[و واقع شد که چون از مشرق کوچ میکردند، همواریای در زمین شنعار یافتند و در آنجا سکنی گرفتند. و به یکدیگر گفتند: «بیایید، خشتها بسازیم و آنها را خوب بپزیم.» و ایشان را آجر به جای سنگ بود، وقیر به جای گچ. و گفتند: «بیایید شهری برای خود بنا نهیم، و برجی را که سرش به آسمان برسد، تا نامی برای خویشتن پیدا کنیم، مبادا برروی تمام زمین پراکنده شویم.» و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را که بنی آدم بنا میکردند، ملاحظه نماید. و خداوند گفت: «همانا قوم یکی است و جمیع ایشان را یک زبان و این کار را شروع کردهاند، و الان هیچ کاری که قصد آن بکنند، از ایشان ممتنع نخواهد شد. اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند.» پس خداوند ایشان را از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده ساخت و از بنای شهر باز ماندند. از آن سبب آنجا را بابل نامیدند، زیرا که در آنجا خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوش ساخت. و خداوند ایشان را از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده نمود.] «عهد عتیق، سفر پیدایش باب ۱۱»
***
اپوزیسیون ایران گویا دچار نفرین خدایانند. فشار حوادث هم نتوانسته است از آنان گروهی منسجم بسازد. هر از گاهی کسانی کوشیدهاند و آستین بالا زدهاند تا بتوانند این قوم پریشان را گرد هم آورند، تلاشهایی که هیچگاه قرین موفقیت نبوده است. دستاورد هر نشستی معمولا مطابق گفتههای برگزارکنندگانش این بوده است که مخالفین راضی شدهاند کنار هم بنشینند و گفتگو کنند و معمولا از این حد فرتر نرفته است. کدام چهرهها در اپوزیسیون میتوانند نقشی مهم در گرد هم آوردن اپوزیسیون بازی کنند؟ چه کسانی خود را کاندیدای این نقش کردهاند و آیا ابزارهای لازم برای ایفای این نقش را دارند؟ این گزارش پاسخی است به این پرسش.
شهریار آهی
آهی که دانشآموختهی M.I.T است و آموزگار رضا پهلوی بوده برای مدتی ارشدترین مشاور او شناخته می شد و این همان زمانی است که میکوشید اپوزیسیون ایران را زیر یک سقف گرد بیاورد. آهی که میکوشید نقش ذکاءالملک فروغی را برای شاهزاده میانسال بازی کند پیش از آنکه شاهزاده میانسال به شاه جوانبخت بدل شود جایگاه خویش نزد او را از دست داد. رضا پهلوی که از مشاورههای شهریار آهی مبنی بر حضورش در حاشیه سیاست ناراضی بود، گوش بر توصیههای او بست و رضا پیرزاده را جایگزین او کرد. مردی که جوانتر از آن است که بخواهد شاهزاده میانسال را نصیحت کند.
شهریار آهی شاید بیش از هر کس برای متحد کردن اپوزیسیون کوشیده باشد، تلاشهایی که البته به بار ننشسته است. با این حال او توانسته است تعدادی از نیروهای چپ، بخش مهمی از نیروهای قومی، بخشهایی از نیروهای در حاشیه جنبش اصلاحات، بخشی از نیروهای جمهوریخواه و تعدادی از چهرههای منفرد را گرد هم آورد. او میکوشد این مجموعه را با اضافه کردن نیروهای اصلاح طلب تکمیل کند، تلاشی که در کنفرانس استکهلم شکست خورد و نیروهای ملی مذهبی و اصلاح طلب دست رد به سینه او زدند. شهریار آهی دشمنان سرسختی نیز دارد که تلاش او برای لولای اتحاد قرار گرفتن را دشوار میسازد. دشمنانی که در جریان کنفرانس استکهلم با پخش کردن شایعه همکاری او با سازمان سیا کوشیدند آن کنفرانس را پیش از شروع به شکست بکشانند. دشمنیها با او بخشی به خاطر نزدیکیاش به محسن سازگارا است و بخشی به خاطر پیشینهی روابط نزدیکش با رضا پهلوی.
اردشیر امیرارجمند
اردشیر امیرارجمند، سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید است. این استاد سابق حقوق که پس از جنبش سبز به ناگاه در موج تند سیاست افتاد و سخنگویی مردی را بر عهده گرفت که توانسته بود اعتماد ایرانیانی از مسلکهای مختلف را جلب کند هر چه گذشته است کمتر توانسته در این نقش موفق ظاهر شود. اردشیر امیرارجمند که متن سخنانش در دیدار با مقامات کنسولگری آمریکا در استانبول توسط ویکی لیکس افشا شد نتوانسته است نیروهای فراوانی را زیر چتر شورای هماهنگیاش گرد آورد و این نتوانستن از مدتی به بعد بیشتر صورت نخواستن به خود گرفته است. به نظر میرسد اردشیر امیرارجمند که سخنگوی شورایی است که کسی اعضایش را نمیشناسد نه تنها تمایلی به ایفای نقش در راستای اتحاد مخالفین ندارد بلکه خود و شورایش یکی از موانع اصلی این اتحاد نیز هستند.
