متمرکز است. در این تقسیم بندی درجهی عدم تمرکز با تعدادلایههای عمودی (مانند مراکز استانی،شهرها، روستایی و محلات) نسبت مستفیم دارد بدین مفهوم که هر چه تعداد مراکز تصمیم گیری و اجرایی بیشتر باشد به همان نسبت ساختار غیر متمرکزتر است.
۲-عدم تمرکز در تصمیم گیری- این نوع عدم تمرکز به میزان اختیارات واگذار شده در قانون اساسی به حکومتهای محلی برای تصمیم گیری اشاره دارد. هرقدر حکومتهای محلی در تصمیم گیریهای خود- بدون واهمه از آنکه تصمیمات آنها بوسیلهی حکومت مرکزی ملغی گردد – مجاز باشند به همان نسبت این حکومتها غیر متمرکزتر تعریف میگردند.
۳-عدم تمرکز در منابع- این تقسیم بندی به چگونهگی تقسیم منابع انسانی و مادی بین حکومت مرکزی و محلی اشاره دارد. هر قدر حکومتهای محلی در جمع آوری منابع وبرنامه ریزی برای تخصیص آن آزادی عمل داشته و مستقل باشند، ساختار غیر متمرکزتر است.
۴-عدم تمرکز در انتخابات- اگر مقامات محلی با رای مستقیم مردم و بدون دخالت حکومت مرکزی انتخاب شوند، عدم تمرکز بالا و اگر مقامات محلی بوسیلهی حکومت مرکزی برگزیده شوند، مقدار تمرکز بالا ارزیابی میشود.
۵- عدم تمرکز سیاسی- هر قدر حکومتهای محلی در تصویب و تغییرات قانون اساسی سهیم باشند مقدار عدم تمرکز بیشتر است ولی اگر قانون اساسی و متممهای آن با رای مستقیم مردم و بدون دخالت حکومتهای محلی تصویب شوند، تمرکز بالاتر است.
واگذاری و تفویض این اختیارات در قانون اساسی کشورها مشخص و تعریف میگردد.
هر یک از این ساختارها دارای مزایا و معایبی هستند که در نوشتههای بعد به آنها پرداخته خواهد شد.
فدرالیسم
اگر در طیف عدم تمرکز پیش برویم در نهایت به نقطهای میرسیم که تمامی اختیارات و وظایف حکومتی بین حکومت مرکزی و حکومتهای محلی به طور تساوی تقسیم میگردد. به این گونه ساختار فدرال گویند.
فدرال در لغت به معنای قرداد است و به نظامی گفته میشود که چند حکومت بنا بر مصالح و برای کسب مزایای معین، با یکدیگر پیمان اتحاد میبندند و تحت لوای نام یک کشور خود را معرفی میکنند.
در این نوع ساختار معمولن تمامی اختیارات به غیر از سیاست خارجی و دفاع ملی به حکومتهای محلی واگذار شده است و آنها در وضع و اجرای قوانین کاملن آزاد و مستقل عمل میکنند.
از آنجایی که این نوع پیمان بین حکومتهای مستقل – حکومت هایی که قبل از ایجاد فدراتیو به طور مستقل وجود داشته اند- ایجاد گشته است، هر کدام از اعضا میتوانند پیمان را فسخ کرده و اعلام استقلال نمایند.
هنگامی که از ساختار حکومتی غیر متمرکز صحبت میشود آنچه اهمیت مییابد این است که به گونهای شفاف برای مردم شرح داده شود که:
- کدام یک از اختیارات و تا چه اندازه از قدرت حکومت مرکزی قرار است به حکومتها و سازمانهای محلی واگذار گردد.
- آیا روند قانون گذاری و سیاست سازی نیز مشمول این تفویض اختیارات است؟
- آیا مدیریت منابع به گونهای مستقل در اختیار مقامات محلی ست؟
اگر قانون اساسی به گونهای تنظیم شود که به غیر از کفالت سیاست خارجی و امنیت ملی، دولت مرکزی فاقد اختیار و نظارت دیگری باشد، به خودی خود انتخاب ما عدم تمرکز حداکثری و یا همان فدرالیسم است حتا اگر نام آن را بنا بر مصالح و محذوریاتی نخواهیم بر زبان آوریم
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|