یکی از آفت های فرهنگ سیاسی در ایران ذهنیت اسطوره ای فعالان سیاسی ایرانی است، به ویژه در بین نیروهای سیاسی مصدقی و چپ این ذهنیت اسطوره پرداز و «شر» و «خیر» ساز بسیار دیده شده است، با مصدق تبدیل نمودن نیروهای سیاسی به «خادم مطلق» و «خائن مطلق» روندی تازه یافت و فرهنگ سیاسی ایران دستخوش مبتذل ترین روندها و آفت ها گشت.
برای نمونه می توان گفت روشنفکر ایرانی سنت پرست و غرب ستیز است، در ایران روشنفکر کسی است که هر کمبودی را در فرهنگ و جامعه خود به پای استعمار بگذارد، چپ ایران در جنگ با تجدد به یاری ارتجاع شتافت، این تفکر همیشه دموکراسی را مسخره می کرد و نظام پارلمانی را پدیده ای بورژوایی می دانست.
اخیرا مقاله ای از آقای منوچهر صالحی زیر عنوان «گذار به دمکراسی یا جنگ داخلی»* در سایت های نزدیک به اصلاح طلبان منتشر شده که بار دیگر بازتاب دهنده تفکر عقب افتاده، هوچیگر و تحریف گر سوسیالیستهای مصدقی است.
مقاله آقای صالحی بار دیگر نشان داد تفکر چپ ایران تفکری«تک ساحتی» و «دیکتاتور منش» است، این تفکر منحط هرگونه مبارزه غیر چپ را مبارزه ای «مخدوش» و «وطن فروشانه» می داند و بدون در نظر گرفتن آرا و نظر واقعی مردم تفکر خود را تفکری «پیشرو» و «رهایی بخش» خلق معرفی می کند.
تحریف واضح و آشکار سخنان شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه با رادیو اسراییل روند تازه ای از تخریب تفکر رضا پهلوی و حذف نمودن مرام سیاسی با گرایش پادشاهی پارلمانی است، روندی که با تهمت ها و جعلکاری های سایت جرس شروع شد با جعلکاری های مهرداد درویش پور ادامه یافت و اینک با مقاله منوچهر صالحی به اوج خود می رسد.
آقای صالحی با تقسیم بندی اسطوره ای اپوزیسیون «ایرانی» و «انیرانی» نشان داد تا چه اندازه از علوم سیاسی مدرن دور و ذهنیت اسطوره گرا و «خیر» و «شر» ی اش تا چه اندازه او را به یک متوهم تبدیل کرده است؛ صالحی با وارونه سازی سخنان شاهزاده به یک جعلکاری بزرگ دست زده است.
در حالی که مقصود شاهزاده رضا پهلوی از«کمک کشورهای خارجی» به مردم ایران هرگز «کمک مالی و نظامی» نبوده است ، رضا پهلوی در مصاحبه ها و سخنرانی هایش همیشه از کشورهای خارجی خواسته است به جای حمایت از حکومت اسلامی و از جنبش اجتماعی و سیاسی مردم ایران حمایت معنوی و اخلاقی و رسانه ای کنند؛ این حمایت طلبی یک خواست مشروع است زیرا مردم ایران همیشه از معامله های پشت پرده و دیپلماسی پنهان ضربه خورده اند، اما منوچهر صالحی در ادامه سنت کمونیستی «برچسب زنی» و «تخریب مخالف» سخنان شاهزاده را خواست «جنگ داخلی» و «تجزیه ایران» از سوی سلطنت طلبان معرفی کرده است، سوال این است چطور ممکن است شاهزاده رضا پهلوی خواهان جنگ داخلی و تجزیه ایران باشد در حالی که در تاریخ ثبت است رضاشاه و محمدرضاشاه دو بار مانع از تجزیه ایران شدند، چطور می توان به پهلوی نسبت تجزیه طلبی داد؟ اگر ایستادگی رضاشاه در برابر جدایی طلبان در دوران آشفته پس از مشروطه نبود هم اکنون ایرانی با این وسعت، مرز و جغرافیا وجود داشت تا آقای صالحی و همپالکی هایش راجع به آن سخن بگویند؟
آقای صالحی در یک جعلکاری دیگر با وصل کردن سازمان مجاهدین خلق با هواداران پادشاهی پارلمانی (به زعم ایشان سلطنت طلبان) به نوعی تفکر پادشاهی پارلمانی را تخریب کند، آقای صالحی مدعی است تفکر پادشاهی پارلمانی در ایران «بدنام» و فاقد پایگاه اجتماعی و محبوبیت است، این تنها یک ادعای پوچ از سوی یک کمونیست فراری است، برای من که در ایران زندگی می کنم و تقریبا هر روز زنان و مردان بسیاری را مشاهده می کنم که از آسایش، رفاه و امنیت زمان پهلوی می گویند مواضع آقای صالحی فاقد ارزش و اعتبار تحلیلی است، ضمن آن تاریخ علوم سیاسی ثابت نموده حکومت «جمهوری» و یا «کمونیستی» لزوما به معنای دمکراسی و آزادی نبوده و نیست.