او که دولت فرانسه سخت در حفظ جان او میکوشد مدتی است که چندان در عرصه عمومی و رسانهها ظاهر نمیشود، طرفه آنکه از سویی مورد هجوم اصلاحطلبان قرار گرفته است؛ صادق خرازی تاجر میلیاردر و سفیر سابق ایران در فرانسه اخیرا بدون نام بردن از او به سختی امیرارجمند را نواخت و تا جایی پیش رفت که تلویحا او را در خدمت دستگاههای جاسوسی بیگانه خواند، و از سوی دیگر در حلقه درونی خود نیز دچار مشکل است. برخی شایعات از اختلافات عمیق میان حمزه غالبی، امیرارجمند و رجبعلی مزروعی حکایت دارند؛ خصوصا آنکه صادق خرازی نیز میکوشد از طریق نفوذی که همچنان در حلقه اطرافیان امیرارجمند و محافل سیاسی فرانسه دارد سکه امیرارجمند را از رونق بیندازد. صادق خرازی که روابط نزدیکی هم با خاتمی و هم با خامنهای دارد، میکوشد با از رده خارج کردن بقایای جنبش سبز و حامیان میرحسین موسوی، زمینه را برای به بازی گرفته شدن سید محمد خاتمی یا سید حسن خمینی در دور بعدی ریاست جمهوری فراهم کند. او خود نیز جاهطلبیهای سیاسی فراوان دارد اما بیماری سرطانش مجالی برای پیگیری این جاهطلبیها به او نمیدهد.
مهران براتی
مرد آرام صحنه سیاست ایران که بیش از آنکه درباره سیاست داخلی آن اظهار نظر کند به سیاست خارجی آن میپردازد. دانشآموختهی اقتصاد و عضو سازمان جمهوریخواهان است. مهران براتی از چپ آغاز کرده است اما هر چه گذشته به مرکز متمایلتر شده است. او را که پدر زن یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق و قدرتمند آلمان است، در محاقل سیاسی اروپا به خوبی میشناسند.
براتی دو شرط لازم برای ایفای نقش در جهت اتحاد اپوزیسیون را دارا است. اول آنکه دشمنان چندانی در اپوزیسیون ندارد و در مقابلش مقاومت چندانی صورت نمیگیرد؛ دوم آنکه در محافل بینالمللی شناخته شده است. او تا به حال فعالیت و تمایل خاصی در جهت ایفای چنین نقشی را از خود بروز نداده است. باید دید آیا مهران براتی در آینده نزدیک در این جهت فعال خواهد شد یا خیر.
رضا پهلوی
طی یک سال اخیر رضا پهلوی نقش متحد کردن اپوزیسیون را برای خود تعریف کرده است، اما به نظر نمیرسد رضا پهلوی ابزار لازم برای ایفای نقش متحد کننده اپوزیسیون موجود را در اختیار داشته باشد. رضا پهلوی مخالفینی پرشور و هوادارانی آتشین دارد. او که مدتی است خود فعالانه به صحنه سیاست آمده در سلسله مصاحبههایی از لزوم ایجاد یک شورای ملی سخن گفته است.
کار تا بدانجا بالا گرفت که مشاور وی در گفتگو با رویترز تاریخ تشکیل این نشست را نیز ماه مارس اعلام کرد. پیرزاده و پهلوی اما موفق نشدند چهرههای به قدر کافی شناخته شده در عرصه سیاست ایران را راضی به حضور در چنین نشستی و کلید زدن پروژه شورای ملی بکنند. به نظر میرسد مخالفتها با پهلوی بیش از آن است که او بتواند نقش هماهنگ کننده مخالفین را ایفا کند.
محسن سازگارا
یکی دیگر از کسانی که در تلاشها برای اتحاد اپوزیسیون بسیار کوشا بوده است محسن سازگارا است. محسن سازگارا، از بنیانگذاران سپاه پاسداران، مدیران دولتهای رجایی و میرحسین موسوی، کوشندگان حلقه کیان و پایهگذاران روزنامه جامعه است که حضوش در خارج از کشور را با جنبش رفراندوم و تلاش برای اتحاد اپوزیسیون آغاز کرد. اما هر چه گذشت مشخصتر شد که او جنجالیتر از آن است که بتواند محور اتحاد اپوزیسیون قرار گیرد. بخش مهمی از جنجالها بر سر کنفرانس اولاف پالمه در استکهلم، ماحصل نقشی بود که مخالفینش برای او در برگزاری این کنفرانس قائل بودند. از مخالفین سرسخت و فعال سازگارا میتوان به محسن کدیور و اکبر گنجی اشاره کرد.
حسن شریعتمداری
حسن شریعتمداری شاید مقبولترین چهره در میان اپوزیسیون خارج از کشور باشد، حسن شریعتمداری که فرزند آیتالله العظمی کاظم شریعتمداری است، هم در میان نیروهای مذهبی و هم در میان نیروهای سکولار از مقبولیت برخوردار است. او هم آذری است و اهل آذربایجان و در عین حال ملی گرا، هم با نیروهای قومی و هم با نیروهای ملی روابط خوبی دارد. او که از چهره های شناخته شده جمهوریخواه است در عین حال مورد احترام مشروطه خواهان نیز میباشد.
چنین خصایصی او را به چهرهای ایدهآل برای ایفای نقش محوری در اتحاد اپوزیسیون بدل کرده است. حسن شریعتمداری برای ایفای این نقش اما یک ایراد بزرگ دارد و آن این است که همگان میدانند او اسب خود را زین کرده است تا در اولین انتخابات آزاد برای ریاست جمهوری خود را به داوری مردم بگذارد. چنین است که بسیاری اگر چه زبان نمیآورند اما در عمل حاضر نیستند حسن شریعتمداری را به عنوان محور اتحاد اپوزیسیون بپذیرند. حسن شریعتمداری اما در این مدت به عنوان ریش سفید و تسکین دهنده اختلافات نقش مهمی را در اپوزیسیون ایران بازی کرده است.
رضا علیجانی
رضا علیجانی یکی از سه تفنگدار ملی ـ مذهبی هاست. او که اینک در پاریس زندگی میکند از ابتدای حضورش در این شهر، در بحث اتحاد اپوزیسیون فعال بوده است. علیجانی معتقد است ابتدا باید نیروهایی که به یکدیگر نزدیکترند با هم متحد شوند و سپس با پدید آمدن دو یا سه ائتلاف میتوان به سمت یک ائتلاف بزرگتر رفت. علیجانی اگر بخواهد میتواند در این میان نقش مهمی بازی کند. هرچند که در این راه او با مخالفتهای جدی بخشی از ملی-مذهبیها مواجه خواهد بود که در تصمیم گیریهایشان اشارات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را به شدت لحاظ میکنند.
باید دید آیا حضور تقی رحمانی که از دیرباز از رادیکالترین چهرههای ملی مذهبی بوده است وزنه علیجانی را در بحث اتحاد اپوزیسیون سنگینتر میسازد یا خیر.
مجتبی واحدی
مجتبی واحدی نخستین کسی بود که ایده کنگره ملی را مطرح کرد و شاید نخستین کسی بود که آن را نیز رها کرد. رها کردن این بحث اما شاید چندان به اختیار خودش نبود و ریشه آن را باید در خبرسازیهایی یافت که برخی دوستان اصلاحطلبش به ناگاه علیه او آغاز کردند.
مجتبی واحدی که با درانداختن بحث کنگره ملی، در میان اپوزیسیون ولولهای بر پا کرد، شاید چهره چندان مناسبی برای متحد ساختن اپوزیسیون نباشد. صراحت او در گذشتن از خطوط قرمز و نقدهای جانانهاش بر چهرههایی همچون خاتمی و برخی جریانهای سیاسی او را صاحب دوستانی پرشور و دشمنانی سرسخت کرده است.
به نظر میرسد راه رسیدن به یک ائتلاف بزرگ در اپوزیسیون ایران مسیر سخت دشوار و طولانی باشد. هر قدر نیروهایی که مایل به شکل گرفتن این اتحادند کم تعداد و فاقد امکاناتند نیروهایی که مایل به پراکندگی مخالفانند پرتعداد و صاحب امکاناتند. باید دید آیا مخالفین ایرانی میتوانند بر مشکلات غلبه کنند و برج بابل اتحاد مخالفان را بسازند یا خیر.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
احمد مظاهری
تلاش برای ِهمرايی کنشگران سياسی کار بيهودهايست که تا بحال بجایی نرسيده است و پس از اين هم راه بجايی نخواهد برد. فعالان سياسی جاه طلبی خاص خودشان را دارند که به آنان اجازه نخواهد داد که به رقيبشان امکان پيشی کرفتن بدهند. کسانی که ادعای رهبری اپوزيسيون را دارند بهتر است تلاششان را در جهت جلب نظر تودههای مردم بکار ببرند. اگر تودهای مردم به پشتيبانی از کسی برخيزند فعالان سياسی نيز دنبال روی آنان خواهند شد. به انقلاب 57 نگاه کنيد. گذشته چراغی است فرا راه آينده.