آقای صالحی مدعی است که محمدرضاشاه تنها از منافع نامشروع غرب پشتیبانی می کرد این سخن نیز یک جعلکاری تاریخی و یک تحریف بی ارزش است، در حالی که برخی از اقدامات شاه که در زمان خودش از سوی مخالفان خیانت تلقی می شد، امروزه گذر زمان آنها را به عنوان اقداماتی نشان می دهد که منافع امنیتی ایران را در درازمدت تامین می کرد و هنوز سوسیالیست مصدقی ما در تحلیل اندر خم یک کوچه است.
برخی از سیاست های استراتژیک شاه در دهه پنجاه به این قرار است:
- باز پس گیری جزایر سه گانه
- کنترل خلیج فارس و حضور مقتدرانه در خلیج فارس
- خرید سلاح های مدرن و پیشرفته
- قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر با عراق و توافقات مرزی جدید با این کشور
- افتتاح و پیشبرد برنامه هسته ای ایران و سرمایه گذاری در صنایع هسته ای غرب
- افزایش تولید نفت و گاز و افزایش قیمت بین المللی آن
در نگاه و برخورد با رژیم شاه، مخالفان ( که صالحی یکی از آنهاست) هنوز هیچ درکی از مفهوم منافع ملی و مسایل امنیتی و استراتژیک ایران صرفنظر از نوع رژیم حاکم بر آن ندارند و همه چیز را در ضدیت با حکومت پهلوی می بینند و هنوز نمی توانند نگاهی همه جانبه و منصفانه به دوره پهلوی داشته باشند.
صالحی با تقسیم بندی اپوزیسیون به اپوزیسیون «خوشنام» (یعنی اصلاح طلبان حکومتی و چریک های فدایی خلق و جمهوری خواهان) و «بدنام» ( مجاهدین، گروههای قومی و سلطنت طلبان) بار دیگر نشان داد درکی از مفهوم «تکثر گرایی» و «همزیستی سیاسی» ندارد، برخلاف نظر آقای صالحی نه تنها هم اکنون در خاطره جمعی بخش وسیعی از مردم ایران حکومت پهلوی حکومت منفوری نیست بلکه اتفاقا مخالفان حکومت پهلوی که با بی منطقی و کینه ورزی علیه آن حکومت مبارزه کردند «بدنام» و فاقد پایگاه اجتماعی وسیع هستند، اصلاح طلبان سالهاست به دلیل دلبستگی شدید به خمینی و جمهوری اسلامی ثابت نموده اند دنبال دمکراسی و حکومت قانون نیستند، ضمن اینکه چه کسی به کمونیستهای ایران حق داده هرگونه مبارزه خارج از چهارچوب ذهنی تنگ نظرانه خود را «خود فرخته» و «وابسته» معرفی کنند؟.
منوچهر صالحی یکی از نمادهای نسل ورشکسته ای است که جامعه سیاسی کشور را دچار بلای «سیاه» و «سفید» دیدن همه چیز و همه کس کرد و تزویر و شایعه پراکنی و شعار پردازی های عوام فریبانه و چپ گرایانه در چارچوب قهرمان پروری و قهرمان پرستی از مصدق را جای تاریخ نویسی بی طرفانه را نشاند و فضای فکری جامعه سیاسی کشور را مسموم کرد و جامعه سیاست زده عصبانی را از سال 1356 به سوی یک سلسله تظاهرات انتقامجویانه مطالعه نشده به حرکت در آورد که ایران را به سوی سرنوشتی برنامه ریزی نشده راهی نمود.
منوچهر صالحی یکی از همان افراد نسل ورشکسته ضد شاه است که رابطه عادی و مسالمت آمیز با کشورهای خارجی را «نوکری» بیگانه می خوانند و ستیزه گری و انزوا طلبی را را «استقلال» معرفی می کنند.
آقای صالحی بداند چه ایشان خوششان بیاید یا نیاید پادشاهی پارلمانی یکی از مرام سیاسی ایران است که باید مانند سایر مرام ها و مسلک های سیاسی در معرض رای آزادانه مردم گذاشته شود، جعلکاری های ایشان علیه مواضع منطقی رضا پهلوی و تحریف کردن تاریخ و نشاندن کینه شخصی به جای تحلیل رویدادها دردی از ایشان و سایر دشمنان پهلوی دوا نمی کند.
این تفکر نیز که نیروهای سیاسی خارج از کشور حق فعالیت سیاسی ندارند یک تفکر شکست خورده در عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی است، با توجه به فضای بسته و اختناق زده داخل کشور وظیفه نیروهای سیاسی خارج از کشور است که درباره دمکراسی، انتخابات آزاد، رفراندوم، تدوین قوانین و حکومت عرفی بحث و مناظره انجام دهند، شاهزاده رضا پهلوی همیشه مهمترین نیروی تغییر در ایران را «مردم داخل ایران» معرفی کرده است، رضا پهلوی از معدود نیروهای سیاسی ایران است که در عمل نشان داده به انتخابات آزاد، اصالت صندوق رای و تکثرگرایی باورمند است، رضا پهلوی هرگز خواستار دخالت مالی و نظامی کشورهای خارجی نبوده و نیست اما همزمان خواستار عدم حمایت کشورهای غربی از جمهوری اسلامی بوده است که این خواستی است مشروع و منطقی، هرچند دشمنان سوگند خورده پهلوی ها و مخالفان بی منطق پادشاهی پارلمانی مشغول دروغگویی، اتهام زنی و خاک پاشیدن در چشم مردم هستند اما به قول دکتر عباس میلانی «زمان به سود پهلوی هاست».