April 19, 2012 02:40:31 AM
---------------------------
حق
با درود و درود ویژه بر کافه نادری های نازنین، نه! آپوزیسیون به نفرین خدایان مبتلا نشده است بلکه ما ملت ایران هستیم که به نفرین این آپوزیسیون مبتلا گشته ایم. البته من به نفرین و اینگونه خرافه ها هیچ باوری ندارم و وقتی در نوشتاری سیاسی به اینگونه واژه ها برخورد می کنم بیشتر از آپوزیسیون ناامید می شوم، آپوزیسیونی که ادعای سکولار بودن و دمکرات بودن و و و، که همه مقولات زمینی هستند، را هم داشته باشد. کار بجایی می کشد که از تورات هم نقل قول می شود!!! اگر نفرینی هست، نفرینی است که این آپوزیسیون بر ملت ایران داشته است، آپوزیسیونی که نمی داند خودش چقدر خرافاتی و متوهم است. مشکل اساسی دیگر با این نوشتار که مهمترست، عنوان آنست که اگر بجای ؛کسی؛ ، ؛اصول؛ را جایگزین می کرد و از این زاویه به مسائل نگاهی علمی و تجربی می کرد بدرد من و امثال من می خورد. این عنوان ؛چه کسی میتواند لولای اتحاد اپوزیسیون باشد؟؛ یعنی چه؟! یعنی بدنبال یک کسی مثل خمینی گشتن که بتواند ؛لولای اتحاد آپوزیسیون باشد؛ !!! یعنی ما هنوز از تجربه عنقلاب شوم ۵۷ هیچ چیزی یاد نگرفته ایم و هنوز بدنبال یک آدم دیگر می گردیم که به ما در باغ سبز را در فرانسه/امریکا/انگلیس نشان دهد و بعد توزرد درآید؟! کی می خواهیم یاد بگیریم که بدنبال یک باسن و نشیمنگاه کسی نگردیم که هر جا رفت بدنبالش برویم و هر چه گفت را کوکورانه بپذیریم و هر چه را نفهمیدیم را با انشاء الله گربه است از سر خود رد کنیم؟! چرا هی مردم را بدنبال کسان می فرستید و ادرس آنها را به مردم می دهید و هی ناامیدشان می کنید؟! این بازی های شماست که ۳۳ سالست که غیرمستقیم دستان شما را آغشته به خون ایرانیانی کرده است که این رژیم کهریزکی از کشته ها پشته ساخته است، ایران را ویران کرده است و دارد به ورطه نابودی می کشاند. شماها که دهه ها در برون مرز خودتان از همه مزایای لیبرال دمکراسی های جهان غرب حداکثر بهره ها را برده اید یعنی نمی دانید که رمز موفقیت این جهان غرب چه بوده است تا همان فرمول و رمز را برای ملت ایران فاش کنید! با مهران براتی و محسن سازگارا و حسن شریعتمداری ملت و ملیت ساز می توان ایران را به همان لیبرال دمکراسی جهان غرب رساند یا با همکاری بر سر اصولی که جهان غرب را به جایی رسانده که امروز شاهدش هستیم و ۵ میلیون ایرانی با همه گرایش های سیاسی که دارند به آنها پناه آورده اند؟! شماها را رجوع می دهم به نوشتار و گفتگوی داریوش همایون که دست از کسان بردارید و به اصول برای همگرایی و توافق و همکاری و و و بپردازید:-
؛همکاری بر سر اصول، نه با کسان؛ نوشتار داریوش همایون، لینک:
http://www.d-homayoun.info/HTfile/Hamkari.html
و گفتگوی داریوش همایون با تهران ریویو، لینک:
http://www.d-homayoun.net/HTfile/DH_TR_110104.html
در اولین فرصت بخشهای مربوطه را در نظر بعدی خود خواهم آورد.
******
کاوه گرامی، نظرت را در برنامه میبدی چند روز پیش شنیدم، درود بر تو همرزم گرامی. هموطنان بدانند که کوشش کاوه در ایجاد برنامه سیاسی روزهای سه شنبه در تلویزیون پارس با اجرای میبدی موثر و برایم همیشه بیاد ماندنی خواهد بود. من از او بابت آن سپاسگزارم بویژه که همین برنامه در ایران بسیار پربیننده و شنونده است. سهم کاوه در این راه بعنوان خدمت به ملت ایران و کشور ایران حداقل برای من در تاریخ به ثبت رسیده است همانطور که مشارکت اش در جنگ ۸ ساله به ثبت رسیده است. پاینده ایران و ملت ایران
April 18, 2012 02:49:46 PM
---------------------------
|