به نظر می رسد محبوبیت روز افزون پهلوی ها و خواست دقیق شاهزاده رضا پهلوی بر تغییر نظام سیاسی و ساختار حقوقی ایران و انتخاب آزادانه مردم، اصلاح طلبان و بخشی از کمونیستها و مصدقی های متعصب را کماکان به هواداری از جمهوری اسلامی واداشته است؛ خوش بود گر محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هر که در او غش باشد، به نظر می رسد هواداران مصدق هنوز زیر عبای خمینی سینه می زنند و دشمنی با پهلوی شان باعث هذیان گویی و اتهام زنی های بی پایه شده است.
شاهزاده رضا پهلوی همواره بر مبارزه بدون خشونت برای تغییرات بنیادی تاکیده کرده آقای صالحی بهتر است بداند «مبارزه برای تغییرات ساختاری» معنایش «جنگ داخلی» نیست، دوره این جعلکاری ها دیر زمانی است سپری شده.
زیرنویس
مقاله «گذار به دمکراسی یا جنگ داخلی»، سایت عصر نو
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
عرفان
درود بر کوروش گرامی و کوشان گرامی
یکی از مهمترین عواملی که باعث محبوبیت روز افزون شاهزاده رضا پهلوی میشود اتخاذ مواضعی میباشد که بقول معروف مو لای درزش نمیرود. ایشان برخلاف اقای صالحی و دیگر دوستانشان همواره بارهای بار تاکید کرده اند که به صندوق های رای و اراء مردم احترام بگذاریم و هرنوع تعیین تکلیفی را برای تعیین نوع نظام اینده را به مردم واگذاریم و خواستار حذف و برچیدن هیچ گروه یا حزب خاصی نشده اند. اما اقای صالحی و دوستانش بطرزی بسیار دیکتاتور مابانه و رقعت انگیز بدنبال حذف تمام جریانهایی هستند که خلاف خودشان فکر کنند از این روی چون مواضع روشن و شفاف شاهزاده جای نقد را برای کسی نمیگذارد اینها بدنبال تهمت و افترا زنی و تخریب ایشان هستند.
اینها که هنوز چنگالشان به قدرت گیر نکرده اینگونه دیکتاتوری را پیشه کرده اند وای به حال اینکه روزی بقدرت برسند.
April 24, 2012 06:31:26 PM
---------------------------
کوشان
سپاس از مطلب ارزشمند کوروش نازنین و گرامی.مهم بود.ضمنا دوست دارم در پرانتز هر چند بی ربط یک بار دیگر در دفاع از شاه فقید در برابر منتقدین بی منطقش این عکس و توضیحاتش را عرضه کنم.در دل نظام اسلامی این تفسیر بدیهی شده است
http://img.sharepic.me/files/dfBHL.png
(
شیخ زاید (بنیان گذار امارات متحده عربی) : من "خادم اعلیحضرت" هستم ! روزنامه شرق در ویژه نامه امروز خود راجع به خلیج فارس گفت و گویی با ابراهیم تیموری ، آخرین سفیر ایران در امارات پیش از انقلاب اسلامی داشته است . این دیپلمات بازنشسته در بخشی از مصاحبه به یادآوری خاطراتش از دوران کاری اش پرداخته وی درباره آغاز سفارتش در امارات نیز می گوید : سال 1356 ؛ من اولین سفیر در امارات نبودم . آقای منوچهر بهنام بود اما او وارد مساله جزایر نشد . من برای رفتن واقعا اکراه داشتم ولی خلعتبری گفت برو ! و برای معارفه پیش شاه رفتیم . من بودم ، آقای دیبا که از فامیل های همسر شاه بود و سفیر در واتیکان شده بود و آقای هاتف که سفیر در کره جنوبی شده بود . شاه به دیبا گفت : شما آنجا تشریفاتی هستید چون ما ارتباط خاصی با واتیکان نداریم . به هاتف گفت : در کره جنوبی هم کار سیاسی نداریم و فقط مبادلات تجاری است ولی به من اشاره کرد و گفت : کار شما خیلی مشکل است و باید به اینها بفهمانیم که باید عملا تحت حمایت ما باشند و اگر ما نباشیم کمونیست ها و دست چپی ها شما را از بین می برند . همین حمایت شاه در برابر چپ ها باعث شد که شیخ زاید دو بار به من گفت : من "خادم اعلیحضرت" )
April 23, 2012 01:49:43 PM
---------------------------
|